عالی قاپو، کاخ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 2 تیر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/263187/عالی-قاپو،-کاخ
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ نشده
عالیْقاپو، کاخ، یکی از مهمترین کاخهای سلطنتی عصر صفویه واقع در غرب میدان نقش جهان اصفهان، و یکی از 4 عنصر معماری شاخص در این میدان. از آغاز و روند شکلگیری آن آگاهی درستی در دست نیست، اما نظریات متفاوتی در اینباره ابراز شده که غالباً بر اساس متون تاریخی، و نوشتههای وقایعنگاران دوران شاه عباس اول (سل 996-1038ق / 1588-1629م) به بعد بوده است.
پایۀ فرضیات و نظریهها دربارۀ این بنا از آن رو همواره حائز اهمیت است که به روشن شدن تحولات معماری و شهرسازی جدید ایران که از این دوره آغاز شده است، کمک شایان میکند. عصری که در روندی پر افت و خیز سرانجام به اوج شکوه و جلال خود رسید و نقش بااهمیت خود را در معادلات و روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه و جهان به شایستگی ایفا کرد.
جایگاه عالیقاپو در طرح بزرگ شاهعباس:
از دیدگاه معماری و شهرسازی استقرار گستردهترین طرحهای بزرگ کشور در عصر صفوی و به یقین در دورۀ اسلامی ایران، نمیتوانست بیسبب و بدون اتکا به شرایط، امکانات و بسترهای غنی و آمادۀ اصفهان اتفاق افتد. افزون بر مواهب طبیعی، جغرافیایی و آب و هوای سالم اصفهان، وجود باغهای بزرگ در این شهر، از جمله باغ بزرگ نقش جهان که از زمان تیموری به بعد بسیار پرآوازه بود، موجب شد ته رنگی از طرح عظیم پایتخت صفویه به گونهای در آنجا پیاده شود که قلب آن، رودخانۀ پربرکت زایندهرود و آبهای منشعب از آن باشد. در این طرح جایگاه و وظیفۀ باغ نقش جهان که پادشاهان گذشته، از جمله شاه اسماعیل دوم در آن به فراخورِ زمان کاخهایی ساخته و پرداخته بودند، بسیار حائز اهمیت بود (اسکندربیک، 544، 1110، 1111). باغ نقش جهان که تا آن زمان در جنوب مرکز شهر و در غرب محلات تاریخی اصفهان واقع شده بود و نهری پرآب از میان آن میگذشت، به گونهای گسترده شد که محور توسعۀ پایتخت، آن را تا پای کوه هدایت میکرد، به ترتیبی که رودخانۀ زایندهرود از میان آن جریان یافت (همانجا). شاهعباس طرحهای خردتر خود را همزمان در این پهنه یکی پس از دیگری به وجود آورد و پادشاهان دیگر به تناسب دنبال آن را گرفتند و به آن غنا بخشیدند.
عالیقاپو در مرز میان دو مجموعۀ با اهمیت شهر قدیم و جدید قرار گرفت. در یک سوی آن، طرح یکی از زیباترین و بزرگترین میدانهای جهان و مرکز رویدادهای اجتماعی، اقتصادی و تفریحی مردم، پادشاه و مهمانان او قرار داشت، و در سوی دیگر، گسترۀ باغهای سرسبز اطراف خیابان چهارباغ و تفرجگاههایی که رودخانۀ زایندهرود به آن جلوۀ استثنایی داده بود، خودنمایی میکرد و مردم را برای جشنهای مختلف و مراسم کهن به سوی خود فرا میخواند. در میانۀ این دو منطقۀ شهری مهم، کاخها و بناهای بازمانده از دورههای گذشتۀ کاخ جهاننما قرار داشت که در طرح پایتخت صفویه به محلۀ دولت اختصاص یافته بود و عالیقاپو دروازۀ میان آنها شد (سایکس، 2 / 286؛ ویلبر، 91). میدان نیز از طریق محور سنتی پیشین خود، مجموعهای از بازارها، بازارچهها و راستههای تاریخی با محلات و کانونهای مردمی مرتبط شد و محور دوم پاسخگوی نیازهای شهر گردید که به گورستان تخت فولاد (ه م)، محل سیاحت و زیارت مردم منتهی میشد. پلهای الله وردیخان و شاهی (خواجو) (ه م م)، سرشاری و قدرت بیشتری به این دو محور دادند (تحقیقات میدانی)؛ و هریک، مردم، مهمانان و فرستادگان دولتهای خارجی را به گونهای در گوشهای از میدان و در برابر قصر شاهی هدایت میکردند. پادشاه و نزدیکان او نیز از فراز کاخ میتوانستند مراسم بار یافتن مهمانان را که با تشریفات خاصی صورت میگرفت، مشاهده کنند (تاورنیه، 467).
تا زمانی نه چندان دور، این عمارت بلندترین بنای شهر محسوب میشد و حشمت این بنای یگانه، اجازه نمیداد که در مرکز شهر بنایی به بلندی آن تظاهر نماید.
کاخ عالیقاپو برخلاف سنت کاخ سازیهای پیشین ایران که کاخها در میان باغهای سرسبز به صورت کوشکهای تابستانی، با عمارت و ایوان و میانسرا، در مناطقی دور از مراکز شهری ساخته میشد، به وضوح اندیشههای پیشین را کامل کرد، و در این طرح برای کاخ که جزئی از پیکرۀ جداییناپذیر از طرح بزرگ مجموعۀ میدان و چهارباغ بود، سردر دروازههای رفیعی پیشبینی شد تا در تداوم ساختار معماری شهری، مرکز و نقطۀ اوج پایتخت باشد، و در دل آن دیوانخانه و تالارها، و بر فراز آن اتاقهای اختصاصی پادشاه پیشبینی شود. ویلبر مینویسد: این سبک ساختمان در ایران کاملاً غیرمعمول بوده است، چون تقریباً یک آسمانخراش واقعی مرکب از 6 طبقه است که بعضی از طبقات دارای 10 اتاق و طبقات بالا که به شاه اختصاص داشت، دارای تزییناتی باشکوه بود. شاهعباس میتوانست از سراپردۀ خود که در طبقۀ چهارم کاخ قرار داشت، به ایوان بزرگ روبازی که مشرف به میدان بود، برود (ص 91, 92, 97).
عالیقاپو ویژگیهایی را به کمال و تمام دارد که در کوشک قزوین در مرحلۀ جنینی و نارس به چشم میخورد (هیلنبراند، 432). در میان کاخهای دورۀ صفویه تنها بنایی است که عزلتکدۀ اختصاصی نیست، کاخی است که رو به مردم دارد و قرار گرفتن آن در برابر میدان شهر حاکی از آن است (همو، 432، 433). کاخ عالیقاپو قدرتمندترین و مهمترین کانون و جایگاه مُجاز یک مجموعۀ شهری است که میتواند به گسترۀ شهر، میدان و مجموعههای نفیس معماری، دید مجاز، مطلوب و غیرمزاحم داشته باشد (تحقیقات میدانی).
معماری عالیقاپو را که با نقشهریزی استادانه، تهذیب تناسبات و ترکیب ظرافت با نیرومندی طرح امتیاز یافته است (پوپ، 207)، نمیتوان بدون تناظر و تقارن با مسجدها، باغها و خیابانها در نظر آورد، حتى در مغرضانهترین وصف از عالیقاپو، سیاحانی که آن را عمارتی بیروح و بیشکوه معرفی کردهاند، زمینههایی را برای تحسینِ آن یافته، و ذکر کردهاند (اسمیث، 356-357؛ تاورنیه، 386، 387؛ کرزن، 30-32).
مورخان هم زمان شاهعباس اول از کاخ سلطنتی میدان نقش جهان با عنوان «دولتخانۀ مبارکۀ نقش جهان» یاد کردهاند (اسکندربیک، 426، 427) و به نظر میرسد که نام «عالیقاپو» از دورۀ شاهعباس دوم و پس از آن به این بنا داده شده است. ولی قلی بیک شاملو تنها در شرح وقایع سال 1053ق / 1643م آن را عمارت «هفت آشام آلاقاپی» نامیده است (1 / 280) و وحید قزوینی، وقایعنگار شاهعباس دوم نیز نامی از عالیقاپو نبرده، و از آن با عنوان دولتخانۀ مبارکه (ص 68، 78، 79، 80)، یا «عمارت میدان نقش جهان» یاد کرده است.
سانسون که مقارن با سلطنت شاه سلیمان صفوی (1055-1077ق / 1645-1666م) به ایران آمده، این نام را «دری که به دربار شاهی راه مییابد» خوانده، و نام آن را «الله قاپی (عالیقاپو) نوشته است (ص 72).
شاردن به سردر عالی آن ــ درِ رو به میدان شاه ــ «عالیقاپو» گفته، و آن را به معنی «در رفیع یا مقدس، و نه در علی ــ چنانکه بعضی گمان میکنند ــ آورده است (7 / 142). جابری انصاری (ص 149) و به پیروی از او هنرفر، نام عالیقاپو را تقلیدی از «باب عالی» و قصر سلطان عثمانی در استانبول تصور کرده (ص 416)، و نوشته است که شاهعباس میخواست توجه سیاستمداران اروپایی را به این کاخ همنام در ایران جلب نماید. هیلنبراند هم آن را به همین معنی آورده است (ص 433). سایکس «علی قاپی یا عالیقاپو» را به معنی «دروازۀ بزرگ و مدخل قصر سلطنتی» آورده است و «از یک طاقنمای بزرگ که بر روی آن تالار بزرگی بر روی ستونهای چوبی قرار گرفته، و یکی از نمونههای خاص معماری عصر صفوی است»، یاد میکند (ص 2 / 286). بلانت آوردن دروازۀ ]در[ بزرگ از آستانۀ حضرت علی(ع) توسط شاه عباس اول و نصب آن در مدخل کاخ را افسانه خوانده و نوشته است که نام درست این باب نه «علیقاپو» است و نه «اللهقاپو»، بلکه «باب عالی» ترجمۀ صحیح این نام است (ص 71). جابری انصاری مینویسد: شهرت داده بودند، این در را از نجف اشرف آوردهاند تا شیعه از روی عقیده آن را ببوسند و مردم نذور آورده و گرهها بسته به آن میآویختند... و آن را «علیقاپو» میخواندند و آن زمان 110 عرّاده توپ بزرگ به شمار نام مبارک «علی» برابر عالیقاپو گذارده بودند (ص 148، 149). مورخان دورۀ قاجاریه، محمدمهدی اصفهانی (ص 38) و تحویلدار (ص 21) نیز آن را «علیقاپو» گفتهاند. اصفهانی که شاهعباس اول را بانی بنا دانسته، نوشته است که او دروازه را از صحن نجف اشرف برای تیمّن و تبرک آورده، و به همین سبب آن را «علیقاپو» نام نهاده است (ص 39).
عالیقاپو بنایی است با ظاهری ساده، مرکب از یک برج 6 طبقه به ارتفاع حدود 34 متر و با قاعدهای نزدیک به 19×20 متر، واقع در پشت بازار و چسبیده به آن، و یک تالار ستوندار بلند مشرف به میدان که بر روی عمارت بلند مدخل قصر ساخته شده است. این بنا به روایتهای مختلف نخستین بنا از آغاز شکلگیری مجموعۀ گسترده و عظیم شاه عباس اول در این میدان است که سرانجام به ساختار پایتخت صفویه انجامیده است. از اینرو، آن را به صورتهای گوناگون وصف کردهاند (فرانته، تصویر 11؛ گالدیری، 11).
قول مشترک آن است که این قصر بنایی نیست که در یک مرحله و در طی یک دورۀ ساختمانی کامل شده باشد. بر پایۀ مطالعات 10 سالۀ گالدیری که از 1343ش / 1964م آغاز شد، عالیقاپو 5 مرحلۀ گسترش کم و بیش بدون وقفه داشته است که آغاز آن همزمان با عملیات ساختمانی کاخها و عماراتی است که در میان باغهای سرسبز محصور بوده، و این مجموعۀ وسیع کاربری تشریفاتی، اداری، قضایی، و باریابی داشته است (ص 9-10). وی نخستین مرحلۀ ساختمان را به صورت یک مکعب مستطیل بزرگ و سنگین به اندازۀ 19×20 با ارتفاع 13 متر دانسته، که در اصل متعلق به دورۀ شاهعباس اول است (ص 11)، و در 4 مرحلۀ دیگر تا زمان شاهعباس دوم به تدریج کامل شده است. او نحوۀ گسترش عمودی بنا را در زمان یک پادشاه به سبب تغییر چهرۀ میدان و نیاز به توقفهای طولانیتر ذکر کرده است (نک : ص 38، 15-35).
جمعی از پژوهشگران بیگانه و برخی از مورخان ایرانی براساس گفتههای اسکندربیک منشی (ص 426، 427) و ولیقلی شاملو (1 / 103) ساخت مرحلۀ نخست بنا را مقدم بر زمان شاه عباس اول دانسته، و گاه مؤکداً آن را به «میرزا سلمان»، وزیر و اعتمادالدولۀ اسماعیل دوم، و سلطان محمد خدابنده نسبت دادهاند که با دستکاری و گسترش طبقات در دورۀ شاه عباس اول تا شاه عباس دوم ساخته و پرداخته شده است (نیز نک : گدار، II(1) / 83؛ جابری، 147؛ هات، 80).
گدار سلسله اقدامات معماری شاه عباس اول را در دو مرحله و دو برنامۀ پیاپی در نظر آورده است. مرحلۀ نخست را از 1006ق ــ تاریخ استقرار شاه عباس اول در اصفهان ــ تا1020ق، دورهای از فراغت و آسایش نسبی در پی موفقیتهای درخشان نظامی آن پادشاه در 1015ق و انعقاد معاهدۀ پرسود در 1020ق، و دورۀ دوم را از 1020 تا 1038ق که دورۀ عظمت او ست، دانسته و معتقد است که عالیقاپو بر اثر نوسازی و افزودن بر ارتفاعِ کوشک عصر تیموری نقش جهان در 1006ق پدید آمده است (II(1) / 89). او بر اساس گفتههای شاردن معتقد است: شاه عباس اول به مدت چندین سال و تا زمانی که کاخ او ساخته شد، در قصری کهنسال ]قصر جمیلان یا چلمان[ در محلۀ دردشت، سکونت گزید که در این اثنا ساختمان کوشک عصر تیموری تا 3 طبقه بالا برده شد و پیشخوانی را که تالار معروف روی آن قرار گرفته است، به بنا اضافه کردند. عمارات خصوصی شاه را در باغ ساختند، سپس دیوان صدارت عظمى و دفاتر مخصوصی را در این بنا مستقر کردند (II(1) / 83).
گالدیری وجود هستۀ اولیۀ عالیقاپو را پیش از شکلگیری میدان نقش جهان «پیش داوری» فرض کرده، و بر آن است که میتوان با قاطعیت گفت که ساختمان عالیقاپو از پایه در مجموعۀ بناهای طرح شاه عباس اول برای میدان نقش جهان و برای کاخ اختصاصی وی به وجود آمده است (ص 3). او شرح اسکندربیک در زمستان 1006ق را دربارۀ دولتخانۀ مبارکۀ نقش جهان تنها بازی کلمات و عبارات میداند (ص 4) و به موقعیت مکانی که اسکندربیک (ص 544) «دولتخانۀ مبارکه» نامیده است، اشاره نمیکند. همچنین از قول منشی شاه عباس اول از دروازۀ 5 طبقۀ دولتخانه نام میبرد و آن را عمارت کاملاً جدیدالاحداث بر میشمرد (همانجا)؛ در حالی که اسکندربیک در همینجا تأکید میکند که «دیگر در برابر مسجد ]شیخ لطفالله[ درگاه دولتخانه در غایت زینت و صفا» احداث نمود (ص 1110، 1111)، بنابراین، منظور او از دولتخانه همین عمارت عالیقاپو ست که در این عبارت به روشنی نشان میدهد که پیش از اتمام سردر، در 1010ق / 1601م دستکم بخشهای اساسی عالیقاپو موجود بوده که در آن کارهای اداری دولتخانه صورت میگرفته است. مقدم بر این تاریخ، گفتۀ اسکندربیک نیز گواهی بر صدق این مدعا ست (ص446، 456).
بر پایۀ ماده تاریخی که ملاجلال منجم در ضمن قطعهای دربارۀ تأسیس قیصریه سروده: «قیصریه به صفاهان معمور» این بنا در 1005ق شکل گرفت. حتى براساس استفاده از تعبیراتی نظیر «تعمیر ارکان»، «ویرانۀ میدان» و «معمور» که در این قطعه به کار رفته، میتوان پی برد که وضعیت اولیهای از میدان یا بازارگاه پیش از صفویه موجود بوده که در 1005ق در دست تعمیر و گسترش بوده است (ص 113، 114). تا این سال از میدان نقش جهان به تصریح سخن نرفته است، اما از اتمام سردر قیصریه در 1005ق، تجربۀ میدان قزوین در همین سال و تاریخ احداث مسجد شیخ لطفالله که اتمام سردر آن 1010ق است و درست در برابر دولتخانۀ نقش جهان ساخته میشود، به چند نکتۀ مهم میتوان پی برد (نک : اسکندربیک، 528، 529، 544، 545): 1. فاصلۀ میان دولتخانه و سردر مسجد شیخ لطفالله (پهنای میدان نقش جهان) در همین سال (1005ق) مشخص شده است، زیرا سردر قیصریه که در محور میانی میدان قرار گرفته است، در این تاریخ پایان یافته بود؛ 2. ورودیهای مشابهی برای این دو بنا احتمال داده شده است؛ 3. جایگاه دولتخانۀ نقش جهان که در منابع از 998ق تا 1005ق از آن یاد شده، تغییر نکرده، و هرگز به دولتخانۀ نوبنیاد دیگری هم ــ آنگونه که از قزوین نام برده شده ــ اشاره نشده است. بیشتر مراسم سلطنتی (پذیراییها، مجالس مختلف برای معرفی سفرا، ایلچیان و بار عام طبقات مختلف مردم) در محوطۀ جلوخان دولتخانه و ورودی آن و به ندرت در دولتخانۀ نقش جهان بوده است. در جهتگیری میدان و اندازۀ درازا و پهنای آن و استقرار بناهای پیرامون، علاقۀ شاه به بازی چوگان که نیاز به تسلط دید به صحنه و نور مناسب دارد، مؤثر بوده است؛ جهتگیری عمارت دولتخانه با دیگر عمارات مجموعۀ باغ جهان نما و میدان نقش جهان یکی است. نتیجه آنکه در طرح جامع و توسعۀ مجموعۀ نقش جهان (و مجموعههای مرتبط با آن)، مکان دولتخانه (عالیقاپوی فعلی) بیش از هر موضوع دیگر اهمیت داشته است. از اینرو، اقدام به تعمیر، گسترش و اصلاح بنایی که به فرض از پیش در این نقطه وجود داشته و در طی سالیان، نشست خود را کرده، و شالودهای استوار یافته بود، با توجه به اهداف یک پادشاه «عجول و کمحوصله» امری محتمل بوده است و از اینرو، درستی گفتۀ جابری انصاری که هستۀ اولیۀ این بنا را متعلق به زمان شاه اسماعیل دوم میداند، قابل قبول مینماید (ص 147؛ گدار، II(1) / 81؛ تحقیقات میدانی).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید