ترمذی، ابوعیسى
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224212/ترمذی،-ابوعیسى
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
نگاه نسبی ترمذی به ترجیحات خود در برخورد با حدیث و گاه حتى کتاب ترمذی موجب شده است تا وی در گزینش فتوای خود، از تعبیراتی چون «آن اولى و اشبه به اتباع است» ( الجامع، 1/ 297، 2/ 185)، استفاده کند. به هر تقدیر، او در ارزیابی اختلاف فقیهان و بیان دیدگاه خود نیز همواره از تعبیر نسبی «اصح» استفاده کرده است (مثلاً همان، 3/ 149).مهمترین ویژگی در فقه ترمذی، تکیۀ او بر ظاهر ادله ــ اعم از کتاب و سنت ــ است. طیفی از ترجیحات ترمذی، از مقولۀ تضییق حکم به عنوان منصوص و توسعه ندادن آن به عناوین غیر منصوص است. مهمترین نمونه از این دست، دیدگاه ترمذی دربارۀ حکم وضو با نبیذ است که با ترجیح قول به منع، این قول را نزدیکتر و منطبقتر بر کتاب خدا دانسته است (همان، 1/ 148).نمونهای از همین برخورد در حدیث، در مسئلۀ بلند کردن دستان در نماز میت است که وی با تکیه به محدودیت عبارت حدیث، بلند کردن را در غیر تکبیر اول نپذیرفته است، در حالی که جمعی از فقها حکم را از تکبیر اول به دیگر تکبیرها توسعه دادهاند (همان، 3/ 388؛ نیز ابن رشد، 1/ 235). در همین مقولۀ پرهیز از توسعه، باید به مواردی مانند وقت «مسح بر خُفّین» اشاره کرد که ترمذی همچون بسیاری از عالمان اصحاب حدیث آن را در سفر و حضر موقت به 3 و یک شبانهروز دانسته، و رأی بدون توقیت مالک را مورد نقد قرار داده است ( الجامع، 1/ 161؛ ابن هبیره، 1/ 69).در مقابل، بخش مهمی از ترجیحات ترمذی، به مواردی مربوط میشود که حکم موسّع در نص بیان شده، و ترمذی از تضییق آن با رجوع به دلیلی ضعیفتر اجتناب کرده است. برجستهترین نمونۀ آن در مسئلۀ بیع ربوی دیده میشود که مالک «بیع متفاضل» گندم و جو را مکروه شمرده، اما ترمذی برای این تخصیص و عدول از عمومِ نص وجهی قائل نبوده است (همان، 3/ 542). نمونۀ دیگر از مقولۀ مطلق و مقید در باب احیاء موات دیده میشود؛ ترمذی با تکیه بر ظاهر حدیث، اذن سلطان را در تحقق احیای زمین شرط ندانسته است (همان، 3/ 663).قید رجوع به دلیلی ضعیفتر، از آنرو ست که وی توسعۀ حکمی ثابت شده از طریق ادله را با تکیه بر حدیثی که در آن خدشهای سندی باشد، نمیپذیرفته است؛ از همینرو ست که در باب دامنۀ شُفعه، او ثابت میکند که حدیث دال بر عموم مرسل است و از همینرو به محدودیت شفعه در خانهها و زمینها گراییده است (همان، 3/ 655).ترمذی در مقام ترجیح، فتوای مبتنی بر ظاهر حدیث را بر فتوای مبتنی بر تأویل ترجیح میداده است، اگرچه داعی این تأویلها متنوع است. گاه تأویل مورد مخالفت ترمذی به اقتضای قاعدهای چون «الناسُ مُسَلَّطونَ على اَموالِهم» است که از پیش ثابت فرض شده است (مثلاً همان، 3/ 636). برخی از قواعد دیگر چون اجرای حدود توسط حاکم، ضرورت مهر در عقد نکاح، یا خارج نشدن از ملت اسلام جز با ارتداد، برخی فقیهان را به تأویل نصوص وا داشته که با نقد ترمذی مواجه شده، و او موافقت ظاهر نصوص را ترجیح داده است (همان، 3/ 424، 499، 4/ 47، 115).فهم صحابه و تابعین از نص، نزد ترمذی از ملاکهای ترجیح است؛ به عنوان نمونه باید به اختلاف موجود در باب «البیعان بالخیار...» اشاره کرد که ترمذی با تکیه بر فهم و رفتار ابن عمر، به عنوان یکی از فقهای صحابه، قول به «تفرق در ابدان» را بر «تفرق در کلام» ترجیح داده است (همان، 3/ 548-549). هم به سبب اعتبار فهم تابعین است که وی در مسئلۀ خروج از مسجد پس از اذان، جواز خروج پیش از اقامه نزد ابراهیم نخعی را تأویل کرده (همان، 1/ 398)، و اساساً نمیتوانسته است آن را نادیده انگارد. آنگاه که وی امکان جمع میان فهم تابعین و نص حدیث را نمییافته، به وضوح قول برخی از فقیهان متأخر را که موافق نص یافته، بر قول تابعین ترجیح نهاده است (مثلاً همان، 3/ 149).ترمذی با نقد سندی حدیث، بررسی طرق موازی حدیث و سرانجام عرضۀ حدیث بر فهم صحابه و تابعین و فقها، کوشش داشته است تا در حد امکان خود را در معرض تعارض احادیث قرار ندهد، اما با این وضع مسئلۀ اختلاف الحدیث گاه اجتنابناپذیر بوده است. در موارد محدودی از این دست که در جامع ترمذی دیده میشود، وی از شیوههای معمول نزد فقیهان همچون حمل امر بر استحباب (همان، 1/ 149، 150) و نهی بر کراهت (همان، 3/ 581) استفاده کرده است.فقه ترمذی در طبقهبندی اصحاب حدیث: چند دهه پیش از ترمذی، ابوعبید قاسم بن سلام(د 224ق/ 839م)، فقیه نامی اصحاب حدیث، طرز اندیشه را درون محافل اصحاب حدیث پدید آورد که ممکن است بتوان ترمذی را نیز پیوسته بدان انگاشت. اگرچه برخی از مشایخ بغدادی ترمذی، چون عباس دوری از شاگردان ابوعبید بوده (ذهبی، همان، 10/ 492) و میتوانستهاند انتقالدهندۀ اندیشههای استاد به ترمذی بوده باشند، اما به نظر میرسد بیش از همه دارمی از شاگردان پراهمیت ابوعبید (ذهبی، همانجا) که نفوذی فراوان بر شخصیت ترمذی داشته، میتوانسته است در این آشنایی مؤثر باشد.در برآوردی که نسبت به روش فقهی ابوعبید وجود دارد، پس از پیروی نصوص (کتاب و سنت)، موافقت با رأی مشهور را مبنا نهاده بود و عمل به قیاس را نیز جایز نمیدانست. او در برخورد با حدیث نیز، عموماً خبری را که با قول مشهور فقها ناسازگار بود، نمیپذیرفت. وی در رویارویی با اجماع نیز، اجماع صعبالوصول شافعی را به «شهرت فتوایی» بازگردانده بود و «شهرت فتوایی» را در نقد اخبار و ترجیح حدیثی بر حدیث معارض به کار میگرفت (نک : ه د، 5/ 705؛ نیز ابوعبید، الناسخ...، 86-87، الاموال، 434-435، جم ).اگرچه ترمذی در جامع از ابوعبید چندان یاد نکرده است، اما در مواضعی از کتاب، گرایش وی به دیدگاههای ابوعبید و گونهای هواداری نسبت به وی آشکار میشود ( الجامع، 1/ 227، 4/ 115، جم ).پس از ابوعبید، دارمی شخصیتی است که بیشترین تأثیر را بر گرایش فقهی ترمذی نهاده است. برخی از اصول حاکم بر اندیشۀ فقهی دارمی، مانند پرهیز از پاسخ و افتا در آنچه کتاب و سنت دربارۀ آن سکوت کرده است (دارمی، 1/ 46 بب )، پرهیز از افتا به رأی (همو، 1/ 67)، ضرورت اقتدا به عالمان و عدم تفرد در اقوال (همو، 1/ 72)، داور بودن سنت بر کتابالله (همو، 1/ 144)، لزوم تأویل حدیث رسولالله(ص) در صورتی که با فهم مشهور در مخالفت باشد (همو، 1/ 145 بب ) و این اصل که در صورت اختلاف علما، تنها ترجیح در میان است و پیروی قول هریک از آنان، مجزی است (1/ 151)، همگی اصول اندیشۀ ترمذی را نیز تشکیل داده، و به وضوح بر سراسر جامع، سایه افکنده است.به هر روی، آنچه دربارۀ ابوعبید و دارمی گفته شد، اساس راهی است که ترمذی در فقه خود در پیش گرفته، و آن را مبنای کتاب جامع نهاده است. ترمذی با روی آوردن به این دیدگاه، آشکارا از موضع فقیهان اصحاب حدیث خراسان و ماوراءالنهر، همچون اسحاق بن راهویه، استادش دارمی و استاد گراینده به شافعیاش بخاری، دور شده، و راهی در پیش گرفته که در دهههای پس از وی توسط محمد بن جریر طبری دوام یافته است (نک : ه د، 6/ 624).اگرچه ترمذی در نیمۀ اخیر سدۀ 3ق، بهسان یک فقیه حدیثگرا نقش مهمی ایفا کرده، و در تحول اندیشۀ فقهی در طیفی از اصحاب حدیث (رشتۀ ابوعبید ـ ترمذی ـ طبری) نقش مهمی داشته است (ه د، همانجا)، به هر روی چنانکه انتظار میرود، در سدههای پسین ابعاد شخصیت او همچون استادش بخاری به حدیث محدود شده است. در منابع سدههای پسین، آراء فقهی ترمذی در کتب فقه تطبیقی مورد توجه قرار نداشته، و به ندرت از دیدگاههای او با تعبیر «ترجیح ترمذی» سخن رفته است (مثلاً ابن رشد، همانجا؛ مرداوی، 1/ 430).
ترمذی آثاری کمشمار دارد که بجز کتاب تسمیة...، همگی تألیفاتی حدیثیاند. وی تألیف آثار خود را قدری پس از به پایان آوردن در 250ق آغاز کرده، و دست کم جامع را پیش از 265ق به انجام رسانیده است (نک : بخش زندگی). این آثار عبارتاند از:1. الجامع الصحیح، مجموعهای از احادیث گزینش شده با نقدی مختصر و با اشاره به آراء و فتاوی عالمان اصحاب حدیث است. این کتاب از سدۀ 5ق در کنار صحیحین جای داشته (مثلاً خطیب، تاریخ، 1/ 240، الجامع، 2/ 185) و با پدید آمدن نظریۀ صحاح سته در قرن 6ق، تا کنون بدون اختلاف به عنوان یکی از این صحاح شناخته شده است (ه د، 4/ 558-559). اگرچه از نظر سبک، این کتاب یک «جامع» است، اما از آنجا که مانند یک سنن با مباحث فقهی آغاز شده و مباحث تکمیلی به پایان کتاب افزوده شده و وجه غالب بر آن فقهی بوده است، از همان سدههای نخست تداول، نزد بسیاری به عنوان سنن شناخته شده (مثلاً خلیلی، همانجا) و نام سنن ترمذی بر آن غلبه یافته است (برای توضیح تفصیلی دربارۀ آن، نک : ه د، سنن ترمذی).2. کتاب الشمائل المحمدیة، یا شمائل النبی(ص)، مجموعهای است حدیثی مشتمل بر ویژگیهای ظاهری، صفات، سیرت و روش زندگی پیامبر(ص) و تنها اثر مهم ترمذی است که در سدههای 4 و 5ق هنوز برای بسیاری چون ابن ندیم و ابوسعد ادریسی ناشناخته بوده است (ابن ندیم، 289؛ ابن قیسرانی، شروط، 22).سدۀ 6ق دورۀ رواج ناگهانی الشمائل در نقاط مختلف جهان اسلام است، بهطوریکه سماع آن در شهرهای گوناگون از بلخ و قزوین گرفته، تا شهرهای مختلف عراق و حجاز و مغرب به ثبت رسیده است (بلخ: سمعانی، التحبیر، 1/ 446، 526، جم ؛ قزوین: رافعی،1/ 350؛ بغداد: ابن جوزی،10/ 128؛ مکه: ابن عدیم، 2/ 1019؛ سنجار: همانجا؛ عسقلان: سمعانی، همان، 1/ 196؛ اندلس: ابن ابار، 8؛ وادی آشی، 210-211؛ نسخۀ بدون سماع در اندلس: ابن خیر، 204؛ نیز نک : ابن ابار، 90). سزگین بیش از 30 شرح بر این اثر را معرفی کرده است (GAS, I/ 56-59).3. کتاب العلل. این اثر در منابع کهن با همین عنوان کوتاه معرفی شده (مثلاً ابن ندیم، ابن قیسرانی، همانجاها) و در آثار متأخر، برای تمییز آن از «کتاب العلل» به عنوان بخش 51 از جامع ترمذی، العلل الکبیر یا العلل المفرد خوانده شده است. این کتاب از اواسط سدۀ 8ق در مصر و شام تداول چشمگیری یافته، و بیش از یک سده در سطح گسترده مورد ارجاع منابع حدیثی و رجالی بوده است (مثلاً نک : زیلعی، 1/ 44، 2/ 376، جم ؛ ابن عراقی،186؛ بوصیری، 1/ 51؛ ابن حجر، تهذیب،2/ 138، 3/ 41، 84، جم ، تلخیص...، 1/ 120، 2/ 32، جم ، فتح...، 4/ 202، 9/ 423، جم ).کتاب العلل به صورت اصلی در دست نیست، اما شکل ترتیب یافتۀ آن توسط ابوطالب قاضی بر جای مانده (نک : قاضی، 19)، و به کوشش صبحی سامرایی و دیگران به چاپ رسیده است (برای اسانید روایت کتاب، نک : رودانی، 303؛ برای مقایسهای میان روش ترمذی و دارقطنی در مطالعۀ علل، نک : سلفی، 114 بب ).4. تسمیة اصحاب رسولالله(ص)، نوشتهای مختصر در معرفی صحابه، بیشتر در حد بردن نام و گاه برخی توضیحات کوتاه در شرح حال آنان است (نک : مآخذ). این اثر در طی سدهها، بهطور محدود مورد استفاده قرار گرفته (مثلاً ابن اثیر، علی، 1/ 156؛ ابن حجر، الاصابة، 1/ 452، 2/ 340، جم ؛ یاد کرد: ابن کثیر، 11/ 77) و نسخههای اندکی هم از آن بر جای مانده است (GAS, I/ 159). احتمالاً آنچه اسعردی با عنوان الاسماء و الکنى در شمار آثار ترمذی آورده، اشاره به همین اثر او ست (ص 38؛ نیز نک : ابن حجر، تهذیب، 9/ 344).5. کتاب التاریخ. این اثر میبایست تألیفی به سبک التاریخ الکبیر بخاری بوده باشد. صاحبان تواریخ محلی ماوراءالنهر به این اثر اشاره کردهاند؛ غنجار همین عنوان را آورده (نک : ابن نقطه، همان، 1/ 97)، و ادریسی عنوان آن را کتاب التواریخ ضبط کرده است (نک : ابن قیسرانی، همانجا؛ اسعردی، 31؛ نیز سمعانی، الانساب، 1/ 459). کلابادی این اثر را در اختیار داشته، و در مطالعۀ رجال صحیح بخاری بدان ارجاع کرده است (1/ 116، جم ؛ نیز نقل از آن: متقی هندی، 14/ 26). احتمالاً برخی دیگر از اطلاعات رجالی منقول از ترمذی در منابع مشرقی و عراقی از همین اثر گرفته شده است (مثلاً نک : خطیب، تاریخ، 2/ 26، جم ؛ نسفی، 579؛ ابن قیسرانی، المؤتلف، 1/ 54؛ ابن عساکر، 24/ 126، 54/ 273، جم ؛ ابن نقطه، تکملة، 4/ 489). چنین مینماید که نسخی از این اثر افزون بر خراسان و ماوراءالنهر، در عراق نیز رواج داشته است (برای تداول آن، نک : ابن ندیم، همانجا؛ سمعانی، التحبیر، 2/ 223).در منابع به اثر دیگری از ترمذی با عنوان کتاب الزهد نیز اشاره شده است (اسعردی، 38) که بهتصریح ابن حجر اثری مستقل از کتاب الزهد جامع (شم 37) بوده، و به دست او نیز نرسیده بوده است (تهذیب، همانجا). ترمذی خود در کتاب العلل از الجامع، به اثری دربارۀ اخبار موقوف اشاره کرده که پیشتر تألیف کرده بوده است (5/ 737). آنچه بغدادی با عنوان الرباعیات فی الحدیث و بهعنوان اثری مستقل به شخص ترمذی نسبت داده (2/ 19)، ظاهراً همان رباعیات جامع الترمذی (رودانی، 253) بوده که گزیدهای از اسانید عالی جامع ترمذی است.
برخلاف شهرت فراوان، از جزئیات زندگی ترمذی آگاهیهای اندکی در دست است. کهنترین منبع، یادکردهای پراکندۀ ترمذی در اثنای آثارش و پس از آن یادداشتهایی پراکنده از شاگردانش در خلال اسانید، مانند یادداشت ابوالعباس محبوبی (د 346ق) بر پشت نسخهای از جامع است (نک : ابن خیر، 118، 119).کهنترین شرح حال شناخته برای ترمذی، در کتاب الثقات ابن حبان (د 354ق/ 965م) است که بر نام و نسب او، تنها استماعش از علی بن حجر و اهل عراق را افزوده، و به این نکته اشاره کرده است که اهل خراسان از او روایت کردهاند و سپس بدون نام بردن از کتابی خاص، به گردآوری و تصنیف و حفظ و مذاکرۀ حدیث او توجه داده است (9/ 153). تنها یادکرد دیگر، اشاره به استماع او از احمد بن محمد بن موسى مردویه در شرح حال او ست (همان، 8/ 29). پس از سالی چند، باید به یادکرد کوتاه در حد نام و نام آثار او در الفهرست ابن ندیم توجه کرد (همانجا) که به نظر می رسد تنها برگرفته از صفحۀ عنوان آثار او بوده باشد.حاکم نیشابوری (د 405ق/ 1014م) در شرح حالی که احتمالاً در تاریخ نیشابور برای وی گشوده، جز ستایش شخصیت و اشاره به زهد وی، نکتهای ندارد (نک : ذهبی،سیر،13/ 273) و در یادکردی گذرا از وی، نام او را در کنار بزرگانی از معاصرانش چون ابوداوود سجستانی نهاده، و تنها با ذکر این نکته که شایسته بود یاد ترمذی و اینان به تفصیل آید، از آن گذر کرده است (حاکم، معرفة، 84). ابوسعد ادریسی (د 405ق) نیز در تاریخ سمرقند تنها عناوین 3 اثر ترمذی و یک خاطره از سفر مکه به نقل محمدبن احمد مروزی را افزوده، و ستایشی از ترمذی داشته که به وضوح مبتنی بر آثار وی بوده است (نک : ابن قیسرانی، شروط، همانجا).غنجار (د 412ق/ 1021م) در تاریخ بخارا، اطلاعات کوتاه، اما سودمندی دربارۀ سفر ترمذی به بخارا و زمان دقیق درگذشت و مکان آن به دست داده است (نک : ابن نقطه، التقیید، همانجا؛ اسعردی، 41) که ابوالعباس مستغفری در تاریخ نسف تنها آن را تکرار کرده است (به نقل مزی، 26/ 252).ضبـط بلندتر نسب و اشـاره به رواج آمـوزههای ترمـذی در مرو در الارشاد خلیلی (د 446ق/ 1054م) نشان میدهد که منبعـی غیر تکـراری احتمالاً در خـلال اسانید روایی در اختیار او بـوده است، اما دادههای خلیلی دربارۀ استـادان ترمذی در عـراق (بصره) و استماع او از قعنبی (عبدالله بن مسلمه، د 221ق/ 836م) و عارم (محمد بن فضل، د 224ق) ناشی از خلط است (3/ 904-905). او حتى به خطا، در موضعی دیگر از الارشاد، ترمذی را در عداد اهل مرو شمرده است (همان، 3/ 959).خطیب بغدادی (د 463ق/ 1071م) برخلاف انتظار شرح حالی برای او در تاریخ بغداد نگشوده، اما بهطور پراکنده به شماری از مشایخ و راویان او اشاره کرده است (نک : 1/ 240، 378، 2/ 268، جم ).ابن ماکولا (د 475ق/ 1082م) و ابن عطیه (د 541ق/ 1146م) مضامین غنجار را تکرار کردهاند (ابن ماکولا، 4/ 396؛ ابن عطیه، 70). نجمالدین نسفی (د 537ق/ 1142م) در القند (جم ) و سمعانی در الانساب (1/ 460، جم ) بسیاری از شاگردان او را شناسایی کردهاند. تنها افزودۀ مهم سمعانی به منابع پیشین، اشاره به ارتباط مهم ترمذی با روستای بوغ است (همان، 1/ 415، قس: 459). در منابع پسین، تنها ابن خلکان این نسبت را جدی گرفته است (4/ 278). از نیمۀ دوم سدۀ 6ق، شرح حالهای متعددی برای ترمذی نوشته شده که همگی گرد آمدهای از اطلاعات پیش یاد شده است؛ از آن جمله باید به شرح حال ارائه شده در کتاب یوسف بن احمد بغدادی (د 585ق، نک : ابن نقطه، التقیید، 1/ 98-99؛ اسعردی، 32)، جامعالاصول ابن اثیر (د 606ق، 1/ 114)، التقیید ابن نقطه (د 629ق، 1/ 96-99)، فضائل اسعردی (د 692ق، 31 بب )، تهذیب الکمال مزی (د 742ق، 26/ 252-261) و سیر ذهبی (د 748ق، 13/ 270 بب ) اشاره کرد. در دو منبع اخیر دو ضبط خلاف نیز برای نسب ترمذی ارائه شده است.
ابن ابار، محمد، المعجم، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ ابن ابیحاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371ق/ 1952م؛ بب ؛ ابن اثیر، علی، اسد الغابة، قاهره، 1280ق؛ ابن اثیر، مبارک، جامع الاصول، به کوشش محمدحامد فقی، قاهره، 1370ق/ 1950م؛ ابن جماعه، محمد، المنهل الروی، به کوشش محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق، 1406ق/ 1986م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، به کوشش شرفالدین احمد، بیروت، 1395ق/ 1975م؛ همو، کتاب المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، 1396ق/ 1976م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة فی تمییز الصحابة، به کوشش عادل احمد عبدالموجود، بیروت، 1415ق؛ همو، تلخیص الحبیر، به کوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، 1384ق/ 1964م؛ همو، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، 1325ق؛ همو، فتح الباری، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، 1379ق؛ ابن خلکان، الوفیات؛ ابن خیر اشبیلی، محمد، فهرسة، به کوشش ف. کودرا، بغداد، 1963م؛ ابن رجب، عبدالرحمان، شرح علل الترمذی، به کوشش صبحی جاسم حمید، بغداد، 1396ق؛ ابن رشد، محمد، بدایةالمجتهد، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث ( المقدمة)، به کوشش صلاح ابن محمد بن عویضه، بیروت، 1416ق؛ ابن عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش یحیى مختار غزاوی، بیروت، 1409ق/ 1988م؛ ابن عدیم، عمر، بغیةالطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1988م؛ ابن عراقی، احمد، تحفةالتحصیل، به کوشش عبدالله نواره، ریاض، 1999م؛ ابن عربی، محمد، عارضةالاحوذی، به کوشش علیمحمد بجاوی، بیروت، 1392ق/ 1972م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت/ دمشق، 1415ق/ 1995م؛ ابن عطیه، عبدالحق، الفهرس، به کوشش محمد ابو اجفان و محمد زاهی، بیروت، 1983م؛ ابن قدامه، عبدالله، الکافی، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ همو، المغنی، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ ابن قیسرانی، محمد، شروط الائمةالستة، به کوشش طاهر سعود، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ همو، المؤتلف و المختلف، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1411ق/ 1991م؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408ق؛ ابن ماجه، محمد، السنن، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهـره، 1952-1953م؛ ابن ماکـولا، علی، الاکمال، بیـروت، 1411ق؛ ابن مفلـح، ابراهیم، المبدع، بیروت، 1400ق؛ ابن مفلح، محمد، الفروع، به کوشش ابوالزهراء حازم قاضی، بیروت، 1418ق؛ ابن منجویه، احمد، رجال صحیح مسلم، به کوشش عبدالله لیثی، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن منده، محمد، الایمان، به کوشش علی ابن محمد بن ناصر فقیهی، بیروت، 1406ق/ 1985م؛ همو، فضلالاخبار و شرح مذاهب اهل الآثار و حقیقةالسنن، به کوشش عبدالرحمان فریوایی، ریاض، 1414ق؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن نقطه، محمد، التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1408ق؛ همو، تکملةالاکمال، به کوشش عبدالقیوم عبدریب النبی، مکه، 1410ق؛ ابن هبیره، یحیى، الافصاح، به کوشش محمدراغب طباخ، حلب، 1366ق/ 1947م؛ ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به کوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، 1988م؛ همو، الناسخ و المنسوخ، به کوشش برتن، کمبریج، 1987م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیةالاولیاء، قاهره، 1351ق/ 1932م؛ اسعردی، عبید، فضائل الکتاب الجامع للترمذی، به کوشش صبحی سامرایی، بیروت، 1409ق؛ بحشل، اسلم، تاریخ واسط، به کوشش کورکیس عواد، بیروت، 1406ق؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1398ق/ 1978م؛ بغدادی، هدیة؛ بهوتی، منصور، کشاف القناع، به کوشش هلال مصیلحی مصطفى هلال، بیروت، 1402ق؛ بوصیری، احمد، مصباح الزجاجة، به کوشش محمد منتقی کشناوی، بیروت، 1403ق؛ ترمذی، محمد، تسمیة اصحاب رسولالله(ص)، به کوشش عمادالدین احمد حیدر، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ همو، الجامع الصحیح (السنن)، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، 1357ق/ 1938م به بعد؛ همو، الشمائل المحمدیة، به کوشش سیدبن عباس جلیمی، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ همو، العلل، ترتیب ابوطالب قاضی، به کوشش صبحی سامرایی و دیگران، بیروت، 1409ق؛ حازمی، محمد، «شروط الائمةالخمسة»، همراه شروط الائمة الستۀ ابن قیسرانی، به کوشش طاهر سعود، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1411ق/ 1990م؛ همو، معرفة علوم الحدیث، به کوشش معظم حسین، بیروت، 1397ق/ 1977م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، الجامع لاخلاق الراوی و آداب السامع، به کوشش محمود طحان، ریاض، 1403ق؛ خلیلی، خلیل، الارشاد، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، 1409ق؛ دارمی، عبدالله، السنن، دمشق، 1349ق؛ ذهبی، محمد، الامصار ذوات الآثار، به کوشش قاسم علی سعد، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ همو، العلو للعلی الغفار، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، 1388ق/ 1968م؛ همو، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382ق/ 1963م؛ رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، تهران، 1376ق؛ رودانی، محمد، صلةالخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ زیلعی، عبدالله، نصب الرایة، به کوشش محمدیوسف بنوری، قاهره، 1357ق؛ سلفی، محفوظ الرحمان، مقدمه بر العلل الواردة دار قطنی، ریاض، 1405ق/ 1985م؛ سمعانی، عبدالکریم، ادب الاملاء والاستملاء، به کوشش ماکس وایسوایلر، بیروت، 1401ق/ 1981م؛ همو، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ همو، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395ق/ 1975م؛ سیوطی، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، 1385ق/ 1966م؛ شاکر، احمدمحمد، «ترجمةالترمذی»، در مقدمۀ الجامع الصحیح (نک : هم ، ترمذی)؛ شوکانی، محمد، الدراری المضیئة، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، 1380ق/ 1960م؛ قاری، ملاعلی، جمع الوسائل فی شرح الشمائل، قاهره، 1317ق؛ قاضی، ابوطالب، مقدمه بر علل الترمذی الکبیر، به کوشش ابراهیم سامرایی و دیگران، بیروت، 1409ق؛ کاندهلوی، اشفاق الرحمان، الطیب الشذی علی جامع الترمذی، پیشاور، 1344ق؛ کلاباذی، احمد، رجال صحیح بخاری، به کوشش عبدالله لیثی، بیروت، 1407ق؛ لالکایی، هبةالله، اعتقاد اهل السنة، به کوشش احمد سعد حمدان، ریاض، 1402ق؛ مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، تحفةالاحوذی، بیروت، 1410ق/ 1990م؛ متقی هندی، علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت، 1409ق/ 1989م؛ مرداوی، علی، الانصاف، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1400ق/ 1980م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، فیض القدیر، به کـوشش احمد عبدالسـلام، بیروت، 1415ق/ 1994م؛ نجاشـی، احمد، الرجال، به کوشش موسى شبیری زنجانی، قم، 1407ق؛ نسفی، عمر، القند فی ذکر علماء سمرقند، به کوشش یوسف هادی، تهران، 1378ش؛ نووی، یحیى، روضةالطالبین، بیروت، 1405ق؛ همو، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، 1417ق/ 1996م؛ وادی آشی، محمد، البرنامج، به کوشش محمد محفوظ، بیروت، 1982م؛ نیز:
GAS.
احمد پاکتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید