صفحه اصلی / مقالات / فاطمه (ع) /

فهرست مطالب

فاطمه (ع)


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

مردم‌شناسی (در گسترۀ فرهنگ شیعه)

حضرت فاطمه (ع) بانویی است که ابعاد شخصیت فرهنگی و اجتماعی او پس از وفاتش در جهان شیعه شناخته شد و قلمرو شناخت ارزشهای والای رفتار و منش او در نوشته‌های اندیشمندان و باورهای عامۀ مردم شیعه روزبه‌روز گسترش و بازتاب اسطوره‌ای و نمادین یافت. در روایات و باورهای شایع در میان مردم، از شخصیت فاطمه (ع) ساختاری اسطوره‌ای و قداستی بی‌کران ساخته و پرداخته، و پایگاه و منزلت او با حضرت مریم عَذرا که بارها در قرآن از او یاد شده و سوره‌ای به نام او اختصاص یافته، در یک سطح و مرتبه قرار داده شده است. 
شأن و منزلت حضرت فاطمه (ع) را آن‌چنان رفیع دانسته‌اند که در عرفان شیعه، به گفتۀ کربن «ارض ملکوت» و «جسمانیت ملکوتی»، یعنی همان عالم مثال و خیال را در وجود او مصور و متجلی می‌بینند، و او و علی (ع)، هر دو را در افق حکمت‌شناسی شیخیه، تجلی و نمونۀ زوج ازلی و ابدی عقل ـ نفس در عالم خاک می‌انگارند (ص 112، 117). کربن می‌نویسد که پیامبر (ص) و دخترش، فاطمه (ع) که سرسلسلۀ دودمان نبوت به شمار می‌آیند، همراه با دوازده‌امام که عهده‌دارِ ولایت و ارشاد امت پس از پیامبر بوده‌اند، هیئت چهارده‌معصوم را شکل می‌دهند که در مذهب تشیع، هم به‌لحاظ ظهور عارضی در این دنیا، و هم به‌لحاظ واقعیت وجود ازلی و ابدی پیش از این عالم، در زمرۀ تجلیات الٰهی و صفات الٰهی به شمار می‌روند. در این هیئت، مقام و نقش حضرت فاطمه (ع) با درنظر‌گرفتن ارض ملکوت، مفهومی برتر و مقدم می‌یابد (ص 112)، و میان این گروه معصومین، 5 تن از آنها: محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین که به خمسۀ طَیِّبه، پنج‌تن آل‌عبا یا آل‌کسا شهرت یافته‌اند (نک‍ : ه‍ د، پنج‌تن)، در میان شیعیان جایگاه قداستی و فضیلتی والا و برتری می‌یابند و نقش پررنگی در زمینه‌های گوناگون فرهنگی و هنر مردم ایفا می‌کنند و ملجأ توسل و نیازخواهی عموم مردم در زمان تنگناها و سرگشتگیهای روحی می‌شوند (بلوکباشی، یادداشتها ... ). بیجا نیست که در روایتی از قول حضرت رسول (ص)، پیامبر خود را به خورشید، علی را به ماه، دخترش فاطمه را به زُهره، و حسن و حسین (ع) را به فَرقَدان (دو ستارۀ پیشین دُب اصغر) تشبیه کرده بودند (ثعلبی، 4 / 9؛ نیز نک‍ : آیلرس، 107). 
در اعطای لقب زهره به حضرت فاطمه (ع) لازم است به چند نکته اشاره شود. سیارۀ زهره را در فارسی، «ناهید» (اناهید یا اناهیتا: پاک و بی‌آلایش؛ در فرهنگ ایران باستان اناهیتا نام الٰهه و مظهر آب و باروری، و مقدس بوده است)، و در لاتین، «ونوس» می‌نامند. زهره که از درخشنده‌ترین سیارگان آسمانی است، «زُهرۀ زَهرا» (زهرۀ درخشنده) نامیده شده است: چو هاروت ار توانستی که اینجا آیی از گردون / از اینجا هم توانی شد برون چون زهرۀ زهرا (ناصر خسرو، 79)، و حضرت فاطمه (ع) هم به «فاطمۀ زهرا» شهرت یافته است. در سبب ملقب‌کردن حضرت فاطمه (ع) به زهرا گفته‌اند که به هنگام تولد او، شهاب یا نوری بس درخشنده در آسمان درخشید که تا پیش از آن فرشتگان چنین پرتو نوری در آسمان ندیده بودند (دلائل ... ، 9؛ نیز نک‍ : بخش پیشین مقاله) و نام فاطمه را هم فرشتگان به پیامبر اعلام کردند (کلینی، 1 / 460) که نامی است بهشتی که از آسمان نازل شده است. 
کربن براساس دیدگاههای شیعه، نظر دیگری در ملقب‌کردن حضرت فاطمه (ع) به «فاطمۀ زهرا» بیان می‌دارد و می‌گوید که مقام فاطمه (ع) صورت مشهود خورشید است که خورشید بدون آن تابندگی و حرارت ندارد. به‌همین‌سبب نیز به او نامی که منسوب به خورشید است، یعنی فاطمۀ زهرا (فاطمۀ تابناک و فروزان) داده‌اند و کل عالم با این نور تشکیل شده است (ص 117). بنابر روایتها، گزینش علی (ع) به همسری فاطمه (ع) با واقعۀ شگفت فرودآمدن ستارۀ زهره از آسمان بر بام خانۀ علی (ع) و نورفشانی آن بر خانۀ او پیوند داشت (قس: همانندکردن فاطمه با زهره و ملقب‌کردن او به زهرا). پرتوافشانی زهره بر خانۀ علی (ع) سبب شد تا فاطمه (ع) با حیرت آن را بنگرد و خدا را تسبیح بگوید و این تسبیح‌گفتن امروز در فرهنگ شیعه به «تسبیح حضرت فاطمه» شهرت یافته است (آیلرس، 108؛ هالیستر، 16-17؛ نیز نک‍ : قمی، 731-732؛ وکیلیان، 111). بنابر نوشتۀ عبدالرحمان عمادی، دیلمیان هر دو نام زهرا و زهره را «زارا» و «زُرَ» تلفظ می‌کنند و از آنجا که زهره (یا همان ناهید) در فرهنگ ایرانی ایزدبانوی آب به شمار می‌رود، بنابراین ایرانیان میان حضرت زهرا و زهره همسانی قائل شده‌اند (نک‍ : اقتداری، 1(2) / 959). 

شیعیان به حرمت شخصیت مطهر این بانو و قداست نام و القاب او، همچنین برای تبرک‌بخشیدن به فرزندانشان، نام فاطمه و القاب او، زهرا، زهره، طاهره، بتول و عَذرا (عُذرا، تلفظ عام) را که از صفات حضرت فاطمه هستند، روی دختران خود می‌گذارند. زهره و ناهید نیز از نامهای زنانۀ پرشمار در فرهنگ ایرانی است (بلوکباشی، یادداشتها؛ برای آگاهی از القاب، نک‍ : دلائل، 18؛ ابن‌شهرآشوب، 3 / 357).

فاطمه، نمونۀ آرمانی

حضرت فاطمه (ع) در فرهنگی که در فضای خانۀ پدری جاری بود، و زیر نظر مستقیم پدرش، شخص پیامبر (ص) تعلیم و تربیت یافت. همین فضای فرهنگی نیز پس از ازدواج در خانۀ همسرش، حضرت علی (ع) که پسرعم پیامبر و پرورش‌یافتۀ همان خانه بود، جریان داشت. گرتۀ زیست در خانۀ جدید تابع گرتۀ زیست در خانۀ پدر و همسان با سبک زندگی عمومی مردم عادی جامعۀ آن زمان عرب بود. بنابراین، کانون فرهنگ خانوادگی پدر و شوهر هر دو در تربیت بانویی پارسا با معیارهای نوین معارف و اخلاق اسلامی در جامعۀ نوین زنان عرب مسلمان اثری بنیادی گذاشت. 
مراسم ازدواج فاطمه (ع) و علی (ع) بسیار ساده بود. بنابر روایات معتبر، صِداق (جهیز، جهاز) حضرت فاطمه (ع) از پول فروش زره هدیۀ پیامبر (ص) به علی (ع) بود که آن را برای خریدن یک دستاس، یک کاسۀ چوبی و یک زیلو و مراسم عروسی هزینه کرد (میرخواند، 2(1) / 1208- 1209؛ نیز نک‍ : سپهر، 1 / 50). هرچند فاطمه (ع) دختر پیامبر اسلام بود، اما زندگی بسیار تنگ‌دستانه‌ای داشت و در خانه‌ای محقر در مجاورت خانۀ پدرش و با کمک همسرش که از چاه برای مزارع دیگران آب‌کشی می‌کرد، زندگی می‌گذراند. همۀ کارهای خانه، حتى گندم آردکردن با دستاس را خود انجام می‌داد (ابن‌شهرآشوب، 3 / 341؛ ابونعیم، 1 / 41). بنابر روایات، وقتی حضرت فاطمه (ع) از پدر درخواست خدمتکار کرد، پیامبر درخواست او را رد کرد و فرمود: «اکنون 400 مسلمان در مسجد آب و نان ندارند» و تو خواستار خدمتکاری! مبادا مغرور شوی که چون دختر پیامبر هستی، لباس ستمکاری بپوشی (همانجا؛ حجتی، 34). به روایت مناقب، فاطمه پرده‌ای برای خانۀ خود خریده و آویخته بود. زمانی‌که پدر و همسرش از جنگ بازگشتند و پیامبر پرده را دید، چهره‌اش در هم رفت. فاطمه چون ناخرسندی پدر را در چهرۀ ایشان مشاهده کرد، پس از رفتن او پرده را کند و همراه دست‌بند و گردن‌بند خود به نزد پدر فرستاد تا به مصارف عمومی برسانند (ابن‌شهرآشوب، همانجا).
حضرت فاطمه (ع) عمر کوتاهی داشت و بنابر داده‌های معتبر، حدود 18 سال و اندی بزیست (وفات در 3 جمادی‌الآخر سال 11) (دلائل، 136؛ ابن‌شهرآشوب، 3 / 132) و از این مدت حدود 9 سالش را با همسر خود، علی (ع) در یک خانه زندگی کردند. در این خانواده رسم چندزنی که در میان قبایل عرب آن زمان معمول بود، جایی نداشت و حضرت فاطمه (ع) با تزویج دوبارۀ همسرش به رسم مردان دیگر عرب مخالف بود و پیامبر نیز از تمایلات و تفکر «پارۀ تنش» فاطمه تا زنده بود، حمایت می‌کردند (EI2, II / 843; ER, V / 3008).
با این مجموعۀ خصایل و ویژگیهایی که از رفتار و کردار و اخلاق حضرت فاطمه (ع) در جایگاه و نقش فرزندی، همسری و مادری نقل کرده‌اند، شگفتی ندارد که این بانو نمونۀ مثالی و آرمانی زنان شیعۀ جهان، و سبک و اسلوب زندگی‌اش، بهترین نمونۀ اسلوب زندگی زنان به شمار آید. بنابر نوشتۀ شریعتی (ص 186-187)، فاطمه «در همۀ ابعاد گوناگونِ زن‌بودن، نمونه بود». او برای زنانی که می‌خواهند «زن‌بودن» خود را در جایگاه فرزندی، همسری، مادری احساس کنند و مظهر مبارزه و ایستادگی باشند، و به‌طورکلی «شدن خویش» را خود برگزینند، الگو به شمار می‌آید. 
در فرهنگ و ادب عامه، به‌ویژه در ادبیات شفاهی و در آن میان ترانه‌ها و قصه‌های رایج میان ملتهای شیعۀ جهان، برخی از رفتار و خصوصیات اخلاقی حضرت فاطمه (ع) ترسیم شده و مادران آنها را نقل می‌کنند تا ذهنیت دختران خود را از دوران نوزادی و کودکی با طرز زندگی و خوی و منش این شخصیت مذهبی آشنا کنند و پرورش دهند (بلوکباشی، یادداشتها؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
دو ایزدبانو: حضرت مریم و حضرت فاطمه (ع) دو بانویِ مقدسِ برآمده از دو دین الٰهی مسیحیت و اسلام هستند که هر دو در فرهنگ مردم مسلمان ایران و جهان و در فرهنگ مسیحیان جهان جایگاه نمادین ایزدی و خصوصیات والای فرابانویی یافته‌اند. این دو بانو در ذهن باورمندان خود گاهی شخصیتهایی همسان می‌یابند و جایگزین یکدیگر می‌شوند و با ویژگیها و کارکردهای ابرانسانی مشابهی جلوه می‌نمایند. بزرگی و عظمت این دو بانو بیش از هر چیز به مادربودنِ دو اسوۀ مذهبی بشریت بستگی دارد: مریم، مادر حضرت «عیسى مسیح (ع)»، پیامبر و بنیان‌گذار فرهنگ دینی مسیحیت، و فاطمه، مادر حضرت «امام حسین (ع)»، پایه‌گذار فرهنگ عاشورایی شیعه. هریک از این دو شخصیت در تاریخ فرهنگ دینـی ـ مذهبی جهـان به‌گونه‌ای نقش بنیـادی داشته‌اند و میان آن دو نیز پاره‌ای اشتراکات و همسانیها قائل شده‌اند. هر دو شخصیتِ حضرت عیسى و امام حسین (ع) را مقرب خاص درگاه الٰهی و شفیع روز جزا و صاحب کراماتی فراگیر و جهانی دانسته‌اند و بازتاب این شفاعت در هنر شمایل‌نگاری متجلی شده است (براون، 6 / 162؛ برای شرح زمینه‌های تصویری شفاعت امام حسین و حضرت عیسى (ع) در شمایلها، نک‍ : جلیل‌نیا، 69-71). فرزند پیامبر و همسر امیرالمؤمنین علی (ع) بودنِ حضرت فاطمه (ع) نیز دو زمینۀ وابستگی مهم است که به بزرگی و جلال او در نزد شیعیان می‌افزاید، و این باور که خداوند کابین حضرت فاطمه (ع) با علی (ع) را در آسمان بست و فرمان تزویج آن دو را بر روی زمین به پیامبر ابلاغ کرد، این اقدام را پررنگ‌تر نشان می‌دهد (سپهر، 1 / 41-42، 51). مرتبۀ والا و تقدس حضرت فاطمه موجب شد که او را در زمان حیاتش «اُمِّ محمد» و «اُمِّ ابیها» (مادر محمد یا مادر پدرش) نیز بنامند (ابن‌اثیر، 5 / 520؛ ابوالفرج، 29؛ ER, V / 3009).
باکرگی و پاکی را نیز دو خصلت همسان حضرت مریم (ع) و حضرت فاطمه (ع) ‌انگاشته‌اند و به همین سبب، این دو بانو را با صفت «بتول» و «عَذرا» (هر دو به معنای باکره و پاک از آلودگی) می‌خوانند (سپهر، 1 / 28- 29). باور به «باکرۀ ملکوتی» یا «باکرۀ مقدس» در میان اقوام کهن جهان پیشینۀ دراز دارد (برای این مقوله، نک‍ : اسمیث، 56). قرآن نیز در آیۀ 12 سورۀ تحریم (66) به مریم و پاک و منزه نگهداشتن، یعنی حفظ دوشیزگی یا باکرگی خود و فرزندآوردن اشاره دارد (نک‍ : دانشنامه ... ، 2 / 2041). خصایل باکره‌بودن و پاکی دربارۀ حضرت فاطمه (ع) را نیز شیعیان به استناد این گفتۀ پیامبر که فاطمه «حوریه‌ای است آدمی‌زاد که حیض نبیند و چون دیگر زنان آلوده نگردد» (سپهر، 1 / 27) و به‌سبب آفرینش او از آبهای بهشت (ER، همانجا) و تقدسش، از سوی خدا دانسته‌اند و سنایی در حدیقة الحقیقه، حضرت علی (ع) را «زوج بتول» می‌نامد (ص 244). بنابر طبیعت ژنتیکی، زنان تا به سن بلوغ نرسند، حیض نمی‌شوند و در فرهنگ اسلامی پاک به شمار می‌آیند. پس از آن، زنان در دو نوبت ناپاک شمرده می‌شوند: یکی در ایام حیض (دورۀ قاعدگی یا عادت ماهانه) و دیگر در ایام نفاس (دورۀ زَچَگی، دوره‌ای معمولاً 40روزه پس از بچه‌آوردن که زن خون می‌بیند و آن را خون ولادت یا نفاس گویند) (بلوکباشی، یادداشتها)، درصورتی‌که حضرت فاطمه (ع) را از این طبیعت زنانه مستثنا، و از آلودگی و ناپاکی حیض و نفاس مبرا دانسته‌اند (کلینی، 1 / 460؛ نیز نک‍ : ابن‌بابویه، 1-2 / 105). یکی از القاب فاطمه نیز که خداوند برای او برگزید و به خدیجه، مادرش ابلاغ کرد، «طاهره»، یعنی پاک و منزه بوده است (نک‍ : بخش پیشین مقاله). 
در برخی روایات مریم (ع)، سیدة النساء (سرور و بانوی بانوان) جهان در عصر خود، و فاطمه (ع) سیدةالنساء دو جهان در همۀ اعصار و بانوی بانوان بهشت به شمار آمده‌اند (ابن‌بابویه، 1-2 / 106؛ اصبهانی، 1 / 42؛ خاجویی، 1 / 297). همچنین بنابر روایات، همان‌گونه که مریم (ع) را پس از مرگ نزدیک‌ترین کس او، پسرش حضرت عیسى غسل داد، تغسیل حضرت فاطمه (ع) پس از مرگ را نیز همسرش حضرت علی (ع) انجام داد (نک‍ : بخش پیشین مقاله). 

فاطمه در پیوند با گیاهان

در فرهنگها هر گیاه و درختی به ذات خود مقدس، و به‌لحاظ معنوی ارزشمند و معتبر نیست. ارزش قدسیانۀ گیاهان به رابطۀ آنها با اولیا و مقدسان و نمونۀ مثالی، یا پیوندشان با مجموعه‌ای از اعمال آیینی و اوراد و عبارات دعایی وابسته است که پنداری گیاهان و درختان را از عالم مادیِ غیرمقدس جدا می‌کند و جنبۀ تقدس به آنها می‌دهد (برای آگاهی از این موضوع، نک‍ : الیاده، 296). «نخله» یا درخت نخل از درختان نادری است که نظر فیلسوفان جهان اسلام را همچون آفریده‌ای بی‌نظیر و استثنایی به خود معطوف داشته است. درخت نخل را مظهر و ممثلی از «ارض آسمانی» دانسته‌اند و نخلۀ مریم را که اشاره به نخلی دارد که بنابر وحی منزل خداوند در قرآن، ولادت شگفت و معجزنمای حضرت عیسى در زیر آن روی داد، با نخلۀ آسمانی در نزد پیروان دوازده‌امامی ارتباط داده‌اند. درنتیجه میان مریم (ع)، مادر مسیح و فاطمه (ع)، مادر ائمۀ اطهار نوعی رابطه قایل می‌شوند (نک‍ : کربن، 199-200، 209).
هریک از درختان و گیاهانی را که مردم دارای نیرویی فراطبیعی و خاصیتهایی جادویی ـ درمانی می‌پندارند، رشتۀ پیوندی بـا یکی از اولیا و مقدسان دارد (نک‍ : دبا، 13 / 724-726). برای نمونه، مردم لرستان درخت بادام کوهی را که همیشه سبز و رویا ست، مقدس می‌انگارند و باور دارند که جاروی حضرت فاطمه (ع) از چوب این درخت بوده است؛ از‌این‌رو ساختن عصا و چوب‌دست از شاخه‌های این درخت را خوش‌یُمن می‌دانند و گاهی از این چوب به جای مُهرِ نماز استفاده می‌کنند. همچنین باور دارند که دود چوب بادام کوهی خوش‌بو ست و چشم را نمی‌آزارد (اسدیان، 239). 
یکی دیگر از انواع گیاهان، ویتکس (زریاب، 368، حاشیۀ 1) است که به نام دو بانوی مقدس دین مسیحی و دین اسلام، به «کفِ مریم» یا «کفِ فاطمه» معروفیت دارد. در مصر این گیاه را به نام «کفِ مریم» یا «کفِ فاطمۀ بنت‌النبی» می‌شناختند و می‌فروختند و هنوز هم می‌توان آن را در مصر یافت، اما کاربرد عمومی آن منسوخ شده است (EI2, VI / 631). «کف‌العَذراء» هم که گیاهی با دانه‌های خشک پراکنده در صحرا ست، در جهان اسلام به «کفِ فاطمه» معروف است. این گیاه را که به مشت دست شباهت دارد، همچون تعویذ (ه‍ م) در برابر چشم بد به کار می‌‌برده‌اند. با کنده‌کاری یا نقاشی‌کردن شکل دانه‌های این گیاه روی چوب یا فلز، طلسم دفع چشم‌زخم می‌ساختند و با خود همراه می‌کردند (همان، IV / 1009, VI / 631). 
اسفند (ه‍ م) را گیاهی می‌انگارند که کسی آن را نکاشته و کسی هم تخمش را نفشانده و به‌خودی‌خود و با قدرت الٰهی روییده است. ایرانیان در یکی از وردهای مخصوص که به هنگام دودکردن اسفند برای دورکردن نظر و چشم‌زخم می‌خوانند، پدیداری این گیاه را به خدا نسبت می‌دهند و می‌گویند: اسفند را خداوند بنا کرد (مردانی، 35) و برای اهمیت اسفند و تأکید در اثرگذاری آن، پنج‌تن آل‌عبا را در گزینش اسفند و کاشت و چیدن و کاربرد آن برای چشم‌زخم دخیل می‌دانند و هنگام اسفند دودکردن می‌خوانند: اسفند و سپند / پیغمبر کرد پسند / علی کاشت، فاطمه چید، بهر حسین و حسن (هدایت، 44؛ نیز نک‍ : شهری، 3 / 171).

کرامات

به باور شیعیان، انبیا، اولیا و دیگر مقدسان دارای نیرویی فراطبیعی و قدسی‌اند و می‌توانند در زندگی انسانها و پدیده‌های طبیعی اثر بگذارند و حالات انسان و ماهیت اشیاء را بگردانند و حاجات مردم را، اگر شایستۀ برخورداری از فیض قدسیِ هم‌جواری و تماس و رابطه با این مقدسان باشند، برآورده کنند. ازاین‌رو، عامۀ مردم همواره کراماتی به مقدسان منتسب می‌کنند و معجزات و کرامات ائمه از باورهای مهم مردم مذهبی به شمار می‌آیند (بلوکباشی، یادداشتها). 

صفحه 1 از4

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: