جغرافیا

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جبل عامل | جَبَلِ عامِل، منطقـه‌ای حـاصلخیـز در جنـوب لبـنـان و از کانونهای فرهنگ و تمدن فنیقی در عهد باستان و در دورۀ پیش از اسلام، و از مراکز فرهنگی شیعه در عهد اسلامی.
  • جبول، روستا | جَبّول، روستایی تاریخی در شمال سوریه. این روستا که در عهد باستان گَبّوله خوانده می‌شد (کندی، 91)، در 35 کیلومتری حلب، در 10 کیلومتری شهر کویرس شرقی، در مصب ‌رودخانۀ ذهب و در کنار دریاچۀ نمکِ جبول جای دارد ( المعجم ...، 2/ 634؛ زکار، 272). قسمت اعظم آب این دریاچه از رودخانۀ ذهب تأمین می‌شود. در زمان پرآبی دریا...
  • جبول، شهر | جَبّول، شهری کهن در مرکز بابل باستان بر کرانۀ شرقی است. نام جبول برگرفته از نام قبیله‌ای آرامی موسوم به گمبولو ‌است که در اواخر هزارۀ 2ق‌م در فاصلۀ سالهای 1083-1062ق‌م به ناحیه‌ای میان دجلۀ سفلا و مرز ایلامیها و کلدانیها مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند و نام قبیلۀ خود را بر آن منطقه نهادند. این نام را برخی خ...
  • جبیله | جُبَیْله، شهری کوچک در نجد عربستان. این شهر در دشتی هموار در کرانۀ چپ وادی (رودخانه) حنیفه میان شهرهای عُیَیْنه و درعیه تقریباً در 30 کیلومتری شمال غربی ریاض واقع است. از نزدیکی این شهر دو جادۀ مهم که به ریاض منتهی می‌شود، می‌گذرد («بلدیة...»، بش‍ ؛ اطلس...، 225؛ موسوعة...، 2/ 394). جبیله مصغر جبله به معنای ک...
  • جبیل | جُبَیْل، شهر و بندری تاریخی در استان جبل لبنان. این شهر با جمعیتی حدود 600‘21 تن (1386ش/ 2007م) در شمال بیروت در کنار دریای مدیترانه جای دارد («فرهنگ...»، npn. ؛ جعفری، 385). رود ابراهیم (در قدیم: آدونیس) زمینهای کشاورزی آن را آبیاری می‌کند. زیتون، موز و انجیر از عمده‌ترین محصولات کشاورزی آنجا ست (شدیاق، 1/ 1...
  • جبیل | جُبَیْل، شهری بندری در استان الشرقیه در عربستان سعودی واقع در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس. این شهر صنعتی با جمعیتی حدود 230،270 تن (1386ش/ 2007م) در 80 کیلومتری شمال غربی دمام (مرکز استان الشرقیه) جای دارد («فرهنگ...»، npn.؛ «میناء...»، بش‍ ‌).
  • جحفه | جُحْفه، شهری کهن در عربستان، در نزدیکی کرانه‌های دریای سرخ و از میقاتگاههای حاجیان. ویرانه‌های این شهر متروک در 189 کیلومتری شهر مکه (فضلی، 87) و 15 کیلومتری شهر رابغ واقع است (جاسر، 415). این شهر در ابتدا مَهیَعه نام داشت. این نام در لغت به معنای جایگاه وسیع و پهناور است (ابن منظور، ذیل هیع)، و با موقعیت جغر...
  • جده |
  • جدیده | جَدیده، شهری بندری و مرکز شهرستانی به همین نام در کشور مراکش (مغرب)، واقع در کرانه‌های اقیانوس‌اطلس. این شهر تا سدۀ 8 ق/ 14م، مازغان یا جزایر و بلاد بنومزغنّه، و از آن تاریخ بریجه و مهدومه نام داشت و ازسدۀ 13ق/ 19م که پس از ویرانی از نو ساخته شد، جدیده نام گرفت. مردم بومی در همـان سده آن را فورت1 نیـز می‌نامی...
  • جرجا | جِرْجا، شهری در محافظۀ (استان) سوهاج مصر. این شهر با حدود 600،365،1 تن جمعیت (1386ش/ 2007م) در 502 کیلومتری جنوب قاهره بر کرانۀ غربی نیل در مصر علیا واقع است. جرجا از شهرهای اسقف‌نشین قبطی است و شمار قابل ملاحظه‌ای از قبطیان مصر در آنجا سکنا دارند (بیکی، 2/ 150؛ «جرجا»، npn.؛ «فرهنگ... »). نام جرجا از نام صوم...
  • جرجان |
  • جرجنت |
  • جرجانیه |
  • جرجرایا | جَرْجَرایا، شهری کهن در کرانۀ شرقی رود دجله، واقع بر سر راه بغداد به واسط. نام این شهر در برخی از منابع کهن به صورت جَرْجَرای نیز آمده است (حدودالعالم، 151؛ ادریسی، 2/ 669).
  • جرقویه | جَرْقویه، در قدیم روستا و ناحیه‌ای کهن از توابع اصفهان و امروزه نام دو بخش از بخشهای شهرستان اصفهان به نامهای جرقویۀ سفلى و جرقویۀ علیا. دربارۀ سبب نام‌گذاری جرقویه آراء متفاوتی ابراز شده است که هیچ یک از آنها مستدل به نظر نمی‌رسد؛ ولی آنچه پذیرفتنی می‌نماید، این است که جرقویه را می‌توان معرب گرکویه دانست. در...
  • جرون |
  • جریاب |
  • جرید | جَرید، منطقه‌ای تاریخی در مرکز کشور تونس. جرید به معنی نخلستان است. این سرزمین که بلاد جرید نیز خوانده می‌شود، در گذشته قَسطیلیه نامیده می‌شد (عبدالوهاب، 3/ 288؛ رکلو، XI/ 211) و در شمال افریقا به «شوط الجرید» معروف است. منطقۀ پست و گرم جرید میان شط جرید و شط غرسه جای دارد. بادهایی که از سمت شمال شرقی آن می‌و...
  • جونپور | شهر و مرکز ناحیه‌ای به همین نام بین رود گومتی در جنوب شرقی ایالت اوتارپرادش در شمال هند و در شمال غربی بنارس، که از دیرباز از مراکز اصلی فرهنگی و آموزشی مسلمانان هند بوده است.
  • جوف | استانی در عربستان سعودی و همچنین نام چندین مـوضع در شبـه جـزیرۀ عربستـان. این استان با 108 هزار کمـ 2 مساحت و 042‘395 تن جمعیت (1387ش / 2008م) در شمال غربی عربستان سعودی، در جنوب وادی سرحان در سرزمینی پست، میان کوههای شمَّر ودروز واقع است («فرهنگ ... 1»، npn.؛ وهبه، 61؛ کحاله، 215؛ «تاریخ ... »، بش‍‌ ).
  • جولان | یا بلندیهای جولان، سرزمینی مرتفع در جنوب‌غربی کشور سوریه. ریشۀ نام جولان به روشنی معلوم نیست. نخستین بار در الواح کلی تل العمارنة از آن به شکل «جیلونی» یاد شده است و یونانیها آن‌را «گولان تی‌تیس» نامیده‌اند. برخی برآن‌اند که شهر جولان که در ایالت باشان قرار داشته و در اوایل تاریخ دین یهود پناهگاه فراریان از ق...
  • جوناگره | یا جوناگده، ناحیه و شهری تاریخی با همین نام در جنوب غربی ایالت گجرات در هند. ناحیۀ جوناگره در جنوب غربی شبه جزیرۀ کاتهیاوار1 واقع شده، و از جنوب غرب به‌دریای عرب محدود است.
  • جونیه | شهری بندری و خلیجی به همین نام در لبنان. نام جونیه برگرفته از واژۀ یونانی گونیا6 به معنی زوایا ست (مرهج، 4 / 85؛ فریحه، 97).
  • جوین | ناحیه (کوره)‌ای کهن از توابع نیشابور، امروزه شهرستانی به همین نام در استان خراسان رضوی، و همچنین نام چند موضع دیگر، از جمله شهری کهن در سیستان بر سر راه هرات به زرنگ.
  • جویم | نام بخش و شهری در شمال شرقی شهرستان لارستان در استان فارس. شهرجویم با 396‘6 تن جمعیت در 1385ش («درگاه ... »، بش‍ ‎) در °53 و ´59 طول شرقی °28 و ´15 عرض شمالی و در ارتفاع 840 متری از سطح دریا واقع است (پاپلی، 168).
  • ابن عمر، جزیره |
  • ابن فضلان | احمد بن فضلان بن العباس بن راشد بن حَمّاد كه در نيمۀ دوم سدۀ 3 و نيمۀ اول سدۀ 4ق / 9 و 10م می‌زيسته و مؤلف سفرنامه‌ای است كه ياقوت در يك‌جا (1 / 112) آن را به صورت كتاب و در جای ديگر (2 / 436) با عنوان رساله معرفی كرده است.
  • ابن فقیه، ابوبکر | ابوبكر احمد بن محمد بن اسحاق، معروف به ابن فقيه همدانی، جغرافی‌دان سدۀ 3ق.
  • ابن کبیر |
  • ابن ماجد | دريانورد مشهور عرب در سدۀ 9ق / 15م. نام كامل او شهاب الدنيا و الدين احمد بن ماجد بن محمد بن عمرو بن فضل بن دويك بن يوسف بن حسن بن حسين بن ابی معلق السعدی بن ابی الركائب النجدی است (شوموفسكی، «سه راهنامه»، 80).
  • ترجاله | شهر و ناحیه‌ای در غرب اسپانیا. ترجاله که محرّف و معرب تروخیو در اسپانیایی است، اصلاً از نام رومی تورگالیوم گرفته شده است (EUE, LXIV/ 1146؛ «تروخیو»). این نام در منابع اسلامی به صورتهای مختلف چون تُرجَله، تَرجیله و تُرجیله آمده است (ابن سعید، 1/ 360؛ مقدسی، 57؛ ابن حوقل، 110؛ ابن فرضی، 2/ 116؛ عبدالمؤمن، 1/ 25...
  • ترک | مجموعۀ اقوام و قبایلی کوچنده که در سدۀ 6م امپراتوری کوچندۀ بزرگی را در گسترۀ وسیعی از اراضی مغولستان و مرزهای شمالی چین تا حدود دریای سیاه پدید آوردند (بارتولد، V/ 576).
  • ترشیز |
  • ترخان | اصطلاح واژه‌ای ترکی برای لقبی ویژه و عنوانی اشرافی. این اصطلاح پیشینه‌ای کهن دارد و نخستین کاربرد کتبی آن با اندک تفاوتی در صورت آن در سنگ‌نبشته‌های ترکی بر جای مانده است.
  • ترک | رودخانه‌ای در شمال قفقاز. این رود با درازای حدود 600 کم‍ ، در شمال شرقی قفقاز در دو کشور جمهوری گرجستان و جمهوری فدرال روسیه جریان دارد و مساحت حوضۀ آبریز آن حدود 43 هزار کمـ2 است.
  • ترکستان | نام ایرانی سرزمینهایی در قارۀ آسیا. این نام پس از ورود ترکان به آسیای مرکزی پدید آمد و بعدها با آشفتگیهایی همراه شد. برخی از محققان چنین پنداشته‌اند که نام ترکستان را روسها به اراضی فرارود (ماوراءالنهر) داده‌اند. در «دائرة المعارف بزرگ شوروی» نیز آمده است که نام ترکستان در سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20م به بخشهایی از...
  • ترکمنستان | کشوری در جنوب غربی آسیای مرکزی. این کشور با 100،488 کمـ 2 وسعت و 000،833،4 تن جمعیت (1384ش/ 2005م) (ویکی‌پدیا)، از شمال غربی با قزاقستان، از شمال شرقی و شرق با ازبکستان و از جنوب با ایران و افغانستان هم مرز، و از جانب غرب به دریای مازندران محدود است (نک‍ : نقشه)، و از لحاظ تقسیمات کشوری به 6 استان به نامهای ع...
  • ترمذ | شهری کهن در کرانۀ آمودریا. این شهر در جنوبی‌ترین نقطۀ خاک ازبکستان در مجاورت مرز آن کشور با افغانستان، در کرانۀ راست آمودریا در محل تلاقی رودخانۀ سرخان با آن رود واقع است («دائرةالمعارف ازبکستان»، XI/ 63). ترمذ با 824‘ 143 تن جمعیت (1385ش/ 2006م) مرکز استان سرخان دریای ازبکستان است و از گرم‌ترین نقاط آن کشور ...
  • تساخور | یا ساخور، نام قومی مسلمان ساکن در شرق قفقاز. تساخورها خود را ییخبی1 می‌خوانند، اما دیگران به پیروی از روسها آنها را تساخ یا تساخور می‌خوانند که برگرفته از نام یکی از بزرگ‌ترین مناطق سکنای آنان است («تساخورها2»، نیز «مردم...3»، npn.؛ EI2).
  • تستر |
  • تسوج | یا طسوج، در لغت به معنای بعضی مقادیر، برابر با 24/ 1 دانگ. این واژه معرب تسوک در زبان پهلوی است و در فارسی به صورت «تسو» به کار رفته است (مارکوارت، 74؛ مورنی، 6). جغرافی‌نویسان متقدم اسلامی این اصطلاح را معمولاً برابر ناحیه (یا رستاق) در تقسیمات ارضی سرزمین سواد به کار برده‌اند (نک‍ : ابن خردادبه، 5-6؛ ابن رس...
  • تطاوین |
  • تطوان | نام شهری کهن در شمال افریقا، و اکنون نام شهر و استانی در شمال کشور مراکش.
  • تطیله | تُطَیْله (به اسپانیایی: تودلا)، شهری در شمال اندلس و از مراکز مهم قلمرو مسلمانان در این سرزمین. تطیلۀ کنونی در 70 کیلومتری شمال غربی سَرَقُسطه (ساراگوسا)، در ساحل چپ رود اِبرو، نزدیک محل تلاقی آن با شاخابۀ کالش و میان دشتی سرسبز قرار دارد و تپه‌هایی آن را احاطه کرده است. تطیله از شهرهای ایالت ناوار است و گستر...
  • تعز | نام استان و شهری در جنوب یمن. استان تعز با 631،12 کم‍ 2 مساحت و 351،504،2 تن جمعیت (1385ش/ 2006م) در جنوب شرقی یمن در کنار دریای سرخ واقع است. شهر تعز مرکز این استان با 689،690 تن جمعیت، در کنار کوه صَبِر (006،3 متر ارتفاع) جای دارد و از مراکز صنعتی یمن به شمار می‌رود. ریسندگی و جواهرسازی از صنایع مهم تعز است...
  • تغزغز | نام اتحادیـه‌ای از طایفه‌های نه‌گانـۀ قوم اغـوز. تغز (تُقّوز = نه‌) + غز (اُغُوز)، به‌معنای‌ نُه‌ اغوز است (نک‍ ‍: ه‍ د، اغوز؛ کلاوسن، 474). اینان در حدود سدۀ 2ق/ 8م در شمال‌ سرزمین‌ توركوها (گوك‌ تركها) در مغولستان‌ می‌زیستند. اتحادیه‌های‌ دیگری‌ از طایفه‌های‌ اغوز در آن‌ دوران‌ به‌ نام‌ اوچ‌ اغوز (3 اغوز) و...
  • تفت | شهرستان و شهری در استان یزد. نام تفت در زبان فارسی به معنای گرمی و حرارت و برگرفته از واژۀ پهلوی تَپ است. همچنین در گویش اهالیِ این شهرستان، تفت به معنای سبد میوه است که برخی به واسطۀ باغهای میوۀ فراوانی که پیرامون این شهر وجود دارد، معنای اخیر را معتبر می‌دانند (فره‌وشی، 428؛ سیرو، 89، نیز حاشیۀ 1؛ توکلی مقد...
  • تفتان | رشته‌کوه و آتش‌فشانی نیمه‌خاموش در استان سیستان و بلوچستان. نام تفتان برگرفته از واژۀ تب و تفت، و در زبان پهلوی به معنی گرم، سوزان و درخشان است (نک‍ : مکنزی، 81؛ فره‌وشی، 425). سبب نام‌گذاری این کوه به نام تفتان، خروج دمه‌های آتش‌فشانی مرکب از بخار آب و گاز گوگرد از دهانۀ آن و وجود چشمه‌های آب گرم و سوزان در ...
  • تفرش | تفرش
  • تفلیس | تِفْلیس، شهر و استانی در جمهوری گرجستان که مرکز سیاسی، اداری، اقتصادی، فرهنگی و علمیِ آن جمهوری است («دائرةالمعارف تفلیس»، 1033). نام کهنِ این شهر متسختا بوده، و در قرنهای 2-4م به همین نام شناخته می‌شده است (BSE3, VII/ 363, XXV/ 313). آثار باستانی مؤیدِ آن است که تفلیس در سدۀ 4م شهری قلعه‌مانند بود که به سبب ...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: