بیت المال
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 18 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229234/بیت-المال
یکشنبه 3 فروردین 1404
چاپ شده
13
آنچه را كه به كارگزاران میدادند، «رزق» نام داشت كه غالباً ماهیانه پرداخت میشد، در حالی كه «عطایا»ی بیتالمال را سالیانه میدادند و البته ممكن بود، كسی هم از مرتزقۀ بیتالمال (كارگزار دولت) باشد و هم از عطاگیران (همان، 13 /150). مقرری قاضیان و والیان و بسیاری دیگر از كارگزاران دولت از مالیات اراضی كشاورزی و خراج و جزیه تأمین میشد (قس: همانجا، با قاضیان متشرع كه مال بیتالمال را مخلوط به حرام دانسته، از آن مقرری نمیخواستند؛ نیز نک : سطور پایین) و به اینان از صدقات مقرری داده نمیشد، مگر به خود عامل صدقات (ابویوسف، همانجا)؛ چنانكه مقرری كارگزاران بیتالمال را هم از محل جریمهها و بقایای اموال ورشكستگان پرداخت میكردند (صابی، 26؛ متز، 80). از دیگر كسانی كه از بیتالمال مقرری میگرفتند، تقسیمكنندگان اموال بیتالمال بودند، البته ممكن بود كه بیت المال به اینان پولی ندهد و در این صورت كسانی كه از تقسیم قاسم اموال برخوردار شدهاند، به او چیزی میدهند (ابن قدامه، الكافی، 4 /475؛ ابویوسف، همانجا). چنان كه برخی علما گفتهاند، كسانی كه استیفای حدود و قصاص میكنند، باید از بیتالمال مقرری بگیرند، اما به عقیدۀ بعضی دیگر باید از خود محكومان بگیرند (مرداوی، 9 /488؛ ابن مفلح، 8 /290). با مراجعه به سنت پیامبر(ص) و صحابه و امامان (ع) و آنچه طی قرون عمل شده است، مصادیق بسیار برای مصرف اموال بیتالمال، مطابق مصلحت مردم و جامعۀ اسلامی میتوان یافت. بر اساس روایتی از پیامبر(ص) كه قبلاً ذكر شد (ان بیتالمال عصبة لمن لاعصبة له)، از جمله مصارف مهم بیت المال رسیدگی به احوال مادی نیازمندان است. چنان كه گفتهاند، اگر مسلمان بیچیزی، بدهكار از دنیا برود و خانوادهای نداشته باشد تا دیون او را بپردازد، بیتالمال باید دیون او را پرداخت كند (ابن حجر، همان، 4 /478؛ قرطبی، 14 /122؛ ابواحمد عسكری، 1 /162؛ طاش كوپریزاده، 1 /55). مخارج كفن و دفن مردگان بیچیز نیز با دولت، یعنی بیت المال است (جبرتی، 1 / 48). پرداخت مقرری یا تأمین هزینۀ شیرخواری و زندگی یتیمان و بیوه زنان از وظایف و مصارف مهم بیتالمال محسوب میشد و چه بسا به حاكمان جدید دراینباره پندها میدادند (قرطبی، 3 /161، 5 /33؛ ابن سعد، 3 / 298؛ ابن خلدون، 2 /784)؛ چنان كه مخارج زندگی كودكان سرراهی نیز با بیتالمال بود (یعقوبی، 2 /150؛ صنعانی، 7 / 449-451) و اینكه در منابع از دختر یا پسر یا مرضعون بیتالمال یاد شده است، مراد همین كساناند (نک : سطور پیشین). مخارج ولد مستلحق نیز با بیتالمال است؛ ولی اگر مالی برای او شناخته گردد، آنچه بیتالمال خرج كرده است، باید قرض محسوب شود (بجیرمی، 2 /440). جالب آنكه دستگیری فقرا توسط بیت المال منحصر به فقیران مسلمان نبود، بلكه ذمیان نیز از آن برخوردار میشدند (زرعی، 1 /160). همچنین استفاده از اموال بیتالمال منحصر در مردم آزاد نبود و به بندگان نیز از آن اموال بهره میدادند (زرقانی، 2 /184) و اگر ام ولدی مسلمان میشد، وظیفۀ بیتالمال بود كه قیمت او را به صاحبش دهد و آزادش كند (صنعانی، 10 /366). جبران خسارت كسانی كه خانه و اموالشان در حوادث ناخواسته مانند سیل و غیره از میان رفته، هم با بیتالمال است (طبری، تفسیر، 10 /164). ایجاد آبادانی و عمارت، مانند بستر سازی برای رودها هم از جمله مصارف بیتالمال به شمار میرود و در این باره قوانینی وجود دارد (مرغینانی، 1 /226؛ سمرقندی، 3 / 319). با این همه، از برخی بیانات فقها بر میآید كه آنچه دربارۀ وظایف بیتالمال نسبت به كارگزاران و فقیران و یتیمان و مانند آن گفته شد، مصارف اولیه و لازم تلقی شده است و بدون اجرای آن یا فقدان مصادیق مذكور، نمیتوان به كارهای دیگری كه در درجۀ دوم اهمیت قرار دارند، دست زد؛ از آن جمله است: ساخت ابنیۀ عامالمنفعه چون مسجد و مدرسه. برخی از فقها ساخت این ابنیه را از بیت المال سلطان جائر كه حق مستحقان را نمیدهد و در بیتالمال تصرف بیجا میكند، جایز ندانستهاند، اما سلطان عادل كه حقوق همه را رعایت میكند، میتواند از بیت المال ابنیۀ عامالمنفعه بسازد (ابن رجب، جامع ... ، 103)، یا مخارج بیمارستانها و مقرری پزشكان و كارگزاران مراكز پزشكی را تأمین كند (نک : ه د، بیمارستان). شاید به همین سبب كه وظیفۀ اصلی و نخستین امام و بیت المال، تأدیۀ حقوق مردم و رسیدگی به احوال فقیران و درماندگان و یتیمان است، بنا به عمل و روایت پیامبر (ص) و امام علی (ع)، نسبت به سارق بیتالمال كه از بیتالمال سهمی دارد، حدِ قطعِ دست اجرا نمیشد (بیهقی، احمد، السنن، 8 /282؛ صنعانی، 10 /212؛ ابن جعد، 1 /344، 432). كسانی كه از بیتالمال مقرری میگرفتند، اعم از كارگزاران دولت و عطاگیران و غیره، در صورت ضرورت میتوانستند از بیتالمال قرض گیرند؛ چنانكه عمر خطاب هر گاه نیازمند میشد، از بیتالمال قرض میگرفت (ابن سعد، 3 /276؛ ابن حجر، فتح، 5 /57؛ ذهبی، 1 /115؛ طبری، تاریخ، 2 /569؛ حماده، 129-130). در حقیقت، امام میتوانست به هنگام درخواست و ضرورت، مقرری و عطایای كسانی را زودتر از موعد پرداخت كند (ابن عبدالبر، 6 /69). صلهها و بخششهای خلیفه و سلطان هم از موارد مصرف بیتالمال است. در برخی دورهها این كار رواجی داشت و چنان در آن افراط میشد كه خشم و اعتراض مردم و متولیان بیتالمال را برمیانگیخت (مثلاً برای داستان عثمان، نک : یعقوبی، 2 / 168- 169؛ طبری، همان، 2 /676-677؛ سیف بن عمر، 75). برخی از خلفا دربارۀ بیتالمال و محاسبۀ اموال عمومی بسیار سختگیر بودند و به سادگی از بیتالمال بخشش نمیكردند و حتى آنچه را كه فرمانروایان سلف ناحق بخشیده بودند، بازپس میگرفتند (یعقوبی، 2 /205؛ ابن عدیم، 8 /3619؛ ابنسعد، 5 /393). با این همه، حكمی كه مخالف امكان بخشش از بیتالمال باشد، در دست نیست (نک : ابن قدامه، المغنی، 4 /181، كه از امام علی (ع) دربارۀ جواز آن آورده است). در قرون میانه و متأخرتر اسلامی، فرمانروایان در بخشش اموال محدودیتی نمیشناختند؛ تا آنجا كه در عصر غزنوی برای صلات سلطان گویا خزانه یا بیتالمال خاصی وجود داشت كه از آن با نام «بیتالمال صلتی» یاد شده است (بیهقی، ابوالفضل، 312). اما از آن سوی گفتهاند هدایایی كه از اطراف به كارگزاران دولت میرسد، باید به بیت المال داده شود (ابن حجر، همان، 5 /221). از دیگر موارد مصرف بیتالمال، پرداخت فدیه برای آزادی اسیران مسلمان و برخی از دیههاست. مثلاً دیۀ جنازهای كه در راه افتاده است و كشندهاش معلوم نیست، به مقتضای روایتی، با بیتالمال است. چنین جنازهای را مُفرَج (مفرح یا مَفدوح) میخواندند (ابن ابی شیبه، 5 /470؛ ابواحمد عسكری، 1 /162؛ نیز نک : ابنمنظور، ذیل فرج، نیز فرح). اگر كُشنده نیز معلوم باشد، ولی به سبب فقر نتواند دیه دهد، آن را نیز بیتالمال پرداخت میكند (ابن مفلح، 5 /301). همچنین است دیۀ كسی كه بر اثر ازدحام و زیردست و پا كشته شود (ابنابیشیبه، همانجا). اگر كسی بر اثر حدی كه امام حكم كرده است، بمیرد، نیز به اعتقاد برخی فقها دیهاش با بیتالمال، و به گفتۀ برخی دیگر با حد زننده و یا امام و سلطان است (شافعی، 6 /176). همچنین در دعاوی مربوط به دیه، بنا بر برخی آراء، اگر مدعی سوگند نخورد و سوگند مدعی علیه را نیز قبول نكند، باز هم دیۀ مورد نظر از بیتالمال پرداخت میشود (ابنمفلح، 9 /41). اگر مسلمانی كه خانواده و قبیلهاش كافرند، در میان اهل خود كشته شود، دیهای از بیتالمال به خانوادۀ او تعلق نمیگیرد؛ و اگر در میان مسلمانان كشته شود، دیهاش را بیتالمال به خود بیتالمال میپردازد (قرطبی، 5 /324). دربارۀ اسیران مسلمان همۀ فقها معتقدند كه اگر با فدیه آزاد میشوند، پرداخت آن فدیه بر بیتالمال واجب است، و اگر بیتالمال توانایی نداشته باشد، بر مسلمانان است كه آن فدیه را تقبل كنند (همو، 2 /22-23). دربارۀ سازمان بیتالمال، وظایف، درآمدها، احكام و اقسام آن، علاوه بر آنكه كتب تاریخ عمومی و تواریخ محلی و جغرافیا و رجال و فقه و تفسیر و كتب چند دانشی و احكام السلطانیهها اطلاعات و اسناد قابل توجهی در بردارند، آثاری مستقل تحت عناوین خراج و اموال، یا در قرون متأخرتر مستقیماً دربارۀ بیتالمال نگاشته شده است. از آن میان میتوان به الخراج اصمعی، الخراج عبدالرحمان بن عیسی وزیر، الخراج ابنبشار، الخراج قدامة بن جعفر، الخراج ابن الماشطه، الاموال ابوعبید قاسم بن سلام، اموال النبی و كُتابه و من كان ترد علیه الصدقة از مدائنی كه ظاهراً دربارۀ بخش مهمی از بیتالمال بوده است (ابن ندیم، 61، 78، 114، 143، 144، 150، جم )، تحریر المقال فیما یحل و یحرم من بیتالمال شمسالدین محمد بلاطنسی، رسالة فی بیتالمال و كیفیۀ تصرفه و فیمصارفه العشرة از مولى خسرو، و رسالة فی اموال بیت المال و اقسامها و احكامها و مصارفها از ابراهیم بن بخشی (حاجی خلیفه، 1/357، 849، 851) اشاره كرد( برای اشاره به برخی از كسانی كه به مسائل بیتالمال و امور مالی اسلامی پرداختهاند، نک : صدیقی، 260-265).
ابن ابی شیبه، عبدالله، مصنف، به كوشش كمال یوسف حوت، ریاض، 1409ق؛ ابنابی یعلى، محمد، طبقات الحنابلة، به كوشش محمد حامد فقی، بیروت، دارالمعرفه؛ ابن ادریس بهوتی، منصور، كشاف القناع، به كوشش هلال مصیلحی و مصطفى هلال، بیروت، 1402ق؛ ابن بطوطه، رحلة، به كوشش علی منتصر كتانی، بیروت، 1405ق /1985م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابنتیمیه، احمد، كتب و رسائل و فتاوى فی التفسیر، به كوشش عبدالرحمان، محمدقاسم نجدی، بیروت، 1982م؛ ابن جعد جوهری، مسند، به كوشش عبدالمهدی بن عبدالهادی، كویت، 1405 ق / 1985 م؛ ابن جماعه، بدرالدین، تحریر الاحكام، به كوشش فؤاد عبدالمنعم احمد، قطر، 1408 ق / 1988 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم (تا حوادث 257 ق)، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق /1992 م؛ همان (از حوادث 257 ق)، بیروت، 1358ق؛ ابنحبان، محمد، روضة العقلاء و نزهة الفضلاء، به كوشش محمد محییالدین عبدالمعید و دیگران، بیروت، 1397 ق / 1977م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، تهذیب التهذیب، بیروت، 1404ق /1984م؛ همو، الدرایة فی تخریج احادیث الهدایة، به كوشش عبدالله هاشم یمانی، بیروت، دارالمعرفه؛ همو، الدرر الكامنة، به كوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباددكن، 1392ق /1972م؛ همو، فتح الباری، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، 1379ق؛ ابنحماد، محمد، اخبار ملوك بنی عبید و سیرتهم، به كوشش تهامی نقره و عبدالحلیم عویس، قاهره، 1401ق؛ ابنخلدون، مقدمة، به كوشش علی عبدالواحد وافی، قاهره، دارنهضة مصر للطبع و النشر؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن رافع سلامی، محمد، الوفیات، به كوشش عادل نویهض، بیروت، 1978م؛ ابن رجب، عبدالرحمان، الاستخراج لاحكام الخراج، بیروت، 1409 ق / 1988م؛ همو، جامع العلوم و الحكم، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به كوشش دخویه، لیدن، 1891 م؛ ابنسعد، محمد، الطبقات الكبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن طقطقى، محمد، الفخری، بیروت، 1400 ق /1980 م؛ ابن طویر، عبدالسلام، نزهة المقلتین، به كوشش ایمن فؤاد سید، اشتوتگارت، 1412ق / 1992م؛ ابنعبدالبر، یوسف، التمهید، به كوشش مصطفى بن احمد علوی و محمد عبدالكبیر بكری، رباط، 1387 ق؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1408ق /1988م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالكتب العلمیه؛ ابنفضلالله عمری، احمد، التعریف بالمصطلح الشریف، به كوشش سمیر دروبی، مؤته، 1413 ق /1992 م؛ ابن قاضی شهبه، ابوبكر، طبقات الشافعیة، به كوشش عبدالعلیم خان، بیروت، 1407 ق /1987 م؛ ابن قدامۀ مقدسی، عبدالله، الكافی فی فقه ابن حنبل، به كوشش زهیر شاویش، بیروت، 1408 ق / 1988م؛ همو، المغنی، بیروت، 1405ق؛ ابنكثیر، البدایة؛ ابن مفلح، ابراهیم، المبدع فی شرح المقنع، بیروت، 1400ق؛ ابن مماتی، اسعد، قوانین الدواوین، به كوشش عزیز سوریال عطیه، قاهره، 1411ق /1991م؛ ابنمنظور، لسان؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابواحمد عسكری، حسن، تصحیفات المحدثین، به كوشش احمد میره، قاهره، 1402ق؛ ابوشامه، عبدالرحمان، كتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، به كوشش ابراهیم زیبق، بیروت، 1997م؛ ابوعلی مسكویه، احمد، تجارب الامم، به كوشش آمدرز، قاهره، 1333ق / 1915م؛ ابوعوانه، یعقوب، المسند، به كوشش ایمن بن عارف دمشقی، بیروت، 1998 م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیۀ الاولیاء، بیروت، 1405ق؛ ابوهلال عسكری، حسن، الاوائل، به كوشش محمد سید وكیل، مدینه، 1385 ق /1966م؛ ابویوسف، یعقوب، الخراج، قاهره، 1382ق؛ اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به كوشش محمدتقی دانشپژوه و یحیى ذكاء، تهران، 1338ش؛ امین، محمد، حاشیۀ ابن عابدین، بیروت، 1386ق؛ بجیرمی، سلیمان، حاشیه، دیار بكر، المكتبة الاسلامیه؛ بحشل، اسلم، تاریخ واسط، به كوشش كوركیس عواد، بیروت، 1406ق /1986م؛ بصروی، علی، تاریخ، به كوشش اكرم حسن علبی، دمشق، 1408ق؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش علی اكبر فیاض، مشهد، 1356ش؛ بیهقی، احمد، السنن الكبرى، به كوشش محمدعبدالقادر عطا، مكه، 1414 ق /1994 م؛ همو، شعب الایمان، به كوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1410 ق /1990 م؛ ترمذی، محمد، سنن، به كوشش احمد محمد شاكر و دیگران، قاهره، 1357ق /1938م؛ تنوخی، محسّن، نشوار المحاضرة، به كوشش عبود شالجی، بیروت، 1391-1392 ق /1971-1972 م؛ جاحظ، عمرو، رسائل، به كوشش حسن سندوبی، قاهره، 1352 ق /1933 م؛ جاف، حسن، «بیتالمال فی العصر الاسلامی»، مقالات و بررسیها، تهران، 1355ش، شم 23-24؛ جبرتی، عبدالرحمان، عجائب الآثار، بیروت، دارالجیل؛ جصاص، احمد، احكام القرآن، به كوشش محمدصادق قمحاوی، بیروت، 1405 ق /1985 م؛ جهشیاری، محمد، الوزراء و الكتّاب، بهكوشش حسن زین، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ حاجی خلیفه، كشف؛ حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، قاهره، 1965م؛ حسینی دمشقی، محمد، ذیل تذكرة الحفاظ ذهبی، به كوشش حسامالدین قدسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ حماده، محمدماهر، الوثائق السیاسیة و الاداریة، (للعهود الفاطمیة و الاتابكیة و الایوبیة)، بیروت، 1405ق /1985م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به كوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1413ق؛ ریس، محمد ضیاءالدین، الخراج و النظم المالیة، قاهره، 1969م؛ زرعی، محمد، احكام اهل الذمة، به كوشش یوسف احمد بكری و شاكر توفیق عارودی، بیروت، 1418ق / 1997م؛ زرقانی، محمد، شرح على موطأ مالك، بیروت، 1411ق؛ سبكی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الكبرى، به كوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، جیزه، 1992م؛ سخاوی، عبدالرحمان، التحفة اللطیفة، بیروت، 1993م؛ سعید بن منصور، سنن، به كوشش حبیب الرحمان اعظمی، بمبئی، 1982 م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به كوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضا، 1997 م؛ سمرقندی، محمد، تحفة الفقهاء، بیروت، 1405ق؛ سید، ایمن فؤاد، مقدمه بر نزهة المقلتین (نک : هم ، ابن طویر)؛ سیف بن عمر تمیمی، الفتنة و وقعة الجمل، به كوشش احمد راتب عرموش، بیروت، 1406 ق؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، به كوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، 1371 ق /1952 م؛ شافعی، محمد، الام، بیروت، 1393 ق /1973 م؛ شبانكارهای، محمد، مجمع الانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363 ش؛ شربینی، محمد، الاقناع، بیروت، 1415 ق؛ شوكانی، محمد، البدر الطالع، بیروت، دارالمعرفه؛ شیخ طوسی، محمد، الخلاف، تهران، 1382 ق؛ همو، المبسوط، به كوشش محمد باقر بهبودی، تهران، 1387 ق؛ صابی، هلال، الوزراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958 م؛ صدیق حسن خان، محمد صدیق، ابجد العلوم، به كوشش عبدالجبار زكار، بیروت، 1978 م؛ صفوت، احمد زكی، جمهرة رسائل العرب، بیروت، مكتبةالعلمیه؛صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به كوشش حبیبالرحمان اعظمی، بیروت، 1403ق /1983م؛ صولی، محمد، الاوراق، قسم اخبار الراضی بالله و المتقیلله، به كوشش هیورث دن، لندن، 1354 ق /1935 م؛ طاش كوپریزاده، احمد، الشقائق النعمانیة، بیروت، 1395 ق /1975 م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407ق؛ همو، تفسیر، بیروت، 1405ق؛ طبری، احمد، الریاض النضرة، به كوشش عیسى عبدالله محمد مانع، بیروت، 1996م؛ عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ عنصرالمعالی كیكاووس، قابوس نامه، به كوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1364ش؛ العیون و الحدائق، به كوشش نبیله عبدالمنعم داوود، نجف، 1392 ق /1972 م؛ فاسی، محمد، ذیل التقیید، به كوشش كمال یوسف حوت، بیروت، 1410 ق /1990 م؛ فرید، محمد، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، به كوشش احسان حقی، بیروت، 1403 ق /1983 م؛ فضلالله بن روزبهان، سلوك الملوك، به كوشش محمدعلی موحد، تهران، 1362ش؛ قاسم، عون شریف، نشأة الدولة الاسلامیة، قاهره / بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ قدامة بن جعفر، الخراج، به كوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، 1979م؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، بیروت، 1405 ق /1985 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره،1383 ق /1963 م؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به كوشش جلالالدین طهرانی، تهران، 1313 ش؛ ماوردی، علی، الاحكام السلطانیة، به كوشش احمد مبارك بغدادی، كویت، 1409ق / 1989م؛ محقق كركی، علی، جامع المقاصد، قم، 1410ق؛ مدرسی طباطبایی، حسین، زمین در فقه اسلامی، تهران، 1362ش؛ مرداوی، علی، الانصاف، به كوشش محمد حامد فقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ مرغینانی، علی، بدایة المبتدی، به كوشش حامد ابراهیم كرسون و محمد عبدالوهاب بحیری، قاهره، 1355ق؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، قاهره، مكتبة الثقافة الدینیه؛ مقریزی، احمد، الخطط ، بولاق، 1270ق؛ مواق، محمد، التاج و الاكلیل، بیروت، 1398ق؛ الموسوعة الفقهیة، كویت، 1980 م بب ؛ میر احمدی، مریم، نظام حكومت ایران در دوران اسلامی، تهران، 1368 ش؛ میرزا سمیعا، تذكرة الملوك، به كوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1332ش؛ مینورسكی، ولادیمیر، سازمان اداری حكومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1334 ش؛ نخجوانی، محمدبن هندوشاه، دستور الكاتب، به كوشش عبدالكریم علیزاده، مسكو، 1964 م؛ نصیرالدین طوسی، «دربارۀ مالیه» (نک : مل ، مینوی)؛ نظام الملك، حسن، سیرالملوك، ( سیاستنامه)، به كوشش هیوبرت دارك، تهران، 1355ش؛ نعمانی، فرهاد، تكامل فئودالیسم در ایران، تهران، 1358 ش؛ همدانی، محمد، تكملۀ تاریخ الطبری، به كوشش البرت یوسف كنعان، بیروت، 1958 م؛ هیثمی، علی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، قاهره / بیروت، 1407ق؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارالفكر؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1379 ق /1960 م؛ نیز:
Aghnides, N., P., Mohammedan Theories of finance, New York, 1916; Amedroz, H. F., notes on Kitab al Wuzara of Helel al Sabi, Leiden, 1904; Beshir, B. J., «Fatimid Military Organization», Der Islam, Berlin / New York, 1978, vol. LV; Bosworth, C. E., The Ghaznavids: Their Empire in Afghanistan and Eastern Iran, Beirut, 1973; id, «Military Organization Under the Būyids of Persia and Iraq», Oriens, Leiden, 1967, vol. XVIII-XIX; Chapra, M. U., «The Islamic Welfare State and its Role in the Economy», Studies in Islamic Economics, ed. Khurshid Ahmad, Jeddah / London, 1976; Dennett, D., Conversion and the Poll Tax in Early Islam, Cambridge, 1950; Fischel, W., «The Origin of Banking in Mediaeval Islam», JRAS, London, 1933; Lambton, A. K. S., «The Internal Structure of the Saljuq Empire», The Cambridge History of Iran, vol. V, ed. J.A. Boyle, Cambridge, 1968; id, Landlord and Peasant in Persia, London, 1953; Levy, R., The Social Structure of Islam, Cambridge, 1965; Lokkegaard, F., Islamic Taxation in the Classic Period, Copenhagen, 1950; Mez, A., The Renaissance of Islam, tr. S. Khuda Bukhsh and D. S. Margoliouth, London, 1937; Minovi, M. and V. Minorsky, «NaŞīr al-Dīn Ŧūsī on Finance», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1939-1942, vol. X; Siddiqi, M. N., «Muslim Economic Thinking: A Survey of Contemporary Literature», Studies in Islamic Economics, ed. Khurshid Ahmad, Jeddah / London, 1976; Wellhausen, J., Das arabische Reich und sein Sturz, Berlin, 1960صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید