اصحاب حدیث
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 25 شهریور 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/230725/اصحاب-حدیث
شنبه 9 فروردین 1404
چاپ شده
9
تأثیر افكار معتزلی در محافل اصحاب حدیث، فراتر از مسألۀ خلق قرآن بوده است. گفتنی است كه ابن مدینی در رسالهای به رد آراء یحیى دربارۀ این عالمان پرداخته است (برای نسخۀ خطی، نك : GAS, I / 108؛ برای متكلمان اهل سنت چون ابنكلاب و اشعری و رابطۀ آنان با اصحاب حدیث، نك : ه د، اسلام، اندیشۀ كلامی در سدههای 2 و 3 ق، نیز اشاعره).اقتصار بر نص و منع تأویل: ارائۀ اندیشۀ اقتصار بر نص و پرهیز از تأویل در باب احادیث صفات، در نیمۀ اخیر سدۀ 2 ق، مسیر شكلگیری خود را طی میكرده است. در این باره نخست باید به گفتار مالك اشاره كرد كه دربارۀ استوای بر عرش، اصل صفت را ثابت و كیفیت آن را مجهول میشمرد و باور داشتن به همین اجمال را سنت میانگاشت (نك : ابن ابی زید، 153-156؛ ذهبی، العلو، 123). البته باید یادآور شد كه مالك برخلاف عالمانی چون یزید بن هارون كه استوا را به معنای متبادر آن نزد عامه میدانستند (عبدالله بن احمد، 12)، با احادیث موهم تشبیه برخوردی سخت داشت و از نقل غالب آنها پرهیز میداد (نیز ذهبی، میزان، 2 / 419-420).نظریۀ «الكیفیة مجهولة»، با بیانی متفاوت و مضمونی قریب در اقوال دیگر عالمان حجاز، چون عبدالعزیز بن ماجشون (د 164 یا 166 ق) و بعدها عبدالله بن زبیر حمیدی (د 219ق) نیز مطرح شده است؛ چنانكه در دو گفتار منقول از این دو، در بارۀ صفات باری آنچه منطوق قرآن و حدیث بوده باشد، بدون زیادت و تفسیر باید پذیرفته شود و به هر آنچه در نص مذكور شده، باید توقف گردد (نك : همو، العلو، 105-106، 122-123؛ برای قولی منسوب به ابن ماجشون در خلق قرآن، نك : اشعری، 586).نظریۀ حجازی اقتصار بر نص در احادیث صفات، در نیمۀ نخست سدۀ 3 ق، اساس اندیشۀ كلامی احمد بن حنبل در مباحث اعتقادی بود، اما آنچه تعالیم احمد بن حنبل را از اثرگرایان پیشین چون مالك متمایز میساخت، پرهیز نداشتن او از رواج احادیث موهم تشبیه بود (مثلاً نك : احمد بن حنبل، 1 / 285، 5 / 170). در كنار دوری نگزیدن از ترویج احادیث صفات، پرهیز سخت احمد از هر گونه تأویل و برداشت عقلگرایانه از نصوص قرآنی و متون روایات، و تأكید بر پذیرش ظاهر نصوص بدون «چون و چرا» و تلاشی در جهت پرداخت كلامی آنها، نظام اعتقادی اصحاب حدیث متأثر از احمد را به صورت یك مجموعه توجیه ناشده از قالبهای مأثور در آورده است كه در واقع بخش عمدۀ نظام كلامی را در یك اعتقاد واقعی مندرج میسازد و آن اعتقاد به حقانیت نصوص مأثوری است كه مفهوم آنها تنها به اجمال دانسته است (برای اعتقادنامههایی منقول از احمد، نك : ابن ابی یعلى، 1 / 241-246، 294-295، 341-345).احمد در آموزش اعتقادی خود، بخش اعظم از دانش كلام را در یك اعتقاد خلاصه كرده بود و آن اعتقاد به حقانیت نصوص مـأثوری بود كه مفهوم آن تنهـا به اجمال دانسته است (مثلاً نك : همانجاها)، اما شك نیست كه از دیدگاه مخالفان، باور او در باب صفات میتوانست به سادگی تشبیه خوانده شود و همین امر زمینۀ تألیف كتابی از ابوالهذیل علاف با عنوان كتاب علی اصحاب الحدیث فی التشبیه بوده است (نك : ابن ندیم، 204). در برخی از ردیهها، مثلاً از ضرار بن عمرو و ابویحیى جرجانی، این گروه از اصحاب حدیث، عنوان نكوهشآمیز «حشویه» گرفتهاند (مثلاً نك : همو، 215؛ نجاشی، 455) كه كاربرد آن تا سدههای متأخر نیز دوام یافته است (برای تفصیل در این باره، نك : هوتسما، 196-202؛ هالكین، 1-28؛ برای ادامۀ افكار این گروه از اصحاب حدیث، نك : ه د، حنابله، نیز سلفیه).چنانكه در تعالیم فقهی یاد شد، آموزش اسحاق بن راهویه و شاگردان او در عقاید نیز با مكتب احمد متفاوت بود و سعی در ارائۀ تصویری قابل قبولتر از عقیدۀ حدیث مدار داشت. ابنقتیبه از شاگردان خاص اسحاق و مروجان افكار او، در عین اینكه بر تقابل اصحاب حدیث با «اصحاب كلام» پای میفشرد، در كتاب خود، تأویل مختلف الحدیث، مجموعهای از متون روایی ناسازگار با مبانی كلامی را كه از سوی متكلمان بر آنها نقدهایی وارد شده است، به تفسیر و تأویل گرفته، و با منطقی نه كلامی، اما قابل درك برای مخاطبان اهل كلام از شبهات پاسخ گفته است.دربارۀ آثار اعتقادی اصحاب حدیث در سدههای 3 و 4 ق، باید افزون بر بخشهای مربوط از كتب ستۀ حدیث، از آثاری با عناوین مشترك الرد علی الجهمیة و كتاب الایمان یاد كرد كه نمونههایی از آن نیز برجای مانده است (برای فهرستی از این آثار، نك : ابن ندیم، 285- 288؛ ابن تیمیه، 5 / 10، 15؛ كتانی، 37- 39، 44-45، جم ).دیگر معارف دینی نزد اصحاب حدیث:الف ـ اصحاب حدیث و زهد و اخلاق: اصحاب حدیث در سدۀ 2 ق، اگرچه از آموزشهای اخلاقی به دور نبودهاند، اما تعالیم آنان در این باب، كاملاً متنوع و غالباً در راستای آموزشهای متداول زمان بوده است. به عنوان نمونه، رسالۀ مالك بن انس خطاب به خلیفه هارون، اندرزنامهای كاملاً به سبك درایی است كه هرگز نمیتوان آن را برخاسته از آموزشهای حدیثگرایانه تلقی كرد و این نكتهای است كه دربارۀ اندرزنامههای اوزاعی، سخنان كوتاه شافعی و دیگر نمونهها نیز به نحوی مصداق دارد (برای تفصیل، نك : ه د، 7 / 224-225، 228).تنها آنچه در سدۀ 2 ق، میتواند نمونهای شاخص از آموزش اخلاقی به عنوان جریانی در درون مكتب اصحاب حدیث تلقی گردد، تعالیم متداول در محافل كوفه، در نیمۀ دوم آن سده است كه سفیان ثوری در رأس آن جای گرفته است. این جریان كه در آغاز برخاسته از كوفه و محفل سفیان بود، به زودی به جریانی هماهنگ میان مراكز تعلیمی عراق و شام و حجاز تبدیل شد كه آموزش اخلاقی در محافل اصحاب حدیث را صورتی همسو و مدون میبخشید.سفیان ثوری محدثی با گرایشی شبه صوفیانه بود كه در پاسخ پرسشی كهن در باب مردمآمیزی یا مردم گریزی، طریقهای جامع میان دنیا پرهیزی زاهدان و حیات اجتماعی با مردمان را در پیش گرفته بود. نظریات ثوری در زهد و اخلاق در چندین وصیت بازمانده از او خطاب به عبّاد بن عبّاد عتكی (ابن ابی حاتم، 86- 89؛ ابونعیم، 6 / 376-377) و علی بن حسین سلیمی (همو، 7 / 24-25، 35، 71-72، 85-86)، و نیز نقل قولهایی فراوان از اندرزهای او در كتب گوناگون در دست است. او در بعد رفتار اجتماعی، در برابر عزلت و سكوت زاهدان روش میانه را در پیش گرفت و در بعد زندگی فردی در خوراك و پوشاك شیوهای زاهدانه داشت (نك : همانجاها).نقش حساس عالمان اصحاب حدیث كوفه، خراسان و مكه، چون سفیان ثوری، ابن مبارك و سفیان بن عیینه در شكلگیری نخستین حلقههای صوفیه به اندازهای است كه كتب طبقات صوفیه از یاد آنان خالی نمیتواند بود. شماری از نخستین شخصیتهای مكاتب صوفیانه، چون ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، حاتم اصم و بشر حافی، بخشی مهم از دورۀ تحصیل خود را در محفل اصحاب حدیث سپری نمودهاند و بدینترتیب، میتوان گفت كه اصحاب حدیث در پیریزی تصوف نقشی عمده و انكارناپذیر داشتهاند.در مطالعۀ جایگاه عالمان اصحاب حدیث در تدوین آثار مربوط به اخلاق و زهد، باید وابستگان مكتب ثوری را در این باره پیشگام دانست. در واقعاگر از مرحلۀ ثبت احادیث در نسخههای آغازین و نامدون حدیثی، فراتر رویم و در جستوجوی متونی مدون و مستقل در این زمینه باشیم، باید آغاز این جریان تدوین را از مكتب اصحاب حدیث و مركزیت آن در كوفه پی جوییم.حركتی كه ابنمبارك مروزی (د181ق) از شاگردان خراسانی سفیان با تألیف كتاب الزهد و كتاب البر و الصلة (نك : ه د، 4 / 577) آغاز كرده، در همان دوره از سوی چند تن از شاگردان كوفی ثوری ادامه یافته، و آثاری مبتنی بر اخبار با عنوان مشترك الزهد گردآوری شده است. از این میان میتوان تألیف معافی بن عمران (برای نسخۀ خطی، نك : GAS, I / 636)، محمد بن فضیل ضبی (ذهبی، سیر، 9 / 173) و وكیع بن جراح (چ مدینه، 1404 ق / 1984 م) را نمونه آورد.در نیمۀ نخست سدۀ 3 ق، در پی تحولات رخ داده در برخی محافل اصحاب حدیث، در زمینۀ نگرش به زهد و اخلاق نیز دگرگونیهایی دیده میشود. در رأس اصحاب حدیث متأخر، احمد بن حنبل زهد را تنها در قالب پیروی از سننِ روایت شده در احادیث تفسیر میكرد و گرایشهای شبه صوفیانۀ موجود در تعالیم ثوری را بر نمیتافت. اگرچه این تحول به معنی عمومیت این گرایش در تمامی محافل اصحاب حدیث نیست، اما در عمل ادامۀ تعالیم ثوری و هم فكران او را از سدۀ 3 ق، بیشتر میتوان در مكاتب صوفیه جستوجو كرد.در سدۀ 3 ق، نوشتن كتابهایی در باب زهد، در سطحی وسیع در بومهای گوناگون عراق و ایران، حجاز تا افریقیه دنبال گردید، به طوری كه آثاری با عنوان كتاب الزهد، بخش مهمی از تألیفات اصحاب حدیث در این دوره را تشكیل داده است. از نمونههای برجای ماندۀ این آثار میتوان از كتاب الزهد احمد بن حنبل (د 241 ق؛ چ مكه، 1357 ق) و آثاری با همین عنوان از هناد بن سری (د 243 ق)، ابوداوود سجستانی (د 275 ق)، ابوحاتم رازی (د 277 ق) و ابن ابی عاصم (د 287 ق؛ چ بیروت، 1405 ق) یاد كرد (برای نسخ خطی، نك : GAL, I / 111, 152, 153) اما تألیف كتاب الورع از سوی احمد بن حنبل (چ قاهره، 1340 ق) نشانگر ویژگی دیدگاه احمد در برخورد با زهد و اخلاق بود كه پس از او در سطحی محدود در بلاد مختلف دنبال شد (برای نمونهها، نك : همان، I / 162, 221, 494)پرداختن آثاری در این زمینه در حلقۀ اصحاب حدیث مالكی كه گویا در اواخر سدۀ 3 ق با ابنوهب فهری (د 197ق) در مصر آغاز شد (نك : ذهبی، سیر، 12 / 67)، در سدۀ سوم با تألیفاتی چون الزهد اسد بن موسى (د 212 ق) از افریقیه (چ خوری، ویسبادن، 1976 م) و محمد بن سحنون (د 256 ق) از همان بوم (نك : ابن خیـر، 301-302) پی گرفتـه شد (نیز نك : همو، 269). ابن حبیب مالكی (د ح 238 ق) نخستین تألیف جامع شناخته شده با عنوان مكارم الاخلاق را فراهم آورد (نك : همو، 290) كه در نیمۀ دوم همان سده با مكارم الاخلاق ابن ابی الدنیا (چ بلمی، بیروت، 1973 م) در عراق پی گرفته شد.پرداخت كتبی با عنوان البر والصلة كه در خراسان با ابنمبارك آغاز شده بود، در سراسر سدۀ 3 ق، در خراسان و ماوراءالنهر از سوی كسانی چون حسین بن حسن مروزی (برای نسخۀ خطی، نك : GAS, I / 112)، ابوعیسى ترمذی در ضمن سنن (4 / 309-380) و ابن خزیمۀ نیشابوری (نك : ص 363) ادامه یافت. تألیف كتبی با سبك روایی و با عنوان «الادب» یا «الآداب» نیز از اوایل سدۀ 3 ق در عراق و مشرق آغاز گشت كه از نمونههای آن الادب ابوبكر ابن ابی شیبه (برای نسخۀ خطی، نك : GAS, I / 109) و اثر پر شهرت الادب المفرد از بخاری (چ مكرر) شایان ذكر است (نیز نك : ابن ندیم، 287، 288؛ نیز كتابهای الادب و الآداب در كتب سته).به عنوان نقطۀ عطفی در اخلاق محدثانه، باید از ابوبكر ابن ابی الدنیا (د 281 ق)، عالم بغدادی یاد كرد كه حدیث و آثار حدیثی او در واقع بر اخلاق و موضوعات پیرامون آن وقف شده بود. آثار ابن ابی الدنیا تكنگارهایی با عناوین متنوع و گاه بدیع بود كه در محافل واعظانۀ عراق و دیگر بلاد اسلامی رواجی تمام یافت (برای آثار او، نك : داك، 2 / 309-310). در سدۀ 3 ق سرانجام باید از برخی تألیفات ابوعبید قاسم ابن سلام و حلقۀ او چون آداب الاسلام خود وی (نك : بلوی، 2 / 27) و الترغیب ]و الترهیـب[ شاگردش حمید بن زنجویه (نك : سمعانی، 1 / 146، 2 / 191؛ GAS, I / 113) یاد كرد.1. »Contribution ... «در سدۀ 4 ق، نشانی از شیوۀ سنتی اصحاب حدیث در تألیف آثاری در زمینۀ زهد و ادب دیده نمیشود و كوششهای محدثان این دوره، تا حدودی تحتتأثیر ابن ابی الدنیا، در جهت پدید آوردن مجموعههایی بدیع در اخلاق بوده است. از این دست میتوان به آثاری چون مكارم الاخلاق خرائطی (برای نسخۀ خطی، نك : همان، I / 195)، اخلاق العلماء (چ قاهره، 1931 م) و ادب النفوس (برای نسخۀ خطی، نك : GAS، همانجا) از آجرّی، مكارم الاخلاق از طبرانی (چ فاروق حموده، 1407 ق) و اخلاق النبی (چ بیروت، 1406 ق) و چند اثر دیگر از ابوالشیخ اصفهانی اشاره كرد. در سدههای بعد، از شور و اشتیاق اصحاب حدیث به تألیف در باب زهد و اخلاق كاسته شد و نقش آنان در این زمینه به كمترین حد خود رسید.ب ـ اصحاب حدیث و تفسیر: تفسیر قرآن همچون فقه، یكی از قدیمترین موضوعاتی است كه عالمان اصحاب حدیث به مطالعه دربارۀ آن پرداخته، و پیش از دیگر اصناف به تصنیف در آن پرداختهاند. به عنوان پیشگام در گردآوری روایات تفسیری، میتوان به تفسیر ضحاك ابن مزاحم (د 105 ق) اشاره كرد كه در نیمۀ نخست سدۀ 2 ق، دو روایت از آن، یعنی روایت جویبر بن سعید بلخی و نهشل بن سعید در خراسان تداول داشته است. نمونههای دیگر از خراسان در همین دوره، تألیف دو تفسیر روایی از مقاتل بن حیان بلخی و مقاتل بن سلیمان بلخی (هر دو د 150 ق) است (نك : ابن ندیم، 36، 37؛ هورست، 209-307؛ GAS, I / 37).در میانۀ سدۀ 2 ق، حسین بن واقد مروزی و ابراهیم بن طهمان كه از مؤلفان برجستۀ اصحاب حدیث در خراسان به شمار میآیند (نك : پاكتچی، «سهم عالمان ... 1»، بخش تدوین حدیث)، از نویسندگان تفسیر روایی بودهاند (نك : ابنندیم، 284). در همین سالها حركتهای مشابهی از سوی اصحاب حدیث مدینه و كوفه نیز صورت گرفت كه تفسیرهایی از عبدالرحمان بن زید بن اسلم (د ح 170 ق) و زائدة بن قدامۀ ثقفی (د ح 160 ق) نمونههای آنند (نك : ابنندیم، 281، 282). جریان تفسیرنویسی از حلقۀ سفیان ثوری به موجی گسترده در میان اصحاب حدیث مبدل شد و از آن پس شماری بسیار از تفاسیر محدثانه در بلاد گوناگون اسلامی نوشته شد (برای نمونهها، نك : همو، 282-287؛ كتانی، 76- 79).اندیشۀ جمع میان تفاسیر روایی موجود، همچون چند ابتكار دیگر از دستاوردهای محمد بن جریر طبری بود و در تفسیر مشهور او با عنوان جامع البیان تحقق یافت (چ بولاق، 1323ق به بعد) و پس از او در آثاری چون التفسیر از ابن ابی حاتم رازی (برای این اثر، نك : داك، 2 / 298) و اثر همنامی از ابن منذر نیشابوری (نك : ه د، 4 / 702) ادامه یافته است. جلال الدین سیوطی در الدر المنثور، روایات تفسیری موجود در این 3 اثر را گرد آورده، و با تكمیل آن با منابع متنوع حدیثی، جمعی میان تفاسیر روایی پدید آورده است.در كنار آثار تفسیری اصحاب حدیث، باید به برخی تك نگارهای آنان در موضوعات قرآنی نیز اشاره كرد كه از آن میان، تألیف آثاری در ناسخ و منسوخ جایگاهی ویژه داشته است (برای نمونه ها، نك : ابن ندیم، 40، 281، 284، 285، 287؛ كتانی، 80؛ نیز برای نوشته های آنان در احكام القرآن، نك : ه د، 6 / 680).ج ـ اصحاب حدیث و وقایعنگاری دینی: با وجود اینكه پرداختن به اخبار تاریخی و ثبت و تدوین آنها از اشتغالات اصلی اصحاب حدیث نبوده است، اما به عنوان بخشی از فعالیتهای جانبی، برخی از موضوعات تاریخی خاص مورد توجه این گروه از عالمان بوده است. در تكنگارهای تاریخی نوشته شده توسط اصحاب حدیث، غالباً وقایعنگاری دینی مورد توجه بوده، و به خصوص، دوموضوع مغازی و فتن مورد اهتمام آنان بوده است. از میان آثار دستۀ نخست، باید به نوشتههایی با عنوان المغازی از عبدالملك بن محمد انصاری، ولید بن مسلم شاگرد اوزاعی، عبدالرزاق صنعانی و ابراهیم حربی اشاره كرد (نك : ابن ندیم، 282، 284، 287). به آثار یاد شده باید دو كتاب المغازی (چ ضمن المصنف) و الفتوح (ابن ندیم، 285) اثر ابوبكر ابن ابی شیبه را علاوه كرد (نیز برای فهرستی، نك : كتانی، 101-102).بحث از مغازی، اگرچه مورد عنایت همۀ طیفهای اصحاب حدیث نبود، اما دستكم مخالفت خاصی هم با تألیف چنین آثاری ابراز نمیشد، درحالیكه مسألۀ فتن و ثبت تاریخی وقایع مربوط به آنها از سوی برخی جناحهای تندرو در میان اصحاب حدیث، به ویژه جناح احمد بن حنبل بامخالفتی شدید روبهرو بود؛ برخی از اصحاب حدیث چون حسن بن صالح بن حی، گرایشی خاص به مطالعۀ روایات مربوط به فتن نشان میدادند، در حالی كه برخی چون یوسف بن اسباط مطرح كردن روایات فتن را نكوهش میكردند و قرین مصلحت نمیشمردند (مثلاً نك : ذهبی، میزان، 1 / 498).از جمله تألیفات اصحاب حدیث در باب اخبار فتن، میتوان به آثار ابوبكر ابن ابی شیبه با عناوین الفتن، الجمل و صفین (ابن ندیم، 285؛ چاپ دو مورد نخست در ضمن المصنف)، و آثاری با عنوان مشترك الفتن از عثمان بن ابی شیبه (ابن ندیم، همانجا)، نعیم بن حماد خزاعی (نك : GAS, I / 105) و ابوصالح سلیلی (برای چاپ گزیده در ضمن الملاحم، نك : ابنطاووس، 103-154) اشاره كرد.عالمی چون اسماعیل ابن علیه (د 193 ق)، از اصحاب حدیث بصره، اگرچه صاحب تألیفاتی در تاریخ نیست، اما آگاهی او بر اخبار و روایات تاریخی و نقش او در انتقال آن درخور توجه است. باید یادآور شد كه نام او در سلسلۀ اسانید روایاتی پرشمار در آثار اخباری ـ تاریخی در ابوابی چون قصص انبیاء، سرگذشت صحابه و تابعین و وقایع گوناگون صدر اسلام به چشم میخورد (مثلاً نك : بلاذری، 3 / 35، 37، جم ؛ طبری، 2 / 236) و از آن میان روایات او در باب «مقتل عثمان» از اهمیت ویژهای برخوردار است (برای نمونههای نقل روایات، نك : بلاذری، 5 / 73-74، 92؛ طبری، وقایع سال 35؛ برای اشاره، نك : یحیی ابن معین، 2 / 29-30).ابوعبید قاسم بن سلام نیز، به صورتی بیسابقه نزد اصحاب حدیث، به طور گسترده به ثبت و روایت «مقتل»ها عنایت داشته، و افزونبر اثری با عنوان مقتل الحسین (نك : سمعانی، 1 / 185؛ برای متن آن، نك : ابن عبدربه، 4 / 376 به بعد؛ ابوالعرب، المحن، 128-135)، از روایت مقتلهایی برای حجر بن عدی، عبدالله بن زبیر و دیگران نیز فروگذار نكرده است (برای متن روایـات، نك : همان، 116- 119، 173-192). حركت ابوعبید اگر در مغرب اسلامی الهامبخش ابوالعرب تمیمی، عالم مالكی در تألیف كتاب المحن بود (نك : مآخذ همین مقاله)، در مشرق با تألیف پرآوازۀ محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوك كمال یافت. طبری بهسان عالمی پرورده در محافل اصحاب حدیث، در تألیف این اثر خود، یك دوره تاریخ دورۀ اسلامی تا عصر خود را تدوین نمود كه به سبك محدثان، تا حد ممكن در استناد مضامین آن با سلسلۀ اسانید كوشش شده بود، اما این حركتی نبود كه در نسلهای آینده دوامی یافته باشد.
ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، تقدمة المعرفة لكتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد دكن، 1371 ق / 1952 م؛ ابن ابی زید، عبدالله، الجامع، به كوشش عبدالمجید تركی، بیروت، 1990 م؛ ابن ابی یعلى، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ ابن اثیر، مبارك، جامع الاصول، به كوشش محمد حامد فقی، قاهره، 1370 ق / 1950 م؛ ابن بطۀ عكبری، عبیدالله، الابانة عن شریعة الفرق الناجیة، به كوشش رضا بن نعسان معطی، ریاض، 1409 ق / 1988 م؛ ابن تیمیه، احمد، مجموعة فتاوی، قاهره، 1400 ق / 1980 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دكن، 1325 ق؛ همو، المطالب العالیة، به كوشش حبیب الرحمان اعظمی، كویت، 1393 ق؛ ابن حزم، علی، الاحكام، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1938- 1939 م؛ ابن خزیمه، محمد، التوحید، به كوشش محمد خلیل هراس، قاهره، 1408 ق / 1988 م؛ ابن خیر اشبیلی، محمد، فهرسة، به كوشش ف. كودرا، بغداد، 1963 م؛ ابن رجب، عبدالرحمان، «الاستخراج لاحكام الخراج»، ضمن موسوعة الخراج، بیروت، دارالمعرفه؛ ابن سعد، محمد، كتاب الطبقات الكبیر، به كوشش زاخاو و دیگران، لیدن، 1904-1915 م؛ ابن طاووس، علی، الملاحم والفتن، نجف، 1398 ق / 1978 م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402 ق؛ ابن عدی، عبدالله، الكامل، بیروت، 1985 م؛ ابن فرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، قاهره، 1351 ق؛ ابن قاسم، عبدالرحمان، المدونة الكبرى، قاهره، 1324-1325 ق؛ ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالجیل؛ همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، 1960 م؛ ابن ماجه، محمد، سنن، به كوشش محمدفؤادعبدالباقی، قاهره، 1952-1953 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابن نقطه، محمد، التقیید، حیدرآباد دكن، 1403-1404 ق / 1983-1984 م؛ ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، التبصرة، به كوشش محمد حسن هیتو، دمشق، 1403 ق / 1983 م؛ ابوحاتم رازی، بخشی از «الزینة»، ضمن الغلو و الفرق الغالیة، به كوشش عبدالله سلوم سامرایی، بغداد، 1392 ق / 1972 م؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویه؛ همو، مسائل احمد، قاهره، 1353 ق / 1934 م؛ ابوزهره، محمد، مالك، قاهره، 1952 م؛ ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به كوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، 1988 م؛ همو، غریب الحدیث، حیدرآباد دكن، 1384-1387 ق؛ همو، الناسخ و المنسوخ، به كوشش برتن، كمبریج، 1987 م؛ ابوالعرب، محمد، طبقات علماء افریقیة و تونس، به كوشش علی شابی و نعیم حسن یافی، تونس، 1985 م؛ همو، المحن، به كوشش یحیى وهیب جبوری، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، 1385 ق؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابوهلال عسكری، حسن، الفروق اللغویة، قاهره، 1353 ق؛ ابویوسف، یعقوب، الخراج، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ همو، الرد علی سیر الاوزاعی، به كوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، 1357 ق؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به كوشش ریتر، ویسبادن، 1980 م؛ اوزاعی، عبدالرحمان، «رسالة الى ابی بلج»، ضمن تقدمة الجرح و التعدیل ابن ابی حاتم، حیدرآباد دكن، 1372 ق / 1953 م؛ الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ بخاری، محمد، صحیح، همراه با حاشیۀ سندی، قاهره؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1975-1976 م؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به كوشش ابراهیم رمضان، بیروت، 1415 ق / 1994 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 3، به كوشش عبدالعزیز دوری، بیروت، 1398 ق / 1978 م، ج 5، به كوشش گویتین، بیت المقدس، 1936 م؛ بلوی، یوسف، الف باء، قاهره، 1287 ق؛ بیهقی، احمد، مناقب الشافعی، به كوشش احمد صقر، قاهره، 1970 م؛ ترمذی، محمد، سنن، به كوشش احمد محمد شاكر و دیگران، قاهره، 1357 ق به بعد؛ جوینی، ابراهیم، فرائد السمطین، به كوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1398 ق / 1978 م؛ جیهانی، ابوالقاسم، اشكال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، تهران، 1368 ش؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ همو، شرف اصحاب الحدیث، به كوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنكارا، 1971 م؛ دارمی، عبدالله، سنن، دمشق، 1349 ق؛ دارمی، عثمان، الرد علی بشر المریسی، به كوشش محمد حامد فقی، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ داك؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان، قاهره، مكتبة مصطفی البابی؛ ذهبی، محمد، تذكرة الحفاظ، حیدرآباد دكن، 1388 ق / 1968 م؛ همو، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ همو، العلو للعلی الغفار، به كوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ همو، میزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ سبكی، عبدالوهاب، الابهاج فی شرح المنهاج، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به كوشش محمد جواد مشكور، تهران، 1341 ش؛ سمعانی، عبدالكریم، التحبیر، به كوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395 ق / 1975 م؛ شافعی، محمد، «اختلاف مالك ... »، ضمن ج 7 الام؛ همو، الام، بیروت، دارالمعرفه؛ همو، الرسالة، به كوشش احمد محمد شاكر، قاهره، 1358 ق / 1939 م؛ همو، یادداشتهایی بر «سیر الاوزاعی»، ضمن ج 7 الام؛ طبری، تاریخ؛ طوسی، محمد، الخلاف، تهران، 1377 ق؛ عباد بن عباد خواص، «رسالة»، ضمن ج 1 سنن (نك : هم ، دارمی، عبدالله)؛ عبدالله بن احمد بن حنبل، كتاب السنة، دهلی، 1404 ق / 1984 م؛ قرآن كریم؛ كتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، 1986 م؛ كشی، محمد، معرفة الرجال، اختیار طوسی، به كوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348 ش؛ كلینی، محمد، الكافی، به كوشش علی اكبر غفاری، تهران، 1391 ق؛ لیث بن سعد، «رسالة الى مالك»، ضمن ج 3 اعلام الموقعین ابن قیم جوزیه، قاهره، 1968 م؛ مالك بن انس، «رسالة الى لیث بن سعد»، ضمن ج ترتیب المدارك قاضی عیاض، بیروت / طرابلس، 1387 ق / 1967 م؛ همو، الموطأ، با حاشیۀ كاندهلوی، كراچی، كتابخانۀ آرام باغ؛ مزنی، اسماعیل، «المختصر»، همراه الام (نك : هم ، شافعی)؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ موسى، جلال محمد، نشأة الاشعریة و تطورها، بیروت، 1982 م؛ نجاشی، احمد، الرجال، به كوشش موسى شبیری زنجانی، قم، 1407 ق؛ نسایی، احمد، سنن، قاهره، 1348 ق؛ نووی، یحیى، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، 1927 م؛ یحیی بن معین، التاریخ، به كوشش احمد محمود نور سیف، مكه، 1399 ق / 1979 م؛ نیز:
GAS; Halkin, A. S., «The Hashwiyya» , Journal of the American Oriental Society, New Haven, 1934, vol. LIV; Horst, H, «Zur Überlieferung im Korankommentar at-Tabarīs», ZDMG, 1953, vol. CIII; Houtsma, M. Th.,«Die Hashwīya», Zeitschrift für Assyriologie, 1912, vol. XXVI; Madelung, W., «The Origins of the Controversy Concerning the Creation of the Koran», Religious Schools and Sects in Medieval Islam, London, 1985; Mallick, M. T., «The Traditionists and the Jahmiyya», Hamdard Islamicus 1980, vol. III(3); Paketchy, A., «Contribution of Central Asian Scholars to Compilation of Hadith», The History of Civilizations of Central Asia, vol. IV(2), unpublished; Schacht, J., The Origins of Muhammadan Juris-prudence, Oxford, 1953; Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, Berlin / New York, 1991احمد پاكتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید