عالی قاپو، کاخ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 تیر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/263187/عالی-قاپو،-کاخ
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ نشده
بررسیهای به عمل آمده دربارۀ شالودههای عالیقاپو نشان داده است که عمق شالودهها نسبت به کف میدان میان 20 / 2 تا 35 / 3 متر است که این عمق تقریباً برابر یک طبقۀ ساختمانی است. این اختلاف عمق صرفاً به حجم خاکهای دستی در نواحی شرقی و غربی بنا مرتبط بوده است (میلانتی، 142). در بنای روبهروی عالیقاپو، یعنی مسجد شیخ لطفالله، از این ارتفاع استفادۀ مطلوب شده، و به صورت اسکلتبندی جسیم شبستان زیرزمینی درآمده، و بخشی از شالودۀ متخلخل برای اصل بنای گنبدخانه را تشکیل داده است. در عالیقاپو که زیرزمین نداشته، این وظیفه افزون بر حجم شالودههای یادشده، به عهدۀ بلوک نخست بنا یعنی طبقات اول و دوم و حجم پیشزدۀ مدخل ورودی گذاشته شده است. از اینرو، در این نقطه از میدان نقش جهان تنها بنایی که بتواند به عنوان مدخل عمارتهای سلطنتی ایفای نقش کند، بنایی است که گالدیری آن را 19×20 و ارتفاع 13 متر دانسته است (ص 11) که به سبب الحاقات بعدی به همان هسته، به احتمال بسیار شالودههای پیشین را تقویت کردهاند، آنچنان که مطالعات اخیر هرگونه نشستی در بنا را رد کرده است (میلانتی، همانجا). در این مطالعات دربارۀ یکپارچگی شالودههای بنا اشارهای نشده، و حجم و عمق این شالودهها ــ جز شالودۀ غربی عمارت چهلستون با ابنیۀ موجود در محوطۀ باغ جهاننما ــ مقایسه نگردیده است (نک : گالدیری، سراسر کتاب).
یکی دیگر از موجبات افزوده شدن بر طبقات و سنگین نمودن بنا، تدریجی بودن مراحلی است که سالیانی چند به طول انجامیده است. سنگینی بخشهای الحاقی به سبب فشرده شدن قبلی خاک با مقاومت خوب زمین روبهرو شده است؛ شالودهها نیز با قلوهسنگ و آهک پر شده، و از اینرو، دارای خاصیت انعطافپذیری است (میلانتی، همانجا).
در جبهۀ غربی میدان نقش جهان بهجز مدخل قصر سلطنتی، مدخل دیگری به نام «سردر خورشید» برای ورود به عمارات پشت میدان به وجود آمد (اصفهانی، 37، 38)، که گالدیری معتقد است مجموعههای اداری، دیوانخانه و جز آن در میان آنها بوده است. به این ورودی هیچگاه حجمی افزوده نشد. کاخ سلطنتی نیز به همین ترتیب میتوانسته از بن ساخته شود، اما سرنوشت چنین بوده است که یکی از این دو مدخل ــ سردر خورشید ــ در بدنۀ طرح دو طبقۀ میدان مستحیل شود و هرگز به عنوان یک بنای شاخص نمایش نیابد، و دیگری در روند شکلگیری میدان و مجموعه در چند دهه قوت و غنای بنای عالیقاپو را پیدا کند. پس در ضرورت بلندی عمارت و شاخص بودن و نمود منظری آن جای تردید نبوده است، اما به نظر میرسد اینهمه دستکاری و الحاق در بنا که مصرانه در پی حل کردن پلان و مقطع، و به دست آوردن الگوهای جدید فضای معماری، سازه، دسترسیهای ضروری و سریع، ایجاد دیدهای مطلوب و مسلط به درون و بیرون بنا، و تسهیل برگذاری مجالس تشریفاتی برای حدود 200 نفر بوده (سانسون، 74؛ پوپ، 226)، نمیتوانسته یکباره و بدون مقدمه به ذهن سازندگان بنا خطور کرده باشد. روند کامل شدن بنا این حقیقت را آشکار میکند که همواره ایجاد و افزودن یک نظام جدید به وضعیت قبل، ستیزی را به دنبال داشته که حاصل آن زیبایی است که در تنوع فضاهای غیرقابل پیشبینی طبقات در یک حجم ساده و به شکل مکعب مستطیل تنیده شده است. بخش مهم ارجمندی این بنا نیز درست به سبب توفیقی است که در تجربۀ مهندسی و معماری به دست آمده (تحقیقات میدانی)، و گالدیری در مطالعات خود به گوشههایی از آن اشاره کرده است: تنها در مقاطع است که بعضی اختلافها به چشم میخورد. این بنا با ترکیب زیبا و برجستۀ خود نمایانگر آن است که زمانی که صرف ایجاد آن شده، به بیهودگی نگذشته است. در همه جای بنا آثار تجدید کارها و حالت ظرافتسازی عمدی در ساختمان به چشم میخورد (ص 16). همو در وصف تالار مرکزی مینویسد: این خود کار ماهرانهای است و انسان نمیداند که آیا فکر استادانۀ آن را تحسین کند یا اجزاء شجاعانۀ آن را که این چنین در برابر تمام قواعد خوب ساختمانی قد علم میکند (ص 17).
عالیقاپو بنایی است که در طول زمان همانند «میدان» (و برخلاف دو بنای مسجد شیخ لطفالله و جامع عباسی) در روندی اصلاح و کامل شده است. فکر «فضای ورودی (یا جلوخان) و بالاخانه» که در اصل متعلق به شیوۀ معماری و شهرسازی صفویه است، نه تنها نمیتوانسته از میدان و بناهای اطراف از جمله از عالیقاپو حذف شود، بلکه به صورت کاملتر در میدان ظاهر شده است، آنگونه که به نوشتۀ دلاواله هیچ کجای سلسله رواقهای فوقانی منقطع نشده است (ص 37). از اینرو، چنین ذهنیتی (پیشبینی ایوان بزرگ ستوندار) از دورۀ شاه عباس اول نیز در نمای عالیقاپو محتمل بوده است (تحقیقات میدانی).
حجمها و سازههای عمارت هرچه بالاتر میرود، سبکتر میشود و رانش افقی تویزها به وسیلۀ کلافهای افقی، تغییر جهت و تنوع لنگهها، حجمها و غلامگردشها و نیم طاقهای متخلخل که گالدیری آنها را «قوسهای چنگالی» (ص 20) نامیده است، مهار میشود و امکان دید به صحنههای داخل و ارتباط بصری، گفتاری و شنیداری را سازگار و برقرار میکند. شکلها از نظمی به نظم دیگر ارتقا مییابد، پایهها چند نقش و وظیفه به عهده میگیرند و طاقها نیز هم بارکشیِ خود و هم بارکشیِ نظام جدید اشکوب بالایی را متقبل میشوند. این تغییر و گونه گونگی از روی اجبار و الزام نیست، بلکه از روی تفنن و تنوع است که استادانه و شورانگیز صورت میگیرد (تحقیقات میدانی).
زیباترین شیوۀ سبُک کردن ساختمان در طبقۀ آخر به کار گرفته شده که به سبب جدارهسازیهای سبُک مقرنسِ آن، به تالار موسیقی شهرت یافته است. عناصر نگهدارنده و سازندۀ پوستۀ یکپارچۀ مقرنس همانند جدارۀ گنبدی شکلِ ترکینِ مقاوم، هم تالار مرکزی و هم لایههای پشتی آن را فرا گرفته است و در برابر نیروهای افقی نظیر نیروهای زلزله و رانشها به صورت کلیتی یکپارچه استقامت میکند. در عین حال ظرافت پوستههای گچین که به نظر بسیار نازک میرسند، با طرحهای تُنگ بری، تخلخل و سبُکی لازم، شرایط اصلاح انعکاس صوت را امکانپذیر نموده است (تحقیقات میدانی).
چرایی وجود و احداث دو راه پلۀ پیچ در دو طرف دهانۀ میانی جبهۀ غربی عمارت که یادآور فرم، اسکلت، تناسبات و تقارن منارهها ست، در پوستۀ مستطیل شکل برج پنهان شده و تاکنون بررسی نشده است تا راهگشای اطلاعات دیگری از جمله تشخیص ورودی اولیۀ ساختمان و نحوۀ اصلاح و افزودههای بنا باشد. حجم مدور پلهها که در جدارۀ مستطیل شکل عمارت حل شده است و تنوع نورگیرهای آن که در نمای بیرونی کاربری پلکان را باز نمیتاباند، موضوع بدیعی است (تحقیقات میدانی).
سازماندهی اتاقها براساس سنت فضاهای ایرانی است. تالار بزرگ در وسط قرار دارد، و در دوسو، مجموعهای متقارن از اتاقهای کوچک در دو نیم طبقه است. اساس این ترکیببندی، بر قواعد نظام سازهای و ایستایی، لایهبندی فضاهای پر و خالی، و عرصههای خلوت (خصوصی) و پذیرایی (عمومی) و اِشراف فضاهای خصوصی بر فضای عمومی استوار است. دلاواله (ص 44) مینویسد: اتاقهای کوچک به اندازهای از راههای مختلف به یکدیگر مربوط شدهاند که به قرار گفتۀ مستحفظ در عمارت 500 در کوچک به وجود آمده است.
مجموعۀ عناصر باربر عالیقاپو در نقشه به ترتیبی سامان داده شده که بتواند در ارتفاع و طبقات به اشکال و دهانههای مختلف ترکیب شود و برای نیازهای گوناگون، فضاهای شایسته و مطلوب فراهم کند. در این سازماندهی فشردهترین فضاها که نتیجۀ وجود دیوارهای سنگین و درنتیجه شالودههای قدرتمندتر است، در 4 گوشۀ برج قرار دارد، این فشردگی در لبههای 4گانه و میان 4 گوشۀ بنا، و سبکترین و گشادهترین فضاها در مرکز بنا پیشبینی شده است. در این منطقهبندی تودۀ ساختمانی، هر قسمت دارای نظامهای کوچکتر سازهای است که از قوسها و لنگههای متقاطع در جهات مختلف بهرهگیری شده است تا هر نظام سازهای، هم قادر به تحمل بارکشی حوزههای نیرویی خود باشد و هم وظیفۀ کلافبندی برای کل نظام سازهای را به عهده گیرد (تحقیقات میدانی). به حجم راهپلههای مارپیچ نباید آنگونه که برخی از سیاحان (نک : دلاواله، همانجا؛ تاورنیه، 387) انتقاد کردهاند، نگریست؛ زیرا سنگینی و استحکام این تودههای متخلخل استوانهای تا اندازهای وظیفۀ مهم مهار نیروهای حوزۀ غربی کاخ را به عهده داشته است (تحقیقات میدانی).
در اسکلتبندی ساختمان عالیقاپو نقش لنگه طاقها دارای اهمیت خاصی است و در حقیقت اسکلتبندی متنوع طاقها، حتى بیش از جرزها وظیفۀ مهندسی خود را ایفا میکند (گالدیری، 59)، مجموعهای که از کف تا بام بنا در هر طبقه به ظرافت، استادی و کمال خود میرسد. معمار طراح بنا با شناخت استادانه در دو بخش میانی تالار مرکزی (تالار پذیرایی) به گونهای از لنگه طاقها استفاده کرده است که خود را از چهارچوبهای متعارف و قواعد هندسی و ساختمانی موروثی رها ساخته، و با استفادههای بدیع از خواص آنها، آزادی عمل موردنظر خود را برای ارائۀ یک سیستم فضایی کاملتر باربر به دست آورده است. تنوع حاصل از این کار ماهرانه موجب شده این فکر به ذهن متبادر شود که طبقات بالا هریک کار معمار جداگانهای بوده است. متأسفانه بسیاری از این شواهد اکنون در زیر پوستهها و پوششها پنهان است (همو، 52, 61).
وصف دقیق سیلوا ای فیگروا از حجم بلند و ورودی کشیدۀ کاخ شاهی در میدان، حجم کامل عالیقاپوی پیش از آخرین الحاقات (ایوان ستوندار) را مجسم میکند: کاخ یا خانۀ شاه در دیواری مربع شکل محصور است. مدخل آن «دالانی طاق زده» است و هم طاق و هم دالان به سبک ایرانی، نقاشی و طلاکاری شده است (منظور ورودی کاخ از فضای باز میدان تا آستانۀ در و کریاس قصر است). خیلی پیشتر ] اشاره به طولانی بودن مدخل یا دالان[ ورودی یا به عبارت دقیقتر رواق مربع شکل دیگری است (کریاس یا تالار ورودی) که روی آن عمارتی 5-6 طبقه ساختهاند. این عمارت دارای اتاقهای بسیاری است، اما چنان کوچک که اگر از میدان به قصر بنگرند، چون برجی بزرگ به نظر میآید که همۀ طبقات آن با دهلیزهای طلاکاری شده احاطه شده باشد. در آخرین طبقۀ ضلع دیگر عمارت که مشرف بر باغ و حرمسرای شاه است، تالاری بزرگ و زیبا با نقشهای طلایی وجود دارد که بر کف آن فرشهای بسیار گرانبها گستردهاند (ص 212).
سیلوا ای فیگروا در سفرنامۀ خود به تالار ستوندار روی مدخل عالیقاپو به هیچوجه اشاره نکرده است، اما توضیح وی از مدخل یا دالان ورودی میان عمارت مربع شکل (اصل برج) و فضای میدان که دارای طاقی نقاشی شده و مذهّب بوده است (همانجا) ] امروزه این پوسته آجری است و تغییر کرده است[، نشان میدهد که از عمر حجم این مدخل (با بلندی بیش از 12 متر) سالیانی چند گذشته است. شکل عالیقاپو در این زمان (1023ق / 1614م) از یک حجم برج مانند و یک بنای کوتاهتر که در جلوی آن قرار داشت، تشکیل شده بود (تحقیقات میدانی). گالدیری این حجم (مدخل ورودی) را که آن را «پیشزدگی به طرف شرق» نامیده است، مربوط به پایان مرحلۀ 4 میداند که هنوز خشنودی خاطر شاهانه را به دست نیاورده، و از این نظر دارای نقص بوده است (ص 28).
اما از نوشتۀ سیلوا ای فیگروا نمیتوان نتیجه گرفت که حجم مدخل مورد نظر 17 متر جلو آمده باشد. گالدیری این پیشزدگی را پس از نخستین «طبقۀ الحاقی»، و عملکردِ ایوان یا غرفۀ شاهی جلوی آن در مرحلۀ 2، و نیز پس از مرحلۀ 3 (طبقۀ آخر عمارت یا تالار پذیرایی) که با گذشت زمان وغنیتر شدن ظاهر نمایشیِ میدان نیاز به آن احساس گردیده، مرتبط ساخته است (نک : ص 9-28).
اگر روند منطقی «نظریۀ» گالدیری با معیار زمان توجیه شود و نسبت به سردر مسجد شیخ لطفالله که گالدیری تاریخ بنای آن را 1010ق (ص 38) و گدار 1011ق آورده است (ص II(1) / 82)، و نیز تاریخ وقفنامهای که پایان عملیات میدان در آن 1014ق اعلام شده، مقایسه شود (با توجه به اینکه هویت و مرز میان دکانهای بازار مجاور و عالیقاپو روشن شده است) (شاملو، 185، 186)، زمان عملیات گسترش حجم پیشزده (عمارت مدخل) که گالدیری در مرحلۀ 4 آورده است (ص 23)، باید خیلی زودتر از 1010ق به اتمام رسیده باشد (تحقیقات میدانی). از تاریخ اتمام این عملیات تا سالی که سیلوا ای فیگروا و دلاواله همزمان در اصفهان بودهاند، دستکم 3 گزارش از تعمیر عالیقاپو در دست است: یکی در مکتوب اول دلاواله (ص 46)، و دیگری از جابری انصاری که به نقل از عالمآرا آورده است (ص 147)، و سومی از حکیم شفایی شاعر همعصر شاه عباس اول (ص 170). از این هر 3 گزارش تقریباً تاریخ 1023ق برمیآید.
حال با توجه به قطعه شعر محمدی بیک فرصت، توپچی شاه عباس دوم در 1053ق / 1643م که برپایی تالار ستوندار را به شاه عباس دوم نسبت داده، و بر عناصر سقف و ستون و زیبایی آن بدون اشاره به آبنما و حوض تأکید کرده است، میتوان گفت احتمالاً احداث حوض در این مرحله جای نداشته است (شاملو، 280-282).
احداث حوض مرمر در بالای عمارت مدخل، در صورتی که این عمارت پیش از 1053ق وجود داشته باشد، مستلزم عملیات مناسبسازی در پوششهای زیرین بوده است. به نظر میرسد پوستۀ آجری موجود مدخل، پوششی باشد که در زیر پوشش قبلی (دالان) و یا طاق نقاشی و مذهّب که سیلوا ای فیگروا نقل کرده، افزوده شده، و دامنۀ آن تا ورودی کریاس عالیقاپو ادامه داشته است (گالدیری، نقشۀ 21، نیز تصویر 19). از اینرو، به 3 دلیل به نظر میرسد این عملیات در طرح کلی تالار ستوندار مقدم بوده باشد: 1. این عملیات از گونۀ اجرای سفتکاری است و با ظرافتهای هنرمندانۀ تالار و حساسیتهای الحاق آن به برج اصلی و عمارت زیرین هماهنگ نیست؛ 2. هندسه و جای ستونهای تالار، در انطباق با حجم زیر (پیشزدگی) است؛ 3. عملیات برپایی ستونها و سقف تالار یک کار بزرگ نجاری است که معمولاً نجاران عهدهدار آن میشوند و کارهای بنایی با همۀ اهمیت در درجۀ دوم قرار میگیرد. خود این عملیات هم شامل دو بخش سفتکاری نجاری و ظریفکاری نجاری میشود که بیشتر کارها میباید در بیرون از عمارت صورت گرفته باشد (تحقیقات میدانی). از طرف دیگر عملیات برپایی تالارهای ستوندار در پیشگاه بنا به صورت الحاقی، در زمان شاه عباس اول در مناطق شمالی کشور معمول بوده است (اسکندربیک، 737، 738).
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که تعمیرات عمارت عالیقاپو در 1025ق، آغاز عملیاتی بوده که با هدف طرح و اجرای تالار ستوندار آغاز شده است، اما بنا به دلایل و شرایط وقت دنبال نشده، و یا پس از زمانی چند مقدمات آن به تدریج فراهم، و سرانجام در 1053ق آمادۀ نصب شده است (گالدیری، 39)؛ زیرا تا این زمان حجم پیشزدگی (با هندسهای مطابق با نقشۀ طبقۀ تالار که بعداً قرار بوده توسط نجاران بر آن افزوده شود) موجود بوده است (همانجا؛ نیز تحقیقات میدانی).
فقدان بناهایی با کاربری مشابه مانع هرگونه اظهارنظر قطعی دربارۀ طبیعت کاخهای از میان رفتۀ صفاریان، سامانیان، آل بویه و دیگر سلسلههای کوچکتر ایرانی پیش از سلجوقیان شده است. تخریب ری، پایتخت سلجوقی، و ناپدید شدن کاخهای اصفهان و مرو (هیلنبراند، 411، 415) باعث شده است از نمونههای شهری کاخها اطلاعات چندانی نداشته باشیم. در این کاخها، حیاط وسیع و مفصلبندی با 4 ایوان، سرسراها با اتاقهای چلیپا شکل، تزیینات اغراقآمیز، ارتباط با نمازخانه، اقدامات بهداشتی مطلوب و تعبیۀ آبریزگاهها و حمام، تفکر عظمتگرای زندگی کاخنشینی، درباری و تشریفاتی را منعکس میسازند (همو، 412، 413). قراینی از دوران ایلخانان تیموری و شاهان صفوی نشان میدهد که فرخنده بودن زمان و مکان ساخت کاخ، حجم عظیم با ایوانی منفرد که برتری خود را با تناسبات عظیم نشان دهد (تفاخری که از زمان تیسفون به این سو پابرجا ست)، ورودی طویل و سردر بسیار رفیع، پوشش مسطح روی ستونهای چوبین «ستاوند» (بهویژه در دورۀ ایلخانان و صفویه) از جمله ویژگیهای کاخهای شهری است (همو، 422-426) که عالیقاپو درحد کمال از آنها برخوردار است.
اما مفهوم کالبدی و معماری شهری کاخ عالیقاپو چنان است که تمام محوطهای را که کاخ تنها جزئی از آن است، به گونهای در حیطه و قلمرو خود قرار میدهد که گسترهای از آن قلمداد شود. تسلط بنا به میدان اجتماعی و اقتصادی شهر جدید و اِشراف آن بر باغهای مجاور این کاخ را با بقیۀ باغ ـ کاخهای صفویه که در آنها باغ بر بنا مسلط است، کاملاً متمایز میکند. کاخ عالیقاپو همانند بسیاری از کوشکهای دیگر صفوی حاکی از وجود مجموعهای از فضاهای نغز درونی در یک پوستۀ مکعب مستطیل ساده است. این کوشکها را صرفاً نمیتوان بناهای مجزا و مجرد در باغ انگاشت، بلکه میتوان آنها را در میانۀ یک ردیف ساختمانی نظیر پل خواجو و یا نقطهای از یک حلقۀ ساختمانی (میدان نقش جهان) جای داد. نظرگاه این کاخ لزوماً نه یک باغ است و نه همانند بناهای آبی، یا کاخهای ساسانی فارس و تخت سلیمان، چشمهها، دریاچهها و یا رودخانه است (نک : هیلنبراند، 429؛ تحقیقات میدانی).
خصلت جهتگیری ورودی و ایوانهای رو به شرق در بناهای عالیقاپو، تالار تیموری و چهل ستون، احتمالاً بیش از کاربری فیزیکی صرف بوده، و مفهومی همانند شوکت و قدرت فرا زمینی داشته است (مظاهری، 227) که پس از آن در کوشک پل خواجو نیز تداوم یافت، آنگونه که نمای اصلی پل و کوشک آن نیز رو به شرق است. در نمونههای قبلی محورهای غرب به شرق و شبکهبندی آن اهمیت مییابد و مدخلهای شرقی میدان نقش جهان و در صدر همه عالیقاپو به آنها منزلت میبخشد. تقارنی که در تصویر ارائه شدۀ کمپفر از میدان و عمارت عالیقاپو دیده میشود، نتیجۀ تو در تو شدن و باغ در باغ آراستن است که شبکهبندی مزبور به وجود آورده است (ص 199، 285؛ تحقیقات میدانی).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید