عقد، مراسم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 11 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/258437/عقد،-مراسم
چهارشنبه 27 فروردین 1404
چاپ نشده
6
در داریون، نهتنها عروس در مراسم عقد حضور نداشت، که بودنش ممنوع بود. داماد به همراه پدر و مادر عروس به محضر میرفت و پس از خواندن خطبۀ عقد به خانه برمیگشتند و مراسمی به نام حنای عقد برپا میشد، بدینصورت که اقوام در منزل عروس و داماد، بهطور جداگانه جمع میشدند و دست عروس و داماد را حنا میبستند و عقد آنها را اعلام میکردند (بذرافکن، 122). در ایل بهمئی، قول و قرار ازدواج بهصورت شفاهی میان خانوادهها صورت میگرفت. دراینصورت، برای آنکه نشان دهند دختری عقدکرده است، دو دسته از موهایش را در دو طرف صورت نمایان میکردند. این قرارداد بدون حضور هیچ شخصیت رسمی و مذهبی بسته میشد. معمولاً یک سید این قرارداد را مینوشت و بهندرت در دفترخانه ثبت میشد (رسترپو، 94).در الاشت، مجلس زنانه و مردانه جداگانه برگزار میشد. در اتاقی که عروس و مادرش نشسته بودند، رقص و پایکوبی برقرار بود. یکی از نزدیکان داماد برای برگزاری عقد رسمی از عروس بله میگرفت و بعد، به او زیرلفظی میداد. سپس حلقه را در انگشت عروس میکرد. فردای آن شب، پدر داماد به خانۀ عروس میرفت و از پدر عروس میخواست که باهم به دفترخانه بروند و به وکالت از فرزندانشان آنها را به عقد هم دربیاورند؛ این مراسم بدون حضور عروس و داماد برگزار میشد (پورکریم، 107- 108).در میان اهل سنتِ کیش از گذشته تا امروز، دختر در مراسم عقد حضور ندارد و در اتاق دیگری است. یکی از شاهدان، نزد او میرود و از او میپرسد که آیا پدر دختر وکیل او ست؟ عروس باید 3 بار و با صدای واضح بله بگوید و وکالت را امضا کند. سپس اجرای خطبۀ عقد با حضور پدر دختر و داماد برگزار میشود (مختارپور، 534-535).
در اراک، از مهمانان با شیرینی و میوه پذیرایی میشود (محتاط، 2 / 296). سروستانیها در همان شب از طرف خانوادۀ داماد، پلو و خورش که به آش عقدکنون مشهور است، به خانۀ عروس میفرستند (همایونی، فرهنگ، 533). در عقدکنانهای اعیانی دورۀ قاجار به دعوتشدگان دلمه میدادند. مستوفی احتمال میدهد که این دلمه با گلولههای هدیه و نثار برمکیها در عروسی تطبیق دارد و این نوع هدیهدادن از آن زمان باقی مانده است. اشراف دورۀ قاجار همچنین بعد از اینکه صیغۀ عقد خوانده میشد، در دو ـ سه قاب بزرگ شاخههای نبات و به اندازۀ لزوم اشرفی میچیدند و به مهمانان تعارف میکردند (1 / 462-463).در اراک، با خاکۀ قندی که بالای سر عروس و داماد ساییده بودند، برای عروس زیرهجوش (نوعی حلوا) میپختند (محتاط، 2 / 297). در خراسان، با آن شربت درست میکنند و به عروس و داماد میدهند. در برخی جاها با یکی از این قندها در شب عروسی برای عروس کاچی میپزند که بعد از زفاف به او میدهند (شکورزاده، 151، نیز حاشیۀ 4). در گیلان، برای عروس و داماد چای چلگیاه درست میکردند و بقیۀ خردهقندها را به اطرافیان عروس و داماد میدادند (بشرا، 67).
در آینهورزان، وقتی عروس بله میگفت، مهمانان شادی میکردند و مبارکباد میگفتند و زنی دایره به دست میگرفت و میزد و زن دیگری ترانه میخواند (خلج، 5-7). خانوادههای مذهبی در گذشته، برای مجلس عقدکنان مولودیخوان میآوردند و پس از مراسم، زنها در مجلس خصوصی خودشان بازیهایی، ازجمله خالهرورو، عموسبزیفروش (ه مم) و جزاینها (کتیرایی، 186) اجرا میکردند. در تنکابن، در این مراسم برای سرگرمی، درویشی میآورند تا با خواندن مدح و منقبت، مـردم را سرگرم کنـد. در گذشتـه، آوردن مطـرب بـرای مجلس عقدکنان مرسوم نبود و مطربها در عروسیها شرکت میکردند (خلعتبری، 150-151).در بوشهر، در طول مراسم، نیزن متناسب با زمان اجرای مراسم نیانبان میزند و دیگران هم در خواندن ترانهها با او همراهی میکنند. عدهای هم شکی میروند که رقصی توأم با پایکوبی گروهی یا فردی است (احمدی، 1 / 56-57). در پیرسواران، برای این روز لوطیها را دعوت میکنند تا با سرنا و دهل مراسم را گرم کنند. در اینجا لوطیها مینوازند و مردان و زنان به رقص و پایکوبی مشغول میشوند؛ از جملۀ این رقصها چوپی (ه م) است و پسربچهای هم لباس زنانه میپوشد و در میان جمع میرقصد و شاباش میگیرد (رسولی، 330-331).در میان مراسم عقدکنان تاتها و تالشان، عاشیقها نوازندگی و خوانندگی میکنند (عبدلی، 95). در اردکان، در این جشن بازیهایی نیز اجرا میشود، ازجمله: بشکنبشکن، موچَّم گزید، لوتِینا کُشتن و آرد بیختن (برای آگاهی از چگونگی این بازیها، نک : طباطبایی، 345- 348).
از جملۀ باورهای مرتبط با مراسم عقد، بختگشایی است. در خراسان، دختران دمبخت برای بختگشایی بر جای عروس مینشینند و زنی سفرۀ عقد را روی سر آنها میتکاند تا بختشان باز شود (شکورزاده، 151-152). در بیرجند نیز پارچهای را که روی آن قند ساییده بودند، بالای سر دختر دمبختی میتکاندند تا بختش باز شود (رضایی، جمال، 342). در شیراز، مردم باور داشتند که اگر دختر دمبختی را سر جانماز سفرۀ عقد بنشانند، بختش باز میشود (زیانی، 83). در روستای گهروی شهرکرد، زمانیکه عروس و داماد عسل میخورند، دختران دمبخت هم شیرینی میخورند و باور دارند که این شیرینی بختگشا ست (حنیف، 42).در تهران نیز بر فرش زیر پای عروس نمک میپاشند تا عروس در چشم داماد بانمک جلوه کند (جوادیپور، 828). همچنین آنها نقل بیدمشکی در دهان عروس میگذاشتند و عروس چشمانش را میبست. سپس پسربچهای را وارد اتاق میکردند و به عروس میگفتند تا چشمانش را باز کند؛ عروس چشمش به پسربچه میافتاد و باور داشتند با این عمل او پسرزا میشود (کتیرایی، 172). در سروستان، بعد از خواندن خطبۀ عقد، عروس را از جا بلند میکنند و پسربچهای به جای او مینشانند تا در زندگی صاحب پسر شود (همایونی، فرهنگ، 533). بروجردیها زمانیکه عروس میخواهد بله بگوید، پسربچهای را روی پایش مینشانند تا فرزند اولش پسر باشد (حنیف، 43).اهل سنت کیش باور دارند که اگر در خانۀ عروس در هنگام عقد، زنی باشد که 40 روز از زایمانش نگذشته است، آن زن باید نبات، شکلات یا چیزی دیگر در دهانش بگذارد و بمکد و سپس در دهان عروس بگذارد، وگرنه عروس بچهدار نخواهد شد (مختارپور، 536). تهرانیها پس از پایان خطبۀ عقد، از جوشاندۀ هفتادویه یک استکان به عروس، و یک استکان به داماد میدادند تا با همدیگر گرم باشند (کتیرایی، 176-177).در اردکان، پس از اینکه خطبۀ عقد خوانده شد، بقچۀ رخت و لباسهای سفید عروس را میآورند و لباسهای او را عوض میکنند. گاهی نیز او را روی کرسی مینشانند و زیر کرسی ظرف روغن و عسل میگذارند تا بسوزد و مقداری آویشن در ظرفی پر از آب میریزند و باور دارند که این کار باعث کارگشایی میشود (طباطبایی، 344). در میناب، بعد از عقد، مقداری شیرینی، حلوا یا نقل را به شخصی میدادند تا آن را بر سر درختی بیخار بگذارد تا جنها از آن بخورند و به عروس و داماد آسیبی نرسانند (سعیدی، 222). همچنین عروس پس از عقد، تا 40 روز حق نداشت تنها به جایی برود و نباید در مراسم درگذشت و پُرسه شرکت کند، زیرا شگون ندارد (همو، 223).گیلانیها باور دارند که اگر در هنگام عقدکنان باران بیاید، عروس خوشقدم است و اگر هر حادثۀ طبیعی رخ دهد، آن را به فال نیک میگیرند (بشرا، 68). در تنکابن، زنی که بالای سر عروس قند میساید، باید مادر شیرده باشد. او درضمن سعی میکرد که مقداری خاک قند را برای میمنت، روی پیراهن عروس بریزد (دانای علمی، 173). در تهران، دشمنان داماد پیش از عقد، داماد را «میبستند»؛ به این شیوه که دو تا خرچسانه را از پشت با نخ هفترنگ میبستند و در هنگام بستن میگفتند: «فلانی را بستم»، آنگاه آن را در جوی فاضلاب حمام میانداختند (کتیرایی، 178، حاشیۀ 1). در کیش، بعضی خانوادهها برای آنکه داماد در هنگام عقد «بسته» نشود، او را مجبور میکردند تا لباسهایش را پشتورو بپوشد و باور داشتند با این کار، جادو بر داماد اثر نخواهد کرد (مختارپور، 534).
مراسم عقدکنان کلیمیان بدین نحو است که ملای کلیمی پس از خواندن خطبۀ عقد، انگشتر نقرهای را که خانوادۀ عروس تهیه کردهاند، به انگشت سبابۀ عروس میکند و کاسهای شراب به عروس و داماد میدهد. دیگران هم از باقیماندۀ شراب به نیت تبرک میخورند. سپس ملا اورادی میخواند و کاسه را به بالای چارچوب در میکوبد تا چند تکه شود و عروس و داماد هم شاهد این کارند. سپس ملا دست عروس و داماد را در دست یکدیگر میگذارد (اسدی، 285-286).ایزدیان قرصی نان از خانۀ یکی از پیشوایان میآورند و بر سر عروس و داماد تقسیم میکنند. هریک از آنها نیمی از نان را میخورند که بهمثابۀ عقد آنان است. در این مراسم، شیخ و پیر و برادر (خواهر) دینی همراه عروس و دامادند (تونجی، 157- 158).ایرانیان ارمنی پس از چند ماه دوران نامزدی، مراسم عقد را برگزار میکنند؛ به این ترتیب که داماد به خانۀ عروس میرود و همراه با خانواده، عروس را به کلیسا میبرند. کشیش مراسم عقد را برگزار میکند و در حین مراسم همۀ چراغهای کلیسا روشن است و دود کندر در فضا پیچیده است؛ در هنگام خواندن صیغۀ عقد، هیچکس نباید حرف بزند. کشیش صلیبی را روی سر عروس میگذارد و صیغۀ عقد را میخواند، سپس صلیب را روی سر داماد میگذارد و دعا میخواند. پس از موافقت عروس و داماد با ازدواج، حلقه ردوبدل میشود و مراسم پایان مییابد (رایین، 67؛ قس: دیولافوا، 230-238، ازدواج ارامنۀ اصفهان در سالهای سلطنت ناصرالدین شاه).در میان صابئین پس از توافق برای ازدواج، کاهن در روز یکشنبه به کنار رودخانه میرود تا بعد از اجرای مراسمی خاص، عروس و داماد را تعمید دهد. کاهن رو به شمال وارد آب میشود و عروس هم که لباس سفیدی پوشیده و با چادر، کاملاً خود را پوشانده است، پشت سر کاهن داخل آب میرود. کاهن آیاتی از دستورات تعمید را میخواند. پس از تعمید عروس، وی به خانه میرود و نوبت تعمید داماد است که به همان شکل اجرا میشود. مراسم عقد یا در خانۀ داماد یا در مندی (عبادتگاه صابئین) برگزار میشود. در آنجا حجلهای با چوب نی و برگ درخت خرما میسازند و داماد و کاهن در آنجا مینشینند و روحانی خطبۀ عقد را میخواند. پس از آن، داماد را به اتاق عروس میبرند و در حضور نزدیکان، آنها قسم میخورند تا برای هم همسران خوبی باشند. سپس روحانی و داماد از اتاق خارج میشوند. آنگاه دو کوزه به دو نفر میدهند تا هنگام عقد نهایی بر زمین بزنند. زمانی که کاهن «قال ـ قالا» (صدا صدا) را بر زبان جاری کرد، کسی که کوزه را در دست دارد، آن را بر زمین میزند و میشکند و حاضران هلهله میکنند و مراسم عقد پایان میگیرد (تواضعی، 928-930).زردشتیان پیش از مراسم گواهگیری (عقد)، 7 نفر را به خانۀ عروس میفرستند تا از رضایت او به ازدواج مطلع شوند. در این روز، عروس روی تشکی مینشیند و این 7 نفر در برابر عروس در یک یا دو صف میایستند و چند شمع را در دست، جلو صورت نگه میدارند. در ردیف جلو در میان صف، دهموبد میایستد و با صدای بلند از رضایت دختر برای ازدواج میپرسد. معمولاً باید چندینبار سؤال شود تا عروس بله بگوید و هربار خواهرش که طرف دست چپش ایستاده، مثلاً میگوید که رفته گل بچیند، نان بپزد و جز اینها. وقتی عروس بله گفت، باید همۀ شاهدان قانع شوند، زیرا آنها خود را در برابر خدا، وجدان، داماد و دستور (موبد) مسئول میدانند. سپس اسم وکیل دختر در مراسم گواه را میپرسند و دختر باید شخصی را معرفی کند. در مراسم گواهگیری، وکیل عروس، داماد، دهموبد و موبد حضور دارند که در 4 طرف سفرۀ گواهگیری مینشینند. موبد با اطلاع از رضایت دختر، اندرز گواهگیری را میخواند (برای آگاهی از متن اندرز، نک : کشاورز، 19). موبد پس از بلهگرفتن از داماد، از وکیل دختر رضایت میگیرد و سپس بندی مخصوص از اوستا را میخواند. پس از اتمام کلام موبد، وکیل و داماد رضایت را مجدد اعلام میدارند و موبد هم 3 بار از آنها رضایت میگیرد و سرانجام مراسم با تبریک موبد پایان میگیرد. در همۀ گواهگیرانها، دست داماد و نمایندۀ عروس در دست هم است. البته مراسم گواهگیران از چند دهۀ اخیر با حضور خود دختر و داماد برگزار میشود. زردشتیان بعد از مراسم، عروس را به خانۀ داماد میفرستند (همو، 17-20؛ رمضانخانی، 227- 228؛ نیز نک : شهزادی، 36- 38؛ قس: جکسن، 384-386، آداب ازدواج زردشتیان).در صورت حضور عروس، عروس لباس سبز و توری سبزرنگ بر سر میاندازد و داماد هم در مراسم بر شانۀ راستش چادرشب یا دستمالی سبز میاندازد و روی آن کستی قرار میدهد. حاضران در مراسم گواهگیری، باید 7 نفر باشند. موبد گزیدهای از اوستا را میخواند و به زبان فارسی گزارشی میخواند و از عروس اجازه میگیرد. پس از سومینبار، عروس بله میگوید و حاضران آوای «هابیرو شادباش» سر میدهند و سپس موبد از داماد میپرسد که به ازدواج راضی است یا خیر، و بعد از بلهگفتن داماد هم حاضران هابیرو شادباش میگویند. سپس موبد اندرزهایی به عروس و داماد میدهد و از داماد میخواهد که روزی را انتخاب کند تا او در آن روز در هر ماه کارهای نیک مادی و معنوی بیشتری انجام دهد. سپس داماد یکی از بستگان یا شخصی دیگر را انتخاب میکند تا هروقت در زندگی با مشکلی در تصمیمگیری مواجه شد، به او رجوع کند. موبد در پایان، بار دیگر از عروس و داماد میپرسد آیا از این پیوند راضی هستند؛ بعد از بلهگفتن آنها، بخشی از اوستا را میخواند و پس از سرودن اوستای تندرستی، دانههای جو، برنج و برگهای آویشن را بر سر و دوش عروس و داماد میریزد و برای آنها تندرستی، دیرزیوشنی و خوشبختی آرزو میکند. مراسم با پذیرایی از مهمانان با شربت، شیرینی و لُرک (مخلوطی از پسته، مغز بادام و گردو، فندق، کشمش سبز، آبنبات، قیسی، خلال نارگیل، خرما و چند نوع خشکبار) پایان میگیرد (نیکنام، 40، 64-70). این مراسم و آداب آن در آثار سفرنامهنویسان اروپایی که از ایران دیدن کردهاند، نیز بازتاب داشته است (برای نمونه، نک : پولاک، I / 210-211؛ رایس، 141-143).
احمدپناهی سمنانی، محمد، آدابورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ اسدی، عباسعلی، مراسم عروسی، مشهد، 1391 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان (مراسم تولد تا مرگ)، رشت، 1389 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پورکریم، هوشنگ، الاشت، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ تواضعی، شهیر، «مراسم ازدواج صابئان»، نامۀ ایران، به کوشش حمید یزدانپرست، تهران، 1385 ش، ج 3؛ تونجی، محمد، یزیدیان یا شیطانپرستان، ترجمۀ احسان مقدس، تهران، 1380 ش؛ تهرانچی، محمد و پری کیانیان، قند و قروت در مردمنگاری تربت حیدریه، مشهد، 1390 ش؛ جوادیپور، محمد، مجموعۀ اطلاعات دربارۀ ایران و ایرانیان، تهران، 1363 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ حکمت یغمایی، عبدالکریم، بر ساحل کویر نمک، تهران، 1370 ش؛ حنیف، محمد، سور و سوگ در فرهنگ عامۀ لرستان و بختیاری، تهران، 1386 ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینهورزان»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، 1341 ش، شم 2؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خوانساری ابیانه، زینالعابدین، ابیانه و فرهنگ مردم آن، تهران، 1378 ش؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ راسخ، شاپور، «آدابورسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342-1343 ش، ج 1؛ رایین، اسماعیل، ایرانیان ارمنی، تهران، 1349 ش؛ رسترپو، ا.، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلالالدین رفیعفر، تهران، 1387 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رضایی، غلامرضا، شهر من فسا، از نگاهی دیگر، شیراز، 1387 ش؛ رمضانخانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران / یزد، 1387 ش؛ زیانی، جمال، دلنوشتههایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1390 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهزادی، رستم، «آدابورسوم ایرانیان باستان از هنگام تولد تا گاه مرگ»، نشریۀ انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، 1347 ش، س 6، شم 2؛ ضیغمی، محمدجواد، هزاوه، زادگاه امیرکبیر، تهران، 1368 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طباطباییفر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، 1381 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ فروتن، اشکان، بندر گز، تاریخ، سرزمین، فرهنگ، تهران، 1390 ش؛ قرآن کریم؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کشاورز، کیخسرو، «تهیۀ مقدمات و اجرای مراسم زناشویی در بین زرتشتیان ایران و پارسیان هندوستان»، پشوتن، تهران، 1327 ش، س 1، شم 5؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1324 ش؛ مقدم، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش؛ نیکنام، کورش، از نوروز تا نوروز (آیینها و مراسم سنتی زرتشتیان)، تهران، 1382 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همو، گوشههایی از آدابورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1990; Jackson, A. V. W., Persia: Past and Present, London, 1909; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Rice, C. C., Persian Women and Theirs Ways, London, 1923.مریم سامعی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید