جغرافیا

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • بتلیخ |
  • بتجان |
  • بتدین | بِتَدّین، شهرکی در شهرستان شوف واقع در منطقۀ جبل لبنان. بتدین مخفف بیت‌الدین، واژه‌ای سامی، مرکب از دو کلمۀ بیت (= خانه) و دین (= قضا و داوری، حکومت و عبادت) است. گویا این محل در گذشته عبادتگاه دروزیان، یا جایگاه قضا بوده است (فریحه، 20؛ ابومصلح، 94).
  • بتلیس |
  • بتنده |
  • بتم | بُتَّم، نام ولایت و ناحیه‌ای کوهستانی در ماوراءالنهر در بخش علیای رود سغد (زرافشان) در حدفاصل جیحون و سیحون علیا (ناحیۀ کوهستانی حصار و زرافشانی کنونی).
  • بجاق | بُجاق، سرزمینی در جنوب بسرابی در کشور رومانی، بجاق و صورت کهن ان بُجغاق، واژه‌ای ترکی و به معنای کرانه، گوشه و زاویه است (کاشغری، 306؛ مینورسکی، 467). به شدت شن‌زار اطراف رود، و به امیرنشینها نیز بجاق می‌گفتند که واژه‌ای کومانی (قپچاقی) است («دائرةالمعارف...»، VI/ 341).
  • بثنیه | بَثَنیّه، ناحیه‌ای درجنوب درۀ حوران درسوریه. این ناحیه از شمال به لَجا و جَیدور، از جنوب به ارتفاعات جُمَل، از شرق به جبل‌الدروز و از غرب به بلندیهای جولان محدود است. مرکز آن اَذرِعات (دِرعای کنونی) است که در فاصلۀ 106 کیلومتر دمشق قرار دارد.
  • بجانه | بَجّانه، شهرکی واقع در جنوب اسپانیا و شمال بندر المریه. رود ریوآندرا که از کوههای سیرانواد سرچشمه می‌گیرد، از این شهر عبور کرده، در شهر بندری المریه به دریا می‌ریزد (EI2, I/ 864).
  • بجایه | بِجایه، یکی از شهرهای بندری الجزایر در ساحل مدیترانه، فرانسویها بجایه را به سبب شمعهایی که در آنجا تهیه، و به خارج صادر می‌شد. بوژی (شمع) نامیده‌اند (دایرةالمعارف...). این شهر پیش‌تر ناصریه خوانده می‌شد، سپس آنجا را به نام قبیلۀ بربری که در آن حوالی می‌زیست، بجایه نامیدند (عبادی، 219، حاشیۀ 3). این شهر ساحلی ...
  • بجستان | بِجِسْتان، بخش و شهری در جنوب استان خراسان.
  • بجنور | بِجْنور، شهر و ناحیه‌ای در شمال غربی ایالت اوتارپرداش در شمال هند که بخشی از جمعیت آن مسلمانند.
  • بجنورد | بُجْنورْد، شهرستان و شهری در استان خراسان.
  • بجه |
  • بجور | بَجور، سرزمینی کوهستانی در شمال کشور پاکستان، در ایالت سرحد شمال‌غربی، نام این سرزمین در منابع به صورت باجور نیز آمده است (‌ﻧﻜ : هروی، 1/ 120؛ میرک، 114؛EI2).
  • بجه | بَجه، قومی که از روزگاران کهن در حوزۀ نیل علیا سکنى داشته است. نام این قوم را در کتیبه‌های حبشی به صورت بِگا (توخ، 64) و در منابع قدیم عربی به شکل بَجه و بُجه ضبط شده است. بجه قومی است بدوی و متشکل از قبایل گوناگون که مسکن آنان عموماً از شمال به مصر علیا، از جنوب به حبشه، از شرق به دریای‌سرخ و از غرب به صحرای...
  • بچینا |
  • بحر اخضر |
  • بحر احمر |
  • بحران | بُحران، یا بَحران، سرزمینی در ناحیۀ فُرع در حجاز میان مکه و مدینه واقع در 24 کیلومتری شهر مدینه. به گفتۀ ابن اسحاق، بحران معدنی در حجاز بوده، و به حجاج بن علاط بهزی تعلق داشته است (‌‌ﻧﻜ : یاقوت، 1/ 498-499).
  • بحر ابیض |
  • بحرالروم |
  • بحر زنج | بَحْرِ زَنْج، نامی که جغرافی‌نویسان مسلمان به قسمت غربی اقیانوس هند که از خلیج عدن تا ماداگاسکار امتداد دارد، اطلاق کرده‌اند. این نام از نام ساحل مجاور آن، مشهور به بلادزنج یا زنگبار گرفته‌شده اسن. زنگبار را مأخوذ از «رنگ» و «زنگی» فارسی (پهلوی زنگیک به معنای سیاه‌پوست) دانسته‌اند (EI2).
  • بحر محیط | بَحْرِ مُحیط، یا اقیانوس (یونانی: اُکِئانوس)، دریای بزرگی که جغرافی‌دانان کهن می‌پنداشتند همۀ خشکیهای زمین را احاطه کرده است. یونانیان اقیانوس را رود برزگی می‌پنداشتند. همۀ خشکیهای زمین را احاطه کرده است. یونانیان اقیانوس را رود بزرگی می‌دانستند که سراسر قرص مسطح زمین را در برمی‌گرفت (BSE3, XVIII/ 328). در اس...
  • بحرالغزال | بَحْرُالْغَزال، رود و استانی در سودان.
  • بحرالمیت | بَحْرُالْمَیِّت، دریاچه‌ای در فلسطین که به واسطۀ فقدان حیات جانوری، به این‌نام (دریای‌مرده مشهور شده است؛ اما در منابع مختلف و در میان اقوام گوناگون اسامی و القاب دیگری هم یافته است، چنانکه در تورات نام آن دریای نمک (بحرالملح) و دریای عربه و دریای شرقی (سفرتثنیه، 17:3؛ صحیفۀیوشع، 16:3، نیز 3:12؛ کتاب دوم پادش...
  • بحرین | بَحْرِیْن، کشوری که در 1349ش/ 1970م در پی کشمکشهایی میان دولتهای ایران و انگلستان پدید آمد و سرانجام با همه‌پرسی سازمان ملل متحد و موافقت دولت ایران به استقلال رسید و در 1350ش/ 1971م به عضویت آن سازمان پذیرفته شد. نظام حکومتی بحرین مشروطۀ سلطنتی است و بنابر قانون‌اساسی از 3 قوۀ مقننه، مجریه و قضایی تشکیل یافت...
  • بحیره | بُحَیْره، استانی در شمال غربی مصر، شامل نواحی غرب رودخانۀ نیل که از شمال به دریای مدیترانه و از جنوب‌شرقی به تپه‌هایی در وادی نطرون محدود است. این استان در عرض °25 و ´30´ شمالی از استان جیزه جدا می‌شود (EI1).
  • بحرین | بَحْرِیْن، نام قدیم منطقه‌ای واقع برساحل شرقی شبه جزیرۀ عربستان، جغرافی‌دانان دست‌کم تا سده‌های 6-7ق/ 12-13م نام بحرین را بر منطقۀ وسیعی از کنارۀ شرقی شبه جزیرۀ عربستان اطلاق کرده‌اند که از شمال به بصره، و از جنوب به عُمان، و از غرب به منطقۀ یمامه، و از شرق به جنوب غربی خلیج‌فارس محدود می‌شد (ابن‌رسته، 182؛ ا...
  • بخارلیق | بُخارْلیق، یا بُخارلیک، پُخارلیک، گروه قومی و کوچکی از بخاریان ساکن سیبری (آکنیر، 98؛ «دائرةالمعارف...»، XII/ 825؛ EI2, I/ 133 ). اینان از بازماندگان بازرگانانیند که در سدۀ 10ق/ 16م از بخارا و اراضی آسیای مرکزی به سیبری غربی مهاجرت کردند و در آنجا استقرار یافتند (همانجا؛ آکنیر، 98). آن زمان میان امیران بخارا ...
  • بخارا | بُخارا، شهر و استانی در جمهوری ازبکستان.
  • بخت اردشیر |
  • بختگان | بَخْتِگان، یا نیریز، دریاچه‌ای فصلی در استان فارس. این دریاچه به مساحت 750 ﻛﻤ 2، در 85 کیلومتری شرق شیراز، 14 کیلومتری شمال استهبان، و 20 کیلومتری شمال غرب نیریز، در ارتفاع 558‘1 متری از سطح دریا واقع است (ﻧﻜ : نقشۀ تقسیمات...؛ جعفری، 163). اطلاق نام نیریز به این دریاچه را می‌توان به دلیل همجوار بودن آن با جل...
  • بخش | بخش، واحدی در تقسیمات کشوری ایران که قسمتی از یک شهرستان، و خود دربرگیرندۀ چند دهستان است. واژۀ بخش در زبان فارسی به معنای حصّه، نصیب، قسمت، بهره، بهره، جزء، پاره و... آمده است (ﻧﻜ : برهان...؛ نیز لغت‌نامه...).
  • بخراء | بَخراء، شهری باستانی در شهرستان تدمر، در استان حمص سوریه. بخراء مؤنث ابخر، به معنی بوی بد نفس است و گفته‌اند که این شهر را به سبب بوی بد خاکش (وجود چشمه‌های آب‌معدنی گوگرددار، ﻧﻜ : المعجم...، 2/ 257) چنین نامیده‌اند (ابوعبید، 1/ 230؛ یاقوت، 1/ 523). برخی به غلط گمان می‌کردند که بخراء همان «گوآریا» مورد اشارۀ ...
  • بخور، جاده |
  • بدائون | بَدائون، یا بُدائون، ناحیه و شهری کهن در ایالت اوتارپرادش در شمال هند. این نام به صورت بداون و بدایون نیز آمده است (ابن‌بطوطه، 411؛ بابر، I/ 267؛ ندوی، 10؛ احمد یادگار، 39). گفته شده که واژۀ بدائون برگرفته از نام شاهزاده‌ای به نام بوداست که این شهر را در سدۀ 4ق/ 10م بنا نهاد («مجله...»، IX/ 34).
  • بدخ |
  • بدخشان | بَدَخشان، سرزمینی کوهستانی در فلات پامیر که بخشی از آن در خاک افغانستان، و بخشی دیگر استان خودگردان بدخشان تابع جمهوری تاجیکستان است. نام آن در طول تاریخ به صورت بدخشان و بلخشان نیز ضبط شده است(برای اقوال دربارۀ ریشۀ نام، ﻧﻜ : ایرانیکا، III/ 631).
  • بدلیس | بِدلیس، شهر و مرکز استانی به همین نام در آناتولی شرقی در مشرق ترکیه.
  • بذ | بَذّ، منطقه‌ای در شمال کوه هشتاد سر در آذربایجان شرقی (شمال شهرستان اهر و جنوب غربی کلیبر). بذر در آغاز مرکز جاودانیان و سپس جایگاه خرم‌دینان بود (‌ﻧﻜ : ﻫ د، بابک خرم‌دین). ابن‌خردادبه بذ را رستاقی در آذربایجان نوشته، و شهربذ را «مدینۀ بابک» نامیده است (ص 119-121؛ نیز‌ ﻧﻜ : ابن‌فقیه، 286؛ بارتولد، VII/ 211) و...
  • برات | بِرات، ولايت و شهر مركز آن، در جنوب بخش مركزی آلبانی كه قسمتی از اراضی آن كوهستانی است. سابقۀ اين شهر به سدۂ 4ق‌م می‌رسد، در سدۂ 2ق.م يونانيان اين شهر را آنتی پاتريا می‌ناميدند. در عهد امپراتوری روم شرقی (بيزانس)، اين شهر پولخِريوپوليس ناميده شد («دائرة‌المعارف...»، BSE3, III/ 204; V/ 473). از سدۂ 3ق/ 9م هنگا...
  • برادوست | بَرادوست، یكی از 3 دهستان بخش صومای برادوست شهرستان اورمیه، واقع در استان آذربایجان غربی. این دهستان از شمال به دهستانهای انزل جنوبی و صومای جنوبی، از خاور به دهستان نازلوچای، از جنوب به دهستان ترگور و از باختر به تركیه محدود است (سرشماری، شناسنامه، نقشۀ شهرستان اورمیه؛ دهقان، 287).
  • برار | بِرار، ناحیه‌ای قدیمی در شرق ایالت مهارشترا در غرب كشور هندوستان. در دورۀ باستان این ناحیه را چنانكه در كتابهای مذهبی هندوان نیز آمده است، ویداربها می‌نامیدند (لاو، 341؛ كانینگم، 438؛ «فرهنگ...»، VII/ 365-366). ابوالفضل علامی نام اصلی آن را «وردانت» آورده، و گفته است كه «وردا» نام رودی، و «نت» به معنی كنار اس...
  • برازجان | بُرازْجان، شهر و مركز شهرستان دشتستان در استان بوشهر.
  • برانس | بَرانِس، عنوان یكی از دو شعبۀ اصلی بربر، و از ساكنان كهن مغرب، علمای نسب‌شناس بربر و عرب برآنند كه بربران به دو شاخۀ اصلی برنس و مادغس (یا ماذغیس ملقب به ابتر) تقسیم می‌شوند. در منابع اسلامی شكل جمع این دو نام برانس وبُتْر آمده است (ابن خلدون، 6(1)/ 176؛ ابن حزم، 495).
  • بربری |
  • بربرا | بَرْبَرا، شهر و بندری مسلمان‌نشین در شمال كشور سومالی، ‌واقع بر ساحل خلیج عد در °10 و ´27عرض شمالی و °45 و ´1 طول شرقی. شهر بربرا در فاصلۀ 315 كیلومتری جنوب شرقی باب‌المندب و 265 كیلومتری جنوب عد، در شمال شرقی شاخ آفریقا واقع شده است (كوك، 487؛ سامی، 2/1273). این شهر به روزگار كهن مالائو نام داشت و مسلمانان آ...
  • برج البراجنه | بُرْجُ الْبَراجِنه، شهری ساحلی در 7 کیلومتری جنوب شرقی بیروت، واقع در استان جبل لبنان. جزء اول نام این شهر (برج) از واژه‌ای یونانی به معنای مکانی مرتفع برای دیدبانی گرفته شده، و جزء دوم آن (براجنه) نام قومی عرب است که در اواسط سدۀ 9ق/15م به این منطقه مهاجرت کردند. این منطقه به علت وقوع جنگهای دریایی خالی از س...
  • برخوار و میمه | بُرخوار و مِیْمه، شهرستانی در استان اصفهان که مرکز آن شاهین شهر نام دارد. این شهرستان دارای 3 بخش و 8 شهر و 6 دهستان است (نک‍ : تقسیمات...، 12). برخوار و میمه از شمال به شهرستانهای کاشان، نطنز و استان مرکزی، از جنوب به اصفهان، خمینی شهر و نجف‌آباد، از شرق به اردستان، و از غرب به گلپایگان و نجف‌آباد محدود است ...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: