شتر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 14 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257898/شتر
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
شُتُر، جانور چهارپای بلندقامت، پستاندار، گیاهخوار نشخوارکننده، حلالگوشت، مقاوم در برابر تشنگی و گرما، اهلیشده برای بارکشی و سواری در بیابانها و صحراها، و تربیتشده برای كشیدن خیش كشاورزی، گرداندن دستگاههای عصاری و بهحرکتدرآوردن چرخهای آبکشی از چاهها. مردم در فرهنگ سنتی خود، این ویژگیها را که نویسندگان دربارۀ شتر نوشتهاند، بهخوبی میشناسند: شتر به قولی حدود 80 سال (مراغی، 69)، و به قولی دیگر حدود 30 تا 40 سال عمر میکند؛ درد را کمتر احساس میکند؛ نوشیدن یک ربع ساعت آب برای 20 تا 30 روزش کافی است؛ خوراک این حیوان خار، علف و سرشاخههای درختان است؛ معروف است که شتر آزار و اذیت را فراموش نمیکند و بهموقع و در فرصت مناسب انتقام میگیرد (همانجا) و از همینرو، تعبیر کینۀ شتری در زبان فارسی معمول است. نوشتهاند اسب از شتر بیزار، و از بوی آن گریزان است و اگر کنار هم باشند، باهم میجنگند (همانجا). هرودت نیز با تأکید بر این مطلب نوشته است: کورش با آگاهی از این قضیه، شترها را در برابر سوارهنظام لیدی مستقر کرد؛ همینکه اسبهای آنها شترها را دیدند و بوی شتر به مشامشان رسید، عقبگرد کردند و آرزوهای کرزوس بر باد رفت (ص 382-383). از ویژگیهای دیگر شتر این است که اگر کودکی مهارش را بگیرد و بکشد، صدها فرسنگ با او میرود، ولی در صورت احساس خطر، اگر در زنجیر هم باشد، آن را پاره میکند (شهری، 5 / 1، حاشیۀ 1). نگهداری، تیمار، بارزدن، بار پیادهکردن و راندن شترهای باربر و سواری به عهدۀ فردی كاركشته با عنوان ساربان (ه م) است. شتر با خوردن نَواله، غذایی دلخواه و مقوی و کمحجم، جان میگیرد و شاد میشود. نواله غذایی است که ساربان برای درستکردن آن، مخلوط آرد جو، آب و گاهی پنبهدانۀ کوبیده را برای طعم و مزۀ بهتر، با تکههای به، سیب و دانههای انار به هم میمالد و گلولهها یا لقمههای یکچارکی (750گرمی) میسازد و با دست به حلق شتر میکند (شهری، 5 / 6، حاشیۀ 3). ترکمنها، بلوچها، قشقاییها، شاهسونها، باصِریها و بهطورکلی تمام كوچندگان صحرانشین، که در مسیر كوچهای سالیانۀ خود با ارتفاعات روبهرو نیستند، برای هر نوع حملونقل از شترهای یككوهانهای که خودشان پروراندهاند، استفاده میکنند. حاشیهنشینان کویرهای ایران، مثل اهالی جندق، خور، طرود و بیارجمند و همچنین آبادیهای پیرامون استانهای یزد، كرمان، سیستان و بلوچستان و خراسان، كه در حاشیۀ كویر لوت قرار دارند، به پرورش شتر میپردازند. اینان شترها را یا میفروشند یا از آنها بهشكل قافلهای متشكل از شترهای باركش که ساربان دارند، برای باركشی استفاده میكنند. مقدسی (336-391 ق / 947-1001 م) از شهری آباد با دژ، بارو، کشتزار، نهرها، تاکستانها و باغهای میوه به نام بیار یا بیارجمند امروزی نام میبرد كه مرکز پرورش شتر بوده است (ص 356). ایرانیان عربزبان ساکن در جنوب غربی ایران بر این باورند که از ابتدا حیوانی به شكل و شمایل شتر وجود نداشته است و شتر حاصل قهر و غضب الٰهی بر كسانی است که به خدای واحد ایمان نداشتند. آنان بهشکل شتر درآمدند تا در صحرا و بیابانهای بیآبوعلف سرگردان باشند و همواره خار بخورند و بار ببرند (ویلسن، 214). داستانهای اساطیری ایران پیشینۀ بارنهادن بر شتر را به تهمورث، از پادشاهان پیشدادی، منتسب میكنند و بر این اساس، او ست که این کار را به مردم آموخته است (بلعمی، 1 / 129). اسم زردشت به معنی دارندۀ شتر زرد یا دارندۀ شتر خشمگین است (پورداود، 23). در «وندیداد» (فرگرد 9، بند 37)، دربارۀ دستمزد موبدان برای بَرشنومکردن (پاککردن) آمده است: «پاککننده باید شهریار را به ارزش شتر نر پربهایی پاک کند» (نک : اوستا، 2 / 777). در بندهش آمده است که شتر و اسب از نخستین جانورانی بودند كه به فرزندخواستن اندیشیدند و هرمزد آنها را در ماه فروردین روز هرمزد آفرید و سال دیگر در فروردینماه، آبستن بودند (ص 80). در بندهش هندی، ضمن تقسیم شتر به دو گونۀ كوهی و چراكننده، یا یککوهانه و دوکوهانه آمده كه شایسته است یكی در كوه و یكی در دشت نگهداری شود (ص 92). در 389 ق / 999 م، در دورۀ حکمرانی عضدالدولۀ دیلمی، بههنگام نحركردن شتر در جشن عید غدیر شیعیان، همه اظهار سرور كردهاند (ابنجوزی، 7 / 206). اهمیت شتر در فرهنگ مردم سدۀ 4 ق / 10 م تا حدی بود كه برخی از نویسندگان آن زمان با بهرهگیری از تجربیات فرهنگی مردم، مطالبی به این شرح دربارۀ حالات و فواید شتر نوشتهاند: در تحفة الغرایب آمده است که اشتر چون بیمار شود، برگ بلوط بخورد، خوب شود (ص 9-10؛ نیز نک : بحر ... ، 406)؛ اگر شتر را به روم ببرند، میمیرد (تحفة ... ، 10)؛ اگر چوب سنجد را به شتر دیوانه بیاویزند، ساكت شود (همان، 20)؛ اگر موی شتر را بر ران چپ کودکی كه شبادراری دارد، ببندند، معالجه شود، یا اگر موی شتر را در خاك دفن كنند و كودك روی آن ادرار كند، این علت از او دور شود (همان، 27)؛ مالیدن خون گرم شتر تازه كشتهشده به پا یا زیر بغل، بوی بد آن را از بین میبرد (همان، 196)؛ گذاشتن 3 شب متوالی، هر شب یك عدد، سیر جوشیدهشده در روغن كهنۀ کوهان شتر، به محل باد بواسیر، آن را خوب میكند؛ گوشت نازك، بریان و خردكردۀ دل شتر آمیخته با باقالی خشك، دوای سرفه است؛ و همچنین بسیاری مداواهای مردمی دیگر با استفاده از چرك گوش، استخوان پا، خون و سرشانۀ شتر (همان، 94، 197). در همان سده، گاهی بازرگانان در هر معامله، قیمت کالا را با شتر میپرداختند و البته، شتر سپیدمو و سیاهچشم ارزش بیشتری داشت (صابی، 69-70). در فرخنامه (تألیف: 580 ق / 1184 م)، مطالب بسیاری دربارۀ باورهای مردم سدۀ 6 ق / 12 م مربوط به شتر آمده است؛ ازجمله هر شتر که چشم او بر سهیل افتد، بمیرد؛ اگر کف دهان شتر در حوض گرمابه کنند، هرکه از آب حوض بر سر ریزد، قضیب او سخت شود؛ اگر کف دهان شتر به کسی دهند، آن کس را صرع پیدا شود و هر سر ماه بیفتد؛ خوردن آمیختۀ مغز استخوان شتر با انگبین، درد گلو، و خوردن مغز شتر با انگبین، درد پهلو را شفا دهد؛ مالیدن یک مثقال از مغز شتر با روغن کنجد در چشم، تاریکی چشم را از بین ببرد؛ گذاشتن خاکستر موی شتر بر جراحت سود دارد، و اگر آن را در بینی افکنند، خون باز دارد؛ خوردن دل بریان شتر، فرد را دلیر و قویدل کند؛ گذاشتن مخلوط کوبیدۀ استخوان ساق شتر و آب در سوراخ موش، حیوان را بکشد؛ گذاشتن شُش گرم شتر بر صورت، زردی ناشی از بیماری را ببرد؛ کوهان شتر با روغن هستۀ زردآلود در پشم کنند و بر ناسور نهند، درد را شفا دهد؛ و موارد فراوان دیگر (جمالی، 52-54). حبیش تفلیسی در سدۀ 6 ق، باورهای فرهنگی مردم زمان خود را دربارۀ دیدن شتر در خواب و تعابیر آن چنین نقل کرده است: اگر كسی در خواب ببیند كه بر شتر ناشناسی سوار شده است و بهسرعت میرود، تعبیر آن رفتن شخص به سفر است؛ اگر ببیند که سوار بر شتری جولان میدهد، تعبیرش این است که غمگین و متفکر شود؛ اگر ببیند که بر شتری سوار، و راه راست گم کرده است، تعبیر آن این است که در راه خویش فروماند و هیچ تدبیری نمیتواند برای آن بكند؛ اگر کسی در خواب ببیند که مادهشتری پیدا كرده است، تعبیرش این است که زن میگیرد و اگر شتر با بچه باشد، آن زن که میگیرد، با فرزند خواهد بود؛ اگر ببیند که شتر از پس او میدود، تعبیر آن این است که غمگین میشود؛ و اگر ببیند که سوار بر شتر مست خشمآلودی است، تعبیرش این است که بر مردی بزرگ غلبه میکند (ص 69-70). امروزه نیز دیدن شتر در خواب، تعبیرهای مختلف دارد. شترداران میناب باور دارند هرگاه كسی در خواب ببیند كه شتری در مقابل درِ خانهاش زانو زده است، تعبیرش مرگ یکی از اعضای خانواده است یا اینكه غم و اندوه و محنتی بزرگ به آنها میرسد؛ ولی اگر كسی در خواب ببیند كه مهار شتر در دست دارد و در حال رفتن است، تعبیرش رفع غم و اندوه است (سعیدی، 391). مردم کازرون بر این باورند که اگر کسی شتر در خواب ببیند، انگار که فرشتگان را دیده باشد (حاتمی، 145). در سدۀ 7 ق / 13 م، در امور مربوط به کار شهرداریها و وظایف محتسبها آمده است: عقالزدن بر شتر (بستن زانوی شتر) و ایستاده نحركردن آن مستحب است (ابناخوه، 98)؛ نباید شتر زخمی را نحر کرد، مگر آنکه بهبود یابد (همو، 99)؛ محتسب باید مواظب باشد تا افراد متقلب در پختن هریسه از روغن استخوان شتر استفاده نکنند (همو، 110). در وقفنامۀ ربع رشیدی مربوط به سدۀ 8 ق آمده كه بهای هر نفر شتر برای پختن آش، 60 دینار بوده است (رشیدالدین، 230). در عهد صفوی (905- 1148 ق / 1500-1735 م)، اهمیت شتر تا حدی بود که شهرهای دارای محلۀ ساربانان رونق بسیاری داشتند (کیوانی، 43). در کتاب عالمآرای شاه طهماسب، شتر حجازی بهترین شتر دانسته شده است که آن را هدیه میدادند (ص 259). در تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه نیز آمده است موهایی که از ریش کسی کنده میشد، قیمت معینی داشت و درضمن، قیمت و دیۀ آن را به مأخذ شتر حساب میکردند؛ برای نمونه، بابت 15 رشته مویی که کسی از ریش رجبنامی کنده بود، امامجمعۀ شهر شیراز 15 شتر دیه نوشته بود، یعنی برای هر تار مو یک شتر (ویلز، 212-213). در اوستا، دربارۀ شتر دوکوهانه چنین آمده است: «شتری که شانههایش پرزور و کوهانهایش نیرومند است و چشمان و سری باهوش دارد؛ [شتری] باشکوه و بلند و نیرومند ... ؛ [شتری] روشنرنگ که چشمان تیزبینش در شب تیره از دور میدرخشد؛ [شتری] که از سرْ کف سپید فروپاشد، که بر زانوان و پاهای خوب خویش ایستاده، همچون شهریارِ یگانۀ فرمانروایی گرداگرد خویش را مینگرد» (1 / 433). در بندهش نیز ضمن اشاره به شتر دوکوهانه آمده است: «شتر سپیدموی زانوی دوکوهانه، شتران را سرور است» (ص 89)؛ اما بهطوركلی، شتر دوکوهانه را مربوط به سرزمین ایران نمیدانند. شتر دوکوهانه را خاص آسیای مرکزی دانسته، و نوشتهاند که در صحاری خشک و سرد، تاب تحمل سرمای °20- تا °25- را دارد (معین). اهالی خور بر این باورند که زمان پیدایی شتر دوكوهانه به واقعۀ کربلا مربوط میشود و میگویند برای بردن اسیران واقعۀ كربلا، حضرت زینالعابدین بیمار (ع) را بر شتری عریان سوار کردند؛ به امر خداوند، کوهان دیگری بر پشت شتر برآمد تا نشستن ایشان بر پشت شتر آسان شود. آنها باور دارند شتران دوکوهانه از نسل همان شترند (هنری، 57). همۀ مباحث سنتی موجود در فرهنگ شترداری ایران به شتر یککوهانه مربوط میشود. شتران تیزرو را جمازه مینامیدند. اصطلاح «جمازهفرستادن» به معنی ارسال پیک تندرو بوده است ( تاریخ ... ، 100، 125، 131، 195). افراد ایل باصری نیز جمازه را شتر مختص سواری میشناسند. آنها شتر را از سهسالگی برای سواری آماده میکنند؛ بدینترتیبکه آنقدر سوارش میشوند تا خسته و رام، و به قول خودشان جمازه شود (آزاده، 57- 58). كرمانیها نیز سوارشدن بر جمازه را به سوارشدن بر شتر نر یا لوك، كه بیشتر به باركشی اختصاص دارد، ترجیح میدهند؛ موضوعی که در ترانههای آنها نیز بازتاب دارد (مرادی، 43). شترداران و پرورشدهندگان شتر با توجه به جنسیت و مراحل مختلف سنی این حیوان، انواع آن را به نامهایی متفاوت میخوانند. این نامها با اندكی تفاوت در همهجا یکساناند؛ برای نمونه، اعضای ایل باصری نوزاد شتر را از تولد تا پایان شیرخوارگی، كه مدت آن حدود 6 تا 7 ماه است، دِیلاغ مینامند. بچهشتر یك تا سهساله را كه از شیر گرفته شده است، جَلهبُر میگویند. مَجی عنوانی است كه به شتر مادۀ سه تا پنجساله میدهند؛ مجی میتواند پس از 3 سال بارور شود. اروانه نام عمومی شتر مادۀ پنجساله به بعد است. لوکچه شتر نر سهساله است؛ آثار مستی در این شتر پس از سهسالگی ظاهر میشود. جُنگ به شتر نر چهار و پنجساله میگویند. لوک نام كلی شتر نری است كه ششسالگی به بعد را میگذراند (آزاده، همانجا). طرودیها بهطورکلی، به شتر مادۀ جوان مجی، و به شتر نر جوان لوک یا لوکی میگویند؛ آنها به شتر نر و ماده از تولد تا یکسالگی، هاشی، و از دوسالگی تا سهسالگی، چون حق بارزدن به آنها را پیدا میكنند، حق میگویند. از نظر طرودیها، حلال پیغمبریِ بار برای اروانه، 45 من (هر من 3 کیلوگرم) و برای لوک، 55 من است. آنها شتر آبستن را بار نمیزنند. از سه تا چهـارسالگی، بـهسبب تـابداربـودن مـوهای شتـر، بـه آن جهـد میگویند كه درواقع همان جعد است؛ از چهار تا پنجسالگی آن را کل مینامند؛ از پنج تا ششسالگی، چون شتر در فک پایین دو دندان از دندانهای اصلی خود را درمیآورد، نر و مادۀ آن را دودندان مینامند؛ از شش تا هفتسالگی، به نر و مادۀ آن چاردندان میگویند؛ از هفت تا هشتسالگی، چون ابتدای دندان نیش را درمیآورد، نر و مادۀ آن را گرددندان مینامند؛ در سال نهم، به شتر ماده اروانه، و به شتر نر لوک میگویند (کریمی، 73 بب ). مردم ایل باصری برای باروركردن برخی از شترهای ماده یا اروانهها، قویترین، جنگیترین و زیباترین لوک، كه آن را لوك تخمی مینامند، به کار میگیرند. به دیگر لوكها، كه آنها هم مست میشوند و اروانهها را بارور میكنند، لوک جلابی میگویند. خَلف به اروانهای گفته میشود که میل شدیدی به جفتخوردن دارد. اگر این اروانه در اختیار لوک قرار گیرد، به آن خَلفی میگویند. «انداختن» اصطلاحی است كه شترداران به كار میبرند تا نشان دهند كه شتر نری شتر مادهای را میخواباند تا با آن جفتگیری كند (آزاده، همانجا). ترکمنها نژادهای مختلف شتر را از روی رنگ (سیاه، خاکستری، زرد، خرمایی و سفید)، بزرگی و کوچکی جثه و زیادی و کمی پشم تمیز میدهند. عموماً، نژادهای سردسیر پرمو و رنگشان تیره (مثل شترهای دوکوهانه)، و نژادهای گرمسیر کممو و رنگشان روشن (مثل شترهای یککوهانه) است (بیگدلی، 239). ترکمنها میگویند اسب اگر میخری، سرکشش را بخر، شتر اگر میخری، بارکشش را بخر (همو، 227). در گذشته، ترکمنها عروس را با شتر میآوردند (کمالی، 135). در میان ترکمنها، شیربهایی که داماد به پدر عروس میپردازد، درصورتیكه دختر و پسر اولین ازدواجشان باشد، معمولاً 10 مال، یعنی 10 شتر است و افزونبر آن، به مادر دختر نیز یک شتر میدهند. اگر داماد بیوه باشد و عروس دختر، 20 شتر، و اگر مرد متأهل و عروس دختر باشد، 30 شتر، و برای همۀ موارد، یک شتر برای مادر دختر (مادرزن) در نظر گرفته میشود (همو، 134). زنان شیر شتر را میدوشند، مقدار کمی نمک رویش میریزند و به آن چال میگویند که ترش و رقیق است و بهعنوان غذای کاملی با نان در بهار و تابستان خورده میشود (همو، 171). در ترکمنصحرا، برای طلب باران، نام 40 کچل را بر جمجمۀ شتر مینویسند و آن را در آب میگذارند (باشگوز، 116). شترداران خور و بیابانک میگویند از اواسط آذرماه، لوكها (شترهای نر چهارساله) مست میشوند، نعره میکشند و کیسۀ سفیدی شبیه به جگر سفید گوسفند از دهان خود خارج میکنند، چیزی نمیخورند و لاغر میشوند؛ هر لوک مستی در حدود 50 تا 100 شتر مادۀ (اروانه) مورد نظر خود را انتخاب میکند و در اختیار میگیرد و از آنها نگهداری و بارورشان میکند و به هیچ شتر نر دیگری اجازۀ نزدیکشدن به آنها را نمیدهد (هنری، 57- 59). جندقیها از پشم شتر عبا و شمد میبافند. در سالهای منتهی به 1370 ش در جندق، درآمد حاصل از یک نفر شتر در سال 000‘8 ریال بود که بیشتر از فروش نوزاد آن به دست میآمد. جندقیها نظر خود را دربارۀ شتر با این مثل ابراز میكنند: شتر قدش رعنا، شیرش دوا و پشمش عبا ست (حکمت، 80).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید