صفحه اصلی / مقالات / ریسندگی /

فهرست مطالب

ریسندگی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 24 دی 1398 تاریخچه مقاله

در گیلان و آذربایجان شرقی دوک و چرخ ریسندگی هردو در کنار هم برای ریسندگی به کار می‌روند. در مناطق شاهسون‌نشین و دهات تات‌نشین درۀ شاهرود و تالش جنوبی فقط از چرخ ریسندگی استفاده می‌شود. در سایر نقاط، بسته به مورد استعمال، پشم را با چرخ یا دوک می‌ریسند. استعمال دوک یا چرخ در مرحلۀ اول بستگی به روند کار دارد. با دوک می‌توان در هرجا، مثل خانۀ همسایه یا هنگام پاییدن گوسفندان ــ در برخی جاها چوپانان نیز کار نخ‌ریسی را انجام می‌دهند ــ نشسته یا ایستاده، و در اوقات آزاد روز ریسندگی کرد (بازن، 128). 
ریسندگی با چرخ کاری کاملاً زنانه، و محتاج فضای بزرگ‌تر، وقت بیشتر و کاری مداوم و بدون تغییر مکان است. عوامل فنی نیز باعث به‌کارگیری متناوب این دو وسیله می‌گردد، زیرا چرخ ریسندگی پشم را به‌طور یکنواخت، و دوکْ آن را به‌طور فشرده‌تر می‌ریسد؛ به‌خصوص از دوک برای ریسیدن موی بز که سفت و درهم، و از چرخ برای ریسیدن پشم که رشتن آن آسان‌تر است، استفاده می‌کنند (همانجا). زن ریسنده با دست راست دستۀ چرخ را به گردش درمی‌آورد و با دست چپ تارهای فتیلۀ پشمی را که سر آن را به دور دوک پیچانده است، می‌کشد (همو، 131). 
نخ‌ریسی با دوک مانند کار با چرخ شامل 3 حرکت است: ریسنده تارهای پشم را از یک دسته پشم که به دور بازوی خود پیچانده است، می‌کشد؛ سپس با کشیدن میلۀ دوک بر روی ران خود و یا چرخاندن لنگر، حرکتی دورانی به دوک می‌دهد که در اثر آن، نخ به دور میلۀ دوک پیچیده می‌شود؛ در پایان کار، نخ روی دوک را دور یک وزنۀ صلیب‌مانند و یا دور خود میلۀ دوک می‌پیچانند. در ناحیۀ تالش پشم ریسیده را در روستای نمندان «قاتما»، و در گردسایه و دیلمان و جز اینها «یاپو» می‌نامند (همو، 132-134). 
در گیلان، تار ابریشم مثل الیاف پشم ــ که از پشت‌سرهم‌کردن و تابیدن آنها نخ پشم حاصل می‌گردد ــ کوتاه نیست، بلکه تار ابریشم بلند و به اندازۀ ظرفیت خود پیله است. این تار به‌تنهایی بسیار نازک است و باید تعدادی از آنها را باهم بتابانند تا نخ مورد نظر حاصل شود. فنون تهیۀ نخ ابریشم، بسته به نوع محصول مورد نظر، تغییر می‌کند. ابریشم یا به‌وسیلۀ چرخ کشیده می‌شود، یا اینکه برای ریسیدن ابریشم نخاله و خرده‌ابریشم از دوک استفاده می‌کنند (همو، 117). 
در مازندران، وجود ابزارهای ریسندگی و بافندگی در میان مردم بسیار روزمره و معمول بود و استفاده از آنها در مثلها و سخنان کنایی كاری عادی به شمار می‌آمد که نمونه‌های آن چنین است: «پدر انجام داد و پدربزرگ زحمت کشید؛ ابزار پشم‌ریسی، پشم را ریسید و چوقا درست کرد»، که منظور از این سخن طولانی این است كه پدر و پدربزرگ زحمت کشیده‌اند و تو بهره می‌بری،‌ یا از فضل پدر تو را چه حاصل؛ «وسیلۀ ریسندگی در آمل است و دوک در ساری؛ خدایا تو خودت کار را درست کن»،‌ كه در مورد انتظار و امیدواری بیهوده می‌گویند؛ «همین‌جا بنشین و به فکر دوک ریسندگی و رشته‌های خودت باش»، که منظور این است كه در کار دیگران دخالت نکن. در الاشت مازندران به رسم کمک به دیگران، اصطلاح «قرضی» را به كار می‌برند. منظور این است كه عده‌ای از زنان روستا وقت و نیروی كار خود را به زنی قرض می‌دهند و همه در یک خانه جمع می‌شوند و پشمهای آن خانه را می‌ریسند و می‌تابانند و کلاف و آمادۀ بافت می‌کنند. روز بعد که نوبت نفر بعدی است، شخصی که قبلاً نخهایش آماده شده است، به کمک او می‌آید و قرضش را به وی ادا می‌کند، و به همین ترتیب، به خانۀ همۀ افراد می‌روند و کارها را دسته‌جمعی تمام می‌کنند (رستمی، 79-80). 
زیلو (ه‍ م) یکی از مهم‌ترین صنایع دستی استان یزد است که تمام مراحل تولید آن در محل انجام می‌شود. پیش‌تر مواد اولیۀ آن نیز در منطقه وجود داشت. نخ پنبه که به‌عنوان مادۀ اولیه و پایۀ تولید زیلو ست، در گذشته به کمک چرخهای نخ‌ریسی در محل تولید می‌شد و برای تاروپود زیلو به کار می‌رفت. این نخ در اصطلاح محلی «هُری» یا «شِلیط» یا «نخ رسمی» نام داشت. ظرافت زیلو به کیفیت مرحلۀ نخ‌ریسی، و البته دقت در بافت بستگی داشت و زیلویی که با نخ رسمی بافته می‌شد، از استحکام زیادی برخوردار بود (علی‌محمدی، 31). در میبد یزد، دستگاه ریسندگی را چخِ ریسی (چرخ ریسندگی)، و عمل ریسیدن را چخْ‌ریسی می‌گویند. زنان با این دستگاه نخ پنبه و نخ پشم تهیه می‌کردند. تا دهۀ 1350 ش کمتر خانه‌ای بدون این چرخ نخ‌ریسی بود. چخ‌ریسی هنری زنانه و معیاری برای انتخاب همسر خوب بود. در دوره‌ای، ریسندگی با چرخ نخ‌ریسی رونق داشت و زنان در شبهای زمستان محافل خاصی با عنوان «چخ‌ریسون» داشتند که محفلی برای مبادلـۀ اخبار و شایعه و هر نوع اطلاعات دیگر بـود (جانب‌اللٰهی، 374). در اردکان یزد مرسوم بود کسانی که وقت یا حوصلۀ ریسیدن نداشتند یا تنبلی می‌کردند، پشم را به ریسنده می‌دادند تا بریسد؛ برای دستمزدِ پشم‌رشتن، آرد جو یا گندم می‌دادند (طباطبایی، 572). 
در کرمان نیز ریسندگی را با دست انجام می‌دادند و کارگران زن در شهر و روستاهای مجاور در سرتاسر سال به کار اشتغال داشتند. این زنان پشمهای حلاجی‌شده را با چرخهای ریسندگی بومی که کارایی زیادی داشت، می‌ریسیدند و مزد خود را برحسب وزن پشم دریافت می‌کردند (ادواردز، 233). مردم کوهپایۀ ساوه برای ریسیدن نخ، از چرخ نخ‌ریسی و دوک استفاده می‌کنند. زنان به‌خصوص زنان مسن، در هنگام ریسندگی زیر لب زمزمه‌ای سر می‌دهند که با صدای سوزناک چرخ نخ‌ریسی در هم می‌آمیزد (سالاری، 183-184). در روستای کهن بیاضه، در حاشیۀ کویر، قالی‌بافی رواج دارد. در این اواخر، اهالی پیلۀ کرم ابریشم را وارد می‌کنند و می‌جوشانند و خشک می‌کنند و الیاف آن را می‌ریسند. معمولاً مردان و زنان در سنی که قادر به قالی‌بافی نیستند، به کار ریسندگی مشغول می‌شوند (سپهری، 86). در اورازان بالاطالقان، هرکس پشم دامهای خود را در اوقات بیکاری با دوک می‌ریسد (آل‌احمد، 60). 
موضوع ریسندگی به باورهای مردم نیز راه یافته است: در کرمان برای رفع تب، دختر نابالغی را وامی‌دارند تا ریسمانی را بریسد؛ پیش از طلوع آفتاب، 7 «قل هو الله» بر ریسمان می‌خوانند و هربار گرهی بر ریسمان می‌زنند؛ این ریسمان را به دست شخص تب‌دار می‌بندند تا وقتی که تب او قطع شود؛ همین‌که تب او قطع شد، ریسمان را درون آب می‌اندازند (لاریمر، 62-63). مردم باور داشتند كه کار تهیۀ لوله‌های پنبه‌ای (گاله) را که زنان برای رشتن آماده می‌کنند، باید حتماً تا شب جمعه تمام كنند؛ در غیر این صورت، برای اهل خانه شوم خواهد بود (راسخ، 185). اگر زنی در خواب ببیند که مشغول دوك‌ریسی است، ولی یک تار سفید و یک تار سیاه می‌ریسد، تعبیرش آن است كه این زن افزون بر شوهرش، با مرد دیگری هنبازی دارد (خواب‌گزاری، 294). 
ریسیدن نخ همیشه كاری زنانه و به‌خصوص ریسیدن آن با چرخ، مختص زنان مسن بوده و انتساب چرخ‌ریسی به مردها نوعی توهین تلقی می‌شده است. در داستان بهرام چوبین آمده است که هرمز برای تحقیرکردن بهرام دستور داد تا دوکدانی سیاه به همراه دوک و مقداری پنبه برای وی بفرستند (فردوسی، 7/ 580). در تهران قدیم نیز اگر دامادی در شب زفاف قادر به انجام وظیفه‌اش نمی‌شد و به قول تهرانیها «پشت در می‌ماند»، صبح، یکی از چرخهای نخ‌ریسی را که متعلق به پیرزنان بود، با مقداری پشم یا پنبه جلوش می‌گذاشتند، بدین معنی که هنوز مرد نشده است و باید پنبه بریسد؛ به این ترتیب، او را تحقیر می‌کردند (شهری، طهران ... ، 3/ 134-135، حاشیۀ 136). 
زنان سمنانی باور دارند در موقع شروع یك ریسندگی تازه، اگر حركتی یا حرفی از كسی صادر شود، كار سنگین می‌شود و تمام‌شدن آن به طول می‌انجامد یا ممكن است بیماری و ناراحتی خاصی پیش بیاید؛ ازاین‌رو، وقتی زن نخ‌ریس سمنانی کار تازه‌ای را شروع می‌کند، در نخستین لحظه‌ای كه می‌خواهد چرخ نخ‌ریسی را به حرکت درآورد، از همۀ اطرافیان، از بزرگ و کوچک، درخواست می‌کند که همه در جای خود بی‌حرکت و ساکت باشند تا کار زودتر و به خوبی و سلامت پایان پذیرد. این رسم را «پادَگیت» می‌گویند (احمدپناهی، 322). 
در وزوان اصفهان، یکی از امتیازات دختری که برای عروس خانواده انتخاب می‌شد، مهارت در چاروکار، یعنی نخ‌ریسی و جولایی بود (رسولی، 37). شیرازیها مثلی با این مضمون دارند: «هرچه ریسیده بودیم، پنبه شد»، که برای کار بی‌نتیجه‌ای گفته می‌شود که به طریقی منتفی می‌گردد (خدیش، 278)؛ این مثل تقریباً در همه‌جای ایران وجود دارد. نخ‌ریسی در روستاهای اطراف تهران قدیم، هم سرگرمی بود و هم كار؛ برای نمونه، یکی از سرگرمیهای زنان و مردان سالمند روستاهای اطراف تهران این بود که دوکی دستی تهیه می‌کردند و اوقات فراغت خود را به ریسیدن الیاف می‌گذراندند؛ زنان سرپرستی هم که نان‌آور نداشتند، چرخ نخ‌ریسی تهیه می‌کردند و پشمهای دیگران را مزدی می‌ریسیدند (شهری، تاریخ ... ، 4/ 424). 
موضوع ریسندگی زنان به افسانه‌ها نیز راه یافته است. در افسانه‌ای از دختری تنبل یاد شده است که از سنگینی کار به چرخ نخ‌ریسی گلایه می‌کند و چرخ نیز به زبان می‌آید و او را به‌سبب تنبلی سرزنش می‌کند (جاوید، 1/ 27- 28). در افسانه‌ای دیگر، باز هم از دختر تنبلی یاد می‌شود که زن تاجری می‌شود. تاجر به سفر می‌رود و مقدار زیادی پشم برای همسرش می‌گذارد تا بریسد. زن تاجر وقت خود را صرف پذیرایی از همسایگان می‌کند و پشمها ریسیده‌نشده باقی می‌ماند. وقتی همه‌چیز تمام می‌شود، زن باعجله و بی‌وقفه شروع به نخ‌ریسی می‌کند و این‌بار همسایگان برایش آش می‌پزند و می‌آورند. او که فرصت آزادكردن دستش را برای خوردن ندارد، از آنها می‌خواهد آش را روی دستش بریزند تا بلیسد، و در همین حال می‌گوید: «نمی‌دانم بریسم یا بلیسم». دختر شاه پریان که استخوان در گلویش گیر کرده بود، صحنه را می‌بیند و به‌شدت می‌خندد و استخوان از گلویش بیرون می‌پرد. شاه پریان به جبران آن، دستور می‌دهد همۀ پشمهای زن را بریسند و همۀ کمبودهای خانه را سر جایش بگذارند (وکیلیان، 330-331؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : پزشکیان، 117- 119؛ علمداری، 138-142؛ درویشیان، 13/ 105-107). 
گیلانیها به بازی آفتاب‌مهتاب (ه‍ م)، پنبه‌ریسی می‌گویند؛ ضمن این بازی، یکی از بازیکنان می‌گوید: پنبه می‌ریسم، و دیگری می‌گوید: تو بیا پایین تا من پنبۀ اعلا بریسم (غلامی، 60-61). این بازی در تهران «آفتاب مهتاب چه رنگه؟» نام دارد.

مآخذ

آل‌احمد، جلال، اورازان، تهران، 1357 ش؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب و رسوم مردم سمنان، تهران، 1383 ش؛ ادواردز، س.، قالی ایران، ترجمۀ مهین‌دخت صبا، تهران، انجمن دوستداران کتاب؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه‌صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ بازن، م. و ک. برومبرژه، گیلان و آذربایجان شرقی، ترجمۀ مظفرامین فرشچیان، تهران، 1365 ش؛ بیکر، پاتریشیا، منسوجات اسلامی، ترجمۀ مهناز شایسته‌فر، تهران، 1385 ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361 ش؛ تناولی، پرویز، قالیچه‌های شیری فارس، تهران، 1356 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1385 ش، دفتر دوم و سوم؛ جاوید، هوشنگ، نقش زن در موسیقی مناطق ایران، تهران، 1382 ش؛ جزمی، محمد و دیگران، هنرهای بومی در صنایع دستی باختران، تهران، 1363 ش؛ خدیش، حسین، فرهنگ مردم شیراز، شیراز، 1385 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ دانشگر، احمد، فرهنگ جامع فرش ایران، تهران، 1372 ش؛ درویشیان، علی‌اشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، تهران، 1382 ش؛ دیگار، ژان پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ راسخ، شاپور، «آداب و رسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش، ج 1؛ رستمی، مصطفى، دست‌بافته‌های سوادکوه، تهران، 1386 ش؛ رسولی، عباس، شهر وزوان اصفهان، تهران، 1386 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379 ش؛ سپهری، منصوره، بیاضه، روستایی کهن بر کران کویر، تهران، 1387 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شیشه‌گر، آرمان، گزارش کاوش محوطۀ باستانی سرخ‌دُم‌لَکی کوهدشت ـ لرستان، فصلهای 2-4، تهران، 1384 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ طوسی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ علی‌محمدی اردکانی، جواد، پژوهشی در زیلوی یزد، تهران، 1386 ش؛ غلامی، اباذر، بازیهای محلی گیلان، رشـت، 1390 ش؛ فاضلی نشلی، حسن، تغییرات سیاسی و اجتماعی دشت قزوین، تهران، 1386 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ کریمی، اصغر، سفر به دیار بختیاری، تهران، 1368 ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، 1371 ش؛ گلاب‌زاده، محمدعلی، زن کرمانی، روشنای زندگانی، کرمان، 1390 ش؛ گیرشمن، رومن، سیلک کاشان، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1379 ش؛ لاریمر، د. ل. ر.، فرهنگ مردم کرمان، به کوشش فریدون وهمن، تهران، 1353 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لوروا ـ گوروان، آندره، انسان و ماده در فرایند تکامل و فنون، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1390 ش؛ مبانی تمدن صنعتی، به کوشش موریس دوما، ترجمۀ عبدالله ارگانی، تهران، 1362 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1373 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، کتابخانۀ کاوه؛ وکیلیان، احمد، قصه‌های مردم، تهران، 1379 ش؛ وولف، هانس ا.، صنایع دستی کهن ایران، ترجمۀ سیروس ابراهیم‌زاده، تهران، 1372 ش؛ یاکوبی، هاینریش، «مواد مورد کاربرد در فرش‌بافی»، ترجمۀ مصطفى ذاکری، سیری در هنر ایران، به کوشش آرثر پوپ و فیلیس اکرمن، تهران، 1387 ش، ج 6؛ نیز: 

Allemagne, H. René. d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Rice, C. C., Persian Women and Their Ways, London, 1923. 
اصغر كریمی
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: