مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اسطرلاب | اُسْطُرْلاب‌، نام‌چندنوع‌ابزار اندازه‌گیری‌ نجومی‌كه‌برای‌سنجش‌ ارتفاع‌، سمت‌، بعد و میل‌ خورشید و ستارگان‌، تعیین‌ وقت‌ در ساعات‌ روز و شب‌، قبله‌ و زمان‌ طلوع‌ و غروب‌ آفتاب‌ و مقاصد دیگر - كه‌ از بسیاری‌ نتوان‌ شمرد - به‌ كار می‌رفته‌ است‌ (بیرونی‌، التفهیم‌...، 285، فی‌ علم‌...، 2-7). این‌ دستگاه‌ كه‌ گاه...
  • اسب دوانی |
  • اسپهبدیه |
  • اسبن |
  • استار | اِسْتار، واحد توزين‌ چيزهاي‌ خُرد و داروها. اين‌ كلمه‌ در منابع‌ به‌ شكل‌ اِستير (نك: ابومنصور، 315؛ اخوينى‌، 502، 611؛ زمخشري‌، 385؛ منوچهري‌، 153) و سِتير ( لغت‌ فرس‌، 49؛ اخوينى‌، 309؛ نخجوانى‌، 108؛ فردوسى‌، 3/ 65، بيت‌ 1470) نيز آمده‌، و به‌ اساتير جمع‌ بسته‌ شده‌ است‌. استار در شعر عرب‌ مجازاً به‌ معنى‌...
  • اسپرته |
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، شرف‌الدين‌ علی‌ حسينی‌ استرابادی نجفی‌، از علمای اماميه‌ در سدۀ 10ق‌/ 16م‌. اصل‌ او از استراباد بوده‌ است‌ و شايد همانجا نيز متولد شده‌ باشد. در نجف‌ سكنی‌ داشت‌ و از شاگردان‌ محقق‌ كركی‌ (د 940ق‌) بود (مجلسی‌، 10/ 13؛ افندی، 4/ 66 -67). مجلسی‌ (همانجا) از وی با تعبير «الفاضل‌ العلامۀ الزكی‌» يا...
  • استاجلو |
  • استرابادی |
  • استرابادی |
  • استراباد، جامع |
  • استخراج الاوتار |
  • اسپنجه | اِسْپَنْجه‌، اصطلاحی‌ در نظام‌ مالياتی‌ دولت‌ عثمانی‌. اسپنجه‌ عوارضی‌ بوده‌ است‌ كه‌ يهوديان‌ و مسيحيان‌ بالغ‌، اعم‌ از شهری و روستايی‌ و كوچ‌نشين‌ مكلف‌ به‌ پرداخت‌ آن‌ بودند (پاكالين‌، II/ 88؛ اينالجيك‌، مقدمه‌، 32 ؛ ارجان‌، 76 ؛ اونال‌، 132).
  • اسباط | اَسْباط، نامی‌ قرآنی‌ كه‌ اهل‌ تفسير، مراد از آن‌ را فرزندان‌ يعقوب‌ يا قبايل‌ بنی‌اسرائيل‌ دانسته‌اند. اين‌ واژه‌ 5 بار در قرآن‌ كريم‌ آمده‌ است‌. در 4 مورد از اين‌ يادكردها، يعنی‌ در سوره‌های مدنیِ بقره‌ (2/ 136، 140)، آل‌ عمران‌ (3/ 84) و نساء (4/ 163)، جدای از مفهوم‌ آيات‌، جايگاه‌ اين‌ واژه‌ در كنار نام‌...
  • استخاره | اِسْتِخاره‌، عنوانی‌ عام‌ برای آنگونه‌ از آداب‌ دينی‌ كه‌ با انجام‌ دادن‌ آنها، شخص‌ انتخاب‌ احسن‌ را از خداوند می‌طلبد. استخاره‌ در لغت‌، طلب‌ و خواستن‌ بهترين‌ در امری است‌ (نك: ابن‌منظور، ذيل‌ خير)، اما در اصطلاح‌ دينی‌، واگذاردن‌ انتخاب‌ به‌ خداوند در كاری است‌ كه‌ انسان‌ در انجام‌ دادن‌ آن‌ درنگ‌ و تأمل‌...
  • استراخان |
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، ميرزا محمد بن ‌علی‌ بن‌ ابراهيم‌ (د 13 ذيقعدۀ 1028ق‌/ 12 اكتبر 1619م‌)، عالم‌ و رجالی‌ِ امامی‌. نام‌ جدش‌ را تفرشی‌ (ص‌ 324) «كيل‌» ضبط كرده‌ است‌.
  • استادسیس | اُسْتادْسيس‌ (مق 151ق‌/ 768م‌)، پيشوای جنبش‌ سياسی‌ - دينی‌ خراسان‌ در اواخر دورۀ منصور خليفۀ عباسی‌.
  • استرخانیان |
  • استرگون |
  • استرغون |
  • الاستبصار | اَلاْاِسْتِبْصار، عنوان‌ مجم‍وعه‌ای در حديث‌ از ابوجعفر محمد بن‌ حسن‌ طوسی‌ (د 460ق‌/ 1068م‌)، چهارمين‌ كتاب‌ از كتب‌ اربعۀ اماميه‌.
  • استشراق |
  • اسپیجاب | اَسْپيجاب‌، يا اسفيجاب‌، اسبيجاب‌، ناحيه‌ و شهری در ماوراءالنهر.
  • اسپارتا | اِسْپارْتا، نام‌ استان‌ و شهر مركز آن‌ در حوضۀ مديترانه‌ در ناحيه‌ای معروف‌ به‌ گوللر (درياچه‌ها) در جنوب‌ كشور تركيه‌.
  • استپاناکرت | اِسْتِپاناكِرْت‌، مركز قراباغ‌ عليا كه‌ در دوران‌ حاكميت‌ شوروی با عنوان‌ ولايت‌ خود مختار قراباغ‌ كوهستانی‌ (تركی‌: داغلی‌ قراباغ‌ مختار ولايتی‌، و روسی‌: ناگورنو كاراباخسكايا آوتونومنايا اوبلاست‌) شهرت‌ داشته‌ است‌(«دائرۀ المعارف‌ آذربايجان شوروی»‌ ؛ IX/ 34؛ BSE3, XXIV(2)/ 527).
  • استجه | اِسْتِجه‌، يا اَستجه‌، اِستجّه‌، يا اثيخا، شهری كهن‌ در جنوب‌ غربی‌ اسپانيا، در مركز اندلس‌ دورۀ اسلامی‌ و در جنوب‌ غربی‌ قرطبه‌، در استان‌ اشبيليه‌، در 5 و 5 طول‌ غربی‌ و 37 و 32 عرض‌ شمالی‌ (اصطخری، 41؛ ابن‌ فرضی‌، تاريخ‌ علماء...، 305؛ ابن‌ عبدالمنعم‌، صفة...، 142؛ بريتانيكا، چ‌ 1978م‌، ؛ III/ 774 آمريكانا...
  • استصلاح |
  • استسقا | اِسْتِسْقا، خواستن‌ باران‌ است‌ از خداوند با آدابى‌ خاص‌، به‌ويژه‌ به‌ هنگام‌ خشكسالى‌. در لغت‌، استسقا از ريشة سقى‌ در باب‌ استفعال‌ و به‌ معنى‌ طلب‌ آب‌ است‌ (براي‌ پژوهشهاي‌ مردم‌شناسى‌ در اين‌ زمينه‌، نک‍ : هـ د، باران‌خواهى‌).
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، ميرزا محمد مهدی خان‌ (د ح‌ 1173ق‌/ 1760م‌) فرزند محمدنصير، منشی‌ و وقايع‌ نگار نادرشاه‌ افشار. استرابادی، به‌ گفتۀ برخی‌ از نويسندگان‌ معاصرش‌، در شعر كوكب‌ تخلص‌ می‌كرده‌ است‌ (كشميری، 10، 111). واله‌ داغستانی‌ (نك: ذيل‌ كوكب‌) نيز شرح‌ حال‌ او را با نام‌ ميرزا مهدی كوكب‌ آورده‌ است‌ (نيز نك: ع...
  • استرگوم | اِسْتِرْگوم، شهر و دژی در مجارستان، کنار رود دانوب در 80 کیلومتری شمال شرقی بوداپست که در عهد عثمانی مرکز سنجاق (ولایت) بوده است. گفته‌اند نام این شهر از اصل فرانکی اوسترینگون به معنای دژ شرقی اثتباس شده است (EI2). نام شهر در آلمانی، گران؛ لاتینی، استریگونیوم؛ در زبان اسلوونی، اوستریهوم است. در مجاری استرگون ...
  • استرقه | اَسْتَرْقه، یا اشترقه، شهری در شمال باختری اندلس که اکنون آستورگا خوانده می‌شود. این شهر که قدمت آن به دورۀ پیش از میلاد می‌رسد، از دیرباز مرکز سرزمین آستوریاس، زیستگاه اقوام آستور، در شمال اسپانیا بوده، و آستوریکا نامیده می‌شده است. بعدها در عصر فرمانروایی آوگوستوس (27ق‌م-14م) امپراتور روم، این شهر آستوریکا ...
  • استرابادی | اِسْتَرابادی، رضی‌الدين‌ محمد بن‌ حسن‌، معروف‌ به‌ رضی‌ (د اندكی‌ پس‌ از 688ق‌/ 1289م‌)، اديب‌ و نحوی شيعی‌. آگاهی‌ از زندگانی‌ او چندان‌ اندك‌ است‌ كه‌ جلال‌الدين‌ سيوطی‌ (د 911ق‌) می‌گويد به‌ هيچ‌ نكته‌ای از شرح‌ حال‌ او دست‌ نيافته‌، و حتی‌ نامش‌ را نيز نمی‌داند (1/ 567). اين‌ سخن‌ البته‌ مايۀ شگفتی‌ و ترد...
  • استصحاب | اِسْتِصْحاب، یکی از ادله در برخی از مکاتب فقهی و یکی از اصول عملی در مکتب اصولی متأخر امامیه که عبارت است از صدور حکمی در یک موضوع بر پایۀ یقین پیشین در شک کنونی.
  • استطاعت | اِسْتِطاعَت، اصطلاحی کلامی به معنای توانایی (قدرتِ) انجام دادن کار (فعل) از سوی انسان که متکلمان دربارۀ ماهیت آن، و همچنین نسبتش با فعل اختلاف نظر دارند.
  • اسامة بن منقذ | اُسامَةِ بْنِ مُنْقِذ، ابوالمظفر مجدالدین اسامة بن مرشدبن علی... ابن منقذ شیزری کنانی (جمادب‌الآخر 488- رمضان 584/ ژوئن 1095- نوامبر 1188م)، امیر، ادیب و شاعر عصر فاطمی و ایوبی.
  • اسب | اَسْب، حیوانی که از دیرباز در امور گوناگون زندگی انسان، چون سواری، کشیدن بار، راندن ارابه و سوارکاری مورد استفاده قرار گرفته است. از نظر تاریخ طبیعی، اسب جانوری برخاسته از قارۀ آمریکاست که با شکلی متفاوت با اندام امروزین خود، به قارۀ آسیا راه یافته، و مراحلی از تکامل خود را در این قاره پیموده است. دشتهای آسیا...
  • اسباب نزول | اَسْبابِ نُزول، اصطلاحی در تفسیر قرآن، و عنوان رشته‌ای از علوم قرآنی. «اسباب» جمع «سَبَب» به معانی رشته، وسیله، طریقه و رابطه (نک‍ : ابن منظور، مادۀ سبب)، و «نزول» مصدر است به معانی فرود آمدن و اقامت کردن (نک‍ : همو، مادۀ نزل؛ نیز نک‍ : ریپین، 12-14). در اصطلاح «اسباب نزول» نیز همان معانی لغوی و عرفی لحاظ شده...
  • اسباب خانه | اَسْبابِ خانه، مجموعه‌ای از وسایل و ظروف و ابزار و اشیائی که برای برآوردن نیازهای روزانۀ اعضای خانواده در خانه فراهم آمده است. اینگونه وسایل بنابر موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و نوع جامعه و نظام معیشتی و پایگاه و منزلت طبقاتی صاحبانشان از نظر نوع و جنس و شکل و چند و جونی تفاوتهای بسیاری دارند.
  • اسبتاریه | اِسْبِتاريّه‌، عنوانی‌ كه‌ در منابع‌ اسلامی‌ بر فرقه‌ای دينی‌ - نظامی‌ از صليبيان‌ موسوم‌ به‌ مهمان‌ نوازان‌ در دوران‌ جنگهای صليبی‌ اطلاق‌ می‌شد. اين‌ كلمه‌ معرب‌ و مأخوذ از واژۀ لاتين‌ «هُسپيتاليس‌» است‌ و به‌ شكلهای تحريف‌ و تصحيف‌ شدۀ ديگری چون‌ استباريه‌، استباليه‌ و همچنين‌ تركيب‌ بيت‌ الاسبتار و اخوۀ ا...
  • استادالدار | اُسْتادُ الدّار، عنوان‌ برخی‌ از منصبداران‌ بزرگ‌ دربار خلفا، امرا و سلاطين‌ مسلمان‌ كه‌ وظايف‌ و حوزۀ اقتدارشان‌ متغير بود و در اوج‌ قدرت‌ گاه‌ به‌ وزارت‌، امارت‌ و سلطنت‌ نيز می‌رسيدند.
  • استان | اُسْتان‌، يا اِستان‌، از تقسيمات‌ كهن‌ كشوری و اداری ايران‌.
  • استحسان | اِسْتِحْسان‌، اصطلاحی‌ برای روشی‌ از روشهای اجتهادی در فقه‌ اهل‌ سنت‌ كه‌ غالباً در عرض‌ قياس‌ مطرح‌ می‌شود. اين‌ واژه‌ در لغت‌ به‌ معنی‌ «نيكو شمردن‌» است‌ و در فقه‌ سدۀ نخستين‌، نمودی از عنصر اجتهاد الرأی بود كه‌ در فقه‌ سدۀ 2ق‌، به‌ويژه‌ نزد ابوحنيفه‌ و پيروان‌ او مفهومی‌ محدودتر و مشخص‌تر يافت‌. مؤلفان‌ ك...
  • استراباد | اِسْتَراباد، يا اَسْتَراباد، نام‌ كهن‌ شهرستان‌ كنونی‌ گرگان‌ (ه‍ م‌) در سده‌های نخستين‌ اسلامی‌ و مركز ايالتی‌ به‌ همين‌ نام‌ در دورۀ صفويه‌، قاجار و اندكی‌ پس‌ از آن‌.
  • استخر | اِسْتَخْر، يا اصطخر، اسطخر، شهری ساسانی‌ و يكی‌ از تقسيمات‌ اداری پنجگانۀ اوايل‌ دورۀ اسلامی‌ در استان‌ فارس‌. واژۀ استخر كه‌ به‌ معنای سخت‌ و نيرومند است‌ (بارتولمه‌، 1591 ؛ رايشلت‌، 269 )، در كتيبۀ پهلوی شاپور و كرتير در بنای كعبۀ زردشت‌ (بك‌، 410 ,342 ,259 ؛ برونر، 105 ؛ نيبرگ‌، 180) و سنگ‌ نبشتۀ پهلوی شاپ...
  • استانبول | اِسْتانْبوِل، بزرگ‌ترین شهر و مهم‌ترین مرکز اقتصادی، بازرگانی، صنعتی، هنری ـ فرهنگی و جهانگردی ترکیه و مرکز استان استانبول. این شهر تاریخی مدتها پایتخت امپراتوریهای بیزانس (روم شرقی) و سپس عثمانی (تا 2 ربیع‌الاول 1342ق/ 13 اکتبر 1923م) بوده است.
  • آتش لکهنوی | آتَشِ لَكْهْنَوی، خواجه حیدرعلی (د 1263ق / 1847م)، متخلص به «آتش»، فرزند خواجه علی‌بخش از شاعران اردو زبان هند. مصحفی (د 1240ق / 1825م) در آغاز ریاض‌الفصحاء (ص 4-10) ذكر او را آورده و سن او را 29 سال نوشته است. چون آغاز نگارش این كتاب 1221ق / 1806م بوده، ولادت آتش باید در حدود 1192ق / 1778م باشد. عشرت لكهنوی ...
  • ازمیر، بنی |
  • ازیلال | اَزیلال، استان و شهری در مرکز مغرب (مراکش) که از شمال به استان بنی ملال، از شرق به استان رشیدیه، از جنوب به استان ورزازات و از غرب به استانهای قلعة السراغنه و مراکش محدود است. مساحت آن 050‘1 کم‍ 2 است. این ناحیه از 1975م به صورت استان درآمده است. بخش اعظم استان ازیلال را فلاتی مرتفع و ناهموار و مناطق کوهستانی...
  • اساس الاقتباس |

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: