ترمذی، ابوعیسى
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/224212/ترمذی،-ابوعیسى
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
بر پایۀ مجموع قراین، چنین مینماید که ترمذی در حدود سال 243ق/ 857م وارد ری شده باشد. ظاهراً نزدیک به سالی در ری درنگ داشته، و در همین فرصت از محدث برجستۀ آن دیار، محمد بن حمید رازی (د 248ق) احادیثی پرشمار شنیده است (ترمذی، همان، 1/ 77، جم ). همچنین از استاد جوانتر ری، ابوزرعۀ رازی (د 264ق) در زمینۀ نقد حدیث و رجال بهرۀ فراوان جسته، و در بسیاری از مواضع جامع، نظریات ابوزرعه را در مقایسه با بخاری (مثلاً همان، 1/ 130، 163) و گاه بهطور مستقل مطرح ساخته است (مثلاً همان، 1/ 271، 404، جم )، آموختههایی که به هر روی نیازمند زمانی بسنده بوده است.عالم برجستۀ دیگر رازی، ابوحاتم در 242ق از ری خارج شده، و در 245ق بدان شهر بازگشته است (ابن ابی حاتم، تقدمه، 360)؛ این نکته هم عدم دسترسی ترمذی به ابوحاتم را توجیه میکند و هم به تخمین زمان حضور ترمذی در ری یاری میرساند.
حضور ترمذی در نیشابور را باید در حدود سال 244ق گمانه زد؛ آنچه به این تخمین یاری میرساند، استماع او از محمد بن رافع قشیری (د 245ق، ترمذی، همان، 2/ 273) و ابوعبدالله احمد بن نصر نیشابوری (د 245ق، همان، 4/ 190)، محدثان برجستۀ نیشابور است. از دیگر مشایخ او در آن شهر، باید محمد بن یحیى ذهلی (د 258ق، همان، 1/ 417) را نام برد که رئیس محدثان آن شهر بوده است. ظاهراً ملاقات او با مسلم بن حجاج (د 261ق) صاحب صحیح نیز در همین سفر رخ داده است، اما به سبب نزدیکی در طبقه، ترمذی جز یک بار در جامع خود، حدیثی از او نقل نکرده است (همان، 3/ 71). اینکه گفته میشود وی از اسحاق بن ابراهیم ابن راهویه، عالم مروزی مقیم نیشابور (ذهبی، همان، 11/ 359) استماع حدیث داشته (همان، 13/ 271)، بر پایۀ سندی در الجامع (2/ 130) است که در آن وی با تعبیر «اخبرنی» نکتهای را از اسحاق بن ابراهیم نامی نقل کرده است. ترمذی خود در جامع، به وضوح به نقل با واسطهاش از اسحاق ابن راهویه تأکید کرده (همان، 5/ 737)، و شیخ یاد شده در سند، اسحاق بن ابراهیم ابن شهید بصری است (همان، 2/ 264).به نظر میرسد، مطالب نقل از حاکم توسط ذهبی دربارۀ ترمذی (سیر، 13/ 273)، برگرفته از شرح حالی باشد که حاکم در کتاب مفقودش تاریخ نیسابور برای ترمذی آورده، و مناسبت آن همین حضور وی در آن شهر بوده است.
دور نیست که ترمذی در راه بازگشت به ترمذ، بار دیگر در مرو توقفی داشته است؛ بسیار محتمل است که دانشاندوزی نزد برخی از مشایخ متأخر مرو، همچون سلیمان ابن معبد سنجی (د 257ق، ترمذی، همان، 4/ 285) و علی بن خشرم مروزی (د257 یا 258ق، همان، 1/ 50، جم ) در همین سفر صورت گرفته باشد. در همین دوره از زندگی در ترمذ است که وی امکان یافته تا با برخی از عالمان معاصر خود، همچون مکتوم بن عباس ترمذی و محمد بن اسماعیل ترمذی مذاکرۀ علمی داشته باشد. به هر روی، روایت وی از آنان از مقولۀ روایت از اقران بوده است (همان، 3/ 382، 4/ 103).
ترمذی گویا در اواخر دهۀ 240ق، سفری به سمرقند داشته است. وی در این سفر از رجال پرشهرت سمرقند چون عبد بن حمید بن نصر کسی (د 249ق، همان، 1/ 374) و عبدالله بن عبدالرحمان دارمی (د255ق، همان،2/ 67) بهرۀ فراوان گرفته، و افزون بر آن، با برخی شیوخ جوانتر، چون ابومزاحم سباع بن نضر بکری (د 269ق، همان، 5/ 312) و عبدالله بن عبدویه بخاری (د 286ق، نسفی، 326) نیز مذاکراتی داشته است (نیز نک : همو، 231، 433). هم از اینرو ست که ابوسعید ادریسی در تاریخ سمرقند، شرح حالی برای او گشوده بوده است (نک : ابن قیسرانی، شروط، 22؛ اسعردی، 31-32؛ قس: ابن نقطه، التقیید، 1/ 99).
از دست رفتن بسیاری از منابع تاریخی مربوط به ماوراءالنهر، و اینکه ترمذی دورۀ تعلیم خود را تماماً در آن منطقه سپری کرده، تاریخگذاری دورۀ اخیر از زندگی وی را با اشکالی جدی روبهرو ساخته است؛ تا جایی که به تألیف کتاب مشهور جامع مربوط میشود، به هر روی با تکیه بر اسانید روایی این کتاب، باید گفت که تألیف آن با قاطعیت به پس از پایان دورۀ سفرهای او باز میگردد. در این صورت میتوان تصور کرد که وی با پایان یافتن سفرهای تحصیلیاش در حدود سال 250ق/ 864م، به گردآوری جزوات حدیثی خود و تدوین آثارش روی آورده است، اگرچه ابزار دیگری در دست نیست که بتواند زمان تألیف جامع را بهطور دقیقتری معین سازد. به هر روی به نظر میرسد تا 265ق/ 879م، یعنی سالی که محبوبی اصلیترین راوی جامع ترمذی برای استماع از وی به ترمذ کوچیده (ذهبی، همان، 15/ 537)، کار تألیف جامع به پایان رسیده بوده است.از نظر آموزش حدیث، ترمذی به روش معمول نزد محدثان، در طی سفرهای تحصیلی خود نیز گاه حدیث میگفت، تا حدی که حتى استادش بخاری یک مورد حدیثی را از وی شنید که برای او ناآشنا بود. ترمذی خود به این امر در گوشهای از کتاب جامع اشاره کرده (5/ 640)، و از سوی پسینیان همواره به عنوان مایۀ فخری برای او مطرح شده است (مثلاً نک : اسعردی، 40؛ قاری، 1/ 6؛ مبارکفوری، مقدمه، 268). با اینهمه، بخش اصلی تعلیم ترمذی را باید پس از 250ق تا هنگام وفات او تلقی کرد؛ برههای که براساس قراین، بخش مهمی از آن در موطنش ترمذ گذشته است. از میان شاگردان و راویان ترمذی، دربارۀ احمد بن علی بن حسنویه المقرئ (د ح 340ق) گفته شده که برای استماع از ترمذی و فراگیری تألیفات او، نزد ترمذی کوچیده است؛ تعبیری که ظاهر آن به سفر به ترمذ دلالت دارد (نک : سمعانی، الانساب، 2/ 222؛ ابن عساکر، 5/ 48). ابوالعباس محمد بن احمد بن محبوب مروزی مشهور به محبوبی اصلیترین راوی جامع ترمذی نیز در 265ق برای استماع از ترمذی به این شهر درآمده است (برای سفر محبوبی، نک : ذهبی، همانجا؛ برای روایت او از ترمذی، نک : حاکم، المستدرک...، 1/ 369، 4/ 436، 438؛ ابن نقطه، تکملة...، 2/ 134).البته ترمذی در همین دورۀ تعلیم، سفرهایی به شهرهای مهم ماوراءالنهر و خراسان انجام داده بود که باتوجه به دانستهها دربارۀ شاگردان، زمان آن باید نزدیک به وفات او، یعنی در دهۀ 270ق بوده باشد.در این میان، نخست باید به سفر بخارا اشاره کرد؛ غنجار در کتاب خود با عنوان تاریخ بخارا، به این نکته تصریح کرده که ترمذی سفری برای تعلیم به بخارا داشته، و در آنجا حدیث گفته است (نک : همو، التقیید، 1/ 97). به نظر میرسد استماع حسین بن یوسف فربری از ترمذی در همین سفر رخ داده باشد (نک : ابن عدی، 1/ 218، 239، جم ؛ سمعانی، همان، 4/ 360).طیف وسیعی از شاگردان و راویان سمرقندی یا مقیم آن شهر که برخی از آنان راوی جامع ترمذی نیز هستند، حکایت از آن دارد که ترمذی چندی نیز در اواخر عمر در آنجا حدیث گفته است؛ از آن شمارند: ابوبکر احمد بن اسماعیل سمرقندی (نسفی، 288؛ ذهبی، سیر، 13/ 271)، بکر بن سعید مؤذن کاغذی (نسفی، 100)، بکر بن محمد بن مسعود قرشی (همو، 111؛ سمعانی، همان، 1/ 460)، عبدالرحمان بن فتح سراج (نسفی، 354)، علی بن عمر وذاری (همو، 511، 557؛ سمعانی، همان، 4/ 49، 5/ 581)، محمد ابن اسحاق رشادی (همان، 3/ 68)، ابوسلمه نضر بن رسول بَردادی (همان، 1/ 312)، محمد بن محمد بن حسان ماتُرینی (همان، 5/ 155)، ابوبکر محمد بن نضر اسمیثنی (همان، 1/ 156)، ابولیث نصربن فتح اِشتبخَنی (همان، 1/ 164) و محمد بن سهل غزال (همان، 1/ 460؛ برای تعلق او به سمرقند، نک : خطیب، تاریخ، 4/ 59).برخی از رجال مهاجر به سمرقند نیز چون محمد بن محمد بن یحیى هروی قراب (ذهبی، همان، 13/ 272؛ برای اقامت او در سمرقند، نک : ابن قیسرانی، المؤتلف...، 1/ 127) و هیثم بن کلیب چاچی (سمعانی، ادب...، 29، 116، الانساب، 1/ 405؛ ابن اثیر، علی، 1/ 24؛ ابن نقطه، همانجا) ظاهراً در سمرقند فرصت دانشاندوزی نزد ترمذی را یافتهاند.شمار بسیار راویان اهل نسف نیز قرینهای بر این امر است که ترمذی چندی نیز در نسف به تدریس اشتغال ورزیده است و ظاهراً از همینرو ست که ابوالعباس مستغفری شرح حال او را در تاریخ نسف گنجانیده است (نک : مزی، 26/ 252)؛ از آن شمارند: احمدبن یوسف نسفی (خطیب، همان، 1/ 378)، اسد بن حمدویۀ ورثینی (سمعانی، همان، 5/ 588)، حمّاد بن شاکر وراق (همان، 5/ 239، 617)، داوود بن نصر بن سهیل پزدوی (نسفی، 152)، برادر وی عبدالله (همو، 327؛ سمعانی، همان، 1/ 340)، زکریا بن حسین نسفی (نسفی، 177)، عبد بن محمد بن محمود نسفی (همو، 453؛ سمعانی، همان، 5/ 679)، عبدالعزیزبن محمد نسفی (نسفی، 424)، ابوجعفر محمد بن احمد نسفی (ذهبی، همانجا)، محمد بن سفیان بن نَضر امین (همانجا)، محمد بن محمود بن عنبر نسفی (نسفی، 441؛ ابن نقطه، همان، 1/ 98-99)، محمد بن مکی بن نوح نسفی (ذهبی، همانجا)، مکحول بن فضل نسفی (همانجا)، مکی بن نوح نسفی (همانجا)، نصر بن محمد بن سَبرۀ شیرکثی (همانجا) و مسبح بن ابیموسى کاجَری (ابن ماکولا، 7/ 190، با ضبط مسیح؛ برای ذکر جمعی از آنان، نک : ذهبی، همانجا).
با وجود شهرت بسیار ترمذی در جهان حدیث اهل سنت، منابع متقدم کمتر به ارزیابی شخصیت رجالی او برخاستهاند. محبوبی راوی اصلی جامع، وی را با تعبیر «حافظ» یاد میکرده (ابن خیر، 118)، و همین تعبیر در اسانید و منابع پسین شهرتی عام یافته است.در سدۀ 4ق، ابن حبان با آوردن او در کتاب الثقات، عملاً توثیق او را یادآور شده، اما به لفظ توضیحی در اینباره نیفزوده است (9/ 153). حاکم نیشابوری به نقل از عمر بن علک، یادآور شده است که بخاری پس از درگذشت، در دانش و حفظ از یکسو و در ورع و زهد از سوی دیگر جانشینی به پایۀ ترمذی نداشته است (ذهبی، همان، 13/ 273). همو در معرفة علوم الحدیث، ذکر ترمذی را کنار کسانی چون ابوداوود سجستانی به عنوان برجستهترین محدثان متأخر به عصر خود آورده است (ص 84). ابوسعد ادریسی نیز ترمذی را «یکی از پیشوایان شایستۀ اقتدا در دانش حدیث» شمرده، و با اشاره به جامع، آن را تألیف مردی عالم و «متقن» دانسته است که در حفظ به او مثل زده میشود (ابن قیسرانی، شروط، همانجا؛ اسعردی، 31).در سدۀ 5ق، لحن گفتار دربارۀ ترمذی، احترامی افزونتر یافته است. خلیلی او را ثقه، «متفق علیه» و مشهور به امانت و علم وصف کرده است (3/ 905). خواجه عبدالله انصاری (د 481ق) نیـز در ستایش از ترمذی و کتاب جامع او، این کتاب را از جهت شمـول فائده و طیف وسیـع مخاطبان، سودمنـدتر از صحیح بخـاری و مسلم شمرده است (نک : ابن قیسرانی، همان، 20-21).
با وجود آنکه اطلاعات ابن ندیم محدود بوده است، اما دربارۀ تعلق مذهبی ترمذی، به دقت او را در شمار فقیهان اصحاب حدیث آورده است (ص 289). اطلاعات ثبت شده دربارۀ زندگی ترمذی به اندازهای نیست که به چالشهای اعتقادی او در ماوراءالنهر نیز اشارهای رفته باشد. به هر روی، مهمترین منبع برای سخن گفتن دربارۀ عقاید ترمذی کتاب جامع اوست که در دو «کتاب» آن با عناوین کتاب «القدر» و کتاب «الایمان» (شم 33 و 41)، ترمذی از مواضع معمول اصحاب حدیث در نفی قدر و دخیل بودن عمل در ایمان دفاع کرده است. همچنین کتاب «المناقب» از جامع (کتاب 50)، جایگاه مناسبی برای ارائۀ موضعی اعتدالگرا دربارۀ صحابه است؛ وی از یکسو بر فضایل اهل بیت(ع) تأکید کرده، و از سویی دیگـر در ذکر مناقب عشرۀ مبشره به تفصیل پرداخته است (نیز نک : تسمیة...، 27-29). کتاب «الفتن» (شم 34) عملاً مجالی برای تکمیل مباحث مربوط به امامت، محکوم کردن قیام به سیف و لزوم جماعت بوده است.کتابهای «صفةالقیامة»، «صفةالجنة» و «صفةالنار» (شم 38-40) نیز از سویی مقدمهای بر مباحث زهد، و از سوی دیگر ردیهای بر دیدگاههای متکلمان مخالف در باب مخلوق نبودن بهشت و جهنم بودهاند. افزون بر آن، ترمذی گاه به مناسبت در بخشهای دیگر از جامع، به منازعات اعتقادی پرداخته است؛ از آن جمله باید به گشودن بحثی در باب امکان رؤیت خداوند در کتاب «صفةالجنة» (نک : الجامع، 4/ 687) و تبیین احادیث نزول رب در کتاب «الزکاة» (همان، 3/ 50-51) است.در رویارویی با فرق، احادیث و اشاراتی آشکارا در ابراز مخالفت با خوارج (همان، 4/ 481)، قدریه و مرجئه (همان، 4/ 454) دیده میشوند، اما دربارۀ جهمیه شرایط ویژه در جامع دیده میشود؛ از آنجا که به روزگار ترمذی، مذهب جهمیه در ماوراءالنهر و بهویژه ترمذ از نفوذی چشمگیر برخوردار بوده است (مقدسی، 323)، گویی ترمذی رد دیدگاههای آنان به حدیث را وظیفهای مهم برای خود میانگاشته است (برای اشارهای، نک : ترمذی، همان، 4/ 611). وی در موضعی از کتاب در باب احادیث صفات، از قول مشهور نزد «اهل سنت و جماعت» دربارۀ اثبات این صفات بدون سخن از «کیف»، دیدگاه جهمیه مبنی بر انکار این احادیث و تشبیه دانستن آنها را به نقد گرفته است. او در ضابطهای که ارائه داده، تشبیه را آنگاه محقق میداند که برای صفات، کیفیتی لحاظ گردد (همان، 3/ 51).اتخاذ همین مواضع است که در دورههای پسین، ترمذی را به عنوان یکی از عالمان پایبند به شعائر اعتقادی اصحاب حدیث مطرح ساخته است (مثلاً نک : لالکایی، 1/ 48؛ ذهبی، العلو...، 147).بسیاری از مشایخ بهویژه کوفی ترمذی، دارای گرایشهای شیعیاند و در میان شیوخ او حتى نام کسی چون عباد بن یعقوب رواجنی دیده میشود (ترمذی، همان، 2/ 383، جم) که از رجال امامیه است. با وجود آنکه طوسی او را از اهل سنت انگاشته (ص 145)، رجالشناسان اهل سنت چون ابن حبان، ابن عدی و دارقطنی (ابن حبان، المجروحین، 2/ 172؛ ابن عدی، 4/ 348؛ ذهبی، میزان...، 2/ 379) و از امامیه غضائری (نجاشی، 293) بر تعلق او به مکتب امامیه صحه گذاردهاند.بـا تـوجـه بـه غـالب بـودن مذهب اعتقادی ـ فقهی حنفی در ماوراءالنهر سدۀ 3ق، رویارویی ترمذی با این مذهب درخور توجه است. او به ندرت در جامع، از ابوحنیفه و پیروان او یاد کرده، و بیشتر لحن کاملاً انتقادی گرفته است (مثلاً نک : 1/ 169، 2/ 446، 3/ 250). استماع و روایت ــ هرچند نادر ــ او از برخی مشایخ مذهب حنفی چون صالح بن محمد ترمذی (همان، 1/ 169) و محمد بن شجاع ابن ثلجی (همان، 4/ 197، نیز الشمائل، 99)، شاخصترین چهرههای حنفی در سمرقند و بغداد، حکایت از آن دارد که وی در عین پرهیزی که در روایت از آنان داشته، در محافل حنفیان شرکت میجسته، و با شخصیتهای این مذهب مرتبط بوده است. شاید سبب روایت نکردن وی از ابراهیم بن یوسف بلخی (د ح 240ق)، بهرغم امکان استفاده و اینکه نسایی از وی استماع کرده است (مزی، 2/ 251-254)، شهرت ویژۀ وی به مُرجی بودن باشد (نک : ابن حبان، الثقات، 8/ 76). به هر روی، شاید انتظار مواضعی تندتر از آنچه ترمذی اتخاذ کرده است و پرهیزی بیشتر از غیر اصحاب حدیث، موجب شده است تا برخی از عالمان تندرو اصحاب حدیث، چون ابن منده، با وجود پذیرش ترمذی به عنوان عالمی متعلق به این مکتب اعتقادی، او را در فهم احادیث اعتقادی، در رتبهای پایینتر از بخاری، مسلم، ابوداوود و نسایی جای دهند (ابن منده، فضل...، 43؛ استناد: همو، الایمان، 1/ 355).
آنچه ترمذی را در تاریخ فرهنگ اسلامی به شخصیت ماندگاری مبدل ساخته، دانش او در زمینۀ حدیث و حاصل آن در کتاب جامع به مثابۀ یکی از صحاح سته است. ذهبی یادآور شده است که این کتاب، به خوبی بر پیشوایی (او در حدیث) و بر حافظ بودن وی دلالت دارد (سیر، 13/ 276؛ نیز ابن عربی، 1/ 5). تقید ترمذی به اینکه پس از یادکرد هر حدیث، اشاره کند که در این زمینه از کدام صحابه حدیثی دیگر نقل شده است، از سویی بر سودمندی کتاب او افزوده، و از سوی دیگر گسترۀ آگاهی او بر حدیث را بازنموده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید