صفحه اصلی / مقالات / رجال /

فهرست مطالب

رجال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : سه شنبه 3 دی 1398 تاریخچه مقاله

با تمرکز بر فضای خاص امامیه، باید گفت برای آنان آغاز نقد رجالی با ائمۀ معصومین (ع) گره خورده است؛ در منابع رجالی و حدیثی اخبار پرشماری به نقل ایشان به ثبت آمده که دربردارندۀ ارزش‌دهیهـای مثبت یا منفی نسبت به رجال ــ غالباً از اصحـاب معصومین (ع) ــ است (مثلاً کشی، 147، 170؛ ابن‌بـابویه، مـن لا یحضر ... ، 4 / 441، الخصال، 191؛ الاختصاص، 61-62، 66؛ ابن‌غضائری، 51؛ نجاشی، 332). در محافل عالمان امامی نیز شواهد نشان از آن دارد که نقد رجالی تقریباً هم‌زمان با حوزۀ اهل‌سنت پای گرفته است. دیدگاه سختگیرانۀ عالمان مکتب هشام بن حکم مانند یونس بن عبدالرحمان و فضل بن شاذان در مواجهه با احادیث منقول از اهل‌بیت (ع) در این باره نقش اثرگذاری داشت (مثلاً نک‍ : کشی، 224). باوجودآنکه به‌سبب وارد شدن صدمات سنگین بر ذخایر کتب امامیه، از سدۀ 3 ق متنی در زمینۀ نقد رجال برجای نمانده، ولی اقتباسها در منابع بعدی نشان می‌دهد که چنین مباحثی در محافل آنان به‌جد وجود داشته است. از جمله رجال این سده از امامیه اینها شناخته شده‌اند: در قم احمد بن محمد برقی (د 274 ق) با کتاب الرجال (نجاشی، 76؛ نیز ابن‌ندیم، 276) یا طبقات الرجال (طوسی، الفهرست، 64؛ نیز ابن‌ندیم، همانجا)؛ در خراسان و ماوراء ـ النهر نصر بن صباح بلخی (نیمۀ دوم سدۀ 3 ق) با معرفة الناقلین (نجاشی، 428) و محمد بن مسعود عیاشی (نیمۀ دوم سدۀ 3 ق) با اثری به همان نام (ابن‌ندیم، 245؛ نجاشی، 351؛ طوسی، همان، 212)؛ در عراق حسن بن علی ابن‌فضال (د 224 ق) با کتاب الرجال (نجاشی، 36) و پسرش علی با کتابی به همان نام که دور نیست تکمیل اثر پدرش باشد (نک‍ : همو، 258؛ طوسی، همان، 156)؛ محمد بن عیسی بن عبید یقطینی (نیمۀ اول سدۀ 3 ق) با اثری به همان نام (نجاشی، 334)؛ و در حجاز احمد بن علی عقیقی از علویان مکه (نیمۀ اول سدۀ 3 ق) با تاریخ الرجال (همو، 81؛ طوسی، همان، 68، قس: 162). به اینها در خراسان باید فضل بن شاذان نیشابوری (د 260 ق / 874 م) را افزود که هرچند به اثری از او در این زمینه اشاره‌ای نشده، ولی بازتاب دیدگاههای او در نقد رجال، در کتب فراوان است. نقلیات پرشمار کشی از فضل بن شاذان (مثلاً ص 485، 506) در کنار نقلیاتش از علی بن حسن ابن‌فضال (مثلاً ص 173، 232)، نصر بن صباح (مثلاً ص 512، 518) و محمد بن مسعود عیاشی در سراسر کتاب که متضمن مطالبی از جنس نقد رجال‌اند، اگر بخشی حاصل ارتباط شفاهی است، بخش مهمی هم برگرفته از آثار یاد شده است. در منابع مکتب حله نیز می‌توان نقلیات بسیار با مضمون نقد رجال از احمد بن علی عقیقی (علامۀ حلی، خلاصة ... ، 94، 135، جم‍ ؛ ابن‌داوود، 26)، علی بن حسن ابن‌فضال (علامۀ حلی، همان، 217، 362؛ ابن‌داوود، همانجا)، فضل بن شاذان (همانجا) و احمد بن محمد برقی (علامۀ حلی، همان، 142، 314، جم‍ ؛ ابن‌داوود، همانجا) بازجست.
از سدۀ 4 ق، یک اثر مهم برجای مانده و آن معرفة الناقلین از محمد بن عمر کشی (نیمۀ اول سدۀ 4 ق) عالم ماوراءالنهر است (برای نام کتاب، نک‍ : ابن‌شهرآشوب، 137). این اثر که غالباً با نام «رجال کشی» از آن یاد می‌شود (مثلاً نجاشی، 372)، نخستین از کتب اربعۀ رجال امامیه است (خامنه‌ای، 13). متن اصلی این اثر در دست نیست و متن کنونی صورت تهذیب یافتۀ آن به دست شیخ طوسی (د 460 ق) و با عنوان اختیار معرفة الرجال است (نک‍ : مآخذ؛ دربارۀ عملکرد طوسی، نک‍ : خامنه‌ای، 28 بب‍‌ ). در همان سده، در منطقۀ قم و ری می‌توان به ابوجعفر ابن‌بابویۀ قمی (د 381 ق / 991 م) با اثری با عنوان الرجال اشاره کرد که تألیف آن ناتمام مانده است (طوسی، الفهرست، 238). دیدگاههای ابن‌بابویه در نقد رجال احتمالاً از این اثر به‌ندرت در آثار شیخ طوسی (مثلاً همان، 220، الرجال، 412، 424) و بیشتر در آثار حلیان نقل شده است (علامۀ حلی، همان، 129، 241، جم‍ ؛ ابن‌داوود، همانجا). در حوزۀ عراق هم می‌توان به ابوالعباس ابن‌عُقده (د 333 ق / 945 م) عالم جارودی متصل به امامیه و صاحب کتاب الرجال (نک‍ : سطور بعد) یاد کرد که در خلال آثار مکتب حله اقتباسهایی از آن در نقد رجالی دیده می‌شود (علامۀ حلی، همان، 54، 93، جم‍ ؛ ابن‌داوود، 26، 34، 59، جم‍‌ ).
آنچه دربارۀ آمیخته شدن نقد رجال اصحاب حدیث به جهت‌گیریهای مذهبی و فرقه‌ای گفته شد، به‌گونه‌ای دیگر در کتب رجال امامیه وجود دارد؛ آنچه پررنگ است، اختلافات داخلی امامیه و ملحق کردن رجال به جریانهایی چون ناووسیه و فطحیه و واقفه است و آنچه به خصوص پرداخت بیشتری دارد، نسبت غلو است که به‌سبب اطلاق به طیفهای متنوع، گاه نتیجه‌گیریها را بسیار پیچیده می‌سازد (برای آثار امامیه در سده‌های میانه و متأخر، نک‍ : بخش بعد؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ مسائل مربوط به نقد رجال و گرایشها و مکاتب آن، نک‍ : ه‍ د، 17 / 721 بب‍‌ ).

ج ـ مطالعات شرح‌حالی در رجال

 از سده‌های میانه کوشش شده بود مباحث نقد رجالی از مباحث مربوط به شرح‌حال و مشخصات هویتی ایشان تفکیک شود؛ گاه به دانش پردازنده به دستۀ نخست از مباحث، علم جرح‌و‌تعدیل، و به دستۀ دوم، علم «معرفة احوال الرجال» (فخرالدین، 6 / 35)، «علم اسماء الرجال» یا «علم تاریخ الرجال» اطلاق شده است (ه‍ د، 17 / 722). گاه نیز علم اسماء الرجال چنان عام گرفته شده که شناسایی ثقات و ضعفا ــ یعنی نقد رجال ــ بخشی از آن دانسته شده است (حاجی‌خلیفه، 1 / 521). هرچه هست، این مرزها تا عصر حاضر چندان تعریف نشده و در میان قدما نیز دست‌کم در مقام تألیف، تفکیکی میان آنها نبوده است. جداسازی جرح‌و‌تعدیل از مباحث شرح‌حال روات را تنها باید به صورت وجه غالب در آثار جست‌وجو کرد. در این میان باوجود وجه غالب شرح‌حال در طیفی از کتب، آنها غالباً از داده‌های نقد نیز خالی نبودند، همان‌گونه که در متون نقدمحور نیز داده‌های شرح‌حال فراوان بود. برای برخی از متأخران که از گفتمان سده‌های متقدم فاصله داشته‌اند، اینکه کسی مدعی تألیف کتابی در جرح‌و‌تعدیل باشد و در خلال آن به اطلاعات تاریخی و شرح‌حالی بپردازد، خروج از موضوع و نوعی تخطی از هدف تألیف محسوب می‌شد (نک‍ : دهلوی، 94-95).
اکنون اگر با صرف‌نظر از ساختار آثار، بر اصل مبحث تمرکز شود، نخستین پرسش که دربارۀ این جنس از مباحث پیش می‌آید، هدف از آن است؛ هدفی که دربارۀ مباحث نقد به سادگی به‌کارگیری داده‌های رجالی برای نقد احادیث و دست‌یابی سره به سنت نبوی تعریف می‌شد، در این بخش با ابهاماتی روبه‌رو ست. بر پایۀ فهم ساده‌ای که از مقدمۀ آثار مختلف قابل برداشت است، مباحث شرح‌حالی در مسیر آن هستند که اطلاعات گسترده‌ای در اختیار نقادان قرار دهند تا به نقد دقیق‌تری بپردازند. مثلاً با داشتن اطلاعات کافی دربارۀ استادان یک فرد می‌توان نقش او در اسنادها را بهتر تحلیل کرد، از این حیث که روایتش از حلقۀ پیشین در سلسلۀ سند چقدر می‌تواند مستقیم باشد و چقدر سند ارائه شده توسط آن فرد عاری از خدشه است؟ همین موضوع بود که معرفة الرجال را با علل الحدیث پیوند می‌زد و موجب شده بود تا در شمار نخستین آثار، هم از سوی ابن‌مدینی و هم احمد بن حنبل، در آثاری با عنوان العلل و معرفة الرجال، این دو مبحث آمیخته به هم مطرح گردد. همچنین با داشتن اطلاعاتی دربارۀ تعلقات مذهبی و سلوک دینی فرد، بتوان در مقام نقد رجالی او داوری دقیق‌تری ارائه کرد. حتى می‌توان انتظار داشت که در مواردی، آگاهیهای شرح‌حالی رجال بتواند در فقه الحدیث نیز به‌کار آید؛ این موضوع دربارۀ صحابه بیشتر مصداق می‌یابد که شرح‌حال آنان گاه به‌سبب ورود احادیث گره خورده است.
دراین‌باره بخاری (د 256 ق / 870 م) که خود یکی از نویسندگان کتب شرح‌حال رجال است، معتقد بود نقادان رجال باید دلیل خود را برای تأیید یا خدشه در شخصیت هر رجل ذکر کنند تا نقادان بعدی بتوانند به جای اعتماد صرف بر سخن ایشان، به‌طور مستقل در این باره داوری کنند (نک‍ : ه‍ د، 11 / 458)؛ این نوع اندیشه‌ها بود که فضا را برای مطالعات شرح‌حال فراخ‌تر می‌ساخت.
کارکرد دیگر اطلاعات شرح‌حالی که در منابع بر آن تأکید شده، در «تمییز» است، اصطلاحی کلیدی در علوم حدیث که مسلم بن حجاج بر اثری از خود در همین زمینه به‌عنوان نام نهاده است ( التمییز، نک‍ : چ ریاض، 1402ق)؛ یعنی آنجا که نام راوی در سلسلۀ اسناد به‌صورت کامل ذکر نشده که در بسیاری از موارد چنین است، تنها اطلاعات شرح‌حالی و دانستن مشخصات هویتی راویان کمک می‌کند که بتوان به ترمیم نقیصۀ موجود در اطلاعات پرداخت؛ شخص راوی را شناسایی کرد و زمینۀ نقد راوی و به‌تبع، اسناد را فراهم آورد. در هر دو کاربرد، مطالعات شرح‌حالی مقدمه‌ای برای نقد رجالی است و بر این پایه، این نوع مطالعه نسبت به نقد رجالی، جایگاهی ثانوی و آلی خواهد داشت.
با مفروض گرفتن آنچه گفته شد، در مواردی که تمییز راوی اثری در ارزش رجالی راوی و ارزش اسنادی حدیث نداشته باشد، عملاً باید کوشش برای تمییز را کنار نهاد، از آن رو که دستاوردی ندارد. نمونه‌ای صریح از چنین نتیجه‌گیری را می‌توان نزد فخرالدین طریحی (د 1085 ق / 1674 م) از رجالیان متأخر امامیه بازجست که اتفاقاً بخش مهمی از کتاب رجالی خود جامع المقال را به تمییز مشترکات اختصاص داده است. او در سخن از «جعفر بن سلیمان» در سلسلۀ اسانید، یادآور شده است که این ترکیب از نام و نام پدر، مشترک بین دو نفر از راویان امامیه است که هر دو ثقه هستند و در جایی که تمییز میان آنان مشکل باشد، اهمیتی ندارد، چه، نتیجه یکی است (نک‍ : ص 102). او این نوع موضع‌گیری را چه دربارۀ وثوق و چه ضعف، بارها تکرار کرده است (ص 96، جم‍‌ ).
اما چنین رویکردی مبنی بر ثانوی و فرعی بودن مطالعات شرح‌حالی و مسئلۀ تمییز، قابل تعمیم به همۀ جریانهای رجالی نیست و تنها در جایی به‌خوبی پذیرفته می‌شود که شکل‌گرایی غلبه یافته باشد. به‌عکس، در سده‌های متقدم هجری در این باره تفاوت دیدگاههای جدی وجود داشت.
یکی از مواضعی که این تفاوت دیدگاه در آن ظاهر می‌شود، نقل تابعی از رجلی ناشناس از صحابه است. برای اصحاب حدیث که قائل به عدالت صحابه بودند، شناسایی صحابی اثری در ارزیابی آنان از صحت حدیث نداشت؛ بااین‌حال، مواردی که در صحاح اهل سنت حدیثی بودن شناسایی صحابی آمده باشد، بسیار نادر است. از نمونه‌های انگشت‌شمار، حدیث ابوسلمة بن عبدالرحمان و سلیمان بن یسار از «رجل من اصحاب النبی (ص) من الانصار» در موضوع قسامه است که در برخی صحاح و سنن دیده می‌شود (مسلم، 3 / 1295؛ نسایی، 8 / 4؛ ابن‌جارود، 201؛ احادیث دیگر: ابن‌خزیمه، 3 / 234؛ ضیاء مقدسی، 9 / 254). این در حالی است که بخاری چنین حدیثی را صحیح نمی‌شمرد و حدیث یاد شده را به‌رغم اهمیتش در صحیح خود وارد نکرد. تنها حدیث روایت شده از صحابی ناشناس در صحیح بخاری، حدیثی دربارۀ منسوخ بودن آیۀ 284 سورۀ بقره (2) است که پس از شناسایی صحابی مورد نظر، یعنی عبدالله بن عمر آمده است (نک‍ : 4 / 1652-1653).
موضع دیگر که اختلاف در آن ظاهر می‌شود، در باب مراسیل است؛ مُرسَل در تعریف دقیق خود به حدیثی گفته می‌شد که تابعی یا تبع تابعی بدون ذکر مشایخ مستقیماً از پیامبر (ص) نقل کرده باشد. دربارۀ مراسیل تابعین که واسطۀ محذوف آن یک یا چند تن از صحابه است و نزد اصحاب حدیث عدالت صحابه مفروض است، شناسایی صحابی محذوف اثری در ارزش‌دهی به حدیث ندارد و نباید مهم باشد؛ درحالی‌که قول مشهور نزد بزرگان اصحاب حدیث پس از شافعی، خدشه در حجیت مراسیل است (شافعی، 461؛ ابن‌ابی‌حاتم، المراسیل، 3-7؛ نیز حاکم، المدخل ... ، 43). ابوالمظفر منصور سمعانی (د 489 ق / 1096 م) نیز مسئلۀ مراسیل را با مطالعات رجالی مربوط ساخته و پرسش کرده است اگر بنا باشد حدیث مرسل پذیرفته شود، در این صورت معنای این‌همه زحمات عالمان رجال چه خواهد بود؟ (1 / 384). برپایه آنچه که گفته شد، آشکار می‌شود که دست‌کم در گفتمان متقدمان، شناسایی رجال سند فراتر از مسئلۀ نقد رجال، دارای اهمیت بوده و از نظر آنان مباحث شرح‌حال طفیلی بر جرح‌و‌تعدیل نبوده است.
در ساختار کتب شرح‌حال رجال افزون بر نام، نام پدر و کنیه، نـام نیـاکان به تناسب، تعلقات قبیله‌ای ــ از جمله بودن در شمـار موالی آن قوم ــ و تعلقات سرزمینی ذکر می‌شود. اگر در خاندان فرد از عالمان کسی باشد، مرسوم است که ذکر گردد. اطلاعاتی دربارۀ سفرها، استادان و تا حدی شاگردان و در صورت وجود، آثار تألیفی داده می‌شود که از نظر تخصصی بسیار مهم هستند. عملکردهای روایی مانند ارسال، تدلیس، نقل از روی نوشته و برخی عملکردهای بسیار مذموم مانند وضع و ترکیب اسانید از دیگر مضامین این کتب است که به مرزهای نقد نزدیک می‌شود. در صورتی که در زندگی فرد رخداد سیاسی یا رخداد ویژۀ فردی وجود داشته باشد، جا دارد که ذکر گردد. ولی در مجموع باید گفت نخستین کتب در ذکر این داده‌ها بسیار کم‌گو هستند و به‌تدریج با گذشت قرون بر حوصلۀ مؤلفان و حجم داده‌ها افزوده شده است.
نخستین منابع رجالی که بیشتر بر مباحث شرح‌حال تأکید داشتند، بیشتر عناوینی مانند تاریخ، طبقات، معرفة الرجال، یا عناوینی خاص‌تر محدود به یک موضوع معین را برخود داشتند. کتب تاریخ که یا مانند التاریخ یحیی بن معین (د 233 ق / 848 م) یادداشتهای پراکنده‌ای بودند که توسط شاگردانش دوری و دارمی گردآوری شده بود؛ یا مانند التاریخ خلیفة بن خیاط (د 240 ق / 854 م) و المعرفة و التاریخ بسوی (د 277 ق / 890 م) به ترتیب سال و آمیخته با رخدادهای تاریخی بودند، یا مانند التاریخ الکبیر و التاریخ الاوسط بخاری (د 256 ق / 870 م) که به ترتیب الفبایی نام رجال تدوین یافته و اختصاص به مباحث رجالی داشت.

کتاب طبقات، مانند الطبقات الکبرى از ابن‌سعد (د 230 ق / 845 م) و الطبقات خلیفة بن خیاط (د 240 ق) که رجال را نخست بر اساس بوم و سپس در هر بوم بر اساس نسل مرتب کرده بود یا الطبقات نسایی (د 303 ق / 915 م) که بیشتر طبقه‌بندی شاگردان برخی محورهای نقل حدیث بود. معرفة الرجال نزد قدما استقلالی نداشت و یا همچون اثر بسوی با تاریخ ترکیب می‌شد، یا مانند العلل و معرفة الرجال ابن‌مدینی (د 234 ق / 848 م) و احمد بن حنبل (د 241 ق / 855 م) مباحث علل الحدیث را آمیخته به شناخت رجال مطرح می‌کرد. از آثار خاص باید از احوال الرجال جوزجانی (د 259 ق / 872 م) یاد کرد. در طی سده‌های متمادی افزون‌بر ادامۀ گونه‌های متقدم، آثار متنوع رجالی از نوع شرح حال با موضوعات خاص مانند اسما، کنیه‌ها، القاب و انساب راویان، تمییز مشترکات و نامهای مشتبه، معرفة الصحابه، معرفی راویان برخی مشاهیر از محدثان و معرفی راویانی از بوم خاص نوشته شده است (نک‍ : عراقی، الفیة ... ، 164، 173 بب‍ ؛ کتانی، 112 بب‍‌ ). از مهم‌ترین آثار سده‌های میانی و متأخر تذکرة الحفاظ و نیز سیر اعلام النبلاء از شمس‌الدین ذهبی (د 748 ق / 1247 م)، تهذیب التهذیب از ابن‌حجر عسقلانی (د 852 ق / 1448 م) و طبقات الحفاظ از جلال‌الدین سیوطی (د 911 ق / 1505 م) است.
در میان امامیه، کتبی از مقولۀ شرح‌حال رجال حدیث از اواخر سدۀ 3 ق همگام با اهل‌سنت دیده می‌شود؛ آثاری با این مضمون که در سده‌های 3 و 4 ق از سوی امامیه نوشته شده‌اند، غالباً در یک گونۀ مشخص جای می‌گیرند و آن معرفی رجال بر اساس صحبت ائمه (ع) است. این‌گونه آثار با اصحاب امام صادق (ع) آغاز شد و شروع کنندۀ آن حُمید بن زیاد نینوایی (د 310 ق / 922 م) بود (نجاشی، 132)، حرکتی که در گامهای پسین با ابویعلى حمزة ابن قاسم علوی (نیمۀ اول سدۀ 4 ق؛ همو، 140) و ابوالعباس ابن‌عقده (همو، 94؛ طوسی، الفهرست، 74) ادامه یافت و از سوی ابوالعباس ابن‌نوح سیرافی به اوج رسید (همان، 84).
به‌عنوان کتبی در بردارندۀ اصحاب همۀ معصومان (ع)، کتابی با عنوان «الرجال» از برقی از سوی جلال‌الدین محدث ارموی به‌همراه الرجال ابن‌داوود حلی انتشار یافته است که نمی‌توان دربارۀ انتساب آن مطمئن بود؛ ولی به‌هرتقدیر یکی از میراثهای کهن امامیه از همان سده‌ها ست. فراتر باید از ابن‌بابویۀ قمی (د 381 ق / 991 م) با مجموعۀ المصابیح یاد کرد که اصحاب هر یک از معصومان (ع) را در یک مصباح گرد آورد (نجاشی، 390-391؛ طوسی، همان، 238) و ابن‌عیاش جوهری (د 401 ق / 1011 م) که به همان سبک الاشتمال على معرفة الرجال را نوشت (نجاشی، 85-86؛ طوسی، همان، 79). همچنین باید از محمد بن حسین مُحاربی (نیمۀ دوم سدۀ 3 ق) یاد کرد که فردی آگاه به شرح حال و انساب عالمان امامی بود و کتابی با عنوان الرجال را در معرفی آنان نوشت (نجاشی، 350). از این کتب هیچ یک جز اثر منسوب به برقی برجای نمانده است.
سدۀ 5 ق / 11 م برای امامیه، دورۀ مهمی در تدوین رجالی است. در این سده است که 3 اثر از کتب اربعۀ رجالی تألیف شدند که عبارت‌اند از: الرجال از احمد بن علی نجاشی (د 450 ق / 1058 م) و الفهرست از شیخ طوسی که هر دو فهرستی از آثار امامیه به‌همراه اطلاعات شرح‌حالی و نقد رجالی دربارۀ مؤلفان آثار هستند و اثر سوم کتاب الابواب یا به تعبیر مشهور الرجال شیخ طوسی است که اثری در معرفی اصحاب معصومین (ع) با تکمله‌ای دربارۀ دیگر رجال است (برای هر 3 اثر، نک‍ : مآخذ). به اینها باید کتاب الرجال احمد بن حسین ابن‌غضائری از معاصران آن دو را علاوه کرد که جنبۀ انتقادی آن قوی‌تر است (چ قم، 1422 ق؛ برای معرفی مبسوط کتب اولیۀ رجال امامیه، نک‍ : خامنه‌ای، سراسر اثر؛ سبحانی، 1 / 53 بب‍‌ ).
نوشته‌های رجالی سدۀ 6 ق / 12 م، یا مانند معالم العلماء ابن‌شهرآشوب سروی (د 588 ق / 1192 م) تجمیع دو کتاب نجاشی و شیخ طوسی با اندکی تکمیل دربارۀ متأخران است، یا مانند الفهرست منتجب‌الدین رازی (د ح 600 ق / 1204 م) کلاً مختص به متأخران است و به نقد راویان متقدم نمی‌پردازد. با تحولات فکری رخ داده در مکتب حله، فاصله گرفتن از شیوۀ قدمای امامیه و حتى شیخ طوسی، و روی آوردن به شیوه‌های جدید نقد حدیث، نیاز به تألیف آثاری تازه در رجال نیز احساس می‌شد که منجر به تولید دو اثر مهم، یعنی خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال از علامۀ حلی (د 726 ق / 1326 م) و الرجال از ابن‌داوود حلی (د 740 ق / 1339 م) شد.
موج دیگری از تألیف رجالی در دورۀ صفویه برخاست که از محصولات آن می‌توان به مجمع الرجال زکی‌الدین قهپایی (د بعد 1016 ق / 1607 م)، نقد الرجال تفرشی (سدۀ 11 ق / 17 م) و جامع الرواة اردبیلی (د 1101 ق / 1690 م) اشاره کرد که همگی کوشش در راستای تجمیع مضامین کتابهای متقدم و سامان‌بخشی بدان بودند. الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة از سید علیخان مدنی (د 1120 ق / 1708 م) نیز نوعی طبقات‌نویسی برای امامیه بود که در معنای طبقه تعریف خاص خود را داشت.
تألیف مبتنی بر تجمیع کتب نخستین و گاه تکمیل داده‌های آن از منابع روایی و تاریخی امامیه و اهل‌سنت، و افزودن تحقیقات رجالی متأخران در سده‌های بعد به طور مستمر ادامه یافت و از آخرین دستاوردهای آن، معجم رجال الحدیث از سید ابوالقاسم خویی (د 1413 ق / 1992 م) در 24 جلد، و قاموس الرجال از محمد تقی شوشتری (د 1416 ق / 1995 م) در 12 جلد است. در خصوص طبقات‌نویسی هم باید به طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال از سید علی بروجردی (د 1313 ق / 1895 م) و طبقات اعلام الشیعة از آقا بزرگ تهرانی (د 1389 ق / 1970 م) یاد کرد که در این میان، اثر بروجردی ارزش رجالی ویژه‌ای دارد. وی طبقات را برخلاف معمول از معاصران آغاز کرده و به سمت اصحاب ائمه (ع) برده است.
از نیمۀ اخیر سدۀ 11 ق / 17 م، تدوین آثاری در مباحث کلی علم رجال که گامی فراتر از ارائۀ فهرستهای بلند از رجال ممدوح و ضعیف بود، در محافل امامیه آغاز شد که به نظر می‌رسد نقطۀ شروع آن فخرالدین طریحی (د 1085 ق) با کتاب جامع المقال است. این کتاب با برخی مباحث نظری در باب رجال و درایه آغاز می‌شود و در ادامه یک دائرةالمعارف‌گونۀ رجالی از اطلاعات مورد نیاز نقاد حدیث را ارائه می‌دهد. مباحث کتاب به‌صورت مجموعه‌ای از «فوائد» تنظیم شده است و چینش مطالب نه با ترتیب منطقی، که بر اساس کاربری است. آثار دیگری در گامهای بعدی نوشته شد که عنوان مشترک الفوائد الرجالیة را بر خود داشت. آثاری از این دست، با برآمدن اصولیۀ جدید از محمد باقر وحید بهبهانی (د 1205 ق / 1791 م) آغاز شد و با سید مهدی بحر العلوم (د 1212 ق / 1797 م) و مهدی کجوری شیرازی (د 1293 ق / 1876 م) ادامه یافت. الگوی این کتب که می‌توانست الهام‌گرفته از تکمله‌ای به‌عنوان «فوائد» در کتب عصر صفوی مانند جامع المقـال طریحی و جامع الرواة اردبیلی (اردبیلی، 2 / 461 بب‍‌ ) باشد، گامی آغازین در طرح مباحث کلی و قابل تعلیم در علم رجال و سامان‌دهی به آن به‌عنوان ابزاری برای فقاهت اصولی بود. گفتنی است این موج از اصولیه با نقدهایی بر علم رجال مواجه بودند که اساساً آن را علمی بی‌فایده قلمداد می‌کرد و لازم بود نیاز به این علم به‌طور مناسبی تبیین گردد (مثلاً نک‍ : تونی، 275، 279؛ سبحانی، 1 / 35 بب‍‌ ).
به‌هرروی، صورتی سامان‌یافته‌تر از این مباحث در «فوائد» یاد شده، در توضیح المقال فی علم الرجال از ملا علی کنی (د 1306 ق / 1889 م) عرضه شد که به‌خصوص در بخش آغازین به طیفی از مباحث نظری رجال توجه داشت. ابوالمعالی کلباسی (د 1315 ق / 1897 م) در الرسائل الرجالیة (4 جلد)، علی خاقانی (د 1334 ق / 1916 م) در رجال، و ابوالهدى کلباسی (د 1356 ق / 1937 م) در سماء المقال فی علم الرجال (دو جلد) دیگر رهروان این مسیر بودند. کتاب کلیات فی علم الرجال از عالم معاصر جعفر سبحانی از آخرین و پرداخته‌ترین آثار در این زمینه است که حاصل تدوین دروس او، و اثری جامع در این زمینه است. همچنین از کوششهای دیگر معاصران باید از بحوث فی مبانی علم الرجال، دروس محمد السند تدوین شده توسط محمد صالح تبریزی و کتابی تعلیمی با عنوان اصول علم الرجال از عبدالهادی فضلی (د 1434 ق / 2013 م) یاد کرد.
در خاتمه، دربارۀ آموزش علم رجال باید گفت در سنت آموزشی علوم اسلامی، طیفی از علوم وجود داشت که می‌توان از آن به علوم تتبعی تعبیر کرد و ماهیت آن به گونه‌ای بود که امکان طرح آنها در جلسات درس وجود نداشت؛ بلکه از جنس اطلاعاتی انبوه و منظم بود که طالب علم باید به تدریج با آنها آشنا می‌شد، داده‌ها را به حافظه می‌سپرد و در اثر ممارست و کار، مطالبْ ملکۀ ذهن او می‌شد (ه‍ د، 21 / 496). اینکه برخی از اصولیان متأخر امامیه، علم رجال را به‌عنوان علمی متعلق به جزئیات شناخته‌اند (محمد تقی، 1 / 97)، اشاره به همین ماهیت است و معنایش آن است که علم نه به معنای اصطلاحی، بلکه علم به معنای لغوی و صرفاً مجموعه‌ای از دانسته‌ها ست. البته برخی به‌دقت میان قواعد رجالی و مسائل علم رجال فرق نهاده، و مورد نخست را از مقولۀ علم اصطلاحی شمرده‌اند (رشتی، 27).
انتقال اطلاعات رجالی از همان سنخ تتبعی یا علم به جزئیات، همواره در ارتباط علمی میان عالمان این دانش و طالبان آن وجود داشت؛ در این باره اگر تعلیمی وجود داشت، همانند استماع حدیث، یادگیریهای مورد به مورد بود که در منابع در سده‌های مختلف مکرراً به موارد آن اشاره شده است (مثلاً نک‍ : قاضی‌عیاض، 1 / 233، 2 / 352؛ ابن‌ابار، 2 / 168؛ عراقی، طرح ... ، 1 / 90). اصول و قواعد کلی حاکم بر علم رجال، یا به تعبیر جدیدتر کلیات علم رجال، دانشی ساخت‌یافته و تعلیمی بود که البته آموزش آن نیازمند دوره‌های کوتاه مدت بود. در محافل اهل‌سنت این مباحث به‌عنوان بخشی از علوم حدیث تدریس می‌شد، ولی در محافل امامیه در دورۀ متأخر که تحقیقات باارزشی دربارۀ کلیات علم رجال صورت گرفته بود، زمینۀ بحث مستقل از آن فراهم آمد. شیوۀ متداول در حوزه‌های متأخر امامیه این بود که این درس جزو دروس راتب حوزه نبود و در موقعیتهای خاص، به‌خصوص در طول ماه رمضان که دروس معمول فقه و اصول تعطیل بود، دروس علم رجال و درایه جایگزین می‌شد (نک‍ : حافظیان، 2 / 211). در میان مدرسان نزدیک به عصر حاضر، کسانی مانند حجت کوهکمری به تدریس کلیات علم رجال تعین داشتند (طباطبایی، 350). در دورۀ حاضر، این شاخه از علم در حوزه‌های امامیه بیش‌از‌پیش اهمیت و توسعه یافته است.

مآخذ

آخوند خراسانی‌، محمدکاظم‌، کفایة الاصول‌، قم‌، 1409 ق؛ ابن‌ابار، محمد، التکملة، به کوشش عبدالسلام هراس، بیروت، 1995 م؛ ابن‌ابی‌حاتم‌، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل‌، حیدرآباد دکن، 1371 ق / 1952 م بب‍ ؛ همو، المراسیل، به کوشش شکرالله قوجانی، بیروت، 1418 ق / 1998 م؛ ابن‏ابی‌شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، 1409 ق؛ ابن‌بابویه‌، محمد، الخصال‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم‌، 1362 ش؛ همو، علل الشرایع‌، نجف، 1385 ق‌ / 1966 م؛ همو، من لا یحضره الفقیه، به کوشش‏ علی‌اکبر غفاری، قم، 1404 ق؛ ابن‌بشکوال، خلف، الصلة، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره / بیروت، 1410 ق / 1989 م؛ ابن‌جارود، عبدالله، المنتقى من السنن المسندة، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن‌حبان‌، محمد، الثقات‌، به کوشش سید شرف‌الدین احمد، دار الفکر، 1395 ق / 1975 م؛ همـو، کتاب المجروحین، به کـوشش محمود ابراهیم زاید، حلب، 1396 ق / 1976 م؛ ابن‏حجر عسقلانی، احمد، تعجیل المنفعة، بیروت، دار الکتاب اللبنانی؛ ابن‌حزم‌، علی‌، الاحکام‌، قاهره، 1404 ق؛ ابن‌خزیمه‌، محمد، الصحیح‌، به کوشش محمد مصطفى اعظمی‌، بیروت‌، 1390 ق / 1970 م؛ ابن‌داوود حلی‌، حسن، الرجال‌، به کوشش محدث ارموی، تهران‌، 1342 ش؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دار صادر؛ ابن‌شهرآشوب‌، محمد، معالم العلماء، نجف‌، 1380 ق / 1961 م؛ ابن‌صلاح‌، عثمان‌، صیانة صحیح مسلم، به کوشش موفق عبدالله عبدالقادر، بیروت، 1408 ق؛ ابن‌عبدالبر، یوسف‌، الانتقاء من فضائل الثلاثة الائمة الفقهاء، بیروت‌، دارالکتب العلمیه؛ همو، جامع بیان العلم و فضله، بیروت، 1398 ق؛ ابن‌عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش یحیى مختار غزاوی، بیروت، 1405 ق / 1985 م؛ ابن‌عساکر، علی‌، تاریخ مدینة دمشق‌، به کوشش علی شیری‌، بیروت / دمشق، 1415 ق / 1995 م؛ ابن‌غضائری، احمد، الرجال، به کوشش محمدرضا جلالی، قم، 1422 ق؛ ابن‌مدینی، علی، العلل (علل الحدیث و معرفة الرجال)، به کوشش محمد مصطفى اعظمی، بیروت، 1980 م؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابواحمد عسکری، حسن، اخبار المصحفین، به کوشش صبحی بدری سامرایی، بیروت، 1406 ق؛ ابوداوود سجستانی‌، سلیمان‌، السنن‌، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره‌، 1369 ق؛ همو، سؤالات ابی داوود السجستانی للامام احمد بن حنبل، به کوشش زیاد محمد منصور، مدینه، 1414 ق / 1994 م؛ ابونعیم اصفهانی‌، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابونعیم فضل بن دکین، الصلاة، به کوشش صلاح عایض شلاحی، مدینه، 1417 ق / 1996 م؛ احمد بن حنبل‌، العلل و معرفة الرجال‌، به کوشش وصی‌الله عباس‌، بیروت / ریاض، 1408 ق / 1988 م؛ همو‌، المسند، قاهره‌، 1313 ق؛ الاختصاص‌، منسوب به شیخ مفید، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1413 ق؛ اردبیلی‌، محمد، جامع الرواة، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، 1398 ق / 1978 م؛ همو، صحیح، به کوشش مصطفى دیب البغا، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ بسوی، یعقوب‌، المعرفة و التاریخ‌، به کوشش خلیل منصور، بیروت، 1419 ق / 1999 م؛ بغدادی، ایضاح؛ بیهقی، ابراهیم، المحاسن و المساوی، به کوشش عدنان علی، بیروت، 1420 ق / 1999 م؛ پاکتچی، احمد، پژوهشی پیرامون جوامع حدیثی اهل سنت، تهران، 1392 ش؛ ترمذی، محمد، الجامع الصحیح (سنن)، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران‌، قاهره، 1395- 1398 ق؛ تفرشی، مصطفى، نقد الرجال، به کوشش مؤسسة آل البیت (ع)، قم، 1418 ق؛ تونی، عبدالله، الوافیة، به کوشش محمد حسین رضوی، قم، 1370 ش؛ جاحظ، عمرو، المحاسن و الاضداد، قاهره، 1415 ق / 1994 م؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حافظیان، ابوالفضل، رسالة فی درایة الحدیث، به کوشش علی اوسط ناطقی و محمد حسین درایتی، قم، 1425 ق؛ حاکم نیشابوری، محمد، تسمیة من اخرجهم البخاری و مسلم، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1407 ق؛ همو، المدخل الى کتاب الاکلیل، به کوشش فؤاد عبدالمنعم احمـد، اسکندریه، دار الدعوة؛ همو، معرفة علوم الحدیث‌، به کوشش معظم حسین‌، بیروت، 1397 ق / 1977 م؛ خاقانی، علی، الرجال، به کوشش محمد صادق بحر العلوم، قم، 1404 ق؛ خامنه‌ای، علی، چهار کتاب اصلی علم رجال، تهران، 1369 ش؛ خطیب بغدادی، احمد، تقیید العلم‌، به کوشش یوسف عش‌، قاهره، 1974 م؛ دهلوی، ولی‌الله، الانصاف، به کوشش عبدالفتاح ابوغده، بیروت، 1404 ق؛ ذهبی‌، محمد، میزان الاعتدال‌، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1382 ق / 1963 م؛ رشتی، حبیب‌الله، بدائع الافکار، قم، مؤسسة آل‌البیت (ع)؛ سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، 1414 ق؛ سرخسی‌، محمد، المبسوط، قاهره‌، مطبعة الاستقامة؛ سمعانی، منصور، قواطع الادلة، به کوشش محمد حسن شافعی، بیروت، 1997 م؛ شافعی‌، محمد، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1358 ق / 1939 م؛ صاحب فصول‌، محمد حسین‌، الفصول الغرویة، چ سنگی‌، ایران، 1266 ق‌؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، تهران‌، 1404 ق؛ صنعانی‌، عبدالرزاق‌، المصنف‌، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی‌، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ ضیاء مقدسی، محمد، الاحادیث المختارة، به کوشش عبدالملک عبدالله دهیش، مکه، 1410 ق؛ طباطبایی، محمد حسین، «زندگی نامۀ خودنوشت»، ضمن چراغ تجربه، به کوشش جعفر سعیدی، تهران، 1376 ش؛ طریحی، فخرالدین، جامع المقال، به کوشش محمد کاظم طریحی، تهران، 1355 ش؛ طوسی‌، محمد، الرجال، به کوشش جواد قیومی، قم، 1415 ق؛ همـو، الفهرست‌، بـه کوشش جواد قیومی، قم، 1417 ق؛ عجلی‌، احمد، معرفة الثقات‌، به کوشش عبدالعلیم عبدالعظیم بستوی، مدینه، 1405 ق / 1985 م؛ عراقی، عبدالرحیم، الفیة فی علوم الحدیث ( التبصرة والتذکرة)، به کوشش عربی دائز فریاطی، ریاض، 1428 ق؛ همو، طرح التثریب فی شرح التقریب، به کوشش عبدالقادر محمد علی، بیروت، 2000 م؛ عقیلی، محمد، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی‌، بیروت، 1404 ق / 1994 م؛ علامۀ حلی‌، حسن، خلاصة الاقوال، به کوشش جواد قیومی، قم، 1417 ق؛ همو، مبادئ الوصول‌، به کوشش عبدالحسین محمد علی بقال‌، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ فخرالدین رازی، محمد، المحصول، به کوشش طٰه جابر فیاض علوانی، ریاض، 1400 ق؛ قاضی عیاض‌، ترتیب المدارک‌، به کوشش محمد سالم هاشم، بیروت، 1418 ق / 1999 م؛ قرآن کریم؛ کتانی، محمد، الرسالة‏ المستطرفة، استانبول، 1986 م‏؛ کشی‌، محمد، معرفة الرجال‌، اختیار طوسی‌، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348 ش؛ کلباسی، ابوالهدى، سماء المقال فی علم الرجال، به کوشش محمد حسینی قزوینی، قم، 1419 ق؛ کلینی‌، محمد، الکافی‌، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران‌، 1391 ق؛ محمد تقی اصفهانی، هدایة المسترشدین، چ سنگی، تهران، 1269 ق؛ مزی، یوسف‌، تهذیب الکمال‌، به کوشش بشار عواد معروف‌، بیروت‌، 1406 ق / 1986 م؛ مسلم بن حجاج‌، صحیح‌، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره، 1955-1956 م؛ مفید، محمد، تصحیح اعتقادات الامامیة، قم‌، 1414 ق؛ نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش‏ موسى‏ شبیری‏ زنجانی، قم، 1407 ق‏؛ نسایی‌، احمد، السنن‌، قاهره، 1348 ق؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1424 ق / 2004 م؛ یحیی بن معین‌، التاریخ‌، روایت دوری، به کوشش احمد محمد نور سیف‌، مکه‌، 1399 ق / 1979 م.

احمد پاکتچی

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: