صفحه اصلی / مقالات / رنگرزی /

فهرست مطالب

رنگرزی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 23 دی 1398 تاریخچه مقاله

نیل از جملۀ قدیم‌ترین رنگهای گیاهی مورد استفادۀ بشر محسوب می‌شود. در رسالۀ صباغان، قدمت نیل‌کاری به زمان حضرت عیسى (ع) باز‌می‌گردد (سی، 111). حصول رنگ از نیل مدت‌زمان زیادی به طول می‌انجامد. برگهای نیل پس از جمع‌آوری، درون خمره‌های لعاب‌خوردۀ پر از آب، که روی چهارپایه‌های چوبی قرار دارد، ریخته می‌شود. آنگاه سبدی روی خمره‌ها می‌گذارند، تا هوا به درون خمره وارد شود و عمل تخمیر برگهای نیل صورت گیرد. نشانۀ تخمیر کف سفیدی است که روی آب را فرا‌می‌گیرد و رنگ نیلی رسوب می‌کند. از رنگ رسوب‌کرده در رنگرزی استفاده می‌شود. گاه به جای نیل، از برگ وسمه استفاده می‌کنند که ارزان‌تر است و رنگ آبی ملایمی دارد (وولف، 193؛ ژوله، 94-95؛ جزایری،20). در گذشته در منطقۀ قوچان، از نیل صندوقی که همانند کشک سفت بود، استفاده می‌شد. رنگرزی با نیل طبیعی سخت‌ترین شیوه محسوب می‌شود، لذا بعدها نیل فوری (شیمیایی) جایگزین نیل طبیعی شد (نظری، 148). در کنار نیل، گیاه روناس (ه‍ م)، پوست گردو (ه‍ م) و پوست انار از جملۀ پر‌کاربردترین گیاهان رنگ‌زا در صنعت رنگرزی محسوب می‌گردند.
در سدۀ 11 ق/ 17 م، تولید رنگ در ایران به‌سبب واردات مواد مرغوب رونق گرفت؛ از‌جمله، وارد‌کردن سنگ لاجورد از ازبکستان، نیل و چوب ژاپنی از هندوستان، و چوب برزیلی از کشورهای اروپایی (پیگولوسکایا، 541).
در برخی از نقاط ایران، در کنار رنگهای گیاهی متداول در رنگرزی همچون روناس، پوست گردو، اسپرک و جز آنها، با توجه به تنوع پوشش گیاهی، از گیاهان دیگری نیز بهره می‌گیرند. زنان عشایر بختیاری با گردآوری گیاه وسمه برای تهیۀ رنگ آبی، پوست بلوط برای رنگ قهوه‌ای، و گندل برای رنگ زرد از کوهستانها و دشتها، الیاف را رنگ می‌کنند (دیگار، 145-146). در منطقۀ الاشت از پوست آلوچه، هلو، برگ مو، جفت (پوست زیرین درخت بلوط)، پوست پیاز، کاه، سماق، و از صمغ و شیرۀ درخت لرگ (این ماده، رنگی مشکی ایجاد می‌کند و برای رنگرزی لباسهای محلی «چپری» و «چوغا» کاربرد دارد) در رنگرزی استفاده می‌کنند (رستمی، 27 - 28). در منطقۀ گرگان و دشت، از گیاهانی چون گل همیشه‌بهار، اسپرک (در اصطلاح محلی اسورک)، کلاشکن، چرشگ، برگ درخت توت، سیب تلخ، بته‌شور (از خاکستر این گیاه نیز در رنگرزی استفاده می‌شود) و خاکستر چوب درخت اوجا در رنگرزی استفاده می‌شود (جوادی‌پور، 19-20). در منطقۀ سیستان و بلوچستان، از قسمتهای برگ، ساقه و سرشاخۀ گیاهانی چون پنیرک، لاله‌عباسی، خر‌زهره، ورث، اقاقیا، بادمجان، درخت طاووسی و قیچ در رنگرزی بهره می‌گیرند (مهربان، 67). در سمنان از ریشه‌های گیاهی، پوست پیاز، اشنان، و چغندر زرد و قرمز در رنگرزی استفاده می‌شود (شکوهی، 123). عشایر ایل پاپی رنگ سیاه را از جیفه (برگهای گیاه کیکم) می‌گیرند؛ آنها در رنگرزی حتماً از ادرار گاو استفاده می‌کنند (فیلبرگ، 195).

ب ـ منابع حیوانی

علاوه‌بر گیاهان، از مواد رنگ‌زای حیوانی نیز در رنگرزی استفاده می‌شود، مانند حشرۀ قرمز‌دانه که برای تولید رنگ قرمز در رنگرزی کاربرد دارد. در بندهش، این حشره «اندر‌آتش» خوانده شده، و آمده است که در ناحیت خراسان بُوَد و رنگ سرخ را از او رزند (ص 98؛ نیز نک‍ : مزداپور، 257). این حشره در متون فقهی باستان، جزو خرفستران (آفریدۀ زیان‌کار و جادوی اهریمن) محسوب می‌شود، لذا رنگرزی پارچه و جامه با «اندر‌آتش» جایز نیست (نک‍ ‍: همو، 259). در کارگاههای رنگرزی، حشرۀ قرمز‌دانه را با دو نام شراب‌کُش (قرمز‌دانه‌ای که در شرابِ جوشیده کشته شده باشد) و نمک‌کش (قرمز‌دانه‌ای که به‌وسیلۀ گرد گچ کشته شده باشد) می‌شناسند (جهانشاهی، 163؛ وکیلی، 18). در کوهستانهای زاگرس، جنس مادۀ این حشره از درخت بلوط همیشه‌سبز تغذیه می‌کند و در اردیبهشت و خرداد، با صدها لاروِ کوچک قرمز‌رنگ در بدنش قابل مشاهده است (ژوله، 96). مونس‌الدوله که قرمز‌دانه را همان حشرۀ «کفش‌دوزک» شهریها می‌نامد، به نحوۀ جمع‌آوری آن از لابه‌لای سبزیها و علفها در میان زنان عشایر اشاره می‌کند (ص 217). گاه نیز برای به‌دست‌آوردن رنگ قرمز از حشرۀ قرمز‌دانه آن را سابیده، یا خرد می‌کنند (دیگار، 146). رنگ حاصل از این حشره در رنگرزی، کیفیت و دوام بسیار بالایی دارد. قرمز‌دانه مدت طولانی در کرمان و خراسان مورد استفاده بوده است و چون رنگ لاکی از آن به دست می‌آید، به آن «لاک» می‌گویند (ادواردز، 33-34).

ج ـ منابع شیمیایی و معدنی

در کنار رنگهای طبیعی، کاربرد رنگهای شیمیایی چون آنیلینی برای به‌دست‌آوردن رنگ قرمز و یا رنگ کرومی نیز رواج یافت. استفاده از رنگهای کرومی به الیـاف قالی، سختی فلـز‌گونه‌ای می‌دهد و رنگها را کـدر و مـرده می‌کند (همو، 30-31). از جملۀ مهم‌ترین رنگهای شیمیایی پرکاربرد، رنگهای اسیدی، پره‌متالیزه یا متالیک، دندانه‌ای، خمی، ری‌اَکتیو، مستقیم و گوگردی است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : سید‌صدر، 727- 728؛ جهانشاهی، 174-175). کاربرد رنگهای شیمیایی در رنگرزی بسیار گسترش یافته است؛ مثلاً در منطقۀ میبد، بیشتر از رنگهای شیمیایی یا در اصطلاح مصنوعی بهره می‌گیرند (نک‍ ‍: جانب‌اللٰهی، 44 - 47). بیرونی به کاربرد نوعی سنگ به نام «شب‌منجانی» در رنگرزی اشاره می‌کند که از آبِ جاری‌شده از کوهی در یمن به دست می‌آید (ص 364- 365).

دندانه‌ها

دندانه در اصطلاح به معنی اضافه‌کردن موادی برای تثبیت و گسترش کامل رنگ روی الیاف است. رنگهای طبیعی به دو گونه روی الیاف اثر می‌گذارند: برخی اصلاً جذب لیف نمی‌شوند و برخی به‌صورت سطحی جذب لیف شده، به مرور زمان در مقابل نور و یا شست‌وشو از بین می‌روند؛ ازاین‌رو استفاده از دندانه در رنگرزی با رنگهای طبیعی الزامی است. 
دندانه‌ها دو نوع‌اند: دندانه‌های نباتی، و دندانه‌های معدنی:

1. دندانه‌های نباتی

که در گیاهانی چون پوست انار، پوست گردو و سماق وجود دارند. این دندانه‌ها اغلب تانن دارند و سبب تثبیت رنگ می‌شوند. تانن بیشتر در پوست و میوۀ تعداد زیادی از گیاهان، خصوصاً پوست بلوط، سماق، و درختان غان و ترشک موجود است. تاننها یا به‌صورت طبیعی در گیاه موجودند، و یا بر اثر نیش حشره‌ای بر درختِ جفت و بلوط، که به اثر آن نیشْ مازو می‌گویند، به دست می‌آیند. برگ درخت بلوط و مازو را پس از جمع‌آوری، با آسیاب دستی و سنگ خوب می‌سایند و آن را چند ساعت در دیگ بزرگ مسی می‌جوشانند و سپس از پارچۀ کرباس رد می‌کنند. در مناطق لرستان، کردستان و حوالی همدان از پوست درخت بلوط برای تهیۀ رنگ قهوه‌ای استفاده می‌شود (برای آگاهی بیشتر دربارۀ برداشت مازو، نک‍ ‍: ادواردز، 32؛ وولف، 189؛ جهانشاهی، 184-185؛ وکیلی، 29-32؛ بداغی، 22، حاشیۀ 3؛ نیز نک‍ ‍: ه‍ د، بلوط).

2. دندانه‌های معدنی

که املاح فلزی قابل ترکیب با آب، و گاه رنگی‌اند. مهم‌ترین ماده‌ای که در ایران برای دندانه‌دادن به کار می‌رود، انواع زاج است، مانند زاج سفید (سولفات مضاعف پتاسیم و آلومینیم)، زاج سیاه (سولفات مضاعف آهن)، زاج سبز (کات کبود)، دندانۀ کروم، دندانۀ مس، و هیدروسولفیت سدیم (گرد روی) که در رنگرزی خمی به‌عنوان احیا‌کننده استفاده می‌شود (وکیلی، همانجا). رنگرزان برای به‌دست‌آوردن دندانه‌ای که حین رنگ‌کردن، خاصیت کدری به رنگ نهایی ندهد، از ترکیب آب باران و زاج خالص، و یا مخلوط ادرار گاو و زاج استفاده می‌کنند (وولف، همانجا).
گاه رنگرزان برای دندانه‌دادن، از موادی کمکی چون آب دوغ، آهک، کشک، آب پنیر، لیمو‌عمانی، نشادر، ادرار شتر یا گاو، و نیز سرکه بهره می‌گیرند (وکیلی، 33). کاربرد پشگل گوسفند و خاکستر چوب بلوط برای دندانه‌دادن الیاف (قبل از رنگرزی) در عشایر بختیاری متداول است (دیگار، 146؛ قاضیانی، 59، نیز حاشیه).
گاه دندانه‌دادن قبل از رنگرزی انجام می‌گیرد که موجب تثبیت رنگ می‌شود، مانند خیساندن پارچه در محلول خرنوب نبطی (کشفی، 45) و یا جوشاندن در محلول خاکستر اشتر غار (ملک‌الکتاب، 36). دندانه‌دادن در نقاط مختلف ایران، با مواد متنوعی با خاصیت اسیدی صورت می‌گیرد. در منطقۀ مهربان واقع در استان همدان از دوغ، آب‌غوره و ادرار گاو (ادواردز، 31-32)، و در نائین از لیمو، لیمو‌عمانی و قره‌قروت (صور اسرافیل، 36) برای تثبیت رنگ استفاده می‌شود. در سوادکوه، برای دندانه‌دادن از رب آلوچه و انواع ترشیهای مشابه، و برای تثبیت رنگ پس از رنگرزی از ادرار گاو استفاده می‌شود (رستمی، 27). عشایر قشقایی از زاج و لیموی خشک‌شده برای دندانه‌دادن استفاده می‌کنند («بافته‌ها ... »، 231). در شهرستان بافت از توابع کرمان، برای دندانه‌دادن از قره‌قروت، زاج و نمک استفاده می‌شود؛ به عمل دندانه‌دادن در این منطقه اصطلاحاً «زِفتی» یا «زُفتی» می‌گویند (شفیعی، 66). عشایر بچاقچی پس از دندانه‌دادن یا زفتی‌دادن کلافها (ریسها) با زاج، آنها را روی سه‌پایه می‌گذارند تا خشک شود و سپس با جوهر شیمیایی رنگ می‌کنند (بهنیا، 104). 

شیوۀ کار

برای رنگرزی ابتدا الیاف ریسیده کلاف می‌شود تا در هنگام رنگ‌شدن، نخها در یکدیگر نپیچند و آشفته نشوند. در سروستان، در وسط پشمهای ریسیده (قاتمه)، پس از کلاف‌شدن، دستگیره‌ای از جنس مو یا پنبه بسته می‌شود. این دستگیره حکم نشانه برای صاحب‌کار است، تا کلاف هر‌کسی در دکان رنگرزی مشخص باشد (همایونی، 235). در منطقۀ میبد قبل از شست‌وشو، کلافها را زنجیر‌وار به یکدیگر وصل می‌کنند تا در حین رنگرزی به هم نریزند (جانب‌اللٰهی، 47). 
وزن‌کردن مواد رنگ‌زا برای تهیۀ رنگ نهایی نیز از مراحل مقدماتی کار محسوب می‌شود. پس از آن، مراحل رنگرزی کلاف (خامه) به‌ترتیب اینها ست: 1. شست‌وشوی خامه با آب گرم و صابون به‌منظور پاک‌کردن چربی الیاف و رنگ‌پذیری بهتر. برای سفید‌کردن پشم، ابتدا آن را در آب گرم و صابون می‌شویند تا چرک و کثافات از آن خارج شود، سپس حدود 5 تا 20 ساعت در مجاورت بخور کبریت قرار می‌دهند و بعد در محلول آب نیل و آب سفید کلپ، پشمها را غوطه‌ور می‌کنند و بار دیگر بخور کبریت داده، بار سوم با صابون شست‌وشو می‌دهند تا سفید شود (کشفی، 46). عشایر قشقایی پشم را با گیاه چوبک می‌شویند تا سفید و شفاف شود («بافته‌ها»، همانجا). در میبد برای اطمینان از خیس‌شدن تمامی نخهای کلاف، با چوب ذوزنقه‌شکلی به نام «کتک»، در اصطلاح کلافها را کتک می‌زنند تا خوب خیس شوند (جانب‌اللٰهی، 47- 48)؛ 2. دندانه‌دهی (نک‍ : مطالب پیشین) که گاه شامل دندانه‌دهی قبل از رنگرزی و تنها مختص به رنگرزی با روناس است، و گاه دندانه‌دهی توأم با رنگرزی است. قبل از رنگرزی، الیاف ریسیده به مدت 12 ساعت در محلول آب و زاج سفید قرار می‌گیرد (ادواردز، همانجا)؛ 3. غوطه‌ور‌کردن خامه‌ها در پاتیل جوشانِ رنگ و گردش درست آنها درون رنگ برای جلوگیری از ابلق (دو‌رنگ) شدن؛ 4. صاف‌کردن کلافهای به‌هم‌تابیده پس از گردش با چوب یا دست؛ 5. افزودن مادۀ ضد بید به خامه؛ 6. خواباندن مجدد خامه‌ها در محلول رنگ به مدت 12 تا 24 ساعت در رنگرزی با برگ مو برای شفافیت و دوام، خامه‌ها 24 ساعت در آب سرد خوابانده می‌شوند که آب سرد معدنی بهترین نوع آن است؛ 7. شست‌وشوی خامۀ رنگ‌شده به‌منظور پاک‌کردن مواد رنگی و دندانۀ جذب‌نشده؛ 8. خشک‌کردن خامه‌ها در محوطۀ باز روی تیرهای چوبی مستقر در کارگاه و یا پشت‌بام (ابوالفضلی، 65 - 68).
در گذشته به‌جز رنگرزها، خامه‌های رنگ‌شده را صنف گازر (ه‍ م) نیز شست‌و‌شو می‌دادند؛ به‌نحوی‌که ویلز در سفرنامۀ خود، به پارچه‌های متقال رنگارنگی که گازرها در زاینده‌رود می‌شستند، اشاراتی کرده است (ص 232؛ نیز نک‍ ‍: موسى‌پور، 95). رنگرزها به‌منظور صرفه‌جویی، برای هر رنگ خمره و تغاری جداگانه دارند و معمولاً از ته‌رنگهای باقی‌مانده از رنگ اصلی، رنگهای فرعی را تهیه می‌کنند (شهری، تاریخ، 2/ 316 -317).
دستور تهیۀ رنگها به‌تفصیل در برخی از کتب آورده شده است: در کشف الصناعة، طریقۀ رنگرزی پارچه‌های ابریشمی و پشمی، شیوۀ شست‌وشوی آنها و نیز دستور تهیۀ چندین رنگ آمده است؛ مثلاً برای به‌دست‌آوردن رنگ آسمانی برای 100 ذرع پارچه، 3 اونس الماس مصنوعی با جوهر نیل و 6 اونس نمک قلیاب لازم است (نک‍ ‍: ملک‌الکتاب، 35-‌ 38). در تحفة الغرائب، دستور ساخت برخی از رنگهای ترکیبی از‌جمله زنگاری چنین آمده است: «اگر خواهی که زنگار کنی، بگیر مس را و تنک کن و پاره‌پاره کن و به سرکۀ کهن اندر‌فکن و یک شبانه‌روز بگذار؛ چنان شود که از آن بهتر زنگار نباشد» (ص 179، نیز برای دستور تهیۀ رنگهایی چون نیلی، شنگرف، لاجورد و زرنیخ، نک‍ : 179 - 180). در رساله در مرکب‌سازی نیز به ترکیب نیل، توتیا و آب آهک برای به‌دست‌آوردن رنگ زنگاری اشاره شده است، البته پارچه نباید زیاد در رنگ غوطه‌ور بماند، زیرا می‌پوسد (کشفی، 45). دستور تهیۀ چند رنگ ترکیبی را وولف با ذکر جزئیات آورده است: برای تهیۀ رنگ زرد سیر و طلایی ترکیب زردچوبه، زاج، خون سیاوش و مارچوبه را یک شب خیس می‌کنند و سپس درون پاتیل می‌ریزند (ص 191-193). همچنین وی به تهیۀ رنگ زرد با گیاهانی چون گل‌رنگ، زعفران، زردچوبه، برگ سماق، شیرۀ پوست انار، توت کوهی، گندل، و برگ مو اشاره می‌کند (ص 189-191).
برخی روشهای رنگرزی در شهرهای مختلف ایران اینها ست: در مشهد، برای رنگ‌کردن نخ با قرمز‌دانه، نخ را 24 ساعت در آب آهک می‌خیسانند که این کار موجب کم‌دوامی قالی می‌شود و سپس در محلول قرمز‌دانه غوطه‌ور می‌کنند (ادواردز، 33-34). رنگ دوغی که از ترکیب روناس و دوغ به دست می‌آید، از رنگهای اصلی فرش منطقۀ سربند و فراهان در استان اراک است (فونتن، 65). در برزک، پارچه‌های کرباس و همچنین لباسهای رنگ‌و‌رو‌رفته با گیاهانی چون روناس، برگ مو و پوست گردو رنگ می‌شود. رنگرزان پس از رنگ‌کردن، پارچه‌ها را از دیگ رنگ خارج کرده، روی سنگی به نام «سنگ دقاقی» قرار می‌دهند و با چوب رخت‌کوبه می‌زنند تا زبری و خشنی پارچه از بین برود، سپس در آفتاب خشک می‌کنند (جهانی، 127). در سروستان (همایونی، 239) نیز قبل از دقاقی، پارچه را به مخلوطی از آب و نشاسته آغشته می‌کنند تا آهار بگیرد، سپس دقاقی می‌کنند (نیز نک‍ : بهنیا، 105)؛ همچنین برای تهیۀ رنگ سبز، ابتدا کلافها را در خمرۀ کاه جاشیر یا برگ بید می‌جوشانند و بعد آن را در آفتاب خشک می‌کنند، سپس کلاف را در خمرۀ نیل می‌گذارند و در‌نهایت در آفتاب خشک می‌کنند (همایونی، 235-236، نیز برای دستور ساخت دیگر رنگها، نک‍ : 236 - 238). در میبد، مهم‌ترین رنگ در رنگرزی «آبی خمره‌ای» یا همان نیلی است که بیشتر در رنگرزی زیلوی مساجد به کار می‌رود (جانب‌اللٰهی، 43). در بسطام از توابع شاهرود، به رنگرزی تنبان با نیل و تثبیت رنگ آن با روناس اشاره شده است (کریمی، 75).
گاه عمل رنگرزی با تکنیکهای خاص همراه است: زنان منطقۀ پیر‌سواران (در ملایر) بر آن‌اند که رنگهای بهاری (قرمز)، زرد طلایی، شتری، عبایی و هلی در جلوۀ قالی تأثیری بسزا دارند؛ به همین سبب رنگرزی قالیها را با وسواس فراوان انجام می‌دهند تا آنها شفاف و خوش‌رنگ یا به‌اصطلاح «شوخ» شوند. این روش همانند رازی در میانشان محفوظ است (رسولی، 394، 397). عشایر بختیاری با ترکیب رنگهای اصلی با یکدیگر و به‌دست‌آوردن رنگهای مکمل و همچنین رقیق‌کردن رنگها، شیدهای رنگی متفاوتی می‌سازند (دیگار، 145-146). آلمانی نیز به تکنیکهای رنگرزی اشاراتی کرده است؛ وی به کاربرد مواد رنگ‌زایی چون نیل هندی برای رنگ آبی، اسپرک (زعفران یمنی) برای رنگ زرد، و روناس برای رنگ قرمز که در اصفهان، یزد و خراسان کشت می‌شود، اشاره کرده و می‌افزاید که رنگرزان ایرانی برای تعدیل و ثبات رنگ، با ترکیبات شیمیایی آشنایی ندارند و اغلب با ترکیبات گیاهی و معدنی این‌ کار را انجام می‌دهند؛ او همچنین به دود غلیظی که از سوزاندن پهن برای گرم‌کردن خمره‌های رنگ حاصل می‌شود، اشاره می‌کند که باعث ایجاد لکه‌هایی روی پشم، پس از رنگرزی می‌شود (I/ 89).
شیوۀ رنگرزی پارچه و البسۀ کهنه نیز همانند رنگرزی الیاف است. در رساله در مرکب‌سازی به طریقۀ رنگ‌کردن پارچه اشاره شده است؛ چنان‌که پارچه را قبل از رنگ‌کردن با آب خیس کرده، می‌فشارند و بعد آن را ساعتی در رنگ غوطه‌ور می‌کنند تا رنگ را جذب کند، سپس پارچه را در محلول آب لیمو و آب غوطه‌ور می‌کنند تا رنگش ثابت شود و در‌نهایت، پارچه را می‌فشارند و در سایه خشک می‌کنند (کشفی، 44).
 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: