صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / تاریخ‌نگاری /

فهرست مطالب

تاریخ‌نگاری


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله


عوامل ظهور و رشد تاریخ‌نگاری

قرآن  و سنت

ظهور و رشد تاریخ‌نگاری در عصر اسلامی، در درجۀ اول مبتنی بردین اسلام، یعنی تعالیم قرآن و سنت، آن‌گاه تاریخ‌نگاری ایرانی، پس از آن ادبیات یهودی و مسیحی، و در مرحلۀ آخر میراث عربی است.
در حقیقت منشأ اصلی تاریخ‌نگاری اسلامی، و مهم‌ترین عامل الهام‌بخش مورخان برای تحقیق و تدوین تاریخ، قرآن و سنت بود که شعور تاریخی قوم را بر‌می‌انگیخت و مورخ را وا‌مـی‌داشت تـا راههـای تعلیل تاریـخ را از آموزه‌های اسـلام ــ کـه میان عمل دینـی و دنیـوی تفاوتـی قائـل نیست ‌ــ‌ فراگیرد (لویس، 3؛ زکار، مقدمه بر المغازی، جم‍ ). اسلام به تاریخ چنان نگریسته است که گویی پدیده‌های تاریخی و اعمال و اندیشه‌های بشر در طول تاریخ بر یک بستر می‌لغزد. این اعمال و اندیشه‌ها همان‌طور که از گذشته برآمده، و با آن گره خورده، به آینده نیز پیوسته است و تاریخ گذشته، جهات حرکت تاریخ آینده را تعیین می‌کند (سجادی، تاریخ‌نگاری...، 32-33) و از این‌روست که موضع اسلام نسبت به تاریخ را تحسنی (بهبودگرایی) دانسته اند؛ یعنی خواست و عمل فرد و امت هرچه به ارادۀ خدا نزدیک‌تر شود، خودرستگاری بیشتری خواهند یافت (ویدگری، 91-93).
اشارات تاریخی قرآن به اقوام و انبیای گذشته، مبین همان پیوستگی گذشته و آینده، تبیین هدف تاریخ و تجربۀ تاریخی، یعنی عبرت‌آموزی از تاریخ است و این معنی را در آیاتی چند، همچون «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِم عِبْرَةٌ لِاولِی الْاَلْباب» (یوسف / 12 / 111)، و «کَذٰلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنْباءِ ما قَدْ سَبَقَ وَ قَدْ اٰتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْراً» (طه / 20 / 99)به صراحت بیـان کرده است. دیدگاههای‌قرآنی دربارۀ‌امتهای گذشتـه ــ که مسلمانان را شعور تاریخی بخشید و آنان را آگاه کرد که از موقعیتی خاص در تاریخ برخوردارند (قرشی، 297؛ دوری، 18) ــ مهم‌ترین انگیزۀ مسلمانان در توجه به تاریخ اقوام و انبیا، خاصه تاریخ حیات و سیرت پیامبر اسلام(ص) بود که‌خود از نخستین پایه‌های تاریخ‌نگاری اسلامی‌ به‌شمار می‌رود. به دیدۀ بسیاری از نخستین مورخان مسلمان، همچون عروة بن زبیر، محمد بن شهاب‌زهری، و از متأخران، ابن کثیر،تاریخ‌نگاری بدون نظر به قرآن و معیارهای آن، کافی و کامل نیست؛ و روایات واقدی از زهری نشان می‌دهد که قرآن تا چه پایه می‌تواند در پژوهشهای تاریخی مؤثر یا سهیم باشد (واقدی، 2 / 441، 509، 621-622؛ ابن کثیر، 1 / 5؛ ویدگری،92؛ دوری، 74). به همین سبب، تفسیر قرآن در آغاز پیدایش تاریخ‌نگاری اسلامی، خاصه در مکتب مدینه، با تاریخ پیوندی عمیق داشت ( روزنتال، 27). حتى «اساطیر الاولین» نیز از نظر مفسران اولیۀ قرآن و نخستین سیره‌نویسان با تاریخ مرتبط بود (مثلاً ابن هشام، 1 / 300، دربارۀ تاریخ صدر اسلام، از نضر بن حارث که داستانهای ملی و اساطیری ایرانی را بر مکیان می‌خواند، یاد کرده است). فضل‌الله بن روزبهان اصفهانی با اشاره به همین معنی، فهم بسیاری از آیات قرآن را منوط به اطلاع از تاریخ ‌دانسته،و تاریخ را از علوم ‌ضروری خوانده است‌ (ص‌78).
از سوی دیگر، شأن و مقام یگانۀ پیامبر اسلام(ص) و توصیۀ قرآن به پیروی از افعال و اقوال او، قوی‌ترین انگیزۀ مسلمانان درتدوین سیرۀ پیامبر(ص) شد (دوری، 18؛ قس: قرشی، همانجا). با این همه، باید تأکید کرد که هدف از تدوین حدیث پیامبر(ص) در آغاز، بهره‌های سیاسی و اجتماعی و اعتقادی بود؛ ولی آن‌گاه که این کار شکل گرفت، اهمیت آن درنقل و ضبط و تدوین تاریخ آشکار گردید و سیره‌نویسی که خود از انواع تاریخ‌نگاری اسلامی‌ و مهم‌ترین مدخل پژوهشهای تاریخ آغاز اسلام به‌شمار می‌رود، از همین‌جا وارد عرصۀ تاریخ‌نگاری شد (کائن، «مقدمه بر»، 69؛ زکار، همان، 19،10). افزون بر آنکه روایتی هم از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند که مردم را به پرداختن به «تاریخ»توصیه کرده (نک‍‍ : روزنتال،30، به نقل از الرسالة العذراء)، اطلاع ایشان از تاریخ گذشتگان که آن‌را از جملۀ معجزاتش بر شمرده (باقلانی، 22-23)، و از آگاهی عمیق تاریخی او یاد کرده‌اند (روزنتال،26-27)، انگیزۀ دیگری در مسلمانان برای اقبال به تاریخ ایجاد کرد. اما فرایند ضبط و تدوین سیرۀ پیامبر(ص) را برخی از محققان متأثر از عواملی چون شیوۀ تاریخ‌نگاری ساسانی و روایات ایام العرب دانسته‌اند (گرونه‌باوم،276-277؛ نیز نک‍ ‍: روزنتال، 88).

آثار ایرانی

باید گفت که تاریخ‌نگاری در ایران پیش از اسلام، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد و رشد تاریخ‌نگاری عصر اسلامی، بی‌گمان از رواج و اهمیتی برخوردار بود، چنان‌که مورخان و «کُتّاب سیر» را در طبقۀ دبیران جای می‌دادند (نامۀ تنسر، 12). دربارۀ آثار ایرانی پیش از اسلام، باید گفت که این آثار هم از جنبۀ روش و شیوۀ تدوین، و هم از لحاظ مواد و مضامین، در توجیه اندیشۀ تاریخی و روش تاریخ‌نگاری در قلمرو اسلام تأثیری بزرگ داشت (نولدکه، سراسر مقدمه، به ویژه 14-17؛ محمدی، فرهنگ...،194-195؛ کلیما، 62؛ گرونه‌باوم،261-262). انبوه روایات ایرانی و شیوۀ بیان و عرضۀ تاریخی آنها که در آثار مورخان برجستۀ قرون اولیۀ اسلام آمده، و حتى مورد استناد و اقبال مورخی مسیحی چون ابن بطریق بوده که خود به منابع سریانی دسترسی داشته (نولدکه، مقدمه، (20-21 ، مؤید این تأثیر است.
نخستین آثار ایرانی برای هشام بن عبدالملک به عربی ترجمه شد که خود بر تاریخ‌نگاری اسلامی ‌شام مؤثر افتاد (دهان، 109). مشهورترین منبع تاریخی ایرانی که به عربی ترجمه شد و تقریباً مورد استناد تمامی مورخانی واقع گردید که به تاریخ ایران توجه داشتند، کتاب خدای‌نامه ( یا خدای‌نامه‌ها، نک‍‍ : حمزه، 15؛ بیرونی، 99، 116؛ نولدکه، مقدمه، 20) است که با عنوان سیرالملوک چند بار به عربی ترجمه یا تهذیب شد (مثلاً نک‍‍ : ابن ندیم، 132، 305). نیکلسن اندیشه و روش تاریخ‌نگاری اسلامی‌را اساساً منبعث از این کتاب دانسته است (ص 348). کتاب سیرالعجم که ابن قتیبه از آن نقل کرده ( المعارف، 652)، احتمالاً همان خدای‌نامه‌ای است که ابن ندیم (همانجا) آن‌را خدای‌نامه فی السیر نامیده است. دو کتاب آیین نامه و گاهنامه یا طبقات الاشراف هم از دیگر کتابهای ایرانی است که به عربی ترجمه شد و مورد استناد مورخان قرار گرفت (ابن قتیبه، عیون...، 1 / 8، 62 بب‍ ؛ مسعودی، التنبیه...، 104، 106؛ کریستن‌سن، 81-82). به گفتۀ مسعودی (همانجا)، گاهنامه جزو آئین‌نامه به شمار می‌آمده، و حاوی اطلاعاتی دربارۀ سازمان و مناصب دولت ساسانی بوده است. تاج‌نامه اثر مشهور دیگری که مشتمل بر فنون کشورداری و اندرزهای سیاسی است، به عربی ترجمه شد و از منابع مورخان عصر اسلامی‌ به شمار آمد (مثلاً نک‍‍ : ابن قتیبه، همان، 1 / 5، 11، 59؛ محمدی، «کتاب التاج...»، 29 بب‍ ، «آیین‌نامه‌ها...»، 109 بب‍ ؛ قس: ابن ندیم، همانجا). نویسندگان عصر اسلامی‌ از ترجمه‌های عربی دیگرکتابهای فارسی، چون کارنامۀ انوشروان، بهرام و نرسی، سیرۀ اردشیر، و کتاب بزرگ و مصوری دربارۀ ساسانیان، مأخوذ از اسناد و آثار خزاین ساسانی، نیز یاد کرده‌اند (همو، 364؛ مسعودی، همان، 106).

آثارعربی

 میراث عرب پیش از اسلام را در دو مقولۀ ایام و انساب باید مطالعه کرد (دوری، 15-16) که مضمون اصلی فرهنگ و ادب عرب پیش از اسلام بود و نوعی مواد تاریخی در دسترس مورخ قرار می‌داد، و ثبت و ضبط آن‌را می‌توان آغاز نوعی روش روایی در تاریخ‌نگاری اسلامی‌ به‌شمار آوردکه در جمع و تدوین روایات فتوح اسلامی‌تأثیر بسیار داشت. اگرچه «ایام العرب» بیشتر در مقولۀ «ادب» می‌گنجید تا «تاریخ» (مثلاً نک‍‍ : ابن عبدربه، 5 / 132 بب‍ ؛ ضیف، 62 بب‍ ؛ جاد المولى، مقدمه، نیز 6 بب‍ : یوم ذی‌قار)، ولی به‌کلی فاقد برخی عناصر تاریخی هم نبود (روزنتال، 20-21؛ دوری، 45؛ قرشی، 308- 309) و از این‌روی، توجه و استناد ادیبان و مورخان را به خود جلب کرد (ابن سلام، 1 / 3،108، 228؛ ابوالفرج، 5 / 34-64؛ ابن اثیر،‌1 / 502 بب‍ ؛ ابوعبیده،‌45 بب‍ ) و حتى بعدها برخی آن‌را شاخه‌ای از تاریخ دانستند (حاجی‌خلیفه، 1 / 204).
علم انساب از نظر شکل و محتوای تاریخی کم اهمیت‌تر از ایام‌العرب می‌نماید، ولی دارای خصایص تاریخ‌نگارانۀ بیشتری است. با این‌همه، بعید به نظر می‌رسد که نقل شفاهی ایام و انساب عرب پیش از اسلام در عربستان شمالی و مرکزی منبعث از احساس تاریخ‌نگاری بوده باشد و راویان آن ذهنی تاریخ‌نگر ‌داشته‌ باشند؛ در حالی‌که دست‌کم بخشی از روایات مربوط به اخبار و انساب دولتهای عربستان جنوبی و حیره که به منابع اسلامی ‌راه یافت، چون متکی بر اسناد دولتی و خانوادگی بوده است، حاکی از وجود نوعی تاریخ‌نگری میان راویان آن می‌تواند باشد (سجادی، تاریخ‌نگاری، 22، 24-26). در منابع اسلامی ‌از این‌گونه آثار بسیار استفاده شده است (GAS, I / 244ff.؛ مسعودی، مروج، 2 / 160 بب‍ ، 179 بب‍ ). علم انساب از دیدگاه دیگری نمایندۀ نگرش عرب به آفرینش و حیات انسان است که برخی از محققان آن‌را در ایجاد و تکوین اندیشۀ مورخان و تذکره‌نویسانِ عصر اسلامی‌ سخت مؤثر دانسته‌اند (گرونه‌باوم، 262).
پیش از این به نقش مهم آثار و اخبار یهود در تفسیر آیات و روایات اسلامی‌دربارۀ اقوام و امتهای پیشین اشاره شد. این اخبار که انبوهی اطلاعات تاریخی یا افسانه‌آمیز در دسترس قرار می‌دادند (قرشی،300)، مهم‌ترین عامل اقناع کنجکاوی مسلمانان دربارۀ این‌گونه اشارات قرآنی به شمار می‌روند. قطع نظر از اینکه حجم قابل توجهی اخبار نادرست و واهی از این راه وارد منابع اسلامی‌شد، ولی مسلمانان را با شکل اخبار و صورتهای تعبیر تاریخی آشنا کرد (روزنتال، 24). با توجه به حدیثی که بخاری نقل کرده، به نظر می‌رسد که سابقۀ استفاده از روایات یهودی به روزگار پیامبر(ص) می‌رسد ( الصحیح، 4 / 143). راویان و نویسندگان و مورخان قرون اولیۀ اسلامی که دربارۀ اقوام و دولتهای سامی، منبع دیگری جز اسرائیلیات نمی‌شناختند، به‌طور وسیع به‌این اخبار استناد می‌جستند(‌مثلاً نک‍‍ : طبری، تفسیر، 1 / 79-100، 150- 158؛ ابراهیم، 1 / 23؛مسعودی، مروج، 1 / 23، 2 / 160- 167؛ ادهم، 11-12؛ قس: روزنتال،79 ). برخی از آثار تاریخی مانند کتاب ابوعیسى منجم هم صرفاً بر‌اساس روایات یهودی پدید آمد. با این‌همه، مورخان مسلمان به‌زودی به عیوب و خطاهای این‌گونه اخبار و روایات پی بردند و به انتقاد برخاستند و استفاده از آنها را محدود کردند (سجادی، همان، 30).
افزون بر اینها، تأثیر اخبار و آثار مسیحی(بیزانسی ـ سریانی) بر تاریخ‌نگاری اسلامی‌قابل بحث است. برخی از آثار مکتوب تاریخی سریانی و بیزانسی، مانند کتابهای اوسبیوس و آندرونیکوس از طریق مسیحیان وارد جهان اسلام شد (قرشی، 296-297؛ روزنتال، 77-80) و برخی مورخان، مانند طبری (مثلاً نک‍ ‍: تاریخ، 1 / 18)، و ابن بطریق مسیحی از این‌گونه روایات مسیحی استفاده کردند. ولی ظاهراً دربارۀ این تأثیر مبالغه شده است. حتى گفته‌اند که اخبار ملوک جنوب عربستان محتملاً از طریق منابع مسیحی به کتابهای عصر اسلامی‌ راه یافته است (روزنتال،23). شیوۀ تدوین سال‌شمارانۀ تاریخی در عصر اسلامی‌را هم متأثر از تاریخ‌نگاری بیزانسی و یا سریانی دانسته‌اند (قرشی، همانجا؛ روزنتال،74-78) و نیز گفته‌اند که تحول شکل «اخبار» به «تاریخ» در تاریخ‌نگاری عصر اسلامی، یعنی تحول از عرضۀ روایات متعدد دربارۀ یک حادثه، به تألیف میان روایات، متأثر از تاریخ‌نگاری سریانی بوده است (کائن، «مقدمه بر»،69-70 ).

شیوۀ تدوین تاریخی، انواع تاریخ‌نگاری و روش نگارش تاریخ

شیوۀ تدوین و تنظیم مواد تاریخی را درتحلیل نخستین می‌توان به دو دستۀ تنظیم سال‌شمارانه و تنظیم موضوعی ـ فرهنگ‌نامه‌ای تقسیم کرد که برخی از وجوه هریک، برخی از وجوه دیگری را هم در‌بر ‌می‌گیرد؛ زیرا تنظیم و تدوین موضوعی خود به گونه‌هایی چون تدوین بر حسب طبقات، تدوین تبارشناختی، تدوین بر حسب خاندان و جز آن تقسیم می‌شود. هریک از اینها ممکن است سال‌شمارانه تنظیم شود، و یا یک اثر تاریخی سال‌شمارانه می‌تواند دودمانی یا محلی و یا تبارشناختی باشد؛ اگرچه ترکیب این گونه‌ها، همیشه مصداق خارجی ندارد، ولی قابل تصور است که مثلاً اثری در تاریخ خاص یک سلسله به روش فرهنگ‌نامه‌ای نوشته شود.
انواع تاریخ‌نگاری، یعنی محورها و مضامین اصلی که یک اثر مکتوب تاریخی بر اساس آن، و هماهنگ با دایرۀ نگاه مورخ شکل می‌گیرد. انواع تاریخ‌نگاری را می‌توان به سیر و مغازی ؛ مقاتل و فتن و حروب یا تک‌نگاری دربارۀ حوادث؛ فتوح؛ تواریخ عمومی؛ تواریخ دودمانی وتک نگاری دربارۀ فرمانروایان؛ تواریخ محلی؛ انساب؛ طبقات؛ آثار مربوط به وزارت و دیوان‌سالاری؛ فرهنگ‌نامه‌های تاریخی؛ و تاریخ فرق و مذاهب تقسیم کرد (سجادی، همان، 75-81، 109- 149). از این جمله، شکل تبارشناختی یا انساب که در میان عرب پیش از اسلام هم وجود داشت، کهن‌ترین نوعِ تاریخ‌نگاری به شمار می‌رود و روایاتی هم از پیامبر(ص) حاکی از تشویق به نسب‌شناسی نقل کرده‌اند (سمعانی،1 / 18-22). اما مراد از روشهای نگارش تاریخ، صورت نقل و تألیف مواد تاریخی است، یعنی روش روایی، روش ترکیبی و روش تحلیلی. میان انواع و شیوه‌های تدوین تاریخی نسبت عام و خاص برقرار است و روشهای نگارش تاریخ با همۀ اینها سازگار می‌نماید، چنان‌که مثلاً کتاب التاریخ الباهر ابن‌اثیر، اثری دودمانی دربارۀ سلسلۀ اتابکان آل‌زنگی، و در عین حال سال‌شمارانه است که به روش ترکیبی نگاشته شده است؛ یا تجارب الامم ابوعلی مسکویه تاریخی عمومی، سال‌شمارانه ومبتنی بر روش ترکیبی ـ تحلیلی است. حتى ممکن است دو گونه تدوین و تنظیم تاریخی نیز با هم جمع شوند، چنان‌که کتاب تاریخ بیروت و اخبار الامراء البحتریین من بنی العرب از صالح بن یحیى، تاریخی دودمانی و در عین حال محلی است. روش کلی نگارش یک اثر 
فرهنگ‌نامه‌ای اگرچه سال‌شمارانه نیست، ولی آنچه ذیل نام کسان، یا ذیل عنوان حوادث، یا ذیل نام مکان می‌آید، نیز می‌تواند بر حسب زمان تنظیم شود.
شیوۀ تنظیم سال‌شمارانه، رایج‌ترین شیوۀ تدوین تاریخی است. در این شیوه، تسلسل زمانی میان حوادث حفظ می‌شود، اگرچه یکپارچگی موضوعی ممکن است دچار اختلال شود، زیرا چنان‌که ابن اثیر هم متوجه بوده، اجزاء یک حادثۀ تاریخی و نتایج آن که فرایندی طولانی را طی کرده است، ذیل ماهها و سنوات مختلف و گاه دور از هم درج می‌شوند و پیوند موضوعی گسیخته می‌گردد. به همین سبب، ابن اثیر برای احتراز از این اختلال، وقایعی را که ذیل ماهها و سالهای پراکنده و طولانی یاد کرده، غالباً در یک‌جا هم به مناسبت مقام، تصویری کلی از آن ارائه داده است تا انسجام موضوع از بین نرود (1 / 4). به علاوه، وقتی اجزاء یک حادثه در مواضع مختلف ذکر گردد، به دشواری می‌توان آن‌را تحلیل کرد و تصویری دقیق از نتایج سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آن عرضه داشت. برخی از محققان این شیوه را از اختصاصات مورخان ادیب دانسته‌اند (گرونه‌باوم، .(281 افزون بر آن، تعیین جای حوادثی که تاریخ حدوث آنها به درستی معلوم نیست، در تواریخ سال‌شمارانه دشوار است. به همین دلیل، برخی از مورخان چنین حوادثی را ذیل «زمانی» که خود آن‌را درست‌تر می‌دانستند، به تفصیل یاد کرده، و در بقیۀ سنوات مورد اختلاف، به اشاره‌ای یا فقط ذکر نظر مخالف دربارۀ حدوث واقعه بسنده می‌کرده‌اند. مثلاً طبری واقعۀ فتح مداین را در حوادث سال 16ق / 637م به تفصیل آورده، و در حوادث سال 19ق متذکر شده که واقدی فتح مداین و جلولا را در این سال دانسته است (تاریخ، 4 / 103، برای مورد دیگر، نک‍‍ : 4 / 83، 94). یا معمولاً احوال و صفات حکام و خلفا را در یک موضع، و بیشتر در ذیل سال‌مرگ آنها می‌آوردند (مثلاً نک‍‍ : همان، 8 / 62- 108، دربارۀ منصور عباسی، نیز نک‍‍ : 8 / 172-176، دربارۀ مهدی عباسی). دربارۀ منشأ این شیوه در تاریخ‌نگاری اسلامی‌نمی‌توان به ضرس قاطع اظهار‌نظر کرد؛ اگرچه برخی از محققان بر‌آن‌اند که این شیوه از راه آثار ایرانی یا سریانی،یا تماس مسلمانان با مسیحیان به تاریخ‌نگاری اسلامی‌وارد شده است (روزنتال،75-81).
این معنی هم که گفته‌اند ذکر واژۀ «تاریخ» در عنوان آثار مکتوب تاریخی، نشان‌دهندۀ شیوۀ سال‌شمارانه است (قرشی،312؛ قس: کائن، «مقدمه بر»، 69-70)، چندان وجهی ندارد؛ چه، واژۀ «تاریخ» ــ که در آغاز به عنوان زمان یا دورۀ زمانی معین به‌کار می‌رفته است ــ در عنوان آثار کهن تاریخ اسلام فقط می‌تواند نشان‌دهندۀ اهمیت زمان حدوث وقایع برای مورخ و ذکر زمان حادثه باشد و لزوماً به معنای تدوین سال‌شمارانۀ اثر نیست. در واقع دانسته نیست که نخستین آثار مورخان عصر اسلامی‌ مانند تاریخ اخبار الخلفاء هشام کلبی یا تاریخ الخلفاء مداینی، بر حسب تسلسل زمانی تنظیم شده بوده، یا فقط زمان حوادث در آنها یاد شده است؛ در حالی که از عنوان التاریخ علی السنین، نوشتۀ هیثم بن عدی، معلوم است که بر حسب تسلسل زمانی تدوین شده بوده است. از اینجا می‌توان حدس زد که واژۀ «تاریخ» به تنهایی تسلسل زمانی را القاء نمی‌کرده، و نویسنده برای افادۀ این معنی، عنوان را با «علی السنین» مقید کرده است. به هرحال، بنا بر قراینی، به نظر می‌رسد کسانی چون محمد بن مسلم زهری، موسی بن عقبه، و عبدالله بن ابی‌بکر بن حزم، نخستین کسانی باشند که این شیوه را به کار گرفتند (GAS, I / 255-256). اگر نظر کلود کائن (همان،116) درست باشد که تاریخ خلیفة بن خیاط، از آنِ مداینی استاد اوست، این کتاب را باید یکی از کهن‌ترین آثار تاریخی موجود به شیوۀ سال‌شمارانه دانست. شیوۀ تنظیم سال‌شمارانه را در بیشتر انواع تاریخ‌نگاری، مانند تاریخهای عمومی، محلی، دودمانی، سیر و مغازی، مقاتل و فتن، می‌توان به‌کار گرفت. 
از دیدگاه‌ روشهای ‌تاریخ‌نگاری، روش‌روایی‌ یا حدیثی‌ ـ ‌خبری، از کهن‌ترین و مهم‌ترین روشهای عرضۀ اخبار تاریخی در تاریخ‌نگاری اسلامی‌ به‌شمار می‌رود. تحقیق دربارۀ آغاز شکل‌گیری و رواج این روش، قطع نظر از تاریخ ظهور روایت و اسناد روایت، مستلزم بحث دربارۀ کتابت روایات و اخبار تاریخی است. نظر مشهور بر آن است که روایات مربوط به انساب و مغازی وسیره تا اوایل سدۀ 2ق / 8م به صورت شفاهی نقل می‌شد. پس از آن، راویان به تدریج به کتابت گرایش یافتند و هم اینها نخستین مورخان عصر اسلامی‌ به‌شمار می‌روند. در واقع تاریخ‌نگاری اسلامی با آغاز کتابت حدیث و اخبار مقارن بود (دوری، 57، نیز 47-48؛ کائن، همان، 69, 114). از سوی دیگر به نظر می‌رسد که دست‌کم بخشی از گزارشهای مورخانی چون طبری از منابع مکتوب گرفته شده است (مثلاً نک‍‍ : تاریخ، 5 / 297) و گروهی از محققان، ضمن تحقیق دربارۀ نخستین راویـان مغازی و آثار آنهـا، معتقد شدند کـه روایات از آغازــ یعنـی از زمانی که مسلمـانـان بـه اهمیت روایـت پـی بـردند ــ نوشتـه می‌شد (هورُویتس، 2 بب‍ ).
دربارۀ اسناد روایت، اعم از شفاهی یا مکتوب، باید گفت کـه حـوادث و کشمکشهای سیـاسی و اعتقادی ــ که جعل حدیث و دخل‌وتصرف در آن‌را نیز در پی داشت ــ موجب توجه به‌سلسله سند روایت شد و هرکس که خبری اعم از دینی و غیر دینی روایت می‌کرد، آن‌را به کسی که شاهد صدور آن خبر از منبع اصلی بود، یا آن‌را بلاواسطه از شنونده و شاهد دیگر گرفته بود، مستند می‌کرد. پدیدۀ اِسناد و اصطلاحاتی چون «سماع» و «قرائت» و «کتابت» (نک‍‍ : صالح، 88 بب‍ ) و جز آنها را نشانه‌ای‌ بر وجود منابع مکتوبِ اخبار و روایات در دوران آغازین اسلام دانسته‌اند و شواهدی بر آن اقامه کرده‌اند (GAS, I / 238-241).
به هر حال، از آنجا که اقوال و افعال پیامبر(ص) به دیدۀ مسلمانان، یگانه راهنمای ایشان پس از قرآن به شمار می‌رود، محدثان، یعنی نخستین کسانی را که به مغازی و سیرت پیامبر اسلام(ص) توجه، و آنها را حفظ کردند، باید اولین مورخان عصر اسلامی‌ به‌شمار آورد. به سبب همین اهمیت، اسناد روایت و نقد راویان سیره و مغازی نیز همچون احادیث دیگر در ارزیابی میزان صحت آنها اهمیت یافت و به عنصری اساسی در بررسی روایات تاریخی و تاریخ‌نگاری روایی تبدیل شد (دوری،20-21؛ قس: کائن، همان، 69-70).
از اولین محدثانی که به سیره و مغازی پرداختند، روایات آن‌را گرد آوردند و نوشتند و آثارشان طلیعۀ تاریخ‌نگاری روایی به شمار می‌رود، باید به ابان بن عثمان، عروة بن زبیر، شرحبیل ابن سعد، و محمد بن مسلم بن عبدالله زهری اشاره کرد که بنیان‌گذاران مکتب تاریخ‌نگاری مدینه نیز به شمار می‌روند. اولین نمایندگان مکتب عراق چون ابومخنف و عوانة بن حکم نیز از آغاز‌کنندگان تاریخ‌نگاری روایی به شمار می‌روند (نک‍‍ : ادامۀ مقاله).
برجسته‌ترین نمایندۀ روش تاریخ‌نگاری روایی، طبری است که اساساً بینش حدیثی داشت و ارزش روایات را به اسانید آن وابسته می‌دانست. بر این روش که فاقد ارزیابی و نقد متن روایات است و پیوندهای تاریخی میان اجزاء آن سست می‌نماید، خرده‌ها گرفته‌اند؛ با این همه، از فواید آن هم نباید غافل ماند (سجادی، تاریخ‌نگاری، 40-42) و البته طبری خود این خرده‌گیریها را پیش‌بینی می‌كرده، و به آنها پاسخ داده است (تاریخ، 1 / 7- 8). ابوریحان نیز در این باره که تاریخ مبتنی بر نقل و سماع است، با طبری هم‌داستانی کرده، اما در عین حال بر آن است که از راه مقایسۀ روایات و بهره گرفتن از عقل در این کار می‌توان مسموعات و منقولات‌ را ارزیابی نمود و تا حدی درست را از نادرست باز شناخت (نک‍‍ : زریاب،50-53). با این همه، روش مورخ متأخرتری چون رشیدالدین فضل‌الله که تصریح کرده وظیفۀ مورخ گردآوری همۀ روایات است، بدان‌گونه که معتبران و بزرگان هر قوم گفته، و در کتب خود آورده‌اند؛ و اگر بخواهد فقط اخبار مورد اتفاق و موثق را گرد آوَرَد، هرگز نمی‌تواند تاریخ بنویسد (1 / 8-12)، با طبری هماهنگ است.
روش روایی در تاریخ‌نگاری چند خصوصیت داشت: نخست آنکه هر دسته از اخبار دربارۀ واقعه‌ای، بدون توجه به پیوستگی آن با وقایع دیگر ذکر می‌شد و به تنهایی کامل می‌نمود؛ دوم آنکه اسناد روایت،کامل یا ناقص ذکر می‌گردید؛ و سه دیگر آنکه گزارشهای روایی، خاصه در آثار اخباریانی که متأثر از شکل روایات « ایام العرب» بودند، ویژگیهای ادبی نیز داشت، و به سبب همین خصوصیت است که برخی محققان، تاریخ‌نگاری خبر را برگرفته از شکل «خبر» قصص الایامِ پیش از اسلام دانسته‌اند (قرشی، 309؛ روزنتال، 66-68).
تاریخ‌نگاری روایی در آغاز تکوین چیزی جز مواد خام تاریخی ارائه نمی‌داد. ظاهراً عرضۀ هر دسته خبردربارۀ واقعه‌ای خاص و جدا از حوادث دیگر در این روش، موجب انگیزش توجه مورخ به ارائۀ تک‌نگاری دربارۀ حوادث مهم تاریخی شد. سرانجام باید گفت که بخش مهمی ‌از آثار مکتوب تاریخی دورۀ اسلامی‌منطبق‌با این روش‌است.‌به‌عنـوان اولین نمونه‌های‌ تاریخ‌نگاری‌‌‌ روایی‌‌ یا حدیثی ـ خبری‌‌ باید‌ از رساله‌های‌ مختصر و تک‌نگاریهای نخستین مورخان اهل حدیث و اخباریان، از عوانة بن حکم و عروة بن زبیر تا مداینی و ابن اسحاق یاد کرد. نمونه‌های برجسته‌تر این روش را در تاریخهای عمومی، دودمانی، طبقات و تبار‌شناختیهای عصر مورخان بزرگ چون بلاذری و طبری در قرن 3ق تا ابن عماد حنبلی در سدۀ 11ق می‌توان دید (سجادی، تاریخ‌نگاری، 72).
در روش دیگر که آن‌را ترکیبی می‌خوانیم، مورخ به جای آوردن روایات مختلف با اسانید متفاوت دربارۀ یک حادثه، از مجموع آن روایات، از راه مقایسه و ترکیب و استدلال ضمنی، گزارشی جامع از آن حادثه ارائه می‌دهد. نشانه‌هایی از این روش در برخی از روایات زهری دربارۀ مغازی و سیره دیده می‌شود (دوری، 94). بلاذری در فتوح البلدان این روش را به طور گسترده‌تر به‌کار گرفت و مواد تاریخ موجود را پس از نقادی و پالایش برگزید و شکل موزونی به گزارشها داد و از آوردن روایات متعدد دربارۀ یک حادثه خودداری کرد. وی در این کار از منابع هردو مکتب اخباریان و اهل حدیث استفاده کرده، ولی بیشتر بر روایات مدنی تکیه داشته است (1 / 48- 49). وی گاه سند روایت را یاد کرده، و گاه فقط آخرین راوی را آورده، و در مواضعی هم به «قالوا» یا «عن مشایخ من اهل الشام» بسنده کرده است (همان، 1 / 130-132، جم‍ ) و همین نکته حاکی از آن است که وی روایات را ترکیب می‌کرده است. این روش به تدریج رواج بیشتری یافت و کسانی چون دینوری در الاخبار الطوال (مثلاً واقعۀ جمل، ص 144-145؛ قس: همان واقعه، طبری، تاریخ، 4 / 458 بب‍ )، یعقوبی که خود به اتخاذ این روش تصریح کرده است (2 / 5-6)، ابن قلانسی در تاریخ دمشق (نک‍‍ : زکار، مقدمه بر تاریخ دمشق، «ع-ف»)، ابن جوزی در المنتظم (1 / 117- 118، و ذکر واقعۀ شهادت امام علی(ع)، نک‍‍ : 5 / 164 بب‍ ؛ قس: طبری، همان، 5 / 173-174، همان روایات)، و ابن اثیر که در الکامل، روش خود را توضیح داده (1 / 2-4)، به آن پای‌بندی نشان داده‌اند. این شیوه در بسیاری از تواریخ محلی هم به چشم می‌خورد؛ چنان‌که نرشخی در تاریخ بخارا (مثلاً ص 52-53؛ قس: همان وقایع در تاریخ طبری)، و ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان (مثلاً ص 161؛ قس: همان واقعه در تاریخ طبری)، از این روش پیروی کرده‌اندد.
در روش تحلیلی، مـورخ افزون بر عرضۀ مواد تاریخی‌ ــ که بیشتر به روش ترکیبی شکل گرفته است ــ به تحلیل، تبیین و بررسی علل و نتایج حوادث می‌پردازد. البته در تاریخ‌نگاری عصر اسلامی‌ نمی‌توان اثری تحلیلی، آن‌گونه که امروز مورد نظر است، نشان داد؛ زیرا توجه مورخان بیشتر معطوف به نگارش احوال فرمانروایان و دیوان‌سالاران، شرح جنگها و کشمکشهای داخلی و خارجی و موضوعاتی از این دست بود و کمتر به درک مفاهیم اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و تبیین کیفیت و ترکیب بافتهای آن می‌پرداختند (گرونه‌باوم، 282).
با این‌همه، مورخانی نیز بودند که با توجه به احوال فرهنگی و اجتماعی روزگار، دیدگاهی خاص نسبت به تاریخ و اهداف تاریخ‌نگاری داشتند و گاه به تعلیل برخی فرایندهای تاریخی می‌پرداختند. در واقع، مورخی که تنها به نقل روایات اعتماد نورزد، بلکه اخبار را با معیار حکمت و خرد بسنجد و احوال سیاسی و تمدنی را در معرض تفحص و ارزیابی قرار دهد (ابن خلدون، 13)، اثر او را به اعتباری باید تحلیلی خواند. این‌گونه تاریخ تحلیلی، از برخی جهات، مثلاً جمع و تألیف روایات و ارائۀ گزارشی پیوسته و منسجم از یک حادثه، دارای خصوصیاتی مشترک با تاریخ ترکیبی است. ازین رو، در تواریخ ترکیبی عمومی، نه فقط نشانه‌هایی از تحلیل و ارزیابی هم دیده می‌شود، بلکه اثری چون الکامل ابن اثیر را برخی از محققان اصلاً اثری تحلیلی و از مهم‌ترین نمونه‌های آن دانسته‌اند (نک‍‍ : EI2, III / 724 )؛ اما اینکه گفته‌اند تاریخ ترکیبی را می‌توان بر اساس تاریخ تحلیلی نوشت (نک‍‍ : زرین‌کوب، تاریخ در ترازو، 118)، جای بحث و نقد است. به هرحال، از جمله تواریخ عمومی‌که می‌توان آن‌را در زمرۀ تاریخهای تحلیلی قرار داد، تجارب الامم ابوعلی مسکویه است. دیدگاه نویسنده نسبت به تاریخ که آن‌را از زاویۀ عمل و اخلاق نگریسته، اهداف تاریخ‌نگاری و روش استدلالی و نگرش فلسفی او به‌تاریخ (نک‍‍ : زریاب، 44- 49)، آن‌را از بیشتر آثار تاریخی عصر اسلامی‌ متمایز ساخته است. به نظر ابوعلی مسکویه ذکر حوادث یا وقایع‌نگاری صرف نمی‌تواند تاریخ را به بوتۀ آزمایش و عمل، برای تحصیل تجربه و استفاده از آن در سیاست و حتى تدبیر منزل تبدیل کند، مگر آنکه حوادث مشابه با یکدیگر مقایسه شود و علل و اسباب پیروزیها، شکستها، ظهور و سقوط دولتها شناخته و ذکر گردد (چ امامی، 1 / 1-2). این دیدگاه به اصول کار مورخان امروز بسیار نزدیک است (امامی، 1 / 31 بب‍ ، به نقل از کائتانی). از جملۀ تحلیلهای ابوعلی، باید از بررسی علل ویرانی شهرها و ظهور فساد و سوء سیاست، مصادرۀ اموال توسط فرمانروایان، استقلال‌طلبی حاکمان و علل محدود شدن قلمرو خلافت (نک‍ : چ آمدرز، 1 / 366-367، 2 / 96 بب‍ ، 184 بب‍‌) یاد كرد.
از تواریخ تحلیلی فارسی، می‌توان تاریخ بیهقی را نام برد. ابوالفضل بیهقی به برخی از جزئیات حوادث که به کار تحلیل تاریخ می‌آید، و در آن عصر یادآوری و تحلیل آنها را چیزی جز قصه‌گویی نمی‌دانستند، توجه داشته، و آگاهانه به آنها پرداخته است. بجز آن، وی از بعضی مواد و اطلاعات که مستقیماً به کار تاریخ نمی‌آید، در تبیین و تحلیل حوادث استفاده کرده است تا از آن «بیداری افزاید و تاریخ به راه راست رود» (ص 354، 454، نیز برای برخی ارزیابیها و تحلیلهای او، نک‍ : 179، 460-467، 540-541).

صفحه 1 از5

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: