زردشتیان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 24 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246854/زردشتیان
یکشنبه 3 فروردین 1404
چاپ شده
4
دیـن زردشتی دورانـی طولانی ــ در حدود 000‘ 3 سال ــ را پشت سر گذاشته، و در این دوران، از شرق تا غرب ایران را پیموده، تا به دورۀ کنونی رسیده است و اکنون نیز پیروان آن در ایران، هند، آمریکا، کانادا و برخی از کشورهای اروپایی زندگی میکنند. برای شناخت باورهای دین زردشتی باید تحولات این باورها را در دورۀ زمانی 000‘ 3ساله، و مکانی به گسترۀ ایران فرهنگی بررسی، و دربارۀ آنها پژوهش کرد. برای این کار، لازم است که زمان پیش از ظهور زردشت و اقامتگاه وسیع هندوایرانیان را در نظر گرفت و برای پژوهشی دقیقتر، دربارۀ باورهای زردشتی، باید این دین را در بستر ادیان هندواروپایی، هندوایرانی و نیز فرهنگ بومی سرزمین ایران پیش از مهاجرت آریاییان بررسی کرد. تاریخ ویژۀ این دین باعث شده است پژوهشگران میان مراحل گوناگون این دین تمایز قائل شوند و برای هر مرحله نامی برگزینند. آنان دینی را که در «گاهان» ــ سرودههای خود زردشت ــ و متون کهن اوستایی توصیف میشود، «دین زردشت»، و آن را که در اوستای متأخر و متون دورۀ میانه مطرح میشود، «دین زردشتی» نامیدهاند (گرشویچ، 8-22؛ نیولی، زرتشتیگری، 10- 11). بهاینترتیب، روشن است که برای آموزهها و باورهای خود زردشت باید به «گاهان» و دیگر بخشهای کهن اوستا مانند «هفتها» (= یسن 35-41) و یسنا (هات 27 و 54) رجوع کرد. مفاهیم کهن مشترک میان ایران و هند، که آنها را «هندوایرانی» مینامیم، در سایۀ «گاهان» و دین زردشت، هیئتی نو به خود گرفتهاند؛ به بیان دیگر، «گاهان» یکباره همۀ اندیشۀ ایرانی را دگرگون ساخته، و تغییر داده، و سپس تنظیم کرده است و همۀ آیینها و اساطیر بعدی تحت قـاعده و نظم اساسی گاهانـی شکـل گرفتـه، و صورت بستـهاند. خدایان هندوایرانی نیز به تأثیر همین سازمان است که راهی منظم میپیمایند تا به نظمی گردن نهند که آنان را در هیئت ایزدان اوستایی شکل میدهد (مزداپور، «گاهان ... »، 67). اصول عقاید زردشت را براساس «گاهان» میتوان برشمرد و شرح داد؛ اصولی که تأثیری ژرف بر ادبیات پس از زردشت میگذارد و اوستای متأخر و متون فارسی باستان را متحول میسازد. یکی از این اصول، باور به اهورهمزدا، سرور دانا و خداوند یکتا ست؛ یکی دیگر، مفهوم دو مینوی همزاد به نامهای سپنتهمینیو (سپندمینو؛ اوستایی: spənta mainyu-) و انگرهمینیو (اهریمن؛ اوستایی: angra mainyu-) و تقابل آنها ست؛ اصل دیگر، صفات متعالی اهورهمزدا ست که به نام «امشاسپندان» (اوستایی: aməša spənta-) شناخته میشوند؛ از دیگر اصول بنیادین که در «گاهان» معرفی میشوند، میتوان به پیامبری زردشت و تمایز جهان گیتی و مینو از یکدیگر اشاره کرد. این اصول و آموزهها، یا کاملاً در میان تعالیم هندوایرانی تازگی دارند و یا از زبان زردشت با تعبیری نو بیان شدهاند.اهورهمزدا، خداوند یکتا، و در رأس همۀ موجودات مینوی است و در مراتب بعد، 7 امشاسپند و ایزدان قرار دارند. امشاسپندان و ایزدان، ازیکسو صفات اهورهمزدا هستند و ازسویدیگر، به صورت ایزدانی مستقل به یاری فراخوانده، و ستایش میشوند؛ موضوعی که پیش از زردشت، و در دورۀ هندوایرانی نیز وجود داشته است (بویس، زردشتیان، 47)؛ از طرفی، هر یک از امشاسپندان، سرور و موکل بر یکی از پدیدههای مادی یا انتزاعی است، به این ترتیب: سپنتهمینیو یا اورمزد، موکل بر انسان؛ بهمن، موکل بر جانوران؛ اردیبهشت، موکل بر آتش؛ سپندارمذ، موکل بر زمین؛ شهریور، موکل بر فلزات؛ خرداد، موکل بر آبها؛ و امرداد، موکل بر گیاهان (بندهش، 48-50). این ارتباط را گویا خود پیامبر با اندیشه و تفکر دریافته بوده است (بویس، همان، 47- 48). از میان ایزدان، برخی موکل بر پدیدههای طبیعی مانند باد، آتش، آب، زمین و گیاه، و برخی دیگر، موکل بر مفاهیم انتزاعی مانند راستی، عدالت، نیکاندیشی، پیروزی، فرمانبرداری، دوستی، تندرستی، شادی و جز آناند. این ویژگی هندوایرانیان قابل توجه است که امور انتزاعی را ایزدانی نیرومند و همیشهحاضر تصور میکردند (همان، 33). امشاسپندان و ایزدان دلالتهای اخلاقی نیز دارند. مثلاً اشه، در حوزۀ اخلاق انسانی، بر صداقت، راستی و عدالت دلالت دارد و در مقابل آن، دروغ (سنسکریت: druh؛ اوستایی: druga؛ نک : حسندوست، 2/ 1302) که ناراستی و بیعدالتی است، قرار میگیرد. بر این اساس، مردم نیز به دو گروه تقسیم میشوند: اَشَوَنها که پیرو راستیاند، و دِرَگْوَنتها که از دروغ و ناراستی پیروی میکنند. ارتباط فرد اشون با اشه دوسویه است؛ ازیکسو، فرد پرهیزکار، نگهدار و نگاهبان اشه است و ازسویدیگر، اشه از فرد اشون/ پرهیزکار حمایت میکند. این ارتباط بین ایزدان دیگر و جهان مادی نیز وجود دارد؛ برای نمونه، مهر که ایزد پیمان است، حامی پیمان و دشمن پیمانشکنان است و ازسوییدیگر، کسی که پیمان را نگاه میدارد، در حقیقت ایزد مهر را نگاهداری و مراقبت میکند و به او نیرو میبخشد، و پیمانشکن یا «مهردروج» (اوستایی: miөrō-drujim) کسی است که به ایزد مهر خیانت میکند (آموزگار، «پیمان»، 385- 386، نیز حاشیۀ 2). این اندیشه همچنان در میان زردشتیان زنده است. آنها کسی را که پیوند زناشویی را میشکند و طلاق میگیرد، «مهردروج» (گویش زردشتی: mihrodruj) مینامند و عمل او را بسیار ناپسند میدانند. مهردروج فرد را در نگاه دیگر زردشتیان بسیار گناهکار جلوه میدهد. مانند همۀ ادیان و مذاهب کهن، پرسش دربارۀ آغاز و انجام جهان، بخشی از جهانبینی دین زردشتی است. در این جهانبینی، معیار داستان آفرینش و فرجام گیتی، نجوم و ستارهشناسی است (مزداپور، «اساطیر ... »، 156). آغاز هستی تا پایان آن، 000‘12 سال اساطیری به طول میانجامد و به 4 دورۀ 000‘ 3ساله تقسیم میشود. ما اکنون در دورۀ آخر به سر میبریم. ظهور زردشت پیامبر در آغاز این 000‘ 3 سال واقع شده است و پس از او، هر 000‘1سال، یک منجی ظهور خواهد کرد که نام ایشان، اوشیدر (اوستایی: uxšyaŧ.ərəta)، اوشیدرماه (اوستایی: uxšyaŧ.nəmah) و سوشیانس (اوستایی: saošyant و نیز astvaŧ.ərəta) است. سوشیانس آخرین منجی است و رستاخیز و تنِ پسین در زمان او یعنی در پایان 000‘12 سال رخ خواهد داد. هنگام رستاخیز، همۀ مردگان با کالبدی جاویدان که آن را «تنِ پسین» گویند، زنده خواهند شد و پس از آخرین داوری و گذر از رود فلز گداخته، با خوردن «اَنوش» یا خوراک جاودانگی، برای همیشه (پهلوی: hamē hamē rawišnīh) بیمرگ و بیگزند و جاودانه خواهند شد (همان، 166- 169).
گویشی که زردشتیان بدان سخن میگویند، نزد خود ایشان «دری»، «گَوری» یا «گَوْرونی» نامیده میشود و یکی از گویشهای گروه جنوب شرقی از گروه گویشهای مرکزی ایـران محسوب میگردد (نک : لکـوک، 517- 518؛ نیـز مزداپـور، واژهنامه ... ، 1/ 5). دری زردشتی را، به دلیل داشتن لهجههای متعدد و نیز اینکه گویندگان آن نمیتوانند با سخنگویان زبانهای دیگر، مثلاً با فارسیزبانان، به تفهیم و تفاهم بپردازند، زبانی مستقل شمردهاند (همانجا). زبان دری زردشتی دارای دو لهجۀ اصلی و کاملاً متفاوت است: یکی لهجۀ یزدی و دیگری لهجۀ کرمانی. لهجۀ کرمانی به سوی فراموشی کامل میرود و شمار گویشوران آن بسیار کم است؛ اما دری زردشتی یزدی زبانی زنده است و در یزد و روستاها و آبادیهای آن گویشورانی دارد. نام این روستاها عبارتاند از: محلۀ یزد، خُرمشاه، کوچۀ بیوک، مریمآباد، کَسنویه، نرسیآباد، مهدیآباد یا غلامآباد، اهرستان، خیرآباد، قاسمآباد، رحمتآباد، نصرتآباد، تفت، مبارکه، زینآباد، چشمه یا چَم، خلیلآباد، حسینی، عصرآباد، الٰهآباد، علیآباد، جعفرآباد، شریفآباد، حسنآباد و مزرعۀ کلانتر (همان، 1/ 10-11). لهجههای این روستاها با هم تفاوت دارند؛ این تفاوت هم در سطح آواشناسی و هم در سطح واجشناسی، نحو و نیز شکل و کاربرد واژهها دیده میشود (همان، 1/ 12). از بین این لهجهها، لهجۀ مَحلَتی (کوتاهشدۀ «محلۀ زردشتیان یزد»)، نمونۀ شاخص محسوب میشود که چند گونه دارد؛ مثلاً، گونههای «محلۀ دستوران»، «محلۀ شِستی»، «سرِ لَردِ آسیاب» یا «پشتِ خانۀ علی»، «محلۀ بزی»، و «محلۀ گَوِ خر» یا «گودال شهریاری» (همان، 1/ 16). از ویژگیهای مهم این زبان، صرف متفاوت فعل ماضی متعدی است که مانند دورۀ میانۀ زبانهای ایرانی به صورت ارگتیو یا عاملدار صرف میشود که تنها در برخی از گویشهای ایرانی ــ از جمله دری زردشتی ــ باقی مانده است (ثمـره، 51- 77؛ نیز نک : فیروزبخش، 59-62؛ قدردان، 102-106).
قدمت دقیق گاهشماری زردشتی را نمیدانیم. در «گاهان» و اوستای قدیم و بخشهای قدیم اوستای متأخر، اشارهای به گاهشماری نشده است. گویا، نخستین زردشتیان گاهشماری 360روزۀ ایران باستان را به کار میبردند که 12 ماهِ 30روزه داشت (بویس، زردشتیان، 98). البته این گاهشماری 360روزه را اقوام دیگر مانند بابلیها هم داشتند، ولی ویژگی گاهشماری زردشتیان این بود که هر یک از 12 ماه سال و هر یک از 30 روز ماه را به یکی از ایزدان نسبت میدادند و با اختصاصدادن 4 روز از ماه به نام خداوند، یک ماه را به 4 بخش، دو بخش هفتروزه و دو بخش هشتروزه، تقسیم میکردند. این 4 روز در تقویم کنونی زردشتیان عبارتاند از: روز اول به نام اورمزد، روز هشتم به نام «دیبهآذر»، روز پانزدهم به نام «دیبهمهر» و روز بیستوسوم به نام «دیبهدین». در آغاز دورۀ ساسانی و حکومت اردشیر اول، تغییرات مهمی در گاهشماری داده شد و در پایان سال 360روزه، 5 روز افزودند تا شمار روزهای سال به 365 روز برسد و این 5 روز را به نام 5 فصل سرودهای زردشت، «گاه» یا «گاثا» نامیدند. در حقیقت از همین زمان بود که جشنهای یکروزۀ کهن، در اثر همین تغییرات گاهشماری به جشنهای ششروزه تبدیل شد و مثلاً نوروز را دو بار جشن گرفتند، یک بار در روز اول فروردین، و یک بار در روز ششم فروردین، و گاهنبارها نیز به مراسمی پنجروزه تبدیل شدند (بویس، همان، 133-136). این تغییرات مهم تا امروز باقی ماند و زردشتیان کنونی همۀ آیینها و جشنهای دینی را براساس همین تقویم برگزار میکنند. نام 30 روز ماه به ترتیب چنین است: اورمزد، بهمن، اَردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد، اَمرداد، دیبهآذر، آذر، آبان، خور، ماه، تیر، گوش، دیبهمهر، مهر، سروش، رشن، فروردین، وِرَهرام، رام، باد، دیبهدین، دین، اَرد، اَشتاد، آسمان، زامیاد، مانترهسپند، و اَنارام. قدیمیترین متنی که اسامی روزهای ماه در آن آمده، هات شانزدهم یسنا (1-10) است، اما در هیچ جای دیگر از اوستا نشانی از نام ماههای سال نیست.
بهجز اوستا، مهمترین منابعی که همزمان با دورۀ باستانی و میانۀ تاریخ ایران نوشته شدهاند و از دین ایرانیان و اعتقادات و آداب و رسوم ایشان در آن زمان سخنگفتهاند، نوشتههای مورخان یونانی است که برجستهترین آنها آثار هرودت، گزنفن، استرابن و پلوتارک است. این متون نیز دربارۀ جزئیات رسوم زردشتی در این دوران آگاهیهای دقیقی به دست نمیدهند. آنچه در اوستا آمده، در دورهای نسبتاً طولانی نوشته شده است و میتوان آن را مربوط به آداب و اعتقادات ایرانیان شرقی طی صدها سال، از ظهور زردشت تا گسترش دین او در نواحی غربی ایران دانست. بیتردید میتوان تحول و تغییرات پیوستۀ این آداب را در این دورۀ طولانی و نیز برخی از تحولات را که مغان غربی مسبب آن بودند، در متون اوستایی پیگرفت. از آنجا که اسناد اندکی از دورۀ اشکانیان باقی مانده است، این منابع میتوانند به شناخت دین در این دوران کمک کنند: نوشتههای ارمنی، سالنامههای مسیحی، شرح زندگانی قدیسان و نیز نوشتههای سیاحان یونانی و مورخانی چون استرابن. متون پهلوی و زند اوستا، نوشتههای مهم دیگریاند که از آداب و رسوم زردشتی در دورۀ میانه، بهویژه دورۀ ساسانی مطالب مهم و ارزشمندی را در اختیار میگذارند. از این کتابها، بهویژه میتوان به متون فقهی و حقوقی مانند شایستنشایست، روایات امید اشوهیشتان، روایت آذرفرنبغ فرخزادان، روایات فرنبغ سروش، پرسشهای هیربد فرخ اسفندیار، و مادیان هزاردادستان اشاره کرد (نک : تفضلی، 279- 286).مهمترین ارکان عبادی هندوایرانیان نخستین را باید آب و آتش دانست که مورد احترام بوده، و به ایزدان موکل بر آنها، «نثار» میشدهاند؛ رسمی که تا دوران زردشتی ادامه یافت. در اوستا، نثار به ایزدان، زئوثره نام دارد. نثار به آب و آتش 3 جزء دارد: دو جزء گیاهی و یک جزء جانوری. نثار به آب یا «آبزوهر» (فارسی میانه: āb-zōhr) شامل شیر و برگ دو نوع گیاه، و نثار به آتش یا «آتشزوهر» (فارسی میانه: ātaš-zōhr) شامل هیزم خشک پاکیزه، بوی و قطعهای کوچک از پیه جانوری بوده است (بویس، «آتشزوهر ... »، 100-118). برای آتشزوهر، هیزم و بوی را در هریك از گاههای نماز، نثار آتش میكردند، ولی زوهر چربی را تنها وقتی خانواده گوشتی برای پختن داشت، بر آتش میگذاشت. آبزوهر نیز كه با ذكر مقدس اوستا تقدیس شده بود، نیروی حیاتی فروكاستۀ آب را بازمیگرداند و آن را پاكیزه و فراوان نگه میداشت (همو، زردشتیان، 26). اكنون در ایران، بهدینان مراسم آبزور (آبزوهر) را بارها در طول زندگی خویش، برای خود یا به یاد درگذشتگانشان، به جای میآورند. در این مراسم، مقداری شیر تازه را كه به دست یكی از بهدینان دوشیده شده است، در ظرفی پاك میریزند و به آن تعدادی میوۀ سنجد و مقداری برگ گلسرخ یا آویشن اضافه میکنند و نزد موبد میبرند. موبد این ظرف را كنار آب روان میبرد و بخش «آباننیایش» یا «آبزور» خردهاوستا (ص 108-114) را میخواند و با قاشقی مسین، شیر را در آب روان میریزد (بویس، «دژ ... »، 190-191). زردشتیان این مراسم را معمولاً برای تندرستی خود و خانواده، برای آمرزش درگذشتگان و بخشودگی گناهانشان به دلیل آلودن آب پاك و نیز برای تازه داماد و سلامتی او و همسرش به جای میآورند. امروز در ایران، گذاشتن چوب و بوی خوش بر آتش هنوز پابرجا ست، ولی نهادن چربی حیوانی را چندین دهه است كه حتى زردشتیان بسیار سنتی نیز انجام نمیدهند (همان، 74، حاشیۀ 15؛ مزداپور، یادداشتها بر ... ، 93، یادداشت 6).نثار به آب و آتش بخشی مهم از آیین یسنا/ یزشن (اوستایی: yasna) نیز هست؛ آیینی با قدمت بسیار که هندوان آن را یَجْنَه مینامیدند. در این آیین، قربانیکردن و تقدیم نثار به آب و آتش با خواندن اذکار مقدس همراه بود. هنگام انجام مراسم، قربانی را بر بستری گسترده از گیاهان قرار میدادند، سپس روحانی دستهای گیاه را در دست چپش میگرفت. دلیل این عمل در متنی به زبان سنسکریت چنین ذکر شده است: «چون قربانی تن از گیاه دارد؛ به راستی بدینسان، وی (روحانی) سبب میشود که قربانی همۀ تن خویش را به دست آورد» (نک : بویس، زردشتیان، 27). بعدها، هم در هند و هم در ایران، ترکههای گیاه جایگزین این دسته گیاه شد. تهیۀ عصارهای از گیاه هوم (سنسکریت: soma؛ اوستایی: haoma) همراه با خواندن اذکار مقدس و نثار آن به آبها بخش مهم دیگر آیین یسنا بوده است. اجرای این آیینها بخشی از یک قانون طبیعی به شمار میرود که بر نظم و سامان جهان نظارت دارد و هندوایرانیان آن را رته (سنسکریت: ŗta؛ اوستایی: aša) مینامیدند. به نظر ایشان، این اعمال با تقویت ایزدان و جهان طبیعی، به حفظ اشه کمک میرساند (همان، 30). در کردۀ سوم ویسپرد، از 7 موبد یزشنگر نام برده شده است که با نظارت موبد هشتم، یعنی زوت مراسم یسنه را انجام میدهند (ص 34- 36). اما امروزه در هند و ایران این مراسم را دو موبد یزشنگر به نامهای زوت و راسپی، در «درِمهر» یا آتشکده و در بخشی به نام «یزشنگاه» برگزار میکنند. یزشنگاه مكانی است كه در آن «آیینهای دُرونی» مانند یسنا، ویسپرد، وندیداد، دُرون و واج انجام میشود و در واقع، بخشی از «درمهر» و آتش بهرام است. این مكان به وسیلۀ شیارهایی به نام «پاوی» یا «كَش» كه روی كف زمین ساخته شدهاست، محصور میشود. این شیارها بهطور نمادین پاكی آیینی درون یزشنگاه را حفاظت میكنند. نام دیگر یزشنگاه، «اورویسگاه» است (مُدی، 248)، زیرا میزی كه در یزشنگاه وجود دارد و لوازم آیینی را روی آن قرار میدهند و موبد پشت آن قرار میگیرد، «اورویس» یا «آلاتخوان» نام دارد (کوتوال، 19، حاشیۀ 2).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید