صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / تاریخ‌نگاری /

فهرست مطالب

تاریخ‌نگاری


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

مکتبهای تاریخ‌نگاری

 مقصود از مکتبهای تاریخ‌نگاری، نوعِ دیدگا‌هها، اندیشه‌ها، مقاصد، و نیز مواد، مضامین و موضوعات مورد توجه مورخ در عرضۀ تاریخ است. تحقیق در این مباحث نشان می‌دهد که تاریخ‌نگاری عصر اسلامی ‌به سرعت وجوه متفاوت یافت و هر وجهی با مشخصات و خصایص ویژه از دیگری متمایز شد و مهم‌ترین مکتبهای تاریخ‌نگاری، یعنی مکتبهای مدینه، عراق، ایران، شام، اندلس و شبه قاره را پدید آورد.
تاریخ‌نگری، هدف و شیوۀ محدثان مدینه در عرضۀ مواد تاریخی، نخستین مکتب تاریخ‌نگاری اسلامی‌را شکل دادکه آن‌را به اعتبار وجهۀ نظر اصلی پدیدآورندگانش، مکتب اهل حدیث؛ و به آن اعتبار که نخستین نشانه‌های اهتمام خاص به مغازی و سیرۀ نبوی در آنجا پیدا شد، مکتب مغازی نیز خوانده‌اند. این مکتب از اواخر قرن اول هجری، با گردآوری و نگارش سیره و مغازی، ظاهر شد و به تدریج تکوین یافت. هدف محدثان مدینه در آغاز، تدوین و عرضۀ رشته‌ای به‌هم پیوسته و فراگیر از حوادث تاریخ اسلام نبود؛ بلکه می‌خواستند راهنما و نمونه‌ای برای امت در کردار و گفتار فراهم آورند (دوری، 46؛ کائن، «مقدمه‌بر»،114-115)، ولی این کوششها به زودی خصایصی تاریخ‌نگارانه یافت و نخستین مکتب تاریخ‌نگاری را پدید آورد (سجادی، تاریخ‌نگاری، 47- 48).پیدایش این مکتب و دیدگاههای تاریخی آن مدیون چند تن از نخستین و برجسته‌ترین نمایندگان آن، مانند عروة بن زبیر(د94ق / 713م)، مؤسس پژوهش در مغازی و اولین نویسندۀ کتابی در همین موضوع (صفدی، 1 / 7)؛ ابان بن عثمان بن عفان (د 105ق / 723م) که کتابی در مغازی داشته، و شاگردش مغیرة بن عبدالرحمان از آن نقل کرده است (ابن سعد، 5 / 156)؛ شرحبیل بن سعد (د 123ق / 741م)، از نخستین راویان مغازی و صاحب فهرستهایی از نام مهاجران به مدینه و جنگجویان بدر و احد (هورویتس،26؛ نیز نک‍ : ابن حجر، 4 / 320-322)؛ و محمد بن مسلم بن عبدالله زهری(د124ق / 742م)،صاحب کتاب المغازی در احوال و غزوات پیامبر(ص)،کتابی در سیرۀ صحابه، و آثاری در انساب عرب(زکار، مقدمه بر المغازی، 31؛ ابن حجر، 9 / 445- 449؛ بخاری، التاریخ...، 1(1) / 221؛ صفدی، همانجا؛ دوری، 78- 79؛ برای برخی روایات او دربارۀ حوادث صدر اسلام و آغاز حکومت امویان، مثلاً نک‍‍ : طبری، تاریخ، 5 / 496؛ بلاذری، انساب...، 5 / 21) است. در این دوره پایه‌های مکتب مدینه استوار شد، پژوهشهای تاریخی که از متن حدیث آغاز شده بود، به تحقیقات تاریخی بدل گردید و زمینۀ ظهور و فعالیت مورخان و راویان بزرگ سیر و مغازی، مانند ابن اسحاق، واقدی و ابن‌سعد شکل گرفت.

مکتب تاریخ‌نگاری عراق

 این مکتب در بصره و کوفه ظاهر شد. این‌ دو شهر از آغاز بنیادگذاری ویژگیهایی یافت که خصایص تاریخ‌نگاری مورخان عراق را رقم زد. بصره و کوفه از آغاز فتوح اسلامی ‌به مهم‌ترین مرکز تجمع قبایل عرب برای جهاد، جلوه‌گاه فرهنگ و سنن و البته رقابتهای دیرپای قبیله‌ای، و سرانجام به محور فعالیتهای نظامی‌ و سیاسی در قلمرو شرقی خلافت تبدیل گردید (طبری، همان، 6 / 99 بب‍‌ ). چون لشکرکشیها و فتوحات بزرگ خاتمه یافت و جنگجویان آرام گرفتند، رقابتهای دیرینۀ قبایل باز از سر گرفته شد و آشوبها و نزاعهای قبیله‌ای، و البته به شکل گرایشهای سیاسی و فرقه‌ای و مذهبی، مجال بروز یافت (همان، 6 / 22- 39). ظاهراً تألیف و تدوین تک‌نگاریهایی دربارۀ قبایل که از اینجا آغاز شد، مانند اخبار تمیم، کتاب نسب‌ خندف،کتاب قریش،کتاب نوافل ربیعه، اخبار ثقیف‌(مثلاً ابن ندیم، 107-117) و بسیاری دیگر، نتیجۀ همین رقابتها و برای حفظ اخبار و انساب و مآثر‌قبیله‌ای بوده‌ است‌ (‌ابوالفرج، 4 / 237، 6 / 94؛ ابن‌ندیم، همانجا؛ دوری، 120). افزون بر این، عراق که اصلاً در قلمرو دولت ساسانی بود و ولایتی ایرانی به شمار می‌رفت، در عصر اسلامی ‌بسیاری از خصایص ایرانی خود را حفظ کرد. حضور موالی ایرانی در کنار مسلمانان عرب (مثلاً نک‍ : دینوری، 288، 293؛ طبری، همان، 6 / 97- 98) موجب بروز رقابت و تفاخر می‌شد. عرب، مآثر قومی‌ و قبیله‌ای خود را به گونه‌ای مبالغه‌آمیز نقل و ضبط می‌کرد، و ایرانیان می‌کوشیدند با تمسک به فرهنگ کهن خویش به تفاخر برخیزند و آثار مکتوب و نامکتوب این فرهنگ را به عربی نقل کنند. آنچه از این‌ راه پدید آمد، نه فقط نخستین مواد تاریخیِ حوادث فتوح سرزمینهای شرقی، بلکه شیوۀ تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری مکتب عراق را شکل داد. دیدگاه تاریخی و نوع روایات و مواد آثار نخستین نمایندگان این مکتب، یعنی اخباریان نخستین نمایانگر استمرار دیدگاه قبیله‌ای پیش از اسلام نسبت به حوادث، و یا ادامۀ روایات ایام و انساب عرب توسط راویان شعر و اخبار است که مستقیماً از «ایام» به جنگهای فتوح اسلامی، با حفظ خصایص قبیله‌ای، یعنی مبالغه و تفاخر، هدایت شد (سجادی، همان، 58-65، 72؛ دوری، 46-47).
دسته‌ای از برجسته‌ترین نمایندگان این مکتب اینان‌اند: ابوعمرو شعبی(د 103 یا 105ق / 721 یا 723م)، از تابعین مشهور و صاحب آثار متعدد (برای قطعه‌ای از مغازی او، نک‍‍ : خطیب، 12 / 230؛ برای بخشهایی از کتاب الشورى و مقتل الحسین او، نک‍‍ : ابن‌ابی‌الحدید، 9 / 49- 58، و گویا بخشهایی از کتاب املا شدۀ او در فتوح هم در سده‌های بعد در دست بوده است، نک‍‍ : ذهبی، 1 / 86) ؛ عوانة‌بن‌حکم (د 147ق / 764م)، راوی بسیاری از روایات فتوح وجنگهای داخلی صدر اسلام، و نویسندۀ آثاری متعدد در تاریخ امویان (بلاذری، انساب، 4(2) / 1، 31؛ یاقوت، 6 / 93-95؛ ابن ندیم، 103-104؛ برای برخی از روایات او دربارۀ حوادث صدر اسلام، نک‍‍ : طبری، تاریخ، 3 / 209، 4 / 523 ،561، 5 / 465)؛ ابومخنف لوط بن یحیى (د 157ق / 774م)، از مشهورترین اخباریان و نسب‌شناسان کوفه که روایات مورخان بزرگی چون طبری (همان، 3 / 344، 518، جم‍‌ ) و بلاذری (همان، 5 / 29، 36) دربارۀ حوادث صدر اسلام و فتوح از او نقل شده است؛ سیف بن عمر(د180ق / 796م)، اخباری برجسته که آثار متعددی دربارۀ جنگهای رِدّه و فتوح را به او نسبت داده‌اند (ابن ندیم، 106) و با این‌ همه، او را جعال و ضعیف هم خوانده‌اند (ابن حجر، 4 / 295-296)، و از روایاتش پیداست که در تاریخ‌نگاری گرایشهای قوی قبیله‌ای داشته است(دوری، 49)؛ نصر بن مزاحم (د 212ق / 827م)، اخباری مشهور شیعی که آثار بسیاری به او منسوب است و به‌ خصوص از کتاب وقعة صفین او گرایشهای اخباری و علوی و تأثرش از اسلوب ایام العرب پیداست (ص 3، 83، جم‍‌)؛ هیثم بن عدی(د 207 یا 209ق / 822 یا 824م)، اخباری و نسب‌شناس ‌بزرگ و صاحب آثار متعدد ‌(ابن ندیم،112-113؛‌ یاقوت، 19 / 304) و ظاهراً نخستین کسی که اخبار را سال‌شمارانه تدوین کرد؛ و ابوالحسن علی مداینی(د 225ق / 840م)، نامدارترین نمایندۀ اخباریان که در اخبار پیامبر(ص)، فتوح، تاریخ خلفا، اخبار قبایل عرب، طبقات، تاریخ شهرها، و برخی فرقه‌ها آثار بسیاری پدید آورد (ابن ندیم، 113- 117؛ GAS, I / 314-315). باید یادآور شد که دربارۀ تعلق وهب بن منبه (د114ق / 732م) به یکی از این دو مکتب، با توجه به آثار منسوب به او، اظهار نظری قاطع نمی‌توان کرد؛ ولی به احتمال بسیار او را باید از نمایندگان برجستۀ اخباریان دانست (نیز نک‍‍ : ابن‌خلکان،6 / 35-36؛ فیشر، 439؛ برای آثار او، نک‍ : GAS, I / 305-307)).
دربارۀ خصایص اصلی دو مکتب تاریخ‌نگاری عراق و مدینه به اجمال می‌توان گفت که مکتب مدینه در شهری ظهور کرد که مهم‌ترین پایگاه رشد و ترویج اسلام بود و حرکت دینی و بلکه سیاسی اسلام به سوی دنیای آن روز از آنجا هدایت می‌شد. نخستین نمایندگان این مکتب هم از فقها و محدثان بودند که وجهۀ نظر اسلامیشان بر انگیزه‌های دیگر غلبه داشت و از آغاز، مغازی و سیر پیامبر(ص) را وجهۀ همت خویش قرار دادند و سپس به پژوهشهای تاریخی دربارۀ حوادث اسلام در عصر پیامبر(ص) پرداختند؛ در حالی که مکتب عراق در بصره و کوفه ظهور کرد که از مراکز بزرگ قبیله‌ای پس از اسلام به شمار می‌رفت و وجهۀ نظر قبیله‌ای، یعنی گرایش به ذکر افتخارات قبیله از مهم‌ترین ویژگیهای آن بود. اخبار در آغاز توسط مشایخ قبایل و ناقلان شعر که راویان اصلی اخبار بودند، نقل می‌شد؛ و از این‌رو، روایات اخباریان نخستین را دنبالۀ روایات «ایام العرب» می‌توان دانست که برخی خصوصیات خود را حفظ کرده است. البته آشکار است که تحولات وسیع و سریع سیاسی و اجتماعی در قلمرو اسلام موجب تغییراتی دردیدگاهها، علایق و انگیزه‌های اخباریان شد و به پهنۀ گسترده‌تری که همۀ جهان اسلام را در‌بر می‌گرفت، نظر افکندند. این تحولات راه را برای تبدیل عصر راویان قبیله‌ای و مورخان حوادث محلی به دورۀ مورخان بزرگ و آثار تاریخی جامع هموار کرد. اخباریان، نسب‌شناسان وحتى راویان شعر و لغویان هم در تک‌نگاریهای خود، چارچوب تاریخ‌نگاری مکتب عراق را معین کردند و میدان بررسیهای تاریخی را گسترش دادند، تا آنجا که نسب‌شناسانی چون مصعب بن عبدالله زبیری، در چارچوب نسب‌شناسی، دیدگاههای تاریخی عرضه کردند (نک‍ : ص 47 ببـ).
افزون بر این، اهل حدیث برای «اِسناد» اهمیت خاص قائل بودند، در حالی که اخباریان در ذکر اسناد روایات تساهل می‌کردند و سلسله سند روایاتشان اغلب منقطع بود، یا فقط نام نخستین راوی را دربر داشت؛ گاه نام راوی را نیز نیاورده، تعبیراتی مبهم چون «قیل» و «عن رجل» را به کار می‌بردند (سجادی، تاریخ‌نگاری، 58، 65؛ دوری، 125). جالب توجه آنکه اختصاص مکتب مدینه به پژوهش درسیر و مغازی، و مکتب عراق به اخبار و ایام و انساب، از اوایل ظهور این مکاتب، بر راویان و نویسندگان معلوم بود؛ چنان‌که وقتی محمدبن‌حسن شیبانی عراقی کتابی در سیرۀ پیامبر(ص) نوشت، عبدالرحمان بن عمرو اوزاعی آن‌را نپسندید و عراقیان را ناآگاه از سیره خواند (نک‍ ‍: ابویوسف، 2-3). مورخان بزرگ سده‌های بعد هم میان دیدگاههای تاریخ‌نگارانۀ مکاتب مختلف فرق می‌نهادند. از جمله ابن‌اثیر از مورخان عراقی با همین عنوان یاد کرده، و تصریح کرده که برخی از شیوه‌های او در تدوین تاریخی مخالف روش اخباریان یا مکتب عراق است (8 / 463-464).

مکتب تاریخ‌نگاری ایرانی

مقصود از مکتب تاریخ‌نگاری ایرانی در اینجا، نقش و تأثیری است که آثار ایرانی، و هم تاریخ‌نگری ایرانی پیش از اسلام بر «انواع و مضامین» تاریخ‌نگاری اسلامی‌ در نخستین دوران آن نهاد. این‌گونه آثار ایرانی، همچون آثار مربوط به سیرت سیاسی فرمانروایان ساسانی، جز آنکه خود مورد استناد و اشارۀ مورخان عصر اسلامی، خاصه در سیاست و آداب ملک‌داری بود (مثلاً ابن‌قتیبه، عیون، 1 / 59، 96، جم‍ ؛ ابن خلدون، 9، 50-51، جم‍‌)، مورخان نخستین عهد اسلامی ‌را به تألیف آثاری در سیرت و احوال سیاسی و اجتماعی ایرانیان بر انگیخت. از آن میان، می‌توان به اخبار الفرس، و فضائل الفرس از ابوعبیده معمر بن مثنى؛ اخبار الفرس و تاریخ العجم از هیثم بن عدی؛ نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب از اصمعی ؛ غرر اخبار ملوک الفرس منسوب به ثعالبی مرغنی؛ و تاریخ سنی ملوک الارض از حمزۀ اصفهانی اشاره كرد. افزون بر این، بسیاری از آثاری که در این دوران دربارۀ علم سیاست، اخلاق و ادب سیاسی پدید آمد، بر پایۀ همان آثار ایرانی پیش از اسلام بنیاد نهاده شد و البته بسیاری از نویسندگان آن هم ایرانی‌نژاد بودند. از آن میان، می‌توان به کتاب السیاسة الصغیر، کتاب السیاسة الکبیر و آداب الملوک از احمد بن طیب سرخسی؛ السیاسة الکبیر و السیاسة الصغیر از ابوزید بلخی؛ سیاسة المملکة و سیرة الخلفاء از علی بن عیسى ابن جراح؛ تدبیر الملک و السیاسة از سهل بن هارون؛ و آداب السلطان از مداینی (ابن ندیم، 153،134،115، 321) اشاره کرد. این مداینی که به احتمال بسیار از موالی ایرانی بود، با انبوه آثاری که پدید آورد، و مهم‌ترین خصیصۀ آنها دقت در ثبت جزئیات حوادث است، باید تأثیری عمیق بر تاریخ‌نگاری عصر اسلامی‌ بر جای نهاده باشد. بررسی شیوۀ مداینی و نقش او در تاریخ‌نگاری محل تحقیق مستقل تواند بود.
به هر حال، پیش‌تر گفته شد که شیوۀ تدوین سال‌شمارانۀ تاریخی هم از ایرانیان اقتباس شده بود. از این‌رو، خصایص این‌گونه آثار، یعنی سبک و اندیشه و حتى مضامین آنها چنان است که می‌توان همه را مصادیق تاریخ‌نگاری ایرانی خواند؛ چه به دست ایرانیان پدید آمده باشد، یا توسط دانشمند و نویسنده‌ای عرب چون کندی صاحب الرسالة الکبرى فی السیاسة. از سوی دیگر دسته‌ای از مهم‌ترین مورخان عصر اسلامی، چون بلاذری ــ که انساب‌الاشراف او را زبان گویا و مدافع‌اشرافیت و سیادت عرب دانسته‌اند (‌دوری،52-53 ) ــ و ترجمۀ برخی‌از آثار ایرانی هم منسوب به اوست، در انتقال تاریخ‌نگاری ایرانی به عصر اسلامی ‌سهم داشته‌اند. آثار بلاذری خود ناقض این نظر است که توجه ایرانیان به ترجمۀ آثار ایرانی یا تألیف آثاری دربارۀ تاریخ عصر فرمانروایان ایران، و اخلاق و آداب سیاسی ایرانی، محصول دیدگاههای شعوبی بوده است (همو، 46-47). با این همه، باید گفت که انگیزۀ این مترجمان و نویسندگان هر چه بوده است، تأثیر آن‌را بر ظهور تاریخ‌نگاری عصر اسلامی ‌نمی‌توان انکار کرد. اجمالاً باید گفت که تاریخ‌نگاری ایرانی در دوره‌ای که تاریخ‌نگاری در عراق شکل می‌گرفت، با آن پیوند یافت و در رشد و تکامل آن سهیم گشت؛ ولی نه تنها خود از میان نرفت، بلکه در سده‌های بعد هم نمایندگان برجسته‌ای از مکتب تاریخ‌نگاری ایرانی برخاستند و عامل نهضت و ظهور مجدد ادبیات و تاریخ خود شدند (مصطفى، 1 / 148). نمایندگان این مکتب تا اوایل سدۀ 4ق به عربی می‌نوشتند و کسانی چون طبری، البته به تاریخ ایران به عنوان جزئی از تاریخ اسلام نگاه می‌کردند؛ اما از آن‌گاه که سلسله‌های ایرانی ظهور کردند، تاریخ‌نگاری‌ مورخان ایرانیِ عربی‌نویس، مانند ابوعلی‌ مسکویه بیش از پیش صبغۀ ایرانی به خود گرفت (زرین‌کوب، تاریخ ایران...، 29)؛ و در ایران شرقی نخستین تاریخ‌نامه‌های فارسی ظهور کرد.
تاریـخ‌نگاری ‌فارسی ‌ـ ایرانی ‌عصر ‌اسلامـی،‌ در واقع از روزگار سامانیان، خاصه از دوران امیر نصر، ظهور کرد. موقعیت ممتاز زبان فارسی در سرزمینهای شرقی، در ظهور این حرکت بی‌گمان اثری بزرگ داشت (میثمی،16-17). از این ایام تا دورۀ مغولان، مورخان ایرانی غالباً به نگارش انواع تواریخ دودمانی و محلی به زبان فارسی گرایش بیشتر نشان می‌دادند؛ و از عصر مغول نگارش تاریخهای عمومی ‌بزرگ به فارسی هم مورد توجه واقع شد و تا دوران اخیر انبوهی آثار تاریخی دربارۀ ایران پیش از اسلام، عصر اسلامی ‌و قلمرو اسلام به طور عموم پدید آوردند که بسیاری از آنها مهم‌ترین و معتبرترین تواریخ اسلامی ‌نیز به‌شمار می‌روند. گذشته از ترجمۀ تاریخ طبری، که مترجم یا مترجمان اسناد و روایات متعدد دربارۀ یک حادثه را افکنده، و به روایت مقبول‌تر بسنده کرده، و در مواضعی بسیار نکته‌های مهم به آن افزوده‌اند، و بلكه تحریری نو مبتنی بر تاریخ طبری پدید آورده‌اند، کتاب تاریخ بخارا اثر محمد بن جعفر نرشخی (د 348ق / 959م) در دورۀ سامانی، از کهن‌ترین تاریخ‌نامه‌های محلی ایرانی است که ابونصر احمد قباوی در سدۀ 6ق آن‌را به فارسی ترجمه کرد و مطالب مفیدی نیز به آن افزود و بعدها محمد‌بن‌زفر در همان سده آن‌را تلخیص کرد و همین گزیده اکنون در دست است (نک‍‍ : مدرس رضوی، جم‍‌ ).
سنت تازه تأسیس تاریخ‌نگاری فارسی در عصر غزنویان تبلور خاصی یافت و دیوان‌سالاران و فرمانروایان غزنه زبان فارسی را به عنوان دومین زبان فرهنگی اسلام شناساندند (اشپولر، 129). زین‌الاخبار، معروف به تاریخ گردیزی نوشتۀ عبدالحی بن ضحاک گردیزی (تألیف: ح 432ق / 1041م) شاید نخستین تاریخ عمومی‌ به فارسی، اما مختصر است که به‌خصوص به سبب اتکا بر کتاب گمشدۀ سلامی‌، موسوم به اخبار خراسان، از اهمیت خاصی برخوردار است. تاریخ مسعودی، معروف به تاریخ‌بیهقی‌ نوشتۀ ابوالفضل بیهقی (د 470ق / 1077م)، بزرگ‌ترین تاریخ‌نامۀ دودمانی و محلی فارسی است که بخش کوچکی از آن در دست است و همین نیز به سبب اشتمال بر اطلاعات مهم و دقیق دربارۀ احوال سیاسی و اجتماعی عصر سلطان مسعود و اوضاع دیوان‌سالاری غزنویان، منبعی یگانه به شمار می‌رود.
در عصر سلاجقۀ بزرگ مورخی نامدار ظهور نکرد (كائن، «تاریخ‌نگاری...»، 60)و آنچه دربارۀ این دولت در دست است، به روزگار حکومت سلاله‌های کوچک‌تر سلجوقی، و بیشتر به عربی، نگاشته شد. کتاب مجمل التواریخ و القصص از نویسنده‌ای ناشناس ــ که حدود سال 520ق / 1126م به فارسی نوشته شده ــ اثری است در تاریخ عمومی، ‌اما مختصر که مطالب آن دربارۀ ایران پیش از اسلام و نیز دورۀ سلطان سنجر بسیار مهم است.‌ در همین دوره انوشیروان بن خالد (د ‌532ق / 1138م) وزیر محمود سلجوقی و المسترشد عباسی، کتابی به فارسی در تاریخ سلجوقیان و وزیران ایشان نوشت که نفثة المصدور فی فتور زمان الصدور و صدور زمان‌الفتور نام داشت. این کتاب اکنون مفقود است، اما برادر‌زادۀ او، عمادالدین کاتب اصفهانی (د 597ق / 1201م) آن را با نام نصرة الفترة و عصرة الفطرة عربی گردانید و اطلاعات بسیاری بر آن افزود و ترجمۀ عمادالدین را بنداری با عنوان زبدة النصرة و نخبة العصرة مختصر کرد.
از تواریخ محلی مهم در این عصر باید از تاریخ بیهق، اثر ابوالحسن علی‌بن‌زید بیهقی(د 565ق / 1170م) یاد کرد که به سبب اشتمال بر مسائل تاریخی و احوال مشاهیر اهمیت بسیار دارد. دو کتاب فارسی بدایع الازمان فی وقایع کرمان و عقدالعلى للموقف الاعلى از ابوحامد احمد کرمانی مشتمل بر تاریخ سلاجقۀ کرمان و حکومت غزها از مهم‌ترین تاریخ‌نامه‌های محلی به‌روزگار سلاجقۀ متأخر به‌شمار می‌روند
تحول اساسی در تاریخ‌نگاری ایرانی فارسی به روزگار مغول ظهور کرد و مورخان بزرگی چون جوینی و رشیدالدین فضل الله با درک و بینش عمیق تاریخی و توجه آگاهانه به عوامل ‌تاریخ‌ساز اجتماعی، بر بزرگ‌ترین مورخان اسلامی‌ ـ عربی پیشی جستند (اشپولر،132) و مشهورترین و مبسوط‌ترین تواریخ فارسی را پدید آوردند. تاریخ جهانگشای جوینی (تألیف: ح 658ق / 1260م) به سبب دارا بودن اطلاعات مفصل و یگانه دربارۀ خوارزمشاهیان، اسماعیلیان و قراختاییان، از آثار بی‌مانند و از منابع درجه اول مورخان ایرانی و عرب به شمار می‌رود. جامع‌التواریخ رشیدالدین هم تاریخ عمومی، و مهم‌ترین اثر دربارۀ نژاد و تاریخ اقوام مغول و برخی اقوام ترک است.
از ویژگیهای تاریخ‌نگاری فارسی عصر ایلخانیان، نثر مصنوع و متکلف است که بارزترین نمونه‌های آن‌را در تاریخ وصاف می‌توان یافت. در دورۀ تیموریان و سلسله‌های هم‌زمان آنان و دوره‌های پس از آن، ستایش و نکوهش و مبالغه در هر دو، دست کم در آثاری که به دستور فرمانروایان و یا مصالح دولتهای وقت نوشته می‌شد، عنصر غالب در تاریخ‌نگاری فارسی است (قس: زرین‌کوب، تاریخ ایران، 32). ظفرنامۀ نظام‌الدین شامی ‌در تاریخ تیمور که به دستور امیر گورکانی نوشته شد، از همین نمونه و از آثار گرانبهای تاریخ این عصر است. بزرگ‌ترین تاریخ‌نامۀ این عصر، کتاب مجمع التواریخ‌السلطانیه، نوشتۀ حافظ ابرو( د 833ق / 1430م) در تاریخ ایران و اسلام در 4 مجلد تدوین شده است. جلد چهارم این اثر زبدة‌التواریخ بایسنقری نام دارد که مشتمل بر تاریخ تیموریان است. شرف‌الدین علی یزدی (د858ق / 1454م) هم به دستور ابراهیم سلطان، پسر شاهرخ تیموری کتابی موسوم به ظفرنامه در احوال تیمور تا خلیل سلطان نوشت که به‌‌‌ویژه مقدمۀ آن ممتاز و مفید است. کتاب مطلع سعدین و مجمع بحرین نوشتۀ عبدالرزاق سمرقندی (د 887ق / 1482م)، خاصه جلد دوم آن از نمونه‌های معتبر تاریخ‌نگاری فارسی در این دوره است.
دربارۀ سلسله‌های هم‌زمان با تیموریان، کتاب مواهب الاهیه از معین‌الدین یزدی در تاریخ مظفریان فارس و یزد را به سبب نثر مصنوع و پیچیده، تالی تاریخ وصاف دانسته‌اند (نک‍‍ : نفیسی، جم‍ ؛ ستوده، 1 / 3). 
دربارۀ عصر آق قویونلو، کتاب دیار بکریه از ابوبکر طهرانی، اثری ممتاز و مرجع مهم تاریخ این دوره به شمار می‌رود. کتاب عالم آرای امینی نوشتۀ فضل‌الله بن روزبهان خنجی (د 927ق / 1521م) هم منبعی بس مهم دربارۀ دولت ترکمانان است. از تواریخ مهم محلی سدۀ 9ق باید از تاریخ طبرستان و رویان و مازندران اثر ظهیر‌الدین مرعشی (د ح 892ق / 1487م) یاد کرد که خود از خاندان کیا جلالیان و مرعشیان بود. بخشهایی از این اثر که متکی بر اسناد خانوادگی و حوادث عصر نویسنده است، از مهم‌ترین منابع تاریخ شمال ایران در این دوره به شمار می‌رود. بحث مرعشی دربارۀ اهداف و فواید تاریخ حاوی نکات قابل توجه است. یکی از مشهورترین تاریخ‌نامه‌های عمومی‌ فارسی، روضة‌الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوک و الخلفاء نوشتۀ میرخواند (د 903ق / 1498م) است با زبان و بیانی معقد و منشیانه. جلد آخر این اثر دربارۀ عصر تیموریان متأخر در خراسان و احوال هرات ارزشمند است. روضة‌الصفای ناصری نوشتۀ رضاقلی هدایت در حقیقت ذیل همین اثر است که حوادث دوره‌های صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه را به آن افزوده است. خواندمیر نوادۀ میرخواند هم کتاب حبیب السیر فی اخبار افراد البشر را بر اساس روضة‌الصفای نیای خود نوشت که از مراجع مهم در تاریخ اواخر عصر تیموری و ظهور صفویان است.
دربارۀ اواخر ایام تیموریان و آق قویونلو، و اوایل کار صفویان کتاب احسن التواریخ نوشتۀ حسن بیک روملو، اگرچه تنها دو جلد از 12 جلد آن در دست است، مأخذی گرانبهاست. مشهورترین منبع تاریخ عصر صفوی کتاب عالم آرای عباسی اثر اسکندر بیک منشی (د 1043ق / 1633م)، از منشیان شاه عباس است که خود بسیاری از حوادث این دوره را دیده، و در آنها حضور داشته است. در عصرنادری هم چند تاریخ‌نامۀ مهم نوشته شد. از آن میان جهانگشای نادری، نوشتۀ میرزا مهدی استرابادی، منشی نادرشاه اهمیت خاصی دارد. کتاب عالم آرای نادری اثر محمد کاظم مروی (میانۀ سدۀ 12ق)، که این اثر را به خواست خود و بر اساس آنچه دیده و شنیده، و حوادثی که در آن حضور داشته، نوشته است، به ویژه برای بررسی تاریخ اجتماعی این دوره بس مهم می‌نماید.
در عصر زندیان کتاب تاریخ زندیه اثر علی رضا بن عبدالکریم شیرازی؛ و تاریخ گیتی گشای از میرزا محمد صادق موسوی، معروف به نامی؛ و گلشن مراد نوشتۀ میرزا ابوالحسن غفاری کاشانی که هردو به زبانی منشیانه و مصنوع تألیف شده، از منابع معتبر به شمار می‌روند.
دربارۀ قاجاریه منابع پر شمار است. از تاریخ‌نامه‌های دودمانی این عصر باید از تاریخ محمدی از محمد بن محمد تقی ساروی؛ و مآثر سلطانیه از عبدالرزاق دنبلی؛ و از تواریخ عمومی،کتاب بزرگ ناسخ التواریخ محمد تقی سپهر یاد کرد (برای برخی از مهم‌ترین تاریخ‌نامه‌های دیگر، نک‍‍ : سجادی، تاریخ‌نگاری، 94-100؛ زرین‌کوب، تاریخ ایران، 29-56).

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: