زمان سنجی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 25 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246886/زمان-سنجی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
در شاخص دودیواری نهبندان در جنوب خراسان، فاصلۀ نشانههایی را که میان دو دیوار بود، حتى به اجزاء کوچک یک «تَشْ» (برابر با 6/ 3 دقیقه) تقسیم کرده بودند (نقوی، 131-132). در ایران باستان، گاه از سازههای معماری برای زمانسنجی با آفتاب استفاده میکردهاند. ولفگانگ لنتز یکی از اهداف بنای تختجمشید را بررسی گردش خورشید و تثبیت و تعیین آغاز سال، توسط شاه هخامنشی میداند. طبق نظر او اخترشناسان در بنای تختجمشید حساب کرده بودند که اگر نور خورشید هنگام غروب، به جای معینی از ساختمانهای غربی برسد، بامداد روز بعد، پرتوهای نخستین روشنایی روز به جای پیشبینیشده در تالار صدستون خواهد افتاد. در این هنگام، شاه را به تالار میبردند و در سرسرا در انتظار برخورد نخستین پرتو خورشید بر چهرۀ شاه میایستادند و آغاز سال را جشن میگرفتند (ص 222، 224). در نقش رستم نیز بر هریک از 3 ضلع شرقی، غربی و جنوبی بنا، 6 شاخص خورشیدی به شکل پنجرهنما دیده میشود. هریک از ضلعهای بنای نقش رستم با 4 جهت اصلی، 16 درجۀ غربی انحراف دارد که کاربری نجومی آن را نشان میدهد. تغییرات زاویۀ میان گوشههای آفتابسنجهایی که در 3 سوی بنا وجود دارد، با تغییرات زاویۀ طلوع خورشید در آغاز ماههای گوناگون سال برابر است. برای اندازهگیری زمانهای کمتر از ماه، مانند روز از ضلعهای شرقی و غربی بنا استفاده میشده است؛ در 3 سوی این بنا، دیوار شاخصی نیز وجود داشته است. از همۀ عناصر این بنا حتى با سایۀ پلههای آن ماهها، هفتهها و ساعات مختلف روز را تشخیص میدادهاند (همو، 37- 55).
شبها که آفتاب و سایهای نبود، برای تقسیم تاقِ شب به اجزاء کوچکتر، با استفاده از ویژگی و انتظام طلوع و غروب ستارهها زمانسنجی میکردند که در نقاط مختلف، این امر حتى در مجموعۀ روستاهای یک منطقه اشکال متفاوتی داشت؛ مثلاً در میبد، از ستارۀ گَز، پرویز و زحیل (زحل) برای زمانسنجی استفاده میشد. گز یک مجموعۀ مرکب از 3 ستاره است که یکی در جلو به نام دست و دو دیگر در عقب به نام دنبالۀ گز است. پرویز نیز یک مجموعۀ متراکم از ستارگان است. زحیل برای زمانسنجی طلوع ستاره، مبدأ محاسبه قرار میگیرد. اول پرویز طلوع میکند که 7 یا 8 تشت (هر سبو یا تشت چهاردانگی 5/ 7 و ششدانگی 11-12 دقیقه است) از شب گذشته است؛ 5/ 10 تشت از شب گذشته، دنبالۀ اول، 5/ 11 تشت از شب گذشته، دنبالۀ دوم، و 3 تشت بعد، زحیل طلوع میکند. پس تا طلوع زحیل، جمعاً 17 تشت از شب گذشته است. این نسبتها همیشه ثابت است، جز اینکه طلوع پرویز هر شب «نیم تشت» (5/ 3 دقیقه) جلو میافتد (جانباللٰهی، چهل، 56-57، 59). به روایت دیگری از مردم میبد، در شب دهم اسفند که آغاز نخستین فصل زراعی است، ساعت 12 شب، ستارهای به نام «مَدیشیر» از شرق طلوع میکند و 19 سبوی چهاردانگی (2 ساعت و 22 دقیقه) پس از آن، ستارۀ «جَدْی» بیرون میآید. شب نوروز حَمَل طلوع میکند و از شب طلوع حمل، تمام ستارهها هر شب 3 دقیقه زودتر طلوع میکنند. از حمل تا پرویز 17 سبو (= تشت) است تا شب پنجاهم نوروز؛ از پنجاهم به بعد، پیشآمد ستارهها را هر دو شب 7 دقیقه میگیرند (زمانِ کوتاهشدن روز کمتر است). پس از 5/ 9 سبو (یک ساعت و 12 دقیقه) دنبالۀ اول پرویز میآید؛ 5/ 10 سبو (یک ساعت و 17 دقیقه) بعد، ستارهای میآید به نام دنبالۀ دوم پرویز؛ 3 سبو (5/ 22 دقیقه) پس از آن، ستارۀ گز میآید (از پرویز تا گز 3 ساعت میشود)؛ 14 سبو (یک ساعت و 45 دقیقه) بعد، 4 ستارۀ راست هم میآیند به نام «دورنگی». از هنگام طلوع «بشن»، پیشآمد ستارهها هر 5 شب 21 دقیقه میشود. 15 سبو (یک ساعت و 52 دقیقه) که میشود، زحل میآید. از زمان طلوع زحل، هر 3 شب 15 دقیقه پیشآمد ستارهها را میگیرند و هر شب دو سبو (15 دقیقه) از بالا آمدن زحل را میاندازند. باقی آن را حساب میکنند؛ آن وقت آذرماه میآید و باز آبها هرز است (پایان فصل زراعت است) (حیدریهزاده، 77- 78). مردم بیدۀ میبد با طلوع و غروب ماه نیز زمانسنجی میکردند. ماه در شب اول، 7 تشت پس از طلوع و در شبهای بعد تا شب 14، هر شب 7 تشت دیرتر غروب میکند. شب 14 طلوع و غروب ماه «بنوم» به «بنوم» است، یعنی با طلوع و غروب خورشید همراه است و پس از آن تا شب آخر در ماههایی که 30 روز است، هر شب 7 تشت زودتر غروب میکند. اگر سی (30) کم باشد (ماه 29 روز باشد)، غروب ماه در شب آخر، 5/ 3 تشت پس از طلوع است (جانباللٰهی، همان، 57). در تفرش شاخص سنجش زمان در شب با این ستارهها ست:
این ستاره در دهم اردیبهشت ماه در نیمهشب از طرف شرق به چشم میخورد و هفتهای یک دانگ (نیم ساعت) بر زمان طلوع آن افزوده میشود. مثلاً اگر در هفتۀ اول در ساعت 12 شب طلوع کند، هفتۀ بعد زمان طلوع آن ساعت 5/ 12 است. اگر کسی دو تسوج آب داشته باشد و در ساعت طلوعِ این ستاره تحویل بگیرد، باید با طلوع خورشید آب را تحویل بدهد.
از روز دهم تیر ماه وقتی این ستاره روبهروی قبله قرار گیرد، ساعت 12 شب است که پس از آن، هفتهای یک دانگ بر زمان طلوع آن افزوده میشود و با غروب آن ستارۀ دنبالهدار پروین طلوع میکند که وقتی دم آن بالا میآید، 4 دانگ به صبح مانده است.
این ستاره یک تسوج به طلوع خورشید مانده ظاهر میشود. کسی که مثلاً دو دانگ (سهم) آب دارد، وقتی دُم این ستاره بالا آمد، آب را تحویل میگیرد و تا طلوع آفتاب زمان دارد (صفینژاد، نظامها، 220). در نیریز ستارۀ گاو، جو، مرغ، هِرِه (تکستاره)، بیامار (تکستاره)، پَرْسپَر، پروین (خوشۀ پروین)، پَروبَشْت، بشتِ مار و تیر ستارگان تابستانی، و سَرِ سُرخ، نیمه سر سرخ، رُخ و نیمهرخ ستارگان زمستانیاند، که فواصل زمان طلوع آنها از یکدیگر چندان تفاوتی با هم ندارند و اختلاف اندک است (پیشآهنگ، 545).
در هر شب از سال، یکی از این ستارگان را که در موقع غروب آفتاب طلوع میکرد یا پیش از آخرین ستارهای که پس از غروب آفتاب از افق سر میزد، اختر سرشب مینامیدهاند و اوقات آن شب را از روی موقع این ستاره و اخترانی که پس از آن طلوع میکردند، با توجه به فاصلۀ زمانی طلوع آنها تعیین مینمودند. چون هر ستاره هر شب 4 دقیقه زودتر از شب قبل طلوع میکند، هر 5 شب یک فین زودتر طلوع میکند. در اردیبهشت گاو اختر سرشب، در خرداد جو اختر سرشب و در نیمۀ آخر خرداد مرغ اختر سرشب خواهد بود و به همین ترتیب، هر ستاره چندین شب، اختر سرشب خواهد بود (همانجا).
در قناتهایی که خردهمالکان در اکثریت قرار دارند، به علت وجود سهام کمتر از ساعت، به وسیلهای نیاز دارند که اندازهگیری زمانهای کوچکتر امکانپذیر باشد. پیش از اختراع و رواج ساعت، برای این منظور از ظرفی به نام تشت یا پیمانه استفاده میکردند. حتى در قناتهایی که با نظام تاقبندی اداره میشد، در مواردی که هوا ابری بود، بهخصوص شبها، برای زمانسنجی از تشت استفاده میکردند (جانباللٰهی، چهل، 57؛ نقوی، 132؛ نیز نک : ه د، طاس و فنجان). استفاده از تشت برای زمانسنجی تا آن حد عمومیت داشت که در دیوان آب ایران باستان، حقابهها برای افراد یا دهات با مشخصکردن شمار «پیمانه مدت» تعیین شده بود (رضا، 87). استفاده از تشت برای زمانسنجی نیز در بیشتر نقاط ایران و هرجا که از قنات برای آبیاری استفاده میشد، با نام خاصی رایج بود (برای آگاهی بیشتر، نک : صفینژاد، نظام، 284؛ جانباللٰهی، تحقیقات).
تیار در فرهنگ میبد به معنی مرتب بودن است و تشت تیاره در واقع تشتی بود که از آن برای تنظیم زمان تشتهای دیگر استفاده میکردند؛ زیرا هر تشت پس از مدتی که به کار گرفته میشد، بر اثر شعه گرفتن (رسوب گذاشتن) یا ساییدگی، منفذ آن تنگ یا گشاد، و درنتیجه سبک یا سنگین میشد که در صورت اول، دیرتر و در حالت دوم، زودتر پر میشد و میافتاد (زیر آب میرفت). ازاینرو، هر چند وقت یک بار آن را با تشت تیاره که نزد میراب یا یکی از افراد معتمد محل نگهداری میشد، میسنجیدند؛ اگر نقصی داشت، به ترمیم آن میپرداختند، اگر در اثر ساییدگی سبک شده بود، قطعۀ کوچکی سرب به آن جوش میدادند، اگر منفذ آن رسوب داشت، با نخی از موی بز رسوبات را میساییدند، و اگر منفذ گشاد بود، با ضربهزدن به مهرۀ سربی که در زیر آن قرار داشت، تنگترش میکردند. تعمیر و خرید تشت جدید و مهره از وظایف میراب بود (همو، چهل، 60-61). در نائین، به چنین طاسی «شاهطاس» میگفتند که لای پنبه نگهداری میشد (صفینژاد، همان، 317).
مسگرها از روی نمونۀ موجود تشت میساختند. برای سوراخکردن و تنظیم زمانی سبو و اجزاء دانگهای درونی آن سبو را نزد سبوبند میبردند؛ او با سنجش وزن و مدت زمان، ته آن را سوراخ میکرد و خطوط دانگ را نیز با سنجش زمان فاصلۀ 5 خط نامساوی ــ که از لحاظ زمانی مساوی بود ــ محاسبه میکرد (همو، «آبیاری ... »، 84).
نوعی زمانسنجی با کارکردی برخلاف تشت بود، یعنی در زمانسنجی به جای اینکه ظرفی از آب پر شود، از آب خالی میشد که نمونۀ آن در سگزآباد بلوک زهرا وجود داشته است. آل احمد دربارۀ آن چنین نوشته است: یک کوزۀ کوچک گردنشکسته که از دهانۀ شکستۀ آن چوب کوتاهی وارد کردهاند که ریسمانی وسط آن بسته است و ته کوزه را به دقت سوراخ کردهاند، آن را پر از آب میکنند و میآویزند؛ آبش که خالی شد، یک واحد زمانی است که اسم آن قله، و زمان آن 5 دقیقه است (ص 36-37). خوارزمی نیز از نوعی ساعت آبی به نام دَبَّة الساعات یاد میکند که برای نشاندادن زمان، باید از فشار آبی که در ظرف مخصوص بود، کم میشد (ص 221). در تاریخهای محلی یزد، از رصدخانهای به نام «وقت و ساعت» نام بردهاند که در برابر درگاه مدرسۀ رکنیۀ یزد قرار داشت و سازوکار پیچیدۀ آن همانند ساعت آبی بود (نک : کاتب، 123- 125).
با خواندن خروس نیز زمانسنجی آغاز میشده است. خروس در شب 3 نوبت میخواند. در الموت، خروسخوان اول ساعت 30/ 1 بامداد، خروسخوان دوم ساعت 2 بامداد، و خروسخوان سوم هنگام شفق است (حمیدی، 210). در هیچان، شب را با بانگ پرندهای به نام کولی زمانسنجی میکنند. این بانگ را «کولیگوآنگ» یعنی بانگ کولی مینامند. کولی پرندهای شبیه به بلبل است که در طول شب، دو بار آواز میخواند: یک بار ساعت 7 بعدازظهر، زمانی که میخواهد بخوابد و بار دیگر ساعت 4 صبح، وقتی که از خواب بیدار میشود. مبدأ زمانسنجی کولیگوآنگ در نوبت اول برابر با 9 ساعت است و در نوبت دوم که به آن «پیش کولیوَنک» میگویند، از 4 صبح شروع میشود و تا 7 صبح ادامه دارد و برابر با 3 ساعت است (جانباللٰهی، سفرنامه، بش ).
برای محاسبۀ افت زمان در مواردی که کشاورز باید آب را از نقطهای تحویل میگرفت و در محل دورتری استفاده میکرد، اگر فاصلۀ «پیش آوردن» آب، کمتر از حدی بود که قابل اندازهگیری با تشت (یک دانگ) یا درج در دفتر میراب (کمتر از 5/ 3 دقیقه) باشد، موقع تحویل به نفر پس از خود، مقداری کاه در آب میریخت. از آن لحظه تا وقتی که آب کاه را به محل شرب بیاورد، نفر بعد که این مدت به حساب او ست، حق «بستن» آب را ندارد. او نیز به نوبۀ خود، از همان نقطه کاه میاندازد و این کار توسط نفرات بعد آنقدر تکرار میشود تا فاصله به حد قابل سنجش با تشت برسد. در قنات جدید فیروزآباد، کمترین زمان قابل حسابرسی در دفتر میراب، نیم تشت (= 5/ 3 دقیقه) است و این مدتزمانی است که آب این قنات فاصلهای معادل 50 قدم را طی میکند. ازاینرو، هنوز هم با منسوخ شدن تشت و رواج زمانسنجی با ساعت، در چنین مواردی، هرگاه فاصله کمتر از 50 قدم باشد، کاه میاندازند (جانباللٰهی، چهل، 95، نیز تحقیقات). در خویدک یزد نیز برای احتساب مَده (پیش آوردن آب) از یک آببند تا آببند دیگر، کاه در آب میریزند و تا رسیدن کاه به آببند دوم، زمان آن را با ساعت میسنجند و از سهم کشاورز آخر کم میکنند (همو و دیگران، 81). در روستای شمسی (اردکان یزد) نیز این شیوه رایج است (صفینژاد، «آبیاری»، 91). گنابادیها به کاه «پوخ» میگویند و آن برای همسایهها و کسانی است که همپَل (کَرْت) هستند. سر محل آببندی، روی آب پوخ میریزند و به محض اینکه پوخ به بند رسید، مسیر آب را تغییر میدهند (کریمی، 132).
در میبد تقریباً از دهۀ 1330 ش بهتدریج برای سنجش زمان در نظام آبیاری از ساعت استفاده میکردند. میرابها و کارگزاران امر قنات ساعت جیبی معروف به سهخط (ساعتهایی که ارقام آن با اعداد لاتین نوشته شده بود) را به کار میبردند. تا نیمۀ اول دهۀ 1340 ش، ساعت را با غروب آفتاب روی عدد 12 کوک و تنظیم میکردند که در اصطلاح به آن بنومکوک میگفتند. دسته (کلید کوک، البته مراد عدد 12 بود که در مقابل دستۀ کوک قرار داشت) را بهعنوان یک عنصر ثابت و معیار در نظر میگرفتند و در اعلام زمان نیز از واژۀ تشت استفاده میکردند؛ ازاینرو، در هر شبانهروز یک بار در طلوع و بار دیگر در غروب آفتاب، ساعت روی دسته یا عدد 12 قرار میگرفت. در مواردی که شب و روز با هم اختلاف داشت، میزان اختلاف شب و روز را محاسبه، و آن را به دسته اضافه یا از آن کسر میکردند. درهرحال باید هر بار که دو خالِ (عقربه) ساعت روی دسته قرار میگرفت، تاق شب یا روز تمام میشد. امروزه، هرچند ساعتِ میرابها و آبیاران با ساعت رسمی کشور تنظیم میشود و در دورافتادهترین روستاهای یزد نیز دیگر تشت و فنجانی در کار نیست، ولی هنوز پس از گذشت نیم قرن از رواج ساعت، واژۀ تشت از زبانشان نیفتاده، و فرهنگ ساعت جایگزین آن نشده است (جانباللٰهی، چهل، 62).
تاقسلار (سالار) اگر میخواست تقلب کند، یا سوراخ تشت را گشاد میکرد که تشت زودتر پر شود، یا با استفاده از غفلت کشاورزی که نوبت آبیاری او بود، چند مشت آب در تشت میریخت که زودتر پر شود. در مواردی که خوابش میبرد و ناگهان بیدار میشد و تشت را در ته آب میدید، به حساب احتمالات، یک یا دو مهره را به طرف دیگر میگذاشت. در خویدکِ یزد که برای نگهداری حساب به نخ گره میزدند، مسئول تشت اگر میخواست تقلب کند، با استفاده از غفلت دارندۀ نوبت آبیاری، یک گره به نخ میزد (همو و دیگران، 81). متقابلاً نوبتدار هم از چرتزدن یا غفلت تاقسلار یا مسئول تشت استفاده میکرد و با سیفال (ساقه) گندم (همانند نی) آب تشت را میخورد تا دیرتر پر شود، یا یکی ـ دو مشت از آب تشت را خالی میکرد و یا یک مهره را به جای اول باز میگردانید (جانباللٰهی، تحقیقات).
چون حمل تشت در برخی از موارد دشوار بود، معمولاً تاقسلار یا سرجهپیما که گنابادیها به او میراب یا مؤلف میگویند (کریمی، 224)، در یک محل مخصوص به نام تاقگاه (در میبد) یا برج مستقر میشد. در مواردی که به حسابرسی همۀ قناتهای یک روستا همزمان و با مدیریت خاصی میپرداختند، مثل کاخْک گناباد، مؤلف و همکاران او اتاقک خاصی به نام خانهفنجان داشتند (کریمی، همانجا؛ مکاری، 510-511). در این موارد، مدت زمانی خاص برای طی مسافت شارب بعدی تا رسیدن به محل تحویل آب، در نظر گرفته میشد که سرجهپیما عنوان راهپا به او میداد و او این فاصله را به سرعت میدوید تا زودتر به مقصد برسد (جانباللٰهی، تحقیقات). در مواردی که فاصله خیلی زیاد بود، از شیوۀ صدارسانی استفاده میکردند، بدینترتیب که چند نفر به بالای برجهایی که به فواصل معین برای استراحت میراب و تاقسلار در صحرا ساخته شده بود، میرفتند و در زمان مقرر، با اعلام تاقسلار که از لفظ «آهو» استفاده میکرد، این لفظ را برای یکدیگر تکرار میکردند و صدا را به گوش کسی که در نوبت بود، میرسانیدند (همو، چهل، 160).
آل احمد، جلال، تاتنشینهای بلوک زهرا، تهران، 1352 ش؛ بررسی کلی طایفۀ مبارکی، سازمان برنامه و بودجه، مرکز پژوهش خلیج فارس و دریای عمان، 1356 ش، ج 2، شم 22؛ پاپلی یزدی، محمدحسین و دیگران، قنات قصبۀ گناباد، یک اسطوره، مشهد، 1379 ش؛ پیشآهنگ، محمدعلی، «قناتهای شهرستان نیریز»، مجموعه مقالات قنات، یزد، 1379 ش، ج 2؛ جانباللٰهی، محمدسعید، آب مایۀ حیات سامان، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1372 ش؛ همو، تحقیقات میدانی؛ همو، چهل گفتار در مردمشناسی میبد، تهران، 1383 ش، دفتر اول؛ همو، سفرنامۀ مردمشناختی سیستان و بلوچستان، در دست انتشار؛ همو، «شیوههای استحصال و مدیریت سنتی توزیع و حفاظت منابع آب در بلوچستان»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، س 7، شم 27- 28؛ همو، مردمنگاری شهرستان ساوجبلاغ، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1372 ش؛ همو، نقش قنات و شبکههای آبیاری در معماری سنتی بم، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1374 ش؛ همو، «نگاهی گذرا به مردمنگاری شهرستان مهریز»، فرهنگ یزد، یزد، 1386 ش، س 8، شم 33؛ همو و دیگران، مردمنگاری شهرستان یـزد، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1376 ش؛ همو و سلیم سلیمیمؤید، مردمنگاری شهرستان شاهرود، سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1373 ش؛ حمیدی، علیاکبر، مردمنگاری الموت، تهران، 1384 ش؛ حیدریهزاده، محمود، بلوک میبد، تهران، 1357 ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، ترجمۀ حسین خدیوجم، تهران، 1362 ش؛ رضا، عنایتالله و دیگران، آب و فن آبیاری در ایران باستان، تهران، 1350 ش؛ زندمقدم، محمود، حکایت بلوچ، تهران، 1370 ش؛ صفینژاد، جواد، «آبیاری سنتی در روستای شمسی رستاق (بخش اشکذر) یزد»، جشننامۀ دکتر محمدحسن گنجی، به کوشش ایرانپور جزنی، تهران، 1371 ش؛ همو، نظام آبیاری سنتی در نائین، تهران، 1384 ش؛ همو، نظامهای آبیاری سنتی در ایران، تهران، 1359 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1341 ش؛ عبدالله گروسی، عباس، جغرافیای تاریخی ناحیۀ بمپور بلوچستان، تهران، 1374 ش؛ کاتب، احمد، تاریخ جدید یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ کریمی، اصغر، سفرنامۀ دشت کویر، سمنان، 1389 ش؛ لنتز، ولفگانگ، «نقش تختجمشید از نظر گاهشماری»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1347 ش، س 16، شم 67؛ مکاری، محمد، «نظام مدیریت مصرف آب در قنات کاخک»، مجموعه مقالات قنات (نک : هم ، پیشآهنگ)؛ نقوی، نقیب، «روش آبیاری سنتی در نهبندان و قناتهای آن»، تحقیقات جغرافیایی، مشهد، 1368 ش، س 4، شم 3؛ نوبان، مهرالزمان، مردمنگاری شهرستان دلیجان، تهران، 1382 ش؛ هنری، مرتضى، «زندگی و تقسیم آب در خور»، مردمشناسی و فرهنگ عامـۀ ایـران، تهـران، 1353 ش، س 1، شم 1.
محمدسعید جانباللٰهی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید