بصره
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 28 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228820/بصره
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چاپ شده
12
شكلگیری و تحول بصره را تنها میتوان در لابهلای متون جستوجو و دنبال كرد، زیرا مطالعات باستان شناختی، چنانکـه باید در این شهر صورت نگرفته است و تنها معدودی از محققان به كاوشها و بررسیهایپراكندهپرداختهاند. نبودِ اسنادوكتیبهها، تلاشپژوهشگرانی را كه به بصره میپردازند، مشكل میسازد. در دهۀ 70 سده 20م مطالعات پراكندهای در قالب كاوشها و برخی پژوهشهای سازمان یافته در عراق، و در مواردی در منطقه بصره صورت گرفت (روسه،197)؛ اما در این پژوهشها میراث دوران اسلامی نسبت به میراث دوران پیش از آن مورد توجه كمتری قرار داشت. در 1972-1973م به زبیر (بصرۀ قدیم كه شمار اندكی از آثار آن هنوز پابرجاست) توجه شد و كاوشهایی برای شناخت معماری مذهبی و آرامگاهی در مسجد جامع آن - بیآنکـه نقشه آن شناخته شود - انجام گرفت (همو،.(44 برنامههای مرمت بناها دنبال شد، كاوشهایی نیز در پارهای از بخشهای مسكونی منطقه بصره صورت پذیرفت، ولی نتایج آن چاپ نشد (همو،.(49گفتنی است كه شرقشناسانی چون زاره و هرتسفلد میان سالهای 1911-1920م I / 249-252) )، لیز و فالكن از انگلستان در 1952م (نک : روسه، و نیز اندیشمندان عرب و نهادهای عراق از اواسط دهۀ 50 تا اوایل دهه 80 سدۀ 20م (همانجا؛ علی، 24-27) به بررسی و مطالعۀ بصره پرداخته بودند. شارل پلا و لوئی ماسینیون نیز پژوهشهای درخور توجهی درباره بصره به جای گذاشتهاند. ماسینیون برای دستیابی به شهر و تحول آن بررسی خود را در بصره در 1907م برای یافتن نشانههای باستان شناختی كه از متن سفرنامه ابن بطوطه استخراج كرده بود، و نیبور در 1764م آنها را یافته بود، به انجام رسانید (ماسینیون، .(63 بصره بهوسیلۀ عتبة بن غزوان مازنی، و به دستور خلیفه عمربن خطاب بنیان نهاده شد (برای تفصیل، نک : همین مقاله، بخش II، تاریخ). هنگامی كه عتبه بن غزوان به این محل آمد، 7 «دسكره» در آنجا یافت (محمدی، 2 / 406؛ مورونی، 245؛ بلاذری، فتوح... ، 341-342) كه به گفتۀ بلاذری انبار اسلحۀ پارسیان بود و دو سال قبل از آن در زمان خلافت ابوبكر (در 12ق / 633م) به دست خالدبن ولید مخزومی هنگام حركت وی به سوی حیره فتح گردیده بود و ساكنان آن به اسارت برده شده بودند و در زمان ورود عتبه ویرانهای بیش نبود (همان، 242، 340-341؛ دینوری، 117؛ مورونی، همانجا؛ پلا،3، حاشیۀ .(3 به گفتۀ بلاذری دو دسكره در خُریبه بود و یكی در جایی به نام زابوقه، و دوتای دیگر در جایی كه اقامتگاه قبیلۀ ازد بود و دارالازد خوانده میشد و دو دسكرۀ دیگر در جایی كه بنی تمیم در آن جای گرفتند (همان، 342؛ ماسینیون، .(70 عتبه سپاهیان خود را گروه گروه كرد و هر گروه را در دسكرهای جا داد و خود در خریبه مقام كرد (بلاذری، همان، 341؛ دینوری، همانجا؛ مورونی،246)؛ سپس در نامهای از عمر بن خطاب اجازه خواست تا مسلمانان را در جایی نزدیك آب و چراگاه گردآورد. آنگاه به دستور عمر زمینی یافت بر كرانۀ صحرا و نزدیك علفزار كه مردابهایی پوشیده از نی داشت و مردمان را در آن سرزمین منزل داد (بلاذری، همان، 346). بدین ترتیب، مسلمانان در جایی كه بر خلاف بصره كنونی، نه در كنار دجله، كه در حاشیه صحرا و در حدود 4 فرسنگی از آن قرار داشت، فرود آمدند (اصطخری،80؛ پلا،.(7این محل شكلی چون طیلسان داشت كه در بخش فوقانی آن (در سمت شرق)، دو نهرِ معقل و ابله، (شاخههای دجله)، جاری بودند و بصره را سیراب میكردند (مقدسی، 117؛ پلا، همانجا). جانب غربی بصره مقوس و به سمت بیابان بود (همانجاها). یعقوبی مساحت آن را در حدود دو فرسخ در یك فرسخ تخمین زده است (ص 84). عربهای تازه وارد در اینجا بنایی نداشتند و در محلهایی كه از نی درست كرده بودند، میزیستند (بلاذری، همان، 346-347). عتبه مسجدی ــ كه فقط فضایی باز محصور در دیواری از نی بود ــ و نیز در نزدیكی آن دارالامارهای برپا كرد (همانجا؛ برای روایات مختلف درباره طراحان جامع، نکـ: علی، 64). پس از عتبه و در زمان امارت مغیره بن شعبه نخستین دیوان نظامی اسلامی به كمك یكی از اشراف ایرانی به نام پیروز ــ با الهام از ساختار اداری دستگاه نظامی ساسانی ــ در بصره بنیان نهاده شد. دیوان بصره با دیوان عمر در مدینه تفاوت داشت، زیرا درآمد حاصل از فتوحات در این دیوان برخلاف دیوان مدینه كه به غیر نظامیان و زنان نیز پرداخت میشد، فقط به سپاهیان اختصاص داشت (مورونی، 56، حاشیۀ .(91 از سوی دیگر، از همان اوان فتوحات عراق، تأسیس «دارالرزقی» برای ذخیره آذوقۀ نظامیان و تقسیم منظم جیره ماهانه میان آنان نیز خود یادآور نهادهای مربوط به دستگاه نظامی ساسانیان بود. همچنین در منابع به «قریه الرزق» اشاره شده كه در زابوقه ــ یكی از دسكرههای متروك ساسانی ــ واقع بوده است (همو، .(62احتمالاً در زمان ولایت زیاد بن ابیسفیان و سپس پسرش عبیدالله این بنا با عنوان «مدینهالرزق»، همراه با توسعۀ شهرِ بازسازی شده گسترش یافته بود و 4 دروازۀ آهنین داشت (همو،63-62 ، نیز حاشیۀ 123؛ نک : طبری، 1(6) / 3135، 2(1) / 77، 2(2) / 681؛ بلاذری، انساب... ، 298). هنگامی كه عمر بن خطاب ولایت بصره را در 17ق / 638م به ابوموسی اشعری واگذار كرد، به او دستور داد تا به آنجا رود و هر قبیله از ساكنان عرب آنجا را در محلهای مسكن دهد و مردم را به خانهسازی وادار كند و برای آنان مسجد بزرگی كه بتوان در آن نماز جمعه گزارد، بسازد (دینوری، 118). بدین ترتیب، ابوموسی مسجد جامع و همچنین دارالاماره را با خشت و گل ساخت و سقف آنها را با علف پوشاند. در منابع به شكل این بناها اشارهای نشده است (نک : علی، 65). در زمان ابوموسی منبر در میان مسجد قرار داشت و هنگامی كه امام جماعت برای نماز بیرون میآمد، به ناچار از میان مردم میگذشت و به سوی قبله میرفت (بلاذری، فتوح، 347؛ مورونی، .(75در سدۀ نخست هجری جمعیت شهر بصره از عربهای قبایل مختلف تشكیل میشد و ساختار اجتماعی شهر بر اساس آن به 5 محله قبیلهای (اخماس البصره) تقسیم میشد (طبری، 1(6) / 355، 2(2) / 726؛ پلا، 34-22 ؛ ماسینیون، .(65-70 محلۀ اهل العالیه در بخش میان مِربَد (نک : دنباله مقاله) و مسجد جامع قرار داشت (پلا،11؛ ماسینیون، 66)؛ محلۀ ازد در شمال غربی، محلۀ تمیم در جنوب شرقی، محله بكر بن وائل در شمال شرقی مركز شهر، و محلۀ عبدالقیس در حاشیۀ شمال شرقی آن واقع بود (همو،.(66-69بصره در زمان امارت زیاد بن ابیسفیان - كه در 45ق / 665م از طرف معاویه به این منصب گمارده شد ــ آرامش و امنیت یافت و شكل و بافت شهری مشخصی به خود گرفت(بلعمی، 2 / 689; پلا،8) انسجام ساختار اداری از همین دوران در عراق آغاز شد و در مناطق دیگر اسلامی توسعه یافت و بنیاد تحولات بعدی را بر جا گذاشت (مورونی، .(68 فعالیتهای عمرانی در بصره نیز در چنین ساختار حكومتی و اوضاع اجتماعی شكل میگرفت و به نوعی بازتاب قدرت حاكم تلقی میشد. زیاد مسجد جامع را بازسازی كرد و توسعه داد؛ آن را از آجر و گچ، با ستونهای سنگی و سقفی از چوب چنار ساخت و بام آن را با ساج پوشاند و منارهای برای آن برپا كرد. سنگهای ستونها را از كوهستان اهواز میآوردند. در هریك از ستونها 4 بند نهاده بودند و در پیشخان مسجد 5 ستون قرار گرفته بود (بلاذری، همان، 277، 347- 348؛ طبری، 1(5) / 2492؛ مورونی،74؛ كرسول،9؛ علی،66). مسجد به گونهای بود كه حارث بن بدر غُدانی، یا به قولی بَعیث مُجاشعی ابیاتی در ستایش آن سروده است (بلاذری، همان، 347). گفتهاند كه چون هنگام نماز دستهای نمازگزاران به خاك كف مسجد آلوده میشد و آنها را میافشاندند، زیاد دستور داد ــ برای آنکـه خاك افشاندن از دست، سنتی در نماز پنداشته نشود ــ ریگ بسیار آوردند و در كف مسجد ریختند (همان، 348). بلاذری از منارهای سنگی ــ كه شاید بعدها به مسجد افزوده شده باشد ــ نیز سخن رانده، و ساخت آن را به زیاد نسبت داده است (همانجا)؛ اما آوردهاند كه این جامع شكل هندسی منتظم نداشته، و بعدها شكل منتظم یافته بوده است (علی، 67). چنانکـه پیشتر اشاره شد در زمان ابوموسی جای منبر در میان مسجد بود و امام جماعت برای نماز ناچار بود از میان مردم بگذرد و به سوی قبله رود.زیاد شكافتن صف مردم را زیبنده مقام امام نمیدانست، بههمینسبب، منبر را در جنوب مسجد و در كنار دیوار قبله جای داد و دارالاماره را كه قبلاً در دهناء در شمال شرقی مسجد قرار داشت، به جنوب آن انتقال داد. این دارالاماره كه از خشت و گل بود، از طریق دری كه در دیوار قبله تعبیه شد، مستقیماً به مسجد راه یافت و زیاد مقصورهای نیز در مقابل این در بنا كرد (بلاذری، همان 347- 348؛ پلا، 9 -8 ؛ كرسول، همانجا؛ مورونی، .(75-76اینکـه زیاد عبور امام جماعت و والی شهر از میان صفوف مردم را در شأن او نمیدانست و راهی مستقیم برای وی ایجاد كرد، برگرفته از سنتهای تشریفاتی ساسانیان در این منطقه بود (همانجا). احتمالاً زیاد نخستین كسی است كه در بصره و كوفه ارگهایی بنیاد نهاد. وی دارالاماره و بیت المال و زندان را در دیوارهایی محافظ با دروازهای بزرگ محصور كرد (همو، .(79هر چند جزئیات بناهای بصره معلوم نیست، ولی در كوفه، قصر شهر تالار تشریفاتی با كتیبههایی در 4 گوشه داشته كه به گنبدخانه و صحنی مركزی متصل بوده است (كرسول،.(10-15 بناهایی با این تركیب معماری در ایران پیش از دوران اسلامی ساخته میشده است (مورونی، .(77-79پس از زیاد، پسرش عبیدالله هم در بصره قصری با آجر قرمز بنا كرد (همو، .(79در زمان او مسجد جامع نیز توسعه یافت و تغییراتی در آن داده شد. به سبب قرار داشتن خانه نافع بن حارث (از همراهان عتبه در فتح بصره) در شمال مسجد، صحن آن نامتقارن بود (بلاذری، همان، 348-349). پسر نافع هم به فروش خانه تن نمیداد؛ عبیدالله در زمان غیبت او دستور داد كارگران بخشی از آن را ویران كردند تا مسجد به صورت چهار گوش درآمد (بلاذری، همان، 348-349). چندی بعد، حجاج برای آنکـه نام زیاد از اذهان زدوده شود، فرمان داد از نو دارالاماره را با آجر و گچ بنا كنند، اما مشاوران حجاج این كار را موجب پایداری نام و شهرت بیشتر زیاد دانستند. از اینرو، حجاج آنجا را در هم كوفت و رها كرد و مردم نیز از خاك و خشت و درهای آن، بناهای خویش را در اطراف برپا كردند (همان، 349). در دهۀ پایانی سدۀ نخست هجری در دوران خلافت سلیمان ابن عبدالملك به دستور او صالح بن عبدالرحمان سیستانی دارالاماره را بر همان پایههای نخستین با آجر و گچ ساخت و بر آن سقفی بلند زد (همانجا). در زمان عمر بن عبدالعزیز و سفاح، والیان بصره غرفههایی بر بالای دارالاماره ساختند، هر چند مورد استفاده قرار نگرفت (همانجا). مسجد جامع بصره ــ كه احتمالاً در اواسط عصر اموی منارهای بدان افزوده شده بود (علی، همانجا) ــ تغییر دیگری نیافت تا در زمان مهدی، خلیفه عباسی به دستور او خانههای مجاور خریداری گردید و به بنای مسجد افزوده شد (بلاذری، همانجا). به روزگار هارون دارالاماره را كه در جنوب مسجد بود، به صحن آن افزودند و بدین ترتیب، همانگونه كه بلاذری مینویسد، در زمان او در بصره دیگر دارالامارهای نبوده است (همانجا). در 142ق / 759م نخستینبار كه خلیفۀ عباسی منصور به بصره آمد، در آنجا قصری ساخت و به گفته بلاذری بار دیگر مصلایی بنا نهاد (همان، 370). در قرن 2ق / 8م، مساجد بسیاری در محلات بصره وجود داشته است كه مورخان شمار آنها را به گونهای اغراقآمیز تا 7 هزار یاد كردهاند (پلا، .(10نام برخی از این مساجد در متون كهن بدین شرح آمده است: مسجد بنی عباد، مسجد حامره (منسوب به قومی از عجم)، مسجد عاصم (بلاذری، همان، 352، 356، 372)، مسجد اساوره، مسجد بنی عدی، مسجد بنی مجاشع، مسجد حُدّان، مسجد ابوبكر هذلی و مسجد طلحه (ابن فقیه، 191؛ مسعودی، 4 / 323؛ یاقوت، 2 / 218). بلاذری از سراها و قصرها و خانههای بزرگان عرب كه در قرن اول هجری و پس از آن تا زمان او در بصره ساخته شده بود، یاد میكند ( فتوح، 351-356). نخستین سرا از آن نافع بن حارث، و سپس خانه معقل بن یسار مزنی، و سرای عثمان بن ابی العاصی ثقفی بود (همان، 351). عبدالرحمان بن سمره نیز كه ولایت سیستان را داشت، صاحب قصری در بصره بود. در این قصر، اسیرانی كه وی از كابل با خود آورده بود، مسجدی به سبك بناهای كابل ساخته بودند (همان، 397). دیگر قصرها كه بلاذری از آنها یاد كرده، بدین شرح است: قصر اوس، قصر انس، قصر احمر، قصر مُسَیرین كه درون قصر دیگری جای داشت، قصر عبیدالله كه در كنار آن نیز كوشكی بود، قصر نواهق، قصر نعمان، قصر زربی، قصر عطیه، قصر دیگری با درهای متعدد، معروف به قصر هزار در، و سرانجام، قصری كه در 142ق منصور، خلیفه عباسی در بصره ساخته بود (همان، 355-356، 359، 370). از اواخر قرن 5م ــ و حتی بسیار پیش از آن از دورۀ سلوكیان ــ در بینالنهرین ساختن حمامهای عمومی رواج داشته است. حمایت دربار ساسانی به عنوان یكی از انگیزههای اقدام به ساخت این بناهای عامالمنفعه در آن زمان بود (مورونی،269 .(268- علاوه بر این، حمامها كه با پشتیبانی دستگاههای دولتی احداث میشدند، كلیسای مسیحی نیز در گسترش حمامهای عمومی در بینالنهرین تأثیر داشت. باحضور عربهای مسلمان، ساختن حمامهای عمومی، بهویژه در كوفه و بصره، این سنت به گونهای گسترده ادامه یافت و حمامهای بسیاری در درون و بیرون شهرهای جنوبی عراق ساخته شد (همو، .(263-269فهرستی از حمامهای عمومی كه در قرن نخست هجری در بصره ساخته شده بود، دردست است. در آن زمان، برای ساختن حمام كه محل كسب درآمد هم به شمار میآمده، اجازه والیان بصره لازم بوده است (بلاذری، همان، 353- 355، 377؛ یاقوت، 1 / 644؛ پلا، 10، حاشیه .(4به گفته بلاذری نخستین حمامی كه در بصره ساخته شد، حمام عبدالله بن عثمان در خریبه و در برابر قصرِ عیسی بن جعفر واقع بود. پس از آن، حمام بزرگی متعلق به فیل، حاجب و مولای زیاد، و سپس حمام مسلم بن ابیبكره بنا شد. تا دیر زمانی پس از آن، جز این حمامها در بصره حمامی نبود. حمام مِنجاب بن راشد ضبی، حمام عمرو، و حمام بَلج بن نُشبه سعدی، از دیگر حمامهایی است كه بلاذری از آنها یاد كرده است (همان، 353- 355). دسترسی به آب و بهخصوص آب آشامیدنی ــ با آنکـه شبكه فشردهای از نهرهای منشعب از دو رود اصلی ابله و معقل در شرق بصره وجود داشت - از آغاز برای مردم این شهر با دشواریهایی همراه بوده است (پلا، .(16نهر ابله با طول 4 فرسنگ بصره را به شهر ابله میپیوست و در دو سوی آن كشتزارها، كاخها و بستانها قرار گرفته بود (ابن حوقل، 236). برخی از مورخان و سیاحان دربارۀ شمار این نهرها با اغراق سخن گفتهاند. به عنوان مثال اصطخری مینویسد كه شنیده است در روزگار بلال بن ابی برده، امیر و قاضی بصره (د ح 126ق / 744م) بصره 120 هزار نهر داشته كه زورق در آنها رفت و آمد میكرده است (ص 80؛ نیز نکـ: ابن حوقل، 235؛ حدود... ، 152). مردم بصره افزون بر تمهیدات خود برای آبیاری، میبایست همواره تدابیری نیز برای دسترسی به آب آشامیدنی بیندیشند و این هر دو ایشان را برآن میداشت تا آبگیرها و بندهایی برای سد كردن آب و پلها بسازند (بلاذری، همان، 370-372). بصره تا قرنها بندر اصلی و نقطه ارتباط تجاری سرزمینهای حاشیه اقیانوس هند و دریای پارس و بینالنهرین بود. از تأسیسات بندری آن اطلاع چندانی دردست نیست، ولی گفتهاند: در كنار دریا برج بلندی كه در حكم چراغ دریایی و راهنمای دریانوردان بود، قرار داشت. تاریخ احداث این برج معلوم نیست، اما آوردهاند كه از چوب ساج، و مركب از 4 ستون بزرگ با قاعدهای مربع شكل بوده، و بر بالای آن روزنهایی برای نگاهبانان وجود داشته است (شیخلی، 68). بصره در 155ق / 772م و در زمان خلافت منصور عباسی دارای حصار و خندق شد و پیش از آن، فقط یك بار مدافعان شهر برای دفع خطر از آن به سرعت مجبور به حفر خندقی شده بودند (طبری، 2(3) / 1380-1381، 3(1) / 373-374؛ ابن اثیر، 6 / 5؛ پلا، .(11دیوار شهر دارای یك دروازه در سمت غرب به سوی بیابان بود كه باب البادیه نام داشت (مقدسی، 117). این دروازه راه به مِربَد داشت كه در آغاز در كنار شهر و در خارج آن بود. به هر حال، دیری نگذشت كه مربد به یكی از محلات مهم شهر تبدیل شد و به وسیله راهی كه سراسر آن در دو طرف ساختمانهایی بود، به مركز شهر متصل گردید (یاقوت، 4 / 484؛ پلا، همانجا). مربد نزد عربهای بصره جایگاه خاصی داشت و گفته میشد كه «عراق چشم جهان، بصره چشم عراق، و مربد چشم بصره است» (ابن قتیبه، 1 / 222). مربد به عنوان مركز بازرگانی محلی بود كه بادیهنشینان در آن به خرید و فروش حیوانات و كالاهای مختلف میپرداختند و كاروانها میآسودند. افزون بر اینها، مربد مجمع ادبا و شعرا، و جایگزین «اسواق» دوران جاهلیت بود (یاقوت، پلا، همانجاها). كتابخانههای بصره نیز دارای شهرتی خاص بودهاند. در زمان تسلط آل بویه حبشی (سندالدوله)، والی بصره در آن شهر كتابخانهای بنا كرد كه 15 هزار جلد كتاب داشت (كرمر، 95). كتابخانهای نیز در آنجا بوده كه آن را ابوعلی ابن سوار كاتب تأسیس كرده بوده، و مقدسی آن را بزرگتر از كتابخانه رامهرمز دانسته است (ص 413). از سوی دیگر، ابوالفرج ابن ابی ابوالبقاء بصری (د 499ق / 1106م) دارالعلمی در بصره ساخته، و 12 هزار جلد كتاب وقف آنجا كرده بود (عش، 149). حریری بصری در قرن 5ق / 11م در كتاب مقامات خود، در دومین مقاله موسوم به «الحلوانیه» راجع به كتابخانهای سخن میراند (ص 23) كه برخی آن را همان دارالعلم بصره میپندارند (عش، همانجا). شاید مینیاتور نسخه مقامات حریری اثر واسطی (در 634ق / 1237م) كه در كتابخانه ملی پاریس موجود است، تصویری از بخشی از این كتابخانه باشد (همانجا؛ بلوم، تصویر .(26 دارالكتب ابن شاه مردان نیز كتابخانهای بود كه ابو منصور ابن شاه مردان، وزیر حاكم بصره در نیمۀ اول قرن 5ق / 11م در بصره تأسیس كرده بود (ابن اثیر، 10 / 184). در قرن 7ق / 13م نیز پس از آنکـه مسجد بصره در پی آتشسوزی در 624ق / 1227م تخریب شد،ابوالمظفرعبداللهرومی (د640ق / 1242م) آن را تجدید بنا كرد و در رواق آن دو اتاق ساخت كه در یكی از آنها كتابها را قرار داد. او همچنین كتابهایی وقف تمامی مدارس كرد (عش، 216-217). بصره در زمان امویان و سپس عباسیان یكی از مراكز فعالیتهای صنعتگران و هنرمندان بود كه در پی سنتهای كهنگذشته در این منطقه به آفرینش آثار خود میپرداختند. هرچند در این زمینه اطلاعات موجود از سده نخست هجری و از دوره امویان بسیار ناچیز است، با اینهمه، نخستین نمونه شناخته شده ابریقی فلزی است كه به استناد كتیبه موجود بر آن در 69ق / 688م در بصره بهوسیله ابن زیاد یا ابوزیاد ساخته شده است. بهرغم آنکـه برخی از محققان برآنند كه احتمالاً عدد مربوط به صدگان در این كتیبه از قلم افتاده است، اما به هر ترتیب، این اثر به عنوان نمونهای از آثار صدر اسلام در بصره دارای اهمیت خاصی است (وارد،48-47؛ اتینگهاوزن، .(71-72تولیدات سفالی و شیشهای بصره، به خصوص در قرنهای 2 و 3ق / 8 و 9م مشهور بوده است. به گفتۀ یعقوبی معتصم، خلیفه عباسی كه اهل هنر و صنعت را از سرزمینهای مختلف به سامرا فرا میخواند، از بصره كسانی آورد كه شیشه و سفال و حصیر میساختند (ص 34). برخی از سفالینههای موجود در موزهها نام هنرمندان بصره چون ابونصر بصری و یا فقط نام بصره را دارند و قطعههایی از آثار شیشهای نیز بدانجا منسوب است. به گفته بیرونی بصره یكی از مراكز مهم ساخت آثار بلور طبیعی بوده است (ص 295؛ اتینگهاوزن،117,235 ,111 ؛ سوستیل، .(33 در قرن 4ق / 10م بصره 3 مسجد جامع داشته است: كهنترین آنها در آن زمان در سمت دروازه بادیه در غرب، و دیگری در كناره شهر قرار داشته، و سه دیگر مسجدی دلگشا و بزرگ و آباد با ستونهای سفید، در بازار واقع بوده كه در عراق مانند نداشته است (مقدسی، 117). شهر در این زمان 3 بازار داشته است: بازار قطع الكلاّء در كنار نهر، بازار بزرگ و بازار بابالجامع كه همه زیبا بودهاند (همانجا). مقدسی از گرمابههای خوب شهر نیز یاد كرده است (ص 118). ناصرخسرو در دیدار خود از بصره در 443ق / 1051م از دیوار عظیم شهر سخن گفته كه اطراف آن، بجز جانب آب را در بر میگرفته است. وی شهر را ویران با آبادانیهای پراكنده در محلههایی كه نیمفرسنگ خرابی بین آنها بوده، دیده است (ص 153-154)؛ در حالی كه در همان زمان، دروازه و دیوار شهر محكم بوده است و مردم در آن به انبوه میزیستهاند و هر روز در 3 جای شهر بازار برپا میكردهاند. بصره در این زمان دارای 20 ناحیت بوده كه هریك روستاها و مزارعی داشته است (همو، 160). پس از تخریب حصار بصره در اواخر قرن 5ق / 11م، در 517ق / 1123م به دستور قاضی عبدالسلام حصار جدیدی در داخل حصار نخستین، و به فاصله نیمفرسخ از آن ساخته شد (لسترنج، .(46 وصف ابن بطوطه از بصره در قرن 8ق / 14م حكایت از شهری كوچكتر از قدیم دارد (1 / 196-197). شهر در این زمان از مكان نخستین خود دور، و به جای امروزی نزدیك شده بود. وی كه در كاروانسرای مالك دینار منزل كرده بوده، از عمارت بلندِ قلعه مانندِ مسجد علیبن ابیطالب(ع) سخن رانده است. این مسجد كه در قدیم در وسط بصره قرار داشته، در زمان او در دو میلی شهر بوده، و 7 مناره داشته كه یكی از آنها، جنبان بوده است. نماز جمعه در این مسجد گزارده میشده است و سپس در مسجد را تا جمعه دیگر میبستهاند. مسجد علی(ع) با صحن بسیار وسیع خود یكی از بهترین مسجدها بوده، و مصحف عثمان در این مسجد قرار داشته است (همو، 1 / 196- 198). ظاهراً جامع امیرالمؤمنین علی (ع) در بصره - كه رشیدالدین فضلالله بنا به مندرجات مكتوبات رشیدی 5 هزار درخت خرما وقف آن كرده بود - همین مسجد است (موحد، 1 / 527). ابن بطوطه بصره را یكی از مهمترین و مشهورترین مراكز عراق و شهری وسیع و دارای مناظر زیبا و باغهای فراوان و میوههای خوب برشمرده است. به گفته وی بصره 3 محله داشت: محله هذیل، محله بنی حرام و محله عجم (1 / 197). ابن بطوطه از زیارتگاههای بصره نیز نام برده: قبر طلحهبن عبیدالله كه در داخل شهر بوده، و گنبد و مسجد و زاویهای داشته است كه در زاویه آن مسافران اطعام میشدهاند؛ قبر زبیربن عَوّام كه در خارج شهر واقع بوده، و گنبد نداشته، اما دارای مسجد و زاویهای بوده كه در آن نیز به درماندگان و ابناءالسبیل غذا داده میشده است؛ و قبر حلیمه سعدیه، مادر رضاعی پیامبر اكرم(ص). ابن بطوطه از دیگر مقابر مشاهیر نام برده كه بر سر هریك از آنها سنگی نهاده شده بوده كه اسم صاحب قبر و تاریخ وفات او در آن نوشته بوده است (1 / 199، 2 / 662). به گفتۀ ابن بطوطه افزون بر اینها، بسیاری از صحابه و تابعین نیز كه در جنگ جمل به شهادت رسیدند، در بصره به خاك سپرده شدهاند (همانجا؛ نیز نک : ناصرخسرو، 256). در سدههای اخیر، بصره دستخوش فراز و نشیبها و دگرگونیهای بسیار شده، اما پیشینه كهن و درخشان و نیز موقعیت آن در منطقهای مهم از جهان، بهرغم تمامی افت و خیزها، همواره مایۀ حیات و بقای آن بوده است.
ابن اثیر، الكامل؛ ابن بطوطه، رحلة، بیروت، 1987م؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن فقیه، احمد، البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1967م؛ ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، قاهره، 1963م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، بیروت، 1978م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1866م؛ بلعمی، محمد، تاریخ نامه طبری، به كوشش محمد روشن، تهران، 1366ش؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به كوشش یوسف هادی، تهران، 1374ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حریری، قاسم، مقامات، تهران، 1364ش؛ دینوری، احمد، الاخبارالطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر و جمالالدین شیال، قاهره، 1960م؛ شیخلی، محمد رئوف طه، تاریخ البصرة القدیمة و ضواحیها، بصره، 1392ق؛ طبری، تاریخ، به كوشش دخویه، لیدن، 1964م؛ عش، یوسف، كتابخانههای عمومی و نیمه عمومی عربی در قرون وسطی (بینالنهرین، سوریه و مصر)، ترجمه اسدالله علوی، مشهد، 1372ش؛ علی، صالح احمد، خطوط البصرة و منطقتها، بغداد، 1406ق؛ كرمر، ج.ل.، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه محمدسعید حنایی كاشانی، تهران، 1375ش؛ محمدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، تهران، 1379ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش باربیه دومنار، پاریس، 1865م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ موحد، محمدعلی، تعلیقات بر سفرنامه ابن بطوطه، تهران، 1370ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به كوشش محمددبیر سیاقی، تهران، 1356ش؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، البلدان، بیروت، 1408ق/1988م؛ نیز:
Bloom, J. and Sh.Blair, Islamic Arts, London, 1997; Creswell, K. A. C., A Short Account of Early Muslim Architecture, Aldershot, 1989; Ettinghausen, R. and O. Grabar, The Art and Architecture of Islam 650-1250, Harmondsworth, 1987; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Massignon, L.,« Explication du plan de Basra (Irak)» , Opera Minora, Paris, 1969, vol.III; Morony, M. G., Iraq After the Muslim Conquest, Princeton, 1984; Pellat, Ch., Le Milieu basrien et la formation de Gahiz , Paris, 1953; Rousset , M. O., L'Archeologie islamique en Iraq, Damascus, 1992; Sarre, F. and E. Herzfeld, Archaologische Reise im Euphrat-und Tigris-Gebiet, Berlin, 1911; Soustiel, J., La Ceramique islamique, Fribourg, 1985; Ward, R., Islamic Metalwork, London, 1993.
هایده لاله
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید