فال و فالگیری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258499/فال-و-فالگیری
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
فال وَ فالْگیری، پیشبینی و پیشگویی سرنوشت انسان یا واقعهای براساس نشانههای ملموس یا غیبی، به کمک وسایل متفاوت، ازجمله کتاب، و عمل پرداختن بدان. فال (فَأل) واژهای عربی، و در فارسی، شگون ( آنندارج؛ غیاث ... ) است که در معنای نیک و بد (هر دو) به کار میرود (صفیپوری، 3-4 / 941)؛ مانند: امروز مبارک است فالم / کافتاد نظر بر آن جمالم (سعدی، 2 / 85)؛ ز فال شوم تو، بس خانمان که شد ویران (پروین، 191)؛ و فال بد زدن (غزالی، 2 / 123). همچنین تفأل به دیوان حافظ در میـان ایرانیان ــ که هم میتواند پاسخی مثبت داشته باشد و هم خیر ــ رایج است؛ بنابراین کاربرد تفأل در هر دو وجه است. اغور (آغر)، آغال، طالع و بخت، اختر، عاقبتگویی و غیبگویی (نفیسی؛ لغتنامه ... ) از واژهها و تعابیر دیگر معادل فالاند. فالزدن، فالدیدن، فالگشودن، فالگرفتن، فالجستن و فالبرآوردن (نک : غیاث) هم در سخنگفتن از فال به کار میرود. واژههای فارسی مُروا و مُرغوا نیز به معانی فال نیک و بد به کار رفتهاند (معین، ذیل واژهها). در عربی، فال آن است که موافق خواستۀ انسان باشد و فال بد «طیره» یا «تطیر» نامیده میشود (همو، ذیل واژهها). در تاریخ جهانگشای جوینی چنین آمده است: «... ملک قطبالدین از آن تطیر گرفت، در عقب آن خبر پدرش بدادند ... » (2 / 46).از گذشته، برخی نشانهها و علائم، فالگیرها و مردم را به شکست یا پیروزی در رویدادها رهنمون میکرد؛ برای نمونه، از دیدن عقاب به عقوبت، غراب به غربت و هدهد به هدایت تفأل میزدند )نک : لغتنامه، ذیل طیره؛ نیز نک : لسان، 32). پژوهشگران با بررسی این نشانهها دریافتهاند که بسیاری از آنها میان ملل گوناگون (بدون پیوند و ارتباط چندانی با هم) مشترکاند (برای آگاهی بیشتر، نک : همو، سراسر مقاله). در شاهنامه ضمن شرح سرگذشت خسرو پرویز آمده است هنگامیکه این پادشاه در اسارت پسرش، شیرویه بود، دو تن از بزرگان به دیدارش میروند. در این نشست، بهی درشت از دست خسرو میافتد و روی زمین میغلتد. وی آن را به فال بد میگیرد و ازدسترفتن تاج و تخت ساسانیان را تفأل میزند (نک : فردوسی، 8 / 323-331). همچنین همزمانی تولد اسکندر و کرهاسب فیلقوس، جد مادری اسکندر: «که آن زادنش فرخ آمد به فال» (همو، 5 / 524-525) و پوستپارۀ کاوه نزد فریدون: «یکی فال فرخ، پی افگند شاه» (همو، 1 / 69-70) به فال نیک گرفته شده است (برای نمونههای دیگر، نک : همو، 5 / 309، 7 / 510). بلعمی مینویسد که اگر ایرانیان هنگام نماز شب، صدای خروسی را بشنوند، آن را به فال بد میگیرند و برای رهایی از بلا، ذبحش میکنند (1 / 81). در شرفنامه (سدۀ 6 ق / 12 م) آمده است که اسکندر بر سر دوراهی جنگ و صلح با دارا مردد مانده بود. روزی هنگام شکار، دو کبک دری را در حال جنگ میبیند. یکی از آنها را به نام خودش میکند و دیگری را به نام دارا. کبکِ به نام اسکندر پیروز میشود؛ اما عقابی بهسرعت آن را شکار میکند. اسکندر هم این ماجرا را تطیر به مرگ خود میزند (نک : نظامی، 768- 770).مردم ایران گاهی استخاره (ه م) را در برابر فال، و به معنی آن به کار میبرند. در آنندراج آمده است که «فارسیان استخاره به معنی مطلق فال استعمال نمایند» (ذیل واژه)؛ همانطورکه در دعای استخاره با قرآن میخوانیم: «اللٰهم تفألت بکتابک». برخی باور دارند که از میان انواع استخاره، آنهایی که ابزارهای محسوس دارند، فال هم نامیده میشوند (طریقهدار، 45). از گونههای تفأل و استخاره در متون دینی، ذاتالرقاع (استخاره با کاغذ) است؛ بهاینترتیب که در دو، 6 یا 9 کاغذ (و گاهی انگشتر) الفاظ انجام بده / انجام نده را نوشته، زیر سجاده میگذارند. نماز و دعا خوانده، یکی از آنها را انتخاب و براساس آن عمل میکنند (نک : ابنطاووس، 182-183؛ مجلسی، 88 / 230-231؛ لغتنامه، ذیل واژه). از سویی دیگر، برخی از پژوهشگران به استناد و با اشاره به حکایتهایی، استخاره را از فال جدا کردهاند (جعفریان، 2 / 96). در بسیاری از متون و بهدنبال آن در میان مردم، بهکارگیری کلمهای زیبا، مطبوع و خوشایند یا دیدن چهرهای خوش، بر رونق حال و فال نیک انجامیده است. فال در این معنا، به شگون (ه م) نزدیک میشود. بلعمی مینویسد که همیشه مردم زبانشان را باید نگاه دارند و جز فال نیک نزنند؛ زیرا هرچه به زبان آورند، همان فالشان خواهد شد. وی در تأیید این نکته، شواهدی از داستانهای قرآنی (داستان یعقوب و یوسف <ع>) نقل میکند (1 / 212-213). در شرفنامه میخوانیم: مزن فال بد کآورد حال بد / مبادا کسی کو زند فال بد (نک : نظامی، 773). این زمینه در حکایتهای باب سوم فرج بعد از شدت (سدۀ 7 ق / 13 م) برجسته است که جماعتی با خواندن رقعه و شنیدن شعر یا مطلبی، فالی نیک زده، از تنگنا نجات یافتهاند (نک : دهستانی، 1 / 135- 139). در حکایتی از این دست، ابوعلی ابنمقله در زندان خود را دلتنگ و ناامید مییابد. روزی پیکی از امیر فرامیرسد که اگر خواستهای داری، بگو. ابوعلی مجلس بزم و طربی طلب میکند تا شاید اندوهش را فراموش کند. او در این مجلس، به نخستین بیت آوازهخوان تفأل میزند و آن را فالی بهغایت مبارک و بشارتدهنده تصور میکند. بهدنبال این تفأل و مطابق تعبیر بیت، بسیار زود از زندان رهایی مییابد (نک : همانجا). نیز در مرزباننامه (سدۀ 7 ق) آمده است که خسرو دیدارِ مردی زشتروی را به فال بد میگیرد و از وی دوری میکند (نک : مرزبان بن رستم، 566- 569). در حکایتی دیگر از مرزباننامه، خسروْ ملک دانا (پادشاه شکستخورده) را میبخشد و میخواهد که به یک خواستۀ او پاسخ دهد. ملک درختی نشانشده را طلب میکند. پس از مدتی، وی به حضور خسرو میآید و میخواهد که به کشورش بازگردد. خسرو میپذیرد. ملک دانا میگوید: «من در این مدت، قرعۀ تفأل به نام این درخت میگردانیدم»؛ یعنی با پژمردگی درخت میدانستم که بختی ندارم و با طراوت آن به رضایت دل خسرو پی بردم (نک : همو، 305-306). مضمون این حکایت در افسانۀ «مردِ گوهری [جواهرفروش] که بختش به خواب رفت و بیدار شد» هم آمده است. در این افسانه، درخت به نام تاجر جواهرفروش شده، با بیدارشدن و خوابیدن بخت او، درخت هم سبز و خشک میشود (نک : امینی، 126- 128).در منابع مکتوب و شفاهی، به گسترۀ پیشینۀ انواع فال، استخاره، و نیز رمالی، پیشگویی، و شگون (ه مم) اشاره شده، اما در این مقال بهسبب گسترش حوزه، تنها به گونهای پرداخته شده است که با بهکارگیری ابزار یا تفأل به پدیدههای محسوس سروکار دارد. در نوروزنامه (سدۀ 5 ق / 11 م) آمده است که «جو رُسته را ملوک عجم به فال سخت بزرگ داشتندی» (ص 30). فال در دیدگاه برخی صاحبنظران دورۀ اسلامی، جنبهای منفی دارد. در ترجمۀ رسالۀ قشیریه (سدۀ 5 ق) آمده است آنانی که فال نگیرند و افسون نکنند و به خدا توکل و اعتماد کنند، به بهشت وارد خواهند شد (ص 245؛ نیز نک : غزالی، 2 / 528؛ جعفریان، همانجا).
شاردن (1643-1713 م / 1053-1125 ق) ضمن اشاره به علاقۀ فراوان ایرانیان به پیشگویی مینویسد که ایرانیان غیبگویی را شامل اسطرلاب و فال میدانند: اسطرلاب به مفهوم خاص اخترشماری، و فال به معنای عمل و اثر، و نیز به مفهوم مجازی افسون و جادو (3 / 1032). وی معتقد است که ایرانیان دو وسیله برای فالگیری دارند: نخست، 8 کعبتین برنجی ششرویه، شبیه طاس تختهنَرد که به دو دستۀ چهارتایی تقسیم شده، و چهاربهچهار از دو میلۀ برنجین گذشتـه است. دوم، کتابی به قطع نیمورق که در آن حدود 50 تصویر (از صور اجرام فلکی، تصویر پیغمبر، امامان و جز آنها) نقش شده است و هرچه از رمال بپرسد، در آن میبیند و میخواند (3 / 1033-1034؛ برای کاربرد اینگونه کتابها در افسانهها، نک : سیدووف، 284؛ نیز نک : ه د، فالنامه).پولاک (1818-1891 م / 1233- 1308 ق) آورده است که اعتقاد به سحر، جادو (ه م) و فال به آن اندازه که در قرون وسطى در اروپا رواج داشت، در ایران معمول نیست. در ایران نیز مانند دیگر کشورها، بیشتر زناناند که برای مواردی مانند عشق، بارداری، بیماری و مرگ فرزندان به فال رو میآورند (ص 237). نیز آلمانی (1863-1950 م / 1280- 1369 ق) معتقد است که در گذشته، خاوریان جامهای پایهدار مسین را برای پیشبینی مقدرات اشخاص و کشف رمزها به کار میبردند. آنان برای فالگرفتن مایعی در جام میریختند، حلقه یا انگشتری در آن فرومیکردند و مطالبی به شخص میگفتند (ص 355).
برخی معتقدند که فال 3 نوع دارد: طبيعی، نفسی و فلكی. فال طبيعی آن است كه در افواه افتاده باشد؛ اگر خرگوش، گوزن و جولاه در راه دیده شود، انسان به مقصودش نخواهد رسید. فال نفسانی آن است که اگر در خوابْ شيرينی ببینند، خير ميسر میشود و اگر تلخی ببینند، مذموم است. فال فلكی آن است كه اگر فلان كوكب به فلان برج برسد، آثار او در اين عالم چنين نشانههایی دارد (ملطیوی، 1 / 491). نیز پژوهشگرانی فال را بر دو گونه میدانند: فال براساس قواعد و قوانین مثبت علمی؛ مانند رمل، اسطرلاب و جفر، و فالگیری با شکل و محتوای فولکلوریک که در مناطق مختلف، متفاوت اجرا میشود؛ مانند فال کوزه (نصیب، «جلوهها ... »، 100 بب ؛ در طالقان: انجوی، 1 / 25-26؛ در خوانسار: نیازی، 60؛ نیز نک : ه د، کوزه، فال)، یا فال نخود (ماسه، 1 / 442؛ نک : دنبالۀ مقاله). برای هر دسته از فالها، فالنامههایی شکل گرفت تا افراد باسواد آنها را بخوانند و به پاسخ برسند و رمالها (نک : ه د، رمالی) هم دیگران را در این امر یاری رسانند (افشار، 76).مردم برای گشایش مسائل و مشکلات روزمره، پیگیری وضعیت مال، حیوان یا فرد گمشده، تعیین جهت مسیر، قبولی در کار، ازدواج (ثواقب، 444-445)، فرزندآوری، کوچ، رفتن به سفر یا تعیین زمان آن، بهبود بیماری، خرید زمین، آغاز کشتوکار و جز آنها فال میگیرند. بسته به ابزارهای بهکارگرفتهشده، فال گونههایی متفاوت دارد:فال کتاب و متن: تفأل به قرآن از رایجترین گونههای فالگیری است که همیشه، در میان مردم رواج داشته است (نک : مجدی، 697). «فال طغرا» آن است که با نیت طلب خیر، قرآن را میگشایند؛ اگر بر ابتدای صفحۀ آن «بسم الله» یا اسم حق تعالى دیده شود، فال مبارک است و برعکس ( آنندارج، ذیل عبارت). فالزدن به آثار عرفانی و تعلیمی مانند مثنوی، دیوان حافظ و سعدی، و نیز رباعیات ابوسعید ابوالخیر همواره رایج بوده است (ماسه، 1 / 443؛ همایونی، 427- 428؛ نیز نک : مرادی، ابوالفضل، 261). اما بهسبب گستردگی معانی، گویایی و دلپذیری سخن، فالگیری با دیوان حافظ بسیار رواج یافت و دیوان وی «لسانالغیب» نام گرفت. در کتابهای تاریخی سدۀ 9 ق / 15 م به بعد، اشارههایی فراوان به رواج تفأل از دیوان حافظ شده است (نک : افشار، 78؛ روحالامینی، 23-25؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، حافظ، فال).فالگرفتن با دیوان دیگر شاعران (فال مراد، خلاص یا دوام) هم در میان مردم رواج داشت (مصفا، 550؛ خلعتبری، 83). عوفی قطعهای از پیغو ملک نقل میکند که دیوان سید حسن غزنوی را برای فال به کار گرفته بود: جستم برای فال کتابی و ناگهان / دستم به بحر گوهر سید حسن رسید / / با صد زبان چگونه توان گفت شکر این؟ / کانچ از خدای خواسته بودم به من رسید (1 / 59). نیز در ترجمۀ تاریخ یمینی از قول ابوالفتح بستی آمده است که وی هنگام تردید در کوچ، تفأل میزند: «و عزیمت کوچ و مُقام در تردد افتاد، کتابی با خویشتن داشتم، بر سبیل تفأل باز کردم». بیتی در ابتدای صفحه به این شرح مییابد: «هرگاه در نهایت کار به سلامت رسیدی، از آن تجاوز نکن»؛ بنابراین فال را صادق دانسته، عازم میشود (نک : جرفادقانی، 25-26). فالگوش: مـردم ضمن اجرای آدابی خـاص از شنیدن سخنـان نیک و بد دیگران فال میگیرند. رسم زنان بود که وقتی مشکلی روی میداد، کلیدی برداشته، بر سر گذر میرفتند، کلید را زیر پا گذاشته، فالگوش میایستادند و نخستین حرفی که از رهگذران به گوششان میرسید، همان را به فال میگرفتند (ذوالفقاری و شیری، 859). صائب میسراید: با همه مشکلگشایی، خاک باشد رزق من / بر سر ره چون کلید اهل فال افتادهام (5 / 2553). فالگوش در میان بختیاریها، «شو شمبیدی» نامیده و در شب شنبه اجرا میشد (قنبری، ز شیر ... ، 221؛ نیز نک : همایونی، 428). در نقاط مختلف ایران فالگوشایستادن از آداب رایج در شب چهارشنبهسوری (ه م) است. فال حیوانات، به این ترتیب است که با فریاد یا سنگ پرندگان را میرمانند؛ اگر پرنده از سمت راست پرواز کند، آن را به فال نیک میگیرند و برعکس (ابنخلدون، 1 / 218، حاشیۀ 2). در خواص الحیوان آمده است که برای تعیین جنسیت جنین، شیر زن باردار را در کف دست میریزند و شپشی در آن میاندازند؛ اگر شپش زنده بماند، جنینْ دختر، و الّا پسر است (کامی، 302). مردم به صدای کلاغ هم تفأل میزنند: هرگاه صدای قارقار کلاغی را بشنوند که تنها در حال پرواز است، میگویند: «اگر خبری خوش داری، یک بار دیگر تکرار کن». اگر کلاغ بیدرنگ قارقار کرد، نشان خبر خوش است و برعکس (آزاده، 152). زنان گیلانی در پاسخ صدای کلاغ میگویند: «اگر خبری خوش داری، سوی کوه (جنوب = روبهقبله) و اگر خبری ناخوش داری، سوی دریا (کلیسا) پرواز کن». عقیده به تطیر و بدشگونی کلاغ از اعراب گرفته شده است که این پرنده را نشانۀ جدایی دانسته، نوای او را به فغان و نوحه تعبیر کردهاند (بشرا، 1 / 146، 147).در سیوند فارس، مردم باور دارند که اگر جانوری به نام «وای وای کرو» (برخی معتقدند که روباه است) ناله کند، شخص بیمار از دنیا میرود؛ به همین سبب سعی میکنند که با سروصدا و پرتاب سنگ یا شلیک تیر او را دور، و صدایش را خاموش کنند (آزاده، همانجا). در تنکابن، جوانانْ یک زِنْبَری (کفشدوزک) را در کف دستشان میگذارند و میگویند: «زنبر، زنبر، واسۀ من زن بگیر». هنگامیکه این جمله را گفتند، اجازه میدهند تا حشره پر بکشد. به هر سو که پرواز کرد، آنجا محل زنگرفتن آنان تلقی میشود (خلعتبری، 82-83).شانهبینی (کتبینی): در این فال با دیدن خطوط استخوان شانۀ گوسفند یا بز، طالع و آیندۀ اشخاص را پیشبینی میکنند. کاهنان از دیدن دل و جگر حیوانات نیز غیبگویی میکردند (نک : ابنخلدون، 1 / 218، 232؛ نصیب، «نمودها ... »، 129-130؛ نیز نک : ه د، شانهبینی).فال نخود، گونهای فالگیری کهن که در احسن التواریخ به آن اشاره شده است: «پیر کفشدوز به خانه رفت و عجوزهای داشت که نخود فال گرفتی» (روملو، 1 / 179). این فال از طریق چیدن نخود بر زمین و جابهجاکردن آن صورت میگیرد (ثواقب، 445)، و در برخی منابع به «سنگک» شهره است (نک : لغتنامه، ذیل فال سنگک).فال کوزه: این شیوۀ فالگیری که در برخی نقاط ایران رایج است، به این صورت اجرا میشود: در کوزهای یا ظرفی بزرگ، که در میانِ جمع است، آب میریزند. هرکس شیئی در آن میاندازد. آنگاه شعر میخوانند و با هر بیت، یکی از اشیاء را از داخل ظرف بیرون میآورند. شیء متعلق به هرکه باشد، شعر هم زبان حال او، و درحقیقت، فال او ست. ارامنه این نوع فالگیری را در روز عروج حضرت مسیح (ع) و ضمن مراسمی خاص برگزار میکنند (رائین، 59؛ نیز نک : ه د، کوزه، فال). در شیراز هنگام اجرای فال کوزه (کلوک)، ترانههای محلی یا اشعار حافظ خوانده میشود (همانجا؛ فقیری، 215).فال غربال: در این شیوۀ فالگیری، فالگیر غربال را در کف دست راستش میگیرد و روبهقبله مینشیند. در همین لحظه، صاحب فال نیت، و با دست راستش بالای چنبر غربال را لمس میکند. فالبین غربال را آهستهآهسته حرکت میدهد. غربال چند ثانیه میلرزد و به یکی از جوانب نزدیک میشود. اگر به سوی راست آید، فالْ نیک است و اگر به سمت چپ بیاید، باز خوب است، اما نه به اندازۀ راست؛ سمت شمالْ اوسط فال، و جنوب بسیار بد را نشان میدهد (نصیب، همان، 121-122).فال ماسه، نوعی فال رایج در جنوب استان کرمان که ارتباطی با ماسه به معنای رایج آن، شن، ندارد. در این فال 7 رشته بند پشمی به اندازۀ 40 سانتیمتر روی کف دست و انگشت سبابه میگذارند. سر 6 بند را دوبهدو از پشت دست گره میزنند و سر یک بند را از هر طرف باز میگذارند؛ سپس آنها را درحالیکه گره خوردهاند، از هم جدا میکنند. هرچه رشتهها در امتداد هم بلندتر گره بخورند، فالْ بهتر است. این فال را زنان در کنار زیارتگاهها میگیرند و اگر نحس بیاید، همانجا صدقه و نذر میدهند (سلیمانی، 106-107).فال خواب: فالگیرنده هنگام خواب نیت میکند که اگر خوابی خوب ببیند، به مرادش خواهد رسید و برعکس (اسدیان، 192). در برخی مناطق، دختران و پسران جوان در شب چله نیت میکنند و آرد شور میخورند. آنان معتقدند با کسی ازدواج خواهند کرد که در خواب به آنها آب بدهد (انجوی، 2 / 130؛ نیز نک : ه د، خضر). در کردستان و آذربایجان در این شب، از 7 دانۀ گیاهی قاووت (ه م) درست میکنند و باور دارند که هنگام درستکردن آن، نباید صحبت کنند. اهالی با این قاووتْ فال میگیرند؛ بهاینترتیبکه هنگام خواب، مقداری از آن را با کشمش در دهان میریزند و میخوابند. آنچه در خواب ببینند، تعبیر نیت فالشان است (میرشکرایی، 35).فال جو: 7 دانۀ سالم جو و یک سیاهدانه را در دستمالی پاکیزه در کف دست چپ میگذارند، کف دست راست را روی آن قرار داده، حرکت میدهند تا دانهها با هم آمیخته شوند. دست راست را برمیدارند؛ اگر فاصلۀ سیاهدانه با جوها متناسب بود، فال نیک است؛ اگر سیاهدانه در میان جوها یا سمت چپ آنها باشد، فال اوسط و بد است و اگر سیاهدانه در سمت راست باشد، متوسط است (نصیب، «نمودها»، 122). فال نهنه: بدین گونه است که دایرۀ کوچکی میکشند، شماری نامشخص خط بهشکل پرتو خورشید از محیط دایره به بیرون رسم میکنند. سپس نیت، و یکی از خطها را تصادفی انتخاب میکنند. سر آن دایرهای کوچک میگذارند و از خط مجاور در جهت عقربۀ ساعت، 9 خط دیگر میشمارند و سر نهمین خط، دایره میگذارند. بههمینترتیب ادامه داده، اگر در پایان، انتهای همۀ خطها دایره داشته و نیز هنگام شمارش، نهمین شماره به خط دایرهدار بر نخورده باشد، فال بسته میشود و نیکو ست (اسدیان، همانجا). در سیرجان، این فال با کمی تفاوت «فال موسی بن جعفر <ع>» نامیده میشود (مؤیدمحسنی، 488).فالگیری با دست (فال دستی / انگشتی): در این شیوه، فالگیر چشمانش را میبندد و دو سر انگشت هر دو دستش را به طرف هم جلو میآورد. اگر دو سر انگشتها مستقیم با هم برخورد کردند، فال مثبت است و فرد به خواستهاش خواهد رسید؛ اگر با هم برخورد نکردند و یا دو انگشت در بندهای دیگر با هم مماس شدند، فال به کام نخواهد بود (بیاد، 46؛ اسدیان، 194). در تویسرکان اگر فال مثبت میشد، فالگیر، مراجعهکننده و همراهانش بهسبب شادی و موفقیت بهدستآمده، صلواتی بلند میفرستادند (مرادی، صحبتالله، 1 / 41-42).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید