دلاکی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 19 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/246652/دلاکی
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
دَلّاکی، از پیشههای سنتی. پیشهورِ پیشۀ دلاکی را در تداول عام، دلاک یا سلمانی مینامند. دلاک واژهای عربی است، و دلاکی معادل مصدر دلک یا تدلیک که از ریشۀ دَلَکَ ساخته شده است و بر مالیدن چیزی و خمیرکردن آرد و مشتومالدادن بدن دلالت میکند. به شخصی که عمل مالیدن را انجام میدهد، دلاک گویند که بهعنوان پیشهورِ پیشۀ دلاکی محسوب میشود (ابنمنظور، 10/ 426-427؛ نیز نک : المنجد، 223). به دلاک، اوستا (= استاد) (روحالامینی، 35) میگفتند که معمولاً به کیسهکش حمام اطلاق میشد (غیاث ... ؛ لغتنامه ... ). لغتنامۀ دهخدا دلاک را معادل تنمالنده، مالنده، آنکه در حمام شوخ تن دیگران با کیسه و جز آن پاک کند، و همچنین به معنی مشتومالچی و کیسهکش و رنجبر حمام آورده است (ذیل واژه). در لغتنامههای دیگر نیز برخی از همین معانی برای دلاک ذکر شده است (شرتونی، 306؛ غیاث، آنندراج، ذیل واژه؛ فاروقی، 1/ 441). واژۀ دلاک در همهجای ایران، ازجمله در میان کردهای سنندج و لرهای لرستان (ایازی، 404؛ ایزدپناه، 59)، متداول است، ولی استثنائاتی هم وجود دارد؛ اهالی دلیجان به دلاک و کیسهکش حمام گُردهکِلاش (آذرلی، 313)، و لرهای ممسنی به سلمانی که همان دلاک است، خطیر میگویند (حبیبی، 450). برخی از متون گذشته، اصطلاحات حلاق (نک : کلیله ... ، 381) و حجام (نک : نوروزنامه، 77؛ سنایی، 484) را نیز به معنی دلاک به کار بردهاند. در نظام تقسیم اجتماعی کار، در همهجای ایران، دلاک کسی است که در فضای بستهای چون حمامهای عمومی به کارهای کیسهکشیدن، مشتومالدادن، صابونزدن، سر و ریش تراشیدن، حنا و خضاب بستن، سنگپازدن، گرفتن ناخنهای دست و پا، حجامتکردن و رگزدن میپردازد، و در فضاهای باز روستایی و شهریِ بیرون از حمام، کارهای سر و ریش تراشیدن، کشیدن دندانهای فاسد و کرمخورده، و ختنهکردن کودکان را انجام میدهد. دلاک (سلمانی یا حمامی) در هر روستایی، در امور اجتماعی و خدماترسانی همهکاره و کارراهانداز و مشکلگشا ست؛ شاید به همین سبب است که در جاهایی از ایران، مردم باور دارند که دلاکْ دهلاک است، زیرا از 10 فن یا 10 لاک اطلاع دارد (کرزبر، 302).
برخی از اهل فتوت معتقدند که دلاکی و سرتراشیدن از حضرت جبرئیل مانده است ( فتوتنامهها ... ، 229). بعضی نیز میگویند: دلاکی یا مالندگی و کیسهکشی از ابراهیم خلیل، اسماعیل و یونس (ع)، و شستوشو از ایوب پیامبر به یادگار مانده، و سلمان فارسی دلاک زمان حضرت رسول (ص) بوده است؛ به همین سبب به دلاک، سلمانی نیز میگویند (همانجا؛ نک : قاسمی، 313). چون چنین بزرگوارانی بنیانگذار این پیشه بودهاند، برخی دلاکان را تابع آن مرشدان و پیشوایان، و جزو جوانمردان میدانستند که باید اصول و حکمت مالندگی و دلاکی را از پیران خود آموخته باشند (نک : همانجا). حتى یکی از فتوتنامهها، مورد مربوط به «شَدّ» (گرهزدن کمربند) یا میانبند را به انواعی تقسیم کرده و یکی از شدها را «شد خفیه» نامیده و آن را متعلق به دلاکان دانسته است، زیرا دلاکان خادم انساناند؛ و چون بیشتر اسرار آدمیان در حمام ظاهر میشود و به نظر همین دلاکان میرسد، آنها را اهل سر میدانند (سی فتوتنامه ... ، 248). ظاهراً سلمانی یا آرایشگری از پیش از اسلام در ایران شغل معینی بوده، چنانکه در نوروزنامه از حجامی یاد شده که سر انوشیروان را اصلاح میکرده است (همانجا). به سبب رواج دلاکی و اهمیت آن، در سدۀ 7 ق، نویسندۀ کتاب معالم القربة ( آیین شهرداری) مطالبی را به آن اختصاص داده است؛ ازجمله اینکه سلمانی باید از تیغهای خوب فولادی استفاده کند تا برای مردم سودمند باشد، و شایسته است که آرایشگر (دلاک) سَبُک و خوشاندام و آشنا به کار خود باشد و در روز نوبت خود، چیزهایی از قبیل پیاز و سیر و گندنا (تره) نخورد تا باعث آزار مردم نشود. در این کتاب، به دلاک سفارش شده است که موی بچه را جز به اجازۀ ولی او، و نیز موی برده را جز به اجازۀ صاحبش نتراشد، و موی عذار امرد و ریش مخنث را نتراشد (ابناخوه، 196). در دورۀ قاجار شخصی به نام کریم بن ابراهیم به درخواست کربلایی رضا سلمانی، «رسالۀ دلاکیه» را در 10 باب تألیف کرده است. این رساله شامل یک مقدمه مختص ساختمان حمام و ویژگیهای آن، و 10 باب به این شرح است: باب اول، در حمام رفتن و آنچه باید انسان در حمام بکند؛ باب دوم، در کتابهای متعلقه به حمام؛ باب سوم، در زایلکردن مو از بدن؛ باب چهارم، در کیسهکشیدن و سنگپا بهکاربردن و مالشدادن؛ باب پنجم، در خضابکردن؛ باب ششم، در خون کمکردن؛ باب هفتم، در کندن دندان؛ باب هشتم، در ناخنچیدن؛ باب نهم، در ختنهکردن؛ و باب دهم، در شانهکردن و عطر بهکاربردن بعد از حمام (نک : رضوی، 64- 69). همانگونه که گفته شد، دلاکان کارهای بسیار متنوعی انجام میدادند که بخشی از آن ضرورتاً در حمام، و بخشی دیگر خارج از حمام صورت میگرفت. در شهرهای بزرگ، این دو حوزه تقریباً مجزا بود. ابتدا شرح کارهای دلاک در حمام میآید: دلاک یا استاد (در زبان گفتاری: اوستا)، مشتریان خاص را ابتدا مشتومال میکرد. ظاهراً اینگونه مشتریان به مشتومال اهمیت فراوان میدادند، چنانکه نویسندۀ «رسالۀ دلاکیه» نیز فصلی به آن اختصاص داده و در اهمیت آن نوشته است: در مشتومال یا مالش فایدههای فراوانی وجود دارد، به گونهای که میتوان گفت مالش مرده را زنده، کسالت را از بدن دور، و بدن را قوی و سخت میکند. وی دربارۀ شیوۀ مالش نیز مینویسد: «باید از جانب عضو شریفتر به سوی خسیستر باشد و هرگز از عضو خسیس به سوی عضو شریف مالش ندهد» (کریم بن ابراهیم، 78)؛ هم ازاینرو، دلاکان مشتومال را از بالای بدن شروع میکردند و بهتدریج به نوک پاها میرسیدند. دلاکان برای مشتریان خاص ابتدا یک لنگ خشک پهن میکردند، سپس لنگی را چنبره میکردند تا مشتری هنگام درازکشیدن سر خود را روی آن بگذارد و آنگاه به مشتومال او میپرداختند (شهری، طهران ... ، 1/ 487- 488؛ دروویل، 68- 69). دلاک پس از آن، یکی ـ دو بـار آب بر سر مشتری میریخت و سپس به کیسهکشی او میپرداخت. در این مرحله، دلاک سر و سینه، دست و پا، و گردن و پشت مشتری را کیسه میکشید؛ او بهویژه هنگامی که پشت را کیسه میکشید، کف دست را گود میکرد و بر بدن مشتری میکوبید، بهگونهای که صدایی از این کار بلند میشد. وی در عین حال برای آنکه نشان دهد خدمت زیادی به مشتری کرده است، چرکهای پشت را لوله میکرد و آنها را با کف دست از بالای شانۀ مشتری به جلو او میریخت (شهری، همان، 1/ 492). این کار که تقریباً در همۀ شهرها رایج بود، ظاهراً از زمانهای بسیار دور رواج داشته و از آداب کار دلاکان بوده است، چنانکه در اسرار التوحید از آن با تعبیر «رسم قایمان (دلاکان) گرمابه» یاد شده است. براساس یکی از داستانهای این کتاب، روزی ابوسعید ابوالخیر به حمام میرود. یکی از دلاکان ضمن آنکه پشت او را کیسه میکشید، «شوخ بر بازوی شیخ جمع میکرد تا آنکس بیند که او کاری کرده است». او در این حالت از شیخ میپرسد که جوانمردی چیست؟ شیخ هم پاسخ میدهد: «آنکه شوخِ مرد پیشِ رویِ او نیاری» (محمد بن منور، 1/ 268؛ نیز نک : عطار، 433-434). در اوراد الاحباب از سدۀ 8 ق، نیز عمل چرک جمعکردن و بر روی کتف انداختن نهی شده است (باخرزی، 2/ 152) که خود مبین رایجبودن این عمل در آن دوره بوده است. بهرغم آنکه در برخی کتابها، اعم از دینی (نک : غزالی، 1/ 143؛ مجلسی، 115- 118)، و غیردینی (نک : ابناخوه، 196-197؛ کریم بن ابراهیم، 74- 75)، کیسهکشیدنِ برخی از قسمتهای بدن نهی شده است، اما دلاکان همۀ بدن را کیسه میکشیدند (نک : شهری، همانجا). از دیگر کارهای دلاک، صابونزدن و لیفکشیدن مشتری بود. برای این کار ضمن صابونزدن به سر و بدن او، درون لیف میدمیدند تا کف بیشتری جمع شود و سپس آن را به سر و تن مشتری میمالیدند (همان، 1/ 493؛ ایازی، 406). همچنین تمیزکردن کف پا، با بهکارگیری سنگپا (پولاک، 359) و ستردن موهای زائد زیر بغل (شهری، همان، 1/ 497) از جملۀ کارهای دلاک بود. حنابستن و خضابکردن مشتری و نیز اصلاح سر و صورت او از دیگر کارهای دلاکان بود. برخی از دلاکان حمام به فصد و حجامت (ه م) مشتریان هم میپرداختند (نک : شهری، همان، 1/ 495؛ آلمانی، III/ 97؛ دروویل، 69-70؛ پولاک، همانجا). وظیفۀ دیگر دلاکها تقریباً در همۀ حمامهای عمومی تهران و شهرستانها، دستورِ آوردن لنگ و حولۀ خشک برای مشتریانی بود که کارشان در گرمخانه تمام شده بود و میخواستند خارج شوند؛ مشتری در زیر دوش یا در خزینه با صدای آرامی میگفت: خشک! دلاک با شنیدن صدای مشتری، اگر میشناخت کیست و چهکاره است و آیا جزو محترمان و انعامبدهها ست، با صدای بلند و خاصی فریاد میزد: یا الله خشک، یا الله خشک! به گونهای که به گوش کارگر حمام، لنگی یا خشکی، برسد (نک : شهاب، 92). سپس کارگر میفهمید که چه نوع خشکی لازم است و یک لنگ تمیز برای از کمر به پایین، حولهای برای روی دوشها، و حولۀ کوچکتری برای پیچیدن به دور سر میآورد و مشتری را شاهانه میپوشاند و هدایت میکرد. اما اگر مشتری ناشناس بود، فقط دو لنگ، یکی برای از کمر به پایین و یکی هم برای روی دوشها میآورد. چنانچه در حمام بیش از یک دلاک بود، هریک از آنها مشتری خاص خود را داشتند؛ به این معنی که هر مشتری که دفعات پیشین نزد هر دلاکی رفته بود، در دفعات بعد نیز پیش همو میرفت (ایازی، 404-405). در حمامهای زنانه نیز به همین صورت بود و هیچ دلاکی حق نداشت که مشتری دلاک دیگری را بشوید، مگر آنکه آن دلاک بیمار بود و یا به سفر رفته بود، که در این صورت برای خودش جانشین معین میکرد (مؤیدمحسنی، 27). وسایل و ابزارهای کار دلاکان حمام عبارت بود از: کیسه، لیف، سنگپا و تیغ. کیسه باید به اندازۀ دست و بافته از پشم مانند گلیمِ نازک یا جاجیم باشد. این کیسه را قبل از استعمال، برای اینکه نرمتر شود، روی آتش میگیرند و کِز میدهند و در آبِ گرم میمالند. بعد از این فرایند است که آن را بر دست میکنند و با آن چرک بدن را میگیرند (شهری، طهران، 1/ 492، حاشیۀ 42؛ نیز نک : لغتنامه، ذیل کیسه). نوع مرغوب کیسههای پشمی حمام مربوط به قزوین بود (نک : ستوده، 10). در «رسالۀ دلاکیه» نیز آمده است که بهترین کیسهها، کیسههای پشمینه و خالی از مو ست که سوراخ نشده نباشد و بلند باشد و از بند دست دلاک بگذرد و گشادتر از دست نباشد، زیرا در غیر این صورت صدمه میرساند (کریم بن ابراهیم، 73). سنگپا نیز باید سوراخسوراخ و متخلخل باشد (همو، 77) که بهترین نوع آنها سنگ پای قزوین بود. اما دلاکانی که بیرون از حمام کار میکردند ــ اگرچه کار اصلی آنها اصلاح سر و صورت بود و به همین سبب هم بیشتر به سلمانی موسوم بودند ــ عملاً بهجز کارهای خاصی کـه ضرورتاً باید در حمام انجام میگرفت، مثل مشتومال و کیسهکشی، بقیۀ کارهای دلاکان حمام و حتى کارهای دیگری مثل دندانکشی و ختنهکردن (نک : ه د، ختنـه و ختنهسوران) را نیز انجام میدادند. این دلاکان دو دسته بودند: یک گروه که دکان داشتند و گروهی دیگر که دورهگرد بودند. الئاریوس، که در زمان شاه صفی به ایران سفر کرده بود، ضمن توصیف میدان نقشجهان اصفهان، از دکانهای صنف سلمانیها یاد میکند که افراد زیادی برای تراشیدن سر به آنها مراجعه میکردند (2/ 610). آلمانی (در اواخر سدۀ 19 م) دکانهای این صنف را تمیز و مرتب توصیف کرده و نوشته است که آنها برای پیشگیری از آلودهشدن لباس مشتریها، قطعاتی از پارچۀ سفید یا لنگ قرمز آماده دارند که آنها را بر گردن مشتری میبندند و سپس به اصلاح سر و صورت او میپردازند. به نوشتۀ او، این ابزارها در دکانهای دلاکی بوده است: تعداد زیادی تیغ، قیچی، نشتر، کلبتین دندانکشی، شاخ حجامت، تیغ مخصوص ختنه، و تعداد زیادی شانههای چوبی (III/ 254-255). وجود این ابزارها مبین تنوع وظایف و کارهای دلاکان در آن زمان است. سلمانیهای دورهگرد آنهایی بودند که با یک کیفدستی دوره میافتادند و کسب معاش میکردند. در تهران، اینها دو گروه بودند: یک گروه که پاتوق معینی مثل کنار دیوار، پشت مسجد و تکیه، کاروانسرا، قهوهخانه و دیگر اماکن عمومی داشتند، و گروه دیگری که در کوچه و خیابان میگشتند. یکی از وسایل همراه این دلاکان قمقمۀ آب بود که به کمرشان میآویختند و با آب آن موی سر و صورت را خیس میکردند و بیآنکه فرچه و صابون به کار ببرند، سر و صورت را میتراشیدند (شهری، تاریخ ... ، 5/ 139-140). در همدان، اصطلاح دلاک فقط برای دلاکان دورهگرد به کار میرفت و دلاکان دکاندار را سلمانی مینامیدند. دلاکان دورهگرد این شهر مانند دیگر مناطق، انواع کارهای دلاکی پیشگفته را انجام میدادند. پاتوق آنها بیشتر در سر گذر و میدان زغالیها بود. هریک از آنها یک صندلی یا چهارپایۀ چوبی داشتند که آن را روبهروی دیوار مینهادند و یک آینۀ رنگورورفته در قاب چوبی که به دیوار میآویختند و نیز یک قطعه لنگ کهنه به همراه یک کیف چرمی که وسایل ضروری را در آن میگذاشتند. بعضی از آنها برای رونقدادن به کسبوکارشان، یک سماور در حال جوش به همراه چاییدارچین نیز در کنارشان بود که با آن از مشتریهای خود پذیرایی میکردند. مشتریان این دلاکان روستاییانی بودند که از اطراف همدان برای فروش فراوردههای خود و خرید به شهر میآمدند (قراگوزلو، 460-462). در تهران قدیم، دلاکان دورهگرد خود بساط چایی نداشتند، اما افراد دیگری بودند که چاییدارچین میفروختند و به چاییدارچینی مشهور بودند (نک : ه د، چای). این اشخاص بساط خود را نزدیک دلاکان پاتوقدار قرار میدادند. دلاکان نیز برای هر مشتری که اصلاحش تمام میشد، یک چاییدارچین سفارش میدادند؛ این کار سلمانیها طعنهای شده بود که هرگاه کسی سر و رویش را خوب اصلاح نکرده بودند، به وی میگفتند: اصلاح با چایدارچین بهتر از این نمیشود (شهری، همان، 5/ 142-144). دربارۀ کار این دلاکان داستانهای مختلفی در میان مردم رایج بود؛ ازجمله اینکه چون تیغهای آنها بسیار کند بود، موقع تراشیدن سر مشتری، بهطور مداوم مواضعی از سر او را میبریدند و برای بندآوردن خون، مقداری پنبه را با آب دهان خیس میکردند و به موضع بریدهشده میچسباندند و در اعتراض مشتری میگفتند: ضررش را من میکنم که به اندازۀ اجرتت پنبه به سرت میچسبانم؛ تو ناراحت میشوی؟! (همان، 5/ 140-141؛ برای نمونهای دیگر، نک : نجمی، 33-34؛ برای آگاهی از داستانهایی دربارۀ دندانکشیهای دلاکها، نک : شهری، طهران، 2/ 109-110؛ قراگوزلو، 462-463). معمولاً دستمزد دلاکان دورهگرد نسبت به دستمزد دلاکان دکاندار بسیار کمتر بود و گاهی به ¼ یا 5/ 1 آن میرسید (شهری، تاریخ، 5/ 139). یکی از کارهایی که این دلاکان میکردند، اصلاح سر بیماران مبتلا به گری بود که معمولاً دلاکان دکاندار آنها را اصلاح نمیکردند (همان، 5/ 143). وجود گستردۀ همینگونه بیماریها باعث شده بود که از سدهها پیش، برخی مشتریان به هنگام مراجعه به دلاکان، تیغ مخصوص به خود را همراه میبردند (اُلئاریوس، 2/ 610-611). دلاکان به مناسبتهای مختلف، بازارشان رونق بیشتری داشت که این مناسبتها عبارت بودند از: عید نوروز، عید غدیر، عید قربان، تولد حضرت صاحبالزمان (ع)، تولد امام حسین (ع) و عید مبعث، که مردم در این روزها نیز لباس نو میپوشیدند و به سر و وضع خود میرسیدند؛ مناسبتهای دیگر اینها بودند: شب عروسی، شب کلوخاندازان (شب قبل از آغاز ماه محرم و ماه رمضان که زمان عیشونوش بود)، و در موقع رفتن به جاها و مهمانیهای معتبر. در برخی مناطق، حنابستن عروس و داماد از کارهای دلاکان بود (کتیرایی، چ 1348، ص 176). بردن هدایای داماد برای عروس به مناسبتهای مختلف نیز از وظایف دلاکان به شمار میرفت؛ برای نمونه، در کاشان و توابع آن هدیۀ شب اسفندی (نک : انجوی، 1/ 94؛ نیز نک : ه د، اسفندی)، و در برخی از شهرهای فارس هدیۀ عید قربان (خیراندیش، 382) را دلاک به خانۀ عروس میبرد. از جملۀ وظایف دیگر دلاک در برخی مناطق، اصلاح سر و صورت خانوادههای سوگوار بود. در چنین مواقعی، بزرگ خانواده یا محله پس از چهلم متوفا یا در روزهای نزدیک به عید، مردان خانوادۀ سوگوار را جمع، و از دلاک هم دعوت میکرد که طی مراسمی خاص، به اصلاح سر و صورت آنها بپردازد (نک : جهانی، 86؛ شهری، همان، 5/ 144-145). یکی دیگر از کارهای دلاکان خدمتکردن در عروسیها بـود کـه از جملۀ آنها، اصلاح عروس و داماد و حنابستن دست و پای آنها طی مراسمی خاص بود. در ماهشهر و برخی دیگر از شهرهای جنوب، داماد را در حیاط خانه روی چهارپایهای مینشاندند و دلاک به اصلاح او مشغول میشد و دوستان و نزدیکان داماد پول نقد به وی هدیه میدادند؛ دلاک پول را به دست میگرفت، دستش را بالا میبرد و با گفتن «شاباش»، نام شخص هدیهدهنده و مقدار پول را بر زبان میراند (جعفری). این رسم با اختلافاتی در ممسنی نیز رایج است (حبیبی، 450).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید