رقص
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 22 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246767/رقص
یکشنبه 3 فروردین 1404
چاپ شده
4
از مجالس بزم و سرور پادشاهان ترک نظیر غزنویان و سلجوقیان کـه دستگاه عریض و طویل ادبی ـ موسیقاییِ تبلیغاتـیِ درباری ایجاد کرده بودند نیز روایاتی در دست است که راوی آنهـا، مشهورترین شاعران نظیر فرخی، منوچهری، نظامی، خاقانی و انوری بودهاند. از این رهگذر، صدها لغت و اصطلاح موسیقی با ذکر نام موسیقیدانان برجسته، جایگاه و اهمیت رقص و سماع، و اسامی سازها و کارکرد آنها حفظ میشود و اشاعه مییابد (نک : صفحات پیشین). صاحب تاریخ جهانگشای نیز به رقاصان بخارا و اطراف آن اشاره کرده است (نک : جوینی، 1/ 85). در نقاشیهای مینیاتوری ملهم از شاهنامه و خمسۀ نظامی و دیگر آثار، بزمهای شاهان و بزرگان، حرکات رقصی، آرایش، لباس رقصندگان، موسیقیدانان و سازها، تصویری نهچندان گویا، ولی مغتنم از وضعیت موسیقایی ـ رقصی دورانهای مختلف ارائه میدهند (نک : شاهنامه ... ، جم ). سفیر ونیز در دربار اوزونحسن آققویونلو ضمن شرحی از دربار این پادشاه در تبریز به رقص زنان در حضور شاه اشاره کرده است (سفرنامهها ... ، 71-72).
گـزارش سفرنامههای سیاحان، سفیران و مأموران، خاطرات روزانۀ شاهان و بزرگان، نقاشیهای کاخها و قهوهخانهها، و مینیاتورها، مبین رواج فراوان موسیقی و رقص در این دوره است؛ چنانکه با وجود ممانعتهای مذهبی اوایل عهد صفویه، برپایی بزم و موسیقی و رقص، نه فقط در دربار پادشاهان و مجالس بزرگان، بلکه تا پایینترین لایههای اجتماعی رایج بوده است. از شواهد بر جا مانده، آگاهیهای قابل توجهی از وضعیت رقصندگان زن و مرد، مردان و پسران زنانهپوش، شیوۀ آرایش، لباس، معیشت، زندگی و درآمد، اخلاقیات، خصوصیات، جایگاه و اهمیت اجراکنندگان، و آلات و اسباب موسیقی و رقصی به دست میآید. ناظران اروپایی در سفرنامههای خود با توجه به رونق موسیقی و رقص به این نتیجه رسیدهاند که «ایرانیها به آواز و رقص بومی خود خیلی بها میدهند» (سرنا، 254). اخبار موسیقی و رقص در سفرنامهها مربوط است به شرح بزمهای پرزرقوبرق شاهان و بزرگان، مجالس رقص و موسیقی زنانه و مردانه، مراسم مفصل استقبال و بدرقۀ میهمانان و سفیران و نمایندگان دولتهای خارجی با استفاده از سازهای اعلانی ــ بیشتر سرنا (گاهی کرنا) و دهل (به گفتۀ سفرنامهنویسان، نی و طبـل) ــ و دعوت از نـوازندگان عالیرتبـه و اشاره بـه انواع سازهای تار، تنبک، کمانچه، سنتور و دایرهزنگی، خوانندگان، و رقصندگان زن و مرد و پسربچههای زننما با حرکات و اطوارهای دور از اخلاق و نزاکت در رقصهایی حاوی بیان حالات جنسی و شهوانی (دروویل، 210-214). در دورۀ شاه عباس صفوی، آذینبندی و چراغانی و ترتیب سرگرمی و شادی مردم رایج بود. شاه عباس به رقص زنان و جوانان علاقه داشت. این رقاصان در مجالس امرا و بزرگان و پذیرایی از مهمانان خارجی به هنرنمایی میپرداختند (اشراقی، 28-35). پیترو دلا واله نیز که در همین دوران در ایران بوده، به اجرای رقص به همراه موسیقی در میهمانیهای شبانه اشاره کرده است (ص 26، 30). شاردن نیز از حضور دستههای رقاص در جشن برتختنشستن شاه سلیمان یاد کرده است (ص 793؛ برای نمونههای بیشتر، نک : فاطمی، 31-34). در تصاویر نقاشیهای کاخ چهلستون، زنان رقاص با قاشقک و روی نوک پنجه، درحالیکه دستهایشان بالای سر یا کنار بدنشان منحنی شده است، نشان داده میشوند (آقاجانی، 75، تصویر 28، نیز 86-87، تصویر 39).
در دورۀ زندیه نیز موسیقی و رقص اهمیت خود را حفظ کرد. کریم خان زند «شبها در باغ، بزم باده و ایاغ داشتی، لولیان به مجلس او رقصیدندی» (هدایت، 9(1)/ 7210). در محلههای خراباتی، نظیر خیلخانهای که به دستور کریم خان زند در نزدیکی شیراز ایجاد شده بود، 5-6 هزار زیباروی خوشآواز، نظیر ملا فاطمه و سروناز و طوطی، به موسیقی و رقص میپرداختند (رستمالحکما، 312-314). در توصیف نوعی رقص ـ نقاشی آمده که در تالار عمارت یک دسته مطرب سیاه که از زمان زعفرانباجی ــ کنیز سوگلی مشیرالملک ــ هنوز در شیراز بودند، همگی بر روی زمین نشسته، یکی کمانچهکش، یکی ضربگیر، یکی آوازهخوان، و یکی هم رقاص، اما رقاصهشان آفتی بود ... همۀ خانمها دور دختر جوانی را گرفتند و به زور، بلندش کردند که برقصد. دوشیزه روی سفرۀ سفید، در حال رقص، اسلیمیها و گلبوتههای زیبای دلپذیری میانداخت و میرقصید (خان ملک، 148-150). فضای موسیقایی ـ رقصی در دورۀ قاجار روشنتر و متفاوتتر از دورههای پیش ترسیم شده، و اطلاع مبسوطتری در خصوص کارکرد دستههای موسیقی و رقص به جا مانده است؛ چنانکه از آنها برای استقبال و بدرقۀ سفیران و میهمانان خارجی نیز دعوت میکردند. وقتی فلاندن (نک : ص 92) در شرف دیدار فتحعلی شاه در قصر واقع در کن بود، یک دسته مطرب با چند جوان، رقصکنان آنها را مشایعت میکردند و هنگام ورود سفیر به تهران، دستجات مختلف رقاصان با ارکستر همراهی کرده، میرقصیدند و بعضی پوست حیوانات بر تن کرده و برخی خرس و میمون را به رقص وامیداشتند (همو، 93). لوازم و سازهای مطربان، همانهایی است که کولیان دورهگرد و مطربان یکجانشین و ساکن مناطق جنوبی تهران به کار میبردند. از اجراهای موسیقی و رقص اندرونی در دربار شاهان نیز آگاهیهایی وجود دارد. رقصهای زنانه افزون بر حرمسرا، نزد شاهان و درباریان نیز اجرا میشده است که این مربوط به دورۀ متأخرتر است، مثل «رقص گوهرخماری» در حضور ناصرالدین شاه (معیرالممالک، رجال ... ، 288)، و «رقص چرخزانوی حاجیه، دختر مؤمن کور» (همان، 289). همچنین بهترین پسران زنانهپوش از ماهرترین و مشهورترین دستههای مطربی، اعم از کولیهای دورهگرد یا یکجانشینان برگزیده میشدند، مثل «پسران رقاص حسین آوازهخوان» (همان، 290) که شهره بودند.
دستههای موسیقی و رقصی که به ایران سفر میکردند، گاهی توسط مباشران امور جشن و بزم و مطربان مربوط به دربار شناسایی، و برای برگزاری رقص و موسیقی به دربار معرفی میشدند؛ چنانکه گروهی از اسپانیا به تهران آمدند و رقصکنان با دایرهزنگی به درگاه ناصرالدین شاه وارد شدند، یا از کشمیر دستهای آمدند که روی دو فیل میرقصیدند و پرش میکردند؛ همچنین رقص و چرخ با تنبک دوسر (احتمالاً دهل دوطرفه) و رقص پسری سیاهچرده که حین رقص با پلکش سوزن جمع میکرد، از آن جمله است (همو، یادداشتها ... ، 27). در برخی سفرنامهها، افزون بر محل زندگی رقصندگان، سازهای مطربان، رقص پسربچهها با لباس زنانه و دو رشتهموی بافتهشده و با قاشقک (زنگ)، و توصیف حالات بینزاکت و حرکات ناماهرانۀ جهشی (آکروباتیک)، به تفاوت رقص زنانه و مردانه پرداختهاند. به نوشتۀ نیکیتین نیز در گروههای مطربی پسرهای کوچک به تقلید دخترانْ گیسوی بلند میگذاشتند و با آهنگ ساز میرقصیدند (ص 127). از توصیف سازها چنین به نظر میرسد که کمانچه (نوعی ویلن به شکل گلدان مدور که دستهای به آن وصل شده)، سهتار شبیه ماندولین ایتالیاییها [به احتمال تار]، دف و دایرهزنگی بزرگ، از سازهای رایج اجرای رقص بوده است. قاشقک و زنگ نیز یکی از لوازم ضروری رقصهای مطربی بوده، چنانکه دروویل نیز اشاره کرده است: پسرهای زنانهپوش با قاشقکهایی از جنس مس میرقصیدند (ص 212-213). از جشنها و رقصهای روستاهای ایران نیز گزارشهایی وجود دارد؛ برای نمونه، کارلا سرنا ضمن توصیف جشن مردم دماوند، به رقص سیاهبازان و نیز رقص پسربچهای زنانهپوش در مقابل یکی از شاهزاده خانمها اشاره میکند (ص 46). در توصیف یک مجلس روستایی نزدیک قزوین آمده است: زنی چهارزانو نشسته و سینی مینوازد و سایرین به رقص میپردازند (استارک، 317). باید توجه داشت که نزد برخی از اقشار مذهبی، زنان بیشتر از سینی به جای دایره استفاده میکنند (ثابتزاده). استنباط از دستمالبازی زنان به عنوان رقص به صورتی کنایی و اشارتوار (پولاک، I/ 144-145)، و بیشتر ذوقی به نظر میرسد. برخی سفرنامهنویسان به پوشش رقصندگان (نک : سرنا، 250)، و برخی به رقص مشترک زنان و مردان (سرسی، 75)، همچنین به توصیف دقیق رقص پرداختهاند. برای نمونه، فریزر در توصیف رقص عقرب مینویسد: رقصنده مثل عقرب شکمش روی زمین، و پاهایش تا سرش از بالای بدن خم میگردد. وی انواع بندبازی و میمونبازی و جز اینها را نیز وصف کرده است (ص 193).
آقاجانی اصفهانی، حسین و اصغر جوانی، دیوارنگاری عصر صفویه در اصفهان، تهران، 1386 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ترجمۀ محمدحسین مشایخ فریدنی، تهران، 1358 ش؛ استارک، فریا، سفری به دیار الموت، لرستان و ایلام، ترجمۀ علیمحمد ساکی، تهران، علمی؛ اشراقی، احسان، «اشارهای به تفریحات و نظام تفریحی دوران صفویه»، هنر و مردم، تهران، 1353 ش، س 12، شم 140-141؛ افغانی، علیمحمد، شوهر آهوخانم، تهران، 1344 ش؛ پلوتارک، حیات مردان نامی، ترجمۀ رضا مشایخی، تهران، 1338 ش؛ تاج، منسوب به جاحظ، ترجمۀ حبیبالله نوبخت، تهران، 1328 ش؛ ثابتزاده، منصوره، تحقیقات میدانی؛ جمالزاده، محمدعلی، «رقص ایرانی»، کاوه، مونیخ، 1347 ش، س 6؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق/ 1911 م؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1368 ش؛ خان ملک ساسانی، احمد، شاهد شیـراز، تهران، 1341 ش؛ دروویـل، گاسپـار، سفر در ایـران، ترجمۀ منوچهر اعتماد مقدم، تهـران، 1367 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ دهگان، بهمن، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1383 ش؛ ذکاء، یحیى، «تاریخ رقص در ایران»، هنر و مردم، تهران، 1357 ش، س 16، شم 188؛ همو، «رقص در ایران»، مجلۀ موسیقی، تهران، 1342 ش، شم 79-80؛ همو، «سرگذشت رقص در ایران»، همان، 1343 ش، شم 86-87؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1368 ش؛ رستمالحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش عزیزالله علیزاده، تهران، 1380 ش؛ رضوانی، مجید، «پیدایش نمایش و رقص در ایران»، ترجمۀ منیژه عراقیزاده، خاستگاه اجتماعی هنرها، تهران، 1357 ش؛ رودکی، دیوان، به کوشش ی. براگینسکی، تهران، 1363 ش؛ سرسی، لوراندو، ایران در 1839-1840 م، ترجمۀ احسان اشراقی، تهران، 1362 ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1384 ش؛ سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1349 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1349 ش؛ شی، آنتونی، «رقص ایرانی: مروری دانشورانه بر مسائل پژوهشی»، ترجمۀ ناتالی چوبینه، ماهور، تهران، 1384 ش، س 7، شم 28؛ صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، 1297 ق؛ فاطمی، ساسان، «مطربها از صفویه تا مشروطیت»، ماهور، تهران، 1380، شم 12؛ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1338 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار، تهران، 1386 ش؛ فریزر، جیمزبیلی، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1364 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، اصفهان، 1324 ش؛ گزنفن، آناباسیس، ترجمۀ یونانی پول ماسکره، ترجمۀ فارسی احمد بیرشک، تهران، 1375 ش؛ همو، زندگی کوروش، ترجمۀ ابوالحسن تهامی، تهران، 1389 ش؛ گیرشمن، ر.، سیلک کاشان، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1379 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، تهران، 1313 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1360 ش؛ مصطفوی، محمدتقی، «صحنههایی از رامشگران دورۀ ساسانی بر ظروف نقرۀ موزۀ ایران باستان»، نقش و نگار، تهران، 1336 ش، شم 3؛ معیرالممالک، دوستعلی، رجال عصر ناصری، تهران، 1361 ش؛ همو، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1361 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1364 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش حبیب یغمایی و علی آلداود، تهران، 1392 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1363 ش؛ نیکیتین، ب.، ایرانی که من شناختهام، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، کانون معرفت؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاعالدین شفا، تهران، 1348 ش؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1385 ش؛ نیز:
A King’s Book of Kings (The Shah-Nameh of Shah Tahmasp), ed. S. C. Welch, London, 1972; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883. منصوره ثابتزاده
در ایران، از نظر سنتی دو نوع اصلی رقص وجود دارد: رقص تکنفرۀ بداهه، که در اصل به مناطق شهری مربوط میشود، ولی در بعضی سنتهای رقصیِ خاصِ نواحی روستایی نیز دیده میشود. دیگر، رقصهای محلی، که عموماً رقصهایی گروهیاند؛ هرچند گاهی اوقات، ممکن است به صورت تکنفره هم اجرا شوند. این گروه، رقصهاییاند که از لحاظ سبک، به اقوام یا نواحی جغرافیایی خاصی تعلق دارند. موسیقیِ رقصهایی که در فضای باز اجرا میشوند، بیشتر با سازهایی چون سرنا و دهل نواخته میشود. نوایی که از این سازها شنیده میشود، بسیار پرسروصدا ست و تا مسافتی دور میرود. سازهایی که در خانه و فضای بسته نواخته میشوند، سازهای زهی و تنبکاند و برای رقصهای داخل فضای بسته مناسباند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید