ابودردا، آش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 12 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238279/ابودردا،-آش
چهارشنبه 15 اسفند 1403
چاپ شده
1
اَبودَرْدا، آش، از آشهای نذری، منسوب به ابودردا، حکیمی عابد از صحابۀ برجستۀ حضرت رسول اکرم(ص). این آش را بهطور انفرادی یا جمعی، با شرکت گروهی از زنان و دختران خانوادههای خویش و همسایه برای «رفع مرض مزمن» (آشپزباشی، 77) و شفای درد و بیماری و برآمدن مراد و حاجت در زمانهای خاص میپزند. ظاهراً مشابهت دو کلمۀ «دردا» و «درد» فارسی بهمعنای رنج و ناخوشی، سبب شده است که ابودردا را پدر دردها و صاحبدرد و رنج پندارند و این آش را به او نسبت دهند (شکورزاده، 25؛ لغتنامه ... ، ذیل آش). برخی نیز چنین پنداشتهاند که ابودردا در همۀ عمر پیوسته رنجور و بیمار بوده است (شکورزاده، همانجا)، در صورتی که کلمۀ درداء در عربی مؤنث «اَدْرَد» و یکی از معانی آن «بیدندان» است (ابنمنظور، ذیل درد؛ نیز نک : بلاغی، 2 / 294). در فرهنگ عامۀ ایران آش ابودردا را به نامهای دیگری، مانند آش بیمار، آش امام زینالعابدین(ع) (بلوکباشی، فرهنگ ... ، 102؛ برهان آزاد، شم 7، ص 68؛ ذاکرزاده، 258)، آش عمودرد یا آش عمودردا (برهان آزاد، شم 10، ص 55)، آش مراد (هنری، 42)، آش سلامتی (دولتی، 417)، آش هَوْدَرْد (= هفت درده)، یا هَوْدونْگاره (= هفت دانگاره: هفت حبوب)، آش نذری (حاتمی، 480)، بغرای چهارشنبهسوری (فقیری، 128) و آش ابودرده (درویشیان، 43) نیز مینامند. اطلاق نام زینالعابدین به آش ابودردا بهسبب شفایافتن بیماری حضرت امام زینالعابدین(ع) با خوردن این آش (حاتمی، همانجا)، و هفت درده نامیدن آن احیاناً بهسبب خاصیت و تأثیرش در شفادهندگی 7 درد مختلف بوده است.
آش ابودردا را با 4 تا 7 رنگ آجیل (=بنشن، حبوب) میپزند. در تهران نخود، لوبیا، عدس و ماش (دولتی، همانجا)، و در خراسان نخود، عدس، ماش، لوبیای سفید، لوبیا چیتی، باقلا و مُلْک (نوعی دانۀ بزرگتر از ماش) (شکورزاده، 25-26، حاشیه) در آش میریزند. سبزی (تره، جعفری، اسفناج و جز آنها) و رشتۀ خمیر آرد گندم و کشک و ادویه و پیاز داغ نیز از اجزاء دیگر این آش هستند. در برخی جاها، مانند کازرون (حاتمی، همانجا)، گوشت گوسفند و برنج نیز در آن میریزند. بنشن آش را معمولاً به صورت هدیه یا عطیه در شب چهارشنبهسوری از طریق قاشقزنی (نک : ه د، چهارشنبهسوری) در برابر 7 خانۀ همسایه و یا با پولی که در آن شب به دست میآوردند، با آرد و سبزی از دکانهای رو به قبله تهیه میکردند (بلوکباشی، همانجا؛ شکورزاده، 26). در لرستان و ایلام 7 رنگ حبوب آش را به دریوزگی از 7 خانه به هنگام طلوع آفتاب (اسدیان، 200)، و در خراسان به هنگام طلوع آفتاب روز چهارشنبۀ آخر ماه صفر از 7 خانه که نام یکی از زنان هر خانه فاطمه باشد (شکورزاده، 25) و در تربتحیدریه نیز از 7 خانه (دانشگر، 14) فراهم میکردند. در روستاهای خراسان، هر خانوادۀ روستایی در تهیۀ مقداری از بار و بنشن و گوشت و سبزی و نمک و ادویه و هیزم اجاق سهمی برعهده داشت (شاهانی، 418-419).
این آش نذری را در حوزههای جغرافیایی مختلف ایران معمولاً در یکی از چهارشنبههای سال، بهویژه چهارشنبهسوری و چهارشنبۀ آخر ماه صفر میپختند. مثلاً تهرانیها آن را در چهارشنبۀ آخر ماه صفر (آشپزباشی، 77) یا چهارشنبۀ آخر سال (بلوکباشی، همانجا)، سروستانیها در چهارشنبۀ آخر ماه صفر (فقیری، 127- 128)، خراسانیها در چهارشنبۀ آخر ماه صفر (شکورزاده، همانجا) و مردم تربتحیدریه نیز در یکی از چهارشنبههای سال (دانشگر، همانجا) میپختند. در کازرون (حاتمی، همانجا)، برخلاف معمول، آش ابودردا را در ایام سوگواری ماههای محرم و صفر و شبهنگام، و در افغانستان (افغانینویس، ذیل آش ابودردا) در سیزدهم ماه صفر میپختند. گفتنی است که در برخی از مناطق ایران، مانند اصفهان، ملایر و سروستان فارس، چهارشنبۀ آخر ماه صفر را نیز چهارشنبهسوری مینامند (برهان آزاد، شم 10، ص 52؛ فقیری، 127).
آدمک یا آدمکهایی شبیه مریض (آشپزباشی، 77) یا شبیه ابودردا و زنش امّدردا (نک : بلاغی، 2 / 294؛ دایرةالمعارف ... ، ذیل ابودردا) میساختند (شکورزاده، 26). در شیراز هر دو آدمک را ابودردا (فقیری، 124) یا عمودردا (برهان آزاد، شم 10، ص 55) مینامیدند. سروستانیها آدمک ابودردا را بدقیافه میساختند و در آش ابودردای چهارشنبۀ آخر ماه صفر (چهارشنبهسوری) میانداختند و آدمک بغرای چهارشنبهسوری آخر سال را که لَبُدی محلی مینامیدند، یک مُهر و یک تسبیح خمیری به دست چپ و راستش میدادند (فقیری، 127- 128). در خراسان شکم آدمکها را با آجیل آش پر میکردند (شکورزاده، همانجا). آدمکها را با رشتههایی که 7 دختر نابالغ از 7 چانۀ خمیر بریده بودند، در آش میانداختند و میپختند. به هنگام پختن آش هر زنی که مرادی داشت، برای برآورده شدن آن، آش را هم میزد (شکورزاده، همانجا). در سروستان وارسی دیگ آش و محافظت از آدمک ابودردا با دختران دم بخت بود (فقیری، 127).
وقتی آش پخته میشد، آدمک یا آدمکهای خمیری را از آن درمیآوردند و هر یک را در کاسهای چوبی یا سفالیِ نوِ آب ندیده (شکورزاده، همانجا، حاشیه)، یا هر دو را در یک کاسه با دو قاشق چوبی میگذاشتند و به آب روان میسپردند (همو،، 26-27؛ فقیری، 124). سروستانیها آدمک بدقیافه را دور میانداختند، به طوری که از هم بپاشد و لبدی (آدمک بغرای چهارشنبهسوری) را به آب روان میدادند (همو، 127- 128).ساختن آدمک خمیریِ شبیه بیمار یا شبیه ابودردا و امدردا و انداختن آن به آب روان مبتنی بر این باور و پنداشت است که درد و ناخوشی و قضا و بلا را که به آدمک منتقل شده، به آب بیفکنند و از جان و خانه دور کنند. این پنداشت بازمانده از پارهای اعمال جادویی در جامعههای کهن و ابتدایی است. در مردمشناسی این گونه اعمال جادویی را اصطلاحاً جادوی تقلیدی یا جادوی درمانی به مثل مینامند (بلوکباشی، «دیدگاهها ... »، 120). در بسیاری از جاها، مقداری از آش را به بیمار میخوراندند و بقیه را کاسهکاسه میکردند و میان فقرا (همو، فرهنگ، همانجا؛ دایرةالمعارف، ذیل ابودردا)، افراد خانواده و همسایگان (دولتی، 417؛ حاتمی، همانجا)، و در داراب میان اقوام و خویشاوندان (فقیری، 129) تقسیم میکردند. در کازرون رسم بر این بود که کاسۀ خالی آش را ناشسته با مقداری نبات یا گردو و برگ سبز به خانۀ صاحب نذر بازگردانند (حاتمی، 480). در پخش آش نیز زنان و دختران، یا پسران خردسال و نابالغ شرکت داشتند.
در پنداشت عامۀ مردم نذرکردن آش ابودردا و پختن و خیرات کردن آن برای صاحب نذر و خورندگان آش تندرستی، نیرومندی و باروری میآورد و برآورندۀ حاجات و نیازها ست؛ بیماران را شفا میدهد و بخت بسته را میگشاید (همانجا؛ فقیری، 124). برخی باور دارند که هر دردی در هر عضوی از بدن خود داشته باشند، با خوردن همان عضو از آدمک خمیری، درد آن عضو بدنشان شفا مییابد (شاملو، 2 / 513). در خراسان اگر بیمار با پختن و نذر آش ابودردا شفا مییافت، هر سال میبایست خود یا نذرکننده، آش ابودردا را بپزد و پخش کند. آش ابودردایِ نذر سلامت نوزاد را تا 7 سال میپختند و معمولاً در سال اول آش را از خانه بیرون نمیدادند (شکورزاده، همانجا).
گفته شده است که رسم مردم اصفهان در زیارت مقبرۀ منسوب به ابودردا و پختن آش نذری در زیارتگاه آن بازماندۀ رسمی است که در دوران سنّیگری در آن شهر در تقدیس مقبرۀ ابودردا باقی مانده است؛ اما با بررسی آشهای خیرات در جامعۀ زردشتیان ایران و وجود همانندیهایی میان مراسم پختن آشهای نذری مسلمانان و زردشتیان، خاستگاه و پیشینۀ این گونه خوراکهای نذری در ایران آشکار میشود. آش خیراتی که زردشتیان همه ساله در جشن مِهریزد (مهرگان) در آتشکدهها میپزند، شباهت بسیاری به رسم پختن آش نذری مسلمانان، ازجمله آش ابودردا، در زیارتگاهها دارد. زردشتیان روستای شریفآباد یزد این آش را با یاری یکدیگر میپزند. هر خانوادۀ روستایی سهمی از بار و بنشن آش، مانند گندم، عدس، لوبیا چیتی و حبوبات دیگر را برعهده میگیرد. حبوبات را با استخوانهای ران گوسفندی که قربانی کردهاند، در پاتیلی میریزند و در آشپزخانۀ آتشکدۀ روستا میپزند و سپس آن را در میان مردم توزیع و خیر میکنند (بویس، 56؛ نیز نک : ایرانیکا، II / 694؛ بـرای اطلاع از آشهـای خیـرات زردشـتیان، نک : بویس، 55-59). با توجه به فراگیربودن رسم پختن آشهای نذری و خیرات در میان ایرانیان، و با درنظرگرفتن زمان پختن آش ابودردا در آخر سال و فرا رسیدن جشنهای نوروزی، میبایستی ریشه و خاستگاه این رسم را در فرهنگ کهن ایران جستوجو کرد.
آش نذری ابودردا، مانند خوراکهای نذری دیگر، در فرهنگ مردم جامعههای سنتی ایران نقش نمادین و رمزواره و اهمیت بسیار فراوانی داشت و هنوز هم کم و بیش دارد. مراسم پختن این آش پیوسته با مجموعهای آیینهای ویژه و شماری نمادها و استعارهها همراه بوده است. در فرهنگ ایران و در ادیان زردشتی و اسلام عدد 7 حرمت و اهمیت آیینی و رمزواره دارد و مقدس شمرده میشود (برای نقش و اهمیت شمارۀ 7 در فرهنگها و ادیان و مذاهب و فرهنگ عامه، نک : معین، 133-136). در بسیاری از مناسک و رفتارهای آیینی ایرانیان، ازجمله آیین آش نذریپزان ابودردا، عدد 7 حضور و جلوۀ حرمتآمیز دارد، مانند فراهمکردن آجیل آش از 7 خانه، خریدن سبزی از 7 سبزیفروش، واگذاری کار بریدن رشته از 7 چانۀ خمیر به 7 دختر نابالغ و جز آنها. همچنین، در مراسم پختن این آش نذرکنندگان به برخی نامها و جایها و چیزها که آنها را مقدس و مؤثر در امور زندگی میپندارند، تشبث میجویند، مانند فراهمکردن آجیل آش از 7 خانه که در هر خانه زنی به نام «فاطمه» اقامت دارد، بهکارداشتن «دختران نابالغ» در کار آشپزان، خرید برخی از مواد آش از «دکانهای رو به قبله»، بهدست آوردن بار و بنشن از راه «هدیه و بخشش»، و جز آنها. نامگذاری این آش و نیز پیوند آن به امام زینالعابدین(ع)، نوعی زمینهسازی روانی ـ آرمانی برای بهرهمندشدن از فیض نیروهای قدسی در چارهجویی و مقابله با دشواریها و مصایب و تنگناها در زندگی اجتماعی بوده است (نیز نک : ه د، امالبنین). آش ابودردا در این شکل آرمانی ـ نمادین، ویژگی مادی خود را از دست میدهد و بهصورت یک فدیه یا قربانی درمیآید و در رساندن نذرکنندگان به آمال و آرزوهایشان نقش نمادین و عاطفی مهمی ایفا میکند (نک : رادن، 178).
آشپزباشی، میرزا علیاکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353ش؛ ابنمنظور، لسان؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358ش؛ افغانینویس، عبدالله، لغات عامیانۀ فارسی افغانستان، کابل، 1369ش؛ برهان آزاد، ابراهیم، «چهارشنبهسوری»، پیام نوین، تهران، 1343ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، 1369ش؛ بلوکباشی، علی، «دیدگاهها و نگرشها در مردمشناسی»، کتاب جمعه، تهران، 1359ش، س 1، شم 34؛ همو، فرهنگ عامه، تهران، 1356ش؛ حاتمی، حسن، «بهمنجنه، آش هودرده، ونانا کوسا و سنتهای مشابه در ژاپن»، آینده، تهران، 1366ش، س 13، شم 6-7؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دانشگر، احمد، فرهنگ واژههای رایج تربتحیدریه، مشهد، 1374ش؛ دبا؛ درویشیان، علیاشرف، فرهنگ کردی کرمانشاهی: کردی ـ فارسی، تهران، 1375ش؛ دولتی، فرخنده، «سفرهها»، سخن، تهران، 1345ش، س 16، شم 4؛ ذاکرزاده، امیرحسین، سرگذشت طهران، تهران، 1373ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1357ش؛ شاهانی، خسرو، «آش ابودردا و قلندر»، آینده، تهران، 1367ش، س 14، شم 6- 8؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشههایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ معین، محمد، تحلیل هفت پیکر نظامی، تهران، 1338ش؛ هنری، مرتضى، آیینهای نوروزی، تهران، 1353ش؛ نیز:
Boyce, M., A Persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford, 1977; Iranica ; Radin, P., Primitive Religion, New York, 1957. علی بلوکباشی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید