فال و فالگیری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258499/فال-و-فالگیری
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
فال وجب: اهالی درتـوجان بندرعبـاس ــ و بسیـاری منـاطق دیگر ــ در این نوع فالگیری، آستین دست چپ را تا بالای آرنج بالا میبرند، کف دست راست را باز میکنند و انگشتهای دست چپ را کشیده و صاف نگه میدارند. فالگیر دعا میکند و میگوید: «به حق فاطمۀ زهرا <ع>»، و نیت شخص را بازگو میکند. با انگشتهای دست راست از گودی آرنج دست چپ به سمت انگشتها وجب میکند، تا نوک انگشت وسط میرود و دوباره برمیگردد. 3 بار این کار را تکرار میکند. اگر در دفعۀ سوم دست چپ زیاد آمد، فال بد است؛ اگر دست چپ کم آورد و دستی که وجب میکرد از آن گذشت، فال نیکو ست (پیشدادفر، 6 / 135؛ نیز نک : ثواقب، 445). کسی که چنین فالی میگیرد، باید دستش را به نیت فالگیری به مقبرۀ امامزادهای بمالد، یا آنکه از پیش، وضو گرفته باشد (در لرستان و ایلام، نک : اسدیان، همانجا). در سیرجان آن را «فال حضرت فاطمه <ع>»، و در کهگیلویه، «فال آرنج» مینامند (مؤیدمحسنی، همانجا؛ مجیدی، 512). اینگونه فال با دامنۀ پیراهن (همانجا) و چوبدستی نیز اجرا میشود. در گونۀ اخیر بهجای وجبکردن دست، با مشتکردن چوب فال میگیرند (نک : اسدیان، 192).فال انار: در اسکوی آذربایجان در شب چله، هنگام خوردن انار (با نیت آگاهی از رفتار و اعمال همسر آینده) فال میگیرند. سر انار را با احتیاط میبرند، بهطوریکه هیچیک از دانهها بریده نشود (در اثر خوردن چاقو به دانهها نیتشان باطل میشود). سپس انار را میچشند؛ اگر انار شیرین باشد، همسرشان خوشرفتار، اگر میخوش باشد، معتدل، و اگر ترش باشد، عبوس و بداخلاق خواهد بود (انجوی، 2 / 33-34).فال خاکستر: در لرستان برای آگاهی از بازگشت مسافر، قاشقی را به دست کودکی میدهند و او را بیرون از خانه، روی تودهای خاکستر مینشانند. اگر کـودک قاشق را در خاکستر فروکند و آن را رو به خانه بگیرد، مسافر در راه است و به خانه برمیگردد (اسدیان، 196).فال سوزن: برخی زنان گیلانی سوزنی را در دستمال یا لباسی آبندیده فرومیکنند و از یکی از حاضران (که از نیت آنها آگاهی ندارد) میخواهند تا چیزی بسراید. مضمون سروده پاسخ فال خواهد بود (کشاورز، 153؛ نیز نک : انجوی، 2 / 152). در ماکو و آبادیهای اطراف آن در آخر شب چلۀ کوچک، به این شیوه فال میگیرند: کسی را برای آوردن آب به سر چشمه میفرستند. او در مسیر رفت و بازگشت، حق خندیدن، حرفزدن و نگاهکردن به پشت سرش را ندارد. آب چشمه را در ظرفی دیگر میریزند و دو سوزن پنبهآجین در آب میاندازند. اگر این سوزنها به هم رسید، نیت فالخواه برآورده میشود و برعکس (همو، 2 / 47). در گیلان اینگونه فالگیری با چوب انجام میگیرد. در شب چهارشنبهسوری (ه م)، نخست دختران و پسران خاطرخواه وضو میگیرند و کاسهای را پر از آب میکنند؛ سپس دو قطعه چوب کوتاه باریک یا دو قطعه چوب کبریت را داخل کاسه میاندازند و نیت میکنند. نیت باید در دل باشد و کسی آن را نداند. تا صبح در انتظار میمانند. اگر صبح زود چوبها با فاصله از همدیگر قرار داشتند، به مراد نخواهند رسید و اگر دو چوب نوک به نوک، یا به موازات هم قرار گرفته بودند، حاجت آنها برآورده خواهد شد (سلیمی، 182).فال کودک: در سیوند فارس، برای اینکه بدانند موضوعی (مثلاً بازگشت مسافر) اتفاق خواهد افتاد یا نه، دو پای کودکی شیرخوار را روی کف دست به حالت ایستاده نگه داشته، با دست دیگر بازویش را میگیرند و جواب فال را از حرکت او تعبیر میکنند: اگر کودک سریع یکی از پاهایش را بلند کرد، آن را به فال نیک میگیرند و برعکس (آزاده، 152). در لرستان، مادر در این حین ترانهای هم میخواند که ترجمۀ آن چنین است: تر و تازه و طلایی / بچۀ پارسال و امسال هستی / خبر از کار خدا داری / اگر سفررفته میآید / پای راستت را برداری (شادابی، 153-154).فال چهلبیت: افرادی که دوبیتی و تکبیتیهایی فراوان حفظ بودند، تسبیح به دست کسی میدادند و فال میگرفتند. برای هر دوبیتی یک دانه تسبیح میانداختند و ادامه میدادند تا 40 دانه تمام شود. دوبیتی چهلم نتیجۀ فال بود و آن را گونهای تفسیر میکردند که با نیت فرد هماهنگ باشد (آزاده، 153؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، چلسرو).فال اعداد: در لرستان (بیشتر نزد اهالی نورآباد و نیز علیاللٰهیهای این منطقه) و ایلام، گونهای تفأل با اعداد به نام «حساب شله» رایج است. مردم برای این فال، نزد کسی میروند که راز اعداد را میداند. فالگیر از آنان میپرسد که امروز چندم ماه است و آنها پاسخ میدهند مثلاً بیستوهفتم. فالگیر عدد یک را به آن میافزاید که نماد نیتکننده است؛ بنابراین 28 به دست میآید. 20 را از آن کم میکند و عدد بهدستآمده در اینجا 8 میشود. 8 برای فالگیر مفهومی دارد که به آن «هشت در» میگوید و نیک نیست. در نمونهای دیگر از فال اعداد، اگر فال در روز پانزدهم ماه باشد، فالگیر روز هفته را به آن میافزاید (مثلاً پنجشنبه). عدد بهدستآمده، یعنی 20 را با یک جمع میکند که 21 میشود؛ سپس 20 را از آن کم میکند و یک به دست میآید که نیک است. نتیجۀ فال در مقایسه با عددهای مطلوب در بازی تختهنرد صورت میگیرد (اسدیان، 190-191).فال پارچه (پَرو): لای تکهپارچهای به طول 4-5 سانتیمتر، چند چوب کبریت میگذارند؛ سپس پارچه را بالا میبرند و رها میکنند. اگر چوب کبریتی به زمین افتاد، فال بد است و برعکس (داودی، 396). این فال با کمی تغییر در شمار، نوع چوبها، پارچه و مدت زمان صرفشده در اجرای آن، و با نام «فال پری» یا «فال دختر شاه پریان» انجام میگیرد (اسدیان، 189؛ همایونی، 426- 427).فال علی ... قلی: چند نفر که قصد رفتن به منطقهای کوهستانی یا شکار را داشتند و دربارۀ امنیت و سلامت مسیر دودل بودند، دو سنگ برمیداشتند و یکی را علی، و دیگری را قلی مینامیدند. آنگاه سنگها را به شخصی میدادند که نام آنها را نمیدانست تا هریک را به سویی پرتاب کند. سنگ علی به هر طرف که میافتاد، از همان مسیر میرفتند (آزاده، 151-152). در میان بختیاریها، این فـال «علی ـ عمرکردن» نـام دارد؛ به این شیـوه که اگر کسی بخواهد تصمیمی بگیرد (مثل انتخاب یک مسیر)، چوب یا سنگهایی را برمیدارد. نام امام علی (ع) و دیگر صحابه (مثلاً خلیفۀ دوم) را بر آنها گذاشته، از کسی میخواهد یکی از آنها را برگزیند. اگر برابر نیتش نام امام علی (ع) بیاید، همانگونه عمل میکند (قنبری، ز شیر، 221-222). اینگونه را «فال راه علی» هم مینامند (همایونی، 429).فال اذان: در ملایر، اگر در خانهای بیماری باشد، بستگانش نیت میکنند و اذانگویی میآورند. او را به پشتبام فرستاده، با دقت به صدایش گوش میدهند. اگر صدای اذان صاف باشد، شادی میکنند و آن را نشان شفای بیمار میدانند؛ اگر صدای اذان محزون و گرفته باشد، میگویند که بیمار خوب نخواهد شد (خلعتبری، 64-65).فال سنگ: در برخی بقعههای گیلان، سنگ فالگیری وجود دارد. سنگ میان ناخن دو انگشت شست قرار میگیرد؛ اگر بچرخد، حاجت برآورده خواهد شد و برعکس (غلامی، 70). بختیاریها قطعهای سنگ صاف انتخاب، و با آب دهان یک سمت آن را خیس میکنند؛ سپس به هوا پرتاب کرده، اگر طرف تر آن بیاید، همان کار را در برابر نیت انجام میدهند (قنبری، همان، 223؛ نصیب، «نمودها»، 123).فال خیر و شر: چند خط روی زمین یا دیوار میکشیدند، بدون آنکه بدانند چه تعداد است. سپس خطها را میشمردند. نخستین خطْ خیر، و دومی شر بود و همینطور تا آخر. خطها را تا انتها میشمردند و به جواب فال میرسیدند (آزاده، 152؛ همایونی، 427).فال کلند: در این شیوۀ فالگیری، شخصی سر و روی خود را پوشانده، با غربال و کلندی در دست، به در خانهها میرود. غربال را به کلند میزند و بهاینترتیب صاحبخانه را باخبر میکند. صاحبخانه چیزی در غربال میریزد و وی با آن، بر نیک و بد کار تفأل میزند ( آنندارج، ذیل عبارت).فال نام: برخی نیت میکنند و با پرسیدن نام اشخاص فال میگیرند. مستوفی مینویسد که هنگام ساخت خانهاش بهقصد تفأل، از عملهباشی نامش را میپرسد. او جواب میدهد: «ابراهیم». مستوفی بیدرنگ آیهای از قرآن در نظرش میآید و آن را مبارک میشمارد (1 / 280). همچنین گاهی با شنیدن کلامی، رهایی از مشکل را به دل وعده میدهند؛ برای نمونه، از شنیدن «یا سالم» و «یا واجد» به بهبود بیماری و رفع حاجتمندی تفأل میزنند (نک : زرینکوب، 548).فال آب چشمه / چاه: در دامنۀ کوه اُدیوْ در امامزاده بابا احمد، مردم به چشمه میروند، نیت میکنند و مشتی شن از آب بیرون میآورند. اگر چیزی (سنجاق، هستۀ خرما و جز آنها) در آن بود، فالشان مثبت است (قنبری، همان، 222).فال تاب / ننو (هورکنشستن): در لپویی فارس، به نیت زنان باردار تاب میبستند و در انتظار میماندند تا ببینند که دختر یا پسر بر تاب سوار میشود؛ بدینگونه، جنسیت بچه را پیشبینی میکردند (جعفری، 2 / 47).فال مهره: فالگیر کیسهای محتوی 150- 200 قطعه چیزهای مختلف، ازجمله گوشماهی، کلید، قفل و مهرههای رنگارنگ با اشکال گوناگون دارد که هریک نشانهای از حادثه یا امری مشخص است. فالگیر کیسه را بهخوبی تکان میدهد و اشیاء درون آن را روی پارچهای سفید میریزد. سپس با استفاده از تجربهاش و محل قرارگیری اشیاء، به صاحب فال پاسخ میدهد (همایونی، 426).فال چوب: پس از نیتکردن، انتهای چوبدستی را در دست میگیرند، سر و ته آن را علامت میزنند، کنار زمینی با خاک نرم یا ماسه میایستند و چوب را پرتاب میکنند. اگر چوب با ته در خاک بنشیند، فال مثبت است و برعکس (اسدیان، 192). در هندیجان بهطور تصادفی، چند چوب کبریت از جعبه برمیداشتند و با آنها مربع میساختند. این فالگیری تا پایان چوب کبریتهای انتخابی ادامه داشت. اگر شکل پایانی مربعی سرباز بود، جواب فال عالی به شمار میآمد و اگر مربع سربسته میماند، فال منفی بود (شهبازی، 184). در گونهای دیگر از فال با چوب، نیتکننده چند تکه چوب در دست میگیرد و یکی از آنها را در نظرش انتخاب میکند؛ سپس به فردی پیشنهاد میدهد تا یکی را بردارد. اگر چوب نشانکردۀ او را برداشت، فال خیر است و برعکس (پرنیان، 193).فال گریزو (فالگرفتن برای سبب بیماریها): در جیرفت، تکهای نمک یا سنگی را به نخی میبندند و سر دیگر نخ را بلند میکنند تا تکۀ نمک یا سنگ بهشکل وزنه آویزان شود؛ سپس در دل نیت میکنند. اگر بیمار بهزودی بهبود یابد، وزنه ثابت میماند و اگر بیماری خطرناک باشد، وزنه حرکت میکند. در ادامه، نیت میکنند و علتهای دیگر را هم نام میبرند (سلیمانی، 109).فال کفگیر (اوسوم): در هندیجان، کفگیری را با ریسمانی نازک که از میان آن میگذشت، افقی نگاه میداشتند و در مقابل آن، مقداری جو میریختند. اگر کفگیر به سمت جو متمایل میشد، نتیجۀ فال خوب بود (شهبازی، 185).فال طرۀ مو: در لرستان، دختران و زنان، مویی از طره جدا میکنند. سر مو به هر سمتی که رفت، برای یافتن گمشده بدان سو میروند (اسدیان، 189).فال شانه: فالی که با شانه میگیرند و برخی شاعران از آن سخن گفتهاند. در شعر صائب آمده است: خواهد فتاد دامن زلفش به دست ما / این فال را ز شانۀ شمشاد دیدهایم (5 / 2839).فال گردو: گاهی برای تعیین زمان کوچ گردویی میشکستند و طالعی میدیدند (قنبری، گفت ... ، 110؛ شادابی، 156).فال قهوه: فالی که از اشکال پیداشده در ته فنجان قهوه میگیرند ( لغتنامه، ذیل عبارت). این گونۀ فال و نیز فال ورق قدمتی در آداب ایرانی ندارند (افشار، 77).فالهای دیگر: در آدابورسوم نوروزی، میر نوروز به نیت صاحب فال، طنابی داخل خانهها میانداخت و از چیزی فال میگرفت که صاحبخانه برای آنان میفرستاد (نیرو، 94). گاهی زنان زیر درختی مقدس نشسته، نیت میکنند و سرشان را بر زمین میگذارند. اگر تا مدتی صدای پای انسان یا جانوری بیاید، حال عزیزان سفرکردهشان خوب است و بهزودی باز خواهند گشت و برعکس (سلیمانی، 105). برخی باور دارند که اگر هنگام فالگرفتن، ستارهای از آسمان بگذرد، فال راست خواهد شد: بسی فال از سر بازیچه برخاست / چو اختر برگذشت آن فال شد راست (نظامی، 189).فالگیری با سرب، زاج آبکرده (اخوان، 147)، و دانههای تسبیح (مجیدی، 511؛ نیز نک : ه د، تسبیح) هم در میان مردم مناطق مختلف رایج است. پیشگویی از خالهای صورت و بدن و همچنین پیشانی و بینی از روشهای دیگر فالبینی به شمار میرود (گلسرخی، 572- 589).
فال ناپلئون گرفتن، نوعی فال با ورقی به این نام که کنایه از بیکاری و پریشانی است (معین)؛ هم فال و هم تماشا، در تداول امروز به معنی به یک تیر دو نشان زدن است ( لغتنامه)؛ ز دزد آنچه ماند، برد فالگیر (ذوالفقاری، 2 / 1121)؛ الٰهی فال زینب راست باشد (دهخدا، 1 / 232)؛ فال امام جعفر صادق (ع) است، بد ندارد؛ فال کرده کار کرده بود (همو، 2 / 1132-1133)؛ کار گیتی همه بر فال نهاده است خدای (همو، 3 / 1180)؛ فال نیکو بزن به هر کاری (همو، 2 / 1133)؛ حال نکو در قفای فال نکو ست (ذوالفقاری، 1 / 824)؛ به فال اعتقاد نداشته باش، بی فال هم نمان (همو، 1 / 582).
اگر کسی ببیند که فال میگیرد و فالش نیک است، بر دشمنانش پیروز خواهد شد و برعکس (حبیش، 329). همچنین فالگرفتن در خواب را نشانۀ 3 رویداد میدانند: پیروزی بر دشمن، بهمرادرسیدن، و رواشدن حاجتها (همانجا).
آزاده، حسین، باورهای مردم شمال فارس، شیراز، 1390 ش؛ آلمانی، هانری رنه دُ، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، 1335 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابنخلدون، مقدمه، ترجمۀ محمد پروین گنابادی، تهران، 1336 ش؛ ابنطاووس، علی، فتح الابواب، به کوشش حامد خفاف، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث؛ اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، کاشان، 1373 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افشار، ایرج، «فالنامه»، فرهنگ مردم، تهران، 1383 ش، شم 10؛ امینی، امیرقلی، سی افسانه از افسانههای محلی اصفهان، بیجا، بیتا؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1353-1354 ش؛ بشرا، محمد، افسانهها و باورداشتهای مردمشناختی جانوران و گیاهان در گیلان (پرندگان)، رشت، 1380 ش؛ بلعمی، محمد، تاریخنامۀ طبری، به کوشش محمد روشن، تهران، 1378 ش؛ بیاد، علی، آشنایی با فرهنگ و ادبیات شهرستان کنگان، شیراز، 1384 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ پروین اعتصامی، دیوان، تهران، 1333 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم درتوجان، بندرعباس، 1382 ش؛ ترجمۀ رسالۀ قشیریه، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، 1345 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جرفادقانی، ناصح، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1357 ش؛ جعفری، بهادر و راضیه جعفری، لپویی، ستارۀ درخشان فارس، شیراز، 1391 ش؛ جعفریان، رسول، صفویه در عرصۀ دین، فرهنگ و سیاست، قم، 1389 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فال و استخاره در فرهنگ عامه، تهران، 1390 ش؛ داودی حموله، سریا، دانشنامۀ قوم بختیاری، اهواز، 1393 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1363 ش؛ دهستانی، حسین، فرج بعد از شدت، به کوشش اسماعیل حاکمی، تهران، 1363 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ همو و علیاکبر شیری، باورهای عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1394 ش؛ رائین، اسماعیل، ایرانیان ارمنی، تهران، 1349 ش؛ روحالامینی، محمود، باورهای عامیانه دربارۀ فال حافظ، تهران، 1369 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1384 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، «فال و استخاره»، سخن، تهران، 1341 ش، س 13، شم 5؛ سعدی، غزلها، به کوشش نورالله ایرانپرست، تهران، 1357 ش؛ سلیمانی دلفارد، نجمه، مردمشناسی زیارتگاهها، تهران، 1395 ش؛ سلیمی مؤید، سلیم، «پندار، باور و اعتقادات ایل تول گیلان»، مجموعهمقالات دومین همایش فرهنگ و تمدن تالش، به کوشش محمدرضا خلعتبری، تالش، 1385 ش؛ سیدووف، نورالدین، افسانههای آذربایجان، ترجمۀ ابراهیم دارابی، تهران، 1388 ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شاردن، ژ.، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1374 ش؛ شهبازی، فاطمه و آزاده عبادی، فرهنگ مردم هندیجان، قم، 1397 ش؛ صائب تبریزی، دیوان، به کوشش محمد قهرمان، تهران، 1383 ش؛ صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، چ سنگی، تهران، 1297- 1298 ق؛ طریقهدار، ابوالفضل، کندوکاوی دربارۀ استخاره و تفأل، قم، 1374 ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون و دیگران، تهران، 1361 ش؛ غزالی، محمد، کیمیای سعادت، تهران، 1383 ش؛ غلامی کفترودی، قاسم، زیارتگاههای گیلان، رشت، 1386 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهـران، 1386 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، باورهای سرزمین مادریام، شیراز، 1389 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، ز شیر بنگشت تا جون آدمیزاد، شهرکرد، 1393 ش؛ همو، گفت و لفت، شهرکرد، 1385 ش؛ کامی لاهیجی، علی، خواص الحیوان، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1393 ش؛ کشاورز، کریم، گیلان، رشت، 1394 ش؛ گلسرخی، ایرج، تاریخ جادوگری، تهران، 1377 ش؛ لسان، حسین، «تفأل و تطیر»، هنر و مردم، تهران، 1356 ش، شم 183؛ لغتنامۀ دهخدا؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشنضمیر، تهران، 1355 ش؛ مجدی، محمد، زینت المجالس، تهران، 1362 ش؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، به کوشش محمدباقر محمودی و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، مردم و سرزمینهای استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1393 ش؛ مرادی، ابوالفضل، «فالنامۀ رباعیات ابوسعید ابوالخیر»، میراث شهاب، تهران، 1395 ش، شم 86؛ مرادی، صحبتالله، فرهنگ عامۀ خطۀ تویسرکان، بیجا، 1375 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیبرهبر، تهران، 1363 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1384 ش؛ مصفا، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، 1357 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ ملطیوی، محمد، روضة العقول، به کوشش محمد روشن و ابوالقاسم جلیلپور، تهران، 1383 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرشکرایی، محمد، «خضر در باورهای عامه»، کتاب ماه هنر، تهران، 1382 ش، شم 55-56؛ نصیب، محمدناصر، «جلوههای فالبینی در فرهنگ مردم»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 4، شم 9؛ همو، «نمودهایی از فالبینی در فولکلور»، همان، تهران، 1361 ش، س 5، شم 1؛ نظامی گنجوی، خمسه، به کوشش سامیه بصیرمژدهی، تهران، 1383 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1319 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1312 ش؛ نیازی، محسن، مردمشناسی خوانسار، تهران، 1389 ش؛ نیرو، سیروس، «و روایتی دیگر از مراسم نوروزی»، گزارش، تهران، 1373 ش، شم 49–50؛ همایونی، صادق، «گوشههایی از فولکلور ایران: دربارۀ کشف مجهولات و پیشگویی»، کاوه، مونیخ، 1349 ش، شم 32.
نیره افتخاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید