صفحه اصلی / مقالات / رنگرزی /

فهرست مطالب

رنگرزی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 23 دی 1398 تاریخچه مقاله

در تهران قدیم برای رنگرزی پارچه، ابتدا پارچۀ نو یا کهنه را می‌شستند تا آهار یا چرک و کثافات از آن زدوده شود؛ سپس پارچۀ کهنه را در پاتیلِ جوشانِ رنگ غوطه‌ور می‌کردند؛ پس از رنگ‌شدن، پارچه به حال خود گذاشته می‌شد تا در همان پاتیل رنگ سرد شود؛ بعد آن را در تغاری شست‌وشو می‌دادند تا رنگهای اضافی آن خارج شود (ته‌رنگهای پس‌داده از پارچه مجدداً برای استفاده به پاتیل رنگ برگردانده می‌شد)؛ درنهایت پارچه را با آب فراوان شست‌و‌شو می‌دادند تا شفاف شود (شهری، تاریخ، 2/ 316 - 317). 
در عهد قاجار، البسه ازجمله شلوارهای دبیت، قباهای متقال و پیراهنها، بیشتر به رنگ سیاه و آبی بود؛ زیرا رنگرزی با این‌گونه رنگها بسیار آسان بود و لباسهای رنگ‌و‌رو‌رفتۀ مشتریها نیز با رنگ سیاه نو می‌شد. گاهی برای رفع مشکل بد‌رنگ‌شدن نیز در نهایت، پارچه با رنگ سیاه رنگ می‌شد؛ این عمل مصداق مثل «بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد» است (همان، 2/ 318). در تهران قدیم، اغلب رنگرزی البسۀ کهنه و بی‌ارزش یا کلاف نخ جوراب با رنگهای شیمیایی (بازاری) صورت می‌‌گرفت (همان، 2/ 317).

عملکرد و دستمزد

تجربه و سابقۀ استادان رنگرز تأثیر بسزایی در کیفیت، شفافیت و ثبات رنگها دارد؛ به همین سبب، گاه برای نشان‌دادن مرغوبیت فرش می‌گویند: رنگهای این قالی در رنگرزخانۀ فلان استاد رنگ شده است، که این خود نوعی ملاک مرغوبیت برای فرش محسوب می‌شود (ابوالفضلی، 65).
رنگرزها به‌صورت پیمانی کار می‌کنند. اجرت رنگرزی هر کلاف نسبت به وزن آن است، اما برای هر رنگ متفاوت است (وولف، 194). در میبد، دستمزد رنگرز به نسبت تعداد بقچه (5/ 4 کیلو کلاف) تعیین می‌شود (جانب‌اللٰهی، 49). اجرت رنگرزی با مواد رنگ‌زای طبیعی در مقایسه با رنگهای شیمیایی یا در اصطلاح بازاری، به‌سبب دشواربودن شیوۀ رنگرزی، بیشتر است، زیرا رنگرزی با مواد شیمیایی پس از یکی‌ ـ دو ساعت پایان می‌یابد، اما رنگرزی با مواد طبیعی گاه روزها و یا هفته‌ها به طول می‌انجامد (شهری، همانجا). در گذشته در منطقۀ قوچان، روستاییان پارچه‌های بافته‌شده و یا کلافهای ریسیده را برای رنگ‌کردن به شهر می‌آوردند. آنها به‌عنوان دستمزد، دو پشته هیزم و کندۀ درخت به استادکار می‌دادند و وقتی برای خرید به بازار می‌رفتند، خرشان را عقب مغازه می‌بستند تا فضولات چارپا که برای گرم‌کردن آب خمره‌ها از آن استفاده می‌شد، در آنجا بریزد (نظری، 150). 
راحت‌ترین و به‌صرفه‌ترین کار برای رنگرز این بود که سری سفارش بگیرد؛ مثلاً یک هفته تماماً رنگ قهوه‌ای یا یک هفته تماماً مشکی. اگر سفارشی به غیر از این رنگ به دستش می‌رسید، صبر می‌کرد خمرۀ رنگ قبلی جمع شود، سپس رنگ بعدی را شروع می‌کرد. گاه این کار تا یک ‌ماه به طول می‌انجامید، خصوصاً برای تهیۀ رنگهای ترکیبی که معطلی زیادی داشت. این عمل با جملۀ معروف «مگر خم رنگرزی است» مغایرت دارد که در جواب کسانی است که سفارششان را زود می‌خواستند (شهری، همان، 2/ 317- 318؛ نیز نک‍ : شکورزاده، 901).
دکان رنگرزی اغلب محل جر‌و‌بحث و مرافعه بود، زیرا رنگرز رنگ دلخواه مشتری را نتوانسته بود درآورد و یا رنگ کلاف قالی را دو‌دست کرده بود؛ در این حالت، گاه رنگرز با جدل و گرفتن رأی قبول از حاضران در بازار و محله، و نیز با حیله و نیرنگ، نظر مشتری را جلب می‌کرد و به او می‌قبولاند که رنگ حاضر زیباتر از رنگ مورد نظر وی است (شهری، همان، 2/ 318- 319)؛ به همین علت، بسیاری رنگرزها را صاحب بهتان، دروغ و نیرنگ می‌پندارند و در کتب تعبیر خواب نیز رؤیت رنگرز را نشانه‌ای از بهتان و دروغ تعبیر می‌کنند (بحر ... ، 421؛ خواب‌گزاری، 256). بازتاب این امر را در ادبیات شفاهی نیز می‌توان پی گرفت؛ در قصۀ «دوستی مرد رنگرز و مرد سلمانی»، رنگرز فردی دروغ‌گو و مال‌مردم‌خور معرفی شده است (الول‌ساتن، 439-446). ابن‌اخوه در سدۀ 7 ق/ 13 م، رنگرزی بی‌کیفیت البسه که پس از مدتی کوتاه رنگ می‌بازد، و یا سپردن امانی لباسهای مردم که برای رنگ‌شدن در دکان رنگرز است به دیگران را، خیانت و تجاوز می‌خواند و محتسب را مسئول رسیدگی به اعمال رنگرزها می‌داند (ص 174). محمد غزالی رنگرزان را از جملۀ اصناف سهل‌انگار معرفی کرده است که نجاست بر آنها غلبه داشته و طهارت البسۀ مردم در کار آنها نادر یا محال است (2/ 119).

باورها

در گذشته، مادران و دایه‌ها کودکان پنج یا شش‌روزۀ خود را به صباغ‌خانه می‌بردند و از خم رنگرزی، رنگی با انگشت بر پیشانی، چانه و گونۀ کودک می‌مالیدند؛ مالیدن رنگ قرمز برای طراوت و سرخی صورت، رنگ آبی برای دفع چشم‌زخم، و رنگ سبز برای سرسبزی بود (عناصری، 153). 
در سروستان، رنگرزها روزهای آخر سال، دروغی از خود می‌سازند که به دروغ سال مشهور است؛ مثلاً در روستا شایعه می‌کنند که روز عید خورشید‌گرفتگی می‌شود و یا ملخ می‌آید. اعتقاد بر این است که هر‌چه دروغ بزرگ‌تر و باورنکردنی‌تر باشد، رنگ خمره‌ها در سال نو بهتر خواهد شد (همایونی، 239).

ادبیات شفاهی

کارکرد حرفۀ رنگرزی و شخصیت رنگرز در ادبیات شفاهی از‌جمله افسانه‌ها، قصه‌ها، اشعار و امثال‌و‌حکم نیز بازتاب یافته است. براساس روایتی از افسانۀ تیپ A947 فهرست آرنه ـ تامپسون، روزی شاه عباس گذرش به دکان رنگرزی می‌افتد و رنگرز را در حین کار می‌بیند که با خود می‌گوید: بزن بزن، همانی که هستی (چوب‌زدن رنگرز به پارچۀ درون پاتیل برای یکدست‌شدن رنگ). شاه عباس به دکان وارد، و جویای احوال رنگرز می‌شود. رنگرز از وضع زندگی و فقرش گله می‌کند. شاه عباس بسیار متأثر می‌شود، ازاین‌رو؛ شب بعد مرغی سرخ‌شده که شکمش را پر از اشرفی کرده است، پنهانی به رنگرز می‌رساند. رنگرز بی‌آنکه از محتویات شکم مرغ آگاه باشد، آن را به بهایی کم می‌فروشد. پس از آن، شاه عباس مجدداً به سراغ رنگرز می‌رود و با تعجب می‌بیند که رنگرز همچنان جملۀ خود را تکرار می‌کند؛ وقتی جویای وضعیت زندگی رنگرز می‌شود، دوباره وی را گله‌مند می‌یابد و متوجه اشتباه رنگرز می‌شود. اقدامات دیگر شاه عباس همین سرانجام را می‌یابند؛ بنابراین خطاب به رنگرز می‌گوید: پس درست می‌گفتی؛ بزن بزن، همانی که هستی! (پزشکیان، 149-153؛ برای روایتهای دیگر در شهرهای مختلف، نک‍ : انجوی، 1/ 53-54، 62-64؛ شهری، تاریخ، 2/ 321-322؛). مولوی در مثنوی معنوی، به تمثیلی در باب افتادن شغال در خمِ رنگ و رنگین‌‌شدنش و نیز ادعای طاووسی در میان شغالان اشاره کرده است (ص 344 بب‍‌ ). این تمثیل را در امثال‌و‌حکم نیز می‌توان پی گرفت: خم رنگرزیِ سیاست روباه پیر را طاووس علّیین می‌کند (ذوالفقاری، 1/ 910).
رنگرزی در اشعار عامه نیز بازتاب داشته است: سر کوه بلند جنگ می‌کنم جنگ/ قبای میخکی رنگ می‌کنم رنگ/ / قبای میخکی آبی نمی‌شه / دلم از درد و دو خالی نمی‌شه/ / الٰهی رنگرز رنگت نجوشه / خودم رنگ می‌کنم یارم بپوشه (هدایت، 194).
رنگرزی در زبان گفتاری معانی کنایه‌آمیزی دارد: رجالِ خر رنگ‌کن، کنایه از شخصیتهای سیاسی عوام‌فریب (دربیگی، 89)؛ مثل آستین رنگرز، برای اشاره به رنگارنگ‌بودن (دهخدا، 3/ 1401)؛ رنگرز که از نیل خوشش می‌آید، ریش خودش را رنگ می‌کند (هر‌کسی که عادت و حرکت زشتی را نیک پندارد، زشتی و بدی خود را ثابت می‌کند و خود را رسوا می‌کند) (بهمنیار، 300)؛ رنگرز به ریش خود درمانده (دهخدا، 2/ 874؛ صادقی، 29). همچنین امثال‌و‌حکمی در باب رنگرزی در شهرهای مختلف ایران رایج است: تو مرا رنگ نزن، من خودم از قدیم تا حالا رنگرز بو‌ده‌ام (سنگسری)؛ خم رنگرزها خراب شده (سرخه‌ای)؛ خم رنگرزی را می‌ماند (سیستانی)؛ خم رنگرزی گشته است (افغانی)؛ راهدار رنگرز را دید و راز ناگفتنی فلانی را گفت (گیلکی)؛ رنگرز تو را رنگ کرده (سرخه‌ای)؛ عالم بی‌عمل و چشمۀ بی‌آب یکی است/ آسیابان و سگ و رنگرز و قصاب یکی است (بیرجندی) (ذوالفقاری، 1/ ‌723، 910، 1075، 1087، 1314).
امروزه مناطق مهم رنگرزی در ایران اینها ست: استانهای فارس و آذربایجان، و شهرهای مشهد، کاشمر، توس، نیشابور، قائنات، اراک، بروجرد، محلات، اصفهان، نائین، کاشان، کرمان، یزد، ترکمن‌صحرا، و همدان (جهانشاهی، 18-‌20). 

مآخذ

ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به کوشش وحید دامغانی، تهران، 1346 ش؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة الارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ ابوالفضلی، محمد، فناوری سنتی رنگرزی تار‌و‌پود قالی در کاشان، تهران، 1383ش؛ الول‌ساتن، ل. پ.، قصه‌های مشدی گلین خانم، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، تمثیل و مثل، تهران، 1357 ش؛ «بافته‌های ایل قشقایی»، نامۀ نور، تهران، 1358 ش، شم‍ 6-7؛ بحر الفوائد، به کوشش محمد‌تقی دانش‌پژوه، تهران، 1345 ش؛ بداغی، ذبیح‌الله، نیاز جان و فرش ترکمن، تهران، 1371 ش؛ برهان قاطع؛ بقیعی، غلامحسین، مشاغل قدیم، مشهد، 1384 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ بهنیا، علاءالدین، بررسی مردم‌شناسی طایفۀ ارشلو از ایل بچاقچی، کرمان، 1373 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به کوشش عبد‌النبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ پلو‌تارک، حیات مردان نامی، ترجمۀ رضا مشایخی، تهران، 1338 ش؛ پیگولوسکایا، ن. و. و دیگران، تاریخ ایران، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1363 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ جانب‌اللٰهی، محمدسعید، چهل گفتار در مردم‌شناسی میبد، تهران، 1390 ش، دفتر چهارم؛ جزایری، زهرا، شناخت گلیم، تهران، 1370 ش؛ جزمی، محمد و دیگران، هنرهای بومی در صنایع دستی باختران، تهران، 1363 ش؛ جوادی‌پـور، محمود، نمدهای ایران، تهران، 1386 ش؛ جهانشاهی افشار، ویکتوریا، فرایند و روشهای رنگرزی الیاف با مواد طبیعی، تهران، 1380 ش؛ جهانی برزکی، زهرا، برزک، نگین کوهستان، کاشان، 1385 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاء‌الدین سجادی، تهران، 1382 ش؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ دربیگی نامقی، محمدرضا، عامیانه‌های جلال آل‌احمد، سمنان، 1377 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338- 1339 ش؛ دیگار، ژان‌پیر، فنون کوچ‌نشینان بختیاری، ترجمۀ اصغر کریمی، مشهد، 1366 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رستمی، مصطفى، دست‌بافته‌های سواد‌کوه، تهران، 1386 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیر‌سواران، تهران، 1378 ش؛ رضایی، جمال، بیرجند‌نامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ ژوله، تورج، پژوهشی در فرش ایران، تهران، 1390 ش؛ سید‌صدر، ابوالقاسم، دایرة‌المعارف هنرهای صنایع دستی، تهران، 1386ش؛ سی فتوت‌نامۀ دیگر، به کوشش مهران افشاری، تهران، 1391 ش؛ شفیعی بافتی، محسن و ساره شهابی، فرش و صنایع دستی شهرستان بافت، کرمان، 1390 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده‌هزار مثل فارسی و سی‌هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ شکوهی، فرهنگ، حِرف و مشاغل قدیم مردم سمنان و کشور، سمنان، 1391 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صادقی اصفهانی، صادق، «مثلهای فارسی از کتاب شاهد صادق»، نشریۀ ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، 1341 ش، شم‍ 2؛ صور اسرافیل، شیرین، فرش نائین، تهران، 1376 ش؛ ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1341 ش؛ ضیاء‌پور، جلیل، آشنایی با رنگ‌آمیزی در آثار هنری ایرانیان از کهن‌ترین زمان تا دورۀ صفویه، تهران، 1353 ش؛ عطار نیشابوری، فرید‌الدین، اسرار‌نامه، به کوشش محمد‌رضا شفیعی کدکنی، تهران، 1386 ش؛ عناصری، جابر، مردم‌شناسی و روان‌شناسی هنری، تهران، 1368 ش؛ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، 1406 ق/ 1986 م؛ غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، چ سنگی، بمبئی، 1349 ق؛ فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1365 ش؛ فونتن، پاتریس، قالی ایران یا باغ همیشه‌بهار، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1375 ش؛ فیلبرگ، ک. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر کریمی، تهران، 1369 ش؛ قاجار قوانلو، زین‌العابدین، نفوس ارض اقدس یا مردم مشهد قدیم، به کوشش مهدی سیدی، مشهد، 1382 ش؛ قاضیانی، فرحناز، بختیاریها، بافته‌ها و نقوش، تهران، 1376 ش؛ کاشفی، حسین، فتوت‌نامۀ سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1350 ش؛ کربن، هانری، آیین جوانمردی، ترجمۀ احسان نراقی، تهران، 1363 ش؛ کریمی، اصغر، سفرنامۀ دشت کویر، تهران، 1389 ش؛ کشفی، روح‌الله، رساله در مرکب‌سازی، چ سنگی، 1346 ق؛ گدار، آندره، هنر ایران، ترجمۀ بهروز حبیبی، تهران، 1358 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش رحیم رضا‌زادۀ ملک، تهران، 1384 ش؛ گوهرین، صادق، فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی، تهران، 1341 ش؛ لسترنج، گ.، بلدان الخلافة الشرقیة، ترجمۀ بشیر فرنسیس و کورکیس عواد، بغداد، 1373 ق/ 1954 م، لغت‌نامۀ دهخدا؛ مجلسی، محمدباقر، حیٰوة القلوب (تاریخ پیامبران)، به کوشش علی امامیان، تهران، 1375 ش؛ مزداپور، کتایون، «آلایش رنگ»، داغ گل سرخ و چهارده گفتار دیگر دربارۀ اسطوره، تهران، 1383 ش؛ معین، محمد، حاشیه بر برهان قاطع، ج 2 (هم‍ ‍‌)؛ ملک‌الکتاب شیرازی، کشف الصناعة و مخزن البضاعة، چ سنگی، بمبئی، 1322 ق / 1904 م؛ موسى‌پور، ابراهیم، «زندگی حرفه‌ای گازران در تاریخ اجتماعی»، انسان‌شناسی، تهران، 1390 ش، س 9، شم‍ 14؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش قوام‌الدین خرمشاهی، تهران، 1375 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مهربان، احمد و شهرزاد تیموری، صنایع دستی گیاهی سیستان و بلوچستان، زاهدان، 1386 ش؛ ناصرالدین شاه، سفرنامۀ عتبات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ نصیری، محمد‌جواد، فرش ایران، تهران، 1382 ش؛ نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش بهروز ثروتیان، مشهد، 1363 ش؛ نظری قوچان‌عتیق، موسی‌الرضا، «پیشۀ رنگرزی در فرهنگ مردم قوچانیان»، فرهنگ مردم، تهران، 1385 ش، س 4، شم‍ 17؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1319-1320 ش؛ وکیلی، ابوالفضل، رنگرزی الیاف فرش دست‌باف، تهران، 1383 ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، 1368 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ یوستی، فردیناند، یک روز از زندگانی داریوش، ترجمۀ صادق رضازادۀ شفق، تهران، 1314 ش؛ نیز:

Allemagne, H. René. d’, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Amir Moez, Y., «The Qashqaʾi», The Nomadic Peoples of Iran, eds. R. Tapper and J. Thompson, London, 2002; Brugsch, H., Reise der K. preussischen Gesandtschaft nach Persien, 1860-1861, Leipzig, 1863; Chardin, J., Voyages en Perse, Amsterdam, 1711; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1966; Edwards, A. C., The Persian Carpet, London, 1975; Forbes, R. J., «Chemical, Culinary, and Cosmetic Arts», A History of Technology, eds. Ch. Singer et al., London, 1955, vol. I; Pope, A. U., A Survey of Persian Art, eds. id and Ph. Ackerman, Tokyo etc., 1967; Ross, E. D., The Persians, London, 1931; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, London, 1966.
مریم محمدتبار

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: