ختنه و ختنه سوران
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 28 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240704/ختنه-و-ختنه-سوران
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
3
در اراک نیز در گذشته، اجرای نمایش سنتی [تختهحوضی] در کنار ترانهخوانی و ارائۀ موسیقی در مراسم خانوادههای متمکن رایج بود (محتاط، 2 / 288- 289). در سمنان در ختنهسوران، ارکستری به نام «ساز نظام» مردم را شاد و سرگرم میساخت (احمدپناهی، 263). بررسیهای اوژن اوبن نیز تصویری از رقص و موسیقی و شیرینکاری لوطیها در جشن ختنهسوران را بازگو میکند (ص 228). نانها و غذاهای این جشن شامل خوراکیهایی است که هم برای تقویت کودک درست میشود و هم شامل غذاهایی است که برای میهمانان تدارک دیده میشود. در لرستان و ایلام، به کودک ختنهشده زیرهجوش که مخلوطی از آرد بوداده، شکر، روغن و زیره است، میخورانند (اسدیان و دیگران، 254). محمود کتیرایی خوردنیهای چرب مانند کاچی، خاگینه و مرغ را مناسب غذای کودک ختنهشده دانسته است (ص 64). ترکمنها در این جشن، نانهای شیرینی و نانهای روغنی، بهویژه «پشمینه» تدارک میبینند (معطوفی، همانجا). در گیل و دیلم نیز پَلاقاتوک کوئَن که نوعی پلوخورش است، برای این جشن آماده میکنند (پاینده، 36). سنندجیها نیز بیشتر گوشت و دلمۀ برگ مو را برای ناهار ختنهسوران تهیه میکنند (ایازی، 284). بوشهریها برای صبحانۀ این جشن غذایی به نام عصیده درست میکنند که آن را با نان گرم تنوری و شیر و چای صرف میکنند (حمیدی، جعفر، 281). ختنهکردن در اغلب مناطق کار دلاک است و دلاک معمولاً از حرفههای دیگر نیز سررشته دارد، ازجمله سلمانی، کشیدن دندان، رگگیری، شکستهبندی، حجامت و جز اینها؛ ازاینرو، در بروجرد، دلاک را معادل «دهلاک» یعنی صاحب ده هنر و حرفه میدانند (کرزبر، 302، حاشیۀ 1؛ نیز نک : ه د، دلاک؛ سلمانی). در میان قشقاییها نیز گاه نوازنده کار ختنه را انجام میدهد (کیانی، 255). ابزار دلاکی و ختنه در گذشته بسیار ساده، و عبارت بود از تیغ سلمانی (دلاکی)، یک ماسوره یا نی کوچک و مقداری پنبۀ نیمسوخته برای اجرای عمل. ماسوره یا نی را زیر پوست سر آلت پسربچه قرار میدادند و به وسیلۀ آن، پوست زاید را به سوی خود میکشیدند و آن را با تیغ از سر آلت جدا میکردند (رضایی، 355-356؛ پولاک، I / 198). ابزار ختنه در یوش مازندران لَلِه نام دارد که از نی و زنگی در بالای آن به نام گولزنک درست شده است (طاهباز، 16). تیغ ختنه را در نوبران، اولگوج مینامند و دلاک برای جلوگیری از خونریزی از پرمنگنات و گرد پنیسیلین استفاده میکند (سالاری، 204- 205). دلاکان گیلان برای ضدعفونی کردن، ابزار و آلات را یا روی شعلۀ آتش میگیرند، یا با آب جوش میشویند (پاینده، 37- 38). آماده کردن کودک از لحاظ روانی برای ختنه، یکی از اموری است که دلاکان بدان واقف بودند و برای رسیدن به این مهم، به ترفندهایی متوسل میشدند. قدیمترین سند در اینباره اشارۀ آلمانی، سیاح فرانسوی دورۀ قاجار است که به قصه گفتن پدر برای کودک، پیش از ختنه اشاره کرده است (III / 54). در بیرجند، سرناچی و نوازندۀ دایره مجلس را گرم میکردند و چند تن به پایکوبی و دستافشانی میپرداختند و دلاک بیآنکه تیغ دلاکی را نشان بچه بدهد، به کودک نزدیک میشد و چند آبنبات در دهان کودک میگذاشت و سپس کار خود را آغاز میکرد (بهالگردی، 24). کودکان سنندجی را نیز با دادن شیرینی و تخممرغ رنگکرده مشغول میداشتند (ایازی، 288). اهالی ممسنی نیز کودک را با نشان دادن کبوتر، اسب، مادیان و جز آنها میفریفتند (مجیدی، 506). در نوبران ساوه دلاک کودک را به بهانۀ شمردن تیرهای چوبی سقف فریب میدهد (سالاری، 204). دلاکان بندر دیّر با نشان دادن پرنده، هواپیما و ابرهای آسمان، بچه را سرگرم میکنند (بحرینینژاد، 1 / 408- 409). در تهران قدیم نیز دلاک کودک را در بستری پاکیزه میخواباند و با دستمالی کردن و سخنان خندهدار و شوخی و بذلهگویی، پوست آلت کودک را در وسط نی قرار میداد و کودک را ختنه میکرد (شهری، 2 / 695). در گیلان، شاگرد دلاک کودک را به هنگام ختنه شبیه مادری که بچه را برای ادرار بغل میکند، میگیرد (پاینده، 38). در چهارمحال، یک نفر دستهای کودک را از زیر زانو بیرون آورده، نگه میدارد و دلاک پس از عمل، خون را با سوته (پنبۀ سوخته) بند میآورد (نیکزاد، شناخت سرزمین چهارمحال، 1 / 156). در سمنان، دو نفر دستان کودک را محکم میگرفتند، دلاک وسط پای کودک مینشست، دو زانوی طفل را زیر دو کندۀ خمگشتۀ زانوی خود میگرفت و کودک را ختنه میکرد و به سرعت از خانه خارج میشد تا طفل از دیدن او دچار وحشت نشود (احمدپناهی، 261-262). شیوۀ گرفتن کودک نیز در پیرسواران ملایر، به این نحو بود که یکی از بزرگان خانواده روی تخت مینشست و دست چپ پسر را از زیر پای چپ، و دست راست او را از زیر پای راست او خارج میکرد و محکم میگرفت، سپس سلمانی ختنه را انجام میداد (رسولی، 323). در بیرجند پس از ختنه، پدر کودک یک «ریگ نبات» در دهان کودک میگذاشت و با او حرف میزد تا دهنش را شیرین، و وی را سرگرم سازد تا کودک احساس درد کمتری نماید (رضایی، 356). بند آوردن خونریزی پس از عمل ختنه در مناطق مختلف ایران، با شگردها و مواد متفاوتی صورت میگرفته است. دلاکان اردبیل از خاکستر الکشده برای بندآوردن خونریزی بهره میبردند و پس از یک هفته که زخم التیام مییافت، اجازۀ حرکت و استحمام میدادند (صفری، 2 / 152). دلاکان بیرجندی نیز محل زخم کودک را با پنبۀ نیمهسوختۀ داغ در اصطلاح «پنبهداغ» میکردند و بدینسان ضمن جلوگیری از خونریزی، محل زخم را ضدعفونی میکردند (رضایی، همانجا). در سنندج، کرباس کبود را سوزانده، برای بهبود زخم به کار میبردند (ایازی، 288- 289). در خراسان، پس از ختنه، زرده و سفیدۀ تخممرغ را در ماهیتابه میسوزاندند تا روغن پس دهد؛ سپس با آن جای زخم کودک را چرب میکردند و برای بندآمدن خون، مقداری پنبۀ رسمی (غیراسترلیزه) روی آن قرار میدادند (شکورزاده، عقاید، 161-162). در الموت نیز سوختۀ پارچۀ کهنه و یا خاکستر را برای مداوای زخم به کار میگیرند (حمیدی، علیاکبر، 295). در روستای قاطول گرمسار خاکستر سرد را برای بند آوردن خون به کار میبردند (طباطباییفر، 213). قشقاییها ابتدا از زیر سنگی بزرگ و تمیز، مقدار دو سطل خاک را بیرون میآورند و حرارت میدهند، سپس آن را پهن میکنند. کودک را روی متکایی در کنار خاک مینشانند و آمادۀ ختنه میسازند. کودک موظف است پس از اتمام کار دلاک، دائم از آن خاک تمیز روی زخم خود بریزد (کیانی، 255). در ابیانه، پس از ختنه مقداری خاک بُرمِه (خاک کوزۀ سفالی) بر محل بریدگی میریزند (نظری، 542). در جهرم، نمد سوخته و یا سوختۀ پوست خرگوش را نافع میدانند (طوفان، 144). محمود کتیرایی نیز از خاکستر نرم و روغن مغز هلوی سوختۀ ساییده و یا روغن عقرب برای درمان زخم ختنه نام برده است (ص 61). برخی جهانگردان و پژوهشگران غیرایرانی از ساختن پماد برای جلوگیری از خونریزی یاد کردهاند. سیریل لوید الگود در کتاب طب در دورۀ صفویه (نک : ص 180)، و نیز هانری ماسه (I / 51) مخلوط نمک و آرد هستۀ خرما را برای این امر نیکو دانستهاند. هانری رنه د آلمانی نیز از خاکستر گرم برای ترمیم زخم سخن به میان آورده است (III / 54). درگذشته در بیرجند، پس از ختنه، برای آنکه دو پای کودک به هم نخورد، کودک را به پشت روی تشک میخواباندند و میان دو پایش چیز نرمی قرار میدادند و دو بالش لولهای دراز در دو طرف او میگذاشتند و با گذاشتن دو چوب باریک روی آنها و انداختن پارچهای روی چوبها، از زخم کودک مراقبت میکردند (رضایی، همانجا). البته با گذاردن 4 بالش (یکی زیر سر، دو تا در پهلو و یکی در پایین) اسباب راحتی کودک را فراهم میکردند (بهالگردی، 24). در خراسان، برای آنکه زخم کودک با لباس یا رختخواب او تماس پیدا نکند، یک پیالۀ چینی را وارونه روی زخم او قرار میدهند (شکورزاده، همان، 162). همچنین تا زمانیکه زخم کودک بهبود یابد، دلاک موظف است به او سر بزند و پنبۀ زخم را عوض کند و اگر در اطراف زخم خونابه مشاهده شود، اندکی گرد پودۀ بید روی آن میگذارند و اگر زخم کودک در اثر خوردن آب زیاد، «سیم» بکشد و چرک و ورم کند، کمی «روغن قورخانه» ــ که به عقیدۀ مردم این دیار از استخوان مرده تهیه میشود ــ روی آن میمالند. در ضمن برای مراقبت بیشتر، از دادن غذاهای چرب، بودار و سرخشده به کودک خودداری میکنند و فقط شربت بالنگ و زردۀ تخممرغ به او میدهند (همان، 167، نیز حاشیۀ 1). دلاک سمنانی نیز پس از ختنه و در روزهای پس از آن، زخم کودک را با روغنی که حشراتی مانند عقرب در آن بوده، مداوا میکرد (احمدپناهی، 262). اهالی سقز نیز یک کیسه پر از خاکستر سرد را به کمر کودک میبندند تا کودک ادرار خود را در خاکستر بریزد، زیرا آمیزش ادرار با خاکستر را باعث بهبود سریع زخم میدانند (فاروقی، 291). در برخی مناطق لرستان و ایلام پسربچه را بعد از ختنه، در خاکستر چوب یا زغال مینشاندند تا خون بند آید. اگر زخم «سیم» میکشید و چرک میکرد، مخلوط آرد و روغن را برای دفع جراحت به کار میبردند (اسدیان و دیگران، 254). اعراب خوزستان نیز به گردن کودک گردنبندی از پیاز میآویزند و آن را باعث بهبود زخم کودک میدانند (پورکاظم، 212). در ایل چهارلنگ بختیاری، برای مداوای زخم کودک زغال پشم بـره را ــ که در اصطلاح محلی «بَرگن» نـامیده میشود ــ به کار میبرند و اگر خونریزی زیاد باشد، از خاکستر زغال نیز بهره میگیرند. در برخی نقاط چهارمحال پس از عمل، برای افتادن پنبۀ سوخته، همهروزه صبح و عصر، محل زخم را با روغن بذرک یا شیر، چرب میکنند (نیکزاد، شناخت سرزمین چهارمحال، 1 / 156). مردم دوان نیز برای بهبود زخم، روغنهای بِلِستر و کِرنَتو و روغن کنجد را روی آن میمالند و پس از حمام کردن، مقداری خاکستر نیمهگرم تون را روی زخم میریزند (لهساییزاده، 113). در فرهنگ بلوچ رایج است که پس از ختنه، برای جلوگیری از برخورد اشیاء با زخم، چوبی میان دو ران طفل قرار میدهند و با ریسمان یا نوار پارچهای دو سر چوب را به دو پای طفل میبندند (ناصری، 154). در جهرم، به این عمل «کُند کردن» میگویند (طوفان، همانجا). در نوبران ساوه، آب حمام را برای بهبود زخم کودک مناسب و نافع میدانند و دستور سلمانی برای مراقبت از کودک، عدم تحرک و دور داشتن کودک از سرما ست (سالاری، 205). در اغلب مناطق تا چند روز نمیگذارند کودک ختنهشده آب بخورد؛ این مدت در لرستان (اسدیان و دیگران، همانجا) و اراک (محتاط، 2 / 288)، 3 روز است. ممنوعیت نوشیدن آب از این جهت است که نوشیدن آب موجب افزایش ادرار، و در نتیجه چرک کردن زخم میشود (سرلک، 44). گفتنی است محدودیت نوشیدن آب برای کودک ختنهشده در نوشتههای ادوارد پولاک نیز آمده است (I / 198). دستمزد و پاداش دلاک در شهرهای مختلف به صورتهای متفاوت پرداخت میشود. در اردبیل، در مجلس ختنه، نزدیکان طفل انعامهایی به دلاک میدادند و روز آخر مراسم، پدر خانواده حقالزحمۀ دلاک را با مقداری شیرینی و یک کلهقند و گاهی پارچهای به عنوان خلعت به او میداد (صفری، 2 / 152). در گذشته، در برخی مناطق همچون ایل کلهر کرمانشاه، دلاک خود به گرفتن انعام اقدام میکرد. در این منطقه، رسم بود که دلاک (استاد سلمانی) پیش از شروع عمل ختنه، دستمالی را جلو طفل پهن میکرد و با صدای بلند 3 بار شاباش میگفت و مدعوین به فراخور پایگاه اجتماعی و مکنت خود، پولی روی دستمال میریختند و دلاک نیز نام شخص و مقدار پول را اعلام میکرد. امروزه این رسم اخاذی به حساب میآید و پدر کودک خود حقالزحمۀ دلاک را به تنهایی پرداخت میکند («آداب»، 246). در بیرجند، دلاک پس از 3-4 روز مراقبت روزانه، در روز ششم یا هفتم، بچه را با خود به گرمابه میبرد و شستوشو میدهد و پس از بازگشتن به خانه، یک بشقاب شیرینی و مقداری پول به عنوان دستمزد میگیرد (بهالگردی، همانجا). در خراسان، 15 روز پس از عمل، موعد باز کردن نهایی زخم و حمام بردن کودک بود که با دایره و دنبک و دادن ولیمه همراه بود. این وظیفه به عهدۀ دلاک بود که پس از آن، خانوادۀ طفل مزد او را پرداخت میکردند که شامل یک عدد کلهقند و یک بشقاب پلو با خورش و یک قواره پارچه و مبلغی پول بود. در برخی روستاهای کاشمر و تربت حیدریه، دلاک موظف بود در ولیمهای که پس از استحمام کودک داده میشود، از مهمانان با جاروی سیخی (برای خلال کردن دندان) و آفتابهلگن پذیرایی کند (شکورزاده، عقاید، 167- 168؛ نیز نک : ه د، جارو). در یوش از توابع مازندران، مزد دلاک نزدیک به عید و بهصورت سالانه پرداخت میشد که معمولاً یک کیله گندم (معادل 12 کیلو) بود (طاهباز، 19). دلاک در میان قشقاییها فرد مورد احترامی است و از اینرو هدایای ارزندهای چون طلا، لباس و پول به او میبخشند و از آنجاکه معمولاً نوازندهها به این حرفه مبادرت میکنند، یک دستمال ابریشمی نیز به گردن یا ساز ایشان میبندند (کیانی، 256). گفتنی است اغلب طوایف لر افزون بر پولی که به مطرب میدهند، به نسبت وضع مالی، وجوهی را نیز به عنوان هدیه به سلمانی میبخشند («آداب»، 239).رنگ سرخ را نماد رنگین ختنهسوران میتوان به حساب آورد، زیرا رنگ اغلب آذینها، لباس، لنگ طفل و حتى رختخوابی که برای طفل گسترده میشود، بنا به روایتها و گزارشهای توصیفی نویسندگان مختلف، قرمز است. این نمود را حتى در آذین اسبی که کودک را از حمام به خانه میبرد نیز میتوان مشاهده کرد. مثلاً در گذشته در برخی روستاهای خراسان، اسبی را از فرق سر تا دم، با چارقدهای سرخ ریشهدار میآراستند و کودک را بر آن مینشاندند و از حمام به خانه میبردند (شکورزاده، همان، 160، حاشیۀ 3). تشک، لحاف، متکا و قبای کودکان ختنهشدۀ سنندجی نیز قرمزرنگ است (ایازی، 287). در برخی اسناد، هرچند به رنگ خاصی برای رخت و لباس و جای خواب کودک اشاره نشده، اما به تمیز بودن و بهترین نوع آن اشاره شده است (نیکزاد، شناخت سرزمین بختیاری، 475)؛ ازجمله آنکه در اراک برای کودک لحاف و تشک نو تدارک دیده میشود (محتاط، 2 / 288). در بیرجند برای کودک جامۀ نو میخریدند (رضایی، 355). در اراک نیز با خرید لباسی نو و با دادن هدیه و وعده، او را برای ختنه آماده میکردند (محتاط، همانجا). در بیشتر مناطق ایران ازجمله در بروجرد، دامن سرخرنگی را پس از ختنه به کودک میپوشانند و با نواری بر روی آن عبارت «مبارکباد» را میدوزند و کودک تا بهبود کامل، این لنگ یا دامن سرخ رنگ را بر تن دارد (کرزبر، 302). محمود کتیرایی از پیراهن سفید، بلند، گشاد و بدون استفاده از شلوار هم برای کودک ختنهشده سخن به میان آورده است (ص 63). بسیاری از اجزاء ختنهسوران شبیه آیین و جشن عروسی است. حمام بردن کودک پیش از ختنه، و پاک کردن و تطهیر او بسیار شبیه مراسم حمام داماد پیش از زفاف است. حمام بردن در برخی مناطق با آداب و ترتیب خاصی همراه است؛ مثلاً در بیرجند، کودک را با مطرب و دُهُلی به حمام میبردند و دلاک موظف بود کودک را شستوشو دهد (رضایی، همانجا). مردم بلوچ نیز کودک را شستوشو میدهند، دور سر او را با تیغ اصلاح میکنند و بعد او را غسل میدهند (ناصری، 152). اهالی خراسان کودک را با مطرب به حمام میفرستادند. هنگام خروج، حمامی اسپند در آتش میریخت و سینی را دور سر بچه میگرداند و بستگان طفل مبلغی را به نام «سِپَنجی» در سینی حمامی میریختند (شکورزاده، همان، 160). حنا بستن به دست و پای کودک در بسیاری از مناطق، جزئی از ختنهسوران است که کیفیت و ترتیب و زمان آن متفاوت است. در بیرجند در روز ختنه، پدر، عمو، و 2-3 تن دیگر و گاهی هم دلاک کودک را به گرمابه میبرند و دست و پای کودک را حنا میبندند (بهالگردی، 24- 25).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید