صفحه اصلی / مقالات / زمان سنجی /

فهرست مطالب

زمان سنجی


آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 25 دی 1398 تاریخچه مقاله

زَمانْ‌سَنْجی، سنجش زمان برای آب‌رسانی و تقسیم عادلانۀ سهم آب در کشاورزی سنتی و گاهی برای شناخت اوقات شرعی، تقویم و گاه‌شماری در فرهنگ مردم. زمان‌سنجی تا پیش از واردشدن دستگاه ساعت به ایران، با این شیوه‌ها صورت می‌گرفته است: 

1. تاق‌بندی

در همه‌جا به‌ویژه در سرزمینهای حاشیۀ کویر، گام اول زمان‌سنجی تقسیم شبانه‌روز به دو تاق (طاق) یا تاقه و سپس به اجزاء کوچک‌تر است که اگر این بخشها در نام هم متفاوت باشند، از یک اصل و قاعده پیروی می‌کنند؛ مثلاً در بلوچستان، شبانه‌روز به دو بیل تقسیم شده است و هنگام نیز معادل آن محسوب می‌شود (بررسی ... ، 268- 269). در هشتگرد نیز شبانه‌روز به دو هنگام، و در سوهان طالقان، هر شبانه‌روز به دو زیوار تقسیم می‌شود (جانب‌اللٰهی، آب ... ، 60). در گناباد نیز اصطلاح دوتاق رواج دارد (پاپلی، 183). در این شهر اصطلاح تای نیز رایج است و آن مقدار آبی است که در نصف یک شبانه‌روز به زمین داده می‌شود. چون در فصلهای گوناگون سال، فاصلۀ زمانی غروب آفتاب تا طلوع آن برابر نیست، صاحب هر قطعه زمین در هر نوبت (در یک مدار)، یک‌بار در روز و یک‌بار در شب برای زمین خود آب می‌گیرد (کریمی، 132، 198). در تاق‌بندی، از طلوع آفتاب تا غروب «تاق روز»، و از غروب تا طلوع آفتاب «تاق شب» است. 
در تلک‌آباد کاشان، در تابستان که هوا به‌شدت گرم است، تاقها را به دو نیمۀ سرد و گرم تقسیم می‌کنند؛ به‌این‌ترتیب که از نیمۀ شب تا ظهر، نیمۀ سرد، و از ظهر تا نیمۀ شب، نیمۀ گرم محسوب می‌شود (صفی‌نژاد، «قناتها ... »، 219-220). 
ازآنجاکه در روز اول فروردین شب و روز مساوی است، اهالی نیریز فارس هرکدام از اینها را به 36 فِیْن (واحد تقسیم آب) یا 12 ساعت تقسیم کرده‌اند، اما در روزهای بعد، به‌تدریج از طول شب کاسته، و به روز اضافه می‌شود؛ چنان‌که در اول تیرماه، روز به 14 ساعت (42 فین) و شب به 10 ساعت (30 فین) می‌رسد. ازاین‌رو، اختلاف و تغییر شب و روز در این 3 ماه، 4 ساعت یا 12 فین است که 6 فین آن به روز اضافه و 6 فین از شب کاسته شده است. به طور متوسط، این تغییرِ روز با شب را به هر 15 روز یک فین تقسیم می‌کنند (پیش‌آهنگ، 544). 
در مکانهای گوناگون، واحد بزرگ‌تر سنجش زمان را به واحدهای کوچک‌تری تقسیم می‌کنند؛ مثلاً اجزاء تاق در میبد، به ترتیب نیم‌تاق (معادل 6 ساعت)، تأسو (= طسوج، برابر با 3 ساعت) و نیم‌تأسو (5/ 1 ساعت) است (جانب‌اللٰهی، چهل ... ، 52). در خور، هر واحد شبانه‌روز به 4 نیمروز تقسیم می‌شود: از طلوع خورشید تا نیمروز (ظهر)، نیمروز صبح؛ از نیمروز تا غروب خورشید، نیمروز ایواره (ایوار = عصر)؛ از غروب تا نیمۀ شب، نیمروز سر شب؛ و از نیمۀ شب تا طلوع خورشید، نیمروز آخر شب است (هنری، 68). 
در بلوچستان، بیل واحد تقسیم شبانه‌روز است، ولی اجزاء آن در جاهای گوناگون تنوع بسیاری دارد. در پارود ایرانشهر هر شبانه‌روز 4 دِن و هر دن 6 ساعت است. در میرجاوه، اجزاء بیل «نیم‌بیل» و چهار یک ¼  بیل است (جانب‌اللٰهی، «شیوه‌ها ... »، 68). در بمپور، هر بیل 8 تسو و هر تسو معادل 5/ 1 ساعت، و در ابتر بلوچستان، اجزاء بیل چارک (= 3 ساعت)، هشتک (= 5/ 1 ساعت) و تاس (= نیم ساعت) است (عبدالله، 102، نیز نک‍ : حاشیۀ 3). در نیریز، اصطلاح تاق برای نوعی مَقْسَم به کار می‌رود و از دو اصطلاح فین آبی و فین اختری برای تقسیم شبانه‌روز استفاده می‌شود. هر فین آبی معادل 36 دقیقه، و هر فین اختری برابر با 20 دقیقه است و چون محاسبه با فین اختری آسان‌تر است، از این واحد استفادۀ بیشتری می‌کنند. بر این اساس، هر شبانه‌روز 72 فین اختری است (صفی‌نژاد، نظامها ... ، 230-233). در مواردی که منابع آبی از ترکیب آب چند قنات یا چشمه (ه‍ م‌م) شکل گرفته، یا یک منبع به چند شاخه تقسیم شده باشد، اجزاء کوچک‌تر تاق را هم تاق می‌گویند؛ مثلاً در صفی‌آباد کاشان، با آنکه هر شبانه‌روز دو تاق، و هر تاق برابر با 75 سرجه است، هر دو ساعت را هم یک تاق و برابر با 10 سرجه، و یک روز (صبح تا شب) را 6 تاق محاسبه می‌کنند (جانب‌اللٰهی، تحقیقات ... ). 
در لتحُر کاشان، هر شبانه‌روز 150 سرجه است و هر 10 سرجه را اهل آن مزرعه یک تاق می‌گویند (ضرابی، 63). در راوند کاشان، مجموع آب 5 قنات پس از یکجا شدن، به 4 جوی شش‌دانگی تقسیم می‌شود. هر شبانه‌روز را نیز به 8 تاق تقسیم کرده‌اند (جانب‌اللٰهی، تحقیقات). چشمۀ سلیمانیه (ه‍ م) در فین کاشان، به 11 جوی، و هر جوی به 28 تاق، و در مجموع به 308 تاق تقسیم شده است (ضرابی، 77). در گناباد، هر تاق 7/ 85 فنجان و هر شبانه‌روز 171 فنجان است (پاپلی، 183). در سوهان طالقان، هر شبانه‌روز 3 زیوار است، و اجزاء آن 4 چنگه، چنگه (= 4 ربع)، ربع (= 4 ثلث) و ثلث است، که هر ثلث برابر با 5/ 7 دقیقه است (جانب‌اللٰهی، مردم‌نگاری ... ، 72). در یزد، اجزاء تاق به‌ترتیب نیم‌تاق، نیم‌جره و یک‌دانگ است (همو و دیگران، 119). در بُنادک مهریز، هر تاق 4 بهر، و هر بهر معادل 3 ساعت است (جانب‌اللٰهی، «نگاهی ... »، 56). 

نشانه‌ها و وسایل سنجش زمان در تاق‌بندی

برای محاسبۀ پاره‌وقتها در نظام تاق‌بندی، بیشتر از سایه استفاده می‌شد؛ مثل سایۀ انسان، سایۀ چوب، سایۀ بیل، سایۀ دیوار، سایۀ سنگ، سایۀ کوه، سایۀ درخت، حتى سایۀ میخی که به دیوار کوبیده می‌شد، و جز اینها (همو، چهل، همانجا). 

سایۀ انسان

یک نفر رو به خورشید می‌ایستاد و اندازۀ سایۀ خود را با علامتی مشخص می‌کرد. آنگاه این فاصله را خودش یا شخص دیگری با طول قدم (از نوک انگشت تا پاشنۀ پا) اندازه می‌گرفت. محاسبۀ این اندازه‌ها در زمانهای مختلف روز شکل خاصی داشت؛ مثلاً در میبد، در پیش از ظهر، هر وقت طول سایه به 7 پا (قدم) می‌رسید، به آن تأسوی صبح یا نیم‌چاشت می‌گفتند، یعنی یک تأسو (3 ساعت) از طلوع آفتاب گذشته، و یک تأسو به ظهر مانده است. وقتی طول سایه به صفر می‌رسید و انسان سایه نداشت، تأسوی پیشین یا نیم‌تاق (= ظهر) بود. در بعدازظهر نیز وقتی طول سایه به 7 قدم می‌رسید، تأسوی پسین بود؛ ولی پس از آن، چون هرچه به غروب آفتاب نزدیک می‌شدند، سایۀ انسان طولانی‌تر از خودش می‌شد، چنان‌که طول سایه به 3 برابر قد انسان می‌رسید، ازاین‌رو، در تأسوی دومِ بعدازظهر، وقتی طول سایه به 21 قدم می‌رسید، آن را 5/ 1 تأسو محاسبه می‌کردند (همان، 53-54). 
در ایراجِ خور و بیابانک، طول سایۀ میراب فاصلۀ زمانی صبح تا ظهر شرعی را نشان می‌داد (صفی‌نژاد، نظام ... ، 304). در مزرعۀ چهه در خور، اگر سایه 13 پا (طول کف پا با کفش) بود، ساعت 4 بعدازظهر، و اگر 15 پا بود، 5/ 4 محاسبه می‌شد (همان، 308- 309). در آشتیان، سایۀ دشتبان را پی (طول کف پا، واحد اندازه‌گیری طول، مانند وجب) می‌کردند که به «هفت‌پی» یا «زمان وعده» معروف بود و تاق شب با آن آغاز می‌شد (همان، 309-311). در ابرقو، طول سایۀ انسان را پی می‌کنند و هر پی را یک فَد می‌گویند که برابر با 20 دقیقه است. هر شبانه‌روز 72 فد است (همو، نظامها، 236-237). در دلیجان، هر 8 پا را یک ساعت محاسبه می‌کردند. در خاوۀ دلیجان در بعدازظهر، وقتی طول سایۀ انسان به 11 پا می‌رسید، تاق شب آغاز می‌شد (نوبان، 160-161). 
در تفرش، شاخص پی کردن از نیمۀ بهار (15 اردیبهشت) تا نیمۀ مرداد به مدت 3 ماه قابل اجرا ست. پیش و پس از آن، این روش اندازه‌گیری صحیح درنمی‌آید، چون زاویۀ تابش خورشید بیش از حد، نوسان به خود می‌گیرد. طریقۀ پی کردن به این ترتیب است که زارع پشت به خورشید می‌ایستد، ابتدای سایۀ خود را علامت می‌گذارد، و آن را پی، و شمار پیها را بر دو تقسیم می‌کند و نتیجه را بر ساعت طلوع خورشید می‌افزاید؛ مثلاً اگر زمان طلوع خورشید 6 صبح و شمار پیها 7 باشد، زمان موردنظر 5/ 9 خواهد بود (صفی‌نژاد، همان، 217- 218). در قلعۀ نوخرقان برای پی‌کردن، سایۀ یک فرد معتمد روستا را، که به اصطلاح خوش‌پا بود (یعنی اندازۀ طول کف پای او در حد یک انسان بالغ معمولی بود)، به عنوان پی‌کُن انتخاب می‌کردند و او طول سایۀ خود را پی می‌کرد. از طرف صبح، وقتی طول سایه به 10 پی برسد، 3 ساعت از طلوع خورشید گذشته است و پس از آن، چون طول سایه کوتاه‌تر است، هر 3 پی برابر 3 ساعت خواهد بود و عکس آن در طرف بعدازظهر است که هرچه به غروب آفتاب نزدیک می‌شود، طول سایه طولانی‌تر خواهد بود (جانب‌اللٰهی و سلیمی، 70). 

سایۀ چوب (شاخص چوبی)

در بلوچستان، چوبی را به زمین فرومی‌کنند و سایۀ آن را با پا اندازه می‌گیرند؛ هر 30 پا برابر یک بیل است که 12 ساعت می‌شود (بررسی، 268؛ زندمقدم، 48). در جندق، چوبی به طول 5/ 1 متر و به ضخامت حدود 2 سانتی‌متر را در سطح زمین در پهنۀ مسطحی و در حفره‌ای به عمق 12 سانتی‌متر به طور کاملاً عمودی فرومی‌کردند. برای مطمئن‌شدن از عمودی بودن چوب، ریگی را از رأس چوب، خیلی آهسته به سمت زمین رها می‌ساختند. اگر ریگ در انتهای چوب در سطح زمین فرود می‌آمد، چوب کاملاً عمودی تشخیص داده می‌شد. در این حالت، نخستین اشعۀ خورشید که در هنگام صبح به چوب می‌تابید، سایۀ آن در جهت غرب، و بعدازظهر به طرف شرق بود. در دو طرف چوبِ شاخص، که به نشانگاه شهرت داشت، با زاویۀ انحراف کمی از تابش خورشید، 12 سنگ در روی خط مستقیمی در سطح زمین به‌طور ثابت قرار می‌دادند، 6 سنگ در طرف غرب و 6 سنگ در طرف شرق. در این حالت، فاصلۀ سنگها در روی خطِ مستقیم از هم نابرابر، ولی از نظر زمانی با هم برابر بودند (صفی‌نژاد، نظام، 285-286، نظامها، 187- 188). 
در روستای دستجرد شاهرود، از چالۀ نیمروز استفاده می‌کردند. این چاله به عمق نیم متر بود که در وسط آن، چوبی به ارتفاع 3-4 سانتی‌متر کوبیده بودند. وقتی چوب سایه نداشت، ظهر یا نیمروز بود (جانب‌اللٰهی و سلیمی، همانجا). در تفرش، تکه‌چوبی به اندازۀ 4 انگشت را در زمین فرومی‌برند. به هنگام ظهر، زمانی‌که سایۀ چوب به اندازۀ خود چوب (4 انگشتِ باز) می‌رسید، 3 ساعت از ظهر گذشته بود. اگر این سایه به 5/ 1 برابر می‌رسید، ساعت 5/ 4 بعدازظهر بود. همچنین هنگام طلوع خورشید، با احتساب طول سایۀ یک چوب یک‌متری ــ که قبلاً به زمین فـرو کرده بـودند ــ به همان ترتیب کـه دربارۀ سایۀ انسان عمل می‌شد، زمان را می‌سنجیدند (صفی‌نژاد، همان، 218). 

سایۀ بیل

ابزار اندازه‌گیری برای سنجش پاره‌وقتها همان بیل آبیاری بود که در زمین فرومی‌بردند و سایۀ آن را پی می‌کردند؛ به همین سبب، بیل یکی از واحدهای زمان‌سنجی است. در بلوچستان، هر بیل مساوی 30 پی و معادل 12 ساعت است (زندمقدم، همانجا؛ جانب‌اللٰهی، نقش ... ، 68). در تفرش، اندازه‌گیری با دستۀ بیل نیز مرسوم بوده است (صفی‌نژاد، همان، 218- 219). 

سایۀ دیوار

در گلپایگان، دیوار مشخصی را در کوچه‌ای درنظر می‌گرفتند که به هنگام ظهر، سایه‌اش در کنار سنگی ثابت در کف کوچه قرار گیرد. هنگامی‌که سایه به نقطۀ معینی از سطح سنگ می‌رسید، پایان یک تاق و آغاز تاق دیگر بود (همان، 183). در بم نیز دیواری را به‌عنوان شاخص داشتند که طول سایۀ آن را در ساعات مختلف روز، با فروکردن چوبهای کوچکی در زمین مشخص کرده بودند. رسیدن سایۀ دیوار به هرکدام از چوبها زمان مشخصی از روز را نشان می‌داد (جانب‌اللٰهی، همان، 59). 

سایۀ سنگ

در قنات لغدم سامان، سنگ نشانه‌ای به نام «آب‌گرون» داشتند. آب‌گرون دو سنگ کوچک و بزرگ بود که در فاصلۀ نیم ذرع یا 3 چارک از یکدیگر قرار داده بودند؛ وقتی سایۀ سنگ بزرگ به سنگ کوچک می‌رسید، دو ساعت به غروب مانده بود (همو، آب، 31). 

سایۀ کوه

در روستای سینقان دلیجان، از صبح تا ظهر با طول سایۀ انسان، و از ظهر به بعد با سایۀ کوه زمان‌سنجی می‌کردند. قسمتهای مختلف دامنۀ کوه را به نامهای مختلف نام‌گذاری کرده بودند و سایه به هر قسمت که می‌رسید، آن را یک ساعت و نیم حساب می‌کردند (نوبان، 160). در بُنادک یا بُنافت یزد نیز سایۀ کوه نشانه‌ای برای زمان‌سنجی بود (جانب‌اللٰهی، «نگاهی»، 56-57). 

سایۀ درخت

در الموت، سایۀ درخت شاخص برای تقسیم زمان در نظام آبیاری بود (حمیدی، 149). 

سایۀ میخ

در دهشیر یزد، میخ بلندی را به دیوار می‌کوبیدند و سایۀ آن را اندازه‌گیری می‌کردند. سایه به دو بخش کوتاه و بلند تقسیم می‌شد که با گِل در روی دیوار مشخص شده بود؛ سایۀ کوتاه در بهار و تابستان، ظهر بود و خط بلند ظهر پاییز را نشان می‌داد (صفی‌نژاد، نظامها، 239). 

سایۀ نشون یک‌دیواری

در میبد، دیواری به ارتفاع 5/ 1 و طول 2 متر بود که در محل تاقگاه یا بَنومگاه (محل تقسیم تاق)، در فضایی کاملاً باز به صورت شمالی ـ جنوبی ساختـه بودند. در هنگام طلوع، نور خورشید به طور عمود بر یک سطح دیوار، و در بعدازظهر به سطح دیگر آن می‌تابید و زمان‌سنجی بر حسب کیفیت سایۀ دیوار در صبح و بعدازظهر صورت می‌گرفت؛ مثلاً وقتی طول سایه با طول دیوار برابر بود، به آن نیم‌چاشت می‌گفتند و وقتی دیوار سایه نداشت، نیم‌تاق یا پیشین (ظهر) نامیده می‌شد. در بعدازظهر، وقتی طول سایه با طول دیوار مساوی بود، می‌گفتند یک تأسو از ظهر گذشته، و تأسوی «پسین» است. هنگامی‌که طول سایه 3 برابر طول دیوار بود، یک تأسو و نیم از ظهر گذشته، و فقط نیم تأسو به غروب باقی مانده بود. به همین سبب، تأسوی دومِ بعدازظهر را تأسوی غروب یا «شُو» (= شب) می‌گفتند. با نشانه‌های مشخصی که در دو طرف دیوار بر روی زمین مشخص کرده بودند، اجزاء کوچک‌تر زمان تا نیم تأسو (5/ 1 ساعت) را هم می‌توانستند اندازه‌گیری کنند (نک‍ : جانب‌اللٰهی، چهل، 53- 55). 
در بلوچستان نیز برای زمان‌سنجی از نشان یک‌دیواره استفاده می‌کردند. یک نمونۀ آن در روستای قریه ملا، از توابع نیک‌شهر، به نام سنگ دِمْن وجود داشته است که طول آن از آرنج تا نوک انگشت، و رو به شرق در زمین تعبیه شده بود؛ به طوری که خورشید به محض طلوع بر آن می‌تابید. برای تشخیص زمانهای کوتاه‌تر چوبهای کوچکی (خار درخت خرما) در فواصل معینی در زمین قرار داشت که طول سایۀ سنگ را در دو جهت شرق و غرب به مقاطع مختلف زمانی تقسیم می‌کرد؛ فاصلۀ هر چوب برای هر سهم، یک انگشت یا به اصطلاح «مُردانه» بود (همو، «شیوه‌ها»، 69). 
در هیچان، روستای دیگر نیک‌شهر، از همین وسیله استفاده می‌شد که شروع آن از 7 صبح بود و تا شب ادامه داشت. در این روستا، فـاصلۀ هر خار از یک تا 5 انگشت بود و این فـاصله در هر دو سوی سنگ (طرف صبح و بعدازظهر) هرچه از سنگ دورتر بود، بیشتر می‌شد. اختلاف فاصله‌ها در رابطه با سرعت حرکت سایه در طول روز بود که هرچه به سنگ (یعنی به ظهر) نزدیک می‌شد، سرعت کم، و هرچه دور می‌شد، سرعت هم بیشتر می‌شد. فاصلۀ خارها نیز نام مشخصی داشت و هر واحد متعلق به یک نفر بود. نخستین واحد «دوکه‌بن» بود که از 7 صبح شروع می‌شد و وقتی فاصلۀ خار اول تا دوم را طی می‌کرد، برابر با 3 ساعت بود. دومین واحد «دوکه‌سر» حدفاصل خار دوم تا سوم و برابر با یک ساعت بود. واحد سوم «نیام‌دِمن» نام داشت که به معنی وسط روز است. این واحد به دو بخش تقسیم می‌شد: نیمی از آن در جلو و نیم دیگر در پشت سنگ نشان قرار داشت و در مجموع، دو ساعت بود (یک ساعت آن پیش از ظهر و یک ساعت دیگر بعد از ظهر است). پس از آن، «پش‌دمن» بود که فاصلۀ نخستین خار در طرف غرب نشان تا خار دوم، و برابر با دو ساعت بود. سپس، «پسین» برابر با دو ساعت، «روچ‌کپ» (حدفاصل پسین و غروب) یک ساعت، «مغرب» یک ساعت و «پژدمن‌شب» برابر یک ساعت بود. از آن پس، دوباره «کولی‌گوآنک» شروع می‌شد. چون جهت تابش خورشید در تابستان و زمستان متفاوت بود، جای نشان تابستان با زمستان فرق داشت (همو، سفرنامه ... ، بش‍‌ ). 

سایۀ نشون دودیواری

در میبد، در فاصله‌ای برابر با ارتفاع نشون اول، دیوار دیگری می‌ساختند و تمام اندازه‌های بیرونی را به داخل، به روی دیوار و حدفاصل دو دیوار منتقل می‌کردند. در این حال، فاصلۀ صبح تا ظهر را از شکل قرارگیری سایۀ غربی که روی دیوار شرقی می‌افتاد، اندازه‌گیری می‌کردند. وقتی دیوارها سایه نداشتند، نیم‌تاق (ظهر) بود. در بعدازظهر، سایۀ دیوار شرقی که به سمت دیوار غربی پیشروی می‌کرد، ملاک سنجش بود. وقتی سایه فاصلۀ دو دیوار را طی می‌کرد و به پای دیوار غربی می‌رسید، تأسوی پسین بود و وقتی سایه به نوک دیوار غربی می‌رسید، خورشید غروب می‌کرد، و تاق روز تمام می‌شد. نشان دودیواری گامی به پیش بود و نسبت به نشان یک‌دیواری دست‌کم 3 مزیت داشت: الف ـ فضای کمتری را می‌گرفت و علائم و نشانۀ آن محفوظ‌تر بود؛ ب ـ از فاصلۀ دور نیز قابل استفاده بود؛ ج ـ دو فاصلۀ زمانی کوچک‌تر به کاربری آن افزوده شد (دو نیم تأسوی صبح و عصر) (جانب‌اللٰهی، چهل، 56). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: