صفحه اصلی / مقالات / ریسندگی /

فهرست مطالب

ریسندگی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 24 دی 1398 تاریخچه مقاله

ریسَنْدِگی، ریسیدن الیاف گیاهی و حیوانی با استفاده از ابزارها و وسایل و فنون سنتی، و تبدیل آنها به نخ و ریسمان نازک به‌منظور به‌کارگیری در مصارف متنوع. 
ریسندگی سنتی بر دو نوع است: یکی، با دوكهای دستی ساده که معمولاً زنان در حالتهای راه‌رفتن، ایستاده یا نشسته، و در هر جایی، الیاف را با سرعت کمتر، ولی با مهارت بیشتر می‌ریسند؛ دوم، ریسندگی با چرخ ریسندگی خانگی که فقط می‌توان در جایی ثابت، به حالت نشسته و با سرعت بیشتر، به کار ریسیدن پرداخت. نوع دیگر، ریسندگی جدید و صنعتی است که در کارخانه‌های بزرگ به عمل می‌آید و معمولاً در مراکز شهرها، و با نیروی ماشین و دوكهای بسیار زیاد دایر می‌گردد (دانشگر، 269). در این مقاله، جنبۀ خانگی و سنتی ریسندگی مورد نظر است. 
ابزارهای ریسندگی عبارت‌اند از: شانۀ حلاجی، انواع دوک دستی، و چرخ ریسندگی. چرخ ریسندگی ماشینی است که با چرخاندن دستۀ آن، حرکت مداوم چرخشی در دوک ایجاد می‌کند و یکـی از زیباترین ماشینها ست (لوروا ـ گوران، 109). ساده‌ترین شکل حرکت دوک دستی، نوع دورانی مداوم آن است که ریسنده با دو انگشت شست و سبابه به آن وارد می‌کند و پره یا لنگر این حرکت را تشدید و مداوم می‌کند و الیاف را به هم می‌تاباند. در پاره‌ای موارد، با گذاشتن میلۀ دوک بین ران و کف دست، و حرکت‌دادن سریع دست، حرکت دورانی مداوم را بر دوک وارد می‌کنند (همو، 107). برای منظم‌ترشدن تاب نخ، دوک باید تا حد ممکن با منبع اصلی پشم یا پنبه فاصله بگیرد و پایین‌تر باشد (مبانی ... ، 406). جهت چرخش دوک نخ‌ریسی یا در مسیر حرکت عقربه‌های ساعت است یا بالعکس آن. اگر جهت گردش دوک در مسیر حرکت عقربه‌های ساعت باشد و رشته‌ها همچون حرف s به دور هم بتابند و ریسیده شوند، در توضیحات فنی آن، جهت ریسیدن به‌اختصار s خوانده می‌شود و معکوس آن با حرف z مشخص می‌گردد (تناولی، 27). تاب معمولی نخهایی که با دست و دوک ریسیده می‌شوند، از راست به چپ است، مگر اینکه ریسنده چپ‌دست باشد (یاکوبی، 2808). چرخ ریسندگی پشم را به‌طور یکنواخت، و دوکْ آن را به‌طور فشرده‌تر می‌ریسد (بازن، 128). پشمی كه خیلی سفت و متراکم ریسیده شده باشد، رنگ را به‌آسانی به خود جذب نمی‌کند (یاکوبی، همانجا). 
در اساطیر ایران آمده است: کیخسرو روزی دستور داد حتى یک نفر نباید بیکار باشد. پیرزنی به کیخسرو مراجعه کرد و از پیری خود شکوه سر داد که نمی‌تواند کاری کند. کیخسرو دستور داد برای پیرزن چرخی برای ریسندگی بسازند (نک‍ : گلاب‌زاده، 309). 
از محوطۀ باستانی سرخ‌دُم‌لَکی کوهدشت لرستان، چرخ دوک ریسندگی دست‌ساز از گل پخته و چرخ دوک ریسندگی از سفال دست‌ساز به دست آمده است (شیشه‌گر، 276- 278).
زنانِ دوک‌ریس، سر رشته‌ها را ــ كه با دو انگشت سبابه و شست به هم فشرده شده‌اند ــ به قلاب سر دوک می‌پیچانند و با یک دست دوک را روی زانو تاب می‌دهند و با دست دیگر پشم یا پنبه را که از یک سر به‌صورت باریکی به رشتۀ سر چنگک متصل شده است، به‌آرامی به تاب درمی‌آورند و همین‌که رشتۀ نخ بـه درازای فـاصلۀ دست و زانو ــ یعنی حدود یک گز ــ رسید، آن را به دور چوب محور دوك می‌پیچند و دوباره به تابیدن رشتۀ دیگر می‌پردازند و این کار را همچنان ادامه می‌دهند تا تودۀ قطور مخروطی‌شکل از رشته‌های پشم یا پنبه به دور این محور پیچیده شود؛ آن تودۀ مخروطی‌شکل را «دوکچه» می‌نامند ( لغت‌نامه ... ، ذیل دوک). 

سابقه

از زمانی که پوشاک غیرپوستی به وجود آمده، باید ریسندگی نیز وجود می‌داشته است. دربارۀ ریسندگی در دوره‌های متفاوت زندگی در ایران، شامل دوره‌های سنگ، مفرغ، و آهن، اشاره‌های باستان‌شناختی فقط به دوکهای یافت‌شده در محوطه‌های باستانی است؛ به‌عنوان نمونه، گیرشمن نوشته است: پیداشدن تعداد زیاد دوکهایی که از گل خام درست شده‌اند، در سیلک نشانگر صنعت ریسندگی و بافندگی است (1/ 78). گیرشمن از پیداشدن دوک در دورۀ دوم سیلک سخن گفته است (1/ 42). پیداشدن انواع دوک در حفاریهای باستان‌شناختی از لایه‌های گوناگون باستانی ایران، گویای قدمت دیرینۀ این صنعت دستی است. کشفیات باستانی، ازجمله تعداد زیادی دوک، در منطقۀ شهداد کرمان، سابقۀ ریسندگی در ناحیۀ کرمان را به حدود 000‘5 سال قبل (000‘ 3 ق‌م) می‌رساند (گلاب‌زاده، همانجا). از تپۀ قبرستان دشت قزوین نیز تعدادی سردوک [چرخ لنگر] دست‌ساز از گل پخته و استخوان (فاضلی، 94)، و از محوطۀ باستانی سرخ‌دم‌لکی کوهدشت لرستان تعدادی سردوک تراشیده از سنگ مربوط به دوره‌های نوسنگی و آهن (شیشه‌گر، 253) به دست آمده است. 
در اساطیر ایران نیز اشاراتی به ریسندگی شده است: فردوسی بریدن پشم و موی از پشت میش و بره، و رشتن آنها را به تهمورث دیوبند نسبت می‌دهد (1/ 35). در نوروزنامه نیز به‌وجودآمدن پیشه‌هایی چون بیرون‌آوردن ابریشم از پیله، و انگبین از زنبور، بافندگی، آهنگری و درودگری را به هوشنگ منتسب کرده‌اند (ص 7). در زبان پهلوی به دوک همان دوک می‌گفتند (مکنزی، 245)، كه این خود نشان از قدمت این ابزار و صنعت ریسندگی دارد؛ همان‌طورکه در داستان کرم هفتواد نیز به وجود گروهی از دختران ریسنده که با دوک کار می‌کرده‌اند، اشاره شده است (فردوسی، 6/ 170 بب‍‌ ). 
در متون تاریخی اطلاعاتی دربارۀ ریسندگی وجود دارد: در قرن 4 ق/ 10 م، در مکان جغرافیایی کوچک و آبادی به نام بصنا در خوزستان، نزدیک شوش، زن و مرد پشم‌ریسی می‌کرده‌اند (مقدسی، 2/ 609-610). در قرن 6 ق/ 12 م، باور داشتند که اگر گوش میش را با ریسمانی ببندند که از پشم قوچ ریسیده و تابیده شده باشد، میش تابع وی می‌گردد (طوسی، 565). در قرن 7 ق، دوک‌سازان چون بیشتر با زنان دادوستد می‌کردند، باید معروف به امانت و دیانت و پاک‌دامنی و صلاح می‌بودند. محتسب نباید به کسی که صفات مذکور را نداشت، اجازۀ دوک‌سازی می‌داد و باید مراقبت می‌کرد که در ساختن دوک فقط چوب ساسم (درختی سیاه یا آبنوس) و مشابه آن به کار برند تا فوراً نشکند. همچنین به مسی اشاره كرده‌اند كه در آن زمان در دوك به كار می‌رفته است؛ این مس باید مس زرد کوبیده می‌بود. دوك‌سازان باید در دادوستد با زنان و جز ایشان خدا را در نظر می‌گرفتند (ابن‌اخوه، 213). 
دربارۀ منزلت اجتماعی ریسندگان نوشته‌اند که مطابق قوانین اسلام، ریسندگان و بافندگان هم‌ردۀ صرافان، دباغان، احتمالاً رنگرزان، زرگران، نقره‌سازان، خوانندگان و رقاصان بودند، شاید به‌سبب استفاده از مواد آلاینده (بیکر، 20). 
اتباع خارجی که به هر مناسبتی سفری به ایران داشته‌اند، در سفرنامه‌های خود اشاراتی به ریسندگی دارند: الئاریوس نوشته است که در زمان شاه صفی (سل‍ 1077 یا 1078-1105 ق/ 1666 یا 1667-1694 م)، صنایع دستی مهم شهر شماخی ریسندگی و بافندگی ابریشم و پنبه بود و در این کار مهارت خاصی داشتند (ص 472-473). دیولافوا که در 1301-1303 ق/ 1884-1886 م در ایران بوده، نوشته است: مردان روستایی پشم می‌ریسند، ولی هیچ‌وقت در مقابل دستگاه فرش‌بافی نمی‌نشینند (ص 493). 
آلمانی در 1325 ق/ 1907 م در نزدیکی سبزوار به دهی رسیده که در آنجا به قول خودش همۀ کارها واژگون بوده است؛ مردان به کاری اشتغال داشته‌اند که در روستاهای دیگر انجام‌دادن آن بر عهدۀ زنان بوده است. او در این روستا قدم‌به‌قدم با مردانی مواجه شده است که در دستی پشم و در دست دیگر دوکی داشتند و با چرخاندن سریع آن، پشم را به نخ تبدیل می‌کردند. برخی از دهقانان حتى بدون دوک قرقره‌ای و فقط با پیچیدن پشم به دور بازو و نازک‌کردن آن به وسیلۀ انگشت، کار رشتن را انجام می‌داده‌اند و نخ حاصله را بر روی دوکی جمع می‌کردند (III/ 154). 
پولاک در زمان ناصرالدین شاه قاجار (سل‍ 1264-1313 ق/ 1848- 1895 م) نوشته است: زنان در طبقات فقیر، کلیۀ کارهای منزل را انجام می‌دهند و بقیۀ اوقات را به پشم‌ریسی می‌پردازند (ص 157). رایس که در 1333-1336 ق/ 1914- 1918 م در ایران بوده است، به ریسیدن تارهای ابریشم اشاره دارد و نوشته است: صنعت ابریشم، یعنی پرورش کرم ابریشم، تابیدن نخ و گاه ابریشم‌بافی یکی از صنایع بزرگ ولایات هم‌جوار دریای خزر است. می‌گویند در یزد 000‘1 دستگاه ابریشم‌بافی وجود دارد که بیشتر زنان با آنها کار می‌کنند (ص 226). 
وولف که در اوایل دورۀ پهلوی اول، سالها دربارۀ صنایع دستی کهن ایران مطالعه می‌کرده و از پایه‌گذاران مؤسسات مختلف آموزشی، ازجمله هنرستان صنعتی شیراز، بوده است، ریسیدن پشم را در 3 مرحله می‌بیند: کشیدن الیاف از کیسه یا دستۀ الیاف و یا چوله، موازی هم کردن کم‌وبیش آنها، و تابیدن آنها و تبدیلشان به نخ. برای ریسیدن پشم نیز دو روش شناخته است: یکی با دوک دستی یا دوک جَلَک (پیل ـ پیلی ـ پره)، و دیگری ریسیدن با چرخ نخ‌ریسی. او اضافه می‌کند چوپانان و چادرنشینان با دوک دستی کار می‌کنند و کسانی که خانه و کاشانۀ پابرجا و ثابتی دارند، معمولاً با چرخ نخ‌ریسی این کار را انجام می‌دهند. ریسنده با دوک، الیاف فتیله‌شدۀ پشم را از کیسه‌ای که بر روی شانه‌اش آویخته، یا زیر بازوی خود گرفته، یا در آستین بالاپوشش جای داده، و یا به دور مچ و ساعد و بازوی خود پیچیده است، بیرون می‌کشد و با دوک می‌ریسد که حرکات همان است (ص 166).
ریسندگی با روش سنتی بیشتر در میان عشایر و روستاها متداول است، زیرا مواد اولیۀ آن را که بنیاد حیوانی و گیاهی دارد، خودشان تولید می‌کنند. تنها بستر غنی دربارۀ فنون ساخت در عشایر بختیاری، فنون مربوط به ریسندگی است و بختیاریها با ریسندگی به حوزۀ تمدن بافندگی تعلق می‌یابند. زنهای بختیاری همه ریسندگی می‌کنند و در موقع فراغت، هرکدام دوک یا پره‌ای در دست دارند (کریمی، 89). اینها فقط روی الیاف حیوانی، پشم گوسفند و موی بز ــ که تولید خودشان است ــ کار می‌کنند و کرک را به نمدمالان می‌دهند و آنها با این کرکها کلاه نمدی می‌مالند (دیگار، 150). زنهای بختیاری انبوهی از پشم را در دستی می‌گیرند و آن را با تابیدن به دور یک نوع دوک، که به آن پره می‌گویند و چرخ لنگر آن به شکل چهارشاخه است، تبدیل به ریسمان می‌کنند و ریسمان حاصله را به‌صورت چپ و راست به دور پره‌ها می‌پیچند (کریمی، 38- 39). 
روند کار در میان بختیاریها از چیدن پشم و مو آغاز می‌شود که کار مردان است؛ کار مردها به همین‌جا ختم، و از این پس کار زنها شروع می‌شود. زنها با دستهایشان و بدون استفاده از ابزاری، ناپاکیهای درشت‌تر را که معمولاً گل، مدفوع حیوانی و زواید گیاهی است، از پشم و مو می‌زدایند و پشم و مو را چند بار در آب جاری می‌شویند و خشک می‌کنند. آنگاه الیاف تمیزشدۀ مو را با شانۀ مخصوصی از هم جدا می‌کنند، ولی برای جداکردن الیاف پشم از یکدیگر، ساعتهای متمادی آن را با ترکه‌ای چوبی می‌زنند. زنها پشم یا مویی را که به این ترتیب حلاجی شده است، «فتیله» می‌کنند و به دور مچ و ساعد دست چپ می‌پیچند. سپس چند رشته از الیاف سر فتیله را با انگشتان شست و سبابۀ دست راست در هم می‌تابانند و با گرهی ساده به شکافی که در سرِ چوب میانی دوک یا پره وجود دارد، گیر می‌دهند و با همان دست راست حرکتی دورانی به دوک می‌دهند. آنها تارهای حلاجی‌شده را مرتباً با نوک انگشتان دست راست می‌کشند. حرکت دورانی دوک که به انتهای نخ آویزان است، این تارها را به هم می‌تاباند و تبدیل به نخ می‌کند. همین‌که سرعت دورانی دوک کم می‌شود، ریسنده با دست راست حرکت دورانی دوک را تجدید می‌کند. موقعی که طول نخ تابیده‌شده زیاد می‌شود و دو دست ریسنده که نخ را می‌کشند، از محاذات شانه‌ها تا بالای سر می‌رسد و فاصلۀ دوک با زمین بسیار کم می‌شود، نخ آماده‌شده را که به آن «خومه» می‌گویند، به حالت مورب به دور چوبهای ضربدری دوک که نقش چرخ لنگر را نیز دارند، می‌پیچند (دیگار، همانجا). زنان بختیاری برای به‌دست‌آوردن نخهای ظریف‌تر از پشم، از دوک استفاده می‌کنند که آرام‌تر، ولی منظم‌تر می‌چرخد. حرکات همان حرکات مربوط به پره است، ولی خامۀ تابیده‌شده را به دور چوب میانی دوک می‌پیچند (همو، 150-151). 
زنان برای ریسیدن نخ نازک از پشم، از دیک استفاده می‌کنند که میله‌ای است چوبی، که از سوراخ میان یک نیمکره گذشته است. فرق دیک با پره در آن است که پره نخ را کلفت‌تر درمی‌آورد و دیک نازک‌تر و ظریف‌تر (کریمی، 60). ولی در موارد استثنایی برای نازک‌بودن و یکسان‌بودن قطر نخ، بعضی از زنان مسن و ماهر در ریسندگی ناخن شست دست چپ را بلند می‌کنند و با سوزن سوراخی نزدیک به سر ناخن ایجاد می‌کنند. آنها سر الیاف تابیده‌شدۀ پشم را از این سوراخ می‌گذرانند و به شکاف دوک گیر می‌دهند. پشم در مرحلۀ جداشدن از فتیلۀ پشم و متصل‌شدن به نوک دوک، از میان این سوراخ می‌گذرد و تابیده می‌شود و نخ بسیار باریک و یکنواختی به دست می‌آید که برای بافتن لوازم بسیار ظریف به‌کار می‌رود (دیگار، 151). 
در ایل قشقایی چرخ ریسندگی وجود ندارد. زنان قبل از ریسیدن پشم گوسفندان، برای استقامت و استحکام بیشتر نخهای ریسیده، ابتدا الیاف پشمها را با دست از هم باز می‌كنند و چون کار مشکلی است، شماری از زنان و دختران را به کمک می‌طلبند تا پشم را با انگشتان خود باز، و رشته‌رشته كنند. برای اطمینان از تابیدگی و گرههای احتمالی، پشمها را روی هم كپه می‌كنند و با تركه‌ای باریك آن‌قدر می‌زنند تا مواد خارجی و گردوغبار آن زدوده شود و کاملاً حلاجی و صاف و باز گردد. مقداری از این پشمها را با اندكی تاباندن به شکل فتیله درمی‌آورند تا برای ریسیدن آماده باشد. زنان و دختران ضمن کار برای رفع خستگی، ترانۀ ملایمی را آهسته و زیر لب زمزمه می‌کنند تا بر سرعت عمل خود بیفزایند (نک‍ : ه‍ د، ترانه‌های کار). زنان و دختران برای ریسیدن پشم، با ساده‌ترین وسیله ــ یعنی پرۀ پشم‌ریسی ــ کار می‌کنند. در بعضی جاها پره میلۀ فلزی ساده‌ای است که 4 تیرۀ باریک از جنس شاخ گوسفند دارد که کولیها آن را می‌سازند. اینها با چرخاندن این وسیلۀ ساده و باریک‌کردن پشمهای لوله‌شده در مدت یکی ـ دو روز، حدود ربع کیلو پشم را تبدیل به نخ، و پره را پر و خالی، و دوباره کار خود را شروع می‌کنند. ریسندگی تقریباً یک نوع تفریح است، زیرا هنگام راه‌رفتن، نشستن، حتى سوار بر چهارپایان و در هنگام کوچ، درحالی‌که نوزاد خود را به پشت بسته و پیاده طی طریق می‌کنند، آن را ادامه می‌دهند (کیانی، 97- 98). 
قشقاییها کلیۀ نخهای لازم برای تاروپود و خامۀ یک قالی را از پنبه یا پشم یا ابریشم می‌ریسند. جهت ریسیدن رشته‌ها در قالیچه‌های شیری فارس z است. بافندگان قشقایی گاهی برای تار قالی، از رشته‌های مو نیز استفاده می‌کنند (تناولی، 27). در ایل پاپی لرستان، آماده‌کردن پشم و ریسندگی آن بیشتر در بهار و اوایل تابستان انجام می‌شود (فیلبرگ، 188). زنهای این ایل نیز که همیشه در اوقات فراغت خویش مشغول چرخاندن دوکهای دستی خود هستند، پشم ریسیده‌نشده را در دست چپ می‌گیرند و با دست راست دوک را به چرخش درمی‌آورند. گاه‌گاهی جایی از پشمِ در حال تابیده‌شدن را با آب دهان نم‌دار می‌كنند. موقعی که طول بند تابیده‌شده نسبتاً بلند می‌شود، بند را از شکاف حلزونی بالای دوک درمی‌آورند و آن را به دور محور دوک می‌پیچند (همو، 186). 
در میان کردهای استان باختران (کرمانشاه)، ریسندگی را معمولاً زنان روستایی و عشایری انجام می‌دهند، و آن کاری است که احتیاج به مهارت و تجربۀ زیاد دارد و این مهارت با مداومت در کار به دست می‌آید. زنان روستا و عشایر در ایام فراغت خود، ضمن گپ‌وگفتهای روزانه، به این کار نیز می‌پردازند. وسیلۀ کار آنها دوك چوبینی است که خودشان آن را «تشی» می‌نامند. در اینجا نیز ریسنده قسمتی از پشم حلاجی‌شده را لوله می‌کند و به دور ساعد دست چپ می‌پیچد، سر آن را اندکی جمع و نازک می‌کند و کمی می‌تاباند و به دور میلۀ دوک می‌پیچاند، و قسمتی از آن را به قلاب انتهای دوک می‌اندازد؛ سپس با کمک دو کف دست و یا به کمک کف دست راست و قسمت روی ران و یا به کمک دو انگشت شست و سبابه به دوک حالت دورانی می‌دهد. لنگر دوک به این حالت دورانی تداوم می‌بخشد و ریسنده با کمک انگشتان دست راست، گلولۀ پشم را به‌تدریج باریک می‌کند و به سوی سر قلاب‌دار دوک می‌راند. حالت دورانی دوک، الیاف پشم را به هم می‌تاباند و تبدیل به نخ پشم می‌کند. وقتی طول این نخ زیاد شد و دوک به نزدیکی زمین رسید، ریسنده نخ تابیده‌شده را به دور میلۀ دوک می‌پیچد و کار تابیدن را از سر می‌گیرد. صفحۀ صاف لنگرِ نیمکروی دوک، تکیه‌گاه مناسبی برای جمع‌شدن این نخها ست. در این کار باید چنان ماهرانه عمل شود که ضخامت نخ در تمام طول آن به یک اندازه باشد. معمولاً رشته‌های ریسیده‌شده نازک‌اند و اگر به همان صورت به کار گرفته شوند، مقاومتشان کم می‌شود؛ بنابراین دو رشته از این نخها را به هم می‌تابانند که هم اندکی ضخیم‌تر شود و هم استحکام آن بیشتر باشد. سر دو رشته‌نخی را که به دور محور دو دوک پیچیده شده‌اند، به هم گره می‌زنند و به قلابی می‌آویزند؛ به هر دو دوک حالت دورانی می‌دهند، و نخهای تابیده‌شده با پیروی از همان تابی که دارند، به هم می‌تابند و تبدیل به یک رشته نخ پشم می‌شوند. پشمهای ریسیده و تابیده‌شده بایستی به‌صورت کلاف به دست رنگرز برسد و این وظیفۀ کلاف‌کردن پشم هم در همان محل به عهدۀ زنان روستایی و عشایری است (جزمی، 104-105). در عشایر مرکزی ایران، ریسیدن نخ از اردیبهشت آغاز می‌شود و در کنار کارهای دیگر تا اوایل مرداد ادامه دارد (صفی‌نژاد، 361).
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: