بجه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228319/بجه
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
11
بَجه، قومی که از روزگاران کهن در حوزۀ نیل علیا سکنى داشته است. نام این قوم را در کتیبههای حبشی به صورت بِگا (توخ، 64) و در منابع قدیم عربی به شکل بَجه و بُجه ضبط شده است. بجه قومی است بدوی و متشکل از قبایل گوناگون که مسکن آنان عموماً از شمال به مصر علیا، از جنوب به حبشه، از شرق به دریایسرخ و از غرب به صحرای نوبه، رود نیل و رود اَتْبَره محدود میشده است. از نظر دینی، در منطقۀ بجه در طول سدههای 2-4ق مسیحیت یعقوبی (مونوفیزیت) و تا حدی ادیان جانگرا از اکثریت برخورداربودند (ﻧﻜ : ابن فقیه، 78؛ ادریسی، 1/ 47؛ ابنسعید، 50)، اما با گسترش تدریجی اسلام در منطقه، ابنقوم عموماً به دین اسلام گرویدهاند.
حضور تاریخیبجه در شمالشرقی افریقا، دستکم حدود 4 هزار سال گمانه زده میشود. یاد کرد بجه در متون باستانی، از جمله یونانی و حبشی، به عنوان قومی شناختهشده در منطقه نشان میدهد که این قوم از روزگاران دور، از همگنی قومی برخوردار بوده است. با این حال، آمیزش آن با اقوام مجاور و مهاجر، همچون قبایل حبشی و عربی در یکونیم هزارۀ اخیر، موجب پدیدآمدن تغییراتی در ویژگیهای قوم شناختی آن گشته است.دربارۀ منشأ قوم بجه، برخی از محققان سعی داشتهاند بت تمسک به شواهدی، این قوم را خویشاوندان نزدیک مصریان پیش از عصر سلسلهها بدانند (ﻧﻜ : سلگیمن، 83 نیز ویتسیخل، 373ff.؛ تریمینگام، «اسلام در سودان»، 10؛ جنکینز، npn ). این نکته که بجه منشأی متفاوت از اقوام کوجی مجاور داشته، نکتهای است که از روزگاری کهن مطرح بوده، واز میان، به خصوص باید به دیدگاهی از سدههای میانه توجه کرد که بنابر آن اصل بجه از بربر بوده است (ﻧﻜ : مقریزی، 3/ 267). کاوالی اسفورتسا در 1994 با استفاده از روشهای ژنتیک مدعی وجود خویشاوندی باستانی میان بجه و بربرهای طوارق شد و پس از اومک ایچرن، با تردید از ارتباط قومی میان بجه با جمعیت غالب الجزایر سخن به میان آورد (ﻧﻜ : مک ایچرن، 357ff.).دربارۀ شعبههای بجه، باید یادآورشد که برخی محققان، قبیلۀ بلمیه، نامبردار در متون باستانی را با اطمینان شعبهای از آن دانستهاند (کوئن، 168؛قس:EI1,tt/ 687). در سدۀ 3ق/ 9م، یعقوبی اطلاعاتی مهم دربارۀ تشکیلات قومی بجه به دست داده است و در فهرست او شعبههای حَداربه (حدارت) و زنافجه پر اهمیتتر به نظر میرسند. از شعب یادشده توسط یعقوبی برخی نامها چون حباب و عماعر (امَّراَر )با نام شعب کنونی تطبیق دارند (ﻧﻜ : «البلدان»، 336-337، تاریخ، 1/ 192).
مهاجرت برخی قبایل عرب، بهخصوص بنیعامر، ربیعه وجهینه به منطقۀ بجه، و آمیزش آنان با این قوم، ترکیب قومی بجه را دچار تغییر ساخت (ﻧﻜ : تریمینگام، «اسلام در اتیوپی»، 156، «اسلام در سودان»، 12؛ عابدین، 123، 120ﺑﺒ ). چنانکه از سویی شکلگیری بنیعامر، بهعنوان یک شعبۀ بجایی، و از سویی دیگر، مستعرب شدن برخی از قبایل بجایی، مانند شعبۀ حداربه را میتوان مورد توجه قرار داد (ﻧﻜ : قلقشندی،5/ 274). پس از طی سدههای متمادی، اکنون فرهنگ مشترک بجه بیش از هر عامل دیگر میتواند در تمییز این قوم از دیگر اقوام مجاور سودمند واقع شود.اکنون در میان شعب بجه، سه شعبۀ هَدِنْدُوه امّرارو بِشارین، اصیلترین قبایل بجه به شمار میآیند. در کنار آنها، بنیعامر و حلانقه قبایل بجهای با آمیزۀ عربی، عبابده به عنوان قبیلهای از بجه که از قرن 13ق/ 19م عرب زبان شده، و رشائده به عنوان گروهی کوچنده از عربستان که به بجه ملحق شده، و هنوز هویت عربی خود را حفظ کردهاند، حضور دارند (ﻧﻜ : کوئن، همانجا؛ سید احمد، npn). دربارۀ عامل زبان، باید گفت که در حال حاضر گروهی از کسانی که خود را از بجه میشمارند، به زبانهای دیگر چون عربی و تیگره سخن میگویند، چنانکه بخشی از بنیعامر به زبان بجه، و بخشی دیگر تیگره، و شعبۀ حلانقه که پیشتر تیگره زبان بودهاند، اکنون به زبان بجه سخن میگویند. براساس آمارهای غیر رسمی و تخمینی مردمشناسان، از میان 000‘300‘2 نفره متکلم به زبان بجه که خود را از این اقوام میدانند،000‘107 در اریتره 000‘60 در مصر و 000‘133‘2 نفر در سودان زندگی میکنند و شمار کل بجهها با هر زبانی 315‘540‘2 نفر برآورده شده است. بجههای مصر بیشتر از عباده و بشارین، و بجههای اریتره از بنیعامر هستند (ﻧﻜ : جنکینز،npn).
سرزمین بجه منطقهای دشوارزی، و برای فعالیتهای منظم نظامی بسیار نامساعد است. به همین سبب، قوم بجه در طول تاریخ، با وجود همسایگی با کشورهایی چون مصر و حبشه، اگر گاه به طور رسمی تابعیت دولتی خارجی را پذیرفته، عموماً از استقلال واقعی برخوردار بوده است (مثلاً ﻧﻜ : ابنجبیر، 71-72). شرایط اقلیمی منطقه و زیست بدوی مردم بجه، زمینه را برای ایجاد قدرتهای کوچک سیاسی چون ریاستهای قبیلهای و در حدی گستردهتر، پادشاهیهای بدوی فراهم آورده است. در تاریخ قوم بجه، چنین گونههای از حاکمیت سابقه داشته (مثلاًﻧﻜ : یعقوبی،«البلدان»، تاریخ، همانجاها)، و تنها گهگاه حکومتی مرکزی بر این قدرتهای محلی تسلطی نسبی داشته است (مقریزی،3/ 267-268؛ نیز حدود العالم،197).مهمترین اشتغال مردم بجه در طول تاریخ، پرورش دام، بهخصوص شتر بوده، و در منطقهای محدودی نیز کشت غله، بهخصوص ذرت رواج داشته است. این قوم، باآنکه تمدنهای دیگری در همسایگی خود داشته، بدون علاقه به تغییر جامعۀ خود زندگی سنتی بدوی را ترجیح میداده و تا سدۀ پیش تغییر مهمی در زندگی اقتصادی خود ایجاد نکرده بودهاند؛ در حالی که سرزمین بجه به سبب داشتن معادن غنی طلا و زمرد، از عصر مصریان باستان مورد توجه قدرتهای همسایه بوده است (ﻧﻜ : بیرونی، 264-265، 394 مقریزی، 3/ 270-271).در دورۀ اسلامی، به دنبال فتح مصر، از انعقاد صلحی میان مسلمانان با پادشاهی بجه، تقریباً مقارن صلح با نویه سخن به میان آمده است (ابن عبدالحکم، 189؛ نیز طبری، 9/ 203 ). این صلح، زمینهای مساعد برای بهرهبرداری از معادن بجه فراهم آورد که با گسترش اسلام در منطقه همراه بوده است (ﻧﻜ : تریمینگام، «اسلام در اتیوپی »، همانجا؛ ﻫ د،8/ 538-539 ). باید دانست که در میان مهاجران مسلمان در اطراف معادن، عالمانی نیز حضور داشتند (ﻧﻜ : مسعودی، 1/ 438؛ صبی،.95ff). لشکرکشی محمدبن عبدالله قمی به دستور متوکل عباسی به پایتخت بجه در 241ق، تنها به قصد مهار حملات غارتگران بجه به مصر علیا و حفظ امنیت مسلمانان در مهاجرنشینهای معادن طلای بجه صورت گرفته است (ﻧﻜ : بلاذری، 239-240؛ طبری، همانجا؛ نیز برای درگیریهای دیگر، ﻧﻜ : شقیر،2/ 62-66).تأسیس بندر عیذاب در ساحل بجه و رونق راه دریایی عیذاب- جده، زمینهای برای گسترش روابط این قوم با جهان اسلام بود و ازآنجاکه مسلمانان، مردم بجه را بیآزار و قابل اعتماد میشناختند (ناصرخسرو،114)، خدمات کاروانی و راهداری نیز در برههای زمان به زندگی اقتصادی بجه راه یافت (ﻧﻜ : ادریسی، 1/ 134؛ ابوالفدا، 2/ 96؛ ابنسعید،50). ابن ایاس (1(1)/ 20) این برهه را از 450 تا 660ق دانسته است. اما از سدۀ 8ق چهرۀ این روابط دگرگون شده است. معادن بجه که اهمیت اقتصادی خود را از دست داده بود، متروک گردید و رابطۀ حکومت مصر و بهطورکلی سرزمینهای اسلامی با بجه نیز روی به کاستی نهاد (ﻧﻜ : همو، 1(1)/ 447) و این امر که انحطاط حداربه و حاکمیت سیاسی بجه را بهدنبال داشت، زمینۀ چندین سده از هم پاشیدگی سیاسی وفقر اقتصادی را فراهم ساخت.
بیشتر قبایل بجه منطقۀ نیل علیا که خود را بجه میشناسند، به زبانی سخن میگویند که در تلفظ محلی«تو بداویه» یا به اختصار «بداویه»، و در اصطلاح زبانشناسان «بجه» خوانده میشود. این زبان، در طبقهبندیهای مشهور به عنوان یکی از زبانهای شاخۀ کوشی از زیر خانوادۀ حامی بهشمار آمده است (ﻧﻜ : پامر، 571؛ کریستال، 89). برخی ناهمگونیها میان زبان بجه با دیگر زبانهای کوشی، موجب شده تا زبان شناسانی چون موِرنو آن را به عنوان زبانی جدا در درون شاخۀ کوشی مطرح سازند (پامر،572). اما این نظر پلازیکوفسکی (1985م) که بجه یک زبان غیر کوشی است (همانجا)، در دهۀ 1980م طرفدارانی چون نیومن (1980م) وبِنِدر (1989م) یافت (ﻧﻜ : نیکولز، 359ff.؛ برای تأیید این جدایی از دیدگاه مردم شناسی، ﻧﻜ : بخش پیشین مقاله ).دربارۀ گویشهای زبان بجه باید گفت: ارتباط مستقیمی میان گویشها و قبایل وجود دارد و مهمترین گویشها، بشارین، هدندوه، حَلِنقْا و بنی عامر است (ﻧﻜ : کوئن، 168؛ جنکینز، npn).ابنندیم در سخن از خطوط نوشتاری افریقا، با تردید نقل قولی آورده، مبنی بر اینکه بجه دارای گونهای خط بوده است (ص 21)؛ اما ممکن است این خبر ناشی از خلط گزارشگر میان بجه و مروئه بوده باشد که قومی باستانی در نیل علیا و دارای خطی ویژه برای کتابت بودهاند (ﻧﻜ : فریدریش،148,372). بههرحال زبان بجه، زبانی گفتاری بوده و برای مکتوبات در منطقه بهخصوص از زبان عربی استفاده میشده است (ﻧﻜ : شربونو، 391ff.).در سدههای پیشین، از معدود اطلاعات داده شده دربارۀ زبان بجه، گفتههای کوتاه لئون افریقی (د956) است؛ نمیتوان به سادگی گفت چرا او احساس کرده که زبان بجه ممزوجی از کلدانی است، اما این گفتۀ او که زبان بجه به زبان اهل سواکن و حبشۀ علیا بسیار نز دیک است (1/ 180)، باید عملاً ناشی از مقایسه میان لهجههای داخلی بجه با لهجۀ بجاویان سواکن و احتمالاً بجاویان حبشه (منطقۀ اریتره) بوده باشد.بررسیهای زبان شناختی دربارۀ بجه، از اواخر سدۀ 19آغاز گشت. مجموعۀ راینیش دربارۀ ویژگیهای زبان بجه(1893-1895م) در دو مجلد از نخستین گامها در این زمینه است. در اوایل سدۀ20م، روپر به بررسی عمومی زبان بجه پرداخت (1928م). روسلر در 1951م، مقالهای در بررسی تطبیقی ساخت افعال در 4 زبان ویژۀ حامیسامی نوشت که بجه یکی از آنها بود (ﻧﻜ : ص 496ff.).از گامهای بعدی باید به مقالۀ کوئن دربارۀ افعال زبان بجه (1970م)، کتاب آندرزیوسکی دربارۀ وضع حاضر و دورنمای زبان بجه (1968م)، رسالۀ هادسن در دستور زبان (1984م) و بررسی مقایسهای زابورسکی در واژگان (1989م) اشاره کرد.برای اطلاعات بیشتر، افزون بر آثار معرفی شده در مقالۀ هُلت (EI2) که از 1954م پیشتر نیامده، و بیشتر منابع تاریخی را دربر گرفته است، به این مآخذ نیز میتوان مراجعه کرد: برای مردمشناسی فرهنگی:اوهاج، محمد ادروب، من تراث البجا الشعبی، خرطوم، 1971م؛ شقیر،تاریخ السودان، 1/ 199 ﺑﺒ، ، بخش«اخلاق البجة و عاداتهم و خرافاتهم»؛ نیز:
Jacobson, F.F., Theories of Sickness and Misf for tune Amongst the Hadandowa Beja of the Sudan: Narratives as Points o Entry into Beja Cultural Knowledge, London/ New York, 1998; Shaaban, S., «Bedscha-Hadendowa. Eine wissenschaftliche Forschungsreise in das Gebiet der Bedscha», African Studies Review, 1972.
برای قومشناسی:
Gamst, F. C., «Beja», Muslim Peoples, Greenwood Press, 1984; Gilbert, J., Integrated Strategic Plannig Database (ISPD), Richmond, People Information Network, 1995-1996; Palmisano, A.L., Ethnicity: the Beja as Representation, Berlin; Papers in african Prehistory, 1991; ed.J.D. Fage & R.A. Oliver. Cambridge, 1970; Seligman, C.G., Races of Africa, Oxford, 1978.
برای ویژگیهای اجتماعی و معیشتی:
Dahl, G., «The Beja of Suden and the Famine of 1984-1986», AMBIO: A Jourmal of the Human Environment, 1991, vol. XX; Hjort, A., Responsible Man: The Atmaan Beja of North-eastern Suden, [Stockholm], 1991; Morton, J., Aspects of Labour in an Agro-Pastoral Enconmy: the Northern Beja of Suden,1990; Van Dijk, J.A., Taking the Waters: Soil and Water Conservation Among Beja Namads in Eastern Suden, Leiden, 1997; Wallmark, P., Hos Begafolket vide Ble Nilen, Stockholm. 1978; id. I höglandets skugga: ekonomi, Social Organisation oke etnisk identitet hos Bega Folket I norra Wollegas lågland, Etiopein, Uppsala, 1986.
دربارۀ تاریخ بجه، افزون بر منابع عمومی تاریخ سودان به این منابع نیز میتوان اشاره کرد:
ضرار، محمدصالح، تاریخ شرق السودان: ممالک البجة، قبائلها و تاریخها، قاهره، 1992م؛ نیز:
Imam, Y.B., Die Einwirkungen der Mamlukischen Beziechungen zu Nubien und Begaland auf die Historische Entwicklung Dieser Gebitet, Hamburg, [1971]; Kheir, H.M., «A Contribution to a Textual Problem: Ibn Sulaym al-Aswani’s Kitab Akhbar al-Nuda wa-l-maqurra wa-l-beja wa-l-nil», Arabica, 1989; Paul, A., A History of the Beja Tribes of the Suden, With Author’s revision, London, 1971; Zaborski, A., «Note on the Medieval History of the Beja Tribes», Folia Oreitentalia, 1956; id, «Sir Doughlas Newbold’s File:an Unexplored Source to the Newest History of the Beja Tribes of the Suden», ibid, 1966.
ابنایاس، محمد، بدائع الزهور، به کوشش محمدمصطفى، قاهره، 1402ق/ 1982م؛ ابنجبیر، محمد، رحلة، به کوشش دخویه، لیدن، 1907م؛ ابن سعید مغربی، علی، بسط الارض، به کوشش خوان ورنت خینس، تطوان، 1958م؛ ابن عبدالحکم، عبدالرحمان، فتوح مصرو اخبارها، به کوشش توری، لیدن، 1920م؛ ابنفقیه، احمد، البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1885م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوالفدا، المختصر فی اخبارالبشر، بیروت، دارالمعرفه؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، قاهره، مکتبة الثقافه؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمدرضوان، قاهره، 1398ق/ 1978م؛ بیرونی، ابوریحان، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، 1374ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ شقیر، نعوم بک، تاریخ السودان، قاهره، 1903م؛ طبری، تاریخ؛ عابدین، عبدالحمید، یادداشتهای بر البیان و الاعراب مقریزی، قاهره، 1961م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ لئون افریقی، حسن بن محمد بن وزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمدحجی و محمداخضر، بیروت، 1983م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385ق/ 1966م؛ مقریزی، احمد، الخطط، به کوشش گاستون ویت، قاهره، 1922م؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1354ش؛ یعقوبی، احمد، «البلدان»، همراه الاعلائق النفیسۀ ابنرسته، به کوشش دخویه، لیدن، 1892م؛ همو، تاریخ، بیروت، 1397ق/ 1960م؛ نیز:
Cherbonneau, A., «Histoire de la Littérature arabe au Soudun», JA, 1855, vol. VI; Cohen, M., «Langues chamito-sémitiques», Les Langues du monde, Paris, 1952; vol. I; Crystal. D., An encylopedia Dictionary of Language and Languages, Massachusetts, 1992; EI2; Friedrich, J., Istorya pis’ma, ed. I.M. Diakonov, Moscow, 1979; Jenkins, O.V., «The Beja of suden, Eritrea and Egypt», 1996; url mar 2001: www.grmi.org/ ~jahanna/ obj04.htm; macEachern, S., «Genes, Tribes,and African History», Current Anthropology, Chicago, 2000, vol.XLI(3); Nichols, J., «Modelling Ancient Population Structures and Movement in Linguisics», Annual Reviwe of Anthropology, Plao alto, 1997, vol. XXVI; Palmer, F.R., «Cushitic», Current trends in Linguistics, 1970. vol. VI; Rössler, O., «Verbalbau und Verbalflexion in den semitohamtiischen SPrachen», ZDMG. 1951. vol. C; Sabby, O.S., The History of Eritrea, tr. M.F. Al-Azem, Beirut, Dar al-Masirah; Seligman, C.G., &Z. Brenda, «Notes on the History and Present Condition of the Beni-Amer (Southen Beja)», Suden Notes and Records, 1930, vol. XIII(I); Sidahmed, A. S., «The Bija», Suden: Minorities in conflict, The Minority Rights Grop 1995 Report, ed. P.Verney, 1995; Triminigham, J, S., Islam in Ethiopia, London/ New York, 1952; id, Islam in the Suden, London, 1965; Tuch, F., «Erläuterungen und Berichtungen zu Oreintalischen Schrifislellerns», ZDMG, 1847, vol. I; Vycichl, W.,«Der Bestimmte Artilkel in Der Bedja-Sprache,…», Le Museon, 1953, vol. LXIv.احمد پاکتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید