دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • تحریر | تَحْریر، اصطلاحی در موسیقی به معنای غلت در آواز و چهچهه، مترادف با «مرغوله» در موسیقی قدیم و «کنگری» در موسیقی هندی (نک‍ : لغت‌نامه...). این اصطلاح برای کیفیتی خاص در آواز به‌کار می‌رود که در اثر ارتعاش تارهای صوتی به‌وجود می‌آید
  • تحریر اقلیدس | تَحْریرِ اُقْلیدِس، روایت عربی بازنگری شدۀ اصول هندسۀ اقلیدس، توسط نصیرالدین طوسی (ه‍ م). از گزارش مسعودی که ابن‌خلدون نیز مضمون آن را تأیید می‌کند، می‌توان دریافت که دست‌کم از روزگار منصور روایتی عربی از اصول اقلیدس در دست بوده است.
  • تحریر المجسطی | تَحْریرُالْمَجِسْطی، روایت عربی بازنگاری شدۀ مجسطی بطلمیوس، توسط نصیرالدین طوسی. نگارش آثاری در تفسیر، شرح، تلخیص، اصلاح، یا تحریر و بازنگاری تمام یا بخشی از مجسطی بطلمیوس از سنتهای ریشه‌دار ریاضیات و نجوم اسلامی بود
  • تحریف | تَحْریف، کاستی، افزونی یا تغییر در متن قرآن که وقوع آن از سوی عالمان بررسی شده، و عموماً منتفی دانسته شده است. این واژه از ریشۀ «حرف» به معنای لبه و کناره است
  • تحریم | تَحْریم، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، بیست و یکمین سورۀ نازل شده در مدینه، بعد از سورۀ حجرات و قبل از سورۀ جمعه، صد و پنج یا صد و ششمین سورۀ نازل شده بر پیامبر(ص) و دربردارندۀ 12 آیه است. این سوره را با نامهای دیگری چون «نَبی» و «مُتَحَرِّم» نیز خوانده‌اند.
  • تحسین | تَحْسین، تخلص چند شاعر پارسی‌گوی در ایران و شبه‌قاره در سده‌های 12 و 13ق / 18 و 19م: 1. تحسین کشمیری، عبدالعلی (د 1148ق / 1735م)، شاعر پارسی‌گوی هند. از تاریخ تولد او آگاهی چندانی در دست نیست.
  • تحفةالعراقین | تُحْفَةُ الْعِراقَیْن، نخستین سفرنامۀ منظوم فارسی، سرودۀ خاقانی شروانی (د 595ق / 1199م). خاقانی هنگام بازگشت از مکه، یعنی پس از 550ق / 1155م، در شهر موصل به فکر سرودن تحفة العراقین افتاد.
  • تحفۀ حکیم مؤمن* |
  • تحفۀ سامی* |
  • تحقیق ماللهند | تَحْقیقُ ما لِلْهِنْد، شاهکار ابوریحان‌ بیرونی(ه‍ ‌م) که‌ در آن حاصل تحقیقات ارزندۀ خود دربارۀ همۀ مظاهر فرهنگ و تمدن هند را گرد آورده است.
  • تحلیل و ترکیب | تَحْلیلْ وَ تَرْکیب، نـام دو عمل در منطق و ریاضیات دوران باستان و دوران اسلامی. موضوع تحلیل کشف تعریف یک مفهوم یا کشف روش اثبات یک قضیه یا شیوۀ ترسیم یک شکل هندسی است
  • تحمل حدیث | تَحَمُّلِ حَدیث، اصطلاحی در علوم حدیث که ناظر به گونۀ پیوستگی میان هر راوی و شیخ در سلسلۀ اِسناد حدیث است.
  • تحول* |
  • تحویل | تَحْویل، به‌معنای تغییر موقعیت یک جرم سماوی از برجی به برج دیگر در منطقة البروج و تبدیل سال کهنه به سال نو. تحویل سال مشتق از مفهوم این واژه در اصطلاحات نجومی است.
  • تحکیم | تَحْکیم، عنوانی است برای شعار «لاحُکمَ اِلاّ للّٰه» و ماجرای حکمیت پس از پیکار صفین. تحکیم مصدر باب تفعیل از مادۀ «ح ک م»، در لغت به معنای «دادرسی، به داوری خواندن و به حکومت نشاندن» است...
  • تخارستان | تُخارِسْتان، یا طخارستان، سرزمینی کهن و نام ولایتی در خراسان بزرگ در نخستین سده‌های اسلامی، واقع در امتداد کرانه های جنوبی جیحون علیا و وسطا.
  • تخاری | تُخاری، زبانی منسوخ و شاخه‌ای مستقل از خانوادۀ زبانهای هند و اروپایی که در ترکستان [منطقۀ خودمختار اویغوری سین‌کیانگ در شمال غربی چین امروز] تکلم می‌شده است.
  • تخت خوانی* |
  • تخت سلیمان | تَخْتِ‌سُلِیْمان‌، بخش‌ و مجموعۀ آثار تاریخی‌ در شهرستان‌ تكاب،‌ واقع‌ در جنوب‌ شرقی‌ استان‌ آذربایجان‌ غربی‌.
  • تخت طاووس | تَخْتِ طاووس، تخت سلطنتی جواهرنشان معروف دورۀ قاجار. این‌ تخت‌ به‌ دستور فتحعلی‌شاه قاجار(سل‍‍ 1212-1250ق / 1797-1834م) زیر نظر محمدحسین خان صدر اصفهانی و به دست هنرمندانی از رسته‌های گوناگون هنری چون جواهرتراش...
  • تخت فولاد | تَخْتِ فولاد، تنها گورستان باقی‌مانده از قبرستانهای متعدد دوران اسلامی شهر اصفهان. این گورستان با قدمتی حداقل از سدۀ 4ق / 10م تا کنون در جنوب شرقی شهر در کنار زاینده‌رود گسترده است
  • تخت مرمر | تَخْتِ مَرْمَر، تختی بزرگ و تراشیده از سنگ مرمر، برجامانده از دورۀ قاجار. این تخت در بنایی به نام «ایوان تخت مرمر» که در 1173ق / 1760م به دستور کریم‌خان زند...
  • تخت و میل* |
  • تخت‌جمشید | تَخْتِ جَمْشید، پرآوازه‌ترین و برجسته‌ترین محوطۀ باستانی تاریخی ایران که با نام یونانی‌اش «پرسه‌پولیس» شهرتی عالم‌گیر دارد.
  • تخت، حساب* |
  • تخته حوضی* |
  • تخطئه و تصویب | تَخْطِئه وَ تَصْویب، اصطلاحی در کلام و اصول فقه برای دو نظریۀ متقابل در داوری نسبت به حاصل اجتهاد. این اصطلاح ابتدا از سوی متکلمان اعم از امامی، معتزلی و اشعری در نوشته‌های کلامی یا در آثار مربوط به اصول فقه ایشان طرح شد...
  • تخلخل و تکاثف | تَخَلْخُل وَ تَکاثُف، دو اصطلاح در فلسفۀ طبیعی به‌معنی رقیق شدن و غلیظ شدن. تخلخل و تکاثف در لغت به معنای کاهش و افزایش پیوستگی میان ذرات چیزی است
  • تخلص | تَخَلُّص، به دو مفهوم در ادب فارسی به کار رفته است: 1. از صنایع معنوی در دانش بدیع؛ 2. نام مستعار یا لقب شعری شاعر که در برخی از انواع شعر به ویژه در مقطع غزل ذکر می‌شود.
  • تخلیص المفتاح |
  • تخیل* |
  • تخییل | تَخْییل، در لغت به معنی به خیال انداختن یا خیال‌انگیزی است و در اصطلاح ادب و بلاغت، گونه‌ای خاص یا هرگونه تصرفات خیالی و شاعرانه در معانی است که نتیجۀ آن برانگیختن خیال در خوانندگان و شنوندگان است.
  • تدبیر منزل | تَدْبیرِ مَنْزِل، دومین شاخۀ حکمت عملی در فلسفۀ مشائی که موضوع آن چگونگی ادارۀ امور خانه و نحوۀ مشارکت مرد با زن و فرزند و خدمتکار است.
  • تدبیر* |
  • تدلیس | تَدْلیس، اصطلاحی در فقه و حقوق به‌معنای فریفتن دیگری و ترغیب او به ‌انجام دادن عمل حقوقی.کاربرد این‌ اصطلاح در عقود و به‌طور خاص، در بیع و نکاح است. تدلیس بسته به موارد آن ممکن است از طریق «فعل»، «قول» و یا «سکوت» تحقق یابد.
  • تدلیس | تَدَلّیس، یا تَدّلِس، امروزه دلس1، شهری کهن در شمال الجزایر واقع در کرانۀ دریای مدیترانه. این شهر در °36 و ´55 عرض شمالی و °3 و ´55 طول شرقی
  • تدمر | تَدْمُر، شهری کهن در شمال بادیة الشام. تدمر با 086، 53 تن جمعیت (1385ش / 2006م) در °34 و´32 عرض شمالی و °38 و ´ 17 طول شرقی در فاصلۀ حدود 210 کیلومتری شمال شرقی دمشق واقع است و یکی از شهرهای استان حمص در سوریه به‌شمار می‌آید
  • تدمیر | تُدْمیر، ناحیه (کوره)ای در جنوب شرقی اندلس در روزگار امویان. نام این ناحیه برگرفته از تئودمیر4، آخرین پادشاه ویزیگوت آنجاست
  • تدمیری | تُدْمیری، ابوالعباس احمد بن عبدالجلیل (د ۵۵۵ق / ۱۱۶۰م)، ادیب. اصلش از تدمیر اندلس بود و در المریه نشو و نما یافت و نزد بزرگانی همچون ابوعلی صدفی، ابومحمد ابن عطیه و ابومحمد زهری دانش آموخت
  • تدویر | تَدْویر، در لغت به معنی گرد کردن، و در اصطلاح دانش بدیع آن است که شاعر بیتی بگوید که چون آن‌را در دایره بنویسند، از هر طرف که شروع کنند و بخوانند مصراعی دارای معنی پدید آید.
  • تذروی ابهری | تَذَرْویِ اَبْهَری، از شاعران پارسی‌گوی شبه قارۀ هند در سدۀ 10ق / 16م. موطن اصلی او ابهر است، ولی گروهی وی را از قزوین می‌دانند (احمدعلی، 404؛ آذر، 229).
  • تذهیب | تَذْهیب، هنری از شاخۀ نگارگری با نقش‌مایه‌های گیاهی و هندسیِ بسیار نازک و ظریفِ شیوه یافته با رنگهای غالب طلا و لاجورد و یکی از ارکان بنیادی کتاب‌آرایی.
  • تذکر | تَذَکُّر، اصطلاحی فلسفی در مبحث شناخت که به معنی یادآوری دانسته‌هایی است که فراموش شده‌اند و با آنکه بالفعل در ذهن حاضر نیستند، انسان می‌تواند دوباره آنها را دریابد.
  • تذکرة الاولیاء* |
  • تذکرة الخواتین | تَذْکِرَةُ الْخَواتین، نام کتابی است مشتمل بر شرح احوال و آثار مشاهیر زنان مسلمان از صدر اسلام تا ابتدای سدۀ 14ق / 20م.
  • تذکرة الشعراء | تَذْکِرَةُ الشُّعَراء، از تذکره‌های معروف زبان فارسی، مشتمل بر زندگی 151 شاعر و ادیب که توسط دولتشاه سمرقندی در سدۀ 9ق / 15م گردآوری شده است.
  • تذکرة الشعراء* |
  • تذکرة النحاة* |
  • تذکرة الکحالین* |
  • تذکره‌نویسی | تَذْکِره‌نِویسی، در اصطلاح، به معنی تألیف و تدوین مجموعه یا کتابی که در آن شرح احوال شاعران، نویسندگان، عارفان، فقیهان و جز آنها گردآمده باشد.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: