جادو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240451/جادو
پنج شنبه 16 اسفند 1403
چاپ شده
3
تغییر صورت به حیوانات وحشی از اشکال رایج پیکرگردانی است. در داستان فیروز شاه، زردۀ جادو به هنگام شکار بهصورت شیری درمیآید و گورخری را شکار میکند و در جایی دیگر، به صورت گاومیشی درمیآید (بیغمی، دارابنامه، 1 / 227- 229). در همین داستان، مقنطرۀ جادو نیز به هنگام نبرد با ایرانیان، خود را به شکل فیلی درمیآورد «عظیم، بهغایت بلند و سیاه و خرطومدراز، با چشمهای سرخ» که هیچ حربهای بر او کارگر نیست (همان، 1 / 654-655). در یکی از طومارهای نقالی، آزرشم جادو، مادر سخرهدیو، در جنگ با ایرانیان خود را به شکل گراز درمیآورد (طومار ... ، 809-810). در زرینقبانامه، یکی از جادوان به شکل فیلی درمیآید که از خرطومش آتش بیرون میآید و هیچ سلاحی بر او کارگر نیست. از آتش او پهلوانان ایران دچار سوختگی میشوند و برای خاموشکردن آتش خود را به آب میزنند (ص 984- 988). سیماب افسوننما نیز توانایی آن را دارد که به شیر، ببر، فیل و کرگدن تغییر شکل دهد (همان، 1200). در ابومسلمنامه، دختر یکی از جادوان به شکل گربهای سیاه، و شوهرش به صورت گربهای سفید است (ابوطاهر، 3 / 357- 358). در خاوراننامه، مالک اشتر یکی از جادوان را که کسی را یارای مقابله با او نیست، از روی زین اسب برمیگیرد و به سپاه خود میآورد؛ اما جادو، همچنان که در دست مالک است، خود را به شکل سگی درمیآورد که باعث خجالت مالک میشود (ابنحسام، 166-167). جادوان به اژدها نیز تغییر شکل میدهند؛ برای نمونه، در خاورنامه، ساحران با تغییر شکل به اژدها به مبارزه با یاران حضرت علی (ع) میپردازند (ص 53). در برخی از داستانها، هنگامی که اژدها کشته میشود، به شکل اصلی خود، زنی پیر، برمیگردد (نک : زرینقبانامه، 901). در دارابنامه نیز یکی از مصادیق پیکرگردانی جادوان تغییر شکل به اژدها ست (نک : ابوطاهر، 1 / 189). در یکی از روایتهای چاپنشدۀ حسین کرد شبستری، شکل ویژه و نادری از پیکرگردانی و تغییر شکل به اژدها نقل شده است. براساس این روایت، که نسخۀ منحصربهفرد آن در کتابخانۀ ملی ایران نگهداری میشود، هنگامی که شاه عباس در قصر خود نشسته است، سقف شکافته میشود و «افعیای خود را در بارگاه» ظاهر میکند و از دهانش آتش بیرون میزند که شاه را مضطرب میکند. شیخ بهایی دور افعی خطی میکشد و اسمی میخواند و با تعلیمی بر سر او میزند؛ پس از ایجاد صاعقه، «بچهای جوکی ظاهر» میشود و میگوید: «هفت برادر ساحریم که به حکم عبدالمؤمن خان اوزبک، آمدهایم به تمامکردن شاه عباس» (حکایات ... ، گ 1 الف). یکیدیگر از مصادیق بااهمیت پیکرگردانی جادوان این است که آنها خود را به شکل اشخاص دیگری درمیآورند. در یکی از روایتهای نقالی، یکی از جادوان خود را به شکل مادر برزو درمیآورد و با تهیۀ غذای سمی، قصد کشتن او را میکند؛ اما صدایی غیبی به برزو میگوید که این شخص مادرت نیست، او را بکش. برزو نیز او را میکشد (سعیدی، مصطفى، 2 / 911-912). در قصۀ مهر و ماه نیز شبگون جادو برای انتقام از مهر، که برادرش را کشته است، خود را بهصورت ماه، محبوبۀ مهر، درمیآورد، اما پیش از آنکه بتواند کاری کند، رازش آشکار میشود (ص 122-125؛ جامع، چ 1390 ش، 218-220). در برخی داستانها نیز جادوان برای فریب قهرمان داستان، خود را به شکل پیرمرد درماندهای درمیآورند و بر سر راه آنها قرار میگیرند (همان، 254؛ زرینقبانامه، 1201-1202). پیکرگردانی جادوان در افسانههای شفاهی نیز وجود دارد که به نمونهای از آن اشاره میشود. براساس یکی از روایتهای افسانۀ شاگرد جادوگر (آرنه ـ تامپسون، تیپ 325)، پسر فقیری شاگرد جادوگری میشود. دختر جادوگر عاشق او میشود و فنون جادوگری را به پسر میآموزد و او را از مکر پدر آگاه میکند. پسر با فریب درویش به خانه برمیگردد و اعمال جادوانه انجام میدهد. جادوگر قصد نابودی او را میکند. از اینجا به بعد مسابقۀ پیکرگردانی این دو آغاز میشود. پسر بهترتیب به کبوتر، شاخۀ گل و مشتی ارزن تغییر شکل میدهد. درویش نیز متناسب با وضعیت پسر و برای از میان بردن او بهترتیب، شکل قوش (پرندهای شکاری)، درویش، و مرغ و شماری جوجه درمیآید. سرانجام، پسر به روباه تغییر شکل میدهد و مرغ و جوجهها را میخورد و سپس به شکل اصلی خود برمیگردد (کوهی، 56-65). از این افسانه روایتهای فراوانی در ایران ثبت شده است که نوع پیکرگردانی در آنها متفاوت است (برای آگاهی از برخی از این روایتها، نک : سادات، 153-156؛ بهرنگی، 92-101؛ صبحی، 353- 368؛ انجوی، 2 / 167-173؛ سعیدی، سهراب، 1 / 199-200؛ میرکاظمی، 347-352).
مهمترین رفتار جادوان مقابله با نیروهای خیر، ازجمله ایرانیان و قهرمانان داستان است. مرکب آنها در میدان جنگ حیواناتی مانند فیل، گراز، گرگ یا حیواناتی است که تن و سرشان ترکیبی از دو حیوان است. در سمک عیار، صیحانۀ جادو با 39 تن از یارانش هنگام نبرد با سپاه خورشید شاه، بر گاوهایی سوار میشوند که دست و پای آنها شبیه سر سگ، و سر گاوان بهمانند سر فیل با خرطومهایی آویخته است و از سر سگها و خرطوم فیلها، آتش به قلب سپاه خورشید شاه میپراکنند و با هر حمله، 500 تن را نابود میکنند (ارجانی، 2 / 321-322). یکیدیگر از جادوان بر گاوی سوار میشود که 4 دست و پای آن مانند سگ است و همچون سگ واقواق میکند و آتش از دهان خود میافروزد (همو، 2 / 324-325). در جایی دیگر از همین داستان، صیحانه سوار بر فیلی به جنگ میآید که 7 خرطوم دارد و از آنها دود و آتش بیرون میزند (همو، 2 / 333-334). در داستان فیروز شاه، مقنطرۀ جادو بر پشت شیری سوار میشود، تازیانهای از مار در دست میگیرد و به میدان جنگ سپاه ایران میآید (بیغمی، دارابنامه، 1 / 649). این جادو در جایی دیگر بر گرگی سوار میشود (همان، 1 / 651). در یکی از داستانهای جامع الحکایات نیز سپاه شمسهبانوی جادو را حیوانات وحشی شامل فیل، شیر، ببر، خرس و جز اینها تشکیل میدهند (چ 1391 ش، 431). در جهانگیرنامه، راحیلۀ جادو سوار بر شیری با فرزند و نوادگان رستم جنگ میکند (هراتی، 322-325). یکیدیگر از رفتارهای جادوان ایجاد عناصر اربعه شامل آب، آتش، باد و خاک برای مقابله با دشمنان است که از میان آنها، آتش بسامد بیشتری دارد. در ابومسلمنامه، شمعونۀ جادو در مقابله با یاران ابومسلم در میدان جنگ، نخست باد، و سپس ابر سرخی پدید میآورد که از آن آتش میبارد؛ این آتش به هرچه میافتد، آن را میسوزاند. باد نیز خاک آن صحرا را بر روی یاران ابومسلم و چهارپایان میزند (ابوطاهر، 2 / 507). پسر همین شمعونه نیز در میدان نبرد، از گوش و بینی خود شعلۀ آتش پخش میکند (همان، 2 / 506). زن جادو در جهانگیرنامه در مقابله با جهانگیر از دهانش آتش بیرون میآورد: «تو گفتی ز آتش بُدش اندرون» (هراتی، 221). در جای دیگری از همین کتاب، در وصف سپاه جادوان اشاره میشود که همۀ آنها از دهان خود آتش میپراکنند و عَلَمهای آنها نیز برافراخته از آتش است (همو، 324). در خاوراننامه نیز جادوان افزون بر آنکه از دهان خود میدان جنگ را پر از آتش و دود میکنند، از نیزههای خود نیز آتش میپراکنند، بهگونهای که این آتش باعث سوختن مبارزان مسلمان میشود (ابنحسام، 164-166). در بخشی از داستان سمک عیار، قبط پری، یکی از جادوان، طلسمی از آتش ساخته که پیرمردی کنار آن ایستاده است و هرکس دست به پیرمرد دهد، در آتش میسوزد (ارجانی، 5 / 141). در بخشی دیگر از این داستان، تیغو، یکی دیگر از جادوان، هنگام آمدن به میدان جنگ، عَلَمی سرخرنگ در دست میگیرد که با گرداندن آن، «بر مقدار هزار خروار آتش از علم بیرون میآید» و هر شعلۀ آن بهمانند تیری به کنار لشکرگاه فرخروز میرود و سپاهیان را میسوزاند. اسب فرخروز نیز از این آتش از بین میرود (همو، 5 / 501). مرسوسۀ جادو در ابومسلمنامه دو سُم خر به دست میگیرد و به میدان میرود، وردی بر سمها میخواند و آنها را پرتاب میکند. سمهای خر به ماری تبدیل میشود که از دهانش آتش بیرون میرود (ابوطاهر، 2 / 521-522). افزون بر مصداقهایی که از ایجاد باد در نقلهای پیشین اشاره شد، براساس یکی از طومارهای نقالی، ضمن جنگ کاووس با دیوان مازندران، مادر دیو سپید دستور میدهد که خار و خاشاک فراوانی آتش زنند و پس از آن، گاوی را در آتش میاندازند و بر آتش میدمند. دود زیادی از آتش بلند میشود: «آن عفریتۀ جادوگر وردی خواند و بر آتش دمید؛ بادی وزید و دود را به طرف سپاه ایران برد. سپاهیان یکسره با سالاران و کاووس از صدمۀ دود کور شدند» (صداقتنژاد، 125). در ابومسلمنامه نیز یکی از جادوان ریسمانی را به سوی یاران ابومسلم بر زمین میاندازد که بر اثر آن، توفان عظیمی برپا میشود. توفان «خاک زمین را بر روی مرد و مرکب» میزند. پس از آن، ابومسلم دعایی میخواند که باعث میشود باد و توفان به سوی سپاه دشمن برگردد و خرابی بسیار در سپاه آنها پدید آورد (ابوطاهر، 2 / 514-515). به راه انداختن سیلاب و خرابی بر اثر بارش باران و برف از دیگر کارهای جادوان است. مقنطرۀ جادو در داستان فیروز شاه، مقداری خاک و آب را به هم میآمیزد، افسونی روی آن میخواند و آن را در هوا میپراکند. ناگهان ابری بزرگ در آسمان پیدا شده، جهان تاریک میشود و باد و باران درمیگیرد و به اندازهای باران میبارد که آب تا ارتفاع بام خانهها بالا میآید (بیغمی، دارابنامه، 1 / 645). در ابومسلمنامه نیز آمده است که دولپستان جادو بر سر کوه به جادویی رفت. بر اثر اعمال او، بادی سرد وزید و ابری سیاه آسمان را فراگرفت. «یک دانگ از شب گذشته بود که باران درگرفت و سیلاب روان شد و خیمهها را آب برد و بسیار مردم هلاک شدند» (ابوطاهر، 3 / 351). در جایی دیگر از همین داستان، چند تن از جادوان باعث ایجاد ابر و باد و بارش «تگرگ چندانکه بیضۀ مرغی»، میشوند؛ بهگونهای که 15هزار تن از سپاهیان ابومسلم از میان میروند (همان، 2 / 504). در بخش تازهیافتۀ فیروزشاهنامه نیز با افسونی که شمسۀ جادو علیه سپاه ایران به کار میبرد، نخست، بادی عظیم میوزد «چنان عظیم که خیمههای لشکریان را سرنگون میکرد و میخهای آهنین را از قعر زمین برمیکند ... تا وقت سحر در سپاه ایران یک خیمه بر سر پا نماند». وی سپس با افسونی، باعث ایجاد بارانی عظیم میشود که از هر سو جوی آب روان میگردد، «تو گفتی که مگر طوفان نوح است» (بیغمی، 227). در بسیاری از آثار داستانی، ایجاد باران و برف به همراه سرمای زیاد است، بهگونهای که این سرما دست مبارزان را خشک میکند. قدیمترین مصداق شناختهشده در این زمینه، در داستان کاموس کشانی در شاهنامه آمده است که پیران از بازور جادو میخواهد که بالای کوه برود و «یکی برف و سرما و بادی دمان» بر سپاه ایران فروریزد. بازور نیز چنین میکند. بر اثر این کار، «همه دست نیزهگزاران ز کار / فروماند از برف و از کارزار». پس از آنکه رهام بازور را میکشد، برف و باران قطع میشود و «هوا گشت ازآنسان که از پیش بود» (فردوسی، 3 / 127- 129). این بنمایه در گرشاسبنامه (اسدی طوسی، 395) و جهانگیرنامه (هراتی، 218) نیز تکرار میشود. در زرینقبانامه، یکی از جادوان با زدن دو قطعه سنگ باران باعث ایجاد برف و سرما میشود (ص 750؛ نیز برای آگاهی بیشتر دراینباره، نک : ه د، بارانخواهی). در روضةالصفا نیز گزارشی کموبیش شبیه به این، در ارتباط با جنگ نوذر و افراسیاب آمده است (میرخواند، 1(2) / 650). در قصۀ مهر و ماه نیز بوقلمون جادو با سحر باعث ایجاد سرما و بارش برف فراوان میشود که بر اثر آن، بسیاری از چهارپایان هلاک میشوند (ص 117؛ نیز نک : جامع، چ 1390 ش، 216). همچنین در اسکندرنامۀ نقالی، یکی از اعمال پربسامد جادوان تولید باران و سرما ست (ص 27، 171، 295، 299). آنچه تاکنون دربارۀ اعمال و رفتارهای جادوان گفته شد، اعمال و رفتارهایی بوده است که آنها روی عناصر طبیعی صورت میدهند تا با ایجاد تغییراتی در طبیعت بتوانند به اهداف خود، نابودی دشمنان، برسند. اما جدا از این موارد، جادوان در داستانها و افسانهها رفتارهایی نیز دارند که بهطور خاص، روی انسانها صورت میدهند؛ یعنی موضوع جادوی آنها بهطور مشخص، جسم انسان است. معمولاً در داستانها و افسانهها به این گونه جادو، طلسم میگویند. جادوان برای ایجاد طلسم، لوازم خاصی دارند. برای نمونه، در یکی از داستانهای جامع الحکایات، زن جادو دو شیشه حاوی دو نوع روغن دارد: یکی سرخرنگ برای تبدیل انسان به حیوان، و دیگری سبزرنگ برای باطلکردن آن (چ 1391 ش، 433)؛ همچنین، زنجیری بر تخت خود آویزان کرده است و چنانچه کسی بخواهد بیاجازۀ او به بالای تخت برود، این زنجیر به دستش میچسبد (همان، 429). زردۀ جادو نیز دو شیشه دارد: یکی حاوی آب سیاه که با آن سحر میکند، و یکی آب سفید که افسونگشا ست (بیغمی، دارابنامه، 1 / 229). شمسۀ جادو نیز دو شیشه با خود بر بالای کوه میبرد که با کمک یکی از آنها باد، و با دیگری باران به وجود میآورد (همو، فیروزشاهنامه، 231). اما آنچه این ابزارها را مؤثر میکند، ورد یا افسونی است که وی هنگام بهکاربردن این ابزارها بر زبان جاری میکند. اهمیت افسون زبانی به اندازهای است که جادو گاهی فقط از همین روش برای طلسمکردن بهره میگیرد؛ برای نمونه، در برخی افسانهها، جادو وردی میخواند که بر اثر آن، مردم شهر به خوابی عمیق فرومیروند و تنها چیزی که میتواند این طلسم را باطل کند، شکستن شیشهای است که بر دروازۀ شهر آویزان است (خزاعی، افسانهها، 5 / 280-281؛ برای نمونههای مشابه، نک : همایونی، افسانهها ... ، 135-136؛ انجوی، 2 / 161-166؛ نیز نک : ادامۀ مقاله). یا در افسانهای دیگر، «پیر برزنگی» وردی میخواند و آدمیزاد را به شکل سوزن درمیآورد (خزاعی، همان، 5 / 105). طلسمها در داستانهای ادب عامه بسیار متنوع است، به گونهای که طبقهبندی آنها امکانپذیر نیست. درعینحال، هریک از طلسمها به روش خاصی دفع یا باطل میشود؛ به عبارت دیگر، راههای طلسمگشایی به اندازۀ خود طلسمها متنوع است. یکی از انواع طلسمها تغییر انسان به حیوان است. در داستان فرخ شاه و فرخروز، زن افسونگر به قربانیان خود غذایی میدهد. هنگامی که قربانی نخستین لقمه را فرومیبرد، زن فریاد میزند: «آهو شو»؛ در همان زمان، قربانی به شکل آهو درمیآید. افسونگشایی این طلسم با روغن خاصی است که به خورد آهو میدهند و در همان زمان، به صدای بلند این جمله را بر زبان میآورند: «آدمی شو، چنانکه اول بودی» (جامع، همان چ، 137- 139). این بنمایه، یعنی طلسم تبدیل آدمی به حیوان، و باطلکردنش از پربسامدترین انواع طلسمها در داستانهای ادب عامه و افسانههای شفاهی است. کسانی که این طلسم را به کار میبرند، میتوانند قربانی خود را به شکل هر حیوانی که اراده کنند، دربیاورند (برای برخی نمونهها، نک : همان، 433-435؛ جعفری، روایتها ... ، 198-200؛ نقیبالممالک، ملکجمشید ... ، 75-76؛ هزار و یک شب، 1 / 14-23). در بیشتر مصداقهای این نوع طلسم، شیوۀ باطلکردن آن، کموبیش شبیه به اصلش است (نک : همانجاها). البته، نمونههای دیگری نیز وجود دارد که بسیار نادر است. در قصۀ حسین کرد شبستری آمده است که فقط با آتشزدن جادو میتوان طلسم را باطل کرد. بر اساس این روایت، دو تن از زنجادوان از میر سید اسماعیل و میر حسین درخواست کامجویی میکنند؛ اما آنها مخالفت میکنند. جادوان میر اسماعیل را به شکل خرگوش، و میر حسین را به شکل شغال درمیآورند. یکی از پهلوانان ایرانی جادوان را بیهوش میکند، اما بهرغم تلاش فراوان نمیتواند آنها را بکشد، زیرا کارد و خنجر بر آنها بیاثر است. پهلوان سرانجام تلی از هیزم فراهم میکند، آتشی برمیافروزد و آنها را در آتش میاندازد. با سوختن جادوان، سید اسماعیل و میر حسین به حالت اول برمیگردند (ص 403-405). در ابومسلمنامه نیز آمده است که حبیب عطار قربانیان خود را به شکل زاغ درآورده است و برای باطلکردن این افسون، باید چشم و دل پسران او را به قربانیان داد (ابوطاهر، 1 / 412). نکتۀ درخور توجه در این گونه طلسم آن است که قربانیان وقتی به شکل حیوان درمیآیند، فقط برخی از صفات انسانی خود را از دست میدهند؛ برای نمونه، نمیتوانند صحبت کنند، اما توانایی تشخیص دوستان و دشمنان سابق خود را دارند؛ حتى چنانچه باسواد بودهاند، هنگامی که به شکل حیوان درمیآیند، میتوانند درخواستهای خود را بنویسند؛ مثلاً میرحسین وقتی بهصورت شغال درمیآید، با نوشتن نام خود بر زمین، میر اسماعیل را از هویت خویش آگاه میکند (همانجا). در یکی از داستانهای هزارویکشب، نامادری در غیاب شوهر خود، پسر او را به گوساله تبدیل میکند. مرد پس از بازگشت، بیآنکه از این موضوع آگاه باشد، قصد ذبح گوساله را میکند، اما گوساله که پدر را میشناسد، آنقدر گریه میکند و خود را بر زمین میزند که مرد از ذبح او درمیگذرد (1 / 15-16). نمونهای دیگر از این برخورد، در داستان حبیب عطار ساحر آمده است. براساس این داستان، یکی از قربانیان حبیب ساحر که به زاغ تبدیل شده بود، «وقتی عمۀ خود را میدید، در پای او میغلطید و خونابه از دیده میبارید؛ به گوشۀ چشم معلوم میکرد، ولیکن نمیتوانست گفتن» (جامع، چ 1390 ش، 251).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید