طب

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • قاز |
  • قاری | قاری، کسی که بر گور مرده، جلو تابوت و در مراسم ترحیم قرآن می‌خواند.
  • قارمان | قارْمان، یا قارمون، نوعی ساز از دستۀ هواصداها.
  • قارچ | قارْچ، گیاهی خودرو از شاخۀ ریسه‌داران با ظاهری چترگونه و کاربردهایی در فرهنگ مردم.
  • قاپ بازی | قاپْ‌بازی‌، یا قاب‌بازی، از کهن‌ترین بازیهای برد‌و‌باختی در ایران، که بیشتر نوعی قمار، و ابزار آن استخوان شتالنگ (استخوان میان ساق و مچ پای گوسفند و گاو) است.
  • قابوس نامه | قابوسْ‌نامه‌، پند‌نامه‌ای (تألیف: 475 ق/ 1082 م) در 44 باب از امیر عنصر‌المعالی کیکاووس، از امیرزادگان آل‌زیار.
  • قابله |
  • قابلگی |
  • فیلمهای مردم نگاری |
  • فیروزه | فیروزه، یا پیروزه، سنگی زینتی به رنگ سبز یا آبی با کاربردهای خاص در فرهنگ مردم.
  • فهلویات | فَهْلَویات، اشعاری که به گویشهای محلی مناطق مرکزی و غربی ایران سروده می‎شده است.
  • فولکلور | فولْکْلور، اصطلاحی انگلیسی ترجمه‌شده به «فرهنگ مردم» و «فرهنگ عامه»، که دربارۀ معنا و کارکردهای آن میان پژوهشگران این حوزه اختلافی جدی وجود دارد.
  • شگون | شُگون، تأویل، تعبیر یا به فال نیک و بد گرفتن انواع پدیده‌ها، اعمال، حرکات و سکنات انسانها و حیوانها، نحوۀ قرارگیری اشیاء، اعمال غیرعادی و همچنین باورها و اعتقادات مردم دربارۀ آنها.
  • آبستنی | آبِسْتَنی، بارور شدن و فرزند آوردن زن از مرد و دوره‌ای که زن بچه‌ای را در زهدان، یا به اصطلاح عامه در شکم خود، از هنگام بسته شدن نطفۀ او تا هنگام زادن حمل می‌کند.
  • بادمجان | بادِمْجان، یا بادِنْجان، گیاهی با میوه‌ای معمولاً دراز و سیاه که در نظام آشپزی ایرانی کاربرد فراوان دارد. بادمجان که معرب بادگان یا بادنکان فارسی است، به صورت باتنگان، پاتنگا و پاتشگا نیز ثبت شده است
  • بادرنجبویه | بادْرَنْجْبویه، از گیاهان معطر با نقش مهم در نظام درمانی سنتی و عامیانه.
  • آبغوره | آبْغوره، نوعی افشرۀ حاصل از عصارۀ انگور نارس (غوره). از آبغوره به عنوان چاشنی در انواع آش، سالاد و خورشهای ایرانی استفاده می‌شود.
  • آبگرم | آبْگَرْم، چشمه‌ای كه گرمای آب آن بیشتر از اندازه‌های متعارف، و نوعاً دارای برخی نمكها و مواد معدنی است و گاه اثر درمانی دارد. این نوع آبها اغلب از اعماق زمین سرچشمه می‌گیرند و معمولاً از شكافهای سطح زمین با فشار به بیرون می‌تراوند.
  • آبله | آبِله، یا آبِلا، آبیلا، آبولا، آویلا، شهر و مركز استانی به همین نام، در اسپانیای مركزی (كاستیلِ1 كهن = قَشْتاله) كه در °40 و ´39 عرض شمالی و °4 و ´42 طول غربی، در فاصلۀ 87 كمـ غرب مادرید واقع شده است. از شمال به كوههای بلند سی‌یرا دگردوس2 و از شرق به كوههای سی‌یرا دِگواداراما3 محدود می‌گردد. ارتفاع آن از سطح ...
  • آتشک | آتَشَک، نوعی بیماری مقاربتی مسری و سخت‌علاج. در باور مردم آنچه از آتشک برداشت می‌شود،
  • آش | آش، هر نوع خوراک پختنی، و خوراک مخصوص و رقیقی که با بنشن و سبزی، و گاه نیز با آرد و گوشت می‌پزند و به آن چاشنیهای گوناگون می‌زنند.
  • آلو | آلو، از گیاهان و میوه‌های بومی و معروف در ایران با مصارف متعدد خوراکی، درمانی و فرهنگی. انواع درختان و درختچه‌های مرتبط با این جنس در ایران ...
  • آویشن |
  • آهک | ‌آهَک، ماده‌ای جامد، سفید و بی‌شکل با کاربردهای متفاوت در فرهنگ مردم. از حرارت دادن سنگ آهک در کوره ماده‌ای به‌دست می‌آید که به آن آهک زنده می‌گویند که در ساخت چینی، شیشه، تصفیۀ خاک و نیز به‌عنوان حشره‌کش استعمال می‌شود
  • آهو | آهو، یا غزال، از چهارپایان علف‌خوار که به‌سبب ویژگیهای ظاهری بسیار مورد توجه انسان بوده است. در فرهنگ ایرانی به‌ویژه در امثال و حکم، داستانهای عامیانه، افسانه‌ها و ترانه‌ها آهو و ویژگیهای منسوب به آن از مضامین پربسامد به‌شمار می‌رود.
  • ابودردا، آش | اَبودَرْدا، آش، از آشهای نذری، منسوب به ابودردا، حکیمی عابد از صحابۀ برجستۀ حضرت رسول اکرم(ص).
  • اجاق | اُجاق، جایگاهی سنگی یا گلی که محل افروختن آتش در داخل خانه‌های سنتی است و برای پخت‌وپز، گرما و روشنایی از آن استفاده می‌شود.
  • ادرار | ‌اِدْرار، شاش، پیشاب، زهراب یا بول، مایعی زرد رنگ، شور و کمی تلخ حاوی آب و اوره و املاح دفعی از کلیه‌ها.
  • ارزن | اَرْزَن، از گیاهان شناخته‌شدۀ کهن و آیینی نزد ایرانیان. اگرچه امروزه از ارزن به‌عنوان خوراک دام و طیور استفاده می‌شود
  • اسطو خدوس | اُسْطوخُدّوس، از گیاهان معطر درمانی در فرهنگ مردم ایران. اسطوخدوس همچون مرزه و ریحان و گزنه ازجمله نعناعیان محسوب می‌شود که محل رویش آنها غالباً نقاط خشک است اما گاه در نقاط مرطوب نیز می‌روید.
  • اسفناج | اِسْفِناج، از گیاهان کهن، محبوب و آیینی ایرانیان. این گیاه از دیرباز در همۀ نواحی ایران‌زمین شناخته شده بوده است.
  • اسفند | اِسْفَنْد، یا اسپند، سِپَنْد، گیاهی خودرو، پایدار و همیشه سبز که در کوه و بیابان و زمینهای کویری می‌روید.
  • اسهال | اِسْهال، دفع پی‌درپی و آبکی مدفوع. این حالت که می‌تواند در شدتهای متفاوت بروز کند، دارای علل متنوع عفونی، گوارشی، انگلی، عصبی و محیطی است و بیشتر با دردهای روده‌ای، ضعف و بی‌اشتهایی همراه است.
  • اماج، آش | اُماج، آش، از خوراکهای سنتی و آیینی متشکل از سبزی و حبوبات مختلف. تهیۀ این آش را نخستین بار به سلطان سنجر، از سلاطین سلجوقی در سدۀ 6 ق / 12م نسبت داده‌اند
  • اقاقیا | اَقاقیا، درختی تزیینی با گلهای معطر که صمغ و شاخه‌های خاردار آن در نظام طب سنتی، عامیانه و باورهای مردم ایران جایگاهی دارد.
  • انجیر | اَنْجیر، درختی مقدس و اسطوره‌ای در فرهنگ و باورهای ‌ایرانیان. انجیر یا انجیره، درختی (و میوه‌ای) از تیرۀ گزنه‌ها ست و جزو دستۀ توتها به‌شمار می‌آید
  • ام صبیان | اُمِّ‌صِبْیان، نام نوعی بیماریِ کودکان در طب قدیم، همچنین نام مادینه‌دیوی موهوم که دشمن‌ نوزادان و کودکان، و رباینده و آزاردهندۀ آنان پنداشته می‌شده است.
  • انار | اَنـار، میوۀ درختی از تیرۀ موردیها یا پونیكاسه، و از جنس پونیكا و گونۀ گراناتوم (گل گلاب، 232؛ ثابتی، 50).
  • انغوزه | اَنْغوزه، یا آنقوزه، گیاهی با صمغ بدبو، دارای مصارف خوراکی، درمانی و آیینی در ایران.
  • بابونه | بابونه، گیاهی معطر با مصارف درمانی. بابونه یا بابونج در تـاریخ اسلام و ایران بـا نامهای بسیار متنوعی شناخته شده ـ است
  • بادام | بادام، میوه‌ای با مصارف خوراکی، طبی و آیینی. درخت بادام درختی به ارتفاع 5- 8 متر با برگهایی ساده، منفرد و گلهایی زیبا و صورتی‌رنگ است.
  • بالنگ | یا بادرنگ، بادرنج، درختی از دستۀ مرکبات با میوه‌ای معطر و ترش و پوست ضخیم که به آن تُرنج هم می‌گویند.
  • باروت | گردی سیاه رنگ و آتش‌گیر و ماده‌ای منفجره مرکب از شوره (نیترات پتاسیم) و گوگرد و زغال چوب (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تاریخچۀ کشف، ترکیبات و گسترش باروت در جهان، نک‍ : دبا، ه‍ م).
  • بارهنگ | گیاهی علفی با مصارف طبی متعدد نزد مردم که به صورت خودرو در کنار جویبارها و نقاط مرطوب می‌روید. بارهنگ1 یا بارتنگ گیاهی از تیرۀ بارهنگیان2 و نزدیک به زیتونیان است.
  • بازنامه ها | کتابهایی دربارۀ تربیت و نگاهداری باز و دیگر پرندگان شکاری و آیین شکار با آنها و روش معالجۀ آنها.
  • باقلا | از گیاهان کهن و آیینی نزد ایرانیان با مصارف متعدد خوراکی و درمانی.
  • بخور | بخار یا دود حاصل از سوزاندن مواد معطر و گیاهان طبی، یا جوشاندن آنها در آب، به منظورهای مختلف، ازجمله: خوشبوکردن فضا، گندزدایی، درمان پاره‌ای از بیماریها، جلب ایزدان، دفع شر و راندن ارواح شریر و همچنین تبرک و تیمن.
  • بز، | پستاندار نشخوارکنندۀ شاخ‌دار اهلی. بز ازجمله نخستین حیواناتی است که انسان توانست آن را اهلی کند.
  • بکارت | پردۀ بکارت، دوشیزگی، دخترگی یا دخترکی، برگرفته از واژۀ دختر که صفتی است دال بر باکره بودن.
  • بلوط، درخت | گروه بزرگی از درختان و درختچه‌های همیشه سبز یا خزان‌برگ خودروی جنگلی.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: