صفحه اصلی / مقالات / عرف /

فهرست مطالب

عرف


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

5. عرف در ازدواج

بااینکه ازدواج مقوله‌ای شرعی در ایران محسوب می‌شود، بسیاری از آداب و قوانین آن عرفی است و گاه حتى با شرع و قانون منافات دارد. یکی از موارد عرفی در ازدواج، سن زوجین است. با آنکه در شرع و نیز قانون، سنی معین برای ازدواج پیش‌بینی شده است، اما در میان ایرانیان عقد کودکان در سنین کم، یا حتى در بدو تولد وجود دارد، به‌طوری‌که دختر و پسری را برای هم ناف‌بری می‌کردند (برای نمونه، نک‍ : سرلک، 33؛ بهمن‌بیگی، 7- 8؛ نیز نک‍ : ه‍ د، ناف‌بری).
در عرف برخی از شهرها و در میان برخی اقوام، از گذشته تا کنون، باوری وجود دارد که براساس آن، عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمانها بسته شده است. حتى در برخی طوایف دختر بدون اجازۀ عمو یا پسرعمو حق ندارد ازدواج کند. گاه پسرعمو با وجود داشتن همسر، می‌تواند دخترعمویش را در گرو داشته باشد و در مواقعی در قبال اجازۀ ازدواج از پدر یا خواستگار دختر (حتى اگر پسردایی دختر باشد) مبلغی دریافت کند. بی‌توجهی به این رسوم در میان مردم این طوایف خلاف عرف بوده و در میان برخی اقوام، سرپیچی از این رسم کفر شمرده شده، و به جنگ و جدال و حتى قتل منجر می‌شده است (هدایت، 94؛ بهمن‌بیگی، 9؛ عزیزی، 109).
از نمونه‌های دیگر عرف در ازدواج، به رسم رایج در میان ترکمنها باید اشاره کرد. در برخی موارد، دختر ترکمن بعد از ازدواج، به خانۀ پدر و مادرش برمی‌گردد تا اصول خانه‌داری و برخی حرفه‌ها را بیاموزد. در این مدت ممکن است فرزندانی نیز به دنیا بیاورد و پس از اینکه در اصطلاح کامل شد، به خانۀ شوهر می‌رود (معطوفی، 3 / 2126).
ازدواج براساس قانون «فصل» از جملۀ قوانین عرفی در میان اعراب خوزستان است که برای رفع نزاعها و جنگهای طایفه‌ای و درصورت قتل، هتک ناموس و هرگونه انحرافی در میان اهالی، با وساطت ریش‌سفیدان برگزار می‌شود. در این رسم، حداقل یک دختر از خانواده یا خویشاوندان قاتل را برای پایان‌دادن به نزاع به عقد فردی از خانواده یا بستگان مقتول درمی‌آورند. فصل انواع مختلفی دارد که از آن جمله است: فصل قتل نفس، قتل نفس غیرعمد، هتک ناموس، نقص عضو، اهانت، سرقت و جز اینها. هریک از این فصلها براساس آیین و مراسمی خاص، و طبق مقرراتی عرفی برگزار می‌شود (عزیزی، 107-116؛ نوذرپور، 9-26؛ نیز نک‍ : ه‍ د، فصل). این رسم با تفاوتهایی با نام خون‌بس (ه‍ م) یا خون‌بری در میان عشایر نیز اجرا می‌شد که البته به طور عمده در ارتباط با قتل بود (جعفری، 56-57؛ نیز نک‍ : بهمن‌بیگی، 34-36؛ رسترپو، 84-85).
در میان ترکمنها اگر قتلی رخ می‌داد و با شرایطی چون خون‌بس و وساطت بزرگان، باز هم قاتل بخشیده نمی‌شد، در عرف چنین بود که قاتل می‌بایست آوارۀ دشت و بیابان می‌شد. درصورتی‌که به‌اشتباه به خانۀ مقتول می‌رفت، آن خانواده اجازه نداشتند او را بکشند و حتى باید از وی پذیرایی، و صبح بدون تعقیب، او را رهسپار می‌کردند تا دوباره به صحرا و بیابان برود. بعد از آن می‌توانستند قاتل را تعقیب کنند و انتقام بگیرند (معطوفی، 3 / 1974-1975).
برخی از انواع ازدواجها نیز براساس عرف محلی صورت می‌گیرد. ازدواج گُوبه‌گُو (ازدواج تبادلی) از این دست ازدواجها است، چنان‌که اگر خانواده‌ای دخترش را به عقد پسری از خانوادۀ دیگر دربیاورد، در مقابل، دختر آن خانواده را برای پسرش خواستگاری می‌کند که در عرف چنین رسم است که خانوادۀ دختر باید با این ازدواج موافقت کنند. البته در برخی موارد به جای دختر، دختری دیگر از همان خاندان را به عقد پسر درمی‌آورند (رسترپو، 82-83؛ قیصری، 69). 
نوع دیگر این ازدواجها، ازدواج هم‌بَهری (ازدواج در برابر خدمت) است. در ایل بهمئی رسم است که داماد جهیزیه را باید تأمین کند و اگر قادر به تأمین جهیزیه نباشد، باید بعد از ازدواج برای پدر عروس کار کند و جایی زندگی کند که خانوادۀ عروس تعیین کرده‌اند (رسترپو، 83-84). این رسم ریشه‌ای کهن دارد و در داستان زندگی حضرت موسى (ع) نیز آمده است. براساس منابع تفسیری و تاریخی حضرت موسى (ع) پس از ازدواج با دختر شعیب، در ازای کابین عروس، 10 سال برای شعیب چوپانی کرد (نیشابوری، 156- 158؛ نیز نک‍ : نظامی، 500-505).
در گذشته، درمیان ایلات و عشایر چنین رسم بوده است که دختر و پسر هنگام ازدواج، باید از یک طبقۀ اجتماعی باشند؛ امروزه در مواردی هنوز هم این رسم رایج است. اصل طبقه‌بندی اجتماعی واقعیتی است که در ایلات شایع است و ازدواج دختر و پسری که از طبقۀ کلانتران و کدخدایان بودند، با طبقۀ پایین‌تر، به‌ویژه طبقۀ پیشه‌وران اصلاً مرسوم نبود و بسیار نفی می‌شد. برای نمونه، بسیاری از عشایر به سلمانیها، آهنگران و مطربان نه دختر می‌دادند و نه از آنها دختر می‌گرفتند (بهمن‌بیگی، 10-12؛ جعفری، 30-31).
اگرچه در شرع ازدواج امری واجب و پسندیده محسوب می‌شود و این امر برای همه، ازجمله زنان بیوه هم صادق است، در برخی از مناطق، ازدواج زن بیوه امری ناپسند است و اگر بیوه‌ای ازدواج کند، او را بی‌عفت و نانجیب می‌خوانند (کیانی، 261؛ عسکری‌عالم، 1 / 108؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بیوه). در مقابل، در برخی مناطق، مثلاً در میان اهالی ایل بهمئی، ازدواج زن و مرد بیوه برطبق رسم لویرات و سورورات مسئله‌ای عرفی محسوب می‌شود. در رسم لویرات، زن بیوه می‌باید با برادرشوهر خود ازدواج کند. رسترپو معتقد است که این رسم درواقع نوعی وظیفۀ اخلاقی از سوی خانوادۀ مرد برای محافظت از زن بیوه است (ص 86-87). این رسم در میان ترکمنها به «داقیلماق» شهرت دارد (معطوفی، 3 / 2052؛ در عشایر، نک‍ : بهمن‌بیگی، 19-20). این رسم در ایران باستان نیز رایج بوده است، چنان‌که در برخی نسخه‌های شاهنامه به ازدواج فریبرز، برادر سیاوش، با فرنگیس، بیوۀ سیاوش، اشاره شده است. حتى فریبرز ازدواج با فرنگیس را حق طبیعی خود می‌داند: زنی کز سیاوش بماندست باز / مرا زیبد ای گرد گردن‌فراز (فردوسی، چ علیُف، 4 / 315- 318). در رسم سورورات نیـز مردی که همسرش را از دست می‌دهد، با خواهرزنش ازدواج می‌کند (رسترپو، 87- 88).
شیربها نیز دیگر موضوعی است که در شرع و قانون وجود ندارد (دیانی، 171-172)، اما این رسم در بسیاری از مناطق ایران مرسوم بوده و هست. شیربها یکی از ارکان عرفی ازدواج محسوب می‌شود و در مناطق مختلف ارزشی متفاوت دارد. برخی از مردم ارزشی بیش از مهریه برای شیربها قائل‌اند و میزان آن، حیثیت دختر و خانواده‌اش شمرده می‌شود (بهمن‌بیگی، 8- 9؛ کریمی، 42)؛ در مقابل در برخی مناطق، شیربها رایج نبوده و این رسم اجرا نمی‌شده است (خلعتبری، 148- 149)، حتى در بین برخی خانواده‌ها گرفتن شیربها دور از عرف شمرده می‌شود (کتیرایی، 151-152). مبلغ شیربها نیز کاملاً به جایگاه اجتماعی دو خانواده بستگی دارد؛ در ازدواجهای درون‌همسری مبلغ آن کمتر، و در ازدواجهای برون‌همسری مبلغ آن به میزان قابل توجهی بالاتر است (رسترپو، 90-91).
بله‌برون مراسمی است که پس از مراسم خواستگاری و پیش از عقد برگزار می‌شود. در گذشته در این مجلس سیاهه‌ای از تعهدات تهیه می‌کردند که به‌امضای ریش‌سفیدان دو خانواده می‌رسید. رعایت‌نکردن مکتوبات سیاهه عملی دور از عرف محسوب می‌شد (نک‍ : ه‍ د، بله‌برون).
یکی از عرفیات رایج در ایران که خلاف آن جایز نبوده است، رسم جاخالی فرستادن است که در چند مورد اجرا می‌شود. یکی از این موارد، زمانی است که مهمان فردای مهمانی، برای میزبان هدیه می‌فرستد؛ دیگری، هدیه‌ای است که مادرزن گاه برای داماد یا خانوادۀ داماد می‌فرستد. در برخی شهرها، خانوادۀ داماد نیز برای عروس جاخالی می‌فرستند. برای نمونه، در الموت، دختر یک هفته بعد از عروسی به خانۀ پدر و مادرش می‌رود و تازمانی‌که مادر داماد برای او هدیه‌ای نفرستد، به خانۀ داماد برنمی‌گردد (عسگری، 1 / 10؛ نیز نک‍ : بشرا، 99-100؛ رنجبر، حسین، 317- 318). 
کتیرایی در کتابی با عنوان از خشت تا خشت به مسائل عرفی زندگی مردم تهران از تولد تا مرگ پرداخته، و همۀ بایدها و نبایدهای زندگی خانوادگی را به‌تفصیل آورده است (نک‍ : سراسر اثر).

6. عرف در کشاورزی و دامداری

در گذشته و تا پیش از تصویب قانون اصلاحات ارضی (1341 ش)، در این حوزه از زندگی اجتماعی، در فعالیتهایی چون تقسیم زمینهای کشاورزی، واحدهای سنجش و شمارش و حتى در آیین همیاریهای سنتی، قوانین حاکم به‌طور کامل برطبق عرف بوده است. برخی از این موارد عبارت‌اند از:
نسقْ «قانون زراعت» یا قوانین حاکم بر نظام روابط عوامل تولید (آب، زمین، بذر، حیوان و نیروی کار) است. این قوانین عرفی، ذهنی و محلی ناظر بر همۀ مسائل زراعی است و بدان نظام بخشیده است (صفی‌نژاد، بنه، 42). اجرای این قوانین عرفی در کشاورزی امری مهم است که حتى برای تغییر هریک از بندهای قوانین نسق باید «نسق‌بندی» جدید با حضور و موافقت افراد بومی انجام گیرد (همانجا).
بنه نیز یکی از واحدهای زراعی بوده است که براساس عرف محلی شکل می‌گرفت. در بنه‌ها کشاورزان براساس تقسیم کار در یک یا چند قطعه‌زمین مشخص، به کشت و زرع می‌پرداختند. تا پیش از اجرای اصلاحات ارضی، بسیاری از روستاها فعالیت کشاورزی خود را براساس قوانین عرفی بنه انجام می‌دادند. همه‌ساله در مجمعی عمومی با حضور زارعان و براساس قرعه، بنه‌بندی انجام می‌گرفت و مدار گردش آب و زمینهای قابل کشت مشخص می‌شد و تصمیمات اتخاذشده تا سال بعد پابرجا بود (همان، 9-10، 22-23؛ سلماس‌زاده، 1- 18).
واحدهای مختلف سنجش و شمارش در ایران همه به شیوه‌ای عرفی اجرا می‌گردد و در هریک از مناطق، این واحدها به‌اقتضای اوضاع طبیعی و نیازهای مردم منطقه تعریف می‌شود و هر منطقه‌ای واحدهای مخصوصی دارند که در برخی مواقع اشتراکات یا تناقضاتی با هم دارند. این واحدها (واحدهای سنجش طول، زمان، سطح، وزن، حجم، پول و شمارش) در مناطق مختلف براساس واحد سنجش عرفی و سنتی آن منطقه تعیین می‌شود. شاردن حتى از واحد وزنی با عنوان «وزن عرفی» نام می‌برد (2 / 907؛ نیز نک‍ : ه‍ د، سنجش و شمارش، واحدهای).
آبیاری و روشهای سنتی آبیاری در گذشته و در مواردی تا به امروز، براساس عرف بوده است و هر روستا سهم معینی از آبهای جاری داشته که برحسب ساعت یا شبانه‌روز بین مزارع و کشتزارها تقسیم می‌شده است. قوانین آبیاری بر طبق معیارهایی بود که خود کشاورزان تعیین می‌کردند و مورد قبول آنها بود و اگر کسی از این قوانین عرفی تخطی می‌کرد، مورد حمله و گاه ضرب و شتم قرار می‌گرفت که ممکن بود به قتل نیز بینجامد (صفری، 3 / 392). 
آب‌سنجی در گذشته، به دو روش سنجش حجمی و سنجش زمانی صورت می‌گرفت. این سنجش گاه براساس سنگ، یا براساس سنجش «حجمی مقسمی»، و یا براساس مدار گردش یا دور گردشی آب صورت می‌گرفت (نک‍ : ه‍ د، آب‌سنجی). در همین زمینه باید به نقش میرابها در رعایت مسائل عرفی آبیاری اشاره کرد. آنها را می‌توان اجراکنندگان قواعد عرفی در این زمینه دانست که نقش مهم و حیاتی در مسئلۀ آبیاری داشتند، به‌طوری‌که در برخی متون گذشته حرمت میراب را بالاتر از حرمت والی ذکر کرده‌اند (اصطخری، 207).
در گذشته در تقسیم زمینهای زراعی، که براساس پشک‌انداختن، و در موسم معینی از سال انجام می‌گرفت، حق سهیم‌بودن در مراتع مشترک ارباب، براساس عرف و عادت محلی بوده است (لمتن، 39). برای نمونه، تقسیم زمین و مقیاسهای سنجش آب در روستای ماخونیک بیرجند، براساس عرف، و با حضور کدخدای ده صورت می‌گیرد و معمولاً زمین براساس مقدار آب سنجیده می‌شود (برآبادی، 90-91). در روستای طالب‌آباد شهرری، کارشناسانی هستند که در اصطلاح در مسائل محلی خبره به شمار می‌آیند و در امور زراعی صاحب نظرند. برای مثال، زمین‌داران برای ارزیابی ارزش محصول به این افراد مراجعه، و آنان براساس عرف محل قیمت را تعیین می‌کنند. درصورتی‌که فرد خبره از موقعیت خود سوء استفاده کند و یا بی‌سبب به نفع یکی از طرفین حکم دهد، هریک از دو طرف یا هردو می‌توانند خبره‌های خود را عوض، و دوباره محصول را ارزیابی کنند. البته خبره‌ها برای حفظ موقعیت خود سعی می‌کنند که منصفانه حکم دهند (صفی‌نژاد، مونوگرافی ... ، 449).
یکی از عرفیات شایع در میان کشاورزان، توجه به افراد تهی‌دست و حتى پرندگان بوده است. در باور کشاورزان، هر جنبده‌ای حقی از نعمت محصول دارد. به‌همین‌سبب مانع دانه‌ورچینی پرندگان نمی‌شوند و به هر فقیر یا درویشی که در پای خرمن باشند، به اندازۀ یک کلاه نمدی، از محصول به وی می‌دهند (ماسه، 1 / 287- 288). همچنین کشاورزان سعی داشتند تا به‌نحوی محصول را درو و خرمن کنند تا برای خوشه‌چینها هم سهمی بماند. این‌چنین فعالیتی با نام خوشه‌چینی رواج داشت که بیشتر زنان انجام می‌دادند و بعد از خرمن‌شدن محصول، برای جمع‌آوری باقی‌ماندۀ محصول به‌جا‌مانده، بر سر مزارع می‌رفتند (بذرافکن، 112؛ برای آگاهی از بازتاب این رسم در ادبیات، نک‍ : دانشور، 269).
مُهرکردن دام و خرمن نیز نوعی قانون نانوشتۀ عرفی محسوب می‌شود؛ چنان‌که مهر، بی‌آنکه قفل و بندی بر آن باشد، نوعی نگهبان محسوب می‌شود و افزون بر پشتوانۀ نیروی حاکم، پشتوانۀ اعتقادی و ایمانی جامعه را نیز با خود دارد. این پشتوانۀ ایمانی برگرفته از نقشها و واژه‌های مقدس و متبرکی است که بر روی انواع مهرها زده می‌شود (میرشکرایی، 15). نمونه‌ای دیگر از این پیمانهای نانوشته نهادنِ «کله یا کیلۀ حضرت عباس» است که با قراردادن 3 سنگ روی هم در نقطه‌ای از باغ یا مزرعه صورت می‌گیرد، به‌طوری‌که در ملأ عام باشد. مردم با دیدن این نماد هیچ تعرضی به محصول نمی‌کنند. اگر کسی هم به دزدی متهم شد، صاحب محصول او را به «کیلۀ حضرت عباس» قسم می‌دهد. مردم عقیده دارند سوگند دروغ، عواقب بدی را برای فرد به همراه خواهد داشت. نمونه‌هایی از این عمل در مناطق زاگرس و سروستان فارس رایج است (همو، 15-16؛ همایونی، 201-202). 
در جشن شلغم‌کاری (از رسوم کشت در منطقۀ خور و بیابانک)، که به آیین «آب به تخم شلغم بستن» شهرت دارد، قواعدی رعایت می‌شود که براساس عرف و میثاق و پیمانی نانوشته و باورها و اعتقادات دینی میان مالکین آب استوار است. برای نمونه، در این جشن، کشت اولین بذر شلغم و برگزاری مراسم آن متعلق به بُنابداری است که افزون‌بر بناب، دارای حقابه نیز باشد (طباطبایی، 225؛ نیز نک‍ : ه‍ د، شلغم‌کاری).
تعاون و یاریگری سنتی نوعی همیاری نهادینه‌شده مبتنی‌بر عرف و قواعد اجتماعی شماری از افراد جامعه طی یک فرایند به شکلهای مقطعی، ادواری و مستمر به‌منظور نیل به اهداف مشترک و رفع نیازهای گروهی است (نک‍ : ه‍ د، تعاون). این شیوه‌های یاریگری عرفی در حوزه‌های آبیاری، کشاورزی، دامداری، صیادی، صنایع بومی و جز اینها رایج بوده است. حضور افراد در یاریگریها برمبنای قانونی نانوشته و کاملاً منطبق‌بر عرف است و نوعی پیوند اجتماعی را سبب می‌شود. در «واره» که نوعی از این همیاریهای سنتی است، ارزشها و هنجارهایی حاکم است که اگر زیر پا گذاشته شود، واره از هم می‌پاشد و اعضا متضرر می‌شوند؛ لذا به‌منظور رعایت این هنجارها، افراد خاطی یا توبیخ، یا از واره کنار گذاشته می‌شوند (فرهادی، 108؛ نیز نک‍ : ه‍ د، شیرواره).

7. عرف در آرایش و پوشاک

نوع پوشش و آرایش مردم مناطق مختلف، عمدتاً براساس مناسباتی است که به پیش از دورۀ اسلامی در ایران برمی‌گردد. نوع پوشش مردان و حجاب زنان، مخصوصاً در میان جوامع غیرشهری، کاملاً براساس عرف و قوانین محلی است. این عرف در هریک از مناطق سبب شباهت نوع آرایش و پوشش زنان و مردان می‌شود. این قوانین آرایشی و پوششی در دسته‌بندیهای زنانه و مردانه، و همچنین مجرد و متأهل صورت می‌گیرد. برای نمونه، در ماخونیک زنان شوهردار مقداری از موهایشان را از دو طرف صورت و از زیر چارقد بیرون می‌گذاشتند و به آن کَجاک می‌گفتند. اما این کار برای دختران مجاز نبود (برآبادی، 287). در جزیرۀ کیش هم پسران تا 5-6سالگی در اصطلاح سرلخت بودند و باید بعد از این دوران، اِصماده (نوعی شال کوچک) به سر می‌بستند (مختارپور، 88). برقع (ه‍ م) یا بطوله نیز از جملۀ پوشاکی است که تنها در عرف محلی برخی شهرهای جنـوب کشور رایـج است. در گذشتـه، دختـران از سن 12سالگی ملزم‌به بستن بطوله بودند و بعد از ازدواج بطولۀ دیگری می‌بستند (برای نمونه، نک‍ : مختارپور، 93). در عرف تنها زنان شوهرکرده اجازه داشتند صورت خود را بند بیندازند و دختران تا پیش از ازدواج به صورت خود نباید دست می‌زدند. امروزه این عرف تغییراتی پیدا کرده و در بیشتر مناطق، آرایش دختران پیش از ازدواج موضوعی ضدارزش محسوب نمی‌شود (نک‍ : ه‍ د، بندانداختن). در میان ترکمنها نیز مرسوم بود که دختران تا پیش از ازدواج، کلاهی به نام «تاسه‌ک»، «طاخیه» یا «بوروک» بر سر می‌کردند و بعد از ازدواج به‌جای بوروک، پیشانی‌بندی به شکل نیم‌تاج با آویزی از نقره یا طلا بر سر می‌نهادند (معطوفی، 3 / 2308؛ نیز برای آگاهی از عرفیات پوشاک و آرایش، نک‍ : ه‍ د، آرایش؛ لباس). 

8. عرف در اصناف و مشاغل

در جوامع صنفی نیز بسیاری از فعالیتها و دادوستدها براساس عرف صورت می‌گیرد. بسیاری از اصناف و گروههای شغلی ازگذشته تا اکنون قواعد و اصولی مخصوص به صنف خود داشته‌اند که نوعی هماهنگی صنفی را به وجود آورده است. برخی از این اصناف عبارت‌اند از:

8-1. چوپانها

آنها نقش مهمی در زندگی مبتنی بر دامداری دارند و نوع فعالیت، مکان چرای دام، نوع قرارداد و نحوۀ پرداخت حقوقشان براساس عرف محلی است. آنها تقویمی مخصوص دارند و فعالیت و زمان دریافت حقوقشان براساس این تقویم است. در جوامع روستایی و کشاورزی، کار چوپان از فصل بهار تا پاییز است و زمستانها که کار کشاورزی به حداقل می‌رسد، وظیفۀ نگهداری از دام درون آغل بر عهدۀ خود صاحب دام است. اما در جوامع دامدار و کوچ‌رو، برای یک سال چوپان استخدام می‌کنند (کیانی، 59-60؛ باستانی، 115). نوع پرداخت حقوق چوپان نیز براساس عرف است؛ برای نمونه، در کرمان، وقتی بره‌ها نودروزه می‌شوند، روز چوپان‌بندی است. در این روز، گوسفندها را در دسته‌های ده‌تایی از آغل خارج می‌کنند و گوسفند یازدهم سهم چوپان است (همانجا؛ برای دیگر مناطق، نک‍ : پاپلی، 33-34؛ انجوی، 2 / 175-176؛ نیز نک‍ : ه‍ د، چوپان).

8-2. دلاکان و سلمانیها

نوع فعالیت این گروه از مردم بسته به هر منطقه، متفاوت بود؛ در برخی از مناطق، آنها به‌جز دلاکی و سلمانی، در عروسیها و ختنه‌سورانها نیز حضور داشتند. نحوۀ پرداخت حقوق آنها نیز براساس عرف بود. در برخی مناطق، مزد آنها پولی نبود و سر سال کشاورزی، سهمی از محصول به آنها داده می‌شد و در عروسیها نیز شاباش می‌گرفتند و در برخی مناطق هدایایی از صاحب‌خانه دریافت می‌کردند (روح‌الامینی، 96، 138- 139؛ لطفی، سراسر اثر؛ قنبری، 73؛ انجوی، 2 / 105-106؛ نیز نک‍ : ه‍ د، دلاکی).
نمونه‌های بسیاری از این دست عرفیات در دیگر مشاغل نیز دیده می‌شود که می‌توان بـه مشاغلی چون مکتب‌داری (نک‍ : ه‍ د، مکتب‌خانه)، آهنگری، نجاری، بقالی، و پیله‌وری (ه‍ م‌م) اشاره کرد.

تعارض عرف و شرع

پس از ذکر نمونه‌هایی از عرفیات، باید به مواردی از عرف در میان مردم اشاره کرد که در تعارض با شرع بوده و باوجود مخالفت حاکمان شرع و روحانیان، بازهم مردم در اجرای آن اصرار داشته و در مواردی، دارند. برخی از این تعارضات اینها ست: 

1. طلاق و تعدد زوجات

جدایی زن و شوهر از یکدیگر، باوجودی که در شرع پذیرفته شده است، موضوعی خارج از عرف است و زن و مردی که از هم طلاق می‌گیرند، در مواردی، حتى از سوی خانواده‌های خود نیز طرد می‌شوند. به‌همین‌سبب، در بیشتر مناطق ایران، از گذشته تا کنون، طلاق امری غیرعرفی محسوب می‌شده است و بسیاری از زن و شوهرها با وجود اختلاف بسیار، برای حفظ موازین عرفی جامعه، از هم طلاق نمی‌گیرند و تا پایان عمر با هم زندگی می‌کنند. حتى مثلی بسیار شایع نیز در میان مردم نقل می‌شود که خطاب به دختری است که شوهر کرده است: با پیراهن عروسی می‌روی و با کفن سفید برمی‌گردی (ذوالفقاری، 1 / 451، 452؛ نیز نک‍ : ه‍ د، طلاق). 
تعدد زوجات نیز از مواردی است که بین شرع و عرف فاصله انداخته است که باوجود شرعی‌بودن این امر، مسئله‌ای دور از عرف و عملی مذموم شمرده می‌شود، مگر اینکه زن نازا باشد یا پسردار نشود (شجاع، 222-223؛ بهمن‌بیگی، 18- 19؛ بخشی‌زاده، 232-233).

2. سفره‌های نذری

انداختن سفره برای ادای نذر جزو آدابی است که پیش از ورود اسلام به ایران، در میان زردشتیان رواج داشته و هم‌اکنون نیز در میان مسلمانان، زردشتیان و کلیمیان رایج است. روحانیان شیعه نظری مثبت یا منفی درخصوص این سفره‌ها ندارند، اما روحانیان زردشتی با چنین رسمی مخالف‌اند (مزداپور، کتایون، 211؛ مزداپور، فرنگیس، 386-387). باوجود مخالفت شرع زردشتی، در میان زردشتیان انداختن انواع سفرۀ نذری به عرفی رایج تبدیل گشته است (نک‍ : ه‍ د، سفرۀ نذری).

3. دورۀ پس از عقد

پس از عقد دختر و پسر، باوجودی که آن دو از نظر شرعی زن و شوهر محسوب می‌شدند، در عرف معمول نبود که تا روز عروسی همدیگر را ببینند یا حتى مکالمه‌ای داشته باشند و اگر چنین می‌شد، نشانۀ بی‌آبرویی بود (برای نمونه، نک‍ : صفری، 2 / 157؛ کتیرایی، 188). اما در برخی شهرها چون کاشان، ارتباط عروس و داماد بعد از خوانده‌شدن خطبۀ عقد، نه‌تنها امری خلاف عرف نیست، که حتى اگر خانواده‌ای این اجازه را به فرزندانشان ندهند، مورد توبیخ مردم قرار می‌گیرند و از نظر مردم، این مخالفت خلاف شرع و دین است (سامعی).
در ازدواج براساس «فصل» (نک‍ : بخش پیشین مقاله)، از آنجا که معمولاً در خانوادۀ داماد با چنین دخترانی رفتار مناسبی نمی‌شد، در بیشتر موارد ازدواج بدون اجازه و تمایل دختر صورت می‌گرفت. به‌همین‌سبب برای حفظ مسائل شرعی و تضاد کمتر شرع و عرف در چنین ازدواجهایی، چند پسر از خانوادۀ مقتول را به دختر پیشنهاد می‌دادند و از دختر می‌خواستند تا از میان آنها یکی را انتخاب کند. این‌چنین تلاش داشتند ازدواج بدون اجازه و تمایل دختر صورت نگیرد (جعفری <قنواتی>).
 

مآخذ

آبادیان، حسین، «موازنۀ شرع و عرف در نظام حقوقی ایرانِ دورۀ قاجار»، مطالعـات تـاریخ اسلام، تهـران، 1389 ش، س 2، شم‍ 7؛ آرون، ر.، مراحـل اساسی اندیشه در جامعه‌شناسی، ترجمۀ باقر پرهام، تهران، 1364 ش؛ آلمانی، هانری رنه دُ، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1378 ش؛ ابن‌بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1337 ش؛ ابوسنه، احمد فهمی، العرف و العادة فی رأی الفقهاء، قاهره، 1947 م؛ احتشام، مرتضى، ایران در زمان هخامنشیان، تهران، 1355 ش؛ احمدی، اشرف، قانون و دادگستری در شاهنشاهی ایران باستان، تهران، 1345 ش؛ احمدیه، مریم، «خانواده، معروف، مساوات»، مطالعات راهبردی زنـان، تهران، 1378 ش، شم‍ 6؛ ارسل، ا.، سفرنامۀ قفقاز و ایران، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1382 ش؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1340 ش؛ اکبری، علی، فرهنگ عامۀ طایفۀ ایلخاص باصری، تهران، 1394 ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، «تقویم شبانی 2»، گوهر، تهران، 1357 ش، شم‍ 62؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برآبادی، احمد و غلامحسین شعیبی، مردم‌شناسی روستای ماخونیک، تهران، 1384 ش؛ براون، ادوارد، یک سال در میان ایرانیان، ترجمۀ ذبیح‌الله منصوری، تهران، کانون معرفت؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، 1389 ش؛ بلوکباشی، علی، «کریب‌خواندگی؛ نوعی پیوند خویشاوندی براساس حقوق عرفی»، انسان‌شناسی (مل‍‌ )؛ بوشنجی، هیصم، قصص الانبیا، ترجمۀ عبدالله حنفی تستری، به کوشش عباس محمدزاده، تهران، 1384 ش؛ بویس، مری، زردشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمۀ عسکر بهرامی، تهران، 1381 ش؛ بهمن‌بیگی، محمدبهمن، عرف و عادت در عشایر فارس، تهران، 1324 ش؛ بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، 1371 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1386 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، تهران، 1388 ش؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، «چوپان»، تحقیقات جغرافیایی، تهران، 1370 ش، شم‍ 23؛ پتروشفسکی، ا. پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ پورهادی، مسعود، فرهنگ خوراک مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ پیشدادفر، فرخنده، فرهنگ مردم در توجان، بندرعباس، 1382 ش؛ تقی‌زاده، حسن، بیست مقاله، تهران، 1346 ش؛ تکمیل‌همایون، ناصر، حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران، تهران، 1369 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ همو، «مجازاتهای عرفی مجرمان در عصر قاجاریه (از آغاز تا مشروطه 1209-1324 ق)»، جستارهای تاریخی، تهران، 1394 ش، شم‍ 11؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1385 ش، دفتر دوم و سوم؛ جبار گلباغی ماسوله، علی، درآمدی بر عرف، قم، 1378 ش؛ جعفری، محمدجعفر، عرف و عادت در کهگیلویه و بویراحمد، یاسوج، 1388 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، گفت‌وگو با مؤلف؛ جعفری لنگرودی، محمدجعفر، ترمینولوژی حقوق، تهران، 1370 ش؛ جهاندیده، عبدالغفور، منظومه‌های عاشقانۀ بلوچی، تهران، 1390 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ دانشور، سیمین، سووشون، تهران، 1396 ش؛ دبا؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1348 ش؛ دورکیم، امیل، دربارۀ تقسیم کار اجتماعی، ترجمۀ باقر پرهام، تهران، 1390 ش؛ دیانی، عبدالرسول، حقوق خانواده: ازدواج و انحلال آن، تهران، 1387 ش؛ دیگار، ژان پیر و اصغر کریمی، «عملکرد ساختار انشعابی و ساختار قدرت در جامعۀ ایلی و کوچ‌نشین بختیاری»، تحقیقات جغرافیایی، تهران، 1368 ش، شم‍ 15؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رسترپو، الویا، زنان ایل بهمئی، ترجمۀ جلال‌الدین رفیع‌فر، تهران، 1387 ش؛ رستمی، پروین، «وضعیت محاکم در عصر ایلخانان»، نامۀ تاریخ‌پژوهان، تهران، 1390 ش، شم‍ 25؛ رسولی، جواد، آیین اساطیری ور، تهران، 1377 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، اهواز، 1373 ش؛ رنجبر، محمود، باورها و آیینهای مردم بروجرد، تهران، 1392 ش؛ روح‌الامینی، محمود، حمام عمومی، تهران، 1386 ش؛ زرقا، مصطفى احمد، المدخل الفقهی العام، دمشق، 1418 ق / 1998 م؛ زرنگ، محمد، تحول نظام قضایی ایران، تهران، 1381 ش؛ سارای، محمد، ترکمنها در عصر امپریالیسم، ترجمۀ قدیرویردی رجایی، تهران، 1378 ش؛ سامعی، مریم، تحقیقات میدانی؛ سایکس، پرسی، تاریخ ایران، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، 1362 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سرنا، کارلا، آدمها و آیینها در ایران، ترجمۀ علی‌اصغر سعیدی، تهران، 1362 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سلجوقی، محمود، نقش عرف، تهران، 1388 ش؛ سلماس‌زاده، سیروس، «نوآوری در نظام کشاورزی سنتی شمال خوزستان»، مجلۀ علمی کشاورزی، اهواز، 1356 ش، شم‍ 4؛ شاخت، ژ.، مقدمه‌ای بر حقوق اسلامی، ترجمۀ محمدعلی مرادی بنی و احمدرضا خواجه‌فرد، تهران، 1388 ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1374 ش؛ شجاع، انیس الناس، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ شرتونی، سعید، اقرب الموارد، تهران، 1374 ش / 1416 ق؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهـران، 1371 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، بنه، تهـران، 1368 ش؛ همو، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طالع زاری، علی، «نظام حاکم بر جرایم و مجازاتها در دورۀ هخامنشیان»، مجلۀ تحقیقات حقوقی، تهران، 1391 ش، شم‍ 59؛ طاهری، عطا، کوچ، کوچ، تهران، 1388 ش؛ طباطبایی، لسان‌الحق، «حقوق عرفی کشت در خور بیابانک»، فرهنگ مردم ایران، تهران، 1396 ش، شم‍ 48- 49؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ عبداللٰهی، رضا، «تقویم خراجی»، فصلنامۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، اصفهان، 1361 ش، شم‍ 1؛ عزیزی بنی‌طرف، یوسف، قبایل و عشایر عرب خوزستان، تهران، 1372 ش؛ عسکری‌عالم، علی‌مردان، فرهنگ عامۀ لرستان، تهران، 1386 ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ همو، همان، به کوشش رستم علیُف و دیگران، مسکو، 1965 م؛ فرهادی، مرتضى، واره: درآمدی بر مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی تعاون، تهران، 1386 ش؛ فوروکاوا، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده و کینیجی ئه‌اورا، تهران، 1384 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ قنبری عدیوی، عباس، فولکلور مردم بختیاری، شهرکرد، 1391 ش؛ قیصری، عیسى، فرهنگ عامیانۀ ماهشهر، تهران، 1391 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کریمی، اصغر، «کهنک»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم‍ 85؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ لطفی، علیرضا و حسین مسجدی، فرهنگوارۀ گرمابه، تهران، 1392 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمتن، ا. ک. س.، مالک و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1362 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1355 ش؛ ماوردی، علی، الاحکام السلطانیة، قاهره، دارالحدیث؛ متون پهلوی، گردآوری جـاماسب ـ آسانـا، ترجمـۀ سعید عریـان، تهـران، 1371 ش؛ مختارپـور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مزداپور، فرنگیس، «درآمدی بر سفره‌های مقدس زرتشتی»، یاد بهار، تهران، 1376 ش؛ مزداپور، کتایون، «مار جادو و زیبایی پرواز»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم‍ 27- 28؛ مسکوب، شاهرخ، مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، تهران، 1342 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1386 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ میرشکرایی، محمد، مهر و داغ بر خرمن و دام، تهران، 1378 ش؛ نجفی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستور الکاتب، به کوشش عبدالکریم علی‌اوغلی علیزاده، مسکو، 1976 م؛ نظامی گنجـوی، هفت‌پیکر، به کوشش طاهر احمداوغلی محرمُف، مسکـو، 1987 م؛ نوذرپور، علی، «مکانیزم کنترل اجتماعی نابهنجاریها (آیین فصل)، در جامعۀ عشیره‌‌ای عرب خوزستان»، کتاب خوزستان، تهران، 1395 ش، ج 1؛ نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، تهران، 1369 ش؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1359 ش؛ واحدی نوایی، آوا، نظام جزایی ایران در عصر ساسانیان، تهران، 1380 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ محمود بهفروزی، تهران، 1380 ش؛ وبر، ماکس، مفاهیم اساسی جامعه‌شناسی، ترجمۀ احمد صدارتی، تهران، 1371 ش؛ وقایع اتفاقیه، چ تصویری، کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1374 ش، ج 4، شم‍ 407؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ هرودت، تاریخ، ترجمۀ مرتضى ثابت‌فر، تهران، 1389 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ نیز:

Anthropology, www.anthropology.ir  (acc. Sep. 25, 2018); Hyppolite, J., Introduction à la philosophie de l’histoire de Hegel, Basel, 1965; Iranica; Pahlavi Texts, tr. E. W. West, Oxford, 1892..
مریم سامعی

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: