سعدی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 فروردین 1404
https://cgie.org.ir/fa/article/257641/سعدی
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
5
سَعْدی، مشرفالدین مصلح شیرازی، از بزرگترین شاعران و نویسندگان ایرانی که آثار ماندگارش گنجینۀ فرهنگ عامۀ عصر او ست. سعدی، یا آنگونه که در میان مردم مشهور است «شیخ سعدی» را با القاب مختلفی یاد کردهاند: افصحالمتکلمین، ملکالکلام، و الشیخ الامام المحقق. همانگونه که ذبیحالله صفا نوشته، این القاب پس از مرگ وی در کتابهای نویسندگان آمده است (3(1) / 584، نیز 586، حاشیۀ 2). نام او مصلح و تخلصش سعدی بوده است (همو، 3(1) / 587- 588). تاریخ ولادت سعدی در مآخذ نیامده است، اما به قرینۀ نوشتۀ خودش در گلستان، میتوان آن را حدود سال 606 ق دانست. تاریخ وفات وی را نیز میان سالهای 690 تا 695 ق دانستهاند (نفیسی، 64 بب ). سعدی از جملۀ ادیبانی بوده که از همان دوران حیاتش شهرتی فراوان داشته است، زیرا شاعران و ادیبانی نامآور که در دورۀ وی در شرق و غربِ حوزههای رواج زبان فارسی میزیستهاند، از او نام برده، یا با وی مکاتبه داشتهاند؛ مانند امیر خسرو دهلوی و حسن دهلوی در شبهقارۀ هند، و سیفالدین محمد فرغانی در آسیای صغیر (صفا، 3(1) / 587، 600). سعدی از ادیبان پرکار بوده است و آثارش به دو دستۀ نثر و نظم تقسیم میشود. مهمترین اثر منظوم او سعدینامه است که بعدها به بوستان شهرت یافت (یوسفی، مقدمه بر بوستان، 12؛ صفا، 3(1) / 605). این کتاب به نام ابوبکر بن سعد بن زنگی است و به استناد بیتی از همین منظومه به تاریخ 655 ق به پایان رسیده است: ز ششصد فزون بود پنجاهوپنج / که پُردُر شد این نامبردار گنج (ص 37). بوستان منظومهای است تعلیمی که در 10 باب تدوین شده است: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، قناعت، تربیت، شکر، توبه، و مناجات و ختم کتاب. دیگر آثار منظوم سعدی اینها ست: قصاید عربی، قصاید فارسی، مراثی، ملمعات و مثلثات، ترجیعات، طیبات، بدایع، خواتیم، غزلیات قدیم، رباعیات، مفردات، و خبیثات؛ از این میان طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم درحقیقت «غزلیات» سعدی را تشکیل میدهند. خبیثات نیز مجموعهای است از اشعار هجو شاعر. در رأس آثار منثور او گلستان قرار دارد که در 656 ق / 1258 م تألیف شده است. گلستان نیز اثری تعلیمی و شامل یک دیباچه و 8 باب است: در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت، و در آداب صحبت. دیگر آثار منثور سعدی اینها ست: مجالس پنجگانه که به شیوۀ مجالس صوفیان است، رساله در پاسخ صاحبدیوان، رساله در عقل و عشق، و نصیحة الملوک. کلیات سعدی بارها در ایران چاپ شده است و افزونبراین، بوستان و گلستان نیز بهصورت جداگانه و با تصحیحات مختلف به چاپ رسیدهاند. سعدی چندسالی در نظامیۀ بغداد مشغول تحصیل بود و سپس مسافرتهایی طولانی به شهرهای مختلف کرد. به نوشتۀ جامی اقالیم را گشته، و بارها پیاده به سفر حج رفته بود (ص 598). او پس از سفرهای طولانی در 655 ق به شیراز بازگشت (صفا، 3(1) / 597). چنانکه گفته شد، سعدی از همان دوران حیاتش از شهرت گستردهای برخوردار بود. این موضوع پس از مرگش ابعاد بیشتری یافت و آثار او به دورترین نقاط شرق نیز رسید. ابنبطوطه که حدود 50 سال پس از مرگ سعدی در چین بوده، مینویسد: هنگامی که برای تفریح به همراه امیرزادۀ شهر خنسا (امروزه: هان جو) روی آبهای خلیج کنارۀ شهر قایقرانی میکرده است، آوازهخوانان و مطربان همراهشان شعری را به زبان فارسی، با آهنگ و بهصورت گروهی میخواندهاند. این شعر که وی آن را به زبان فارسی در متن کتاب آورده است: تا دل به محنت دادهام / در بحر فکر افتادهام / / چون در نماز استادهام / گویی به محراب اندری (2 / 305)، شکل تحریفشدۀ بیتی از غزلیات سعدی است (ص 443). بسیاری از سفرنامهنویسان نوشتهاند که بیشتر مردم عادی نوشتهها و اشعار سعدی را از بر داشتهاند (نک : انصاری، 21-22). اشعار سعدی آنچنان در میان مردم رواج یافته است که از دیرباز صنعتگران و هنرمندان آنها را بر ظروف و اشیاء کندهکاری میکردند (برای نمونه، نک : بنجامین، 306). قصهخوانان و نقالان نیز برای آنکه تنوعی در نقل خود ایجاد کنند، در گریزهای بهنگام و در حین نقل اصلی، برخی از اشعار سعدی را نیز نقل میکردند (نک : لایارد، 162). گلستان از سدهها پیش در مکتبخانهها تدریس میشده است. محسنای شیرازی، از شاعران دورۀ صفوی مینویسد: «سوادخوانی اطفال از گلستان است» (نک : نصرآبادی، 383). تدریس گلستان تا سالهای اخیر نیز در مکتبخانهها رایج بود (نک : پولاک، I / 270-271؛ همایونی، 60؛ انجوی و ظریفیان، 82-83). عامۀ مردم باور دارند باسواد کسی است که بتواند گلستان سعدی را روان و بیغلط بخواند (روحالامینی، 27). در مراسم فال کوزه نیز از اشعار سعدی استفاده میشده است (همو، 40-41). گلستان و بوستان از کتابهای درسی مکتبخانههای دورۀ عثمانی در ترکیه نیز بوده است. رواج این دو کتاب در آنجا به حدی بوده است که تا 1303 ق، گلستان 15 بار، و تا 1308 ق، بوستان 5 بار چاپ شده بود (نک : ریاحی، 243). زبان سعدی با تمام ظرافت، سادگی و شیرینیاش، بیتکلف، ساده و صمیمی، و زبان طبیعی مردم است. این ویژگی امتیاز اصلی کلام سعدی نسبت به دیگر گویندگان پارسی است. «هنر بزرگ سعدی این است که نثر فارسی را از چنگ تکلف و تصنع و آرایشگریهای زننده و کلمات و ترکیبات دور از ذهن و فضلفروشی نجات داده، و بدان اعتدالی مطبوع و موزون بخشیده است». ویژگی مهم زبان سعدی، سهل ممتنع بودن آن است. از یک سو به زبان محاوره نزدیک است، از سویی دیگر با اندکی تأمل اثر انگشت هنرمند وی را میتوان در آن بهروشنی دید. «سعدی 700 سال پیش به زبان امروزی ما سخن نگفته است، بلکه ما به زبانی که از سعدی آموختهایم، سخن میگوییم» (یوسفی، دیداری ... ، 1 / 272-273؛ نیز نک : ذوالفقاری، «مثلوارگی ... »، 55)؛ برای نمونه: قناعت توانگر کند مرد را / خبر کن حریص جهانگرد را (بوستان، 145)؛ گر آب چاه نصرانی نه پاک است / جهود مرده میشویی چه باک است؟! ( گلستان، 116)؛ گر مادر خویش دوست داری / دشنام مده به مادر من (دیوان، 835)؛ مسکینْخر اگرچه بیتمیز است / چون بار همیبرد عزیز است ( گلستان، 74)؛ مورچگان را چو بود اتفاق / شیر ژیان را بدرانند پوست (همان، 124). یکی از جلوههای توجه سعدی به فرهنگ و زبان عامه، کاربرد لغات محلی و آوردن برخی اشعار به گویش آنان است. این واژهها بیشتر از میان رفته و یا امروز بدان صورت به کار نمیروند؛ از آن جملهاند برخی لغات محلی با لهجۀ کازرونی که سعدی در دو مورد استفاده کرده است: یک فقره در گلستان، و 18 بیت در مثلثات که به زبانهای عربی و فارسی و محلی است (نشاط، 153). بهجز لحن سخن و سادگی ذاتی و شیرینی و طراوت محتوا و مضامین، اصولاً سعدی برای نزدیکی کلام خود به ذهن و زبان و فهم مردم، از تمثیل و مثل بهره میجوید. در گلستان 420 مثل و مثلگونه است که از این شمار، 235 عبارت در حکم مثل سائر است و تقریباً در تمامی داستانها و کلمات قصار گلستان این مثلها را میبینیم که بخشی از آنها جملات خود سعدی است و بخش دیگر مثلهای رایج در کلام او ست. بیشتر جملههای کوتاه و پایان حکایتها و کل باب هشتم بهسبب اختصار، روانی، سهولت لفظ، کلیت معنی، جنبههای استعاری کلام، آهنگ و سجع، و تناسب و شمول معنایی امروز در حکم مثل درآمدهاند. همچنین تمثیلهایی زیبا در گلستان مییابیم که تفهیم مطالب را آسان، عینی و محسوس میکند. این تمثیلها که در حکم اسلوب معادله است، بهجز آنکه بر گیرایی سخن سعدی میافزاید، آن را پذیرفتنیتر میکند و نوعی حکمت عامه به شمار میرود. «سعدی بیش از همه خود را به مردم نزدیک کرده است. دلیل شهرت اشعار سعدی و مثلگونگی اشعار وی نیز همین دقیقه (نکته) است» (ذوالفقاری، «کاربرد ... »، 105-106، «مثلوارگی»، 42-63). افزونبر مثلهای رایج در آثار سعدی، بسیاری از اشعار وی نیز بهسبب انطباق با شرایط مثل و ویژگیهای آن، ضربالمثل شدهاند (همان، 45). «تأمل در گلستان نشان میدهد که وی چگونه با بهکارگرفتن کلمات و ترکیبات رایج و تمثیلهای ساده و همهکسفهم، توانسته است نکاتی بسیار ظریف را مفهوم و مشهود کند. در این زمینه حتى بسیاری از مسائل پیچیده و دقیق فکری به مدد ذوق لطیف و سادهپسند سعدی بهصورتی محسوس و روشن در پیش چشم تجسم مییابد؛ از آن جمله است تمثیل معروف او دربارۀ بنیآدم و همدردی آنان با یکدیگر» (یوسفی، مقدمه بر گلستان، 40-41). در آثار سعدی دو گونه کاربرد مثل دیده میشود: نخست، کاربرد امثال معروف بهطریق درج؛ نظیر آبوآتش خلاف یکدگرند (دیوان، 479)؛ آری شترِ مست کشد بارِ گران را (همان، 348)؛ نیایدباز تیر رفتهازشست (همان، 359)؛ که نیاید ز گرگ چوپانی ( گلستان، 64)؛ هرگز نرود ز زعفران زردی (دیوان، 581). دوم، مثلشدن اشعار وی؛ نظیر هرچه نپاید دلبستگی را نشاید ( گلستان، 54)؛ کاین ره که تو میروی به ترکستان است (همان، 88)؛ جهاندیده بسیار گوید دروغ (همان، 81)؛ نه هرچه به قامت مهتر به قیمت بهتر (همان، 59؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ذوالفقاری، همان، 42-63). اشعار سعدی برخاسته از حکمتهای تجربی مردم است. یک حادثه یا اتفاق ساده یا تجربهای عادی در زندگی روزمره، که ممکن است برای هرکس پیش آمده باشد، زیربنای ساخت جملهای حکیمانه میشود. تمام سخن سعدی نیز حاصل تجربیات و سفرها و دیدهها و شنیدههای او ست: تهیپای رفتن به از کفش تنگ (بوستان، 163)؛ تفاوت کند هرگز آب زلال / گرش کوزه زرین بود یا سفال؟ (همان، 120)؛ نرود میخ آهنین در سنگ ( گلستان، 93)؛ آتش از خانۀ همسایۀ درویش مخواه (همان، 182)؛ گربۀ مسکین اگر پر داشتی / تخم گنجشک از جهان برداشتی (همان، 114). این همان هنر تمثیلپردازی سعدی است تا کلامش را دقیقاً در ذهن و زبان مردم بنشاند: پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است / تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است (همان، 61)؛ زمین شوره سنبل بر نیارد / در او تخم و عمل ضایع مگردان (همان، 62). این شیوۀ معمول و شگرد اصلی سخن سعدی است؛ چنانکه خود اشاره میکند: سخنهای سعدی مثال است و پند / به کار آیدت گر شوی کاربند (بوستان، 96). طنز لطیف و مؤثر سعدی نیز در توجه بیش از حد مردم به کلام او بیتأثیر نبوده است؛ طنزی که کاملاً برگرفته و از جنس طنزها و لطایف مردمی است. بیراه نخواهد بود اگر بگوییم طنز سعدی معیار شناخت شوخطبعی ایرانیان است. شخصیت سعدی چنان در مردم نفوذ و تأثیر داشته است که مردم نیز با سعدی شوخیها کردهاند. یزدیها در پاسخ اینکه چرا یزد شاعران همتراز شیراز ندارد و در تعریض به سعدی گفتهاند: سعدی شیراز دارد نان مفت / میتواند شعرهای خوب گفت / / گر به یزد آید حناسایی کند / اردک از کونش بپرد جفتجفت! (محتاط، 172). دربارۀ وی، همسر و دخترش نیز چندین ضربالمثل ساختهاند: «مثل دختر سعدی، همهجا هست مگر خانۀ خودش» یا «مثل زن / دختر سعدی» دربارۀ دختران یا زنان کوچهگرد است که نزد مردمْ معروف و داستان آن چنین است: سعدی دختر یا همسری داشته که بیشتر در خانۀ اقوام و همسایگان بوده تا در خانۀ خود. گویا نام وی کوکب بوده و باتخلص «ستاره» شعر میگفته است (نک : رجبی، 195-196). داستان حاضرجوابی دختر سعدی با خواجوی کرمانی نیز نزد مردم معروف است: خواجو بر در خانۀ سعدی میرود تا با او مشاعره کند. دختر سعدی در را میگشاید و بانگ میزند: «بابا بیا، بابا بیا، خواجو زِ کرمان آمده» ... ؛ یا حکایات مناظرۀ سعدی با دختر اورنگزیب، امپراتور گورکانی هند، که چند قرن پس از سعدی میزیسته (همایون کاتوزیان، 303-304). افزونبراین، از وی بهعنوان انسانی زیرک داستانها ساختهاند که مثل شده است؛ چنانکه ضربالمثل «آستینِ نو، بخور پلو»، داستانی دارد و یکی از روایتهای آن را به سعدی نسبت میدهند (واصفی، 2 / 154-156). ممکن است این داستان که در زمان واصفی رایج بوده، براساس داستان «فقیه دانشمند» در بوستان با آغاز «فقیهی کهنجامهای تنگدست / در ایوان قاضی به صف برنشست» (ص 118)، ساخته شده باشد. در میان مردم شیراز داستان «از ما نخورده باشی» (نک : خدیش، 173)، دربارۀ رندی سعدی، و عبارت «بار کج به منزل نمیرسد» (امینی، فرهنگ ... ، 1 / 124) رواج دارد که حکم مثل یافته است. شعر معروف منسوب به سعدی به مطلع «دل بیغم در این عالم نباشد / اگر باشد بنیآدم نباشد» نیز داستانی دارد که حکم مثل یافته است (همو، داستانها ... ، 339-341). برای ضربالمثل معروف «شتر دیدی، ندیدی»، چندین داستان ساختهاند که کهنترین آن را امیر خسرو دهلوی در هشتبهشت (نک : ص 88- 98) آورده است. روایتهای دیگری هم از آن باقی است (ذوالفقاری، داستانها ... ، 607) که دو روایت آن به سعدی منسوب است (نک : انجوی، 1 / 120-121؛ امینی، همان، 193-194). روایت دیگری از این مثل در اقلید رواج دارد: «سعدیا چند خوری چوب شتربانان، دیدی نه» (همو، فرهنگ، 1 / 1189). دربارۀ سخنوری سعدی نیز چنین گفته شده است که خواجۀ خضر (ه م) آب دهان خود را در دهان او انداخته است (احمدعلی، 262). داستان مثل «قطبو، تو که هرگز مسلمان نبی» چنین است: مسعود قطبالدین معروف به ملا قطب شیرازی را عادت بر این بوده است که چون به شهرهای دور به سفر رفتی، گفتی من یهودی هستم و اینک خوابی دیدهام که مرا به دین اسلام هدایت کردهاند. اهل شهر به گرد او جمع شدندی و به قاضی بردندی و اسلام پذیرفتی و مردمان به او تُحف و هدایا دادندی. قضا را در یکی از شهرها سعدی در حلقۀ نظارگیان او بود؛ چون خواهرزادۀ خویش بدید، بشناخت و به لهجۀ ولایتی گفت: «قطبو، تو که هرگز مسلمان نبی» (دهخدا، 2 / 1162). جعفر شهری نیز داستان شفاهی «سعدی و خشتمال» را نقل میکند (نک : ص 739). آرامگاه سعدی نیز همواره مورد توجه مردم بود؛ چنانکه هر سال هزاران تن در چهلمین روز پس از عید نوروز در محوطۀ آرامگاه جمع میشدند و آش نذری دیگجوش میپختند و از بامداد تا شب شادی میکردند. در زیر محوطۀ آرامگاه، چشمۀ آب زلالی جاری است که سرچشمۀ آن قنات معروف به «قنات سعدی» است. آب این قنات در نقطهای از آرامگاه در سطح زمین آشکار میشود که «حوض ماهی» نامیده میشود. مردم بر این باور بودند که یک ماهی قرمز که حلقهای طلایی در بینی دارد، از آب این حوض بالا میپرد و میرود. آنان از گذشته معتقدند ماهیهای این آب مقدساند و هیچکس حق صید آنها را ندارد (جوادی، 14-16، 18؛ افسر، 144-145). ابنبطوطه نیز نقل میکند که مردم برای زیارت قبر شیخ و خوردن غذا در سفرهخانه و شستن لباس به آنجا میآمدند (1 / 265-266). همچنین در چهارشنبۀ آخر سال در چشمۀ آرامگاه شیخ آبتنی میکنند تا هر دردی دارند، مداوا شود (ماسه، I / 151). مردم شیراز و اطراف، باورهایی خاص نسبت به حوض ماهی دارند و عدهای بر آناند که صاحب این آب، حضرت امام حسن (ع) است. گروهی دیگر معتقدند اگر دختر یا پسری دست و روی خود را با این آب بشوید، بختش باز میشود. در گذشته با جام چهلکلید (ه م) روی سر خود آب میریختند. آبتنی در دورۀ پیش از ساخت ساختمان جدید آرامگاه، در روز چهارشنبهسوری مرسوم بود. مردم معتقدند که این آب، مشکلات و گرفتاریها را نیز حل میکند. گاه نیز نامهای برای امام زمان (ع) در آب حوض ماهی میاندازند و حاجت و مشکل خود را مطرح میکنند. در گذشته مردم باور داشتند که این آبْ سحر و جادو را باطل میکند. معمولاً کشاورزان یک ظرف از این آب را برمیدارند و هنگام آبیاری مزارع خود، در جوی میریزند تا مزارع آنها محصول بیشتر بدهد. برخی نیز معتقدند که اگر لباسهایشان در این آب شسته شود، بیماریها را از بدن صاحب لباس میزداید؛ ازاینرو در کوچۀ حمام سعدی لباس میشویند. هرچند امروزه کمتر به چنین کاری دست میزنند، ولی در گذشته تمام صحرای سعدی محل شستن و خشککردن لباس بود (جوادی، همانجا). برخی از سفرنامهنویسان به یادگاریهای فراوانی اشاره کردهاند که دوستداران او بر در و دیوار آرامگاه نوشتهاند (موریه، 2 / 98؛ نیز نک : انصاری، 18، 30).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید