دکتر شیخ محمدخان احیاءالملک در حادثه قتل ناصرالدین شاه قاجار که به سال ۱۳۱۳ هجری قمری اتفاق افتاد حضور داشت و از آن واقعه داستانی نقل میکرد که جزئیات آن اتفاق را از این اشخاص نیز شخصا شنیدهام. اول از مرحومه تاجالدوله جده آقای معیرالممالک که بانوی طرف علاقه ناصرالدین شاه بود. دوم از عبدالله میرزای دارایی (سردار حشمت) کالسکهچیباشی شاه. سوم از صاحب اختیار و مجدالدوله و سردار امجد و سایر رجال عصر ناصری و مخصوصا افرادی که در آن روز در موکب شاه بودهاند از قبیل میرزا عبدالخان امینالسلطان پسر بزرگ اتابک اعظم و سایرین و چون صحیحترین و معتبرترین روایات است نقل میکنم
از آنجا که زیباترین کلام وجود إز درگاه خلود، به زبان تازى فرود آمده است، در بلنداى زمان پارسیان شیرین بیان، براى نشر معانى و کشف اسرار آن، در پهنه سرزمین پهناور ایران، براى فهم هموطنانى که به زبان عربى تسلط نداشته اند, به روشهاى گوناگون و به مقتضاى زمانها و مکانها و بینشها وگویشها به ترجمه و تفسیر آن پرداخته اند و معانى زبباى آنرا به یارى زبان و ادب دل انگیز منثور و منظوم پارسى بر لوح دل هموطنان نگاشته اند، نگارندهء این مقال بر آن شد تا به اقتضاى حال نگاهی به سیر ترجمه ها و تفسیرهاى دلرباى فارسى قرآن مجید اندازد.
پروفسور هانری کربن در طول عمر پربارش آثار متعددی آفریده که شاید مهمترینش کتاب چندجلدی «اسلام ایرانی» باشد که به قول خود او «حاصل بیش از بیست سال تحقیق و تدریس» است. خوشبختانه چند سالی است که آقای دکتر رحمتی با دقت و همت بلندشان سه جلد از آن را ترجمه و منتشر کردهاند که به رغم اهمیت بسیارش در شناخت وجه معنوی ایران، به دلایلی دشوارخوان است؛ اما خوشبختانه خود کربن در آغاز مجلد سوم به گزارشگونهای از این کتاب مفصل دست زده است که برای علاقهمندان راهگشاست. آنچه در پی میآید، تلخیصی نسبتاً جامع از این بخش است که با «چکیده دفترهای اول و دوم» شروع میشود.
از پانزده، بیست سال پیش متوجه شده ام که باید برای یافتن شیوۀ سخن و نحوۀ شاعری و طرز و اسلوب هر شاعر پا از تعریف و تعاریف و توصیف معمول قدیم فراتر گذاشت و زمینه های مطمئن تری برای ترسیم و تصویر چهرۀ شاعران فراهم آورد. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم جز چند کس از قبیل شمس قیس رازی که گاهی نقادی های استادانه کرده است باقی تذکره نویسان و فراهم کنندگان ترجمه حال گویندگان به بستن چند لقب سنگین و آهنگین به دنبال نام و نسبت هر شاعر اکتفا کرده اند
زبان ابزاری است ساخته از «نشانه» در اختیار اعضای هر جماعتی از جماعات بشری و، به این اعتبار، قادر به اجرای وظایف مختلف. مراد از «وظیفه» کاری است که شئ انجام می دهد (یا به وسیلۀ شئ انجام می دهند) به طوری که در بادی نظر چنین می نماید که آن شئ از بهر اجرای همین کار به وجود آمده است. مثلا وظیفۀ چششم دیدن است و وظیفۀ گوش شنیدن و وظیفۀ کارد بریدن و وظیفۀ ستون نگهداشتن سقف و وظیفۀ لباس حفظ تن از سرما و وظیفۀ «نانوا» در جملۀ «نانوا نان را می پزد» فاعل بودن و ظیفۀ «نان» در همین جمله مفعول بودن است. بر این مبنا، وظیفه یا وظایفی که زبان انجام می دهد چیست؟
حضرت ابوجعفر، محمدبن علی(ع) نهمین امام از ائمه اثنیعشر(ع) و یازدهمین معصوم از چهارده معصوم است. تولد آن حضرت به اشهر اقوال در مدینه در پانزدهم یا نوزدهم رمضان سال ۱۹۵ق و وفات ایشان در آخر ذوالقعده سال ۲۲۰ق در بغداد اتفاق افتاد. روز تولد آن حضرت را دهم رجب نیز گفتهاند. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، وفات آن حضرت را روز سهشنبه پنجم یا ششم ذیالحجه سال ۲۲۰ق گفته است. مزار آن حضرت در مقابر قریش نزدیک قبر جدش امام موسیالکاظم(ع) است.
منابع کهن که نظر مساعدی درباره محمود داشتهاند، و میخواستند که دامن او را از گناه حقناشناسی درباره حکیم طوس بشویند، تفتین درباریان را از موجبات خشم محمود شمردهاند. بدیهی است که بدگویان میبایست مسائلی را بهانه بدگویی قرار دهند تا به نتیجه برسند و بحث ما در چگونگی آن مسائل است.
پس معما را چگونه باید حل کرد و گرد قدرنشناسی را از دامن محمود چگونه باید زدود؟ آخر محمود پادشاه بزرگی بود، حکومت مشروع از جانب خلافت بغداد داشت، فتوحات زیادی در هند کرده بود، بتخانههای هندوان را ویران کرده و لقب سلطان غازی یافته بود، از غنائم هند صلات فراوان به مداحان خود داده بود و قصاید شاعران در مدح او در دست بود.
تا خلافت بغداد برجای بود، شاهنامهستیزی سیاست پابرجای خاندانهای فرمانگزار خلافت بود. در آن روزگار همان گونه که دهقانان و آزادگان و نژادگان ایرانی و عامه مثل فردوسی میاندیشیدند و شاهکار او آیینه اندیشهها و دردها و آرزوهای آنان بود، حکام وقت و در درجه اول خلافت عباسی بغداد و کارگزاران آن با هر آنچه با ایران ارتباط داشت، کینه میورزیدند. این است که سیاست رسمی و دولتی نمیتوانست شاهنامه را تحمل کند.
الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین. در روزهای آغازین ماه مبارک رجب میخواهم دعای پربرکتی را که این روزها بعد از هر نماز میخوانیم و مستحب هم هست، برایتان بخوانم و تفسیر کنم؛ زیرا همانطور که میدانید، دعا در روزهای نخست اسلام، نقش بسیار مؤثری داشت و مسلمانان در زندگیشان و در برقراری ارتباط با خدا از آن بهره میبردند، اما بتدریج مثل همه چیز و مثل بسیاری از ارزشهای اسلامی، مفهوم اصلی خود را از دست داد و چنان شد که همه مسلمانان یا دست کم برخی از آنان با این طرز تفکر که دعا کافی است، کار و تلاش را و درمان بیماری و دست به کار شدن و آماده کردن خود را برای برطرف کردن مشکلات بزرگ و کوچک رها و به دعا اکتفا کردند. اگر کسی بیماری داشته باشد، به جای اینکه با مراجعه به پزشک بیماری خود را درمان کند، به دعا بسنده میکند و چنین باور دارد که دعا مستقلاً مایه شفا و بهبود است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید