بصره
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 28 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228820/بصره
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چاپ شده
12
در نسل پس از حسن و ابن سیرین، همچنان تعالیم آن دو بر محیط بصره سایه افكنده بود و نسلی از فقیهان در آن بوم برآمد كه شالودۀ اندیشۀ خود را تا حد بسیاری مرهون این دو بنیانگذار بودند. در نسل شاگردان حسن و ابن سیرین، تمایز دو مكتب هنوز محفوظ مانده بود، ولی نباید انتظار داشت كه این تمایز به معنای تعارض و فقدان پیوندهای تعلیمی میان دو مكتب بوده باشد. در سخن از وابستگان به مكتب حسن بصری، پیش از همه فقیهان، باید از قتادة بن دعامۀ سدوسی یاد كرد كه سالها در ملازمت حسن (ابن سعد، 7 / 229)، و در بیشتر مواضع اصلی مكتب، همراه بنیانگذار آن بود. اگرچه وفات قتاده چندان از استادش حسن فاصله نداشته، اختلاف نسل میان شاگرد و استاد او را به بوتۀ مباحثی انداخته كه هیچگاه به طور جدی استادش با آنها مواجه نبوده است. برای نسل چهارم كه امكان رؤیت صحابه برای ایشان به حداقل رسیده بود و بیشتر آموختههای خود را مرهون تابعان بودند، مسأله «حجیت اقوال تابعین» میتوانست از حیثیتی برخوردار باشد كه پیشتر نبوده است. بیتردید طرح این مسألۀ محدود به محیط بصره نبوده است، اما در حوزه بصره، از نخستین شخصیتهایی كه موضعگیری روشنی از او در صفحات تاریخ به ثبت رسیده، قتاده است و او در این موضعگیری، به پذیرش حجیت اقوال تابعین گراییده است (نک : ابوداوود، مسائل... ، 122). حال با توجه به این دانسته تاریخی كه پرداختن به مسألۀ اسناد و كیفیت رفع حدیث به پیامبر(ص) از همان عصر در بصره مطرح شده است، این موضع قتاده كه با توجه به نقش محوری او در مكتب حسن بصری، میتواند موضع مكتب نیز تلقی گردد، به معنی قرار گرفتن او در برابر گروههایی بوده است كه حساسیتهای مربوط به اسناد را مطرح كردهاند. دستیابی به ظرایف بیشتر در اندیشۀ فقهی قتاده، به خصوص برخورد با مسأله رأی و قیاس در گرو تحلیل فتاوی گستردهای است كه به نقل از او در منابع فقه تطبیقی به ثبت رسیده است؛ اما اجمالاً باید بر این نکـته اصرار ورزید كه قتاده در اندیشۀ دینی خود رویكردی مفسرانه داشته، و به طبع، این رویكرد او را به سوی برخورد درایی با فقه سوق میداده است (برای مجموعۀ «اقوال قتاده» كه نزد اباضیان رایج بوده است، نکـ: فان اس، «جست و جوها...»، .(31از دیگر وابستگان به مكتب حسن، باید كسانی چون حفص بن سلیمان منقری، اشعث بن عبدالملك حمرانی و حمید طویل را نام برد كه ضمن تسلط بر دیدگاههای فقهی حسن، نقش مهمی در حفظ و انتقال فتاوی او به نسلهای پسین داشتهاند (نکـ: ابن سعد، 7 / 256، 276، جمـ ؛ ابن عدی، 1 / 367؛ یعقوبی، 2 / 363، 391؛ ذهبی، سیر، 6 / 165). درباره اشعث و تعلق او به مكتب حسن، باید به این قرینه نیز اشاره كرد كه وی مورد نقد یحیی بن سعید قطان از دوام دهندگان به مكتب ابن سیرین بوده است (نک : ابن عدی، همانجا؛ قس: مزی، 3 / 280). در میان شاگردان، همچنین نام عمرو بن عبید یكی از دو بنیانگذار مكتب معتزله به چشم میخورد كه فقه او سرچشمه گرفته از فقه حسن بوده است كه خود زمینهساز فقه متقدم معتزلی شد (نک : ه د، معتزله). در مكتب ابن سیرین، در پیشاپیش فقیهان بصره باید از ایوب سختیانی نام برد كه شیوۀ ابتدایی ابن سیرین را در اهمیت دادن به اسناد حدیث ترقی بخشید و همزمان با اهمیت یافتن پدیدۀ اسناد در دیگر بومها، پیشرو اسنادگرایی در بصره بود. ایوب را در همان عصر خود بهعنوان خلیفه و جانشین ابن سیرین در بصره شناختهاند (نک : ابن سعد، 7 / 249، بدون اعتبار بخشی به ترتیب یاد شده در تناظر میان حسن و ابن سیرین با ایوب و یونس بن عبید؛ برای پیوند خاص او با محفل ابن سیرین، نیز نک : موتسكی، .(232 باید توجه داشت كه همین اسنادگرایی ایوب است كه او را افزون بر فقاهت، به عنوان یكی از مهمترین محدثان بصره در نسل خود مطرح ساخته، و موجب گشته است كه نام او در برخی موضعگیریهای بعدی، در كنار نام شخصیتهایی از فقیهان اصحاب حدیث چون سفیان ثوری، مالك و ابن مبارك قرار گیرد (مثلاً نکـ: ابن عدی، 7 / 10؛ برای نمونههایی از فتاوی، نکـ: عبدالرزاق، 1 / 494، 527، جم ؛ ابن منذر، 1 / 182، 186، 233، 2 / 246). در كنار ایوب، باید از شاگردان ابن سیرین، عبدالله بن عون مزنی و سلیمان بن طرخان تیمی نام برد كه در انتقال نظریات فقهی ابن سیرین و تحول مكتب او به عنوان زمینهساز حلقههای اصحاب حدیث بصره نقش مهمی داشتهاند (نکـ: ابن سعد، 7 / 252، 261 ببـ ؛ برای اهمیت آنان در فقه بصره، نکـ: یعقوبی، 2 / 391؛ ذهبی، سیر، 6 / 377؛ برای نمونۀ فتاوی ابن عون، نکـ: ابوداوود، مسائل، 146؛ ابن قدامه، 1 / 329، 2 / 5، 7 / 26، 291؛ نووی، المجموع، 3 / 361، 365؛ برای نمونه فتاوی سلیمان، نکـ: ابن قدامه، 1 / 409). همچنین باید به شخصیت پیچیدهتر یونس بن عبید اشاره كرد كه محفل حسن و ابن سیرین هر دو را دریافته (ابن ابی حاتم، الجرح...، 9 / 242)، و نسبت به انتقال آراء فقهی هر دو اهتمام داشته است (نک : عبدالرزاق، نیز ابن ابی شیبه، جم )؛ اما برخی دیدگاههای او بیرون از حیطه فقه، نشان میدهد كه گرایش او به مكتب ابنسیرین آشكارتر بوده است (نک : ه د، 7 / 231؛ نیز ابونعیم، 3 / 20-21؛ برای اهمیت او در فقه بصره، نک : یعقوبی، 2 / 363؛ برای نمونۀ فتاوی، نکـ: بیهقی، 2 / 449؛ ابن قدامه، 1 / 82). سرانجام، در سخن از فقیهان برجستۀ بصره در نسل شاگردان حسن و ابنسیرین، باید از ایاس بن معاویه، قاضی نامدار بصره سخن به میان آورد. ایاس در طی تحصیل افزون بر انس بن مالك صحابی و پدرش كه یك صحابی زاده بود، از عالمان مدنی و كوفی چون سعید بن مسیب، نافع مولای ابن عمر، سعید بن جبیر و ابومجلز دانش آموخته است (نکـ: مزی، 3 / 407- 408)، اما گویا از عالمان برجسته بصری ــ جز قاضی عبدالملك بن یعلى ــ چندان بهرهای نجسته، و از شركت در مجالس حسن و ابن سیرین، هر دو پرهیز داشته است (نک : سیدمرتضی، الامالی، 1 / 206؛ ابن عساكر، 10 / 23). اهتمام ایاس نسبت به امر قضا از یك سو، و تكیه او در برداشتهای فقهی بر رأی (نک : مزی، 3 / 435)، او را از احتیاطات مكتب ابن سیرین قدری دور ساخته بود (قس: ابن سعد، 7 / 234: مناظرۀ ایاس با ابن شُبرُمه كه در آن رأی را در باب عبادات نکـوهش كرده است). با این حال، توجه او به جنبههای معیشتی فقه و عنایت او به امر تجارت (مثلاً نک : مزی، 3 / 433)، خصوصیتی بود كه وی را به گرایشهای مكتب ابن سیرین نزدیك میساخت. به هر روی، روایات دال برآنند كه ابن سیرین او را به فهم بسیار ستوده (ابن عساكر، 10 / 12)، در حالی كه وی در قضا رقابتی نه چندان دوستانه با حسن داشته است (نکـ: احمد بن حنبل، العلل... ، 1 / 432). به هر تقدیر، مجموع این ویژگیها، برای پیروان مكتب ابن سیرین آن اندازه جذابیت داشت كه ایوب سختیانی و ابن عون، دو نمایندۀ برجستۀ آن مكتب در شمار شاگردان او، و حماد بن سلمه به عنوان شاگرد خاص او جای گیرند (نک : مزی، همانجا). در نگاهی به مبانی فقه ایاس، باید گفت: وی در برخورد با حدیث شیوه حسن بصری را در ارسال دنبال كرده، و افزون بر گواهی احادیث مرسل برجای مانده در كتب روایی، گزارشی در دست است كه وی درموردی پرسش از اسناد حدیث را امری از مقوله شبهه و افراط به شمار آورده، و پرسشگر را به خوارج تشبیه كرده است (نک : خطیب، الكفایة، 443). در حیطه برداشت از نصوص، ایاس باب استفاده از تحقیقات لغوی را در فقه بصره گشوده، و در مواردی خود به تحقیق در معنای واژهها برای روشن شدن معنای نص پرداخته است (مثلاً نک : سرخسی، 18 / 68؛ ابن قتیبه، تأویل... ، 236). در حیطه كاربرد رأی، برخی گزارشها از منابع حنفی، حاكی از آن است كه وی شاید نخستینبار به تقابل استحسان با قیاس توجه كرده، و برای هر یك كاربردی قائل بوده است (مثلاً نک : جصاص، الفصول... ، 4 / 229)، در حالی كه برخی منابع قیاس ستیز، شاید بر اثر برداشتی نادرست از كنار نهادن قیاس به سبب استحسان، ایاس را از مخالفان قیاس پنداشتهاند (نک : ابن حزم، الاحكام، 8 / 513). به هر تقدیر، در فتاوی مضبوط از ایاس نمونههایی روشن از كاربرد قیاس در مباحث معاملات برجای مانده است (مثلاً نک : مزی، 3 / 421؛ برای مناظرۀ او با ابن شبرمه عالم رأیگرای كوفه، نکـ: ابن سعد، 7 / 234- 235؛ برای نسبت ایاس به اباضیگری، نک : شماخی، 1 / 76؛ نیز فاناس، «كلام»، .(II / 130از ایاس آراء فقهی پرشماری، عمدتاً در مباحث معاملات و قضا به ثبت رسیده است (عبدالرزاق، 8 / 161، 192، جم ؛ ابن سعد، 7 / 159؛ بخاری، صحیح، 6 / 2618؛ طبری، تفسیر، 2 / 118؛ طحاوی، اختلاف... ، 1 / 190؛ ابن منذر، 1 / 48، 67، 74، جمـ ؛ بیهقی، 6 / 109؛ ابن ابی الدنیا، 240؛ جصاص، احكام... ، 1 / 602، 604، 617؛ ابن حزم، المحلی، 5 / 73، 8 / 125، 138، 186، 197، 252، 370، 9 / 100، 315، 351، 397، 416، 433، جم ؛ ابن قدامه، 5 / 32، 6 / 120، 7 / 169، 8 / 380، 9 / 93، 10 / 406؛ مزی، 3 / 421-426). از ویژگیهای جالب توجه در آراء باقیمانده وی، مطرح شدن برخی قضایای فقهی به سان قاعده است كه از نظر تاریخ قواعد فقه حائز اهمیت فراوان است (به عنوان نمونه، نک : همو، 3 / 407، 422). ایاس در صحنۀ قضای بصره به شخصیتی اسطورهای مبدل گشته، و ازهمینرو، آثار مستقلی در شرح احوال او از سوی عالمانی چون ابوالحسن مداینی و علی ابن عبدالعزیز جلودی تألیف شده است (نک : ابن ندیم، 117؛ نجاشی، 244؛ مزی، 3 / 424- 426، 429، به نقل از مداینی).
در ربع دوم سدۀ 2ق، فقه پس از تحولی سریع، مرحلۀ فقه تقدیری یا نظامگرا را پشت سر گذارد و روی به سوی مرحلهای دیگر، یعنی مرحلۀ تدوین نهاد كه شكلگیری گروهی با عنوان «اصحاب رأی» و نیز «اصحاب حدیث» حاصل آغاز همین مرحله در تكوین فقه بود. در این دوره، نزاع درباره «ارأیت» و پرسشهای تقدیری، نزاعی تقریباً پایان یافته بود، اما نزاع محافل دینی در باب استعمال رأی و حدود كاربرد آن، موضوعیتی كاملاً متفاوت داشت كه دو گروه یاد شده را در مقابل یكدیگر مینهاد. گسترش تدریجی تعارض میان احادیث بر اثر گسترش روابط بین بومی نیز عاملی بود كه مسألۀ تراجیح میان اخبار را در این دوره با اهمیتتر میساخت.
در این دوره برجستهترین چهره حدیثگرا در بصره، داوود بن ابی هند (د 140ق / 757م) است كه در عصر خود ــ از منظر حدیثگرایان ــ به عنوان مفتی منحصر به فرد اهل بصره شناخته میشد (نک : ذهبی، سیر، 6 / 377؛ نیز نک : موتسكی، .(231در همین دوره است كه تقابل اصحاب حدیث و اصحاب رأی در این بوم، در قالب رقابت میان داوود و عثمان بَتی جلوهگر شده است، به طوری كه سفیان ابن عیینه به عنوان عالمی غیربصری از اصحاب حدیث، از این نکـته ابراز شگفتی كرده است كه چگونه مردم بصره، با وجود داوود، در پرسشهای فقهی خود به عثمان بتی روی میآوردهاند (نک : ذهبی، همانجا). شخصیت درخور دیگر در این دوره، سعید بن ابی عروبه عدوی (د 156ق / 773م) است كه به عنوان نخستین تدوینگر سنن نبوی در حوزه بصره نیز شناخته میشود (نک : همان، 6 / 413؛ نیز ابن ندیم، 283). ابن ابی عروبه موفق شد در بصره محفلی را سامان بخشد كه در نسل بعد توسط شاگردش شعبة بن حجاج (د 160ق / 777م) به كمال رسید (برای مبانی مذهبی ابن ابی عروبه، نکـ: فان اس، همان، .(II / 62برپایۀ شواهد گوناگون میدانیم كه در طی دهههای میانی سدۀ 2ق، حتی در صفوف اصحاب حدیث بصره یك جناحبندی دوگانه وجود داشت كه تا زمان حیات ابن ابی عروبه، نماد آن تقابل او با حماد بن سلمه (ذهبی، میزان، 1 / 594)، و پس از آن تقابل حماد بن سلمه با شعبة ابن حجاج بود (همان، 1 / 593). هنوز دشوار است كه بتوان به روشنی دربارۀ تفاوتهای این دو جناح در فقه سخنی به میان آورد، اما بیرون از حیطۀ فقه، میدانیم كه یكی از وجوه اختلاف، دوری حماد از اندیشههای شیعی و نزدیكی جناح مخالف او به افكار كوفیان و اندیشههای شیعی بوده است (نک : همانجا؛ نیز خطیب، شرف، 115؛ برای تمایز بر مبنای قدر (نک : ذهبی، همان، 2 / 127). بر این پایه، دست كم این اندازه میتوان گمانه زد كه میان این دو جناح از نظر گزینش منابع روایی و نقد رجالی آنها در مقام ترجیح، تفاوتی قابل درك وجود داشته است. چنین مینماید كه دست كم در حیطۀ تدوین حدیث، دیگر اختلافی میان دو جناح دیده نمیشد و حماد بن سلمه نیز همچون ابن ابی عروبه، از حلقههای نخستین تدوین حدیث در بصره بود و كتابی با عنوان السنن ترتیب داده بود (نکـ: ابن ندیم، همانجا). دربارۀ دیدگاههای عالمان حدیثگرای این دوره در حوزه فقه، آگاهیهای محدودی به دست آمده است. از جمله میدانیم كه ابن ابیعروبه، علم به «اختلاف» (بر پایۀ قراین اختلاف اقوال فقهی، نهاختلاف الحدیث) را ارج بسیار مینهاده، و فرد ناآگاه بدان را شایسته «عالم» خوانده شدن نمیدانسته است (نک : ذهبی، سیر، همانجا)؛ در حالی كه در باب اسناد، همچنان به رواداری معمول نزد مشایخ نسل پیشین دوام بخشیده، و بخش مهمی از روایات او مبتنی بر ارسال در سند بوده است (نکـ: ابن ابی حاتم، المراسیل، 77). همچنین باید به دیدگاه شعبه در باب عدم حجیت اقوال تابعین، چه در تفسیر، چه در فروع (فقه) اشاره كرد كه گامی به سوی حدیثگرایی و كاستن از اهمیت آثار غیرحدیثی بوده است (نک : ابن كثیر، 1 / 6). بر این پایه، توجه شعبه به اقوال تابعین كه در منابع روایی بارها به ثبت رسیده است، باید ناظر به اهتمام او به اختلاف ــ آن هم به معنای اختلاف اقوال فقهی ــ بوده باشد (مثلاً نک : عبدالرزاق، 2 / 59، جم ؛ ابن ابی شیبه، 1 / 179، جم ؛ سعید بن منصور، 2 / 315). شعبه نخستین عالم بصری است كه به احادیث مربوط به مشروعیت اجتهاد الرأی درصورت فقدان دلیلی از كتاب و سنت توجه كرده، و دست كم دو نمونه از این احادیث را در محیط بصره رواج داده است. مورد نخست حدیث معاذ بن جبل است كه شعبه آن را از طریق ابوعون ثقفی تابعی كوفی روایت كرده است و شماری از عالمان بصری چون عبدالرحمان بن مهدی، سلیمان ابن حرب، محمد بن جعفر غُندُر، حفص ابن عمر ضریر، عفان بن مسلم باهلی، یحیی بن حماد و ابوداوود طیالسی از مروجان آن بودهاند (نک : ابوداوود، سنن، 3 / 303؛ ترمذی، 3 / 616؛ دارمی، 1 / 60؛ احمد بن حنبل، مسند، 5 / 230، 242؛ طیالسی، 76؛ ابنسعد، 2 / 347، 3 / 584؛ طبرانی، المعجم الكبیر، 20 / 170؛ بیهقی، 10 / 114؛ ابن حزم، الاحكام، 6 / 200؛ عقیلی، 1 / 215؛ ابن عساكر، 58 / 412). نمونه دوم، حدیث ابن مسعود است كه شعبه آن را از اعمش عالم كوفی نقل كرده است و كسانی از بصریان چون یحیی بن حماد آن را از وی روایت كردهاند (نک : دارمی، 1 / 60 -61؛ بیهقی، 10 / 115). برپایه اسانید روایات، به وضوح میتوان نتیجه گرفت كه گسترش این احادیث در بصره، مدتی دراز پس از رواج آن در كوفه بوده است. شعبه در بررسیهای انتقادی خود، بسیاری از استنادات معمول در بصره به نقل از كسانی چون ابن سیرین و ضحاك بن مزاحم را از مقولۀ مرسلات دانسته، و این ویژگی را موجب كاهش قوت سند شناخته است (نک : ابن ابی حاتم، همان، 94- 95، 187، 233). شعبه در راستای استنادگرایی، نقد رجال سند را وجهۀ همت خود نهاد و به عنوان آغازگر این شیوه نقد در بصره شناخته شد (نک : نووی، تهذیب... ، 1(1) / 245-246). با اینهمه، از ویژگیهای شعبه، نقد او نسبت به سنت استنادی معمول نزد اصحاب حدیث در عصر خویش بوده است كه صاحبنظران بعدی چون ابوخلیفه و احمد بن حنبل سعی در تفسیر و توجیه آن داشتهاند (نک : خطیب، شرف، 114- 115). با وجود وارد شدن حدیثگرایان در حیطه فقه، به ندرت فتاوایی از فقیهان متقدم آنان در منابع به ثبت رسیده است (مثلاً حماد بن سلمه، نک : مروزی، اختلاف... ، 222)؛ در حالی كه آنان در مقام محدث، در نشر و انتقال اخبار فقهی نقشی بسیار مؤثر ایفا نمودهاند و احادیث فراوانی به نقل از آنان در منابع حدیثی به ثبت رسیده است.
در میانۀ سدۀ 2ق، به هنگام روی آوردن فقه به سوی تدوین، در كنار بخشی از اختلاف فقیهان كه به مختلف بودن احادیث مرجع آنان مربوط میشد، بخش مهم دیگری از اختلافات ناشی از به كارگیری رأی در مسائلی بود كه تصور میشد حكمی درباره آنها در كتاب و سنت وارد نشده است. آنچه موجب اشتهار اصحاب رأی بدین نام بود، تنها گرایش به نسبت بیشترِ آنان به كاربری رأی بود و در عمل عاملان اصحاب حدیث نیز در سطوحی از رأی بهره میجستهاند. همین ویژگی است كه موجب شده تا در میانه سدۀ 2ق، جداسازی اصحاب رأی و اصحاب حدیث با دشواریهای جدی روبهرو باشد و كسانی چون مالك، سفیان ثوری و اوزاعی كه از بزرگان اصحاب حدیث محسوب بودهاند، از منظر برخی صاحبنظران در شمار اصحاب رأی جای گیرند (مثلاً نک : ابن قتیبه، المعارف، 494 بب ). باید بر این نکـته تأكید كرد كه در میانه آن سده، محافل اصحاب رأی از اصحاب حدیث جدا نبوده، و ارتباط تعلیمی مستحكمی میان آن دو برقرار بوده است (نیز نک : ترمذی، 2 / 214). دربارۀ بصره نیز همین شرایط مصداق داشته، و هم از این روست كه شخصیتهای صاحب رأی از احترام درخور توجهی در میان اصحاب حدیث برخوردار بودهاند. در پیجویی از برجستگان اصحاب رأی در بصره، نخست باید از عثمان بتی (د 143ق / 760م) سخن به میان آورد كه در منابع، به صراحت گزارشهایی درباره روش رأیگرایانه او به ثبت رسیده است (مثلاً نک : ابن سعد، 7 / 257). عثمان به روزگار حیات خود، نماد اصحاب رأی بوده، و به عنوان رقیب داوود بن ابی هند، رأس فقیهان اصحاب حدیث محسوب میشده است. چنین مینماید كه در این رقابت محفل عثمان بتی از رونقی بیشتر برخوردار بوده، و این توجه بصریان به فقیهی صاحب رأی، از سوی سفیان بن عیینه به نقد گرفته شده است (نکـ: ذهبی، سیر، 6 / 377؛ برای نقد رجالیان دربارۀ او، نک : همان، 6 / 149؛ برای تحلیل افكار او، نک : فان اس، «كلام»، .(II / 146 آموزش فقهی عثمان به گونهای آشكار ریشه در آموزش فقیهان پیشین بصره همچون ابن سیرین داشته است (ذهبی، میزان، 1 / 200، 201)، اما كاربرد رأی در فقه عثمان، آموزش او را چنان به فقیه رأیگرای كوفه ابوحنیفه نزدیك ساخته كه اسحاق بن ناصح متهم شده است به اینکـه عین فتاوی ابوحنیفه را به نقل از عثمان بتی از ابن سیرین نقل میكرده است (نک : همان، 1 / 200؛ برای مكاتبه دوستانه آن دو، نک : ابوحنیفه، 24، جم ). گفتنی است فتاوی عثمان بتی، در سطحی نهچندان گسترده، در كتب فقه تطبیقی همواره موردتوجه بوده است و از همین مقدار برجای مانده، میتوان پایبندی او را به فقه بومی بصره تا حدقابل ملاحظهای برداشت كرد (نک : عبدالرزاق، 9 / 104؛ ابن منذر، جم ؛ طحاوی، اختلاف، جم ؛ سیدمرتضی، الانتصار، 435؛ شیخ طوسی، جم ؛ ذهبی، سیر، 6 / 375). در دهههای میانی سدۀ 2ق، در كنار فقیهان اهل افتا چون عثمان، باید به گروهی از قضات بصره اشاره كرد كه روش فقهی آنان دوام سنت پیشین قضات بصره بوده است. در این شمار میتوان از شخصیتهایی چون عباد بن منصور ناجی (ابن سعد، 7 / 270) و مهمتر از او سَوّار بن عبدالله قاضی نام برد كه فتاوی شایان توجهی از او در كتب آثار و فقه تطبیقی بازتاب یافته است (مثلاً نک : بخاری، صحیح، 6 / 2618؛ ابن منذر، 1 / 51، 56، 60، 86، 122، 146، 2 / 288، 436؛ طحاوی، اختلاف، 1 / 50 -51، 222، 242، 271، جم ؛ شیخ طوسی، 3 / 224، 272، 427، 432، 6 / 225، 266، 273). اوج فقه رأیگرای قضات بصره، در شخصیت عبیدالله بن حسن عنبری (د 168ق) جلوه یافته كه بلافاصله پس از سوّار، قضای بصره را (157-166ق / 774-783م) برعهده داشته است (نک : ابن اثیر، 6 / 13، 69). چنین مینماید كه عنبری از نخستین نظریهپردازان «تصویب» بوده، و گونهای از این نظریه به وی نسبت داده شده است (نک : ابن ابی الحدید، 18 / 367؛ در باره تصویب، قس: فان اس، همان، .(II / 153 آراء فقهی عنبری كه پایبندی به فقه بومی بصره نیز تا حد بسیاری در آن دیده میشود، به طور گسترده و چشمگیری در مناقع فقه تطبیقی به ثبت رسیده است (مثلاً ابن منذر، شیخ طوسی، جم ). درباره تفاوتهای ظریف میان آراء و روشهای عثمان بتی و عبیدالله عنبری، هنوز تحقیقاتی كه بتوان برپایه آنها اظهارنظر كرد، صورت نگرفته است؛ اما با توجه به آنچه از این دو میدانیم، میتوان شخصیت بتی و عنبری را به ترتیب با شخصیت ابوحنیفه و ابن ابی لیلی در كوفه مقایسه كرد. مسلماً محافل اصحاب حدیث، هرگز ستیزی كه با ابوحنیفه داشته، با عثمان بتی نداشتهاند، اما باید به این نکـته توجه داشت كه ستیز آنان با ابوحنیفه افزون بر افكار اعتقادی او، به خصوص به خودداری وی از عمل به بسیاری از احادیث باز میگشته (عبدالله بن احمد، 1 / 271؛ ابن قتیبه، تأویل، 52) كه گویا درباره عثمان بتی مصداق نداشته است (مثلاً نک : ابن سعد، 7 / 257؛ یحیی بن معین، التاریخ، 2 / 124؛ ابن شاهین، 138-139). از جمله قراینی كه بتی را در كنار ابوحنیفه، و عنبری را در كنار ابن ابی لیلی قرار میدهد، دوری از قضا در گروه نخست، و اشتغال به قضا در گروه دوم است. همچنین، در نظیرسازی با رابطهای كه در كوفه میان ابوحنیفه و ابراهیم نخعی و میان ابن ابی لیلی و عامر شعبی دیده میشود، میتوان براساس قراینی بتی را در بصره ادامه دهنده مكتب ابن سیرین، و عنبری را ادامه دهنده مكتب حسن بصری تلقی كرد. این نکـته كه عثمان بتی با وجود دوری ابن سیرین از قضا، او را عالمترین مردم بصره به امر قضا میشمرده (ابن سعد، 7 / 196)، و اینکـه اسحاق بن ناصح مدعی نقل مجموعهای از فتاوی به نقل از عثمان بتی از ابن سیرین بوده است (نک : ذهبی، میزان، 1 / 200) و گرایش ستایشآمیز بتی به ابن عون از مهمترین پیروان مكتب ابن سیرین (نکـ: همو، سیر، 6 / 366)، همه مؤیداتی برای درستی این فرضیه است (نیز نک : خطیب، تاریخ... ، 13 / 395). باید افزود بتی حتی در اظهار نظری نسبت به حماد بن ابی سلیمان استاد ابوحنیفه، او را در مواضع رأی خود مصاب دانسته است (نک : ابن سعد، 6 / 333). از دیگر فقیهان مهم بصره در این دوره، میتوان به كسانی چون هشام بن حسان بصری (برای فتاوی وی، نک : عبدالرزاق، 1 / 337؛ ابنمنذر، 1 / 182) و سعید بن ایاس جریری اشاره كرد (برای یادكرد، نک : یعقوبی، 2 / 403). گزارشی از مسعودی حاكی از تصویری درخور توجه درباره فقه اصحاب رأی بصره است. وی كه درصدد تبیین مذهب فقهی احمد بن ابی دُؤاد، شخصیت نامدار درگیر در ماجرای محنه بوده است، او را در فقه بر مذهب «بصریین» میداند و در توضیح مذهب بصریین، آن را طریقه منسوب به حسن بصری و نیز فقیهانی چون عنبری، عثمان بتی و فقیه متكلم ابوبكر اصم دانسته است (نک : مسعودی، 308؛ درباره اصم، نک : ه د، 9 / 265).
اواخر سدۀ 2ق، عصر ظهور شافعی، روزگار فرابومی شدن فقه و دورۀ افول فقه بومی در سراسر جهان اسلام بوده است. به طبع بصره نیز از این قاعده مستثنی نمانده، و زمان فراموش كردن تعالیم سنتی حسن / ابن سیرین و پیروان آنان فرا رسیده بود. همانگونه كه ابن حزم یادآور شده است، در این دوره زمینۀ گسترش فقه حنفی و مالكی در بصره پدید آمده، و فقه بومی به محافلی منحصر بود كه بر حفظ سنتهای پیشین اصراری ویژه داشتند (نک : الاحكام، 5 / 92). در این دوره، با پدید آمدن گونهای همگرایی در محافل اصحاب حدیث بصره، شخصیتهایی در صحنه ظاهر گشتند كه بدون احساس ضرورتی برای جداسازی، خود را خلف حماد بن سلمه و شعبه بن حجاج میشمردند، اما در عمل به شدت تحت تأثیر نوآوریهای شعبه بودند. در این میان، برجستهترین شخصیت برخاسته از مكتب اصحاب حدیث، حماد بن زید (د 179ق / 795م) است كه همچون حلقهای پیشینیان را به كسانی چون یحیی بن سعید قطان و عبدالرحمان بن مهدی پیوند داده است. حماد بن زید، به ویژه از دیدگاههای شعبه تأثیر پذیرفته بود و چنانکـه گفته شده است درصورت مسجل شدن دیدگاه شعبه نزد او، هرگز از آن روی برنمیتافت (ترمذی، 5 / 703-704؛ نیز نووی، تهذیب، 1(1) / 245). فقه حماد بن زید، به روزگار خود از اهمیت بسزایی در محیط بصره برخوردار بود، و از نشانههای این اهمیت آن است كه ابوداوود سجستانی از محدثان بصری سدۀ بعد، به پاس احترام به فقه متقدمان بصره، وصیت كرده بود تا پیكر او را برطبق مندرجات كتاب سلیمان بن حرب واشِحی از حماد بن زید غسل دهند (نک : ابن حجر، 4 / 173؛ برای جایگاه سلیمان بن حرب در فقه بصره، نکـ: ابن حزم، همانجا). با اینهمه، باید یادآور شد كه بازماندهها از فقه حماد بن زید جز نمونههای محدودی از فتاوی او نیست (مثلاً ابن منذر، 2 / 413). در همین دوره، روشهای شعبه در نقد حدیث، از جمله كاستن از حجیت احادیث مرسل و نیز پرداختن به نقد رجالی اسانید، از سوی صاحب حدیثانی چون یحیی بن سعید قطان پی گرفته شد و گسترشی محسوس یافت (نک : ترمذی، 5/707- 708؛ نووی، همان، 1(1)/245- 246). یحیی بن سعید با وجود پایبندی به سنت اصحاب حدیث، برخلاف تندروان صاحب حدیث، نسبت به فقه ابوحنیفه موضعی معتدل اتخاذ كرده بود و برخی از آراء خاص او را قابل قبول میدانست (نک : یحیی بن معین، التاریخ، 1/374؛ ابن عدی، 7/9؛ برای نمونه فتاوی قطان، نک : ترمذی، 3/229؛ ابن منذر، 2/224؛ مروزی، اختلاف، 254-255، 263؛ سرخسی، 2/154). همتای او اسماعیل ابن علیه (د 193ق/809م)، نیز در فقه خود برخی از مشخصههای بارز فقه كوفی را دارا بوده است (نک : خطیب، تاریخ، 6/237) و شواهدی حكایت از آن دارند كه گرایش خاص به قیاس بر فقه او غالب بوده (نک : شماخی، 1/223)، و در بررسیهای خود به آراء ابوحنیفه نیز توجه داشته است (مثلاً نک : طبری، اختلاف... ، 100-104؛ برای جایگاه او در فقه، نک : یعقوبی، 2/443؛ بسوی، 2/158-159؛ ذهبی، میزان، 1/216؛ برای نمونههای فتوا، نک : یحیی بن معین، التاریخ، 2/225، معرفه...، 1/152-153؛ خطیب، همانجا؛ شیخ طوسی، 5/94، 254؛ نووی، تهذیب، 1(1)/120). در كنار قطان و ابن علیه، همچنین باید از محمد بن عبدالله بن مثنی انصاری (د 215ق / 830م) یاد كرد كه از پروردگان محافل كسانی چون ابن عون، ابن ابی عروبه و شعبه بوده، و در عین حال، به مجلس درس رأیگرایانی چون بتی و عنبری حاضر شده، و با زُفَر، از شاگردان ابوحنیفه همنشینی داشته، تا حدی كه گاه از غلبه رأی بر او یاد كرده است (ذهبی، سیر، 9 / 533 -537). شاید شخصیتی متفاوت در این میان، عبدالرحمان بن مهدی (د 198ق) باشد كه از علاقهمندان به تعالیم شافعی در نظام بخشی به فقه اصحاب حدیث بود و برپایۀ برخی گزارشها، به درخواست همو بود كه شافعی نخستین تحریر خویش را از الرساله در بغداد نگاشت (نووی، همان، 1(1) / 59؛ رودانی، 247). دربارۀ گرایش فقهی عبدالرحمان كه چهرهای كاملاً فرابومی یافته بود، باید گفت وی در منابع روایی، به شدت از تعالیم مدنیان تأثیر پذیرفته، و چنانکـه در برخی منابع تصریح شده، مذهب او در فقه، پیروی از مذهب تابعان اهل مدینه بوده (خطیب، همان، 10 / 241؛ ذهبی، همان، 9 / 200)، و در سخنی از زبان وی، سنت اهل مدینه معتبرتر از حدیث اهل عراق شمرده شده است (ابن عبدالبر، 1 / 79). وی با كاربرد رأی در فقه مخالفت میورزید (ابونعیم، 9 / 3، 10-11؛ ذهبی، همان، 9 / 201، 206، 207؛ برای نقد ابوحنیفه، نک : ابن عبدالبر، 1 / 72؛ ابونعیم، همانجا؛ برای نمونهای از فتاوی، نک : ترمذی، 2 / 4، 3 / 145، 229، 503؛ مروزی، همان، 56-57، 123، 254- 255، جم ؛ ابن منذر، 1 / 288؛ شیخ طوسی، 4 / 261). در زمره عالمان اصحاب حدیث این دوره، كسانی چون عبدالوهاب ابن عطاء عجلی و روح بن عباده قیسی رسم سلف خود را در نوشتن كتبی حدیثی ــ فقهی با عنوان السنن ادامه دادند و اسماعیل ابن علیه آثاری حدیثی ــ فقهی با عناوین كتاب الطهارة، كتاب الصلاة و كتاب المناسك پدید آورد (ابن ندیم، 283-284). از دیگر فقیهان اصحاب حدیث در این دوره، میتوان از كسانی چون خالد بن حارث هُجَیمی (ابن حزم، الاحكام، 5/92)، عبدالوارث بن سعید تنّوری (همانجا؛ برای رابطۀ او با فقهای رأیگرای كوفه، نک : طبرانی، المعجم الاوسط، 4/335)، معتمر بن سلیمان بصری، عَبّاد بن عَبّاد مُهَلَّبی (یعقوبی، 2/432؛ ابن سعد، 7/290)، یزید بن زُرَیع (یعقوبی، همانجا؛ نیز ابن سعد، 7/289؛ نسایی، رسائل... ، 48)، عبدالوهاب ثقفی (یعقوبی، 2/443؛ ابن سعد، همانجا) و هشام بن عبدالملك بصری (برای فتوای او، نک : ابنمنذر، 1/149-150) یاد كرد. برپایۀ آنچه گفته شد، در نیمه دوم سدۀ 3ق، دیگر جریانی زنده به عنوان فقه بومی بصره برجای نمانده بوده است؛ اما خاطره این جریان چنان احترامی را در ذهن ابوداوود سجستانی ــ عالم ایرانی ساكن بصره ــ برجای نهاده كه او را وادار ساخته است وصیت كند مراسم خاكسپاریش برپایه فقه بومی بصره انجام گیرد (نکـ: ابن حجر، 4 / 173). همزمان با شكلگیری مذاهب ماندگار فقهی در مراكز فرهنگی جهان اسلام، از اواسط سدۀ 2ق، بصره پذیرای مذاهب فقهی متنوعی در محیط خود گشت. در حیطۀ فقه غیرشیعی، انتقال مذهب حنفی توسط برخی شاگردان ابوحنیفه چون یوسف بن خالد سمتی، زفر بن هذیل عنبری و داوود بن زبرقان (نک : یعقوبی، 2 / 432؛ ابن منذر، 2 / 370؛ صیمری، 110) و گسترش مذهب مالكی توسط برخی از شاگردان مالك بن انس چون احمد بن معدل و بشر بن عمر زهرانی (ابن حزم، همانجا؛ ابن ماكولا، 2 / 231) نخستین گامهای این تنوع بودند. در دورههای پسین، مذهب حنفی مدتها رواج گستردهای در بصره داشت (مقدسی، 197) و افزون بر این دو مذهب، پیروان مذهب شافعی چون ابوالفیاض بصری و ابوالحسن ماوردی و پیروان مذهب حنبلی چون نورالدین عبدالرحمان عبدلیانی نیز در این شهر حضور داشتهاند. گرچه در سدههای نخستین، بصره همانند شام به دوری از گرایش شیعی شهرت داشته است (نک : ابن قولویه، 166، 167)، با این همه، محافل محدود فقه امامی همواره در آن حضور داشتهاند. افزون بر رجال بصری نامبردار در شمار اصحاب ائمه اثنا عشر، از جمله عالمان امامی بصره كه روایات پرشمار فقهی از آنها برجای مانده، یا به تألیف اثری فقهی شهرت داشتهاند، در سدههای 2 تا 5ق، میتوان كسانی را چون محمد بن سلیمان دیلمی، عبدالله بن عبدالرحمان مِسْمَعی، محمد ابن جمهور، محمد بن محمد بن نصر ابن خِرقه و ابوالعباس ابن نوح سیرافی نام برد (نک : نجاشی، 217، 337، 365، 397؛ ه د، 5 / 61).
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1371ق/ 1952م ببـ؛ همو، المراسیل، به كوشش شكرالله قوجانی، بیروت، 1397ق؛ ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379ق/1959م؛ ابن ابی الدنیا، عبدالله، الصمت و آداب اللسان، به كوشش ابواسحاق حوینی، بیروت، 1410ق؛ ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به كوشش كمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دكن، 1325ق؛ ابن حزم، علی، الاحكام، قاهره، 1404ق؛ همو، المحلی، به كوشش احمد محمدشاكر، بیروت، دارالفكر؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبری، بیروت، دارصادر؛ ابن شاهین، عمر، تاریخ اسماء الثقات، به كوشش صبحی سامرایی، بیروت، 1404ق/1984م؛ ابن عبدالبر، یوسف، التمهید، رباط، 1387ق؛ ابن عدی، عبدالله، الكامل، به كوشش سهیل زكار و یحیی مختار غزاوی، بیروت، 1409ق/1988م؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به كوشش علی شیری، بیروت، 1415ق/1995م؛ ابن قاسم، عبدالرحمان، المدونة الكبری، قاهره، 1324- 1325ق؛ ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، 1393ق/1972م؛ همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960م؛ ابن قدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن قولویه، جعفر، كامل الزیارات، به كوشش جواد قیومی، قم، 1417ق؛ ابن كثیر، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، 1401ق؛ ابن ماكولا، علی، الاكمال، حیدرآباد دكن، 1382ق/1963م؛ ابن منذر، محمد، الاشراف علی مذاهب اهل العلم، به كوشش محمد نجیب سراجالدین، دوحه، 1406ق/1986م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، التبصره، به كوشش محمدحسن هیتو، دمشق، 1403ق/1983م؛ ابوحنیفه، نعمان، «رساله الی عثمان البتی»، ضمن وصیة، به كوشش عبدالرحمان حسن محمود، قاهره، 1409ق/1988م؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنـة النبویه؛ همو، مسائل احمد، قاهره، 1353ق/1934م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351ق/1932م؛ احمد بن حنبل، العلل و معرفه الرجال، به كوشش وصیالله عباس، ریاض/بیروت، 1408ق/1988م؛ همو، مسند، قاهره، 1313ق؛ بخاری، محمد، التاریخ الكبیر، حیدرآباد دكن، 1398ق/1978م؛ همو، صحیح، به كوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، 1407ق/1987م؛ بزار، احمد، المسند، به كوشش محفوظ الرحمان زینالله، بیروت/مدینه، 1409ق؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1975-1976م؛ بكوش، یحیی، فقه جابر بن زید، بیروت، 1407ق/1986م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به كوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1394ق/ 1974م؛ بیهقی، احمد، السنن الكبری، حیدرآباد دكن، 1355ق؛ ترمذی، محمد، السنن، به كوشش احمد محمد شاكر و دیگران، قاهره، 1357ق/1938م ببـ ؛ جصاص، احمد، احكام القرآن، بیروت، 1415ق/1995م؛ همو، الفصول فی الاصول، به كوشش عجیل جاسم نشمی، كویت، 1405ق؛ جغبیر، عمر عبدالعزیز، الحسن البصری و حدیثه المرسل، عمان، 1412ق/1992م؛ حاكم نیشابوری، محمد، معرفة علوم الحدیث، به كوشش معظم حسین، بیروت، 1397ق/1977م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، شرف اصحاب الحدیث، به كوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنکـارا، 1971م؛ همو، الكفایة فی علم الروایة، به كوشش احمد عمر هاشم، بیروت، 1405ق/1985م؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1414ق/ 1993م؛ دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، 1349ق؛ ذهبی، محمد، الامصار ذوات الاثار، به كوشش قاسم علی سعد، بیروت، 1406ق/1986م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م؛ همو، میزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382ق/1963م؛ رودانی، محمد، صلة الخلف، به كوشش محمد حجی، بیروت، 1408ق/1988م؛ سرخسی، محمد، المبسوط، قاهره، مطبعـة الاستقامه؛ سعید بن منصور، سنن، ج 1، به كوشش حبیب الرحمان اعظمی، بمبئی، 1403ق/1982م، ج 2، به كوشش سعد بن عبدالله آل حمید، ریاض، 1414ق؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ سیدمرتضی، علی، الامالی، بهكوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، 1925ق/ 1907م؛ همو، الانتصار، قم، 1415ق؛ شماخی، احمد، السیر، به كوشش احمد بن سعود سیابی، مسقط، 1407ق/1987م؛ شیخ طوسی، محمد، الخلاف، قم، 1407ق؛ صیمری، حسین، اخبار ابی حنیفة و اصحابه، بیروت، 1405ق/1985م؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به كوشش طارق بن عوضالله و عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، قاهره، 1415ق؛ همو، المعجم الكبیر، به كوشش حمدی ابن عبدالمجید سلفی، موصل، 1404ق/1983م؛ طبری، اختلاف الفقهاء، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ همو، تفسیر، بیروت، 1405ق؛ طحاوی، احمد، اختلاف الفقهاء، به كوشش محمد صغیر حسن معصومی، اسلامآباد، 1391ق؛ همو، شرح معانی الآثار، به كوشش محمد زهری نجار، بیروت، 1399ق؛ طیالسی، سلیمان، المسند، بیروت، دارالحدیث؛ عبدالله بن احمد ابن حنبل، السنه، به كوشش محمد سعید قحطانی، دمام، 1406ق/ 1986م؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنف، به كوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، 1403ق/1983م؛ عجلی، احمد، تاریخ الثقات، به كوشش امین قلعجی، بیروت، 1405ق/1984م؛ عقیلی، محمد، كتاب الضعفاء الكبیر، به كوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، 1404ق/1994م؛ مروزی، محمد، اختلاف العلماء، به كوشش صبحی سامرایی، بیروت، 1406ق/1986م؛ همو، السنه، به كوشش سالم احمد سلفی، بیروت، 1408ق؛ مزی، یوسف، تهذیب الكمال، به كوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1400ق/1980م؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، قاهره، 1357ق/1938م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بیروت، 1408ق/1987م؛ مكی، موفق، مناقب ابی حنیفه، حیدرآباد دكن، 1321ق؛ نجاشی، احمد، رجال، به كوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407ق؛ نسایی، احمد، رسائل فی علوم الحدیث، به كوشش جمیل علی حسن، بیروت، 1405ق/1985م؛ همو، عمل الیوم و اللیله، به كوشش فاروق حماده، بیروت، 1406ق؛ نووی، یحیی، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، 1927م؛ همو، المجموع، به كوشش محمود مطرحی، بیروت، 1417ق/ 1996م؛ یحیی بن آدم، الخراج، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1347ق؛ یحیی ابن معین، التاریخ، روایت دوری، به كوشش عبدالله احمد حسن، بیروت دارالقلم؛ همو، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصار، دمشق، 1405ق/1985م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1397ق/ 1960م؛ نیز:
Motzki, H., The Origins of Islamic Jurisprudence, tr. M.H. Katz, Leiden etc., 2002; Schacht, J., The Origins of Muhammadan Jurisprudence, Oxford,1953;Sourdel,D., «Les Cadis de Basra d'apres Waki» , Arabica, 1955, vol. II; Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jh. H., Berlin/New York, 1991; id, «Unter- suchungen zu einigen ibaditischen Handschriften» , ZDMG, 1976, vol. CXXVI.احمد پاكتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید