سنگ
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 1 آذر 1400
https://cgie.org.ir/fa/article/257722/سنگ،-جسم
سه شنبه 2 اردیبهشت 1404
چاپ شده
5
سَنْگ، جسم سخت طبیعی، با انواع مختلف، که کارکردهای خاصی در ابعاد گوناگون فرهنگ مادی و غیرمادی مردم دارد. سنگ واژهای است فارسی (برهان ... ) و در زبان پهلوی نیز نام آن بهصورت سنگ آمده است (فرهوشی، 496؛ مکنزی، 74). در بندهش (آفرینش آغازین) واژۀ سنگ برای توضیح عبارت «سنگ بانگ» چنین آمده است: آن سنگ است که دانهای بدان برای پرهیزگاران آرد کنند، که آسیا ست (ص 93).در متون کهن از انواع سنگ نام برده، و به شرح خواص بعضی از آنها نیز پرداختهاند که برگرفته از فرهنگ مردم همان دوران است؛ بهعنوان نمونه مؤلف نخبة الدهر (تألیف: سدۀ 7 ق) ضمن اشاره به نحوۀ ایجاد سنگ و انواع آن، نوشته است: یکی از اقسام گوگرد، سنگ صرف است که چون شراب بر مخموران زور آورد، آن را بدیشان میخورانند (دمشقی، 121). سنگ فتیله نوعی سنگ است که بهصورت نخ کشیده میشود و به هم بافته میگردد و در چراغها به کار میرود و روغن را از خود میگذراند. سنگ قبر موسى در شرق بیتالمقدس از سنگهای روغنی است که اگر بشکند، نفت از آن بیرون میآید و مثل چوب میسوزد (همو، 125).سنگ مغناطیس سنگی است که آهن را به خود جذب میکند، اگر روی آن شیر بمالند، دیگر آهن را جذب نمیکند و اگر این شیر را با سرکه پاک کنند، آهن را جذب خواهد کرد (تحفة ... ، 11). سنگی دیگر نیز وجود دارد به نام بخره، که میتواند نقره را جذب کند (همانجا). نوعی سنگ نیز به نام حجر ذهب وجود دارد که طلا را جذب میکند (همانجا). گوهرها نیز از جوهر سنگها هستند. نوعی گوهر وجود دارد که آن را شاه گوهران خوانند. این گوهر را به زنجیر باریکی میبندند و در دریا میاندازند. این سنگ تمام گوهرهای موجود در دریا را جذب میکند (همان، 128).در نوادر التبادر لتحفة البهادر، به انواع سنگها و خاصیت هریک از آنها اشاره شده است (دنیسری، 162 بب ). سنگ شبه یا سبج سنگی سیاه، نرم، سبک، سست و صیقلپذیر است و مانند آیینه عمل میکند. از خواص این سنگ برطرفکردن گرفتگی صدای کودک در اثر گریه و ممانعت از بندآمدن نفس وی است؛ چشمزخم را نیز از وی دور میکند. از خواص سنگ حمی که همان شنگرف کانی، و رنگ آن سرخ مایل به سیاه است، آرامشدادن به درد دمل و از بین بردن مستی است. از خواص سنگ سرمه نیرومندکردن چشم و مردمک است، و از خواص سنگ مرقشیشا این است که هرکس آن را همراه داشته باشد، خیر و نیکی بسیار و کرامت و لطف بیشماری از جانب مردم به او میرسد (دمشقی، 128-130).در صفت حجرالبرد گفتهاند که اگر آن را در جای بلندی بیاویزند، تگرگ به آنجا نمیبارد و آن را در کتب متقدمان، سنگ تژرگمهره نوشتهاند (جوهری، 258). اگر سنگی به نام سنگ آتش را بر ران زنی که در زاییدن دشواری دارد، ببندند، به راحتی میزاید (برهان). در عرایس الجواهر آمده است: چون در سیستان سنگ نیست، برای ساختن سنگ آسیای بادی، استادان کورههایی میسازند که 5 ذرع ارتفاع دارد. ریگ و گل را با هم خمیر میکنند و بر سقف کوره میاندازند. گل و ریگ با حرارت آتش گداخته میشود و به قالب سنگ آسیایی میریزد که در کف کوره است و در آنجا تبدیل به سنگ خاره میشود (ابوالقاسم، 378).مؤلف کتاب صنایع دستی کهن ایران از معادن فراوان سنگهای متنوع نام میبرد که شایستۀ حجاریاند، همانند مرمر سفید، مرمر سبزفام یا دانههای ریز سنگ گندمی، مرمر خاکستری تختجمشید، سنگ سیاه و مرمر سبز نرم یزد به نام یشم، و سنگ سماق (وولف، 129). اگر سنگ آهک سفیدتر و رگهایی در آن باشد، آن را سنگ مرمر مینامند. ذخایر زیادی از مرمر سبز به نام یشم بهویژه در استان یزد وجود دارد. این سنگ در ساختمانهای زمان صفویه در اصفهان بهویژه قسمتهای درونی مسجدها و کاخها به کار رفته است (همو، 127).
مردم دربارۀ سنگها باورهایی دارند: سنگ فیروزه خواص مفیدی دارد و دارنده را از بلا دور نگه میدارد. تقدیم فیروزه به کسی نشانۀ دوستی عمیق است (بنتان، 91). عقیق آدمی را از حوادث ناگوار در سفر محافظت میکند و از نیازمندی به دور میدارد. فیروزه نیز آدم را از احتیاج و غم برکنار میدارد؛ هنگامی که شخص کار زیاد بکند و خسته شود، باید به فیروزه بنگرد که تیزی دیدار بازمیگرداند و خوشدلی میآورد. هرکس انگشتر فیروزه به دست داشته باشد، بختش پیروز و مشکلش آسان خواهد شد. عقیق سلیمانی را به شکل چشم میتراشند و سنگ باباقوری / باباغوری مینامند و میگویند کسی که آن را با خود داشته باشد، از گزند چشم بد مصون میماند. دارندۀ یاقوت دوستان بسیار به دست خواهد آورد. سنگهای سبز، رنگ خود را از ستارۀ مشتری گرفتهاند. زهره به سنگهای آبی رنگ داده است. رنگ زرد سنگها از خورشید است و ماه سنگها را سفیدرنگ میکند (راسخ، 1 / 212).خراسانیها قطعهسنگ مدور سیاه و سفید معروف به مهرۀ باباغوری را به نقره میگیرند و با یک قطعه دلنمک (نمک ترکی)، نظرقربانی، دندان فیل، استخوان پلنگ، شاخ مار و مهرۀ سبز به نخ میکشند و از گردن بچه میآویزند و ضمن آویختن میگویند: «الٰهی هرکس بچۀ ما را چشم بزنه، چشمش مثل همین سنگ باباغوری بشه!» (شکورزاده، 274). به باور مردم گیلان در چینهدان خروس هم گاهی سنگ شیشهمانندی پیدا میشود که اگر کسی آن را با خود داشته باشد، هرگز غمگین نمیشود (بشرا، 83).از مراسم و آداب بارانخواهی، مددجویی از سنگهایی است که به باور مردم سبب بارندگی میشوند. قدما نیز از سنگ باران برای بارانخواهی (ه م) استفاده میکردند. این سنگ هر آنچه از باران، برف و ابر بخواهد، «به فعل درمیآورد» (جوهری، 258- 259). نوشتهاند که اگر سنگ باران را به هم بسایند، بلافاصله باران میبارد (بحر ... ، 406). مؤلف عرایس الجواهر درخصوص سنگ باران و برف و سرما نوشته است که ترکان آن را سنگ یات گویند و هرگاه آن را در آب نهند، باران باریدن آغاز نهد، و چون از میان آب بردارند، بازایستد (ابوالقاسم، 171).در بیان الصناعات این باور آمده است که سنگ قمر باعث افزایش بار درخت میشود. همچنین آمده است: برای اینکه باده در اولین قدح کسی را مست کند، سنگ غالیه به آن میافزایند و برای اینکه کسی مست نشود، از سنگ کافور استفاده میکنند (حبیش، 397، 410). هرکس سنگ جمست (در متن: حمست) داشته باشد، از چشم بد ایمن خواهد بود و اگر در جام شراب انداخته شود، فرد هرگز مست نمیشود (بحر، 407). اگر سنگ آهک را به روی کاغذی نمناک بگذارند، کاغذ پارهپاره میشود. اگر کسی بخواهد سنگ را بشکند، باید سنگی را انتخاب کند که آتش بسیار در تنورها دیده باشد و چون به چنین سنگی اندکی آب برسد، با ضربۀ مشتی خرد میشود ( تحفة، 81-83).در باورهای مردم گیلان همانند تصور ایرانیان باستان، آسمان جوهری سخت، چون سنگ دارد (بشرا و طاهری، باورها ... ، 14). به باور همین مردم، نوزاد وقتی ملاجش سفت میشود که بتواند کلمۀ سنگ را بر زبان آورد (همان، 74). بر زبان آوردن برخی از کلمهها ازجمله سنگ، در زمان شالیکاری، در کارِ کشاورز تأثیر میگذارد و موجب تغییراتی در روند کار میشود (همان، 92). مراسم شکار سنگ نوعی یاوری جمعی برای پاککردن مسیرهای آب از سنگها در ایام خشکسالی و کمآبی در گیلان است که با بوق و کرنا شروع میشود (همان دو، جشنها ... ، 80-81). در ماکلوان گیلان باور دارند که اگر سنگ سوراخی را به نخ بکشند و بر سردر خانه یا دکان بیاویزند، چشم شور را بیاثر میکند. در موملۀ دیلمان، گوراکونتَله (سنگ خروسآوا) سنگی است که معتقدند مثل خروس میخواند و در دل آن پول نهفته است (حاجسیدجوادی، 46).از انواع فالها در خراسان فال چل بیتو (ه م) یا «ریگ به کوزه انداختن» است (شکورزاده، 292). شیرازیها نیز با ریگ فال میگیرند (برای آگاهی بیشتر، نک : همایونی، 180). اهالی خراسان بر این باورند که خواندن نوشتهها و عبارات روی سنگقبر فراموشی میآورد و سبب کوتاهی عمر میشود (شکورزاده، 635). در خیاو یا مشکینشهر شب چهارشنبهسوری، زن نازا چند سنگ را توی اجاق و زیر خاکستر پنهان میکند و بعد از چند ساعت سنگها را درمیآورد؛ اگر سنگها ترک پیدا کرده باشند، نشانۀ این است که زن باردار خواهد شد و به شمار تَرَکها بچه پیدا خواهد کرد (ساعدی، 134).بلوچها به جن سنگانداز باور دارند. این جن وقتی به انسان میرسد، بدون اینکه دیده شود، سنگ پرتاب میکند و شخص غیر از سنگ چیزی نمیبیند و گاهی سنگ به انسان اصابت میکند و موجب شکستگی و جراحت میشود (ناصری، 226). اهالی گلباف کرمان معتقدند که در شب نباید سنگ پرتاب کرد، زیرا سنگ به همزاد انسان که از اجنه است، میخورد (اسدی، 277). نزدیک مراغه سنگی معروف به سنگ سیاه است که زنها برای اینکه بچهدار بشوند، از زیر آن رد میشوند و باور دارند هرگاه مرادشان برآورده شود، آن سنگ خودبهخود میلرزد (هدایت، فرهنگ ... ، 137).مردم داریون فارس بر این باورند که اگر کسی دو سنگ در دست بگیرد و به هم بزند، این کار او باعث دعوا میشود. همچنین باور دارند شب نباید سنگ به خاکستر انداخت (بذرافکن، 179). میگویند سنگ که زیاد در مجاورت آفتاب باشد، لعل میشود (هدایت، نیرنگستان، 111). در اصفهان قبری به نام قبر پیر پارهدوز است که سنگ قبر آن به دیوار نصب شده است و در پای آن خردهسنگهایی ریختهاند. کسانی که مراد میطلبند، از این سنگها برمیدارند و روی سنگ قبر میسایند که اگر آن سنگها به سنگ قبر چسبید، مرادشان داده خواهد شد (همان، 159).تهرانیها بر این باورند که برای مطیعکردن کسی باید طلسمی را بر پارچۀ کتانی ببندند و زیر سنگ سنگینی بگذارند (شهری، طهران ... ، 1 / 537). لرها و ایلامیها چنگ پری را، که نوعی سنگوارۀ صدفگونه است، در آرد میگذارند تا سبب برکت آرد و زاد شود. لرها هر نوع سنگواره را سوراخ میکنند و به مشک میبندند تا موجب برکت کره و دوغ شود و گاه به گردن چهارپا نیز میاندازند تا چشم نخورد. در جنوب شرقی خرمآباد سوراخ کوهی به نام سنگ سوراخ وجود دارد که دختران دمبخت بر دیوارۀ سوراخ به امید گشودن بخت میخ میکوبند. لرها سنگ سوراخدار را به درون تاپوی آرد میاندازند تا سبب برکت آرد و زاد شود (اسدیان و دیگران، 233).ایزدخواستیها وقتی در صحرا هستند و میخواهند برای شکارکردن یا برای یافتن چراگاه مناسب برای گله بروند و نمیدانند کدام طرف بهتر است، از سنگ یاری میطلبند؛ بدینگونه که یک تکهسنگ را برمیدارند و میایستند، چشمان خود را میبندند، چرخی به دور خود میزنند و سنگ را پرتاب میکنند. جهت سنگ راهنمای آنها خواهد بود (رنجبر، 499-500).مردم سیرجان باور دارند که اگر در موقع حرکت مسافر سنگ سیاهی پشت سرش بیندازند، مسافر از سفر برنمیگردد و برایش حادثۀ شومی پیش میآید و وقتی بخواهند مسافری را نفرین کنند، میگویند: «سنگ سیاهی پشت سرش، سیانومش بیارن، بره که ورنگرده» (مؤیدمحسنی، 344-345). سیرجانیها بر این باورند که اگر شب توی آب سنگ بیندازند، جنزده میشوند، زیرا معتقدند جن بیشتر وقتش را در آب و آتش میگذراند (همو، 465). باور اساطیری مردم نیز بر آن است که آتش از سنگ است (نک : ه د، آتش).اهالی گلباف کرمان اعتقاد دارند اگر کسی تکهسنگی بر روی میّـتی که درون گور است، بیندازد، باید آن را بردارد، چراکه آن سنگ برای میت به اندازۀ کوهی سنگینی میکند (اسدی، 296). گیلانیها باور داشتند که اگر زن آبستن روی سنگی بزرگ بنشیند، سرین بچهاش بعد از زایمان کبود خواهد شد (پاینده، 293). در فومن گیلان نزدیک امامزاده ابراهیم کوه کوچکی از سنگ است که مردم میگویند در زمان مأمون سرخابنامی حاکم گیلان بوده و او باعث قتل امامزاده شده، و بدینسبب به شکل همین کوه کوچک درآمده است. کسانی که به زیارت این امامزاده میروند، در مراجعت برای ثواب یک تکهسنگ به آن کوه پرتاب میکنند. در محلۀ چهارباغ مشهد سنگی در کوچهای نصب شده است که میگویند علامت پنجۀ امام (ع) بر آن است. این کوچه را کوچۀ پنجه مینامند. مردم در آنجا شمع روشن میکنند و صورت خود را به آن سنگ میمالند و از آن شفا میجویند (هدایت، نیرنگستان، 159-160).در داستان بیبی شهربانو (ه م) وقتی بیبی شهربانو به کوه پناه میبرد، کوه به فرمان خدا دهن بـاز میکند و شهربانو را بـا اسب میبلعد، اما فقط یک تکه از چارقدش از کوه بیرون میماند؛ کفار که میرسند، آن را میبینند، ولی چون تنگ غروب بوده، 3 تا سنگ روی آن تکه چارقد نشانه میگذارند تا فردا کوه را بشکافند. ولی روز دیگر تمام کوه 3 سنگ 3 سنگ روی هم گذاشته شده بوده، بهطوریکه کفار نشانی خودشان را گم میکنند. هنوز هم زائران بیبی شهربانو نیت میکنند و 3 تا سنگ روی هم میگذارند (همان، 167). در چاه مرتضىعلی (ه م) شیراز سنگی بغل دیوار است که روی آن مهر نماز میگردانند؛ اگر مهر روی سنگ چسبید، مرادشان داده میشود (همان، 170).در مراسم دهۀ محرم تهران دستهای به نام سنگزن راه میافتاد و هریک دو قلوهسنگ به دست میگرفتند و آنها را با نوای نوحهخوان و صدای سنج به هم میزدند (شهری، طهران ... ، 2 / 370، 413). تقریباً در همهجا ازجمله در لرگان کجور بر این باورند که وقتی سر مرده به سنگ لحد میخورد، این سنگ به مرده یادآوری میکند که دیگر نمیتواند برخیزد و همراه دیگران راهی خانه شود (سلطانی، 47).
در بیشتر بازیها سنگ یکی از ابزارهای مهم است. در بازیهای محلی گیلان، بازیای محلی به نام پارهسنگ یا لاپاربازی وجود دارد (غلامی، 58-60). شیرازیها نیز نوعی بازی به نام قرطور یا ریگبازی دارند (همایونی، 53). بومیان جزیرۀ کیش برای انتخاب نفر اول رطب و یابس، و به قول تهرانیها تر یا خشک میاندازند که تقریباً همان شیر یا خط است. برای این کار یک طرف سنگ کوچک و پهنی را با آب دهان تر میکنند و آن سو را رطب، و طرف خشک را یابس مینامند؛ هرکدام از دو طرف یک سمت سنگ را انتخاب میکنند. سنگ را به هوا میاندازند، سنگ به هر سو که پایین بیاید، گروهی که آن سو را انتخاب کرده است، شروعکنندۀ بازی خواهد بود (مختارپور، 599). کودکان بیرجندی نیز از روش تر و خشک به جای سکه در «شیر یا خط» استفاده میکردند که هم برای شروع بازی به کار میرفت و هم گاهی مانند شیر یا خط برای بازی و بردوباخت کاربرد داشت (رضایی، جمال، 535).در فرهنگ مردم داریون فارس، زَدَرو از بازیهای نوجوانان است که به دو گروه تقسیم میشوند و ابزار آن بازی چندین سنگ است که بر روی هم میچینند و با دو توپ سنگها را نشانه میگیرند (بذرافکن، 215). بچههای شهر فسا نیز بازیای به نام سنگ چلچلمچرا دارند (رضایی، غلامرضا، 527- 528). هفتسنگ و چرچربازی (سنگبازی) نیز از بازیهای کودکان در فین کاشان است (اخوان، 131).پاسنگکا از بازیهای مختص دختران در اسک مازندران، و ابزار آن 5 قلوهسنگ به نامهای مختلف است (راعی، 193) و تقریباً به شکل بازی یکقلدوقل تهران. کودکان لرگان کجور مازندران نوعی بازی به نام هفتسنگ دارند. بازی لپّرکا یا لپّربازی نیز نوعی لیلیبازی، و تقریباً برای همه آشنا ست و ابزار آن برای هر فرد یک تختهسنگ کوچک است (سلطانی، 56- 58). بیرجندیها نوعی بازی به نام سنگدس (سنگِ دست) دارند که بازی سنگپرانی میان پسربچهها بهویژه نوجوانان و جوانان است. چند پسربچه سنگهایی هموزن به اندازۀ تقریبی نیم کیلوگرم به دست میآورند و بر سر اینکه کدام یک سنگ خود را به مسافت دورتری بیندازد، شرطبندی میکنند (رضایی، جمال، 552).
کشیدن آمیزۀ خردشدۀ سنگ مغناطیس با سوزاندۀ چشم راست هدهد و شبنم روی برگ با میل بر چشم، دید چشم را در شب همانند روز میکند (تحفة، 190). گرفتن سنگ مغناطیس در دست، درد نقرس را تسکین میدهد، و اگر زن آبستن آن را بر دست گیرد، زاییدن بر او آسان میشود (همان، 18- 19). سنگ خوابآور سنگ سرخی است که هرکه آن را بر خود بیاویزد، به خواب رود (جوهری، 256). برای جلوگیری از گرسنگی سنگـی را به میـان میبستند (بحـر، 266). سنگ یشم فرد را از بیماری در امان میدارد و فرد هرگز درد معده نمیگیرد (همان، 407).حاجی زین عطار (806 ق / 1403 م) در اختیارات بدیعی، از انواع سنگ و خواص آنها در دارو و درمان بهتفصیل سخن گفته است که حکایت از اهمیت آن در طب قدیم دارد. از جملۀ این سنگها حجرالتیس بوده که پادزهر است و آن را از شیردان بز کوهی میگیرند. خوردن و مالیدن این سنگ، در گزیدن همۀ جانوران و سمهای نباتی و حیوانی و معدنی، بهغایت مفید است. حجرالحیه پادزهری است که نوع حیوانیِ آن را از افعی میگیرند و آن را پادمهره نیز گویند. حجر هندی که آن را به پارسی شاهدانۀ هندی گویند، برای خونی که از مقعد آید، نافع است و بواسیر را سود دهد و چون بیاشامند، برای گزیدگی عقرب نافع است. حجرالرَّحى را به پارسی سنگ آسیا خوانند، خنک است و چون گرم کنند و سرکه روی آن ریزند، بخار آن منع خون رفتن از ورمهای گرم کند. حجرالنار را به پارسی سنگ آتش، سنگ آتشزنه و چخماق نامند؛ در زنانِ با زایمان سخت سبب راحتی زایمان، و در زخم و دمل سخت سبب بهبود میشود. حجرالحمام در دیگ حمام حاصل میشود و در درمان سرطان رحم بهترین معالجه است. حجر مُشَقَّق سنگی است به رنگ زعفرانی و قوت آن مانند شاهدانه و اندکی ضعیفتر از آن است؛ چون با شیر زنان بسایند و در چشم کشند، ریش چشم زایل کند و برای خشونت مژه و سوزش چشم سودمند و بهترین مداوای این زخمها ست. حجرالمغناطیس سنگ آهنربا است؛ چون در دست گیرند، درد دستها و پایها و تشنج کزاز را آرام کند و اگر بر جراحتی که از تیغ زهردار زده باشند، بپاشند، سودمند است و به حال صحت آورد. «مغناطیس چون بوی سیر بشنود، سست شود در ربودن آهن، و باز چون در خون گوسفند یا بز اندازند، تیز گردد». افزونبر اینها حاجی زین عطار از سنگهای دیگری نیز در کتاب خود یاد کرده، و دربارۀ خواص درمانی آنها سخن گفته است (ص 113- 119؛ نیز نک : لغتنامه).در عرایس الجواهر آمده است که سنگ عقاب در زایمان سخت کاربرد دارد (ابوالقاسم، 73). حجرالیهود سنگی است بحری، گرد مدور به قدر جوزی، و بعضی مانند زیتونی. خاصیت آن انداختن سنگ مثانه است و «خون معده بازدارد، اما به معده سخت مضر است». دربارۀ حجرالقمر آوردهاند که بر آن نقطهای است که به وقت افزودن ماه میافزاید و به هنگام کاستن ماه میکاهد و خردتر میشود. خاصیت آن به گاه افزودن ماه چون بر مصروع بندند، شفا یابد و اگر درختی بار نیاورد یا زنی بار نگیرد، چون بر ایشان بندند، بار گیرند و عرب آن را براقالقمر خوانند و سنگ عسلی نیز خوانند (همو، 168- 169). حجرالفنون سنگی است که درست به کف شبیه است و روی آب میماند؛ خاصیتش آن است که اگر در کاغذ نوشته مالند، سیاهی از کاغذ پاک ببرد و نقره را به طرف خود کشد و دندان را سفید کند و اگر به موضعی که موی باشد، بگذارند، تمام موی را ببرد و اگر بر روی زخم بگذارند، «گوشت را بیفزاید و اگر سودۀ روی را بدان بشویند، روی را نیکو کند و نشان آبله را ببرد» (همو، 176).
نوشتهاند که مردم سنگ سیاه یا قرمز تیرهای را که سنگِپا نامیده میشود، با آب تر میکنند و روی ورم پا میمالند تا بهبود حاصل شود. مردم باور دارند که اگر عقیق را گرم کنند و روی چشم نهند، درد آن را علاج کند. سنگ یشم تشنگی را در فقدان آب رفع میکند و ازاینرو در سفر باید همراه برد و نیز اگر قطعۀ مرطوبشدۀ آن را بر شکم طفل بمالند، از قولنج خلاص شود. بلور دنداندرد را علاج میکند. مرجان غش و مانند آن را بهبود میدهد. سنگ چینهدان مرغ و سنگ مثانه را بهسبب خاصیتهایی که به آنها نسبت داده میشود، در معالجه و غیر آن به کار میبرند (راسخ، همانجا).در گیلان اگر زن بعد از زایمان شکمدرد داشته باشد، خاکستر یا سنگی سیاه را داغ میکنند و روی شکمش میگذارند (اسدیان، 470). خراسانیها برای علاج زنبورزدگی و دفع ناراحتیهای آن از سنگ استفاده میکنند؛ برای این کار آب دهان غلیظی روی سنگ میاندازند و با پاشنۀ یک لنگه کفش کهنه این آب دهان را روی سنگ میسایند و سپس پاشنۀ کفش را که آلوده به بزاق دهان است، بر موضع نیشزدگی میمالند (شکورزاده، 256). همچنین برای درمان لک که بر پوست بدن بهخصوص روی صورت ظاهر میشود، مغز پیاز بیابانی را روی سنگ میسایند و با چند قطره سرکه مخلوط میکنند و بر پوست صورت میمالند (همو، 269).در شیراز اگر درد چشم در اثر تراخم باشد، از سنگ جهنم استفاده میکنند؛ بدین طریق که کمی از آن را میسایند و با اندکی آب مخلوط میکنند و در چشم میکشند. چشم خون میافتد، ولی بیمار برای همیشه از شر تراخم خلاص میشود (همایونی، 130). در خیاو یا مشکینشهر سنگی است به اسم سانجیداشی (سنگ دلدرد) که مردم گرفتار میروند و شکم را به آن سنگ میمالند که درد ساکت شود. سنگ دیگری هم هست به اسم سنگ سرفه که سرفه را ساکت میکند (ساعدی، 128). در میان بومیان جزیرۀ کیش، در 7 روز اول زایمان، هر روز دو قطعه سنگ نمک تراشیدهشده به اندازۀ دو تا 3 بند انگشت را برای ضدعفونیکردن استعمال میکنند (مختارپور، 574).مردم گروس (بیجار و حومه) برای علاج گزیدگی چشم بچه به وسیلۀ حشرات و برای رفع درد و خوابیدن ورم آن، بچه را به کنار جویبار میبرند و چند عدد سنگریزۀ سرد را از آب بیرون میآورند و چند دقیقه روی قسمت گزیدگی میگذارند (هاشمنیا، 237). در لرستان و ایلام مهرههای قرمز، که نوعی سنگ سرخفام است، برای رفع گلودرد به گردن میبندند (اسدیان و دیگران، 233). آنها سنگدان لاشخور را با آب میپزند، تا مایعی غلیظ از آن به دست آید، آنگاه آن را روی پارچهای میمالند و بر روی دمل میبندند. نیز در درمان سیاهزخم سنگدان گردشدۀ کرکس را بر زخم میریزند (همان دو، 257). لرها برای درمان سردرد، پیشانی را با سنگ چخماق تیغ میزنند و روی خراشها نمک میپاشند (همان دو، 262).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید