فاطمه (ع)
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258493/فاطمه-(ع)
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ شده
6
فاطِمه (ع)، دختر محمد بن عبداللٰه (ص)، پیامبر اسلام، از همسرش خدیجه بنت خویلد، همسر حضرت علی بن ابیطالب، و مادر امام حسن و امام حسین (ع).
فاطمه در کنار پدر، همسر و دو فرزندش، خاصه نزد شیعیان، یکی از مصادیق اصلی پنجتن آل عبا (نک : ه د، پنجتن) شناخته میشود. درست است که وی عمر کوتاهی داشت، اما آن اندازه بود که نامش در گسترۀ وسیعی از اندیشۀ اسلامی به بیشترین میزان ممکن بقا یابد. در کنار «سیدة نساء اهل الجنة»، بهعنوان وصفی از او از سوی پیامبر (ص)، که پذیرفتۀ فریقین بود، در بُعدی دیگر، در اندیشۀ عصمت نزد شیعیان، وی تنها بانوی معصوم و نیز امالائمه به شمار میرود. شخصیت بیبدیل آن بانو نزد فرق مختلف شیعی بسیار گرانقدر است؛ چنانکه حتى خلافت اسماعیلی فاطمی که ابوعبداللٰه شیعی، داعی اسماعیلی سدۀ 3 ق آن را بنیان نهاد و بعدها این خلافت بخشهای عظیمی از شمال آفریقا و غرب خاورمیانه را در بر گرفت، به نام آن حضرت منسوب است. بهرغم مقام والای او و نیز وجود انبوهی روایت پیرامون جایگاه وی، اما دانستهها و دادههای تاریخی دربارۀ آن بانو اندک است. اطلاعات تاریخی از زمان ولادت او دارای اختلاف است. در نظر غالب شیعیان، وی در 20 جمادیالآخر از پنجمین سال بعثت رسول (ص)، زمانی که پیامبر 45 سال داشت، در مکه به دنیا آمد (کلینی، 1 / 458؛ دلائل ... ، 79؛ فتال، 143؛ طبرسی، اعلام ... ، 1 / 290). در روایت دیگری که مفید در مسار الشیعة (ص 54) بدان تصریح نموده، و دیگرانی هم از وی پیروی نموده، یا از او نقل کردهاند، سخن از 20 جمادیالآخر سال دوم بعثت است (نک : ابنطاووس، 3 / 163؛ کفعمی، 512). البته در منابع اهل سنت، دیگر تواریخ دادهشده قدری با اینها متفاوت است. در این منابع، ولادت آن حضرت را از 5 سـال پیش از بعثت پیـامبر تـا یکی ـ دو سال اول بعثت، بهتفاوت آوردهاند (برای نمونه، نک : ابنسعد، 8 / 19؛ بلاذری، 1 / 403؛ طبری، 2 / 35؛ ابنعبدالبر، 4 / 1899).حضرت فاطمه (ع) در یکی از پرفرازونشیبترین ایام تاریخ عرب میزیست؛ بهویژه ازآنرو که دورۀ آغازین بعثت و آغاز دعوت دین اسلام و مقابلۀ همهجانبۀ صاحبان ادیان پیشین با پدر بزرگوارش در همین زمان بود. مبتنی بر اصح روایات که وفات خدیجه، مادر وی، را سال 3 پیش از هجرت، اندکی پس از پایان یافتن حضور مسلمانان در شعب ابیطالب، دانستهاند (ابنهشام، 2 / 282؛ ابنحبیب، 10؛ ابنجوزی، 3 / 11)، فاطمه (ع) کودکی بیش نبود که مادرش را از دست داد. آمده است که پیامبر (ص) برای دلداریدادن و آرامکردن فاطمه، به نقل از جبرئیل، برای او از مقام مادرش در بهشت میگوید (یعقوبی، 2 / 35). مرگ ابوطالب، از حامیان اصلی پیامبر نیز بر فاطمه که کودک بود، آثار شگرفی نهاد (ابنهشام، یعقوبی، همانجاها). در گیرودار سختیهای وارده بر پیامبر و مسلمانان که منجر به هجرت به یثرب (که بعداً به مدینةالنبی تغییر نام داد) شد، فاطمه (ع) نیز دستکم ازآنرو که دختر نبی بود، آزارها دید. او همراه مسلمانان روانۀ یثرب شد. در مدینه، که عملاً جایگاه و مقام دین اسلام و شخص حضرت رسول (ص) تثبیت شده بود، بسیاری کسان خواهان دامادی پیامبر بودند که شاخصترین آنها ابوبکر و عمر بودند؛ موضوعی که به نظر میرسد بههرحال سبب رشک دیگرانی همچون عمر میشد (محبالدین، 3 / 158). در روایتی آمده است که پس از خواستگاریهای کبار صحابه از دختر نبی، و سکوت و ارجاع پاسخ به آینده از سوی آن حضرت، محمد (ص) بهصراحت بیان داشت که عقد فاطمۀ زهرا فرمانی الٰهی است و خودخواسته نیست. در ادامۀ روایت آمده است که بنا به گفتۀ آن حضرت، خواست الٰهی به ازدواج دخترش با علی بن ابیطالب (ع) قرار گرفته است. در همین روایتها ست که در آغاز، امام علی (ع) از خواستگاری دختر پیامبر (ص) شرم داشت، اما با لطف نبی، این امکان برایش مهیا شد که بهسادگی بتواند از فاطمۀ زهرا (ع) خواستگاری کند (ابنحبان، 15 / 393-395؛ ابنکثیر، 3 / 417- 418). این ازدواج در نیمههای سال یکم هجری یا بهروایتی، دو سال پس از حضور در مدینه رخ داد (نک : ابنشهرآشوب، 3 / 132؛ فتال، همانجا). در همین دوران، فاطمۀ زهرا شاهد و ناظر سرایا و غزوات پدر و دیگر مسلمانان بود (نک : یعقوبی، 2 / 64-65). در رمضان سال 3، نخستین فرزند خود، امام حسن (ع) را به دنیا آورد. چندی نگذشته بود که در شوال همان سال، رخدادهای آغازگر جنگ اُحُد روی نمود. در خلال این جنگ، شهادت حمزه (واقدی، 1 / 290) و زخمی و مجروحشدن پیامبر (همو، 1 / 249-250) دردی شدید بر روان او نهاد. تلاشهای فاطمۀ زهرا (ع) برای درمان پیامبر بازتاب زیادی در منابع داشته است (سعید بن منصور، 2 / 305؛ ابنحبان، 14 / 541؛ ابنحجر، 7 / 286). پس از تولد نخستین فرزند با فاصلۀ حدود یک سال، امام حسین (ع) زاده شد و آن بانو افزونبر مسائل پرآزار اجتماعی زمانه، تربیت دو فرزند شیرخوار را نیز بر عهده داشت.آرامش نسبیِ حضرت فاطمه که در یکی ـ دو سال پایانی عمر پیامبر روی نموده بود، با بروز بیماری و رحلت آن بزرگوار، چندان دوامی نداشت. زمانی که حضرت محمد (ص) رحلت نمود، حضرت فاطمه (ع)، امام علی (ع) و برخی دیگر از یاران نبی در غم و اندوه، و تدارک آیین خاکسپاری آن پیامبر بودند، اما گروهی از صحابه در سقیفه در اندیشه و بحث بر سر جانشینی پیامبر بودند که سرانجام در جلسۀ ایشان، ابوبکر به خلافت رسید (مفید، الارشاد، 1 / 188-190). در جریان بیعتگرفتن از افراد و جماعات و قبایل برای خلافت ابوبکر، امام علی و شماری از یاران وی از بنیهاشم، به بیعت تن ندادند. به ابوبکر و عمر خبر رسید که ایشان در «خانۀ فاطمه» گرد هم آمدهاند؛ پس جماعتی برای بیعت اجباری به خانۀ وی هجوم بردند و کار بالا گرفت. حتى آمده است که درگیری سختی نیز میان عمر و علی (ع) روی داد. برخی از مهاجمان با آتشزدن در خانۀ وی موجبات خروج اجباری ایشان از خانه را مهیا نمودند. در روایاتی آمده است که در همین گیرودار و ضمن آتشزدن در خانه، ضربات سختی به حضرت فاطمۀ زهرا (ع)، که در آن زمان فرزند خود، محسن، را در شکم داشت، وارد آمد و همین امر باعث سقط جنین گشت و بدین ترتیب وی فرزند خود را هم در این حادثه از دست بداد (مسعودی، اثبات ... ، 124؛ بلاذری، 1 / 401؛ مجلسی، 43 / 171؛ نیز نک : خرسان، سراسر کتاب). مهاجمان به داخل خانۀ دختر پیامبر یورش بردند و حضرت فاطمه (ع) که اوضاع را نابسامان دید، اگرچه بسیار آسیب دیده بود، بهسرعت از خانه بیرون رفت و با صدای بلند ضمن نکوهیدن رفتار این قسم از صحابۀ کبار و صغار، ایشان را تهدید نمود تا دست از ایشان بدارند. بدین ترتیب مهاجمان عقب نشستند و کار خاتمه یافت (یعقوبی، 2 / 126؛ مسعودی، همان، 123-124؛ مجلسی، 28 / 308- 309). این نخستین رفتار ناشایست با اهل بیت نبی پس از رحلت رسول خدا بود که درنهایت هم با حضور استوار آن بانو ختم شد. بدون قصدی برای ورود به مباحث اعتقادی، گفتنی است که امام علی (ع)، حضرت فاطمه (ع) و یاران ایشان (دستکم به دلیل آنچه در حجةالوداع در غدیر خم روی داده بود) بر آن بودند که در جریان سقیفه، خلافت، که از آنِ امام علی (ع) بوده، از ایشان غصب شده است. به همین دلیل و نیز به احترام شخص فاطمۀ زهرا (ع)، دختر پیامبر (ص)، ایشان تا پس از وفات آن بانو، تن به بیعت با ابوبکر ندادند (مسعودی، التنبیه ... ، 250). برپایۀ همین روایات و نیز در اعتقادات شیعی، آنچه در رخداد حمله به خانۀ حضرت فاطمه (ع) روی داده، به همینجا ختم نشده است، زیرا ضربات وارده و سقط جنین آن بانو موجبات بیماری و سرانجام شهادت ایشان را فراهم آورد.حضرت رسول (ص) در روزهای پایانی عمر، دختر خویش را که بسیار نالان بود، نزد خود خوانده، در جریان صحبت با حضرت فاطمه (ع)، وی را به آرامش و خویشتنداری دعوت نموده و او را از وفات خود خبر داده، و گفته است که او نیز خیلی زود نزد پدر به بهشت روان خواهد شد (بخاری، 4 / 183؛ ابنابیحاتم، 10 / 3472؛ سیوطی، الدر ... ، 6 / 406؛ ابنشاهین، 54-59؛ ترمذی، 5 / 361). واقعیت این است که البته آن بانو پس از وفات پدر بهشدت بیمار شد و مدتی در بستر بود. در همین زمان بود که ابوبکر بهعنوان خلیفۀ وقت، ضمن رتقوفتق برخی امور، بر باغستانها و نخلستانهای فدک، که عایدات آنها از زمان حضرت محمد (ص) از آنِ فاطمه و اولاد او بود، دست گذاشت و آنها را در شمار بیتالمال خواند. او همچنین کارگزاران دختر پیامبر را از آنجا بیرون کرد. هنگامیکه حضرت فاطمه (ع) از موضوع باخبر شد، برای احقاق حق، به خانۀ ابوبکر رفت و طلب ارث خویش نمود. ابوبکر که بهجز سخن دختر نبی، شهادت حسنین و امام علی (ع) را نیز نپذیرفت، با تمسک به روایتی از پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران ارثی از خود بر جای نمیگذارند، از بازپسدادن فدک به فاطمه (ع) سر باز زد (بخاری، 5 / 82؛ ابنسعد، 2 / 314-317، 8 / 28؛ احمد بن حنبل، 1 / 6، 9؛ بیهقی، 6 / 300). به نظر میرسد بهطور طبیعی بسیاری از مخالفان آمادگی آن را داشتند تا از این فرصت بهره ببرند و در هواداری از سخن دخت پیامبر بر خلیفه بشورند؛ اما حضرت فاطمه (ع)، اگرچه خلافت ابوبکر را به رسمیت نمیشناخت، در اندیشۀ حفظ وحدت، تنها با سکوت و صبر، تا پایان عمر به سر برد. در این میان حضرت فاطمه (ع) خطبۀ فدکیه را در تبیین جایگاه خویش و تضییع حق خود و خاندانش در جمع انصار و مهاجرین بیان نمود. بیماری سختی که بر فاطمۀ زهرا (ع) عارض گشته بود، به وفات آن حضرت منتهی شد. مبتنی بر روایات، و گویا بهسبب دلآزردگی نسبت به یاران پیشین رسول (ص)، آن بانو در روزهای پایانی عمر، شوهر خود، علی (ع) را فراخواند و او را ملزم نمود تا آیین خاکسپاری وی شبانه، و پنهانی صورت گیرد تا صحابۀ کبار، مخصوصاً ابوبکر، امکان نمازگزاردن بر پیکر او را به دست نیاورند ( کتاب ... ، 393؛ عمادالدین، 396-397؛ حاکم، 3 / 162-163). از سویی دیگر برای حفظ برخی شئونات، از اسماء بنت عُمِیس، که در حبشه با شیوۀ تهیه و استفاده از تابوت آشنا شده بود، خواست تا تابوتی فراهم آورد که پیکرش را در آن نهند (همو، 3 / 162؛ ابنعطیه، 4 / 396؛ قرطبی، 14 / 230). با استناد به منابع، حضرت در فاصلۀ اندکی از رحلت پیامبر (ص)، وفات نموده است، اما بر سر این فاصله که چه مدت زمانی بوده، اختلاف بسیار است؛ برخی این فاصله را دو ماه، 40،70، 72، 75، 85، یا 100 روز، یا 3، 4، 6، 8، یا حتى 12 ماه گفتهاند ( کتاب، 392؛ کلینی، 1 / 458؛ مفید، مسار ... ، 54؛ حاکم، 3 / 162، 163؛ فتال، 143؛ ابنابیعاصم، 5 / 354، 355؛ دلائل، 124؛ اربلی، 2 / 125؛ عینی، 16 / 249).حضرت فاطمه (ع) در سال 11 ق وفات یافت (مفید، همانجا؛ دلائل، 134). امام علی (ع) و اسماء او را غسل دادند و بهروایتی امام علی (ع)، یا عباس بن عبدالمطلب بر او نماز خواندند (حاکم، همانجا؛ ابنابیعاصم، 5 / 354؛ ابناثیر، 2 / 341؛ عینی، همانجا). موضوع غسل آن بانو در برخی از منابع فقهی مورد توجه قرار گرفته و ضمن تحلیل، استناداتی بدان شده است (برای نمونه، نک : کاسانی، 1 / 306؛ شامی، 2 / 98- 99). همچنین در منابع از شعری یاد شده که پس از خاکسپاری، امام علی (ع) در رثای همسر بزرگوارش بیان داشته است (حاکم، همانجا). ازآنرو که به درخواست خود حضرت فاطمه (ع) تدفین بهپنهانی انجام گرفت، و تنها بهجز حضرت علی (ع)، اسماء، حسنین و برخی از یاران صدیق در خاکسپاری حضور نداشتند (ابنبابویه، محمد، الخصال، 361؛ دلائل، 136؛ طبرسی، اعلام، 1 / 300)، محل دفن آن حضرت بهطور دقیق مشخص نیست. برخی گمانهها سخن از آن دارد که مدفن آن بانو در بقیع، یا در خانۀ ایشان، و یا در میان قبر نبی اکرم و منبر قرار دارد (همان، 1 / 301؛ جزایری، 197). احتمال اخیر تاحدی هم اشاره به حدیثی از پیامبر (ص) دارد، مبنی بر آنکه میان قبر او و منبر، روضهای از روضات بهشتی جای دارد، که با مدفن حضرت فاطمه (ع) یکی دانسته شده است (ابنبابویه، محمد، معانی ... ، 267؛ ابنشهرآشوب، 3 / 132؛ فتال، 152؛ نیز نک : احمد بن حنبل، 3 / 64؛ بیهقی، 5 / 246؛ سیوطی، تنویر ... ، 208). سن آن بانو در زمان وفات بهاختلاف 18 سال، یا قدری بیشتر (ابنشهرآشوب، نیز دلائل، همانجاها؛ فتال، 143)، 21 سال (حاکم، همانجا)، یا 29 سال (اربلی، همانجا؛ حاکم، 3 / 162؛ ابناثیر، همانجا) دانسته شده است. در روایاتی نیز طول عمر ایشان را 27 یا 28 آوردهاند (ابنابیعاصم، همانجا). در مجامیع ادعیۀ شیعه، و نیز در آثار مربوط به مزارات، ادعیۀ زیارت قبر آن بانو بهتفصیل آمده است (برای نمونه، نک : مشهدی، 79 بب ؛ قمی، 482 بب ؛ برای شرح زندگی ایشان، نک : اسلامیکا، فاطمه).آنچه را که در منابع گوناگون دربارۀ حضرت فاطمه (ع) بر جای مانده، دستکم میتوان در دو دستۀ مختلف از هم تفکیک کرد: یکی کلیاتی است در موضوعات زندگی آن حضرت که مشتمل است بر سوانح زندگی فردی، و هر آنچه در ارتباط با پیامبر (ص)، امام علی (ع)، فرزندان و افراد پیرامون ایشان روی نموده است. اینها در قالب روایت و حکایت و جز آن، در منابع آمده است؛ گروه دیگری از روایات پربسامد وجود دارد که غالباً مبنای آنها اگرچه همان روایات و حکایات بخش نخست است، اما شکل و شمایل آنها با معیارها و ابعاد شناختهشدۀ اینجهانی تفاوت دارد. این دستۀ دوم غالباً با تفاوت در کاربرد، در صدد بیان جایگاه روحانی و الٰهی حضرت فاطمه (ع) است و در آن به مقام و منزلت ایشان نزد «عالمیان» توجه میشود. بهرغم وجود برخی تفاوتها، هر دو دسته از روایات یادشده، آثار شگرفی بر اندیشۀ مسلمانان نهاده، و به اشکال مختلفی در منابع فرق و مذاهب بروز کرده است.
واژۀ فاطم و مؤنث آن فاطمه اسم فاعل از ریشۀ سهحرفی ف ط م، اصلاً به معنای جداکننده است. در روایات هم هنگام وصف نام فاطمه (ع) برای دختر پیامبر اکرم (ص)، غالباً به همین مفهوم جداکنندگی تصریح شده است. اما در بیان مفهوم این جداکنندگی، در سخنانی مختلف از رسول گرامی آمده است که حضرت فاطمه (ع) اولاد، شیعیان و دوستداران خود را از آتش جدا میدارد (ابنشاهین، 60-61). اگرچه در روایاتی هم منفکگشتن آن بانو از شر و بدی در قالب صفت وی بیان شده است (ابنبابویه، محمد، علل ... ، 1 / 178؛ ابنشهرآشوب، 3 / 110؛ عمادالدین، 98). در برخی از احادیث نبوی به ارتباط گستردۀ فاطمه (ع) با بهشت و بهشتیان، در طول زندگی وی تصریح، و اینها دستمایهای برای بیان و نقل روایاتی در نامبری ایشان در آسمان شده است. مبتنی بر این روایات، به محاذات نام فاطمه برای آن بانو نزد زمینیان، در آسمان به منصوره نامور است. این نامبری آسمانی آن حضرت مفسر و معنای آیات 4 و 5 سورۀ روم (30) در تعبیر پیروزیبخشی به محبانش، و نصرتیافته از سوی پروردگار دانسته شده است (نک : فرات، 321-322؛ ابنبابویه، محمد، معانی، 397- 398).حضرت فاطمه (ع) در فرهنگ اسلامی با نامهای دیگری نیز شناخته میشود که هریک از آنها، در قالب لقب برای آن بانو، بیانگر گوشهای از اعتقادات و باورهای مسلمانان بهطور عام، و شیعیان بهطور خاص دربارۀ او ست. اندیشۀ روایی دربارۀ شأن نزول سورۀ کوثر (108) و مربوطدانستن آن با فرزند پیامبر دستکم در دستهای از روایات تفسیری، موضوع سخن را به اولاد و اعقاب آن حضرت میکشاند که از نسل فاطمه (ع) هستند؛ درواقع در این روایات با التفات به مفهوم کثرت موجود در واژۀ کوثر، ذریۀ نبی از نسل فاطمه (ع)، که البته بسیارند، مورد اشارت است. این امر بهشدت در ایجاد ارتباط نام آن بانو با واژۀ کوثر اثربخش بوده است (نک : فخرالدین، 32 / 124).در ساختار اندیشۀ مذهبی شیعه، ارتباطی وثیق میان مفهوم آفرینش الٰهی با موضوع عصمت و ولایت وجود دارد؛ لذا در این گروه روایات چنین میخوانیم که پس از آنکه پروردگار با نور محمدی و علوی به خلق آسمانها و عرش پرداخت، چون ظلمات همهجا را فراگرفته بود، فرشتگان به شکایت و گله آمدند و بدین ترتیب خداوند روحی و نوری آفرید و شرق و غرب را به آن روشنایی هویدا ساخت و آن نور، فاطمه بود. بر همین اساس که آسمانها به نور او روشن شد (زهرت به السماوات)، وی را زهرا نامند (شاذان بن جبرئیل، 128- 129). طبیعی است که چنین مفاهیمی مبتنی بر اندیشۀ انوار معصومان در عقاید شیعی است. در همین راستا، روایاتی با همین مضمون کلی که به آفریدن نور فاطمۀ زهرا از عظمت خداوندی اشاره شده، بیانگر جایگاه الٰهی آن بانو ست (ابنبابویه، علی، 133؛ ابنبابویه، محمد، معانی، 64؛ ابنرستم، 62؛ اربلی، 2 / 92). اینکه در دستهای دیگر از روایات نیز به تشعشع انوار آن حضرت تصریح شده، در پی همین آراء است؛ اما این بار نه در آسمان، بلکه هنگام نمازگزاردن در محرابِ خانۀ خویش. درواقع در این روایات، شکل مخالفِ تابش نور ستارگان بر زمین و زمینیان، بهصورت تابش نور آن معصوم بر آسمان و آسمانیان بیان، و به تصویر کشیده شده است (ابنبابویه، محمد، علل، 1 / 181؛ بحرانی، هاشم، غایة ... ، 1 / 170-171؛ برای روایتی همگن، نک : ابنبابویه، محمد، همان، 1 / 180).در پی همین اعتقادات، در کنار حضور زمینی آن حضرت، سطحی دیگر در قالب جایگاه آسمانی آن بانو نیز در روایات، قابل تفکیک است. درواقع تلقی حضور لاهوتی دخت پیامبر، سبب ناموری آن حضرت نزد آسمانیان با برخی اسامی همچون نوریه، سماویه و حانیه گشته است (ابنشهرآشوب، 3 / 133). ادامۀ این اعتقاد دربارۀ تشخص لاهوتی حضرت فاطمه (ع)، در روایات مربوط به زندگی زمینی ایشان نیز نمود و بروز یافته است. در روایتی، به سخنگفتن فرشتگان با آن معصوم اشاره شده، و همین تفکر (مفهوم تحدیث)، برسازندۀ نام و لقب محدثه برای ایشان گشته است (نک : ابنبابویه، محمد، همان، 1 / 183؛ دلائل، 152؛ بحرانی، عبداللٰه، 11 / 68). عملاً مجموعهای از روایات یادشده از پیوندهای زمینی و آسمانی، شخصیتی ناسوتی و لاهوتی از حضرت فاطمه (ع) به تصویر کشیده است، و بدین ترتیب لقب سیدة نساء العالمین (بزرگبانوی هر دو عالم) که بهمثابۀ یکی از پربسامدترین یادکردهای روایی از پیامبر دربارۀ آن بانو ست، برای وی چندان دور از ذهن نمینماید (ابنشهرآشوب، همانجا).بازتاب صفت پاکدامنی و پاکیزگی حضرت فاطمه (ع) را، که از شاخصههای مهم در شخصیت ایشان به شمار میرود، میتوان در نام بتول و عذرا یافت که قابل مقایسه با صفات و القاب یادشده برای حضرت مریم (ع) است، حالآنکه نام مریم الکبرى نیز در مجموعۀ اسامی ایشان ذکر شده است (بحرانی، عبداللٰه، 11 / 53). از دیگر نامهای آن حضرت که در روایات بدان تصریح شده است، باید به صدیقه، طاهره، مبارکه، زکیه، راضیه، مرضیه، سیده، حره، حورا و حصان اشاره کرد (فتال، 148؛ ابنبابویه، محمد، الامالی، 688، علل، 1 / 178؛ دلائل، 79).در کنار اسامی آن حضرت، جایگاه خانوادگی ایشان از سویی، و قرارگیری در میان حلقۀ معصومان (ع) از سوی دیگر سبب شده است تا برخی کنیهها برای ایشان به کار برده شود؛ اگرچه هنگام سخن از پرشهرتترین این کنیهها باید به یادکردهای نبوی اشاره کرد که فرزند خویش را ام ابیها (مادرِ پدرش) خطاب مینمود (ابناثیر، 5 / 520؛ ابنعبدالبر، 4 / 1899؛ ابوالفرج، 29؛ ابنمغازلی، 267؛ طبرسی، «تاج ... »، 20). کاربرد این تعبیر که ظرافت آن بیشتر در تضاد درونی خود ترکیب است، افزونبر آنکه به شکل غیرقابل انکاری نشان از جایگاه و ارزشمندی فاطمه (ع) نزد پیامبر اسلام (ص) دارد، یادآور اندیشۀ یادشده در «کتاب مکاشفۀ آدم» (ص 297) از مجموعۀ آپوکریفای مسیحی، و با آن قابل مقایسه است.اما امالائمه نمونهای ویژه از کنیههای آن حضرت به شمار میرود که کاملاً و بهطور خاص برخاسته از مبانی اعتقادی شیعی است و در آن تصریحی کامل به مسئلۀ امامت و جایگاه آن معصوم در زنجیرۀ عصمت وجود دارد. در این کنیه آشکارا نسبت امامان دوازدهگانۀ معصوم (ع) به فاطمه (ع)، بیانگر مقام آن بانو در اتصال میان نبوت و امامت است. ایشان در قالب حلقهای میانی، تنها طریق اتصال انبیا از آدم (ع) به ظهور مهدی موعود (ع) است (قاضی، شرح ... ، 3 / 23، دعائم ... ، 1 / 37؛ بحرانی، هاشم، مدینة ... ، 1 / 156؛ اربلی، 2 / 76؛ دیلمی، 2 / 287). بدینترتیب در همین موضوع حلقۀ واسط میان نبوت و امامت، میتوان مفاهیمی را که در برخی منابع دربارۀ وی یاد شده است، دقیقتر درک کرد. جملاتی مانند: وارث بهترین پیامبران و قرین بهترین اوصیا، و یا کنار هم قرارگرفتن اذکاری دربارۀ وراثت از نبی، همسری با وصی، و مادری فرزندانی برکتیافته (مشهدی، 560؛ مجلسی، 99 / 201).از دیگر کنیههای آن حضرت باید به مواردی که از اهمیت و شهرت بیشتری برخوردارند، نیز اشاره کرد، همچون امالمؤمنین، امالاخیار، امالازهار، امالکتاب، امالعلوم، امالخیرة، امالفضائل، یا مواردی که نسبت به فرزندان آن بزرگوار دارد، همچون امالسبطین، امالحسن، امالحسین، امالحسنین، و امالمحسن (بحرانی، عبداللٰه، 11 / 69).
ابنابیحاتم، عبدالرحمان، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش اسعد محمد طیب، صیدا / بیروت، 1419 ق / 1999 م؛ ابنابیعاصم، احمد، الآحاد و المثانی، به کوشش باسم فیصل احمد جوابره، ریاض، 1411 ق / 1991 م؛ ابناثیر، علی، اسد الغابة، قاهره، 1280 ق؛ ابنبابویه، علی، الامامة و التبصرة من الحیرة، قم، 1404 ق؛ ابنبابویه، محمد، الامالی، قم، 1417 ق؛ همو، الخصال، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1362 ش؛ همو، علل الشرایع، نجف، 1385 ق / 1966 م؛ همو، معانی الاخبار، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1361 ش؛ ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنحبان، محمد، الصحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ ابنحبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م؛ ابنحجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، 1379 ق؛ ابنرستم طبری، محمد، نوادر المعجزات، قم، 1410 ق؛ ابنسعد، محمد، کتاب الطبقات الکبرى، بیروت، دار صادر؛ ابنشاهین، عمر، فضائل سیدة النساء (ع)، به کوشش ابواسحاق حوینی اثری، قاهره، 1411 ق؛ ابنشهرآشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب، نجف، 1376 ق؛ ابنطاووس، علی، الاقبال، به کوشش جواد قیومی، قم، 1414 ق؛ ابنعبدالبر، یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1412 ق؛ ابنعطیه، عبدالحق، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام عبدالشافی محمد، بیروت، 1413 ق / 1993 م؛ ابنکثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، به کوشش علی شیری، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابنمغازلی، علی، مناقب علی بن ابی طالب (ع)، قم، 1384 ش؛ ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، 1385 ق / 1965 م؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، 1313 ق / 1895 م؛ اربلی، علی، کشف الغمة، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ بحرانی، عبداللٰه، عوالم العلوم، قم، 1411 ق؛ بحرانی، هاشم، غایة المرام، به کوشش سید علی عاشور، بیروت، 1422 ق / 2001 م؛ همو، مدینة المعاجز الائمة الاثنى عشر (ع)، به کوشش عزتاللٰه مولایی همدانی، قم، 1413 ق؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1315 ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، 1394 ق / 1974 م؛ بیهقی، احمد، السنن الکبرى، حیدرآباد دکن، 1355 ق؛ ترمذی، محمد، سنن، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دار الفکر؛ جزایری، عبداللٰه، التحفة السنیة، نسخۀ خطی آستان قدس رضوی، نشر در لوح فشردۀ المعجم الفقهی، 1421 ق، نسخۀ 3؛ حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، 1406 ق؛ خرسان، محمدمهدی، المحسن السبط مولود ام سقط، تهران / قم، 1427 ق؛ دلائل الامامة، منسوب به ابنرستم طبری، قم، 1413 ق؛ دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، قم، 1415 ق؛ سعید بن منصور، سنن، به کوشش حبیبالرحمان اعظمی، بمبئی، 1403 ق / 1982 م؛ سیوطی، تنویر الحوالک، به کوشش محمد عبدالعزیز خالدی، بیروت، 1418 ق / 1997 م؛ همو، الدر المنثور، قاهره، 1314 ق؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الفضائل، نجف، 1381 ق / 1962 م؛ شامی صالحی، محمد، سبل الهدى و الرشاد فی سیرة خیر العباد، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ طبرسی، فضل، اعلام الورى، قم، 1417 ق؛ همو، «تاج الموالید»، مجموعة نفیسة، قم، 1396 ق؛ طبری، محمد، تاریخ، بیروت، مؤسسة الاعلمی؛ عمادالدین طبری، محمد، بشارة المصطفى، به کوشش جواد قیومی، قم، 1420 ق؛ عینی، محمود، عمدة القاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، به کوشش محمدمهدی خرسان، نجف، 1386 ق؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه؛ فرات کوفی، تفسیر، به کوشش محمد کاظم، تهران، 1410 ق؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، به کوشش آصف فیضی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ همو، شرح الاخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی، قم، 1409-1412 ق؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1972 م؛ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، قم، 1385 ش؛ کاسانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، قاهره، 1406 ق / 1986 م؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، به کوشش محمدباقر انصاری، قـم، 1415 ق؛ کفعمی، ابـراهیم، المقـام الاسنی، قـم، 1412 ق؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1391 ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ محبالدین طبری، احمد، الریاض النضرة، به کوشش عیسى عبداللٰه حمیری، بیروت، 1996 م؛ مسعودی، علی، اثبات الوصیة، نجف، کتابخانۀ حیدریه؛ همو، التنبیه و الاشراف، بیروت، دار صعب؛ مشهدی، محمد، المزار الکبیر، به کوشش جواد قیومی، قم، 1419 ق؛ مفید، محمد، الارشاد، قم، 1414 ق؛ همو، مسار الشیعة، به کوشش مهدی نجف، قم، 1414 ق / 1993 م؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، 1386 ق / 1966 م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1397 ق / 1960 م؛ نیز:
«The Apocalypse of Adam», introd. and tr. G. W. MacRae, ed. D. M. Parrott, The Nag Hammadi Library, ed. J. M. Robinson, Leiden, 1988.فرامرز حاجمنوچهری (تل : اسلامیکا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید