مقالات

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • برکه بنت ثعلبه |
  • برماوی | بِرْماوی، ابوعبدالله شمس‌الدین محمد بن عبدالدائم بن موسى (ذیقعدۀ 763-12 جمادی‌الآخر 831/ سپتامبر 1362-29 مارس 1428)، فقیه و محدث شافعی اهل عسقلان. او از نوجوانی به حفظ قرآن و آموختن فقه و حدیث پرداخت و نزد استادان بزرگ آن عصر به استماع مشغول گشت و در فقه و اصول و نحو و حدیث از سرآمدان روزگار خود شد. از جملۀ م...
  • برکه خان | بِرْکه‌خان (د 665ق/1267م)، پسرجوجی، نوادۀ چنگیز و فرمانروای اردوی زرین، نام وی در منابع عربی و فارسی و ترکی به صورت برکا، برکای و بور که نیز ضبط شده، و در اصل مغولی شدۀ واژۀ ترکی بَرْک به معنای سخت و استوار (کلاوسن، 361-362). وی در منابع اسلامی ابوالمعالی ناصرالدین (رمزی، 1/404)، جلال‌الدین ابراهیم (منهاج، 2/...
  • برکه مشعشعی |
  • برکوی | بِرْکَوی، تقی‌الدین محمد بن پیرعلی (929-981ق/1523-1573م)، فقیه و از دانشمندان پرتألیف عثمانی در سدۀ 10ق/16م. شهرت او به سبب نسبتهای ترکی بِرگیلی و بیرگیلی نیز ضبط شده است. او در شهر بالیکسیر (ﻫ م) دیده به جهان گشود و پدرش پیرعلی از عالمان اهل زاویه در زمان خود بود (علی بن یالی، 436).
  • برکت | بَرَکَت، از مفاهیم دینی که در قرآن کریم و روایات اسلامی جایگاهی مهم دراد و در فرهنگ عامۀ مسلمانان گسترش چشمگیری یافته است. ریشۀ «ب ر ک» در زبان اقوام سامی وجود داشته (ER, II/250)، و در لغت عرب به معنای طلق رشد و فزونی (خلیل، ابن‌منظور، مادۀ برک)، یا فزونی و کثرت در خیر (ازهری، مادۀ برک) است. فیروز آبادی سعادت...
  • برکه (برکت) همدانی | بَرَکۀ (بَرَکَتِ) هَمَدانی، از عارفان و پیران طریقت در سده‌های 5-6ق/ 11-12م و از استادان عین‌القضات همدانی (د 525ق/ 1131م).
  • برلس | بُرُلُّس، یا بَرَلُّس، شهر و شهرستانی به همین نام در مصر در شمال دلتای نیل و کنار دریای مدیترانه. برلس معرب نام یونانی «پارالوس» به معنی منطقۀ کنار دریاست (ﻧﻜ : ماسپرو، 42؛ EI2). ابوالفدا می‌نویسد که اگر در ساحل نیل به سوی مغرب پیش روند، ابتدا به برلس و در انتها به اسکندریه می‌رسند (ص 117). ابن‌سعید مغربی نیز...
  • برکیارق | بَرْکیارُق، ابوالمظفر (ﺣﻜ 485- ربیع‌الآخر 498ق/ 1092- دسامبر 1104م)، سلطان سلجوقی و فرزند ملکشاه.
  • پسیان | پِسْیان‌، كلنل‌ محمدتقی‌ خان‌ (1309-1340ق‌ / 1892-1921م‌)، از افسران‌ ژاندارمری‌ در اواخر دوران‌ قاجار و رهبر یك‌ شورش‌ نظامی‌ در خراسان‌. او در خانواده‌ای‌ ایرانی‌ مهاجر از قفقاز، در تبریز به‌ دنیا آمد و در مدرسۀ لقمانیه‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت‌.
  • پشاپویه | پَشاپویه‌، یا فشاپویه‌، فشافویه‌، ناحیه‌ای‌ كهن‌ در ری‌ و یكی‌ از بخشهای‌ سه‌گانۀ شهرستان‌ ری‌ در استان‌ تهران‌.
  • پشتو | پَشْتو، یكی‌ از اعضای‌ مهم‌ خانوادۀ زبانهای‌ ایرانی‌ شرقی‌ كه‌ به‌ همراه‌ فارسی‌ (دری‌)، زبان‌ رسمی‌ كشور افغانستان‌ است‌. این‌ زبان‌ علاوه‌ بر افغانستان‌، در شمال‌ غرب‌ پاكستان‌ (منطقۀ پشتونستان‌) نیز تكلم‌ می‌شود
  • پشتکوه | پُشْتْكوه‌، منطقه‌ای‌ تاریخی‌ در باختر ایران‌ كه‌ تقریباً با استان‌ ایلام‌ كنونی‌ مطابقت‌ دارد. از آغاز پادشاهی‌ شاهان‌ صفوی‌، منطقۀ لُر كوچك‌ به‌ لرستان‌ فِیلی‌ معروف‌ شد
  • پزشکی اسلامی | پِزِشْكیِ اِسْلامی‌ (پزشكی‌ دورۀ اسلامی‌)، نظام‌ پزشكیِ نوینی‌ كه‌ تمدن‌ اسلامی‌ با بهره‌گیری‌ از سنتهای‌ پزشكی‌ یونانی‌، ایرانی‌ و هندی‌ بنیاد نهاد و پژوهشگران‌ معمولاً آن‌ را پزشكی‌ عربی‌ می‌نامند.
  • پشتون‌، قوم‌ |
  • پغمان |
  • پشنگ لر |
  • پکتیا | پَكْتیا، ولایتی‌ در شرق‌ افغانستان‌. این‌ ولایت‌ با مساحت‌ 431‘6 كمـ2 و جمعیتی‌ حدود 900‘529 تن‌، از شمال‌ به‌ ولایتِ ننگرهار، از غرب‌ به‌ ولایت‌ لوگَر و غزنی‌، از جنوب‌ به‌ ولایت‌ پكتیكا و از شرق‌ به‌ ولایت‌ خوست‌ و مرزهای‌ پاكستان‌ محدود است‌.
  • پشتو، ادبیات | پَشْتو، اَدَبیات‌، ادبیات‌ پشتو متشكل‌ از دو بخش‌ است‌: نخست‌ ادبیات‌ شفاهی‌ یا مردمی‌ (فولكلور) و دیگر ادبیات‌ علمی‌ و مكتوب‌. ادبیات‌ مردمی‌ و شفاهی‌ پشتو بسیار غنی‌ است‌
  • پل دختر | پُلْ دُخْتَر، شهرستان‌ و شهری‌ در جنوب‌ استان‌ لرستان‌ و نیز پلی‌ تاریخی‌ در همان‌جا.
  • پل | پُل‌، سازه‌ای‌ كه‌ عبور از روی‌ مانع‌ را ممكن‌ می‌سازد. این‌ سازه‌ گذرگاهی‌ برای‌ عبور از روی‌ موانعی‌ مانند آبراهها، دره‌های‌ عمیق‌ و جز آن‌ است‌ كه‌ معمولاً بخشهای‌ جداگانۀ شهرهای‌ دو سوی‌ یك‌ رودخانه‌، بزرگ‌راهها، خطوط راه‌آهن‌ و گذرگاهها را به‌هم‌ می‌پیوندد
  • پل صراط |
  • پل سفید | پُلْ سِفید، مركز شهرستان‌ سوادكوه‌ در استان‌ مازندران‌. این‌ شهر در °53 و ´3 طول‌ شرقی‌ و °36 و ´7 عرض‌ شمالی‌، در ارتفاع‌ 550 متری‌ از سطح‌ دریا در دامنه‌های‌ شمالی‌ رشته‌ كوههای‌ البرز مركزی‌ و در ناحیه‌ای‌ نیمه‌ جنگلی‌ واقع‌ شده‌ است‌.
  • پلدشت | پُلْدَشْت‌، بخش‌ و شهری‌ در خاور شهرستان‌ ماكو، در شمال‌ استان‌ آذربایجان‌ غربی‌.
  • پلونه | پِلِوْنه‌ (بلغاری‌: پلون‌1)، استان‌ و شهری‌ به‌ همین‌ نام‌ در شمال‌ بلغارستان‌.
  • پمبا | پِمْبا، جزیره‌ای‌ در شمال‌ شرقی‌ تانزانیا، واقع‌ در اقیانوس‌ هند. این‌ جزیره‌ با 982 كم‍ـ2 وسعت‌ در 50 كیلومتری‌ كرانه‌های‌ شمال‌ شرقی‌ تانزانیا و 48 كیلومتری‌ شمال‌ جزیرۀ زنگبار جای‌ دارد.
  • پلینی | پِلینی‌، گایوس‌ پلینیوس‌ سكوندوس‌ (23- 79 م‌)، نظامی‌، مورخ‌ و طبیعی‌دان‌ رومی‌ كه‌ برای‌ متمایز شدن‌
  • پلیس جنوب | پُلیسِ جَنوب‌، یا تفنگداران‌ جنوب‌ ایران‌، تشكیلاتی‌ نظامی‌ كه‌ انگلیسیها در خلال‌ جنگ‌ جهانی‌ اول، در جنوب‌ ایران‌ بنیاد نهادند (ربیع‌الاول‌ 1334- ربیع‌الآخر 1340 / ژانویۀ 1916- دسامبر 1921).
  • پماک | پُماك‌، نام‌ قومی‌ مسلمان‌ و اسلاو در منطقۀ بالكان‌ كه‌ زیستگاه‌ اصلیِ آنان‌ كوهستان‌ رودوپ‌ در منطقۀ تراكیاست‌؛ در تقسیمات سیاسی‌ كنونی‌، بخشی‌ از آن‌ در خاك‌ بلغارستان‌، بخشی‌ در یونان‌ و بخشی‌ نیز در جمهوری‌ مقدونیه‌ قرار گرفته‌ است‌. جمعیتی‌ از پماكهای‌ مهاجر نیز در تركیه‌ زندگی‌ می‌كنند.
  • پنج پیر |
  • پنجابی | پَنْجابی‌، مهم‌ترین زبان از شاخۀ شمال غربی خانوادۀ زبانهای‌ هندو آریایی‌ نو كه‌ مركز اصلی‌ رواج‌ آن‌ ایالتهای‌ پنجاب‌ هند و پاكستان‌ است‌. این‌ زبان‌ در ایالتهای‌ هاریانا و هیماچال‌ پرادش‌ هند نیز زبان‌ غالب‌ است‌.
  • پنجابی، ادبیات | پَنْجابی‌، اَدَبیات‌، ادبیات‌ مكتوب‌ زبان‌ پنجابی‌ در دورۀ اسلامی‌ آغاز می‌گردد و نخستین‌ كسانی‌ كه‌ این‌ زبان‌ محلی‌ را در نوشته‌های خود وسیلۀ بیان‌ احوال‌ و افكار قرار دادند،
  • پنجاب | پَنْجاب‌، سرزمینی‌ باستانی‌ در شمال‌ غربی‌ شبه‌ قارۀ هند. نام‌ فارسی‌ پنجاب‌ به‌ معنای‌ 5 رود ترجمۀ واژۀ سنسكریت‌ «پنجه‌ نده‌» است‌ كه‌ پس‌ از چیرگی‌ مسلمانان‌ بر این‌ سرزمین‌ بر آن‌ اطلاق‌ شد.
  • پنانگ | پِنانْگ‌، یا پینانگ‌ (در مالایایی‌: پولائو پینانگ‌3)، استان‌، شهر و جزیره‌ای‌ به همین نام واقع در شمال غربی‌ فدراسیون‌ مالزی‌.
  • پنج تن |
  • پنج رود |
  • پنج گنج |
  • پنجدیهی | پَنْجْدیهی‌، ابوسعید تاج‌الدین‌ محمد بن‌ عبدالرحمان‌ بن‌ محمد مسعودی‌ (ربیع‌الآخر 522- ربیع‌الاول‌ 584 / آوریل‌ 1128- مۀ 1188)، محدث‌، فقیه‌، لغوی‌ و ادیب‌ شافعی‌.
  • پنجده |
  • پنجشیر | پَنْجْشیر، رود، دره‌، شهرستان‌ (ولسوالی‌) و شهری‌ كهن‌ در استان‌ كاپیسا، واقع‌ در شمال‌ شرقی‌ افغانستان‌. پنجشیر در نوشته‌های‌ جغرافی‌دانان‌ و نویسندگان‌ متقدم‌ اسلامی‌ به‌ صورتهای‌ بَنجَهیر...
  • پنجۀ دزدیده |
  • پنجه | پَنْجه‌ (پنج‌ + های‌ نسبت‌)، پیكره‌ و نقش‌ دست‌ از مچ‌ تا سرپنج‌ انگشت‌ كه‌ آن‌ را از مس‌، برنج‌، ورشو، نقره‌ یا طلا می‌سازند و یا بر روی‌ كاغذ، پارچه‌ و چیزهای‌ دیگر می‌اندازند و همچون‌ نماد قدرت‌ و قداست‌ و یا طلسم‌ و تعویذِ دفع‌ شرّ و بلا به‌كار می‌برند.
  • پنجۀ مریم |
  • پنجیکنت | پَنْجیكَنْت‌، شهر و ناحیه‌ای‌ در جلگۀ رود زرافشان‌، در جمهوری‌ تاجیكستان‌. نام‌ پنجیكنت‌ در متون‌ اسلامی‌ به‌ صورتهای‌ بنجیكث...
  • پوچکان |
  • پنچتنترا |
  • پواتیه، جنگ |
  • پنگان | پَنْگان‌، ابزار كهن‌ زمان‌سنج‌ كه‌ پیش‌ از اختراع‌ ساعت‌، در ایران‌ و برخی‌ جامعه‌های‌ اسلامی‌ به‌ كار می‌رفته‌ است‌.
  • پوپ | پوپ‌، آرتور اپهام‌ (آرثر آپم‌) (1259- 1348ش‌ / 1881-1969م‌)، مورخ‌ آمریكایی‌ هنر، به‌ویژه‌ هنر ایران‌، پیشگام‌ در معرفی‌ هنر و تمدن‌ ایرانی‌ و سازمان‌دهندۀ نمایشگاهها، كنگره‌ها و پژوهشهای‌ ایران‌شناسی‌ در جهان‌.
  • پندنامه | پَنْدْنامه‌، مجموعه‌ای‌ از حكمتها، مواعظ و دستورهای‌ تربیتی‌ و اخلاقی‌،دینی‌ و كشوری‌. این آثار كه اندرزنامه‌، نصیحت‌نامه‌، وصیت‌نامه‌، اخلاق‌ و آداب‌ نیز خوانده‌ می‌شوند

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: