زیورآلات
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 6 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257549/زیورآلات
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
زنان بومی کیش زنجیری از طلا بهصورت کمربند روی لباس خود به دور کمر میبندند (مختارپور، 103). زنان بلوچ زیوری به نام سَرجیگی از نقره روی پیراهن، مقابل سینه آویزان میکنند (ناصری، 142)؛ همچنین، سنجاک / سنجاق طلا را که بهصورت نیمدایره و دندانهدار است و روی آن یاقوت یا فیروزه کار گذاشته شده، بهعنوان دکمه در لباس خود به کار میبرند (همو، 138). استفاده از زیورآلات طلا و نقره روی لباسهایی که زنان ترکمن بیشتر در مناسبتهای خاص مانند اعیاد و جشنها بر تن میکنند، امری حتمی است (لوگاشوا، 74). از جملۀ این زیورآلات، گُلیقه است کـه زیر گردن، در محل بـالای چاک پیراهن قرار میگیرد و قسمت چپ و راست یقه را به هم وصل میکند؛ نیز زیور بِقُو ست که جلو گردن روی سینه نصب میگردد. در مهمانیها، زنان ترکمن زیورهایی را که روی دو تکه پارچۀ مستطیلشکل دوخته میشود، به طرفین نیمتنه نصب میکنند؛ اما زنان قشر متوسط از تکههای پولدوزیشده برای تزیین لباس استفاده میکنند (امیدی، 193-194). از دیگر زیورآلات این منطقه، میتوان به تنهچور اشاره کرد که گوشوارهای جفت با طرحی قرینه است و آن را به کت زنانه میدوزند. همچنین، برای تزیین کت دخترانه یا زنانه از زیوری به نام «چاپ راز چانگا» استفاده میگردد (معطوفی، 3 / 2340). زنان ترکمن لباس فرزندان پسر و دختر خود را با زیورآلاتی تزیین میکنند؛ برای نمونه، روی هر دو شانۀ لباس عید آنها بازوبندی که با مهرههای رنگی تزیین شده، و به پشت لباس زیوری از جنس نقره به نام «اقیای» که به شکل کمان است، میدوزند (لوگاشوا، 75). قوشاق یا یراق کمربندی مزین به انواع زیورها از جنس نقره است که زنان متمول ترکمن از آن استفاده میکنند (معطوفی، 3 / 2343). هُنجیقوشاق نیز کمربند باریکی است که از گویهای کوچک همچون تسبیح تشکیل میگردد و معمولاً دختران در مجالس رسمی بهویژه در مراسم عروسی آن را روی پیراهن میبندند (همو، 3 / 2344). فریزر در سفرنامهاش، به یراق کمربند زنان ثروتمند ترکمن اشاره کرده است. این کمربند سنگین از پولکهای نقرهای با بندها و مفصلهای متصلبههم که با استادی تراشیده، و در تسمهای چرمی نشانده شده است، تشکیل میگردد (ص 458- 459).
بهطورکلی نقوش بهکاررفته در زیورآلات ایرانی برگرفته از اشکال جانوری مانند شیر، بز کوهی، حیوانات افسانهای و جز اینها و همچنین اشکال گیاهی مانند انار و انگور، و انواع طرحهای هندسی بوده است؛ چنانکه در زیورآلات مربوط به دورۀ هخامنشی، نقش شیر بهفراوانی و بهوضوح دیده میشود (نک : گیرشمن، هنر ایران < در دوران ماد>، 262- 263). همچنین دیگر نقوش حیوانی و موجودات ترکیبی افسانهای و نیز تصویر درخت مقدس از طرحها و نقشهای بهکاررفته در اشیاء گنجینۀ زیویه، مربوط به سدۀ 7 قم است (همان، 104-106، 110-111؛ نیز نک : دیاکونف، 498، 500). از دیگر نمونههای نقوش و طرحهای بهکاررفته در زیورآلات دوران باستان، میتوان به نقش انار، نقوش حیوانات افسانهای و نیز اشکال هندسی در آثار مکشوفه از مارلیک (نگهبان، 24-25)، طرحهای خوشهانگوری بر روی آثار مکشوفه از تپۀ حسنلو (قرن 9- 8 قم) (گیرشمن، همان، 26) و نیز نقوش مارپیچی، دندانهای و خوشهای در آثار شوش در سدههای 13-12 قم (آمیه، تصویر شم 99) اشاره کرد. در سدههای آغازین دورۀ اسلامی، زیورآلاتی همچون گوشواره به شکل ماه با طرح پیکر آدمی (به هیئت ساسانی)، قلاب کمر با نقش شیر، و سنجاق با نقش مرغ دیده میشود. در سدۀ 3 ق، طراحی به شیوۀ اسلامی با تمایل به نمایش نقوش انتزاعی گیاهی و شکلهای هندسی جای آن نقوش را گرفت (فریه،191). در زیورآلات مربوط به دوران سلجوقی، اشکالی از حیوانات، پرندگان و درخت نخل ترسیم شده است (ضیاءپور، 334؛ دیماند، 138). در اواخر دورۀ مغول و اوایل عصر تیموری (803 ق)، نقوشی به شکل سر اژدها، به سبک چینی با طرح گیاهی، به همراه کتیبه در طراحی و نقشپردازی زیورآلات به کار رفته است (همو، 152؛ ضیاءپور، 365).بسیاری از نقشونگارها و روشهای تزیین زیورآلات در دوران متأخر، در بسیاری از نقاط ایران برگرفته از نقوش ایران باستان است؛ برای نمونه، الگوبرداری از پابندها و النگوهای تهباز با نقوش جانوری بهدستآمده از لرستان و یا مربوط به دورۀ هخامنشی، در زیورآلات مناطقی چون سیستان و بلوچستان، بندرعباس و جز اینها بهطور واضح به چشم میخورد (علاءفیروز، 170). همچنین، نقش گلوبته، آویزهایی به شکل ماهی یا دستهانارهای بههمپیوستهای که شکلی خاص را در قاعدۀ گوشواره به وجود آوردهاند و ریشه در هنر ایران باستان دارند، در زیورآلات ساخت بندرعباس دیده میشود (همانجا). تعبیۀ گویهای اناریشکل کوچک در ساختار گوشوارهای که دانهدانه نام دارد، از ویژگیهای هنر اشکانی است (همو، 174-175). سربندها و کمربندهای مجلل و پرکار زنان کرد که از روی کهنترین شیوههای ساخت ایرانی تهیه میشوند، همانند سربند اناهیتا بر روی سنگنگارههای طاق بستان، مربوط به دورۀ ساسانی است (همو، 170). از نقوش رایج در زیورآلات ترکمن، انواع اشکال هندسی مانند مثلث، مربع، لوزی، دایره و نیز نقوشی انتزاعی مثل شاخ قوچ، ماه و ستاره است. ترکمنها مثلث را بهعنوان نمادی از کوهان شتر بر روی زیورآلات نقش میکنند (معطوفی، 3 / 2346).
در فرهنگ مردم، زیورآلات و آیینها مورد استفاده میگیرد؛ چنانکه در برگزاری مراسم عروسی، استفاده از انواع زیورآلات بهعنوان هدیه و یا نشان، چشمگیر است. در ابیانه، مادر داماد در شب بلهبرون زیورآلات خود را بهطور موروثی به عروس هدیه میدهد (نظری، 548). در کازرون، در مراسم خواستگاری یا بهاصطلاح «کوشکردن»، خانوادۀ داماد هدایایی به خانۀ عروس میفرستند که یکی از آنها، زیوری است که در یک جفت کفش میگذارند (حاتمی، 31). در قشم، پس از انجام مراسم خواستگاری، در صورت مثبتبودن جواب از سوی خانوادۀ دختر، جمعی از نزدیکان داماد به همراه مادر داماد «دستکولی» را که شامل شیرینی، حلوا، کمپوت، النگو، گردنبند و ساعت است، برای عروس هدیه میبرند (زند مقدم، 288؛ نیز در اِلاشت: پورکریم، 106؛ در سمنان: احمدپناهی، 240). مهریۀ دختران سیرجانی، افزون بر مستغلات، باغ و آب، طلای ساختهشده است (مؤیدمحسنی، 73). همچنین، قراردادن انواع زیورآلات در سیاهۀ مهریۀ عروس در کرمان (گلابزاده، 176) و ملایر مرسوم است (هاشمی، 67). در میناب، افراد ثروتمند دخترانشان را با مقداری زیورآلات طلا از قبیل النگو، انگشتر، گوشواره و جز اینها به خانۀ بخت میفرستند (سعیدی، 218).
در میان تاتها و تالشها، خانوادۀ داماد هنگام لباسگزینی یا خرید عروسی، زیورآلاتی را که پیش از این در مراسم خواستگاری تعهد کردهاند، برای عروس میخرند (عبدلی، 93). در بیرجند، در مراسم بارکشان که شب پیش از مراسم عقد برگزار میگردد، خانوادۀ داماد متناسب با بضاعت مالی خود مجمعههایی حاوی لباس و دیگر هدایا به خانۀ عروس میفرستد؛ داماد نیز زیورآلاتی تقدیم عروس میکند که آنها را یک یا دو بانوی معتمد از نزدیکان او همراه این کاروان به خانۀ عروس میبرند (رضایی، جمال، 339). در مراسم عقد نیز مهمانان به فراخور تواناییشان، زیورآلاتی به عروس و داماد هدیه میدهند (همو، 341). در شیراز، بعد از خواندن خطبۀ عقد، زمانیکه چشم عروس و داماد به یکدیگر میافتد، میباید هریک به دیگری هدیهای بدهد؛ مثلاً داماد به عروس انگشتر، دستبند و یا سینهریز، و عروس هم به داماد انگشتر هدیه میدهد (همایونی، گوشهها ... ، 87). در برخی از نقاط استان مازندران ازجمله در شهر بابل، هنگام مراسم عقد، رسمی به نام طِلازَنی وجود دارد که طی آن، خانواده و اقوام دور و نزدیک داماد به عروس زیورآلات طلا هدیه میدهند. ارزش زیورآلات اهدایی بسته به نزدیک یا دور بودن نسبت فامیلی، متغیر است. در کرمان، در مراسم سوّمون یا پاتختی، که 3 روز پس از مراسم عروسی برگزار میگردد، خانوادۀ عروس و داماد و برخی از آشنایان و نزدیکان هدایایی، ازجمله زیورآلات، بهعنوان چشمروشنی برای عروس و داماد میبرند (گلابزاده، 190). در ارسنجان، داماد در حجله معمولاً انگشتر، ساعت، دستبند یا گردنبند به عروس هدیه میدهد که به این هدیه دراصطلاح روگشون میگویند (رحیمی، 1 / 626). در همدان، در مراسم پاگشا که بعد از مراسم عقد صورت میگیرد، داماد به دعوت خانوادۀ عروس به خانۀ آنها میرود و برای نامزدش انگشتر، گوشواره یا گردنبند طلا هدیه میبرد (هاشمی، 68). در ابیانه، روز پس از عروسی، خانوادۀ عروس در جهیزیهای که بهعنوان چشمروشنی برای عروس به خانۀ داماد میفرستند، انواع زیورآلات از قبیل تَنگِه (سربند نقره)، نابَند (گلوبند)، مَنگَلی (النگوی نقره) و بازوبند نقره را در کنار اشیاء و وسایل مورد نیاز خانه میگذارند. اینگونه چشمروشنیها بیشتر در میان خانوادههای ثروتمند رواج دارد (نظری، 563). در بیرجند، در طول مسیری که عروس را به خانۀ داماد میبرند، عروس در چند نقطه توقف میکند و هر بار، داماد یا پدر و مادر او وعدهای بهعنوان پیشکشی به عروس میدهد، که یکی از آنها طلا ست (رضایی، جمال، 344). در میان زردشتیان یزد رسم است که مادر داماد پس از ورود عروس و داماد به حجله، هدایایی چون گوشواره، دستبند، انگشتر، سکه، سینهریز و جز اینها به عروس بدهد (رمضانخانی، 233). همچنین زردشتیان در مراسم نوزودی که جشنی به مناسبت رسیدن فرد به درجۀ موبدی است، کلاهی به شکل تاج از پارچۀ سفید برای او تهیه میکنند که با زنجیر، سکۀ زرد و نقره، مدالها و دیگر زیورآلات تزیین میشود (همو، 218- 219). زنان و دختران یزیدی نیز در شب اول عیدشان (عید سر سال)، لباس نو بر تن میکنند و زیورآلات به خود میآویزند و با گُل، در و دیوار خانه و اتاق را تزیین میکنند (تونجی، 205). در یزد، خانوادههایی که پسرشان تازه داماد شده، اما هنوز عروس را به خانه نیاورده است، صبح روز عید فطر، هدایایی از قبیل انگشتر، گلوبند و یا ساعت به همراه چند شاخه گل و چند کلهقند برای عروس میفرستند (وکیلیان، 167، 170). در میان صابئین مندایی، در پایان هفتۀ اول بعد از ازدواج، عروس و داماد غسل تعمید داده میشوند که این غسل حتى شامل زیورآلات فلزی عروس نیز میشود (عربستانی، 199). در استرک کاشان، در شب اسفندی، کسی که زن عقدکرده داشته باشد، طی مراسمی، هدایایی ازجمله قطعهای طلا برای او میفرستد (بابایی، 158)؛ هدیهای نیز از طرف خانوادۀ داماد برای عروس فرستاده میشود، ازجمله برهای که با زیورآلات، پارچه و جز اینها تزیین شده است (انجوی، 1 / 93). در کاشان، در شب اول ماه رمضان، داماد هدایایی برای عروس میبرد که از جملۀ آنها یک قطعه طلا است (وکیلیان، 166). در شیراز، به مناسبت عید نوروز، داماد برای عروس زیورآلاتی از فلزات گرانقیمت هدیه میبرد (همایونی، گوشهها، 90). در شیراز هم در ماه رمضان، مادر عروس به خانۀ داماد «روز والون» میفرستد که شامل 4 خنچه است که در آنها انواع غذا، شیرینی و میوه، لبنیات و جز اینها همراه با یک قطعه زیور میگذارند (وکیلیان، 170-171).در ابیانه، زنان در روزهای تاسوعا و عاشورا، علم و نخل را با انواع زیورآلاتی که وقف آن کردهاند، تزیین میکنند (نظری، 348)؛ آنان زیورآلات نقرهای خود را روی پارچهای که نخل را میپوشاند، نصب میکنند (خوانساری، 132). در سروستان، حجلۀ قاسم را با زیورآلات طلا و نقره و آینه تزیین میکنند (همایونی، فرهنگ ... ، 398). در اراک، در جشن شب هفت نوزاد (شب نامگذاری)، مهمانان هدایایی ازجمله زیورآلات برای صاحبخانه میآورند (محتاط، 2 / 286). سیرجانیها در پی نذری که برای کودک میکنند، موی سر بچه را تا برآوردهشدن حاجت نمیتراشند؛ پس از آن مویش را میتراشند و هموزن مو، طلا و نقره در ضریح امامزادهای میریزند (مؤیدمحسنی، 147). در الشتر لرستان، در مراسم خاکسپاری، اسبی را که قرار است جنازه را تا قبرستان حمل کند، با شیوهای خاص میآرایند و گاه به آن زیورآلات زنانه نیز میآویزند (عسکریعالم، 1 / 100). در قوچان و در بسیاری از مناطق ایران، خانوادۀ فرد متوفا تا 40 روز لباس مشکی میپوشند و زنان در طی این مدت از زیورآلاتشان استفاده نمیکنند (شاکری، 273).
استفاده از زیورآلات با رنگهای فیروزهای یا آبی که به کلاه یا شانۀ کودک آویخته میشود، بیشتر جنبۀ نظرقربانی دارد (علاءفیروز، 170). در منطقۀ کلات نادری، برای دفع چشمزخم زیوری به نام بازوبند به دست عروس میبندند و وی را با سلام و صلوات راهی خانۀ داماد میکنند. این زیور از 4 لولۀ کوچک تشکیل شده، که روی آنها آیةالکرسی و اسامی خداوند نوشته شده، و دو صفحۀ نقرهای نیز دارد که روی آن نقشی به نام بازوبند امیرالمؤمنین حکاکی شده است و شامل طرحی ضربـدری بـا نگینـی در وسط آن است. ایـن زیـور را بـه همراه سنگهایی چون عقیق، یاقوت و فیروزه، روی پارچۀ سبزی (به نشانۀ سبزبختی عروس) میدوزند (امیدی، 47). در شیراز، زیوری به نام هیکل، جزء جداییناپذیر زیورآلات زنان، بهویژه نوعروسان به شمار میآید و آن را روی شانه حمایل میکنند. هیکل متشکل از دو لولۀ پارچهای مخملی است با یک مربع کوچک پارچهای دیگر؛ درون لولهها دعا میگذارند و آنها را در طرفین مربع میدوزند. قیطانی بسیار بلند نیز دارد که سرتاسر آن مزین به حلقههای کوچک فلزی است و به دو سر لولهها وصل میگردد تا بتوان هیکل را روی شانه انداخت (همایونی، همان، 419، 421). در ایل مرزبان پاپی، زیورآلاتی که برای کودکان مورد استفاده قرار میگیرد، بیشتر جنبۀ دعا و تعویذ دارد که برای مشخصکردن آنها از واژۀ موره (مهره) استفاده میشود؛ مثلاً مورهسنگ (سنگسیاه) و مورهسفید (مهرۀ صدفی). این مهرهها را روی لباس رویی یا کلاه کودک میدوزند (فیلبرگ، 221، 222). ترکمنها برای دفع چشمزخم و دیگر بلایا از کودک، روی شانههای لباسش نِظِربِند میدوزند که قابی نقرهای به شکل مثلث است (معطوفی، 3 / 2344). زنان منطقۀ فامور در استان فارس، دورِ دستها، زلف و سینه را با مهرههای مختلف اشرفی، زنگوله، میخک، دعا، طلسم و جز اینها که به نخ کشیده شده است، میبندند که هم جنبۀ زینتی دارد و هم برای جلوگیری از چشمزخم، درمان امراض و دورکردن موجودات وهمی به کار میرود (ثواقب، 259). «دغا [دعا] گوموش» زیوری است که زنان ترکمن برای پیشگیری از چشمزخم روی سینه نصب میکنند (لوگاشوا، 75). تومار نیز آویزی به شکل استوانۀ توخالی و گاهی از جنس نقره، به شکل مثلث و مزین به عقیق و شرابههای متعدد است که زنان ترکمن درون آن دعا یا طلسم قرار میدهند و با بندی پارچهای یا مهرهدار به گردن یا روی لباس در قسمت پهلو میآویزند (معطوفی، 3 / 2339). کردها زیوری به نام قاپ قوران (قاب قرآن) دارند که بازوبندی قوطیمانند به شکل بیضی یا مربع، از جنس طلا یا نقره است که درون آن قرآن، تعویذ و ادعیه میگذارند (پرنیان، 143). اهالی هرمزگان 7 مهره به نامهای کَشوک، طلا، فیروزه، برنج، همزادی، لاجورد و گِسِر را به نخ میکشند و برای دفع چشمزخم به بازوی کودک میبندند (صفاایسینی، 154). در ابیانه استفاده از زیورآلات بهصورت جفت بسیار متداول است (نظری، 348). در تهران، مردم بر این باورند اگر کسی روز عید غدیر رخت نو بپوشد و طلا و جواهراتش را به خود بیاویزد و یا بقچههایش را باز کند و دوباره بپیچد، زکات به آنها تعلق نمیگیرد (شهری، 4 / 553).
زنان بلوچ هنگام اجرای رقص سَهت با بهصدادرآوردن زیورآلاتی که به دست و پایشان است، موسیقی رقصشان را نیز اجرا میکنند. در اجرای این رقص، زنان جوانِ رقصنده بهصورت گروهی، در قالب چند دسته با تکاندادن سر، ساعد، مچ دست و مچ پا زیورآلاتشان را به گونهای هماهنگ و آهنگین به صدا درمیآورند؛ مثلاً یک دسته گوشواره، یک دسته النگو و دستهای هم پابندهایشان را میلرزانند. از جملۀ زیورآلاتی که زنان در اجرای این رقص استفاده میکنند، گوشواره، دستبند، النگو و خلخال است. گاه درون برخی از زیورآلات را با سنگریزه پر میکنند تا در هنگام رقص صدایی خوشآهنگ تولید شود. در بلوچستان نیز هنگام اجرای رقص لانگو (ه م) از انواع زیورآلات برای تولید صدا استفاده میگردد (جانباللٰهی). زنان مازندرانی هم هنگام اجرای رقصهای محلی، در نواختن لَگِن (تشت) از انگشترها و النگوهایی که در دست دارند، کمک میگیرند، بهنحویکه در حین ضربهزدن، زیورآلاتشان را نیز به تشت میزنند و صدایی بیشتر و زیباتر تولید میکنند. زنان بلوچ گردنبندی به نام تایتوک میآویزند که افزون بر زیبایی، کاربردهای دیگری نیز دارد؛ زیرا به آویز آن سنجاق یا مُشکدان، موچین، خلال دندان و گوشپاککن وصل است تا در موقع نیاز از آنها استفاده کنند (علاءفیروز، 170). به جیب بغل جلیقۀ زنان ایل شاهسون نیز زنجیری وصل است که به انتهای آن چاقو، ناخنگیر و اشیاء قیمتی بسته میشود تا هنگام نیاز مورد استفاده قرار گیرد (قاسمی، 2 / 133). زنان بلوچ زیوری از طلا یا نقره به نام دندانپاچ را به گردن میآویزند و به هنگام نیاز، با آن دندانشان را خلال میکنند (ناصح، 120). زیورآلات زنان ترکمن آنقدر متنوع است که حتى برخی از ابزارهای مربوط به کارشان نیز تبدیل به زیور شده است؛ مثل نوعی انگشتانۀ (ابزار خیاطی) نقره که با زنجیری ظریف به انگشتر وصل میشود تا هنگام کار از دست نیفتد (معطوفی، 3 / 2343).
آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378 ش؛ آمیه، پیر، تاریخ عیلام، ترجمۀ شیرین بیانی، تهران، 1349 ش؛ ابنحوقل، محمد، صورة الارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آدابورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ امیدی، ناهید، دیده و دل و دست، مشهد، 1382 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ بابایی، امید و سمیه صادقی، مردمشناسی استرک، کاشان، 1394 ش؛ بروسیوس، ماریو، ایرانیان باستان، ترجمۀ مانی صالحی علامه، تهران، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ پلوتارک، حیات مردان نامی، ترجمۀ رضا مشایخی، تهران، 1338 ش؛ پورکریم، هوشنگ، اِلاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1339 ش؛ تونجی، محمد، یزیدیان یا شیطانپرستان، ترجمۀ احسان مقدس، تهران، 1380 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید (پژوهشگر فرهنگ مردم)، گفتوگو با مؤلف؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حاکمی، علی، گزارش هشت فصل بررسی و کاوش در شهداد (دشت لوت)، به کوشش محمود موسوی، تهران، 1385 ش؛ حسنی، حمیدرضا و دیگران، پوشاک سنتی استان سمنان، سمنان، 1394 ش؛ خطیبیزاده، محمد، پوشش مردم هرمزگان، شیراز، 1388 ش؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ داودی حموله، سریا، دانشنامۀ قوم بختیاری، اهواز، 1393 ش؛ دیاکونف، ا. م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1345 ش؛ دیماند، موریس، راهنمای صنایع اسلامی، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1365 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه (ایران و کلده)، ترجمۀ بهرام فرهوشی، تهران، 1332 ش؛ ذکاء، یحیى، لباس زنان ایـران، تهـران، 1336 ش؛ رحیمـی، حبیب و سهیلا هاشمی، جـام ارسنجاننمـا، قـم، 1388 ش؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1387 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، 1387 ش؛ زند مقدم، محمود، آفاق جزیرۀ قشم، تهران، 1382 ش؛ سامی، علی، تمدن ساسانی، شیراز، 1344 ش؛ سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، 1346 ش؛ سایکس، پرسی، تاریخ ایران، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، 1323 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلطانی، محمدعلی، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، تهران، 1370 ش؛ سیدسجادی، منصور و دیگران، گزارشهای شهر سوخته 1 (کاوش در گورستان 1376- 1379)، تهران، 1386 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شاکری، رمضانعلی، اترکنامه (تاریخ جامع قوچان)، تهران، 1365 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ صفاایسینی، شایا، پوشاک زنان هرمزگان، تهران، 1389 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1335 ش؛ ضیاءپور، جلیل، زیورهای زنان ایران از دیرباز تا کنون، تهران، 1348 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عربستانی، مهرداد، تعمیدیان غریب، تهران، 1383 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1386 ش؛ فریزر، ج. ب.، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1364 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ قاسمی، احد، مغان، نگین آذربایجان، تهران، 1377 ش؛ قرنجیک، ذلیخا، «پوشاک مردم خوزستان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1378 ش، شم 17- 18؛ کخ، ه . م.، از زبان داریوش، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران، 1379 ش؛ کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، 1345 ش؛ کسرائیان، نصرالله و زیبا عرشی، ترکمنهای ایران، تهران، 1370 ش؛ کلاویخو، ر.، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1344 ش؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ گدار، آندره، هنر ایران، ترجمۀ بهروز حبیبی، تهران، 1358 ش؛ گلابزاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ گیرشمن، رمان، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، 1336 ش؛ همو، بیشاپور، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1378 ش؛ همو، هنر ایران (در دوران پارتی و ساسانی)، ترجمۀ بهرام فرهوشی، تهران، 1350 ش؛ همو، هنر ایران (در دوران ماد و هخامنشی)، ترجمۀ عیسى بهنام، تهران، 1346 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویراحمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ لوگاشوا، بیبی رابعه، ترکمنهای ایران، ترجمۀ سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، 1359 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تبریز، 1355 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، تهران، چاپخانۀ هما؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1381 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ ناصح، ذبیحالله، بلوچستان، تهران، 1343 ش؛ ناصر خسرو، دیوان، به کوشش مجتبى مینوی و مهدی محقق، تهران، 1368 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، صحاح الفرس، به کوشش عبدالعلی طاعتی، تهران، 1355 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهـران، 1384 ش؛ نگهبان، عـزتالله، گـزارش مقدماتی حفـریات مارلیک، تهـران، 1356 ش؛ وارن، م. راجرز، «فرهنگهای کهن در دامغان (تپهحصار)»، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، سیری در هنر ایران، به کوشش آ. پوپ و ف. اکرمن، تهران، 1387 ش، ج 1؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ ویلسن، ج. ک.، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1317 ش؛ هاشمی، علیرضا، «آدابورسوم ازدواج در همدان»، نجوای فرهنگ، تهران، 1385 ش، شم 1؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ همو، گوشههایی از آدابورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Ackerman, Ph., «Jewelry in the Islamic Period», A Survey of Persian Art, eds. A. U. Pope and Ph. Ackerman, Tehran, 1977, vol. VI; id., «Sāsānian Jewelry», ibid., vol. II; Ala Firouz, I., «Jewelry», A Survey of Persian Handicraft, eds. J. Gluck and S. H. Gluck, Tehran etc., 1977; Daniel, M. G., Modern Persia, Wheaton, 1897; Drouville, G., Voyage en Perse, Paris, 1828; Ferrier, R. W., «Jewellery», The Arts of Persia, ed. id., Ahmedabad, 1990; Hermann, G., «The Art of the Sasanians», The Arts of Persia (vide: Ferrier); Kühnel, E., «History of Miniature Painting and Drawing», A Survey of Persian Art, eds. A. U. Pope and Ph. Ackerman, Tehran, 1977, vol. V; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Rice, C. C., Persian Women and Their Ways, Tehran, 1976; A Survey of Persian Art, eds. A. U. Pope and Ph. Ackerman, Tehran, 1977.
مریم محمدتبار
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید