صفحه اصلی / مقالات / خواب /

فهرست مطالب

خواب


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 16 دی 1398 تاریخچه مقاله

این نوع خواب در بسیاری از داستانهای ادب عامه تکرار می‌شود. نمونه‌های آن، خوابهایی است که در داستان سلیم جواهری آمده است و براساس آن، پیامبر اسلام (ص) به خواب سلیم می‌آید و او را شفا می‌دهد (دو روایت ... ، 72، 84). 
در طومارهای نقالی نیز مشابه این خوابها وجود دارد. براساس این روایتها، سام پس از آنکه زال را در البرزکوه می‌گذارد، به مدت 7 سال بیمار می‌شود، به‌گونه‌ای که قوت حرکت کردن نداشته است و بوی گند می‌گیرد؛ روزی به درگاه خداوند ناله می‌کند و از او می‌خواهد که یا مرگ نصیبش کند، یا او را شفا دهد؛ در همان زمان به خواب می‌رود. حضرت علی (ع) به خواب او می‌آید، وی را شفا می‌دهد و به او می‌گوید که به البرزکوه برود و زال را که اکنون بزرگ شده است، از سیمرغ بگیرد (هفت‌لشکر، 144-146). 
حوادث اصلی فیروزشاه‎نامه، یا چنان‎که مشهور است، داراب‌نامۀ بیغمی، در پی آن پیش می‌آید که فیروز شاه، شخصیت اصلی داستان، عین‌الحیات، دختر پادشاه یمن را به خواب می‌بیند و عاشق او می‌شود (1/ 15 بب‍ ‌‌). این نوع خواب نیز در بسیاری از داستانها و افسانه‌ها تکرار می‌شود (برای برخی از این روایتها، نک‍ : جعفری، روایتها ... ، 69-73). همچنین عاشق‌شدن در خواب، یکی از بن‌مایه‌های اساسی در افسانه‌های عاشقانۀ ایرانی است (نک‍ : ه‍ د، افسانه). 
در داراب‌نامۀ‌‌ طرسوسی نیز خواب و خواب‌دیدن نقش بسزایی دارد. در این داستان، 45 خواب نقل می‌شود که بیشتر مربوط به اسکندر است. به نظرِ برخی پژوهشگران، خوابهای این داستان الگوی ایرانی ندارند و بیشتر با خوابهای یونانی منطبق‌اند. ابهام و دوپهلو بودن از ویژگیهای این خوابها ست. همچنین این خوابها بیشتر بلند و شلوغ و پر از تصاویر جانوران‌‌اند (کیا، 206- 207؛ برای نمونه‌هایی از ایـن خوابها، نک‍ : ابوطاهر، 1/ 268- 269، 395، 448). 
یکی از بن‌مایه‌های رایج در بسیاری از داستانها و افسانه‌های ایرانی، به خواب دیدن خضر و گرفتن راهنمایی از او ست. مثلاً در شیرویۀ نامدار، خضر به خواب شیرویه می‌آید و پیراهن، کمند و طوماری ضد جادو به وی می‌دهد که با کمک آنها می‌تواند بر جادو و سحر دیوان و جادوان غلبه کند (ص 295؛ برای نمونه‌های فراوان از این بن‌مایه، نک‍ : ه‍ د، خضر). گاهی شخصیتهای مقدس دیگری جای خضر می‌نشینند؛ برای نمونه، در جایی از داستان شیرویۀ نامدار، حضرت سلیمان (ع) به خواب شیرویه می‌آید و او را راهنمایی می‌کند (ص 437). 
آمدن شخصیتهای مقدس به خواب درماندگان مصداقهای بسیار متنوعی دارد. در قصۀ «مشکل‌گشا»، که در آیین سفرۀ مشکل‌گشا (ه‍ م) خوانده می‌شود، سیدی نورانی به خواب پیرمرد خارکن مستأصلی می‌آید و با دادن مقداری ریگ، که تبدیل به جواهر می‌شوند، او را از فقر و فلاکت نجات می‌دهد (شکورزاده، 68-72). 
در برخی از افسانه‌ها، خوابِ خوش‌یُمن خریدوفروش می‌شود؛ برای نمونه، چوپانی خواب خارکنی را می‌خرد و همین موضوع باعث می‌شود که پس از طی ماجراهایی، با دختر پادشاه ازدواج کند و سپس در سرزمینی دیگر به شاهی برسد (نادری، 61-72). 
در برخی افسانه‌ها، دیو (ه‍‌ م) یا درویش جادوگر با سحر‌کردن مردم، خواب آنها را در شیشه می‌کند تا بتواند به اهداف خود برسد (همایونی، افسانه‌ها ... ، 131-136؛ بهرنگی، 230- 238). در برخی افسانه‌ها نیز جوان عاشق به علت خواب‌ماندن، نمی‌تواند با معشوق ملاقات کند (نک‍ ‍‌: مارتسلف، 122). در برخی از داستانها نیز شخصیتهای داستان گنج به خواب می‌بینند که به واقعیت بدل می‌شود (همو، 240-241). در قصۀ امیرالمؤمنین حمزه نیز از خواب قباد و اینکه چگونه بزرگمهر آن را تعبیر کرد، سخن رفته است (ص 59 -63). از این افسانه، روایتی شفاهی نیز ثبت شده است (میهن‌دوست، 134- 146، برای آشنایی بیشتر با برخی از افسانه‌های مرتبط با موضوع خواب، نک‍ : سراسر اثر). 
حکایتهایی نیز دربارۀ برخی از شاعران و عارفان آمده‌است که خواب در آنها نقشی مؤثر دارد. پس از تولد فردوسی، پدرش در خواب دید که کودکش بر بالای بام ‌آوازی داد و از هر سو، پاسخی آمد. یکی از خواب‌گزاران در تعبیر خوابِ او می‌گوید: پسرت شاعر بزرگی خواهد شد که در همۀ عالم به سخن‌دانی او اقرار خواهند‌ کرد (عابدُف، 108). 
در حکایتی دیگر که روایتهای متعدد و گاه متفاوتی از آنها ثبت شده، آمده است که شبی رستم به خواب فردوسی می‌آید و می‌گوید: به پاس زحمتهای فراوانی که برای بزرگ کردن نام من کشیده‌ای، هدیه‌ای به تو می‌دهم. سپس نشانیِ محلی را به او می‌دهد که هنگام مبارزه با یکی از دشمنان، در برخی روایتها دیو سفید و در برخی افراسیاب یا پهلوانی از توران، ابزاری از طلای ناب از آنِ دشمن را در آنجا دفن کرده است. فردوسی به هنگام بیداری به آنجا می‌رود و ابزارِ گفته‌شده را می‌یابد (انجوی، 48-53؛ عابدف، 112-113). روایتی از این حکایت در عجایب المخلوقات نیز با اندکی تفاوت، آمده است (طوسی، 473). 
دربارۀ بهاءولد، پدر مولوی، نیز آمده‌است که شبی در بلخ، 300 مفتی پرهیزکار حضرت محمد (ص) را به خواب می‌بینند که بهاء‌ولد سَمتِ راست ایشان نشسته است و باقی علما به دو زانو دورتر از آنها نشسته‌اند. حضرت پیامبر (ص) به آنها می‌گوید که از این پس، بهاء‌ولد را سلطان‌العلما خطاب کنند (افلاکی، 1/ 10). 
شبیه این خوابها دربارۀ برخی از امامزاده‌ها یا افراد مقدس نیز در میان مردم رایج است؛ برای نمونه، محل دفن امامزاده علاء‌الدین منصور در روستای زیارت، از توابع برازجان، نامشخص بوده است تا اینکه وی به خواب یکی از اهالی می‌آید و محل دفن خود را می‌گوید (فخرایی، 520 -521). این‌گونه خوابها دربارۀ خضر (ه‍ م) نیز میان مردم بسیار رایج است.
در شاهنامۀ فردوسی نیز خوابهایی فراوان نقل شده است که چون این خوابها در ادب شفاهی و به‌ویژه طومارهای نقالی نیز آمده‌اند، به برخی از آنها اشاره می‌شود: 
هنگامی که سیاوش در توران است، شبی در خوابی هولناک، خود را میان کوهی از آتش و رودی بی‌کران می‌بیند که از آن آتش، شهر سیاوش‌گرد می‌سوزد، و افراسیاب نیز آنجا ایستاده است و ضمن آنکه با خشم به سیاوش نگاه می‌کند، بر آن آتش می‌دمد (2/ 343؛ سعیدی، مصطفى، 1/ 597). 
خواب مشهور دیگری که در شاهنامه آمده، خواب گودرز است. هنگامی که به‌سبب یورش افراسیاب، ایران دچار پریشانی، و در عین حال خشک‌سالی شده است، سروش به خواب گودرز می‌آید و به او می‌گوید: برای رهایی از این مشکلات، باید کیخسرو، فرزند سیاوش، را از توران به ایران بیاورید و بر تختِ ‌شاهی بنشانید. سروش حتى معین می‌کند که چه کسی این کار را انجام دهد: ز گُردان ایران و گردنکشان / نیابد جز از گیو ازو کس نشان / / چنین است فرمان گَردان سپهر / بدو دارد از داد گسترده مهر (2/ 413؛ نک‍ : سعیدی، مصطفى، 2/ 638- 639؛ طومار ... ، 530). 
از جملۀ خوابهای دیگر شاهنامه، می‌توان به خوابهای ضحاک، طوس، انوشیروان، و اردشیر اشاره کرد. پژوهشگری دربارۀ خوابهای کهن شاهنامه و تفاوت آنها با خوابهای یونانی نوشته است: این خوابها از یک سو، از ابهام دور است و معماگونه نیست، و از سوی دیگر، موجودات در این خوابها ملکوتی و شخصیتهایی اخلاقی‌اند، فریفتار و نادرست نیستند و پیام آنها دوپهلو یا دروغ نیست (کیا، 170-171). همو در جای دیگر اضافه می‌کند که این‌گونه خوابها نیازی به تعبیر ندارد و بسیار روشن است؛ در واقع پیام‌آوران آن خوابها خود خواب‌گزارند (ص 199).

2. خواب (خواب دیدن) در تعزیه‌نامه‌ها

در بسیاری از مجالس تعزیه، خواب از اجزاء شکل‌دهندۀ داستان است. خواب در آغاز یا میانۀ داستان نقش می‌بندد و تماشاگر شاهد تأثیرات آن در صحنه‌های بعد خواهد بود. به عبارت دیگر، خواب رازی را آشکار می‌کند که گریز از آن امکان‌پذیر نیست (همو، 210). 
در مجلس شهادت امام حسین (ع)، آن حضرت پس از آنکه همۀ یارانش به شهادت می‌رسند، نزد حضرت زینب (ع) می‌رود، با او گفت‌وگویی کوتاه می‌کند، سپس سر خود را بر زانوی خواهر می‌گذارد و به خواب می‌رود. او البته می‌داند که این آخرین خواب او خواهد بود: بدان که هست مرا خواب آخرین خواهر / که می‌شوم ز ستم کشته ساعت دیگر. این پیش‌آگاهی در خواب تأیید می‌شود؛ جبرئیل به خواب امام می‌آید و خطاب به وی همان معنا را می‌گوید: هست این خواب تو خواب آخرین / می‌شوی کشته تو از شمشیر کین. هنگامی که امام خواب است، سپاهیان دشمن به قصد حمله، خیمه‌گاه ایشان را محاصره می‌کنند. در برخی روایتها حضرت زینب، و در برخی روایتها مجموعۀ زنان و کودکان او را بیدار می‌کنند. امام ضمن گلایه از آنها که مانع رؤیای او شده‌اند، از این رؤیا می‌گوید که در بهشت در کنار جدش، حضرت پیامبر (ص)، بوده است، و در آن حـال، حضرت علی (ع) ــ و بنا بر برخی از روایتها حضرت فاطمه (ع) ــ به او گفته است: «فردا تو میهمان منی». این خواب در روایتهای متفاوت گاه مختصر و گاه به‌شرح و با جزئیات آمده است (نک‍ : تشنه ... ، 441- 446؛ هنری، 177؛ صالحی‌راد، 1/ 370-371). 
در مجلس «بی‌بی شهربانو» نیز هنگامی که شهربانو قصد آمدن به ایران را دارد، به فرزندش، امام سجاد (ع)، از خواب خود می‌گوید که براساس آن، شبی در کاخ پدرش در خواب بوده است؛ حضرت فاطمه (ع) به خوابش می‌آید و به او می‌گوید: تو را اسیر می‌کنند و به مدینه می‌برند و در آنجا به عقد امام حسین (ع) درمی‌آیی.
در مجلس «مرغ در مدینه» نیز خوابْ یکی از اجزاء مهم پیشبرد روایت است. براساس این مجلس، هنگام عزیمت امام حسین (ع) به کوفه، فاطمۀ صغرى به سبب بیماری در مدینه می‌ماند. او همواره چشم‌انتظار بازگشت پدر و برادرش علی‌اکبر است. مادربزرگش که تنها همدم او ست، مرتب به وی امیدِ بازگشتِ پدر و برادرش را می‌دهد. سرانجام روزی فاطمه از خدا می‌خواهد که در خواب پدرش را ببیند. همان دم به خواب می‌رود و حضرت علی‌اکبر به خوابش می‌آید و گزارش واقعۀ کربلا را به او می‌دهد (نک‍ : تشنه، 544 -550). 
خواب راستین یا رؤیای صادق در مجالس تعزیه، مختص اهل بیت و یاران نزدیک آنها نیست، بلکه دایره‌ای گسترده از یاران امام حسین (ع)، حتى مؤمنان ادیان دیگر را نیز در بر می‌گیرد. در مجلس «سلیمان اعمش» کاروان اسیران در راه شام، به دیری از پیروان حضرت عیسى (ع) می‌رسد. راهبِ دیر پیش از آمدنِ کاروان، حضرت عیسى (ع) را به خواب می‌بیند و آن حضرت به او می‌گوید که امشب سرِ بریده‌ای بر تو ظاهر می‌شود؛ به آن احترام بگذار که در قیامت به تو عوض خواهدداد. پس از بیداری، راهب کاروان را می‌بیند. شمر از او می‌خواهد که شب در دیر پناه گیرند، اما راهب فقط اسیران را راه می‌دهد. پس از طی ماجراهایی، راهب دوباره می‌خوابد. در خواب می‌بیند که حضرت فاطمه (ع) و حضرت خدیجه (ع) به دیدن سر امام آمده‌اند و با او صحبت می‌کنند. راهب از خواب بیدار می‌شود و ضمن صحبت با سر امام، شهادتین را بر زبان می‌آورد و مسلمان می‌شود (همان، 630 بب‍ ‌‌). 
در موارد بسیار نادری نیز افزون بر اهل بیت و دوست‌داران آنها، کسانی که ظاهراً و به علت نادانی در صف مخالفان قرار دارند، خوابهای روشنگرانه می‌بینند که باعث هدایت، و سرانجام مسلمان شدن آنها می‌شود؛ مانند مجلس «قانیای فرنگ» یا قانیای ارمن که نسخه‌های متعددی از آن وجود دارد (نک‍ : همان، 767 بب‍ ‌‌؛ همایونی، تعزیه ... ، 573 بب‍ ‌؛ صالحی‌راد، 2/ 423).

3. خواب در امثال

خواب، به هر دو معنی، به صورتهای متفاوت در امثال مردم بازتاب یافته است که به برخی از آنها اشاره می‌شود: گرسنه خوابِ نان می‌بینه و تشنه خوابِ آب؛ خواب که بیاید، بالش نمی‌خواهد؛ آدم چرا زیر دیوار خرابه بخوابد که خواب آشفته ببیند؛ خواب اگر خوب بود، خرگوش پادشاه بود؛ خواب آسایش جان است؛ خواب اصحاف کهف است؛ خواب برادر مرگ است؛ خواب ماندی، خرت رفت؛ خواب خواب می‌آورد، بیداری دردسر؛ خوابِ پاسبان چراغِ دزد است؛ خواب دیدم خواب دیدم یا محمد یا علی تعبیر کن تحویل کن؛ خواب مُشت‌پرکن نیست؛ خواب یک من است، بخوابی یک من است، نخوابی هم یک من است. 
افزون بر امثالِ یادشده، خواب در ترکیبات کنایی نیز به اشکال متفاوت به کار می‌رود، مانند خواب بد دیدن برای کسی، کنایه از سوء‌قصد داشتن برای کسی؛ خواب به خواب رفتن، به معنی در خواب مردن، یا در خواب عادی به خواب ابدی پیوستن؛ خواب چیزی را دیدن یا ندیدن، کنایه از به چیزی نرسیدن؛ خواب دیو، کنایه از خواب سنگین (نجفی، 563 -567)؛ خواب خرگوشی، کنایه از تغافل؛ خواب‌دادن، کنایه از فریب‌دادن؛ خوابگاه غول، کنایه از دنیا؛ خواب و خور، کنایه از راحتی و بی‌خیالی و تنبلی ( لغت‌نامه، ذیل ترکیبات).

4. خواب در لالاییها

خواب چه به معنای خفتن و چه به معنای رؤیا، در لالاییها نیز بازتاب فراوان دارد. اگرچه در همۀ لالاییها، قصدِ مادر خواباندن کودک است، اما در برخی از آنها، به‌طور مشخص این درخواست را بیان می‌کند: لالالالا گل لاله / رودم رفته خونۀ خاله / / بخواب رودم که غم دارم / غم چندین و چندساله؛ لالالالا گل زیره / چرا خوابت نمی‌گیره / / بخواب ای گل، بخواب ای گل / بخواب ای خرمن سنبل (همایونی، ترانه‌ها ... ، 45-50؛ نیز نک‍ : ه‍ د، لالایی).

5. خواب در چیستانها

خواب در چیستانها نیز بازتاب دارد، به‌گونه‌ای که موضوع برخی از آنها شده است، مانند: آن چیست که شیرین است، طعم ندارد / سنگین است، وزن ندارد؛ آن چیست که ما می‌بینیم و خدا نمی‌بیند (هاشمی، 78؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : امام‌اهوازی، 94).

6. خواب در دوبیتیها

خواب یکی از صور خیال در دوبیتیهای مردمی است که سرایندگان دوبیتیها در نقاط مختلف، آن را به کار برده‌اند؛ مانند این دوبیتی که در فارس ثبت شده‌است: نگارم از پریشو خواب دیدم / لب پایین، لب بالا گزیدم / / همون‌که از خدا می‌خواستم من / ستاره در برِ مهتاب دیدم (همایونی، همان، 227)؛ یا این دوبیتی که در سیرجان ثبت شده‌است: سرِ شب توی یادت بودم ای دوست / به خواب دیدم کنارت بودم ای دوست / / به خواب بودم به خوابت دیدم ای دوست / به بیداری لبت بوسیدم ای دوست (مؤیدمحسنی، 678).

7. خواب در باورهای مردم

به‌سبب اهمیت خواب در زندگی روزمره، باورهای فراوانی در ارتباط با آن در فرهنگ مردم شکل گرفته است. این باورها هم شامل چگونگی خوابیدن، زمان خوابیدن، زمان بیدارشدن و هم شامل خواب دیدن می‌شود که به برخی از آنها اشاره می‌شود: 
در بسیاری از مناطق این باور رایج است که قبل از به بستر رفتن باید دعا خواند یا بسم‌الله گفت. مردم میناب می‌گویند: پیش از خوابیدن، باید بسم‌الله گفت، زیرا جن از بسم‌الله می‌ترسد (سعیدی، سهراب، 276). مردم کازرون با نام خدا وارد بستر خواب می‌شوند و هنگام دراز کشیدن می‌گویند: سر نهادم بر زمین / امید رب‌العالمین / / هیش‌که نَیاد بالویُ سَرُم / غیر از امیرالمؤمنین. همچنین برای در امان ماندن از نیشِ عقرب و مار و نیز دستبردِ دزد، این دعا را می‌خوانند: بَسُّم بَسُّم زَبونِش / هفتاد و دو رَگونش / تا ریشۀ پِسونِش / تا مَغْزِ اِسِّخونِش / بَسُّم که بَسّه باشم / زبونِ مار و عقرب / چرنده‌ها، پرنده‌ها، خزنده‌ها / اِمْشو علی مِهمونِمان / با پَی تَنِ (پنج تنِ) آلِ ‌عبا؛ پس از آن می‌خوابند. آنها همچنین موقع خواب پای خود را به سمت قبله می‌گذارند که اگر مرگ سراغشان آمد، پا به قبله بمیرند (حاتمی، 143-144).
هرکس صبح موقع از خواب برخاستن، از پهلو (دندۀ) راست بلند شود، همۀ روز خوش‌خلق، و اگر از روی دندۀ چپ بلند شود، بدخلق خواهد بود؛ این مثل که فلانی روی دندۀ چپ است، از این باور ناشی می‌شود (محتاط، 2/ 279). در بین مردم گیل و دیلم، اگر بچه‌ای عادت کند که صبحها از پهلوی چپ برخیزد، سعی می‌کنند که او این عادت را ترک کند، زیرا هرکس از پهلوی چپ برخیزد، کفری و عصبی‌مزاج می‌شود و معتقدند هرکس روی پهلوی چپ بخوابد، سکته می‌کند (پاینده، 223، 224).
بچه که دمر بخوابد و پا را از پشت بلند کند، پدر و مادرش می‌میرند (هدایت، 40). اگر کسی شب جوراب بالای سرش باشد، خواب آشفته می‌بیند (همو، 66). شبها نباید با شکم پر خوابید؛ البته بدون شام نیز نباید خوابید (امیری، 187، 218). مردم کازرون باور دارند که اگر کسی زیاد شام بخورد، در خواب تاپو (بختک) بر رویش می‌افتد و خفه‌اش می‌کند (حاتمی، 144). اگر از روی نوزادی که روی زمین خوابیده است، بگذرند (رد شوند)، قد آن بچه کوتاه می‌شود. اگر بچه (نوزاد) در خواب بخندد، می‌گویند که «فرشته / ملائکه» او را ناز می‌کند (پاینده، 223).
 

صفحه 1 از3

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: