صفحه اصلی / مقالات / رجز، بحر /

فهرست مطالب

رجز، بحر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 3 دی 1398 تاریخچه مقاله

شاید رواج رجز در میان عوام، و اختصاص آن به موضوعات روزگذر و غالباً سطحی، و نیز کهتربودن جایگاه رجزسرا نسبت به شاعر قصیده‌سرا سبب شده بود که شاعران بزرگ جاهلی چندان اهمیتی به این بحر ندهند و حتى آن را برای خود کسر شأن بدانند (پلا، 135؛ انیس، 120). برپایۀ آماری که اریش بروینلیش به دست داده، شمار رجزهای ساعده و ابوذؤیب یک، امرؤالقیس چهار، عامر ابن طفیل و حطیئه دو و اعشى پنج بوده است و ابوخراش، منخل، اسامة بن حارث، نابغه، عنتره، طرفه، علقمه، اوس بن حجر و زهیر نیز اصلاً رجز نسروده‌اند. نسبت رجز در شعر 3 سدۀ پیش از اسلام بنابر آمار بروینلیش 9 / 1٪، و بنابر آمار فادیه 25 / 2٪ است (عبدالرئوف، همان، 128- 129).
رجز که در دوران جاهلی با گسترش دیگر اوزان شعرِ هنری به فراموشی سپرده شده بود، در واپسین دهه‌های این دوران و در آغازین سالهای پیدایش اسلام، اندک‌اندک جان گرفت و با شاعر کهن‌سال مخضرم، اغلب بن جشم عجلی (د 21 ق / 642 م)، به صف بحرهای شاعرانه پیوست (GAL, S, I / 90؛ خفاجی، 364؛ عبدالرئوف، همان، 133). موضوعاتی مانند عشق به خدا و رسول (ص)، دعوت به اسلام و توحید، تأمل در ملکوت آفرینش، حوادث و بلایای طبیعی، جهاد و شعر فتوحات از زمینه‌های تازۀ رجزسرایی در دوران اسلامی و اموی شد (جوهری، رجاء سید، 36-47).
عجلی نخستین کس بود که رجز را مانند قصیده، با نسیب و یاد یار و دیار آغازید و آن را با اغراض و مضامین گونه‌گون و رایج در دیگر بحرهای شعر عرب، در ابیاتی پرشمار سرود (ابوعبیده، همانجا؛ ابن‌قتیبه، 2 / 599؛ ابوهلال، همانجا؛ ابوالفرج، 10 / 33). قصاید نوآورانۀ او «ارجوزه» نامیده شد و دیگر شاعران برجستۀ دورۀ اسلامی و اموی چون اخطل (د 90 ق / 709 م)، فرزدق (د 110 ق / 728 م)، جریر (د 110 ق)، ذوالرمه (د 117 ق / 735 م) و بَعیث مُجاشعی (د 134 ق / 751 م) نیز با پیروی از او کم‌وبیش به ارجوزه‌سرایی پرداختند (ابن‌رشیق، همانجا؛ نالینو، 142-143). البته کوشش اغلب عجلی رجز را تنها چندگامی پیش برد (عبیدی، 96)، و تحول بنیادین این بحر عروضی در اشعار دو رجزسرای دیگر نمایان گشت: یکی ابوالنجم عجلی که در اواخر دورۀ اموی از دنیا رفت و دیگری رقیبش، عجاج بن عبدالله بن رؤبه (د 97 ق / 716 م)، که از تمیم بود (GAL, S, I / 90-91). البته عجاج از همتایان خود برتر می‌نمود؛ چه، ادیبان او را در میان رجزسرایان چون امرؤالقیس در میان شاعران می‌دانستند (ابوعبیده، 13)، و اصمعی که بیش از همه به روایت رجز اهتمام داشت، تنها چند بیتی از رجزهای اغلب را روایت می‌کرد و شمار اندکی از رجزهای ابوالنجم را نکو می‌دانست (مرزبانی، 272-273).
عجاج جدا از استوارسازی پایه‌های رجز چونان بحری شاعرانه، بنیان‌گذار جریان نوینی شد که نه‌تنها بر شعر، بلکه بر زبان عربی نیز اثری ژرف نهاد. او پیشوای مکتبی شد که به گفتۀ شوقی ضیف می‌کوشید چونان شاعران جاهلی با بهره‌گیری از زبان اصیل و واژگان کهن، مانایی زبان عربی را تداوم بخشد؛ و ازاین‌رو واژگان غریب را به‌فراوانی در شعر خود به‌کار می‌برد ( الفن، 125). عجاج نخستین کس بود که رجز را به قلمرو واژگان غریب برد و برپایۀ ذوق هنری‌اش با بهره‌گیری از قیاس، اشتقاق و تعریب، هرگونه که توانست، در زبان عربی تصرف کرد (جوهری، رجاء سید، 53).
پسر عجاج، رؤبه (د 145 یا 147 ق / 762 یا 764 م)، نیز بااینکه رجزسرایی را در روزگار تنگ‌دستی و پیری‌اش آغاز کرد، اما این راه را بسی بهتر و نیرومندتر از پدر ادامه داد و به کمال رسانید (GAL, S، همانجا). رجزهای عجاج و رؤبه گنجینۀ نوادر و شوارد لغوی بود و با خواندن این رجزها می‌توان به‌روشنی دانست که برای راویان و دستوریان سروده شده است، و بهتر است که چنین رجزهایی متون لغوی نامیده شوند. رؤبه که خود به‌تنهایی مکتبی لغوی بود، صدها واژۀ تازه در زبان عربی ساخته‌وپرداخته کرد تا نحویان و لغویان را به بررسی و آموزش آن سرگرم کند؛ گویی او را کارگاهی بود که در آن با تکیه بر حس نیرومند لغوی‌اش واژه می‌تراشید و نحویان و لغویان در انتظارش بودند که این واژه‌ها را هرچه سریع‌تر از او بگیرند (ضیف، التطور ... ، 317-321؛ عبیدی، 98). دلیل توجه به این واژگان ناآشنا یکی این بود که خاستگاه رجز، اقوام صحرانشین بود و دیگر اینکه مدارس نوپای نحو و لغت، نیاز فراوانی به شواهد شعری داشتند، و رجزسرایان خوراک علمی این مدارس را تأمین می‌کردند (همو، 101). رؤبه خود به واژه‌سازی به سفارش یونس بن حبیب نحوی (د 189 ق / 805 م) اعتراف کرده است (نک‍ : سیرافی، 28). هم ازاین‌رو ست که فخرالدین رازی (د 606 ق / 1209 م)، او و پدرش را به ساختن‌وپرداختن واژه‌هایی متهم کرده است که هرگز آن را از عرب نشیده بودند، و کسی پیش از آن دو به چنان واژه‌هایی اشاره نکرده بوده است (1 / 211).
بدین‌ترتیب، درحالی‌که رجز حدود 2٪ از شعر جاهلی را تشکیل می‌داد و راویان به روایت آن اهتمامی نداشتند، فهرست شواهد شعری که برای اثبات قواعد زبانی مورد استفادۀ نحویان قرار گرفته است، گویای تغییری مهم است؛ چه، برپایۀ آمار اولمان از شواهد شعری لسان العرب، رجز 29٪، طویل 30٪، بسیط 11٪، کامل 10٪ و وافر 9٪ را تشکیل می‌دهد، و ابن‌منظور 041‘1 بار با ذکر نام و چندصد بار، بدون ذکر نام، از شعر رؤبه استفاده کرده است و 714 بار نیز از عجاج نام برده است. این چیزی است که اولمان آن را غیرعادی دانسته، یادآور می‌شود که تصویر ساخته‌شده از سوی این لغویان و نحویان از زبان عربی، تصویری بریده از واقعیت است و ازاین‌رو قابل اتکا نمی‌نماید (نک‍ : عبدالرئوف، بدایات، 145-147).
به‌هرحال، غریب‌نگاری مهم‌ترین ویژگی رجز در دوران اموی بود و کسی نتوانست آن را از مرزی که رؤبه بدان رسیده بود، فراتر ببرد (ابوالفرج، 18 / 14). سرانجام نیز این سبک رجز با مرگ محمد بن ذؤیب فقیمی عُمانی، که به کهن‌سالی در دوران عباسی درگذشت، از میان رفت (GAL, S, I / 91-92؛ نالینو، 164).
البته روشن است که این ارجوزه‌های آکنده از واژگان ناآشنا، دشوارفهم و نازیبا، هرگز نتوانست در میان چکامه‌های شیوا و شاعرانه‌های زیبا جایی باز کند و بی‌تردید انتقادهای گزندۀ ابوالعلاء معری از بحر رجز و رجزسرایان و بی‌اعتبار دانستن ایشان (ص 53، 57، 90، 115-116) ناظر بر همین‌گونه از رجز خشک و نامطبوع بوده است. این بی‌اعتباری تا دوران معاصر و نزد خاورشناسان نیز ادامه یافت؛ برای نمونه، نولدکه در تعلیق خود بر تحقیق دیوان عجاج توسط بیتنر، نوشته است: گرچه این گونه از شعر برای من اهمیتی ندارد، اما به‌هرحال باید به‌شکل دقیق‌تری آن را بشناسیم. او همچنین در جای دیگری گفته است که باید از کمک‌گرفتن از رجز متأخران برای اثبات قواعد نحوی بسیار پرهیز کرد؛ زیرا رؤبه تعابیر لغوی بسیاری را به‌شکل خودساخته مورد استفاده قرار داده است. نیکلسن نیز در تاریخ ادبیات خود از رجز عجاج و رؤبه چیزی نمی‌گوید و بدین‌ترتیب یک جریان مهم ادبی در دورۀ اموی را به‌آسانی نادیده می‌گیرد (عبدالرئوف، همان، 126-127).
رجزِ دوران عباسی، چه در مضمون و چه در قالب، دگرگونیهایی به خود دید که البته دگرگونیهای مربوط به شکل و قالب، گسترده‌تر بود. در این دوره رجزسرایی در همۀ مضامین سنتی ــ یعنی وصف طبیعت و مظاهر زندگی، شکار، غـزل، مدح، فخر و هجا ــ ادامـه یافت (جوهری، رجاء سید، 204)، اما رجز سیاسی که در آغاز به‌فراوانی و برای تأیید حقانیت خلفای عباسی سروده می‌شد، در سدۀ 3 ق / 9 م به ضعف گرایید و سپس بار دیگر در سدۀ 4 ق و هم‌زمان با به‌قدرت‌رسیدن آل‌بویه، توسط شیعیان و شعوبیان زنده گشت. رجز اجتماعی نیز به موضوعات متناقضی چون فلاکت و بدبختی، رفاه و برخورداری، شوخی و هرزه‌درایی و حکمت و پارسایی اختصاص یافت. لغزسرایی در قالب رجز هم از گونه‌های وصف بود که در این دوره بسیار رواج داشت. شعر شکار نیز بااینکه از دیرباز در شعر عربی وجود داشت و در دورۀ اموی برای آن از قالب رجز استفاده می‌شد، اما در این دوره نمایان‌تر گردید و از 55 شعر شکار ابونواس ــ که پیشوای این‌گونۀ شعری در دورۀ عباسی به شمار می‌رود ــ تنها دو مورد در بحر رجز نیست (جوهری، رجاء سید، 100، 132-145).
گفته شد که دگرگونی مهم‌تری در قالب رجز روی داد و نظام قافیه را متحول ساخت؛ در این دوره، رجزهایی سروده شد که هر بیت (دو مصراع) آن دارای قافیه‌ای خاص بود و «مزدوج» نام گرفت؛ همان قالبی که در شعر فارسی «مثنوی» نام دارد؛ با این تفاوت که مثنوی فارسی در وزنهای گوناگون سروده می‌شود و مزدوج عربی تقریباً به وزن رجز اختصاص دارد. این تحول و کم‌رنگ‌شدن تدریجیِ شکل پیشین رجز در اوایل دولت عباسی، دو دلیل فنی و طبیعی داشت: دلیل فنی، دشواربودن حفظ یک رَوی در شعرهای طولانی و دارای بیتهای کوتاه، خسته‌کننده‌بودن تکرار این رَوی در فواصل کوتاه و نیز سخت‌بودن گنجاندن معنایی کامل در رجز مشطور بود که شاعر را وادار می‌کرد معنای مورد نظر را در چند بیت تقسیم کند و این خود موجب پیچیدگی شعر می‌شد. دلیل طبیعی هم این بود که رجز حقیقی ساختۀ بادیه‌نشینان بود و با روحیات شاعر شهری و نرم‌خو سازگاری نداشت (نالینو، 168-169؛ عبیدی، 105).
در منشأ مزدوج اختلاف است، و درحالی‌که خاورشناسانی مانند یوهان فک و فون گرونباوم آن را برگرفته از مثنوی فارسی دانسته‌اند، برخی دیگر مانند اولمان چنین چیزی را انکار کرده‌اند (واگنر، 124؛ عبدالرئوف، القافیة ... ، 176-177). اینکه نخستین مزدوج‌سرا چه کسی بوده است نیز به‌شدت مورد اختلاف است؛ از حکایتی در الاغانی (ابوالفرج، 14 / 317) چنین برمی‌آید که حماد اعرج (د 161 ق / 778 م) مبتکر آن بوده است، اما مزدوجهای او در دست نیست. برخی بر این باورند که کهن‌ترین نمونۀ برجای‌مانده از مزدوج متعلق به ابوالعتاهیه (د ح 220 ق / 835 م) و یا ابونواس (د 199 ق / 815 م) است (عبیدی، 107). ابن‌رشیق با تکیه بر سخن جاحظ، بشر بن معتمر (د 210 ق / 825 م) را نخستین مزدوج‌سرا دانسته است (1 / 182). رؤبة بن عجاج نیز مزدوجی 400بیتی دارد و برخی او را مسبب شکوفایی مزدوج دانسته‌اند (عبدالرئوف، همان، 181). نگاهی گذرا به این نامها نشان می‌دهد که همگی تقریباً هم‌روزگارند و در اوایل دوران عباسی از دنیا رفته‌اند. البته ابوالفرج اصفهانی قطعۀ مزدوجی از ولید بن یزید (د 126 ق / 744 م) نقل کرده است که آن را به‌جای خطبۀ جمعه خوانده است (7 / 68)؛ و اگر چنین نقلی درست باشد، همۀ اقوال پیشین را کنار می‌زند و نشان می‌دهد که کهن‌ترین مزدوج در دست، مربوط به دورۀ اموی است.
شاعران بزرگ این دوره که نامشان رفت، مزدوج‌سرایی کرده‌اند و برای نمونه، ابوالعتاهیه مزدوج بسیار بلندی به نام «ذات‌الامثال» سروده است (نک‍ : همو، 4 / 40) که به قولی 000‘4 مثل در آن گنجانده است (عباسی، 2 / 283)، اما شاعرانی هم بوده‌اند که همه و یا بیشتر شعرشان در این قالب بوده است و برترین ایشان ابان بن عبدالحمید لاحقی (د ح 194 ق / 810 م) است که آثار کهن فارسی را به مزدوجهای بلند برمی‌گردانده است (ابن‌ندیم، 186)، و گفته‌اند که او کلیله و دمنه را در 3 ماه به مزدوجی 14هزاربیتی برگردانده است (صولی، 1 / 1).
سرایش چنین شعری به‌دلیل نوشدن قافیه در هر بیت، بسی آسان‌تر از قصیده بود، و همین آسانی، زمینه‌ساز پیدایش و گسترش انواع شعر تعلیمی گشت و دیری نگذشت که رجز مزدوج، قالب مناسبی برای اغراض آموزشی شد. رجز تعلیمی را می‌توان به 3 گونۀ لغوی، علمی و اخلاقی تقسیم نمود که گونۀ لغویِ آن پیش‌تر پدیدار شده بود و روزگارِ زرینِ آن، دوران اموی و اوایل دوران عباسی بود که لغویان و نحویان به شواهد شعری نیاز داشتند (جوهری، رجاء سید، 360-361). اما رجز علمی که در شاخه‌های گوناگون عروض، قافیه، تاریخ، فقه، حدیث، کلام، فلسفه، طب، نجوم و جز اینها سروده می‌شد، از دوران عباسی پدیدار شد؛ و نگاهی گذرا به منابع کتاب‌شناسی نشان می‌دهد که چنین ارجوزه‌هایی از شمار بیرون است. شاید وزن سرشار از تپش و حرکت بحر رجز دلیل گزینش این بحر برای سرایش منظومه‌های علمی بوده است؛ چه، خشکی و بی‌روحی موضوعات علمی، با این وزن زنده و انعطاف‌پذیر، جبران گشته، برای مخاطب جذاب‌تر و انگیزاننده‌تر شده است. جالب اینکه منظومه‌های علمیِ سروده‌شده در بحرهای دیگر هرگز به اندازۀ ارجوزه‌های علمی، مورد استقبال قرار نگرفتند (عبیدی، 119؛ جوهری، رجاء سید، 387- 388).
گونۀ دیگری از رجز که در دورۀ عباسی پدیدار شد، ارجوزه‌هایی بود که در آن هر 5 مصراع یک قافیه داشت، و این قافیه، 5 مصراع 5 مصراع، عوض می‌شد (عبیدی، 105). دلیل پیدایش این گونۀ نو که «مخمس» نام گرفت، به گفتۀ ابن‌رشیق، ضعف روزافزون شاعران در یافتن قوافی همگون و پرشمار بوده است (همانجا). البته این داوری نمی‌تواند چندان دقیق باشد و بی‌تردید تحولات فکری و اجتماعی، و نوجوییهای مخاطبانی که از قالبهای کهنه و تکراری خسته شده بودند نیز، نقش مهمی در این زمینه داشته است. مبتکر مخمس نیز به قولی بشار بن برد است و به قولی دیگر ابونواس (عبیدی، 112-113).
در این دوره، با همۀ تحولات شکلی و مضمونی گسترده، محبوبیت بحر رجز در میان مردم فروکاست، و شاید کاربرد آن در منظومه‌های خشک و بی‌روح علمی سبب شد که شاعران بزرگ عباسی از آن روی‌گردان شوند (جوهری، رجاء سید، 388؛ عبیدی، 117- 118). این بی‌اعتنایی به جایی رسید که رجزهای عقبه، پسر رؤبة بن عجاج، به‌رغم جایگاه والای خاندانش در رجزسرایی، از یادها رفت و کسی آنها را روایت نکرد (مرزبانی، 450).
در شعر کلاسیک معاصر نیز بحر رجز به کار رفته است، و به‌ویژه آن را برای نمایشنامه‌های منظوم برگزیده‌اند (انیس، 129). شاعرانی مانند احمد شوقی (د 1972 م / 1351 ش) و عباس محمود عقاد (د 1964 م / 1343 ش) قصایدی در قالب مزدوج سروده‌اند (عبدالرئوف، همان، 187- 188). بحر رجز در شعر آزاد و غیرعروضی هم به کار رفته است. این بحر با توجه به امکانات گسترده‌ای که در تغییر دارد، می‌تواند از مهم‌ترین اوزان شعر آزاد باشد و «انشودةالمطر» بدر شاکر سیاب (د 1964 م) از بهترین نمونه‌های شعر آزاد در این بحر است. البته رجز معاصر دو مشکل دارد: یکی اینکه رجز به‌رغم پیشینۀ بسیار کهنش در تاریخ شعر عربی، هرگز شأن والایی نداشته است و ازاین‌رو ملکۀ شعری شاعران جوان آن را به‌نیکی نیاموخته است و گوش ایشان با آن آشنا نیست. همین امر سبب می‌شود که در سرودن این بحر، بیش از دیگر بحرها دچار خطای موسیقایی و عروضی شوند. مشکل دیگر آن است که در سالهای اخیر نمونه‌های فراوانی از رجز پست و سخیف سروده شده است، و رجزهای فاخر و ممتاز چنان کم‌شمار بوده که نتوانسته است حس شنیداری شاعران را اصلاح نماید، و حتى می‌توان گفت که آنها به شکلهای معیوب این بحر خو گرفته‌اند. در شعر آزاد، نخست توازن دوشطری بحر رجز کنار گذاشته شده است و سپس شاعر آزادانه در یک سطر، از یک تا 5 «مستفعلن» استفاده کرده است؛ افزون‌براین، در جوازات و تغییرات تفعیل آخر، تنوعی به کار رفته که در رجز کهن مرسوم نبوده است (جیوسی، 13). نازک‌الملائکه بخشی از این تغییرات را ناروا و برخاسته از ناآشنایی شاعران نوپرداز با قواعد دانش عروض می‌داند. او بر این باور است که چنین تغییراتی، موسیقی بحر رجز را سست و نازیبا کرده است و شاعر نوپرداز نمی‌تواند به بهانۀ رهایی شعرِ آزاد از قیدهای عروض سنتی، اصول و مبانی ذوق شنیداری و موسیقی شعر عربی را زیر پا بگذارد (ص 107-111، 129). البته برخی نقد نازک‌الملائکه را به شکل کامل نپذیرفته‌اند و وجود بخشی از این دگرگونیها را در شعر آزاد بی‌اشکال می‌دانند (جیوسی، 14، 15؛ اسماعیل، 101-104).
ازآنجاکه ادبای معاصر عرب همواره از کاستی زبان شعر در پرداختن به نمایشنامه‌های شعری نالیده‌اند، چنین می‌نماید که باید در استفاده از توان بالای بحر رجز و کامل در این زمینه، بازنگری بنیادینی داشته باشند (جیوسی، 61)؛ ضمن اینکه برخی بر این باورند که پویایی و شتاب چنین بحری برای شعر کودک و ترانه‌های دبستانی مناسب می‌نماید (یونس، 111).
برای رجز در ادبیات فارسی، نک‍ : عروض.

مآخذ

آلوجی، عبدالرحمان، الایقاع فی الشعر العربی، دمشق، 1989 م؛ ابن‌ابی‌اصبع، عبدالعظیم، تحریر التحبیر، به کوشش حفنی محمد شرف، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ ابن‌اثیر، مبارک، النهایة، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، بیروت، 1399 ق / 1979 م؛ ابن‌اثیر، نصرالله، الجامع الکبیر فی صناعة المنظوم من الکلام و المنثور، به کوشش مصطفى جواد و جمیل سعید، بغداد، 1375 ق / 1956 م؛ همو، المثل السائر، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1420 ق؛ ابن‌جنی، عثمان، کتاب العروض، به کوشش احمد فوزی هیب، کویت، 1409 ق / 1989 م؛ ابن‌رشیق، حسن، العمدة، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ ابن‌سیده، علی، المحکم و المحیط الاعظم، به کوشش عبدالحمید هنداوی، بیروت، 1421 ق / 2000 م؛ ابن‌عبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، 1404 ق؛ ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، 1404 ق؛ ابن‌قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، قاهره، 1423 ق؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابن‌هبةالله، محمد، المجموع اللفیف، به کوشش یحیى وهیب جبوری، بیروت، 1425 ق / 2005 م؛ ابوعبیده، معمر، الدیباج، به کوشش عبدالله بن سلیمان جربوع و عبدالرحمان بن سلیمان عثیمین، قاهره، 1411 ق / 1991 م؛ ابوالعلاء معری، احمد، رسالة الغفران، به کوشش ابراهیم یازجی، قاهره، 1325 ق / 1907 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، دارالفکر؛ ابوهلال عسکری، حسن، الاوائل، طنطا، 1408 ق / 1987 م؛ همو، التلخیص، به کوشش عزت حسن، دمشق، 1996 م؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش محمد عوض مرعب، بیروت، 2001 م؛ اسماعیل، عزالدین، الشعر العربی المعاصر، قضایاه و ظواهره الفنیة و المعنویة، قاهره، [1966 م]؛ اسنوی، عبدالرحیم، نهایة الراغب فی شرح عروض ابن الحاجب، به کوشش شعبان صلاح، بیروت، 1410 ق / 1989 م؛ انیس، ابراهیم، موسیقی الشعر، قاهره، 1952 م؛ بحراوی، سید، العروض و ایقاع الشعر العربی، قاهره، 1993 م؛ پلا، شارل، تاریخ اللغة و الآداب العربیة، ترجمۀ رفیق ابن‌وناس و دیگران، بیروت، 1997 م؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1418 ق / 1988 م؛ همو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ جوهری، اسماعیل، الصحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ جوهری، رجاء سید، فن الرجز فی العصر العباسی، اسکندریه، بی‌تا؛ جیوسی، سلمی خضراء، «بحر الرجز فی شعرنا المعاصر ... »، الآداب، بیروت، 1959 م، س 7، شم‍ 4؛ حازم قرطاجنی، ابوالحسن، منهاج البلغاء و سراج الادباء، به کوشش محمد حبیب بن خوجه، بیروت، 1982 م؛ خفاجی، محمد، الحیاة الادبیة فی العصر الجاهلی، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ دمامینی، محمد، العیون الغامزة على خبایا الرامزة، به کوشش حسانی حسن عبدالله، قاهره، 1415 ق / 1994 م؛ دمنهوری، محمد، الحاشیة الکبرى على متن الکافی فی علمی العروض و القوافی، قاهره، 1307 ق؛ رافعی، مصطفى صادق، تاریخ آداب العرب، بیروت، 1394 ق / 1974 م؛ زمخشری، محمود، القسطاس فی علم العروض، به کوشش فخرالدین قباوه، بیروت، 1410 ق / 1989 م؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1957 م؛ سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ سیرافی، حسن، اخبار النحویین البصریین، به کوشش طٰه محمد زینی و محمد عبدالمنعم خفاجی، قاهره، 1374 ق / 1955 م؛ سیوطی، المزهر، به کوشش فؤاد علی منصور، بیروت، 1418 ق / 1998 م؛ شرح دیوان رؤبة بن العجاج، به کوشش عبدالصمد محروس، قاهره، 1429 ق / 2008 م؛ صولی، محمد، الاوراق (قسم اخبار الشعراء)، به کوشش هیورث دن، قاهره، 1934 م؛ ضیف، شوقی، تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، قاهره، 1960 م؛ همو، التطور و التجدید فی الشعر الاموی، قاهره، 1959 م؛ همو، الفن و مذاهبه فی الشعر العربی، قاهره، 1960 م؛ عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، 1367 ق / 1947 م؛ عبدالرئوف، محمد عونی، بدایات الشعر العربی، قاهره، 1426 ق / 2005 م؛ همو، القافیة و الاصوات اللغویة، قاهره، مکتبةالخانجی؛ عبیدی، جمال نجم، الرجز، نشأته، اشهر شعرائه، بغداد، 1968 م؛ علوی یمنی، یحیى، الطراز، بیروت، 1423 ق؛ فخرالدین رازی، المحصول، به کوشش طٰه جابر فیاض علوانی، بیروت، 1412 ق؛ کراچکوفسکی، ا. ی.، دراسات فی تاریخ الادب العربی، مسکو، 1965 م؛ مرزبانی، محمد، الموشح، به کوشش محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ مصطفى، محمود، اهدى سبیل الى علمی الخلیل، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ نازک‌الملائکه، قضایا الشعر المعاصر، بیروت، 1967 م؛ واگنر، ایوالد، الشعر العربی القدیم، ترجمۀ سعید حسن بحیری، قاهره، 1431 ق / 2010 م؛ یعقوب، امیل بدیع، المعجم المفصل فی علم العروض و القافیة و فنون الشعر، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ یونس، علی، نظرة جدیدة فی موسیقی الشعر العربی، قاهره، 1993 م؛ نیز:

GAL, S; Nallino, C. A., La Littérature arabe, tr. Ch. Pellat, Paris, 1950.

علیرضا باقر

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: