صفحه اصلی / مقالات / رستم و سهراب /

فهرست مطالب

رستم و سهراب


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 دی 1398 تاریخچه مقاله

در آغاز روایت ششم آمده است که رستم تا زمان تولد سهراب، در سمنگان می‌ماند و چون سهراب زاده می‌شود، هربار که بچه را در دستان رستم می‌نهند، گریان می‌شود، تا اینکه رستم بچه را به طرف سهرم (شاه سمنگان) پرت می‌کند و با متهم‎کردن تهمینه به خیانت، می‌گوید که این طفل از او نیست و بی‌درنگ سمنگان را ترک می‌کند (همان، 97-99). بقیۀ‌ روایت به روایت طومار شاهنامۀ فردوسی نزدیک است (سعیدی، 1/ 404-407).
برپایۀ داستان ماندایی رستم و سهراب، پس از آنکه سهراب می‎میرد، به سفارش سیمرغ (یا کسان دیگر) قرار می‎شود که رستم تابوت او را 40 شبانه‎روز بر دوش خود بگرداند تا سهراب زنده گردد، ولی در آخرین روز، اندکی پیش از سرآمدن موعد، به کنار رودخانه‎ای می‎رسد که مردی در حال شستن چرمی (گلیم یا پشم یا چیزهای دیگر) سیاه است. او در پاسخ رستم که چرا چنین می‎کند، می‎گوید: می‎خواهد آن را چندان بشوید که سفید گردد. رستم او را دیوانه می‎خواند و می‎گوید: چگونه چرم سیاه با شستن سفید می‎شود؟ مرد به او می‎گوید: آیا تو نیز دیوانه نیستی که گمان می‎کنی با حمل مرده‎ای می‎توان او را زنده کرد؟! رستم شرمنده می‎شود و تابوت را بر زمین می‎گذارد و چون درِ تابوت را می‎گشاید، سهراب به او می‎گوید: پدر! تازه اکنون مرا کشتی (برای این روایت، نک‍ : خالقی‎، «یک»، 185-186). انجوی 15 روایت مشابهِ این روایت را گرد آورده، که در بیشتر آنها آمده است شیطان در هیئت پیرمرد یا منجم یا پیرزن درآمد و رستم را فریفت تا نعش سهراب را بر زمین افکند و به این ترتیب، برای همیشه بمیرد (مردم‎ و شاهنامه، 127-142).
مهم‎ترین نکات در طومارها و روایات شفاهی و مردمی داستان رستم و سهراب اینها ست:
1. در دوره‌های مختلف، روایات گوناگونی به بدنۀ اصلی روایت افزوده شده، یا روایت اصلی براساس باورهای نقل‌کنندگان آنها، دست‎کاری شده است. در این روایات، گاهی می‌توان لایه‌های کهن‌تر را آشکارا بازشناخت و حتى برخی از آنها را می‌توان به زمانی پیش از تکمیل روایت شاهنامه مربوط دانست؛ مثلاً در روایت شاهنامه، از نقش تهمینه در دزدیدن رخش آشکارا سخنی نیست و از این گفتۀ او خطاب به رستم در خوابگاه پهلوان که «سدیگر که اسپت به جای آورم / سمنگان همه زیر پای آورم» (فردوسی، چ خالقی‎، 2/ 123)، نمی‎توان بـرداشت کرد کـه تهمینـه در ربودن رخش دست داشته است، ولی در برخی طومارهای نقالی و روایات شفاهی و مردمی، تهمینه به‎تنهایی یا با همکاری دیگران، رخش رستم را می‌رباید تا رستم به سمنگان بیاید و او بـه وصال پهلوان برسد (بـرای نمونه، نک‍ ‍: زریری، 3-4؛ انجوی، مردم و فردوسی، 84)؛ ازاین‎رو، ممکن است این روایت بازماندۀ روایتی کهن باشد که از دیرباز به‎صورت شفاهی نسل‎به‎نسل منتقل شده است. 
از سوی دیگر، در بیشتر روایات طومارها و روایات شفاهی و مردمی آمده است که رستم نخست تن به خواستۀ تهمینه، برای هم‌بستری با او، نمی‌دهد و این کار را نوعی «نمک‌به‎حرامی» در حق میزبان می‌داند؛ پس، تهمینه ‌را رسماً از پدرش خواستگاری می‌کند و کسی ــ در بیشتـر روایات از او بـا عنوان قاضی یـاد می‌شود ــ آن بانو را به عقد رستم درمی‌آورد (نک‍ ‍: طومار، 458؛ هفت‌لشکر، 184؛ سعیدی، 1/ 411؛ انجوی، همان، 89، 98). 
در نمونه‌ای دیگر، براساس بیشتر روایات طومارها و روایات مردمی، رستم برای بار نخست که از سهراب شکست می‌خورد، به خداوند نیایش می‌کند که زور پیشین او را به او بازگرداند تا حریف را بر زمین زند (نک‍ ‍: طومار، 470؛ هفت‌لشکر، 193)، اما روایت کهن‌تری در یکی از روایات مردمی باقی مانده است که برپایۀ آن، رستم به آتشکده‌ای به نام آتشگاه می‌رود و در آنجا نیایش می‌کند (نک‍ ‍: انجوی، همان، 93).
2. افزودن صحنه‌هایی براساس متن اصلی داستان یا بخشهای دیگر شاهنامه، که مشهورترین نمونه‌های آن یکی داستان اسب‌گزینی سهراب از روی الگوی اسب‌گزینی رستم است و دیگری عاشق‎شدن شهره بر سهراب در مسیر حرکت پهلوان به سوی ایران که از روی همان الگوی عاشق‎شدن تهمینه بر رستم ساخته شده است (نک‍ ‍: مطالب پیشین).
3. در بسیاری از طومارها و روایات مردمی، پایان داستان با شاهنامه متفاوت است. در برخی از این روایات، پس از آنکه گودرز به رستم پیام می‌رساند که کاووس از دادن نوشدارو امتناع کرده است، خودِ رستم پا در رکاب می‎شود، به بارگاه کاووس اسب می‎تازد و درحالی‎که کاووس از پیش او می‎گریزد، نوشدارو را در درون کاخ می‎یابد و به نزد سهراب بازمی‎گردد، ولی زمانی که بـه بالین سهراب می‎رسد، او درگذشته است (نک‍ : انجوی، مردم و شاهنامه، 128- 129، 131-132). در روایت زریری (ص 353)، گودرز نوشدارو را زمانی به سهراب می‎رساند که او درگذشته بود؛ ازاین‎رو، مثلِ معروف «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» برگرفته از روایات نقالان است تا شاهنامه؛ چه، در شاهنامه از آوردن نوشدارو برای سهراب سخنی نرفته است (برای آگاهی از روایات نقالان، نک‍ ‍: صداقت‎نژاد، 325 بب‍ ؛ خطیبی، 252-255).
4. براساس بیتی از داستان رستم و سهراب در شاهنامه، در نبرد میان سهراب و گردآفرید، کلاه‎خود از سر گردآفرید برداشته می‌شود و سهراب درمی‌یابد که حریف او پهلوان‌بانو ست (فردوسی، چ خالقی‎، 2/ 133-134). شاهنامه‌شناسان در تفسیر این بیت اختلاف کرده‌اند: گروهی بر آن‌اند که سهراب کلاه‎خود را از سر گردآفرید بر‌می‌دارد (بـرای نمونه، نک‍ ‍: شعار، 87؛ خالقی، داستان ... ، 155-156) و گروه دیگر براساس ترجمۀ عربی بنداری (فردوسی، چ عربی، 1/ 134) در اوایل سدۀ 7 ق/ 13 م، این نظر را مطرح می‌کنند که گردآفرید وقتی درمی‌یابد حریف سهراب نمی‌شود، کلاه‎خودش را از سر برمی‌دارد تا به سهراب نشان دهد کـه زن است و با این چـاره از چنگ وی برهد (نیز نک‍ : یاحقی، 94؛ برای نقل نظرات دیگر پژوهندگان و استدلالهایی به سود نظـر اول، نک‍ ‍: اکبری، 133-140). چنین می‌نماید تفسیر دوم محتمل‌تر باشد، زیرا سهراب نمی‌دانسته که حریف او یک زن است و دلیلی نداشته است که به جای کشتن یا اسیرکردن او، با یک حرکت نمایشی، کلاه‎خود را از سر حریف بردارد. اگر هم روایت و برداشت اول مدنظر فردوسی بوده یا در منبع او وجود داشته، در اینجا با ضعفی در پرداخت داستان رو‌به‌روییم. در طومارها و روایات مردمی و نیز نقاشیهای شاهنامه، همه‎جا این سهراب است که کلاه‎خود را از سر گردآفرید برمی‌دارد، اما در یکی از طومارها، گزارشی دیده می‎شود که گردآفرید چون برای دفع شمشیر سهراب، سپر بالای سر ‌کشید، به کلاه‎خودش برخورد و آن را از سرش انداخت و «گیسوان آن ماه پراکنده شد» (سعیدی، 1/ 469).
5. در داستان رستم و سهراب شاهنامه، فردوسی دربارۀ نام سهراب می‎گوید: چو خندان شد و چهره شاداب کرد / ورا نام تهمینه سهراب کرد (فردوسی، چ خالقی، 2/ 125). چنین می‌نماید نام سهراب مرکب باشد از دو واژۀ سهر (= سُخر / سرخ) و آب، چنان‎که در برخی نسخه‌های شاهنامه و منابع دیگر به شکل سرخاب نیـز آمده است (همان، 2/ 129، حاشیۀ 6؛ نیـز نک‍ : ابن‎اسفندیار، 1/ 82). گویا فردوسی ریشه‌شناسی این نام را می‎دانسته که در سخن خود، از خندان و شاداب‎بودن سهراب در هنگام تولد سخن گفته است. در طومارها و روایتهای مردمی شاهنامه دو ریشه‌شناسی مردمی از نام سهراب دیده می‌شود: برپایۀ یک روایت، هنگامی که تهمینه سهراب خردسال را در میان سپری جای داد و به دریا افکند و سپس او را در نیزاری یافت، اطراف کودک را سهر (به معنی کف آب؛ در متن چنین است، ولی در فرهنگها این معنی نیامده است) فراگرفته بود و به همین سبب، نام سهراب را بر او نهاد (سعیدی، 1/ 420). در یکی از روایات مردمی نیز درست در ضمن شرح همین رویداد، گفته شده است که تهمینه چون نوزاد را از آب گرفت، او را سرآب نام نهاد (انجوی، مردم و فردوسی، 101).

داستان رستم و سهراب در ادبیات و هنر

این داستان از قدیم‎ترین روزگاران، نزد شاعران و نویسندگان ایرانی معروف بود و برخی از شاعران پارسی‎گوی به مردانگی و دلیری سهراب مثل می‎زدند (برای نمونه، نک‍ ‍: فرخی، 11، 15؛ معزی، 328؛ خاقانی، 470، 870) و نیز مثل «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» در بسیاری از منابع نقل شده است (نک‍ : ثغری، 432؛ ابن‎یمین، 321؛ اثیرالدین، 422). در دوران معاصر نیز براساس این داستان، فیلم سینمایی، پویانمایی (انیمیشن) و چنـد نمایش فراهم شده است (نک‍ : فروغ، 392-394). افزون بر این، در سینمای مستند نیز فیلمهایی با موضوع بازتاب این داستان در فرهنگ مردم ساخته شده است؛ مانند فردوسی و مردم، ساختۀ حسین ترابی (1355 ش)، که نقل این داستان در میان ایل بختیاری است، و نیز یکی داستانِ پرآبِ چشم، ساختۀ شهرام درخشان (1381 ش) (نک‍ : ه‍ د، سینمای مردم‎شناسی).

مآخذ

آیدنلو، سجاد، «برخی روایات نقالی و شفاهی در ملحقات نسخ و چاپهای شاهنامه»، فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، 1394 ش، س 3، شم‍ 5؛ همو، «پیشینۀ مکتوب و چندصدسالۀ برخی روایات مردمی ـ شفاهی شاهنامه»، فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، شم‍ 24-25؛ همو، مقدمه بر دفتر خسروان (برگزیدۀ شاهنامۀ فردوسی)، تهران، 1390 ش؛ ابن‌اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320 ش؛ ابن‌یمین، محمود، دیوان، به کوشش حسینعلی باستانی راد، تهران، 1344 ش؛ اثیرالدین اخسیکتی، محمد، دیوان، به کوشش رکن‌الدین همایون‌فرخ، تهران، 1337 ش؛ اکبری مفاخر، آرش، «بپیچید و برداشت خود از سرش»، پـاژ، تهران، 1387 ش، س 1، شم‍ 1؛ امیدسالار، محمود، «رستم و سهراب و زیربنای منطقی حکایت در شاهنامه»، جستارهای شاهنامه‌شناسی و مباحث ادبی، به کوشش همو، تهران، 1381 ش؛ انجوی‌شیرازی، ابوالقاسم، مردم و شاهنامه، تهران، 1363 ش؛ همو، مردم و فردوسی، تهران، 1363 ش؛ برزونامه، منسوب به عطاء بن یعقوب، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1382 ش؛ ثغری، عماد، طوطی‌نامه (جواهر الاسمار)، به کوشش شمس‌الدین آل‌احمد، تهران، 1385 ش؛ خاقانی‌شروانی، دیوان، به کوشش ضیاء‌الدین سجادی، تهران، 1368 ش؛ خالقی‌مطلق، جلال، داستان رستم و سهراب، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران، 1393 ش؛ همو، يادداشتهای شاهنامه، تهران، 1391 ش؛ همو، «یکی داستان است پرآب چشم (دربارۀ موضوع نبرد پدر و پسر)»، ایران‌نامه، واشینگتن، 1361 ش، س 1، شم‍ 2؛ خطیبی، ابوالفضل، «منشأ ضرب‌المثل نوشدارو بعد از مرگ سهراب»، فرهنگ‌نویسی، تهران، 1389 ش، شم‍ 3؛ دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1388-1391 ش؛ دوست‌خواه، جلیل، مقدمه بر داستان رستم و سهراب (نک‍ : هم‍ ، زریری)؛ رحیمی، مصطفى، تراژدی قدرت در شاهنامه، تهران، 1369 ش؛ رستگار فسایی، منصور، «روایتی دیگر در مرگ رستم»، نمیرم از این پس که من زنده‌ام (مجموعه مقالات کنگرۀ جهانی بزرگداشت فردوسی)، به کوشش غلامرضا ستوده، تهران، 1374 ش؛ زریری، عباس، داستان رستم و سهراب (روایت نقالان)، به کوشش جلیل دوست‌خواه، تهران، 1369 ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381 ش؛ شعار، جعفر و حسن انوری، غم‌نامۀ رستم و سهراب از شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1363 ش؛ شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صداقت‌‌نژاد، جمشید، طومار کهن شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1374 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، 1384 ش؛ صناعی، محمود، «فردوسی، استاد تراژدی»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1384 ش، س 7، شم‍ ‍2؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ فرخی‌سیستانی، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1355 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی‌مطلق، تهران، 1386 ش؛ همو، همان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1314 ش؛ همو، همان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335 ش؛ همو، الشاهنامه، ترجمه و اختصار فتح بن علی بنداری، به كوشش عبدالوهاب عزام، قاهره، 1932 م؛ فروغ، مهدی، «شاهنامه و ادبیات دراماتیک»، فردوسی و شاهنامه، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1370 ش؛ قانعی، مریم، «سرگذشت رستم و سهراب به روایت منداییان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1384 ش، شم‍ ‍83 -84؛ قریب، مهدی، بازخوانی شاهنامه (تأملی در زمان و اندیشۀ فردوسی)، تهران، 1369 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387 ش؛ مختاری غزنوی، عثمان، دیوان، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1341 ش؛ مسلمی‌زاده، محبوبه، «معرفی و تحلیل رسالۀ سهراب و رستم اثر مورای آنتونی پاتر»، نامۀ فرهنگستان، تهران، 1385 ش، س 8، شم‍ 3؛ معزی، محمد، دیوان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318 ش؛ هراتی، ابوالقاسم، جهانگیرنامه، به کوشش ضیاء‌الدین سجادی، تهران، 1380 ش؛ هفت‌لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377 ش؛ همایی، جلال‌الدین، «شاهنامـۀ فردوسی: شاهکار سخنـوری و سخن‌دانی»، فـردوسی و ادبیـات حماسی (مجموعۀ سخنرانیهای نخستین جشن طوس)، تهران، 1355 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، سوگ‌نامۀ سهراب، تهران، 1368 ش؛ نیز:

Hatto, A. T., «On the Excellence of the Hildebrandslied: A Comparative Study in Dynamics», The Modern Language Review, London, 1973, vol. LXVIII; Potter, M. A., Sohrab and Rustem: The Epic Theme of a Combat Between Father and Son, London, 1902.
ابوالفضل خطیبی

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: