اژدها
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 17 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238347/اژدها
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
اِژْدِها، هیولایی افسانهای که معمولاً به صورت سوسمار یا مار غولپیکر فلسدار، با بال خفاشمانند، نَفَس آتشین و دُم نوکتیز مجسم میشود. اگرچه در اساطیر مختلف، اژدها صورتهای مختلفی یافته است، همواره در اساس، آن را ماری درنظر آوردهاند. در خـاورمیانه ــ که مارها بزرگ و کُشندهاند ــ مار یا اژدها گهگاه نماد اصل شر بود. بدینترتیب، به عنوان مثال در مصر خدای آپِپی مار بزرگ جهان تاریکی، و دشمن خورشید بود. یونانیان و رومیان با اینکه مار را قدرتی شریر میدانستند، گاهی هم اژدهایان را نیروهایی نیکوکار (ساکنان تیزچشم اعماق زمین) میشمردند؛ اما شهرت شیطانی اژدها قویتر بود و در اروپا این شهرت، پس از فراموش شدن آن دیگری، برجای ماند. مسیحیت خدایان نیکوکار و شریر را در همآمیخت و همه را یکسره محکوم کرد. در هنر مسیحی، اژدها بهصورت نماد گناه و کفر درآمد و در نتیجه، موجودی ترسیم شد که خوار و خفیف در زیرپای قدیسان و شهیدان افتاده است (نک : سرلو، 125-131؛ گری، 233؛ پیگوت، 119-121، 154؛ رستگار، 9).نسبت به کهنترین زمانها در شکل اژدها تغییراتی رخ داده است. تیامَت اژدهای کلدانی، بالدار، و دارای 4 پا و بدنی پوشیده از فلس بود، در حالی که اژدهای کتاب «مکاشفۀ یوحنا» یا «مار کهن» چند سر داشت (12: 4؛ نیز نک : سرلو، 131-132). از آنجا که زمانی اژدهایان هم حمایتکننده بودند و هم وحشتآور، و افزون برآن تصویرشان جنبۀ زینتی نیز داشت، در قدیم بهمنزلۀ نمادهای جنگی بهکار گرفته میشدند (کریستی، 34؛ رستگار، 16). مثلاً در کتاب ایلیاد، شاه آگاممنون بر روی سپرش نقش مار 3سر آبیرنگی داشت و جنگجویان نورس هم پس از آن بر روی سپرهایشان شکل اژدهایان را نقش، و بر روی دماغۀ کشتیهایشان سر آنها را حک میکردند (همو، 267). در انگلستان پیش از غلبۀ نُرمانها، بههنگام جنگ، پرچمهای دارای نشان اژدها بر دیگر پرچمهای سلطنتی برتری داشتند و تا زمان ما نیز اعتبار خود را بهصورتی حفظ کردهاند (همانجا).در خاور دور، اژدها دارای شأن است و بهمثابۀ موجودی نیکوکار شهرت دارد. در چین اژدها «لونگ» نامیده میشود و در کیهانشناسی چینی، مظهر یانگ، یعنی اصل آسمان، فعالیت و نرینگی در جفتِ یین ـ یانگ است. اژدها از زمانهای باستان نشانۀ خاندان امپراتوری چین بود و تا تأسیس جمهوری (1911م) تصویرش پرچم آن کشور را میآرا ست. اژدها با بسیاری از جنبههای دیگر فرهنگ چینی به ژاپن رفت و در آنجا با نام «ریو» یا «تاتْسو» این قدرت را یافت که به دلخواه، جثهاش را تغییر دهد، حتى به حدی که نامرئی گردد. اژدهایان چینی و ژاپنی میتوانند در هوا حرکت کنند، ولی معمولاً بیبالاند. آنها در آیین دائویی ازجمله نیروهایی بهشمار میآیند که الوهیت یافتهاند (همو، 13، 154-155).واژۀ اژدها معنای جانورشناختی ندارد، ولی نام لاتین جنس «دراکو» بهشماری از گونههای مختلف سوسمارهایی کوچک اطلاق شده است که در منطقۀ هندومالایا یافت میشوند. این نام بیشتر در مورد سوسماری غولآسا با نام علمی وارانوس کُمُدُئنسیس ــ اژدهای کُمُدو ــ بهکار میرود که در کمدوی اندونزی کشف شد (نک : همو، 12-13).
نامی عمومی در فرهنگ ایرانی برای انواع غولها یا دیوهایی که بیشتر به شکل ماری بزرگ، حیطههای گوناگون حیات (هوا، خاک و آب) را میدان عمل خود کردهاند، اما بیشتر با پدیدههای آسمانی خورگرفت، مهگرفت (کسوف و خسوف) و بارندگی ارتباط دارند. مفهوم اژدها در طول تاریخ ایران دگرگون میشود و در فرهنگهای همسایه بهویژه ارمنی اثر میگذارد. از آنجا که این موضوع در ادبیات کهن، میانه و نو ایرانی ضبط شده است، پژوهشگران تحول اژدها را هم به همین ترتیب بررسی میکنند (همو، 70).در قالب اساطیر هندوایرانی چند اژدها شکل گرفته که باعث خشکسالی بودهاند. ابرها وقتی رها، و آبها هنگامی روان میشوند که خدا یا قهرمانی اژدها را کشته باشد. دیوهای خشکسالی در اوستا، اَپَوشه (فارسی میانه: اپوش) و ورثره (که ورثْرَغْنه زنندۀ او ست) هستند (1 / 334- 335، 432-434؛ پورداود، 2 / 112، 118؛ رستگار، 150-157). اژدها در اوستا اگرچه غولی انسانخوار و اسباوبار است، اساساً از دشمنان راستی و آیین زردشتی بهشمار میآید. کارکردهای او کمتر در اوستا و بیشتر در ادبیات دورۀ میانه (زردشتی و مانوی) شرح شده است (همو، 121، 156-157). پژوهشگران شکل مانوی اژدها را که در آب زندگی میکند، برگرفته از اعتقادات مردم بینالنهرین میدانند؛ اما در این واقعیت میتوان تردید کرد، چه، در کنارۀ رود اترک ایران، مارهای بزرگی زندگی میکنند که وزن آنها به بیش از 200 کیلو میرسد و گهگاه به اسبهای اطراف رود حمله میکنند (نک : کرتیس، 24-26؛ کریستنسن، 23).معروفترین واژۀ هندوایرانی برای اژدها اَهی در هند، و اَژی در اوستا ست که در اصل معنی مار دارد، اگرچه در اوستا معنی اژدها هم میدهد. انگوئیس در لاتینی و از آنجا آنگوئیلا برابر ایل در آلمانی را نیز میتوان یاد کرد ( ایرانیکا، III / 191).در زبانهای ایرانی میانه «از» (پارسی)، «اژ» (پارتی) کمتر بهکار رفته و بیشتر بهصورت ازیسروبر (مار شاخدار) و واژۀ مار بهکار رفته است. اژی در گویشهای یدغَه و مونجی بهصورت ی (یژ) باقی مانده است، در مازندرانی بهشکل اَجیک بهمعنی کرم و در آذربایجانی اَج مار بیشک با مرگ همریشه است. واژۀ کِرم (اوستایی: کُرِمه، سغدی: کرم) نیز در ترجمه از واژۀ فارسی میانۀ اَزدَهاگ (پارتی: اَژدَهاگ) بهکار رفته است.از دیگر اژدهایان در ایران گَنْدَرِوۀ اوستایی (فارسی میانه: گَنْدَرْو)، کرْم (در جنگ اردشیر بابکان) و گوزهر و موشپریگ زردشتی و مَزَن در آیین مانی را میتوان نام برد (همانجا).اساطیر مربوط به اژدها و اژدهاکشی میان ایرانیان و همسایگانشان وجود داشته است. بیشتر پژوهشگران تأثیر عنصر غیرایرانی را بر ایرانی در هزارۀ 1قم میشمرند که درست نیست، چه، شواهد فراوان حضور ایرانیان در هزارۀ 2قم در مصر وجود دارد و اصولاً ورود فلز مس و عقیق، فیروزه و لعل به مصر در آغاز هزارۀ 2قم، تنها از ایران امکانپذیر بوده است (رستگار، 150 بب ). گذشته از این، نامها و چهرۀ ایرانیان هم در کتیبههای مصر دیده شده است. از اینرو، حتى اگر تأثیر و تأثری باشد، مربوط به پیش از هزارۀ 2قم است که گواهی از آن در دست نیست. به گمان، تنها وجوه اشتراک میتواند دلیل رابطه باشد، اما از آنجا که تعیین تقدم یک فرهنگ بر دیگری بسیار دشوار است، به همین اندازه سخن گفتن از تأثیر اساطیر یک قوم بر قوم دیگر آن هم در هزارههای 2 و 3 قم غیرممکن است.در اساطیر هندواروپایی قرینههایی برای اسطورۀ اژدها (ضحاک) در ایران میتوان یافت. شکل بنیادی اسطوره همان است که در اسطورۀ ضحاک وجود دارد. اژدهایی (ضحاک) را شاه ـ خدایی (فریدون) به بند میکشد و (در کوه دماوند) زندانی میکند، اما اژدها در پایان زمان رها خواهد شد. این یادآور اساطیر هندواروپایی است که در آنها خدا یا شاهی غولی را شکست میدهد، زندانی میکند، یا به زنجیر میکشد. او گاه در پایان زمان، رها و پدیدار میشود و در میان خدایان و مردمان ویرانی میافکند. نمونۀ این اسطورهها در یونان، جنگ زئوس با تیتانها ست که آنان را در تارتاروس زندانی، و پس از چندی آزاد میکند. یا در اساطیر شمال اروپا خدای تیر، گرگ ـ دیو فنریس را زندانی میکند و او سپس در رَگْنَروک آزاد میشود. اُدین با آن میجنگد و او ادین را میبلعد، اما پسر ادین او را میکشد. بحثهای فراوان در تطبیق این اساطیر در گرفته است که تنها کلیات این اسطورهها با هم مطابقت دارد (کریستن ـ سن، 19-21؛ رستگار، 118-120؛ پینسنت، 23-25).در اوستا از ایندره که اَهی ( اوستا: اَژی) را میکشد، خبری نیست. اما صفت او بهصورت وِرِثْرَغْنه (بهمعنی کشندۀ ورثره) که برابر وِرْتْرَهَن هندی است، بهصورت یکی از خدایان مهم و کهن ایرانی پدیدار میشود؛ ورتره در هندی نام دیگر یا صفت ایندره است و در فارسی میانه بهصورتهای وَرَهران و وهرام، در ارمنی واهاگْن، واهران و در فارسی نو به صورت بهرام درآمده است.
ایندره با ابزاری به نام وَجره ( اوستا: وَرزه، زینافزار میثره) اهی را میکشد، سرش را میاندازد و ناگهان آبها، چون گلۀ گاوان، بهسوی دریا روان میشوند. در هند اَگنی (آتش) و سومه و در اوستا هَومه چنیناند. در اوستا و دیگر آثار ادبیات زردشتی این صفت به قهرمانی اژدهاکش داده نشده است و اصولاً هیچیک از خدایان زردشتی اژدهاکش نیستند، اما بایستی در دورههای کهنتر این مفهوم در آیین ایرانی جایی داشته باشد؛ زیرا در آیین مانی خدای اژدهاکش، اَدَمَس، در سغدی، وشغنی نام دارد که همان ورثرغنۀ اوستایی است. در ارمنی واهاگن اژدهایی را میکشد. بهنظر میرسد سکاها هم چنین اژدهایی داشتهاند که در دورههای جدید نقش مخرب خود را از دست داده، و چهرهای مطلوب یافته است. مبارزۀ شاهان و قهرمانان با اژدها یا مار شاخدار در ادبیات عامیانۀ ایرانی، بسیار معروف و نشانهای از آن اعتقاد کهن است. بهنظر میآید که در اوستا خدایان به مراتبی بالاتر و مجردتر صعود کردهاند، چنانکه اژدهاکشی فقط برای قهرمانان بزرگ (ثریتونه کشندۀ اژیدهاکه، کِرِساسپه یا گرشاسپ کشندۀ اژیسروره یا اژدهای شاخدار) باقی مانده است (حصوری، 20 بب ؛ نیز: ایرانیکا، III / 192).در اساطیر هند از این یک نشانهای نیست، اما ثریتونه پسر آثویه با یکی از قهرمانان اوستا، ثریته، مربوط است؛ این نام در اساطیر هند بهصورت تریته آپتیه ظاهر میشود که جزء دوم نامش همان نام پدر ثریتونه است. در هومیشت اوستا نخستین کسانی که هومه را فشردند، ویونگهان پدر ییمه، آثویه پدر ثریتونه و سومی ثریته (لفظاً هم به معنی سوم) پدر اورواخشیه و کرساسپه است. در ریگودا تریتهآپتیه نخستین کسی است که سومه را آماده میکند. به اینترتیب، بهرابطهای گمشده میان این اشخاص اساطیری برمیخوریم که در آن خدایان هندی کم و بیش با قهرمانان اوستایی تطبیق دارند و نه خدایان دو فرهنگ با هم؛ نیز میتوان نتیجه گرفت که خدایان هندی رشدیافتۀ قهرمانان اژدهاکش ایرانی هستند (همانجاها).شواهدی از نیمۀ راه تحول داریم، ازجمله اینکه تریته آپتیۀ هندی اژدهاکش نیست، اما در اسطورهای پدیدار میشود که به اسطورۀ کشتن ورتره توسط ایندره شباهت دارد. افزون بر این، ایندره گاوهایی را آزاد میکند که آنها را وَله نامی (که ریشۀ نامش با ریشۀ ورتره یکی است) در غاری زندانی کرده است. گاهی هم این کار به تریتهآپتیه نسبت داده شده است. باز هم ملاحظه میشود که در اینجا رهایی گاوهایی که نماد آب هستند، به دست خدا صورت میگیرد (همانجاها).چنین مینماید که خدایان (در هند) و قهرمانان (در ایران) اژدهاکش جزو اساطیر کهن هندوایرانی هستند. تحول قهرمانان ایرانی به خدا در آسیای مرکزی هم دیده میشود؛ چنانکه در اساطیر خوارزم، سیاوش به خدا بدل شده است (راپوپورت، 60 ff.). در هند جنگ با اژدها و رهاشدن آبها، نمادی از آغاز سال جدید و از میان رفتن خشکسالی است. در ایران هم میتوان از اسطوره چنین تعبیری کرد؛ زیرا آبهایی که اسطوره آنها را محبوس اژدها در کوهها میداند، با کشتن اژدها رها، و «چون گاوان به سوی دریا روان» میشوند. این چیزی جز سخن از آغاز بهار و آب شدن برفها و راهافتادن آبها نیست و چندان احتیاج به استدلال ندارد. دومزیل («مسئله ... »، 75-77)، ویدن گرن (ص 39-45) و دوشن گیمن (ص 175-178) شواهدی برای آن آوردهاند و کوشش بویس («تاریخ ... »، I / 102, 110) برای انکار آن سودمند نیست.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید