اصلاح طلبی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 30 شهریور 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/259302/اصلاح-طلبی،-دگرگونی
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
4
از ويژگيهای سدههای 2 و 3 ق / 8 و 9 م، ارتباط نزدیكتر مسلمانان با فرهنگهای غیراسلامی، و برجستهترین نمود آن تأسیس «بیت الحكمه» و نهضت ترجمه بوده است. این ارتباط با فرهنگهای دیگر نتیجۀ جریان عمیق اصلاحطلبانهای است كه ارتباط محافل علمی اسلامی را با دیگر محافل لازم میدانست. این جریان نهتنها در شكلگیری و رشد علوم گوناگون در جهان اسلام، بلكه حتیٰ در اندیشۀ دینی نیز تأثیری انكارناپذیر داشته است. در این دو سده، پدیدۀ اصلاحطلبی همواره توأم با پیدایش فِرَق مذهبی بوده است. سدۀ 4 ق / 10 م را باید نقطۀ عطفی در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی و آغاز بسیاری تحولات در تاریخ اسلام دانست. در این سده، به انشعاب مذاهب و فرق متعددی كه در دورۀ پیشین پدید آمده بود، انتقاد کردند (مثلاً نک : بغدادی، 34-36؛ ابوالمعالی، 59-62). جریانهایی گروهی چون اخوانالصفا، و متفکرانی چون ابنحزم اندلسی (د 456 ق / 1064 م) و ابوحامد غزالی (د 505 ق / 1111 م) با ایفای نقشی عمدتاً نظری، از نمودهای بازاندیشی دینی در این دوره بودهاند. از اصلاحات فرهنگی سدۀ 5 ق، تأسیس زنجیرهای از مدارس عالی با عنوان «نظامیه» در مراكز مهم شرق جهان اسلام، بههمت خواجه نظامالملك، وزیر سلجوقی، و نیز عزم و اهتمام فاطمیان مصر به تأسیس جامع الازهر، یكی از قدیمترین دانشگاههای اسلامی، بوده است (كسائی، سراسر كتاب؛ لائوست، 300 ff.). در شرق جهان اسلام، مولوی و حافظ از اندیشمندانیاند كه كمتر بهعنوان اصلاحطلب دینی شناخته شدهاند. مولوی اصلاح را منوط به درک مقام حقیقی انسان و متکی بر رواداری و كثرتگرایی دینی میداند (مثلاً نك : 1 / 152، 340، 3 / 407). حافظ نیز با دانشی گسترده در علوم دینی بر رواداری و كثرتگرایی تـأکید، و از ظاهرگـرایی در دیـن سخت انتقـاد کـرده است (نك : غزلهای 2، 39، جم ).
در 3 سدۀ نخست اسلامی، جریانهایی كه بهنحوی با اصلاحطلبی پیوستگی دارند، بسیارند؛ برخی از این جریانها با جور حاكم و ساختارهای ناهنجار اجتماعی و سیاسی مبارزه کردهاند كه برجستهترین نمونۀ آن قیام امام حسین (ع) است؛ برخی نیز اصلاحاتی در درون نظام حاكم بودهاند، مانند اصلاحات عهد عمر بن عبدالعزیز و هارونالرشید. یكی از حركتهای مهم اصلاحی در سدۀ 2 ق، قانونگرایی است كه بازتاب آن را هم در محافل فكری و هم در عملكرد سیاسی میتوان دید. صدور بیرویۀ رأی و نابسامانی قضایی در اوایل این سده، واكنشهایی را در میان اندیشمندان برانگیخت كه نمونۀ برجستۀ آن رسالۀ ابنمقفع، دانشمند ایرانی (د 142 ق / 759 م)، است که آن را برای منصور، خلیفۀ عباسی، نوشته است؛ وی خلیفه را ترغیب كرده است تا شیوههای قضایی و روشهای دستیابی به حكم را مدون، و به همگان ابلاغ کند (ص 316-317). صرفنظر از مباحث نظری در كتب فقهی، نظام دیوانی و مالی، از آن پس، بارها بازبینی شد؛ اما میتوان اقدامات صورتگرفته در عصر غازان خان، ایلخان مسلمان مغول در ایران (حك 694 -703 ق / 1295-1304 م)، را نقطۀ عطفی در تحقق حاكمیت قانون تلقی کرد. اصلاحات گستردۀ اجتماعی، اداری و مالیِ صورتگرفته در عصر او بههمت وزیر دانشمندش، خواجه رشیدالدین فضلالله، انجام شد و شرح مفصل آن در جامع التواریخ آمده است. اموری چون قانونگرایی، ایجاد امنیت، تأمین آزادیهای فردی، جلوگیری از اختلاس و مظالم مالیاتی، و انجام فعالیتهای عمرانی از رئوس این اصلاحات بوده است (رشیدالدین، 2 / 1327 بب ؛ قس: جعفری، 115 بب ).
«انقلاب اطلس» و كشف راه دریایی اروپا به اقیانوس هند (903 ق / 1498 م)، تأسیس دولت صفوی در ایران (907 ق / 1502 م)، و گسترش ناگهانی دولت عثمانی و تبدیل آن به خلافت (918-926 ق / 1512-1520 م) مهمترین وقایعی بود که سبب نزدیکی و مواجهۀ اسلام و اروپا در آغاز عصر جدید شد. انقلاب اطلس پای اروپاییان را به نقاط مختلف جهان اسلام باز كرد. این حضور كه در آغاز انگیزهای تجاری داشت، بهزودی اهداف و توجیهاتی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پیدا كرد. دولت صفوی رقیب پایدار عثمانی و متحد بالقوۀ دول اروپایی بود و همواره این امكان وجود داشت كه با جلب یاری آن، بتوان عثمانی را در دو جبهه درگیر ساخت. تا اواخر سدۀ 18 م، اروپا در برابر جهان اسلام هنوز نیروی فائق صنعتی و نظامی به شمار نمیآمد و برتری آن، عمدتاً به خردگرایی، اصلاحات فرهنگی و رشد علمی ناشی از جنبش نوزایی (رنسانس) بود كه بهخصوص در عصر «روشنگری» (از سدۀ 17 م)، وارد مرحلهای نوین شده بود. اما جهان اسلام بر اثر ركود علمی و فرهنگی از اروپای مسیحی ضعیفتر شده بود. انقلاب فرانسه (1789 م) و متعاقب آن رشد جامعۀ صنعتی، اروپا را بار دیگر متحول ساخت و بنابراین اروپای جدیدی در برابر قدرتهای اسلامی قرار گرفت، که از نظر نظامی، اقتصادی، سیاسی و علمی کاملاً برتر بود. در مقابل، در آغاز سدۀ 12 ق / 18 م، خلافت عثمانی توان سیاسی و نظامی خود را تا حد زیادی از دست داده، و بخش مهمی از متصرفات آن در آفریقا و اروپا عملاً از فرمان خلیفه خارج شده بود.
انقلاب فرانسه و پیامدهای آن پیشرفت اروپا را تسریع کرد، ولی در جهان اسلام تأثیری دوگانه داشت. ارتباط فرهنگی جهان اسلام با اروپا سبب شده بود كه اندیشمندان مسلمان از دستاوردهای علمی و فرهنگی آگاهی یابند، اما در عین حال پیشرفتهای دول غربی جریان استعمار اروپایی را وارد مرحلۀ تازهای کرده بود و جوامع مسلمانی كه سرزمین آنان بهنحوی درگیر جریانهای استعماری بود، بیش از پیش در تنگنا قرار گرفته بودند. دو نسل پس از انقلاب فرانسه، یعنی از اواسط سدۀ 19 م، زمانی که مفهوم جدید اصلاحطلبی به جهان اسلام راه یافت، تأثیر دوگانۀ تحولات غرب در جهان اسلام آشكار شد؛ زیرا اصلاحطلبانی كه برخی از مفاهیم مورد تأكید در جهان غرب مانند آزادی و حیثیت انسانی را از شعارهای اصلی خود میشمردهاند، داعیهدار جهاد و مبارزه با استعمار نیز بودهاند.
در طول سدههای متمادی، همگام با بازاندیشی دینی در محافل اسلامی، همواره گروههایی از اندیشمندان بودهاند كه شكل آغازین اسلام، یا به تعبیر دیگر «اسلامِ سلف»، را عالیترین شکل اسلام میشمرده، و هرگونه ضعف جوامع اسلامی را ناشی از تحریف دین میدانستهاند. طی سدههای 11 و 12 ق، سلفیگری و مبارزه با بدعت بهطوری محسوس و گسترده در محافل گوناگون جهان اسلام وجود داشته است؛ اما آن نمونهای كه بیش از همه مورد توجه قرار گرفته، و آثار سیاسی و اجتماعی بر جای نهاده، حركت محمد بن عبدالوهاب (د 1206 ق / 1792 م) و دعوت او در نجد عربستان است. در میان سلفگرایان متأخر، میتوان از كسانی چون شوكانی (د 1250 ق / 1834 م) یاد كرد كه با وجود شباهتها، اندیشهای مستقل از ابنعبدالوهاب داشتهاند. طریقۀ صوفیانۀ بهاءالدین نقشبند (سدۀ 8 ق / 14 م) و جریانی که احمد سرهندی (د 1034 ق / 1625 م) ایجاد کرد نیز از جملۀ این حرکتها ست. نمونهای مهم از تحركات اجتماعی نقشبندی، نهضت معروف به «مریدیسم» در قفقاز شمالی (اواخر سدۀ 12 ق / 18 م) برای تشكیل حكومتی اسلامی و مقابله با استیلای روسیه بوده است. این نهضت به ایجاد حكومت اسلامی «امامت» در داغستان انجامید كه در 1830 م قاضی محمد، و سپس حمزت بیك (1832-1834 م) و شیخ شامل داغستانی (1834- 1859 م) به ریاست آن رسیدند (آكینر، 125؛ محمدی، 23 بب ). نمونهای دیگر از جریانات نقشبندی در سدۀ 12 ق / 18 م در بخش مسلماننشین چین به رهبری مامینگ هسین، عالمی اهل كانسو، آغاز شد. وی گرایشی مذهبی بر پایۀ تصوف نقشبندی عرضه کرد كه در منطقه به «طایفۀ جدید» معروف است، و الهامبخش بسیاری از حركتهای جهادی مسلمانان در طول سدههای 12 و 13 ق در نواحی غربی چیـن بـوده است (بـرای تفصیل، نك : چو، 309 ff.؛ تسومر، 8 ff.؛ ایزرائیلی، 295 بب ). در جهان تشیع نیز مولیٰ محمد امین استرابادی (د 1036 ق / 1627 م) نماد اصلاحطلبی بنیادگرا بود كه از شیوههای معمول در محافل دینی امامیه در قرون میانۀ اسلامی بهشدت انتقاد، و روش تازهای برای فهم منابع دینی پیشنهاد كرد كه مبنای آن بازگشت به شیوۀ سلف امامیه و دوریگزیدن از افزودهها و پیرایهها بود (امین استرابادی، سراسر كتاب). از جریانهای اصلاحی مهم در محافل شیعه كه عمدتاً در محافل اصولیان، و نه اخباریان، مطرح شده است، باید به برخی اندیشههای اجتماعی و سیاسی اشاره كرد كه ظهور صفویه و قدرتگرفتن تشیع از علل اصلی آن بوده است. در رأس این اندیشههای اصلاحی، عقیدۀ گروهی از عالمان امامیه مبنی بر كنارگذاشتن باور كهن «سكون تا ظهور مهدی (ع)» بود كه در قالب نظریههای سیاسی مختلف مطرح شد. نظریۀ ملا احمد نراقی (د 1245 ق / 1829 م) در باب حكومت در عوائد الایام از مهمترینِ این نظریههای سیاسی متنوع بوده است (ص 185 بب ). همچنین باید به تألیفات عالمان شیعه در باب جهاد و امربهمعروف اشاره كرد كه حاکی از توجه بیش از پیش آنان به شرایط اجتماعی و كنارنهادن انزوای دیرینه است (سبزواری، 75 بب ؛ مدرسی، 167-170).
یكـی از حركتهای دینـی ـ اجتماعی، كه در تاریخ اسلام گاهگاهی اهمیت یافته، كنارنهادن اختلافات قومی و فرقهای و رویآوردن به اصل مشترك، یعنی دین اسلام، است. سلطان سلیم عثمانی (سلـ 918-926 ق / 1512-1520 م)، در دورۀ كوتاه فرمانروایی خود، جغرافیای سیاسی منطقه را بهكلی متحول ساخت و سیاستی کاملاً متفاوت با سلاطین سلف خود دنبال كرد. وی برخلاف كشورگشاییهای پیشین در اروپای مسیحی، آسیا و آفریقای مسلماننشین را هدف گسترش ارضی خود قرار داد و با تسخیر شام در 922 ق / 1516 م و مصر در 923 ق به بخش مهمی از این هدف نائل شد. گفتهاند که وی درصدد بود تا زبان عربی را، بهعنوان نماد وحدت اسلامی، زبان رسمی دولت عثمانی کند (ووسینیچ، 15-16). تقابل مذهبی دو قدرت سیاسی مهم جهان اسلام، یعنی خلافت عثمانی و سلطنت صفوی كه مظهر تقابل شیعه و سنی به شمار میآمد، بهشدت اتحاد اسلامی را خدشهدار ساخته، و زمینه را برای درگیریهای مذهبی فراهم آورده بود. دورۀ كوتاه سلطنت نادر شاه افشار (1148-1160 ق / 1735-1747 م) را میتوان یكی از ادوار مهم در روابط میان شیعیان و اهل سنت به شمار آورد. نادر شاه كه افزونبر حفظ یكپارچگی ایران، در شرق و شمال، کشورگشایی میکرد و بخشهایی وسیع از آسیای مركزی و شبهقارۀ هند را به تصرف درآورده، و خلافت عثمانی را در موضع انفعال قرار داده بود، این اندیشه را در سر میپروراند كه بتواند نوعی همبستگی در تمامی جهان اسلام پدید آورد. نادر شاه بر آن نبود که مانند شاهان صفوی از تضاد مذهبی ایران و عثمانی برای تقویت حاكمیت خود بهره گیرد، بلکه میخواست میان ایران و ممالك سنینشین جهان اسلام الفتی دوباره برقرار سازد. از اقدامات مهم اما تدریجی برای تحقق صلح و اتحاد، تلاش وحید بهبهانی (د 1205 ق / 1791 م)، عالم پرنفوذ شیعه، است كه در آثارش راههایی برای تقریب مذاهب میجسته است.
انسانگرایی در شرق سابقهای دیرین و درخشان داشته است و سرآغاز آن را میتوان در متون دینی، فلسفه و ادبیات کهن جست. مهمتر از همه قرآن كریم است كه شرافت انسانی، آزادگی و عدالت را اساس تعالیم دینی قرار داده است. نمونههای فراوانی از تکریم انسان و فضایل انسانی، فارغ از تفاوتهای قومی و حتى دینی، در آثار اندیشمندان مسلمان در سدههای میانۀ اسلامی وجود دارد. وجود ادیان مختلف در هندوستان زمینهای برای طرح افکاری جدید مانند «صلح كل» و «دین الٰهی» بوده، كه در دهههای آخر سدۀ 10 ق / 16 م پدیـدار شده است. اكبـر شاه (سل 963-1014 ق / 1556- 1605 م)، پادشاه تیموری هندوستان، بر آن بود تا احترامی متقابل میان ادیان گوناگون پدید آورد و ازاینرو به ساختن «عبادتخانه» اقدام كرد (گشایش در 982 ق / 1574 م)، كه پرستشگاهی برای پیروان همۀ ادیان، و محلی برای برگزاری سخنرانیها و مناظرات دانشمندان ادیان مختلف بود. وزیر او، ابوالفضل علامی، كه اندیشمندی نقاد بود، برای تقویت و تحکیم حركت وی اقداماتی مؤثر انجام داد. ابوالفضل كه خود نظریهپرداز «صلح كل» بود و بهشدت از احترام متقابل ادیان حمایت میكرد، اكبر شاه را در پدیدآوردن «دین الٰهی»، یعنی وجه مشترك تعالیم پیامبران، یاری رسانید. در ایـران، شاه عبـاس اول صفوی (سل 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) با اقلیتهای دینی، بهخصوص مسیحیان ارمنی، رفتاری محبتآمیز داشت، اما معلوم نیست كه این رفتار محبتآمیز تا چه اندازه از سیاست خارجی وی متأثر بوده است (ه د، اصفهان، بخش ادیان). در عثمانی، ویژگیهای دینی حكومت چنین اقتضا میکرد كه با پیروان ادیان دیگر برخوردی بهنسبت سختگیرانهتر از ایران و هندوستان معمول گردد، اما در اواسط سدۀ 13 ق / 19 م این شرایط دگرگون شد. در 1255 ق / 1839 م، سلطان عبدالحمید نخستین منشور عثمانی را منتشر کرد كه به «خط شریف گلخانه» شهرت یافته است؛ در این منشور، كه آغاز اصلاحاتی با ابعاد گوناگون اجتماعی است، ضمن تكیه بر ضرورت احیای احكام قرآن و سنت، بر اصولی مانند تضمین امنیت زندگی، شرافت و دارایی همۀ اتباع عثمانی از هر دین و فرقهای تأكید شده است. پس از جنگ كریمه (1272 ق / 1856 م) و صدور فرمانهایی چون «خط همایون»، اقداماتی مؤثرتر در این راستا صورت گرفت (ووسینیچ، 190-192).
طی قرون متمادی، قوانین حاكم بر سرزمینهای اسلامی، قوانین شریعت بود كه براساس عرف تفسیر میشد و برای تطبیق آن با مسائل نو به اجتهاد متوسل میشدند. ضعف و نابسامانی دستگاه قضایی سنتی در سدههای اخیر، اصلاحات اساسی را در جوامع مختلف اسلامی ضروری ساخت. نخستین گام را در این زمینه دولت عثمانی برداشت كه از سدۀ 9 ق تنظیم منشورهایی با عنوان «قانوننامه» در آن سابقه دارد، مانند قانوننامۀ سال 881 ق. اوج قانونگرایی عثمانـی در عهد سلطان سلیمان (سل 926-974 ق / 1520-1566 م) بود. او برای ریشهكنكردن فساد دستگاه قضایی، مقرراتی وضع كرد و برای ترویج قانونمندی در جامعۀ عثمانی بسیار کوشید. از جملۀ اقدامات بعدی باید به قانوننامۀ سال 1026 ق اشاره كرد كه در آن حتى قوانینی برای تعیین جانشین سلطان پیشبینی شده بود (همو، 23). موج جدید اصلاحات در دستگاه قضایی عثمانی از میانۀ سدۀ 13 ق / 19 م آغاز شد؛ در 1252 ق، با تشكیل یك دبیرخانه، نظارتی متمركز بر قضات و مجتهدان اعمال کردند و سپس در 1253 ق، شورای دادگستری تشكیل شد که مسئولیت نهاد دادرسی در سراسر قلمرو عثمانی را به عهده داشت. در 1255 ق، بهكوشش رشید پاشا، از اصلاحطلبان متنفذ در نظام عثمانی، سلطان عبدالحمید «خط شریف گلخانه» را صادر کرد. در 1256 ق / 1840 م عثمانیان قوانین كیفری را براساس قانون جزای فرانسه ــ البتـه پس از همـاهنگساختـن آن بـا احكام جـزایی شریعت ــ مدون کردند (همانجا؛ نیز بـرای نقدی بـر آن در همان سال، نك : ایندكس ... ، 90). در 1263 ق / 1847 م، رشید پاشا تصمیم گرفت که با همفكری فرانسویان روشی جدید برای «ثبت اسناد» دولت عثمانی بیابد. در اقدامی دیگر، با تأخیری كه از مخالفتها ناشی میشد، در 1266 ق «قانون تجارت عثمانی» تدوین شد و در دهههای پایانی این سده اقداماتی مؤثر برای تدوین قوانینی جامع صورت گرفت (شاخت، 89-93؛ آنسای، 442-443؛ تیان، 344؛ ووسینیچ، 41). ظاهراً در كشورهای عربی اصلاح نهاد دادرسی و وضع قوانین دیرتر آغاز شده است. مطالعات کسانی چون دوساسی در سالهای 1815-1824 م برای اصلاح قوانین مصر، و مطالعات اشتال در 1830 م و وُرمز در 1840-1844 م برای اصلاح قوانین الجزایر، با نگاهی محدود به دیگر سرزمینهای عربی، محدود به قوانین زمینداری بوده است (اشتال، 120 ff.؛ ورمز، 225-282, 321-398؛ ایندكس، 87, 89). تدوین مجموعهای از تنظیمات اداری در مصر با عنوان سیاستنامه در 1838 م (شحاته، 362) و «قانون تجارت» در الجزایر در حدود سال 1266 ق / 1850 م از معدود نمونههای وضع قوانین به شیوههای جدید بوده است (نك : ایندكس، 88). از ثلث اخیر سدۀ 13 ق / 19 م، در كشورهای عربی همچون الجزایر و مصر، توجه به وضع قوانین بهتدریج بیشتر شده است.
ابنمقفع، عبدالله، «رسالة فی الصحابة»، آثار ابن المقفع، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ ابوالمعالی، محمد، بیان الادیان، بهكوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1376 ش؛ امین استرابادی، محمد، الفوائد المدنیة، چ سنگی، تبریز، 1321 ق؛ ایزرائیلی، رافائل، مسلمانان چین، ترجمۀ حسن تقیزادۀ طوسی، مشهد، 1368 ش؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بهكوشش ابراهیم رمضان، بیروت، 1415 ق / 1994 م؛ جعفری لنگرودی، محمدجعفر، تاریخ حقوق ایران، تهران، كانون معرفت؛ حافظ، دیوان، بهكوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1375 ش؛ رشیدالدین، جامع التواریخ؛ سبزواری، محمد، «زین العارفین»، فقه و سیاست در عصر صفوی، بهكوشش حسن امین، تهران، 1370 ش؛ قرآن كریم؛ كسائی، نورالله، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران، 1358 ش؛ محمدی، ذكرالله، «شیخ شامل رهبر قیام مردم قفقاز علیه تزارها»، مجلۀ مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، تهران، 1372 ش، س 2، شم 3؛ مولوی، مثنوی معنوی، بهكوشش نیكلسن، لیدن، 1925 م؛ نراقی، احمد، عوائد الایام، تهران، 1321 ق؛ ووسینیچ، وین، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمۀ سهیل آذری، تبریز، 1346 ش؛ نیز:
Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London, 1986; Ansay, S. S., «Das türkische Recht», Handbuch der Orientalistik, Oreintalisches Recht, Leiden / Köln, 1964; Chehata, Ch., «Le Droit moderne de l’Egypte», ibid; Chu, Wen Djiang, «The Immediate Cause of the Muslem Rebellion in North-West China in 1862», Central Asiatic Journal, Wiesbaden, 1957-1958, vol. III; Index Islamicus, 1665-1905; Laoust, H., «Introduction à une étude de l’enseignement arabe en Egypte», Revue des études islamiques, 1933; Modarressi Tabataba’i, H., An Introduction to Shīʿī Law, London, 1984; Schacht, J., Introduction to Islamic Law, Oxford, 1991; Stahl, «Mémoire sur la législation arabe», JA, 1830, S. II, vol. VI; Tyan, E. and J. Baz, «Le Droit moderne au Liban et en Syrie», Handbuch der Orientalistik, Orientalisches Recht, Leiden, 1964; Worms, G., «Recherches sur la constitution de la propriété territoriale dans les pays musulmans ... en Algérie», JA, 1842, S. 3, vol. XIV; Zwemer, S. M., «The Fourth Religion of China», The Moslem World, 1934, vol. XXIV.
احمد پاكتچی (دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید