شیر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 20 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/247169/شیر
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
در بیشتر مناطق مثل الموت (حمیدی، 227)، خراسان (شکورزاده، 228- 229)، فامور فارس (ثواقب، 409) و نیز در میان لکها (رضایی، 72) شیر الاغ برای درمان سیاهسرفه مصرف میشود. مردم تهران قدیم برای رفع خارش گوش اطفال، موضع را با شیر و تریاک مالش میدادند و سینهپهلو و چشمدرد آنان را نیز با شیر مداوا میکردند (شهری، طهران، 3 / 173-175). گیلانیها داروی یبوست اطفال را شیر سرد میدانند و همچنین باور دارند به کودک مبتلا به لاغری مفرط باید بهطور پنهانی، مخلوط گاودار (مادهای گرفتهشده از زهرۀ گاو) و شیر خوراند (بشرا، 36-37). سروستانیها غذای کودک مبتلا به زِبرَک را شیر و فرنی میدانند (همایونی، فرهنگ، 474). اهالی منطقۀ الموت برای علاج مارگزیدگی، محل را خراش داده، میمکند و از بالای موضع، گزیدگی را محکم میبندند و روی آن شیر میریزند (حمیدی، 232). مردم منطقۀ فامور فارس در بهبود همین نوع گزش، شیر و شیره را مؤثر میدانند (ثواقب، 389). اهالی لرستان از جوشاندۀ شیر و اسفند بهعنوان دارویی مسهل استفاده میکنند (عسکریعالم، 1 / 258). لکها برای درمان دلدرد مخلوط شیر و رازیانه میخورند (رضایی، 78). در طب مردمی خراسان، حریرۀ تهیهشده از شیر گاو، زیرۀ سبز و آرد برنج برای افزایش شیر مادر توصیه شده است (شکورزاده، 230). عربزبانان خوزستان به فرد مبتلا به بیماری گوام (تصاعد گاز در معده) توصیه میکنند که 40 روز، نان برنج با شیر بدون چربی و مایعات بخورد (پورکاظم، 217). کردهای ایل میلان برای درمان سیاهزخم، گیاهی به نام «گُلهِشِن» را در شیر میخیسانند و روی موضع میگذارند و رویش را میبندند (کلانتری، 28).
در بیشتر مناطق مثل قزوین (گلریز، 1 / 404)، میناب (سعیدی، 279، 288)، احمدآباد جرقویه (کریمی، 71) و در میان اهالی گیل و دیلم (پاینده، 279) شب به بیرون خانه شیر نمیدهند، چون معتقدند که این کار سبب کمشدن سرمایه، خشکشدن شیر گاو یا ایجاد زخمهای ریز روی پستان حیوان میشود. درصورت ضرورت نیز تکهای زغال در شیر میاندازند و بیرون میدهند. مردم تنکابن لگدمالشدن شیر را باعث خشکشدن شیر گاو و گوسفندانشان میدانند (خلعتبری، 98؛ برای آگاهی از باوری مشابه دربارۀ شیر زائو، نک : پاینده، 296). به باور اهالی گیل و دیلم، اگر دهانۀ ظرفی را که با آن شیر به بیرون میدهند، با پارچه ببندند، حیوان دیر حامله میشود. آنان معتقدند که اگر جز شیر چیز دیگری در ظرف شیردوشی بریزند و بپزند، شیر حیوان کم میشود و باید برای حیوان چلهبری کرد. دامداران این منطقه باور دارند ریختن نمک روی کول گاو (برجستگی روی شانه) شیر حیوان را خوشمزه میکند (همو، 279). در خرمدرۀ زنجان، افرادی که در رسم شیرواره شرکت میکنند، برای رفع چشمزخم از گوسفندان و ازدیاد برکت شیر، گوشۀ پارچۀ صافی شیر را منجوق آبی یا سبز میدوزند (ربیعی، 143). اهالی پیرسواران در برگزاری رسم شیرواره اعتقاداتی مشترک با مردم دیگر مناطق دارند، مانند دورداشتن شیر از چشم حسودان و تنگنظران؛ حفظ شیر از چشمخوردن که باعث دردگرفتن پستان حیوان میشود؛ ترکیبنکردن آب با شیر که باعث ازبینرفتن گوسفندان با سیل میشود؛ حرامدانستن شیری که در روز قتل دوشیده شده باشد و واگذاشتن آن برای برهها؛ و ریختن آب حاصل از شستوشوی ظرف شیر در پای درخت یا آب روان (رسولی، 170-171). مردم باور دارند ذات نوزاد از شیر تأثیر میپذیرد. دراینخصوص میتوان به باور مردم دربارۀ اکراهشان از تغذیۀ نوزاد با شیر گاو اشاره کرد (شاملو، حرف ب، دفتر 1 / 738، 842-843؛ کتیرایی، 36). دامداران سیرجانی عقیده دارند اگر خواجه خضر (ه م) از حوالی گلۀ آنان عبور کند، شیر گوسفندانشان زیاد خواهد شد (باستانی، 334). مردم برخی از مناطق استان مرکزی، وجود نانِ شیر را قبل از آمدن عروس به خانه باعث مایهداری و برکتبخشی به خانه میدانستند (حجازی، 167).
نزد عامۀ مردم، استفاده از تعبیر «شیر خشکشدن» رایج است و در مقام مزاح یا متلک به کسی میگویند که زیاد عصبانی میشود، و نیز در دعوا برای تحقیر طرف مقابل به کار میرود (جمالزاده، 262). هنگامیکه بخواهند برای وفور چیزی در جایی غلو کنند، میگویند: «از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه» (شاملو، حرف ت، دفتر 2 / 882). «گاو نُهمنشیر است» در اشاره به فردی به کار میرود که خدمت ارزندۀ خود را با کاری ناپسند یا با منتنهادن از بین میبرد (جعفرزاده، 163؛ عسکریعالم، 3 / 317؛ ذوالفقاری، 2 / 1987). اهالی کوهپایۀ ساوه دربارۀ افراد کمشانس و محروم میگویند: اگر به جوجهمرغ شیر نصیب میشد، مادرش پستان میداشت (سالاری، 413، نیز 415). از دیگر تعابیر کنایی رایج میتوان به این موارد اشاره کرد: دهنش هنوز بوی شیر میدهد؛ آب در شیر داشتن؛ با شیر اندرون شده، با جان به در رود؛ نوبت شیر به بزی هم میرسد؛ شیر دهانش را سوزانده، فوت به ماست میکند؛ و گاوی میغرد که 7 من شیر داشته باشد (دهگان، 674-675؛ دهخدا، 1 / 8؛ شاملو، حرف الف، دفتر 4 / 975، حرف ب، دفتر 2 / 1107- 1108؛ ذوالفقاری، 2 / 1795؛ خدیش، 222؛ عسکریعالم، 3 / 318). دامداران ترکمن اشعاری در ستایش و سپاس از گاو شیرده دارند که به «هولی» مشهور بوده و متضمن اشارات فراوانی به شیر است (معطوفی، 3 / 1197- 1198). همچنین بیشتر ایلات ترانههای شیردوشی دارند (برای نمونه، نک : حنیف، 146-147؛ خیراندیش، 137- 138). در آذربایجان ترانههای شیردوشی «ائیدیرمه» نامیده میشود که ترجمۀ یکی از آنها چنین است: ننهام، میش زیباروی من / کـه گوشهایت بهمانند شکوفهها ست / یک بادیه شیر بده / تا جمع شده و بنوشیم (سفیدگر، ترانهها ... ، 164، 207). در ترانههای سادۀ روستایی، ترانههای بازی، ترانۀ گاهشمار زندگی، لالاییها و ترانههای بارانخواهی (ه م) نیز نشانههایی از شیر وجود دارد (کوهی، 130، 138، 199؛ احمدپناهی، ترانهها ... ، 88؛ ابونصری، 39-40؛ خزاعی، 92، 175، 185، 356، 360؛ سفیدگر، «ترانهها ... »، 76). در داستانها و افسانهها نیز به شیر اشاره شده است و بزبزکان، بز زنگولهپا، مار سیاهچشم، روباه بیدم، اسب آتشین، شیر و آب، شنگول و منگول، و لچککوچولوی قرمز ازآنجملهاند (درویشیان، 1/357- 358، 373، 13/65- 68؛ آقاسی، 47، 118، 136؛ هدایت، 223-224).
مطابق دیدگاههای زردشتی، شیر تازهدوشیدهشده در خوان نوروزی نمـادی است از غذای نوزادان کیهـانی، زیرا بنابه اسطورۀ آفرینش، انسان در سیصدوشصتوپنجمین روز سالآفریده شد؛ بنابراین در جشن زایش آدمیان، همانطورکه کودک نوزاد به شیر نیاز دارد، نوزادان کیهانی نیز به شیر نیاز دارند (فرهوشی، جهان ... ، 61). مولوی شیر را نماد معانی گوناگونی چون علم لدنی و الهامی (دفتر 2/135)، مرتبۀ کمال و پختگی شخصیت، روح (دفتر 2/ 9)، و سخن (دفتر 1/116) دانسته، و در بیان نسبت مخلوقات با خدا و نسبت شیخ با مریدان نیز از مفهوم نمادین شیردهنده و شیرخوار (دفتر 1/50) بهره برده است. بیشتر شاعران پارسی نیز در دیوان اشعارشان به شیر اشاره کردهاند که برای نمونه میتوان از منوچهری دامغانی (ص 34)، خاقانی شروانی (ص 44) و ناصر خسرو (ص 189، 306) یاد کرد. در کتب تعبیر خواب، دیدن شیر حیوان حلالگوشت در خواب را به روزی حلال، کار نیک و سنت پسندیده، و درمقابل، شیرترش را بهخلاف موارد گفتهشده تعبیر کردهاند؛ همچنین بهخوابدیدن شیر حیوانی را که گوشتش مصرف نمیشود، به بیماری و ترس تعبیر نمودهاند (آملی، 1/134؛ نیز نک : حبیش، 309-310).
آشپزباشی، علیاکبر، سفرۀ اطعمه، تهران، 1353 ش؛ آقاسی، گیورگیس، فلکلور ارامنه، تهران، پدیده؛ آملی، محمد، نفائس الفنون، چ سنگی، 1308- 1309 ق؛ ابنحوقل، محمد، سفرنامه (صورة الارض)، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1366-1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ ابونصری، ابراهیم، «اشعار و ترانههای محلی گرگنای کازرون»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 12؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آدابورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ همو، ترانههای ملی ایران، تهران، 1368 ش؛ امیراحمدیان، بهرام، ایل بختیاری، تهران، 1378 ش؛ امیری خوانساری، هوشنگ، فرهنگ باستانی خوانسار، تهران، 1381 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم و محمود ظریفیان، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران، 1371 ش؛ اورنگ، مراد، جشن نوروز، تهران، 1351 ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، خـاتـون هفتقلعه، تهـران، 1363 ش؛ بـاورچی بغـدادی، محمدعلـی، «کارنامه، در باب طباخی و صنعت آن»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛ برهان قاطع؛ برومبرژه، کریستیان، «آشپزی در گیلان»، ترجمۀ آزیتا همپارتیان، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسنزاده، تهران، 1386 ش؛ بشرا، محمد و طاهرطاهری، آیینهای گذر در گیلان، رشت، 1389 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1378 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1352 ش؛ بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، 1369 ش؛ پاشنگ، مصطفى، فرهنگ، تهران، 1377 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم،تهران، 1355 ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعهشناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جامع الصنایع، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جعفرزاده، مصطفى، «اعداد در ادبیات شفاهی مردم دستجردۀ کهک قم»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهـران، 1386 ش، س 2، شم 4؛ جعفـری دوآبسـری، محمـدعلـی، فرهنگ عـامـۀ رودبـار، رشت، 1388 ش؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغـات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حاسب طبری، محمد، تحفة الغرایب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383 ش؛ حمیدی، علیاکبر و دیگران، مردمنگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، 1377 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1382 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1379 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، لالاییها، مشهد، 1384 ش؛ خلعتبری لیماکی،مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ خیراندیش، مهدی، بل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ درویشیان، علیاشرف و رضا خندان (مهابادی)، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران، 1379-1382 ش؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1384 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ دهگان، بهمن، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1383 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ ربیعی، مرتضى، «رسموارۀ توتماخ»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1386 ش، س 2، شم 4؛ رحمانینژاد، زیور، سفرۀ ایل قشقایی، تهران، 1388 ش؛ رزاقی چالگر، مطلب، «مروری برغذاهای محلی روستای چالگر از توابع اردبیل»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 11؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی نورآبادی، علیعباس، «طب و درمان عامیانه در بین قوم لک»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1386 ش، س 2، شم 5-6؛ رضی، هاشم، دانشنامۀ ایران باستان، تهران، 1381 ش؛ روحالامینی، محمود، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران، 1376 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سفیدگر شهانقی، حمید، «ترانههای بارانخواهی در آذربایجان»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1387 ش، س 3، شم 7؛ همو، ترانههای کار در آذربایجان، تهران، 1388 ش؛سلطانی لرگانی، محمود، کجور (تاریخ، فرهنگ و جغرافیای منطقۀ کجور مازندران)، تهران، 1383 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف الف، تهران، 1372 ش، حرف ب، 1377 ش، حرف ت، 1379-1380 ش؛ شعبانی، رضا، آدابورسوم نوروز، تهران، 1379 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1370 ش؛ صد در نثر و صد در بندهش، به کوشش دابار، بمبئی، 1909 م؛ صفینژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ طاقتی احسن، اسدالله، «دام و دامداری در شیرینسو همدان»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1388 ش، س 4، شم 11؛ طاهری، عطا، کوچ، کوچ، تهران، 1388 ش؛ عاشورپور، صادق، نمایشهای ایرانی، تهران، 1389ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1387 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویه، تهران، 1371 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1312 ش؛ فرهوشی، بهرام، جهان فروری، تهران، 1355 ش؛ همو، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران، 1352 ش؛ قاسمی، احد، مغان، نگین آذربایجان، تهران، 1377 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کرمانی، محمدکریم، دقائق العلاج فی الطب البدنی، ترجمۀ عیسى ضیاء ابراهیمی، تهران، 1367 ش؛ کریمی، زهـرا و محمد اکبری، آدابورسوم و فرهنگ عامۀ احمدآباد جرقویه، تهران، 1388 ش؛ کلانتری، منوچهر، «ایل میلان»، هنر و مردم، تهران، 1345 ش، شم 43؛ کوهی کرمانی، حسین، هفتصد ترانه ازترانههای روستایی ایران، تهران، 1347 ش؛ گلریز، محمدعلی، مینودر یا باب الجنة قزوین، قزوین، 1368 ش؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مافروخی، مفضل، محاسن اصفهان، ترجمۀ فارسی کهن از حسین بن محمد آوی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، اصفهان، 1385 ش؛ متون پهلوی، گردآوری جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مزداپور، کتایون، «کاربرد آیینی چند گیاه در نزد زردشتیان معاصر ایران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، س 1، شم 1؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ مشایخی، حبیبالله، نگاهی همهسویه به تنکابن، تهران، 1380 ش؛ مظاهری، علی، جادۀ ابریشم، ترجمۀ ملکناصر نوبان، تهران، 1372 ش؛ مظلومزاده، محمدمهدی، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، تهران، 1383 ش؛ معطوفی، اسدالله، تاریخ، فرهنگ و هنر ترکمان، تهران، 1383 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1361 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1369 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی،تهران، 1364 ش؛ ناصر خسرو، کلیات، به کوشش اقبال صلاحالدین، لاهور، 1977 م؛ نجفزادۀ بارفروش، محمدباقر، واژهنامۀ مازندرانی، تهران، 1368 ش؛ نجمی،ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نقوی، اکبر، فرهنگ گویش گوغر بافت، کرمان، 1386 ش؛ نورالله، «مادة الحیاة»، کارنامه و مادة الحیاة (متن دو رساله در آشپزی از دورۀ صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360 ش؛نیکنام، کورش، از نوروز تا نوروز، تهران، 1382 ش؛ نیکنفس دهقانی، اسلام، بررسی گویش جیرفت و کهنوج، کرمان، 1377 ش؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، ترجمۀ سید عبدالله، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران، 1363 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ همو، گوشههایی از آدابورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ نیز:
Oléarius, A., Moskowitische und Persische Reise, Darmstadt, Progress-Verlag; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Tavernier, J. B., Les Six voyages, Paris, 1981 محمد صبایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید