صفحه اصلی / مقالات / شاه /

فهرست مطالب

شاه


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 13 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

اسامی مکانهایی که با شاه آغاز، یا با آن ترکیب می‌شود، از گستردگی و ارتباط این کلمه با جغرافیای فرهنگی ایران حکایت می‌کند؛ برای نمونه: شاه‌آباد، شاه‌اجاق، شاه‌باز، شاه‌بخش، شاه‌بداغ، شاه‌بنده‌لو، شاه‌پل، شاهپور جان، شاه‌پوهر / شاهپور، شاه‌تپه، شاه‌تقی، شاه‌جان / شاه‌جهان، شاه‌جمشیدی، شاه‌حسنی، شاه‌حسین، شاه‌دژ، شاهرخ‌آباد، شاه‌زید، شاه‌زیله، شاه‌ستون، شاه‌سمنگان، شاه‌سلطنه، شاه‌سلیم، شاه‌علمدار، شاه‌قلی‌کندی، شاه‌مار، شاه‌محله، شاه‌نشین، شاهو، شاه‌ولی، شاهی، شاهی‌سرا، شاهین‌دژ، شاهرخ‌آباد، شاهین‌قلعه، شاهینی و جز آنها (نک‍ : همان، ذیل واژه‌ها و عبارات). افزون‌بر‌این، به برخی از کوهها القاب شاهانه داده‌اند؛ مانند شاهوار، چکل‌شاه و شاه‌کوه (نصیری، 26، حاشیۀ 1). همچنین، می‌توان به شاهان‌بولاغ اشاره کرد که نام چند موضع جغرافیایی است ( لغت‌نامه، ذیل واژه).
شاه‌زن به بزرگ‌تر زنان یا زن کار‌آمد و مدبر اطلاق می‌شود. در روایت خاله‌‌سوسکه در فردوس، عبارت برگردان و تکرارشوندۀ اول هر بند این است: شاهِ ‌زنو، ماهِ زنو، چادر کتو، موزِ قلم، کجا میری؟ (نک‍ : ه‍ د، خاله‌سوسکه).
شاه پریان و به‌ویژه دختر شاه پریان در افسانه‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد؛ گاهی دختر شاه پریان برای برآمدن حاجتها به حاجتمندان کمک می‌کند (هدایت، 59؛ نیز نک‍‌ : ه‍ د، شاه پریان).
تعبیرهایی که دربارۀ خواب‌دیدن شاه و متعلقات او در کتابهای تعبیر خواب آمده است، به‌عبارتی، حاکی از امیال و آرمانهای ناخود‌آگاه مردمان نسبت به فرمانروا ست و از تنوع و گونه‌گونی این اندیشه‌ها و آرمانها حکایت می‌کند؛ برای نمونه، اگر کسی ببیند که پادشاه شده است، «دلیل که توانگر گردد» و اگر پادشاهی در خواب بیند که کعبه سرای او ست، «دلیل بود که هرگز مملکت او را زوال نباشد» (حبیش، 81). در کتابهای خواب‌گزاری، تعابیری فراوان آمده است که نشان می‌دهد شاه در گذشته در زندگی مردم حضوری پررنگ داشته است.
دربارۀ دیدن شاهان در خواب، تعبیرها این است: اگر کسی مَلِک حبشه را در خواب بیند، درویش گردد و دشمن بر وی چیره شود؛ اگر ملکی از ملوک یمن را در خواب بیند، خجستگی و برکات بدو روی آورد؛ اگر کسی بیند که بر پادشاهی دست یافت، پادشاهی عظیم یابد (خواب‌گزاری، 355-356). همچنین، ‌گفته‌اند دیدن 12 چیز در خواب دلیل بر یافتن پادشاهی است و سپس آنها را برشمرده‌اند (نک‍ : ذوالفقاری و شیری، 308).
برخی باورهای عامیانه دربارۀ امراض و بیماریها، که تا حدی به پادشاهان ربط پیدا می‌کند، از گذشته‌ها در بین مردم رایج بوده است؛ مثلاً دربارۀ اختلاج، یعنی تشنج و پرش اعضا، این باورها نقل شده است: هرکس که میان سرش بجهد، پادشاهی و مال و گران‌مایگی یابد؛ اگر گوش راست بجهد، گفتار نیکو یابد و اگر گوش چپ بجهد، پادشاهی یابد و خبر خوش شنود؛ اگر دنبال چشم چپ بجهد، شادی بیند و پسری برای وی بیاید پادشاه و کاردان که از او به سعادت و شادی رسد (جمالی، 293-295).
در عجایب بحرها آمده در دریای چین، جزیره‌ای است که در کوههای آن، در روز، دود، و در شب، آتش پیدا شود؛ و گاهی اوقات، در آن صوتهای عجیب شنوند و آن علامت این باشد که پادشاه ایشان بمیرد؛ اگر صوت کوتاه باشد، رئیس ایشان بمیرد (دنیسری، 193).
«شابارون» از رسوم کهن ایرانی است که در شهر بافت و آبادیهای اطراف آن از قدیم بین کشاورزان متداول بوده، و آن عبارت است از به‌تخت‌نشاندن شاه باران در 3 شبِ جشن سده و یا در زمان خشک‌سالیها که نیازمند آمدن باران بودند. در این مراسم، یک نفر را کـه در کودکی بـه آب افتـاده بـود، انتخـاب می‌کردند و او را به مدت یک هفته تا 10 روز به تخت می‌نشاندند؛ او نیز یک نفر را به‌عنوان وزیر انتخاب می‌کرد و دستورهایی می‌داد. شاه باران به همراه گروهی از مردم به همۀ خانه‌ها، کوچه‌ها و محله‌های شهر سر می‌زدند و در طی مسیر، از خانه‌ها آرد، گندم، جو و خوراکی جمع می‌کردند؛ در پایان، از آردی که جمع کرده بودند، کماج می‌پختند. این مراسم یادآور آیین قربانی و نیایشهای ایران باستان بوده است («آداب ... »، 236-237). در ایل شول شهر بافت، کماج را چوپان گله می‌پزد و در میان آن مهره‌ای می‌گذارد. سپس این کماج را بین جوانان (پسران) تقسیم می‌کنند. کسی را که مهره به او بیفتد، «شاه بارون» می‌نامند و او را کتک می‌زنند تا یک نفر ضامن او شود و مهلت بگیرد. شاه بارون هم می‌خواند: الله خدا بارون بده / بارون بی‌پایون بده / / بارون اگر نمی‌دهی / مرگی به شاه بارون بده (فرهادی، 27- 28؛ نیز نک‍ : ه‍ د، باران‌خواهی).
یکی از مهم‌ترین جلوه‌گاههای باورها، عرصۀ داستانهای ادب عامه است. در فرهنگ مردم ایران، افسانه‌های فراوانی دربارۀ برخی از پادشاهان وجود دارد که از جملۀ این شاهان می‌توان به انوشیروان، بهرام گور، خسرو پرویز (ه‍ م م)، سلطان محمود، اسکندر (ه‍ م)، نادرشاه و به‌ویژه به شاه عباس (ه‍ م) اشاره کرد. از‌این‌میان، بیشترین روایتها به شاه عباس منسوب است؛ به‌گونه‌ای که فقط در گنجینۀ فرهنگ مردم صدا و سیما بیش از 150 روایت منسوب به شاه عباس وجود دارد. مضامین و موضوعاتی متفاوت در این افسانه‌ها طرح شده است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: ضرورت عادل‌بودن پادشاه؛ پادشاه با همۀ قدرت نمی‌تواند تقدیر را تغییر دهد؛ پادشاه برای آشنایی با مشکلات مردم با لباس درویشی شب‌روی می‌کند (نک‍‌ : مارتسلف، 287- 288؛ نیز نک‍‌ : ه‍ د، شاه عباس).
تکیه‌کلامها و رسوم مرتبط با شاه هم قابل توجه است که از‌جمله به اینها اشاره می‌شود: «مگر صبونۀ شاهونه می‌خوری!» در موردی گفته می‌شود که صبحانه‌خوردن کسی طولانی شده، و یکی را منتظر گذاشته است (اسدی، 237‌)؛ رامسریها می‌گویند: «گوشۀ کلاه شاه نشو»، یعنی خودت را خیلی دست بالا نگیر؛ «شاهزاده، گدازاده نمی‌شود»، یعنی بلندطبع همیشه طبع بلند دارد؛ «‌شاه عباس گفت: وصله‌پینه‌کردن موقوف»، دربارۀ کسی است که مستبدانه حکمی بی‌معنا صادر می‌کند (رحیمیان، 524).
شاه‌داماد و شازده‌دوماد در بیشتر نقاط، ازجمله در داریون فارس، در اشعار و ترانه‌های رایج برای داماد در مراسم عروسی به کار رفته است (نک‍ : بذر‌افکن، 131، 134، 138؛ فقیری، 30 بب‍‌ ). بلوچها هم در مراسم دامادی، هلهله‌ها و سرودهایی دارند که در آن تعبیر «شادوماد» مرتب تکرار می‌شود (نک‍ : احمدپناهی، 95- 99). در سرودها و ترانه‌های محلی سنگستان هم مرتب به شازده‌دوما (= داماد) بازمی‌خوریم (احمدی، 1 / 82، 86، 89)؛ چنان‌که از نامهایی با ترکیب کلمۀ «شاه» نظیر جونشاه (جهان‌شاه) و شاه‌بندر برای پسران، و بی‌بی‌شاه، شاه‌زینب و شهرو (شهربانو) برای دختران استفاده می‌کنند (همو، 1 / 142-143).
در شب حنا‌بندان، در روستاهای اطراف پاسارگاد، پس از اصلاح موی سر داماد به دست آرایشگر، زنان این اشعار را می‌خوانند: شازده‌داماد روی تخته، جوراب مشکی به پاش / شونۀ دندون‌برنجی می‌زنه زلفای سیاش / / شازده‌داماد شازده‌داماد، این‌قدر آبی نپوش / رخت آبی را درآر و رخت دامادی بپوش (قلی‌پور، 305). 
در روستای ماخونیک خراسان جنوبی، هنگام حمام‌رفتن داماد، در حراره‌ای، پیوسته از داماد با لفظ «شاه» یاد می‌شود: پرن شاه برسی (پیراهن داماد رسید) / تمون (شلوار) شاه برسی / کلاه شاه برسی / لگموته شاه برسی / برک شاه برسی / کمربند شاه برسی / کیشای (کفشهای) شاه برسی، و جز آن؛ همه پس از ذکر هر مورد با صدای بلند می‌گویند: مبارک باشه (برآبادی، 382؛ نیز نک‍ : ه‍ د، داماد).
میان طایفۀ سرابندی در سیستان، در سالهای اخیر، رسم است که داماد را به‌جای عروس به کنار دریاچۀ‌ هامون می‌برند و لباس اهدایی عروس را تن او می‌کنند. در این هنگام، سلمانی می‌گوید: «لباس نورسیده مبارک». در همین زمان، برای دفع چشم‌زخم و بریدن سر شیطان، شمشیری به کمر داماد می‌بندند و از این لحظه، به او «شاه» می‌گویند (صداقت‌کیش، 59).
در این تسمیه‌ها، گویی شاه به‌مثابۀ «کهن‌الگوی پیر فرزانه»، و از نظر اهل حق، مظهر ذات حق در نظر گرفته شده است (جعفری، 111): شاه ولی، آخرین پادشاه دین، شه دین، شه لولاک (وجدانی، 57، 60، 71، 75)، شاه مردان در خطاب به حضرت علی (ع) (جلیل‌پور، 119)؛ شاه / سلطان خراسان، شه طوس در خطاب به حضرت رضا (ع) (همو، 131)؛ شاه چراغ (سوگند به شاه چراغ در تداول مردم معروف است)؛ شاه عبدالعظیم؛ شاهزاده ابراهیم؛ دیده‌ای باید که باشد شه‌شناس / تا شناسد شاه را در هر لباس (جعفری، همانجا).
بسیاری از این القاب در شعرهای محلی و نوروزی‌خوانیهای منطقۀ کوچصفهان هم ظاهر شده است: بخوانم من امام اولین را / شه کشور، امیرالمؤمنین را / / امیرالمؤمنین یا شاه مردان / دل ناشاد ما را شاد گردان / / ... / / امام هشتمین، شاه خراسان / که نامش کرده دشمن را هراسان (جلیل‌پور، 118- 119). در اشعار باران‌خواهی هم گاهی برای طلب باران، خدا را به حق شاه مردان سوگند می‌دهند (نک‍ : ه‍ د، باران‌خواهی). لقب شاه رضا و شه رضا هم در ترانه‌های محلی خراسان برای امام رضا (ع) آمده است؛ برای نمونه: اگر بار دگر بینم نسا را / زیارت می‌کنم شاه رضا را (شکورزاده، 7)؛ یکی جارو‌کش خانۀ خدا شد / یکی قلف و کِلیّ شه‌رضا شد (همو، 41).
معصوم‌علیشاه، شاه نعمت‌الله، شاه قاسم انوار و شرفشاه (که در منطقۀ تالش اشعار و دوبیتیهایی هم برای او متداول است) (نک‍ : بخشی‌زاده، 132) از‌ جملۀ لقبهایی است که بر عارفان اطلاق شده است ( لغت‌نامه). شاهِ ابدالان، لقبی عام برای دسته‌ای از صالحان و خاصان خدا بود که به‌ویژه ‌در هفت‌اقلیم (رازی، 2 / 188)، برای قطب‌الدین حیدر نیز به کار رفته است. شاه‌بخشان نام شاعری عارف، و شاه همدان عنوانی خاص برای میر سید علی همدانی است.
عنوان شاه که افزون‌بر حضرت علی و امام رضا (ع)، برای امام حسین (ع) نیز به‌صورت شاه دین، شاه شهیدان و شاه کربلا متداول است، در «شعر دوازده‌امام» رایج در گیلان هم دیده می‌شود (مظفری، 59-60). شاه عرب، شاه دین و شاه پیغمبران در تداول، لقب حضرت محمد (ص) هم هست؛ چنان‌که شاه عبدالعظیم، شاه زید، شاه زنده و شاه چراغ هم بر بزرگان دین اطلاق شده است.
صفویان شاید به‌سبب سیادت و انتساب به شاه مردان، حضرت علی (ع)، عمدتاً‌ با پیشوند شاه معرفی شده‌اند و با همین عناوین نیز هم در تاریخ و هم در میان مردم شهرت یافته‌اند؛ مثل شاه اسماعیل، شاه طهماسب، شاه عباس، شاه صفی، شاه سلیمان، شاه سلطان حسین؛ اما این عنوان برای قاجاریان، پس از نام آنها قرار گرفته است؛ برای نمونه، فتحعلی شاه، محمد شاه، ناصرالدین شاه، و جز آن.
جـاه و ‌جلال و آداب‌و‌رسوم و سنتهای رایج در دربـار شاهان ایران به‌ویژه در دورۀ صفویه و قاجاریه، نظر سیاحان خارجی را به خود جلب کرده است، به‌طوری‌که در گزارشها و سفرنامه‌های خود با دقت به توصیف جزئیات دربار شاهان پرداخته‌اند (نک‍ : دروویل، 107، 154، 180؛ ویلز، 76، 92؛ سرنا، 81-83).

جلوه‌هایی دیگر از حضور واژۀ شاه در فرهنگ مردم

منِ شاه که واحد وزنی برابر با 6 کیلوگرم بوده است؛ گیوۀ ملکی، نوعی گیوۀ مرغوب که نوکی باریک و برگشته داشته است ( لغت‌نامه، ذیل گیوه)؛ شاهی، واحد پول که شامل شاهی عراقی و شاهی عباسی بـوده است (همان، ذیل واژه)؛ میخ‌طویلۀ شاه که در تداول مردم فردوس عبارت است از گیاهی صحرایی بـا ریشه‌ای بلند و دراز که به‌صورت میخ در زمین فرومی‌رود (یاحقی).
در ترانه‌های عاشقانه گاهی از معشوقه با عنوان «شهزاده» و «شاه دختران» یاد شده است: به ای کوچه رسیدم ناله کردم / نظر با اُرسیِ شهزاده کردم (شکورزاده، 106)؛ الا دختر! تو شاه دخترونی / درخت میوۀ مازندرونی (همو، 207).

بازیها

شاه‌بازی که گاهی به ترنا‌بازی (ه‍ م) و درنا‌بازی هم خوانده شده، از بازیهای کهن ایرانی است که به‌ویژه در بازی با قاب رواج داشته، و صورتی دیگر از بازی «شاه و وزیر» بوده است. در بازی گنجفه هم در هر صنفِ 12برگی، یک برگ را «میر» یا «شاه»، و یک برگ را «وزیر» می‌نامیدند (بلوکباشی، 61، 71، 78). شاه‌بازی که یادآور آیین «میر نوروزی» است، از قدیم، در آستانۀ نوروز، بین مردم احمد‌آباد جرقویه رایج، و از سرگرمیهای اهالی بوده است؛ به این ترتیب که آنها یک نفر از میـان خـود به‌عنـوان شاه انتخـاب می‌کردند و او دو ـ سه روزی فرمانروایی می‌کرد و دستورهایی می‌داد. او در پایان روز سوم، به طرف خانه‌اش فرار می‌کرد و جمعیت با سرو‌صدا دنبالش می‌کردند. اگر پیش از رسیدن به خانه، او را می‌گرفتند، کتک مفصلی می‌خورد (کریمی‌، 49-50؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍‌ : ه‍ د، میر نوروزی). بازی شاه‌وزیر یا شاه‌وزیر‌بازی از ‌جملۀ دیگر بازیهایی است که با هدف سرگرمی در مناطق مختلف ایران رایج بوده است (نک‍ : ه‍ د، شاه‌وزیر).
بازی «تختِ شاه مال منه» با وسایلی ساده بین نوجوانان ارسنجان رایج است. «غرمبه شاه» یکی دیگر از بازیهای پرجنب‌و‌جوشی است که در همین شهر، میان جوانان و نوجوانان رواج دارد و لازمه‌اش زیرکی و چالاکی بسیار است (رحیمی‌، 2 / 1326، 1358).

عنوان شاه در مثلها

کثرت مثلهایی که واژۀ شاه در آنها به کار رفته است، از اهمیت آن در سطوح گوناگون فرهنگ مردم نواحی مختلف ایران حکایت دارد: اگر پدرش را ندیده بود، ادعای پادشاهی (سلطنت) می‌کرد (سوادکوهی)؛ اجلْ اجل است، شاه و گدا ندارد (مازندرانی)؛ شاه آبله در‌آورده (آذری)؛ شاه آمده به ده ما، خوش به حال ما، خوش به حال ما (تهرانی)؛ شاه آن بود که خوب نداند حساب را؛ شاه از جاجرود می‌آید، کارها درست می‌شود؛ شاه از شاهی‌اش می‌افتد، دختر از دختری‌اش نمی‌افتد (بختیاری)؛ شاه اگر عادل نباشد، ملک ویران می‌شود (افغانی)؛ شاهان تخت توانند بخشید، اما بخت نتوانند (آذری)؛ شاه انعامم کرد، کلید کاهدونم داد (مشهدی)؛ شاه انگور است، و سلطان خربزه (سمنانی) (ذوالفقاری، 1 / 260، 355، 1235-1236)؛ شاه با له‌له‌اش بازی می‌کند (حرف می‌زند) (بهمنیار، 352)؛ شاه با وجود پادشاهی‌اش محتاج گدا ست (لری)؛ شاه بخشد و شاه‌قلی نی (تاجیکی، افغانی)؛ شاه بشی، بابا میشی، ماه بشی، ماما میشی (شهربابکی)؛ شاه به لفظ مبارک فرمود: ای قرمساق (تهرانی)؛ شاه به ننه‌ام گفت، ننه‌ام به شاه گفت (کاشانی)؛ شاه بی‌خدمتکار، کچل بی‌کدبانو (بختیاری) (ذوالفقاری، 1 / 1236)؛ شاه بی‌رعیت نمی‌شود، اما رعیت بی‌شاه می‌شود (بهمنیار، همانجا)؛ شاه بیمار است، وزیر را اماله می‌کنند (آملی)؛ شاه پشت تو ست، لشکر چه کار می‌تواند بکند؟ (رامسری)؛ شاه جنت‌مکان، بیچاره مردم آن زمان (تهرانی)؛ شاه خدای کوچک است (لری)؛ شاه‌دیواری باید باشد، تا شاه‌گودالی را پر کند (سیستانی)؛ شاه را به دروگری نمی‌گیرد (کردی)؛ شاه رفت و گُه بر جای ماند (لری)؛ شاه شادی شاخ‌دار، دل سلمانی داغ‌دار (بوشهری)؛ ‌شاه شیلون می‌کشه، کاسه‌لیسان مشتلق (دماوندی)؛ شاه عباس گفت: «وصله‌پینه‌کردن موقوف» (رامسری)؛ ‌شاه عطا کرده به ما، حاکم فلفل‌نمکی / نه به آن شوری شوری، نه به این بی‌نمکی؛ شاه ماند، ماه ماند، گدا ماند، بابا ماند (زرقانی)؛ شاه مرده که این چنین هرج‌ومرج است (بختیاری)؛ شاه می‌آید شهر، کارها خوب می‌شود؛ شاه و گدا در نظر ما یکی است؛ شاه می‌داند که شیروانی سنی است (آذری)؛ شاه هستم، ولی تخت ندارم (سرخه‌ای)؛ شاه هم ممکن است به کولی احتیاج پیدا کند (آذری)؛ شاه هم می‌داند شمایل کچل است (قشقایی)؛ شاهی‌ات را ول کن، هنرت را بگو (تهرانی)؛ شاهی برو، صناری بیا (زرقانی) (همو، 1 / 1236- 1238).

مآخذ

«آداب و مراسم شابارون»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1394 ش، س 14، شم‍ 51-52؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، 1418 ق؛ ابویعقوب سجزی، اسحاق، کشف المحجوب، به کوشش هانری کربن، تهران، 1327 ق / 1949 م؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه‌های دختران حوا، تهران، 1380 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1382 ش؛ ادیب ‌کرمانی، قاسم، کلیات آثار، به کوشش ایرج افشار، کرمان، 1372 ش؛ اسدی گوکی، ‌محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379 ش؛ اعتماد‌مقدم، علی‌قلی، پادشاهی و پادشاهان از دیدۀ ایرانیان، بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1346 ش؛ افشاریان، نادر، تاریخ شفت، رشت، 1388 ش؛ اکرامی‌فر، محمودرضا، از ما بهتران، مشهد، 1382 ش؛ باباافضل کاشانی، محمد، «ساز و پیرایۀ شاهان پرمایه»، مصنفات، به کوشش مجتبى مینوی و یحیى مهدوی، تهران، 1331 ش، ج 1؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1345 ش؛ بختیاری، علی‌اکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بخشی‌زادۀ آلیانی، اسماعیل، سیری در زندگی تالشها، تهران، 1391 ش؛ بدلیسی، ادریس، قانون شاهنشاهی، به کوشش عبدالله مسعودی آرانی، تهران، 1387 ش؛ بذر‌افکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برآبـادی، احمد و غلامحسین شعیبی، مردم‌شنـاسی روستـای ماخونیک، بیرجند، 1381 ش؛ بلوکباشی، علی، بازیهای کهن در ایران، تهران، 1386 ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، ترجمۀ منوچهر صدوقی‌ سها، تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی؛ تحفه (در اخلاق و سیاست)، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1341 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زتنبرگ، پاریس، 1900 م؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «مقایسۀ افسانۀ نیت پادشاه در شاهنامه با روایتهای دیگر»، مجموعه‌مقالات همایش هزارۀ شاهنامه، به کوشش محمدجعفر یاحقی، تهران، 1392 ش؛ جلیل‌پور، ابوالقاسم، نگاهی به دیروز کوچصفهان، رشت، 1390 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حسن‌دوست، محمد، فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی، تهران، 1393 ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرم‌آباد، 1377 ش؛ خزاعی، حمید‌رضا، افسانه‌های خراسان، مشهد، 1379 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ دروویل، گاسپار، ‌سفرنامه، ‌ترجمۀ جواد محیی،‌ تهران، 1348 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ دوستخواه، جلیل، یادداشتها بر ج 2 اوستا، ترجمۀ همو، تهران، 1370 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ همو و علی‌اکبر شیری، باورهای عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1394 ش؛ رابینو، ی. ل.، ولایات دارالمرز ایران (گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامی‌زاده، تهران، 1374 ش؛ رازی، امین احمد، هفت‌اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ راغب اصفهانی، حسین، محاضرات الادباء، بیروت، 1961 م؛ رحیمی، حبیب و سهیلا هاشمی، جام ارسنجان‌نما، تهران، 1388 ش؛ رحیمیان، حسن، فرهنگ زبانزدهای رامسر (سخت‌سر)، تهران، 1383 ش؛ رستگار فسایی، منصور، پیکرگردانی در اساطیر، تهران، 1388 ش؛ رودکی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1381 ش؛ سجاسی، اسحاق، فرائد السلوک، به کوشش عبدالوهاب نورانی‌وصال و غلامرضا افراسیابی، تهران، 1368 ش؛ سرنا، کارلا، مردم و دیدنیهای ایران، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1381 ش؛ همو، گلستان، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1368 ش؛ سمرقندی، عمر، منتخب رونق المجالس، به کوشش احمدعلی رجایی، تهران، 1354 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، ترانه‌های روستایی خراسان، تهران، 1338 ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، 1387 ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1385 ش؛ صداقت‌کیش، جمشید، آبهای مقدس ایران، شیراز، 1379 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، آیین شاهنشاهی ایران، تهران، 1346 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1366 ش؛ علوی مقدم، مهیار، «کنش شهریاری در اندیشۀ سیاسی فردوسی»، ز دفتر نبشته گه باستان، مشهد، 1379 ش؛ علی بن ابی‌حفص اصفهانی، تحفة الملوک، به کوشش علی‌اکبر احمدی دارانی، تهران، 1382 ش؛ غزالی، محمد، ‌نصیحة الملوک، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1360 ش؛ فخرالدین صفی، علی، لطائف الطوائف، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1336 ش؛ فخر مدبر، محمد، آداب ‌الحرب و الشجاعة، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1346 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار، تهران، 1386 ش؛ فرهادی، مرتضى، «باران‌خواهی در میان عشایر سیرجان و بافت»، ماهنامۀ آینده، تهران، 1364 ش، س 11، شم‍ 1-3؛ فقیری، ابوالقاسم، گوشه‌هایی از فرهنگ مردم فارس، شیراز، 1357 ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، 1347 ش؛ قلی‌پور، حجت‌الله، یاقوت سبز، شیراز، 1384 ش؛ کرون، پاتریشیا، تاریخ اندیشۀ سیاسی در اسلام، ترجمۀ مسعود جعفری، تهران، 1389 ش؛ کریمی، زهرا و محمد اکبری، آداب‌و‌رسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، به کوشش کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ ماه‌وان، فاطمه و دیگران، «بررسی نمادهای تصویری ‌<فر> (با تأکید بر نگاره‌های شاهنامه)»، پژوهشنامۀ ادب حماسی، رودهن، 1394 ش، س 11، شم‍ 19؛ المحاسن و الاضداد، منسوب به جاحظ، بیروت، دار مکتبة العرفان؛ محقق سبزواری، محمدباقر، روضة الانوار عباسی، به کوشش اسماعیل چنگیزی اردهایی، تهران، 1377 ش؛ محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام، تهران، 1356 ش؛ مرزبان راد، علی، خسرو انوشروان در ادب فارسی، تهران، 1356 ش؛ مزداپور، کتایون، زرتشتیان، تهران، 1382 ش؛ مسکوب، شاهرخ، «جهان‌داری و پادشاهی در شاهنامه»، فصلنامۀ ایران‌نامه، نیویورک، 1382 ش، س 21، شم‍ 3؛ مظفری، محمدولی، پژوهشهای فرهنگ عامه، به کوشش مهرناز مظفری، رشت، 1393 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ نصیری، معصومه و مریم اسمعیلی، مجن بهشت پنهان، تهران، 1389 ش؛ نظام‌الملک، حسن، سیاست‌نامه، به کوشش عبدالرحیم خلخالی، ‌تهران، 1310 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1312 ش؛ واجد علی خان، مطلع العلوم، لکهنو، 1902 م؛ وجدانی، بهروز، حضرت علی (ع) در نغمه‌های عامیانۀ ایران، تهران، 1388 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ‌ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، 1377 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هلالی جغتایی، بدرالدین، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1337 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، تحقیقات میدانی؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1356 ش؛ نیز:

Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Tehran, 2004.

محمدجعفر یاحقی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: