تسمیه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224243/تسمیه
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
عنوان و نام غلامان ترکتبار دورۀ غزنویان و سلجوقیان رایج در منابع اسلامی، از منشأ بسیار متفاوت دیگر برگرفته شده بود. این غلامان که در سنین پایین از استپها خریداری میشدند، عناوینی مییافتند که عموماً از طرف صاحبانشان به آنان داده میشد و سپس به عنوان نام آنان بر زبانها میرفت. مانند الپ ـ تگین، آی ـ تگین، کوموش ـ تگین و آلتون ـ تگین (کاشغری، I/ 413, II/ 193؛ سومر، I/ 21, 129). استفاده از نامهای ایرانی در خاندان سلجوقی در سدۀ 7ق/ 13م در آناتولی به اوج رسید. در این دوره، نامگذاری با استفاده از نامهای ایرانی موجود در شاهنامه از سوی اعضای خاندان سلجوقی آناتولی، روشنترین دلیل استفاده از نامهای ایرانی ـ فارسی است؛ نامهایی همانند کیخسرو، کیکاووس، کیقباد، کی فریدون، فرامرز و سیاوش. این اسامی ایرانی بیشتر با القابی عربی همچون غیاثالدین، عزالدین و علاءالدین یکی میشد و نامی یگانه پدید میآورد. ملاحظۀ اسامی موجود در پایان اسناد و مدارک خرید و فروش و وقفنامهها در آناتولی سدۀ 7ق، اطلاعاتی دربارۀ نامهای رایج در شهرها در اختیار پژوهنده میگذارد. بررسی این اسناد و مدارک میرساند که در کنار نامهایی نظیر آی ـ دوغمِش، ارسلان ـ دوغمش، قتلو ـ ارسلان، چیچک (گل)، قتلغ ـ سنقر، الپ ـ سنقر، آق ـ سنقر، قرا ـ سنقر، سنقرجه، یَغمُر، طغرل، طغان ـ شاه، رستم بن قتلوبیگ، پروانه بیگ، بختیار، بیدار، فرخ، فریدون که نامهایی ترکی ـ فارسی به شمار میآیند، نامهایی عربی نیز مانند علی، محمد، حسین، اسماعیل، احمد، محمود، حسن، یوسف و موسى بیشتر مورد استفاده بوده است (نک : ساحلی اوغلو، 64-65؛ اورال، 57-59؛ توران، «موقوفات زمانسلجوقی، 1: ...»، 235،«موقوفاتزمان سلجوقی، 2:...»، 427- 429،«موقوفاتزمانسلجوقی،3:...»، 98-101, 107-108, 153، «سندی حقوقی...»، 260، «تملیکنامه...»، 173-176، «سندی دربارۀ...»، 128؛ تمیر، 80, 92 65, 76-؛ بایرام، 49-50).در استفاده از نامها، خوارزمشاهیان نیز مانند سلجوقیان آداب و سنن پیش از خود را پیروی میکردند و به نظر میرسد که جغرافیای استپ (دشت) که مرز منطقۀ خوارزم را تشکیل میداد، کمک کرد تا نامها و عناوین پیشین و باستانی ترکها در این منطقه به صورتی زنده به حیات خود ادامه دهد. در میان نامهایی که از طرف اعضای خاندان خوارزمشاهی مورد استفاده قرار میگرفت، نامهایـی ترکی نظیر: آتسز، آتلیغ، ینال ـ تگین، طغان ـ تُغدی، اَربوز و غور ـ سانْچْدی بودند که خود شایان توجه است. نامهای ترکی اعضای خاندان و نیز امیران عالیرتبه، با یک پیش نام و یا پیش عنوان اسلامی تقویت شده بود، مانند علاءالدین آتسز، علاءالدین ایل ارسلان، علاءالدین تکش، و یا جلالالدینمنگو ـ برتـی. در میان اسامـی اعضای خـاندان ــ هر چنـد اندک ــ اما بهنامهـایی فارسی ـ عربی،نظیرسلیمان ـ شاه، یونس، سلطان ـ شاه، ملک ـ شاه، و پیر ـ شاه نیز برخورد میشود.
استیلای مغول، به همان اندازۀ فرهنگ مادی خاور نزدیک، در آداب و سنن نامگذاری نیز تأثیری ژرف داشت. بر اثر این سلطه، قبایل ترک و مغولی که به ایران کوچ کردند، از نامهایی استفاده کردند که با سنن خودشان سازگاری داشت. نام غازانخان (694-703ق/ 1295-1304م) در راستای سنن نامگذاری مغول، برگرفته از نام «قازان» (بنا به عقیدۀ دورفر،III/ 387-388 ، به معنی «دیگ» از نخستین وسایل و اشیای منزل) بوده است (ابنبطوطه، 228). اولجایتو (703-716ق/ 1304-1316م) نیز نام خود را که به معنی خوشبخت و بختیار است (دورفر، I/ 174)، مدیون بارانی است که پس از یک خشکسالی طولانی در روز تولد وی باریده بود، ولی همین نام بعدها به صورت «خُرـ بَنده» که به معنی «چشم زهر نخوردن» است، تغییر یافت (ابوالقاسم، 16-17).فرمانروایان مغول نیز همانند فرمانروایان ترک پیش از خود، پس از قبول اسلام، نام اسلامی برای خود انتخاب کردند، مانند احمد تکودار، غازان محمود و اولجایتو محمد. ملاحظه میشود که در دورهای که پیوند فرمانروایان ایلخان با فرهنگ مغولی ضعیف گردید، نامهای اسلامی آشکارا برتری یافت و رواج پیدا کرد. انتخاب اسامی اسلامی برای فرزندان ذکور اولجایتو، مانند بسطام، بایزید، طیفور، ابوسعید، سلیمان ـ شاه و ابوالخیر، مؤید این مدعاست (همو، 7- 8). اما در میان اسامی آخرین نمایندگان خاندان ایلخانی در ایران بـه نامهـایـی عربـی ـ ترکـی نظیـر محمد، سلیمان، موسى، آرپا، غازان (دوم)، و نیز به اسامی ایرانی مانند انوشیروان برخورد میشود. در زمان ایلخانیان نامهایی که از طرف امیران مغول مورد استفاده بودند، همانند نامهای اعضای خاندان نیز به مرور زمان تغییری اساسی پیدا کرد. با قبول اسلام، همچنین برتری فرهنگ ایرانی، در جلو نامهای ترکی ـ مغولیِ امیران مغول نام و عناوین عربی (نک : رشیدالدین، 290-291) مانند شیخ حسن، رمضان، قتلغ ـ شاه، و یا فقط نام فارسی جدید مانند نوروز به کار میرفت.
در حکومت عثمانیان نیز مانند بیشتر حکومتهای ترک، در دورۀ شکلگیری حکومت، در میان نامهای ترکی، نامگذاری با نامهایی مانند ار ـ طغرل، اَتمان (عثمان؟)، گوندوز، دوندار، بَی ـ قوجه، ساوْجی، چوپان و اوزخان شایان دقت است. با این همه، در میان سایر اعضای خاندان، استفاده از نامهای عربی مانند مراد، بایزید، محمد، سلیمان، مصطفى، عبدالحمید، عبدالمجید و عبدالعزیز نیز چشمگیر است. بررسی دفاتر تحریر عثمانی که اطلاعاتی مبسوط دربارۀ نام اشخاص به دست میدهند، نشان میدهد که نام و عناوین باستانی ترکی در قرنهای 9 و 10ق/ 15 و 16م، به ویژه در میان کوچنشینها و جمعیت دشتنشین به صورتی زنده رواج داشته است (نک : قورت، «اسامی اشخاص در سنجق سیواس»، 223-290، «اسامی اشخاص در سنجق چوروم»، 75-119). تحقیقی که دربارۀ استفاده از نام اشخاص در «اردو» و حومهاش صورت گرفته است، نشان میدهد که از کل 368 نام موجود از جمعیت بیاباننشین، بیشتر نامهای مورد استفاده به ترتیب احمد (6/ 4٪)، علی (4٪)، حسن (2/ 3٪)، ابراهیم (9/ 2٪) و مصطفى (9/ 2٪) بوده است. بنا به همان تحقیق و مطالعه در حوالی «اردو» بیشترین نام ترکی مورد استفاده، ایل ـ بیگ (7/ 2٪) و بیشترین نام فارسی مورد استفاده بخشایش (1/ 1٪) بوده است (یدی یلدز، 362). در یک مطالعۀ همه جانبه که بر روی دفتر تحریر مفصل قبالۀ آدانا مورخ 980ق/ 1572م، بر روی 330‘20 نام صورت گرفته است، نیز نشان میدهد که تناسب استفاده از نامهای ترکی در قرن 10 ق/ 16م، به صورتی چشمگیر کاهش یافته، و مثلاً در منطقهای که در آن 050‘1 نام مختلف رایج بوده، نام ترکی مورد استفاده از میان 58 نام فقط 9 نام بوده است (قورت، «نامهای ذکور...»، 184). در دفتر تحریر (ثبت) قوزا (کوزان) مورخ 980ق، از کل 482‘4 نام، بیشترین نامهای مورد استفاده به ترتیب عبارت بودهاند از: محمد (4/ 6٪ )، علی (1/ 6٪)، احمد (3/ 4٪)، حسین (4/ 3٪) و حمزه (2/ 3٪). وجود 18 نام عربی در فهرست این تحقیق که بیشترین کاربرد را داشته، شایان دقت است؛ و بیشترین نامهای فارسی موجود در این فهرست امیرزه (1٪) بوده که در ردیف 19 فهرست قرار گرفته، و نام سلمان (1٪) که در ردیف 22 فهرست قرار دارد، و نیز بیشترین نام مورد استفاده ترکی هم سِویندیق (6/ 0٪) بوده است که در ردیف 31 فهرست قرار دارد (همو، «نام اشخاص در قوزان»، 613). در منابع قرون میانه، نام زنان به ندرت دیده شده است. بیشترین نامهای زنان را میتوان در دفتر تحریر سنجق شهر سیواس مربوط به دوران سلطان مراد سوم (982-1003ق/ 1574-1595م) یافت که بیشتر از میان نامهای عربی به زینب، سلمه، قمر و عایشه؛ و نامهای ترکی ایل ـ آلدی، یوزو ـ قُتلو، و دیدی؛ همچنین نامهای فارسی مانند خُندی، شهروز، شاه مانند (شه ـ مانند)، هما و آرزو برخورد میشود (همو، «اسامـی اشخاص در سنجق سیواس»، 237). در دفتر تحریرات سنجق چُوروم، مورخ 984 ق/ 1576م، نامهایی نظیر جهان خاتون، گلزاده، گلشاد، نوروز (نوروزه) برای زنان ذکر شده است (همو، «اسامی اشخاص در سنجق چوروم»، 89). از سدۀ 11ق/ 17م به بعد، مهمترین منبع دربارۀ نامهای زنان در شهرها، سنگ قبرهایی است که تا کنون مورد بررسی و مطالعه قرار نگرفتهاند.
مهمترین منبع ثبت شده دربارۀ نام اشخاص در ایران غربیِ عهد صفوی، دفاتر تحریر عثمانی، موجود در آرشیو عثمانی نخست وزیری، در استانبول است که تاکنون تقریباً موضوع هیچ تحقیقی قرار نگرفته است (اُوزگودنلی، «ایران عثمانی...». 101). مطالعه و بررسی هزاران نام مشخص موجود در این دفاتر قرن 9ق/ 15م خاور نزدیک، و جریانهای دینی، مذهبی و اجتماعی به وقوع پیوسته در این دوره در آداب و سنن ترکها تأثیـر مهمـی داشته است. از قـرن 10ق بـه بعـد، نامهـای دینـی ـ مذهبی که با واژههایی رایج نظیر «کلبی»، «پیر»، «قلی» و «ویردی = وردی» ساخته شدهاند، روشنترین نمونۀ آن است، مانند کلبعلی بیگ، پیر بُداق خان، پیرقلی بیگ، محمدقلی، امامقلی، علیقلی، مهدیقلی بیگ، نجفقلی، شاهقلی، شاهوِردی، تنگری وِردی [تانری وردی]، و الله وردی (نک : فکت، 231, 305, 415, 435, 475؛ اسناد پادریان...، 41، 102، 112، 211، 213؛ تاریخ قزلباشان، 10، 24، 25؛ میرزا رفیعا، 501، 516، 517؛ نصیری، 12، 82، 97؛ اسکندربیک، 70، 172، 357، 1035، 1146- 1148). در یک دفتر تحریر مورخ 1139ق/ 1727م، متعلق به اوقاف شیخ صفیالدین اردبیلی موجود در آرشیو نخستوزیری در استانبول، در یک روستای 119 خانواری به نام باروک که وابسته به موقوفه بود، 5 نام متفاوت ترکی، فارسی و عربی معادل یکدیگر و با پسوند ترکی ویردی (وردی) دیده میشود: تنگـری ـ ویردی (2 نفر)، خدا ویردی، الله ویردی (4 نفر)، حق ـ ویردی، امام ویردی (5 نفر) («آرشیو عثمانی...»، شم 896، ص 32). در دفتر تحریر مورخ 924ق/ 1518م دیار بکر میتوان معادلهای دیگر این نامها را یافت: خدا ـ داد، خدا ـ بخش، یزدان ـ بخش، یزدان ـ وِرمیش، چلاپ ـ ویردی [وِردی]، تنگری ـ ورمیش، تنگری ـ وَرِن (ایلخان، 222). بررسی دفاتر تحریر عثمانی نظیر دفاتر آناتولی روشن میسازد که میان گزینۀ نامهای جمعیت شهرنشین با جمعیت دشت نشین ایران غربی تفاوتهای بسیاری بوده است. در دفتر تحریر همدان مربوط به نیمۀ اول قرن 12ق/ 18م، در محلۀ سیدان واقع در مرکز شهر به نامهایی چون حاجی بایرام، حاجی علی، حاجی محمد، حسن و اسماعیل برمیخوریم و در روستای قاضی (حصار سفلى)، واقع در نزدیکی شهر نامهایی چون شیرعلی، علی وردی، تنگری وردی و الله قلی جلب توجه میکند («آرشیو عثمانی»، شم 907، ص 37 23-24,). بنا به آنچه که در دفتر تحریر احتمالاً مورخ 1140ق/ 1727م شهر مراغه شناسایی شده است، در این تاریخ بیشترین نام مورد استفاده در مرکز این شهر، نامهای محمد، علی، کلبعلی، عبدعلی، علی ویردی (وِردی)، علی خان، علیقلی، گنجعلی، لطفعلی، مهرعلی، علییار و علیاصغر بوده است؛ که نامهای حسن (یا حسنعلی)، حسین (یا حسینقلی)، رضا (یا غلامرضا)، امام (یا امامقلی) پس از اسامی مذکور قرار گرفتهاند. در میان نامهای ترکی نیز دمیر، تاش ـ تمور، اوغورلو، بالی، تنگری ـ وردی، دمیرکایا (قایا) قابل توجهاند («آرشیو عثمانی»، شم 909 ، ص 5-26). در دورۀ صفویه همراه با برتری و رواج نام و عناوین ترکی، عناوینی نظیر «بک»، «آقا»، «بهادر»، «خان»، «باشی»، «اوغلی» و «اوغلان» بیشتر به عنوان پسوند به اسامی عربی یا فارسی افزوده میشده، و نامهای ترکیبی جدیدی پدید میآمده است، ماننـد آقا رضـا اصفهانی، آقاشاه، طهماسب بهادر، الله ـ قلی بک، کاپانا اوغلی، الله یار (اللهیار) اوغلان، علیقلیسلطان، آسایش اوغلی، پالوده اوغلی و صوفی اوغلی (فکت، 231, 351, 375, 501؛ اسکندربیک، 69، 340، 439، 489، 576).
تأسیس جمهوری ترکیه به جای حکومت عثمانی آغازی برای تغییری جدید و بنیادی در آداب و سنن نامگذاری ترکها شد. به ویژه در طی نیمۀ دوم قرن 20م، از یک سو برخی از اسامی فراموش شدۀ ترکی، دوباره زنده شد، مانند گوکخان، ترکان، کورشاد، گُلتَکین و از دیگر سو، نامهای جدید ترکی پدید آمد، مانند دِوریم، اِوریم، گوکسل و گوکبرک. بدینترتیب، به جای نامهای عربی و فارسی، نام و عناوین ترکی رواج یافت و برتری پیدا کرد. با این همه، به موجب آمار سال 1382ش/ 2003م، نخستین 5 نام عربی که بیشترین مورد استعمال را در ترکیه داشته، در مردان به ترتیب محمد (306‘826‘2 نفر)، مصطفى، احمد، علی و حسین، و در زنان به ترتیب فاطمه (600،199،4)، عایشه، امینه، خدیجه و زینب بودهاند؛ و رایجترین اسامی ترکی که در فاصلۀ سالهای 1990-2000م به کودکان پسر داده شده، نام «اَمره» و برای کودکان دختر نیز نامهای اسلامی «مروه»، «بشرا»، «اَلف = اَلیف» و کبرى بوده است که شایان توجه است. امروزه در ترکیه نامهای رایج به چند زبان مختلف به ترتیب، نامهای عربی، ترکی و فارسی میباشند. از طرفی نیز به علت نزدیکی با اروپا، در سالهای اخیر، شمار اندکی از نامهای مربوط به فرهنگ غرب نیز وارد فرهنگ نامگذاری ترکها شده است.
ابنبطوطه، الرحلة، بیروت، 400ق/ 1980م؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، 1348ش؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1382ش؛ اسناد پادریان کرمیلی، بازمانده از عصر شاه عباس صفوی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1383ش؛ بنداری، فتح، زبدةالنصرة، به کوشش م. ت. هوتسما، لیدن، 1889م؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش علیاکبر فیاض، تهران، 1375ش؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317ش؛ تاریخ قزلباشان، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور و آیة السرور، به کوشش محمداقبال و مجتبى مینوی، تهران، 1364ش؛ رشیدالدین فضلالله، وقفنامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356ش؛ قمی، ابوالرجاء، تاریخ الوزراء، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1363ش؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1366ش؛ المختارات من الرسائل، به کوشش غلامرضا طاهر و ایرج افشار، تهران، 1378ش؛ میرزا رفیعا، محمد، «دستور الملوک»، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و ایرج افشار، دفتر تاریخ، شم 1، تهران، 1380ش؛ مینوی، مجتبى، «قبالۀ فارسی قرن ششم»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1345ش، شم 14؛ نصیری، علینقی، القاب و مواجب دورۀ سلاطین صفویه، به کوشش یوسف رحیملو، تهران، 1371ش؛ نیز:
«Baԫbakanlık Osmanlı Arԫivi (B. A. O)», Tapu tahrîr defteri (T. D.) ; Bayram, M., «Selçuklu veziri kadı İzzeddin tarafindan dūzenlenen bir vakıf – name», Ata dergisi , 1997, vol. VII; Dede Korkut kitabı, (Giriԫ – Metin – fasimile), ed. M. Ergn , Ankara, 1989; vol.I; Doerfer, G., «Ein uigurischer text aus Iran vom Jahre 1207» Turcica, 1981, vol. VIII; Fekete, L., Einfūhrung in die persische paläographie. 101 persische dokumente, ed. G. Hazai, Budapest, 1977; İlhan, M. M., «Onaltıncı yüzyıl baԫlarında Amid sancağında yer ve ԫahıs adları hakkıda bazı notlar», Belleten, 1990, Vol. LIV (209); Kaԫgarlı, M., Divanü lûgât – it - Türk, tr. B. Atalay, Ankara, 1986; Kurt, Y., «Adana’da 1572 yılında kullanılan Türk erkek ԫahıs adları», Belleten, 1994, vol. LVII (218); id, «Çorum sancağı kiԫi adları», Belleten, 1995, vol. LIX (224); id, «Kozan’da sahıs adları», Belleten, 1995, vol. LVII (223); id, «Sivas sancağında kıԫi adları», A. ü. Osmanlı tarihi araԫtırma va uygulama dergisi, 1993, vol. IV; Minorsky, V., «Some Early Documents in Persian (1)», JARS, 1942; Oral, M. Z., «Selçuklu devri vesilaları: Ahi Ahmet Nahcivanî vakfiyesi», A. ü İlâhiyat fakũltesi dergisi, 1954, vol. III (3-4); Özgüdenli, O. G. «Osmanlı İranı I: batı İran ve Azerbaycan tarihi hakkında osmanlı tahrîr kayıtları: coğrafi ve idarî taksimat», A. ü. D. T. C. F. Tarih araԫtırmaları dergisi, 2003, vol. XXXIV; id, «Ülüԫ sistemiden merkezî devlete: selçuklu devlet telâkkisinin teԫekkülü (1038-1064)», Turkler, ed. H. C. Güzel et al., Ankara, 2002; id et al, «Toktamıԫ ad1 Hakkında» Osmanlı araԫtırmalrı, 2004, vol. XXIV; Rásonyi, L., «Türklükte kadın adları»,Türk dili araԫtırmaları yıllığı Belleten, 1963, 1964; Sahillioğlu, H., «İkinci Keykâvüs’ün bir mülknâmesi», Vakıflar dergisi, Ankara, 1969, vol. VIII; Sümer, F., Türk devletleri tarihinde ԫahıs adları, Istanbul, 1999; Tekin, Ԫ., «Karahanlılar zamanında uygurca yazılmıԫ tarla satıԫ senetleri», Selçuklu araԫtırmaları dergisi, 1975, vol. IV; Temir, A., Kırԫehir emiri caca oğlu Nur el – din’in 1272 tarihli Arapça Moğolca vakfiyesi, Ankara, 1989; Togan, Z. V. «Karahanlılar tarihine ait bazı kayıtlar», Türk yurdu, 1965, vol. CCCXXIX; Turan, O., «II. İzzeddin Keykâvüs’e aid bir temlik – name», 60. Doğum yılı münasebetiyle Zeki Velidi Togan’a armağan, İstanbul, 1955; id, «Selçuklu devrine aid köy satıԫı hakkında bir vesika», Vakıflar dergisi, 1973, vol. X; id, «Selçuklu devri vakfiyeleri, I Ԫemseddin Altun – aba, vakfiyesi ve hayatı», Belleten, 1947, vol. XI (42); ibid, «II. Mübârizeddin Er – tokuԫ ve vakfiyesi», ibid, 1947, vol. XI (43); ibid, «III. Celâleddin Karatay, vakıflary ve vakfiyeleri», ibid, 1948, vol. XII (45); id, «Selçuk Türkiyesi’nde faizle para İkrazına dair hukuki bir vesika», Belleten, 1952, vol. XVI (62); Yediyıldız, B., and O. İzgi, «1455 yılında Ordu ve yöresinde kullanılan ԫahıs adları», Hacettepe üniversitesi edebiyat fakültesi armağan dizisi, I. ԫükrü elçin armağanı, Ankara, 1983; Zieme, P., «Materialien zum uigurischen onomasticon I – II – III», Türk dili araԫtırmaları yıllığı, Belleten, 1977 ff. عثمان قاضی اوزگودنلی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید