اسکندریه، کتابخانه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
جمعه 8 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235300/اسکندریه،-کتابخانه
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اسکندریه، کتابخانۀ \ ketāb-xāne-ye eskandariy[y]e\ ، نامدارترین کتابخانۀ جهان باستان که در آغاز سدۀ 3قم و در روزگار فرمانروایی بطلمیوسیان مصر، در شهر اسکندریه (ه م) بنیادگذارده شد و احتمالاً تا پایان سدۀ 4م فعال بود. بنابر روایات مشهور، بطلمیوس یکم، ملقب به سوتِر (سل : 323-285قم)، بنیادگذار دولت بطلمیوسیان مصر ــ یا به روایتی دیگر، پسرش، بطلمیوس دوم، ملقب به فیلادِلفوس(سل : 285-246قم) ــ فرمان داد در کوی سلطنتی، واقع در شمال شرقی شهر، همچنانکه در دیگر شهرهای یونانی مرسوم بود، پرستشگاهی برای موزها ــ الٰههها یا ارواح الهامدهندۀ آفرینش ادبی و هنری در دین یونانی ــ بسازند و سپس، بهتقلید از لوکِیونِ ارسطو، کتابخانهای نیز در کنار آن مجموعه بر پا شود. در روزگار بطلمیوس دوم، کتابخانهای بسیار کوچکتر از کتابخانۀ سلطنتی، در کنار پرستشگاه سِراپیوم در جنوب غربی شهر، ساخته شد و برخی از کتابها که بهدلیل کمبود جا، نگهداری از آنها در کتابخانۀ اصلی ممکن نبود، بدانجا منتقل شدند. این دو کتابخانه در مآخذ اروپایی غالباً با نامهای «کتابخانۀ مادر» و «کتابخانۀ دختر» از یکدیگر متمایز شدهاند (تِرتولیانوس، ک XVIII، بند 5-8؛ سَندز، 742؛ ناتِن، 130-131؛ شیرا، 137؛ قس: بلوم، 140-145، که بهنقل از یوئانِس تزِتزِس، بنیادگذاری هر دو کتابخانه را درون و بیرون کاخ، به بطلمیوس دوم نسبت میدهد؛ مَکِنزی، 99-100؛ قس: دِلیا، 1451, 1458، که بنیادگذاری سراپیوم را یک بار به روزگار بطلمیوس سوم و بار دیگر به روزگار بطلمیوس دوم نسبت میدهد). پژوهشگران تاریخ علم غالباً بنیادگذاری این کتابخانه را یکی از علتهای اصلی جهش شگفتانگیز اسکندریه در زمینۀ پژوهشهای علمی و ادبی میدانند (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، اسکندارنی، مکتب). کهنترین مدرکی که به این کتابخانه و کار آن اشاره دارد، روایتی است در قالب یک نامه، که ظاهراً فردی بهنام آریستِئاس به برادرش، فیلوکراتِس، نوشته است و بههمینسبب، این سند غالبا «نامۀ آریستئاس» یا «نامه به فیلوکراتس» خوانده میشود. این نامه اثری هِـلِـنیستی از سدۀ 3قم است که در آن، نویسنده ماجرای دیدار خود و یکی از محافظان بطلمیوس را با اِلِعازار، روحانی برجستۀ یهودی، در اورشلیم بازگو میکند. این نامه بهسبب دربر داشتن روایتی بسیار مفصل از چگونگی ترجمۀ تورات (= اسفار پنجگانۀ عهد قدیم) از عبری به یونانی ــ مشهور به ترجمۀ هفتادی ــ از اهمیت و شهرتی بسزا برخوردار است. بر پایۀ این گزارش، مبلغی گزاف در اختیار دِمِتریوسِ فالِرومی (ح 350-280م) ــ رئیس کتابخانۀ پادشاه ــ قرار گرفت تا این کتابخانه را تاآنجاکه ممکن بود، با آثاری از گوشه و کنار جهان، پربار سازد و او نیز، با خرید و استنساخ دستنویس آثار گوناگون، همۀ توان خود را برای خشنودی پادشاه بهکار بست. روزی در حضور نگارنده (آریستئاس)، پادشاه در نامهای از دمتریوس پرسید که حدوداً چند هزار اثر گرد آمده است؟ و او پاسخ داد که «بیشاز 200 هزار اثر، سرورم!» و افزود که با کوششهای او، شمارشان شاید به 500 هزار اثر نیز برسد. سپس یادآور شد که یهودیان مجموعهقوانینی دارند که شایسته است ترجمه، و به گنجیۀ کتابخانه افزوده شود. پادشاه در پاسخ پرسید که «چه چیز تو را از این کار بازمیدارد؟ زیرا هر چه بخواهی، در اختیار توست». دمتریوس پاسخ داد که «در سرزمین یهودیان، خطی و زبانی ویژۀ خودشان بهکار میرود و این گمان نادرست است که آنها به زبان مردم سوریه (آرامی/ سُریانی) سخن میگویند». پادشاه پساز آگاهی از این موضوع، فرمان داد تا نامهای به العازار، روحانی بزرگ (بهتعبیر اسلامی: رأس جالوت) یهودیان، نوشته، و از او خواسته شود که به پیشنهاد ترجمۀ مجموعهقوانین یهودیان عمل شود («نامۀ آریستئاس»، بند 9-12). در ادامه با تفصیل بسیار از گزینش 6 مترجم از هر یک از اسباط 12گانۀ بنیاسرائیل، در مجموع 72 مترجم، و رفتن آنها به کتابخانۀ اسکندریه و سپس فراهم آمدن ترجمۀ تورات سخن بهمیان آمده است (همان، بند 12-50). در این نامه تصریح نشده، که این رویداد در زمان کدام بطلمیوس رخ داده است. گزارشهای آریستُبولوس (فیلسوف یهودی سدۀ 2 قم)، اِپیفانیوسِ سالامیسی (315-403م) و یوئانس تزتزس (سدۀ 12م)، که روایتهایشان مستقل از نامۀ آریستئاس بهنظر میرسد، نیز بر ترجمۀ این اثر در روزگار بطلمیوس دوم و به مدیریت دمتریوس تأکید دارد (کالینز، 59-61). تِرتولیانوس (همانجا) در اشارهای بسیار کوتاه به همین ماجرا، از بطلمیوس دوم نام میبرد، اما محل این کار را کتابخانۀ سراپیوم میداند، نه کتابخانۀ سلطنتی. ایسیدُروسِ سِویلی (560-636م) در فرهنگ ریشهشناختی خود، ذیل مادۀ «کتابخانه»، آورده است: اسکندر یا شاید جانشینانش بر آن شدند تا کتابخانههایی بنا کنند که در آنها هر کتابی موجود باشد، بهویژه بطلمیوس دوم، فیلادلفوس، که در توجه به کتابخانه با پیسیستراتوس (د 527قم)، جبار آتن، رقابت میکرد و نهتنها کتابهای غیر یهودی، که تورات مقدس را نیز در کتابخانۀ اسکندریه گنجاند. در واقع، در روزگار او 70 هزار جلد کتاب در اسکندریه یافت میشد. ایسیدروس در بند بعدی و ذیل مادۀ «دربارۀ مفسر» نیز روایت آریستئاس را از ترجمۀ هفتادی تورات به یونانی در کتابخانۀ اسکندریه آورده است (ک VI، بند 3؛ نیز کانفورا، 126-127). بهگمان بیشتر پژوهشگران، هدف کلی تنظیمکنندۀ این نامه آن است که با مهم نمایاندن ترجمۀ هفتادی و تقدس بخشیدن به آن، هویت یهودیان تبعیدی در مصر تقویت شود. این نظر با همانندیهای موضوعی و زبانشناختی میان متن نامۀ آریستئاس و توصیفات کتاب مقدس از نزول تورات تأیید میشود. این همانندیها تنها به این دورۀ خاص از تاریخ کتاب مقدس مربوط نمیشود، بلکه همۀ دورهای را دربر میگیرد که در سِفرِ خروج بدان اشاره شده است. نویسندۀ این نامه، در واقع حکایتهای کتاب مقدس را دربارۀ خروج یهودیان و نزول تورات به پایهای تازه برای ماجرای یهودیان مصر تبدیل میکند و هنگام انجام این کار، مسئلۀ دشمنی کتاب مقدس را با مصر نادیده میگیرد و در برابر، میکوشد برای شاه بطلمیوسی مصر، که یهودیان را از اسارت آزاد، و آنان را در مصر مستقر کرد، و نیز به آغاز ترجمۀ یونانی تورات فرمان داد، گونهای پذیرش فراهم آورد. درواقع، هدف این نامه ارائۀ توجیهی دینی دربارۀ حضور یهودیان در مصر است (هاخام، 1-3, passim؛ ماری، 338-339؛ چِریکُوِر، 59-89؛ چارلز، passim). نامۀ آریستئاس در گذشته مدرک تاریخی مستندی دانسته میشد؛ اما پساز پژوهشهای یوسفوس یوستوس اِسکالیگِر (ه م)، لودُویکوس ویوِس و هامفری هادی، دربارۀ اعتبار تاریخی آن به تردید افتادند (فرناندث مارکوس، 97). دستکم برخی تناقضهای تاریخی حکایت از آن دارد که نامه برخلاف آنچه در متن آن آمده است، بایست مدتها پس از روزگار بطلمیوس دوم نوشته شده باشد و حتى برخی تاریخ تقریبی 100قم را برای آن پیشنهاد میکنند (ماری، همانجا؛ کان، 145؛ نیز هاخام، 13-14, passim؛ چارلز، 242-244, passim؛ فیندلی، 428؛ روپرِشت، 232؛ نیز کُوِلمان، 101 ff.؛ قس: کوهن، 33-34, passim؛ گودینگ، 367, passim). اما در میان پژوهشگران کتاب مقدس، دربارۀ ترجمۀ تورات به یونانی در اسکندریه در سدۀ 3م کموبیش توافق کامل وجود دارد و تقریباً همۀ آنان کار ترجمه را به روزگار بطلمیوس دوم نسبت میدهند (همانجاها؛ برای آگاهی بیشتر، نک : کالینز، 6-57). درهرصورت، بهفرض پذیرش برخی نکتهها در نامۀ آریستئاس، بهویژه آن بخش از نامه که بر ترجمۀ تورات در کتابخانۀ اسکندریه و به درخواست دمتریوس تأکید دارد، میتوان بنیادگذاری خود کتابخانه را به مدتی پیشاز این روزگار، و در نتیجه، به زمان فرمانروایی بطلمیوس یکم نسبت داد. معمولاً از زِنودُتوسِ اِفِسوسی بهعنوان نخستین رئیس کتابخانۀ اسکندریه یاد میکنند، اما از نامۀ آریستئاس چنین برمیآید که دمتریوس پیشاز او چنین عنوانی را داشته است. از میان مآخذ کهن، ترتولیانوس نیز ریاست دمتریوس را بر کتابخانه (البته بهگمان او: سراپیوم و نه کتابخانۀ اصلی یا سلطنتی) تأیید میکند (ترتولیانوس، همان، بند 5). ازاینرو، برخی پژوهشگران ــ بهویژه کالینز (p. 82 ff.) که اعتبار بسیار برای نامۀ آریستئاس قائل است ــ دمتریوس را نخستین رئیس این کتابخانه دانستهاند (نیز لانگریگ، 179-180؛ قس: سندز، 742؛ گو، 233؛ اِیبرهمز، 338، که با استناد به برخی منابع، در این باره تردید میکند). بنابر آنچه بیشتر پژوهشگران بر آن توافق دارند، رئیسان این کتابخانه بهترتیب، بدین قرار بودهاند: 1. زنودُتوس اِفِسوسی، شارح و تنظیمکنندۀ آثار هُمر، که در مقام کتابدار، در زمینۀ طبقهبندی شعرها به دو دستۀ حماسی و غنایی کوشید (سندز، همانجا؛ کَسِن، 37-38؛ هِـلِـر ـ روزن، 143؛ هونیگمان، 43-44؛ اسلِیتِر، «بررسی...»، 20-21؛ کامِسار،103؛ کالینز، 96-99؛ دیکس، 388). 2. کالیماخوس که البته برخی از او تنها بهعنوان فهرستنگار کتابخانه و نه رئیس آن یاد کردهاند. او فهرستی در 120 جلد، مشتمل بر نویسندگان کتاب در هریک از رشتهها، برای کتابخانۀ اسکندریه تنظیم کرد. در این فهرست که در واقع، دربر دارندۀ گونهای طبقهبندی علوم ــ تأثیرگرفته از طبقهبندی ارسطویی ــ بوده است، نویسندگان بدین صورت از یکدیگر جدا شده بودند: نویسندگان نمایشنامههای منظوم، حماسهسرایان، سرایندگان اشعار غنایی، قانوننویسان، فیلسوفان، تاریخنگاران، سخنوران و فصحا، پزشکان، و نویسندگان موضوعهای متفرقه. نام این نویسندگان در هر موضوع، بهترتیب الفبایی، مرتب شده، و برای هر یک، زندگینامهای کوتاه آورده شده، و تاریخ پدید آمدن هر اثر نیز ذکر شده بود. امروزه از این فهرست تنها قطعههایی پراکنده برجای مانده است (ویتی، «فهرست کالیماخوس»، 132-136، «فهرستهای دیگر»، 237-244؛ شِراک، 121-127؛ تو، 34, 55-56؛ هیوستِن، 255-257؛ جِب، 174؛ سندز، همانجا؛ جیمز، 607, 610؛ کسن، 38-41؛ هلر ـ روزن، 143-145؛ باتیستونی، 177-178؛ کامسار، همانجا؛ فانتوتسی، 43, passim؛ هونیگمان، 73, passim؛ قس: تارن، 253؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ احوال و آثار کالیماخوس و بهویژه فهرست وی، نک : بلوم، passim، بهویژه فصل چهارم، 124 ff.). بهگزارش یوئانس تزتزس، در روزگار کالیماخوس، کتابخانۀ اصلی 400 هزار طومار از آثارِ دارای بیش از یک نویسنده (یا بهروایتی، عناوین مفصلی که در چند جلد آمدهاند)، و 90 هزار طومار از آثار یکجلدی و دارای یک نویسنده بوده است (کالینز، 60). اما بَگنِل، با محاسبهای تقریبی، بر این باور است که فهرست کالیماخوس نمیتوانسته است شرح بیش از 100 هزار طومار را دربر داشته باشد (p. 356). در همین روزگار، کتابخانۀ سراپیوم 800‘42 طومار داشته است (روسّو، 246؛ پُلاسترون، 15). 3. آپولونیوسِ رودِسی (ه م)، که البته در برخی منابع، نام وی پساز نام اِراتُستِنِ کورِنهای (ه م؛ 276-194قم) یاد شده است. اما این نکته با توجه به برخی شواهد تاریخی مربوط به زندگی این دو، بعید به نظر میرسد. (دیکس، همانجا؛ شراک، 128-132؛ کالینز، 96-99؛ فانتوتسی، 89). 4. اراتستن کورنهای، ریاضیدان، جغرافیدان و ادیب نامدار یونانی، که در حدود 236-235قم، و به فرمان بطلمیوس سوم، به ریاست کتابخانه گمارده شد (کالینز، 18, 53-55؛ سندز، جب، دیکس، همانجاها؛ هیکس، 69؛ کسن، 41؛ هونیگمان، 43؛ فانتوتسی، 42, 89؛ تو، 40).5. آریستوفانِسِ بیزانسی (ه م؛ ح 258- ح180قم)، زبانشناس نامدار جهان باستان، که از 205 (یا 195) تا 185قم ریاست این کتابخانه را بر عهده داشت (اسلیتر، «آریستوفانس...»، 234-241؛ کالینز، 87, 96؛ کسن، 40-43؛ سندز، 742-743؛ تو، 53-56؛ هلر ـ روزن، 140,144؛ هونیگمان، 130). 6. آریستارخوسِ ساموتراکی یا آریستارخُسِ سامُتراکی (ه م؛ ح 217- ح 145قم)، زبانشناس نامدار یونانی و از شارحان آثار هُمِر، که احتمالاً پساز آریستوفانس، تا حدود 145قم ریاست کتابخانه را برعهده داشت (کسن، 43؛ هلر ـ روزن، 140؛ تو، 56؛ کالینز، 102؛ سندز، 743؛ جب، 122).دربارۀ کتابخانۀ اسکندریه و شمار طومارهای آن داستانهای بسیار گفتهاند و عددهایی که در برخی مآخذِ نسبتاً کهن دربارۀ شمار طومارهای کتابخانۀ اصلی آن آوردهاند، شگفت مینماید. چنانکه اشاره شد، شمار این آثار، بر پایۀ نامۀ آریستئاس، بیشاز 200 هزار طومار بود و ظاهراً در روزگار کالیماخوس به 500 هزار نیز رسیده بود. آولوس گِلیوس شمار کتابهایی را که در اسکندریه گردآوری یا رونویسی شده بود، در مجموع، نزدیک به 700 هزار اثر برشمرده است (گلیوس، ک XVII، بند 3). آمیانوس مارکِلینوس نیز گفته است که کتابخانۀ سراپیوم در آستانۀ حملۀ یولیوس سزار (یا یولیوس قیصر؛ نک : دنبالۀ مقاله)، نزدیک به 700 هزار کتاب (طومار) داشته است (آمیانوس مارکلینوس، ک XXII، فصل 16، بند 12-13). اما ناگفته پیداست که او نیز، همچون بسیاری دیگر، کتابخانۀ اصلی اسکندریه را با کتابخانۀ سراپیوم اشتباه گرفته است. گفتهاند که بطلمیوسیان مصر، برای هر چه پربارتر کردن کتابخانۀ خود، برای کشتیهایی که به بندر اسکندریه وارد میشدند، نوعی مالیات کتاب تعیین کرده بودند که بر پایۀ آن، همۀ کشتیها باید کتابهای خود را برای استنساخ به کتابخانه میسپردند (روسو، همانجا). پلینی بهنقل از وارّو، داستانی روایت میکند که گرچه چندان قابل اعتماد نیست، بههرحال بهطور ضمنی به بیرقیب بودن این کتابخانه در روزگار باستان اشاره دارد. بر پایۀ این داستان، اِئومِنِس دوم، پادشاه پِرگامون (197- 158قم)، برای تشکیل کتابخانۀ خود ناچار شد فرمان دهد کتابها را روی پوست بنویسند؛ زیرا بطلمیوسان مصر که نمیخواستند رقیبی برای کتابخانۀ اسکندریه پیدا شود، صادرات پاپیروس را ممنوع کرده بودند (سندز، 607). در این میان، سِنِکا دربارۀ انگیزۀ بطلمیوسان مصر نظری کاملاً متفاوت از دیگران داشته است. وی در کتاب «آسودگی ذهن»، به نقل از تیتوس لیویوس (تیتوسِ لیوی)، از نابودی 40 هزار طومار در آتشسوزی اسکندریه (نک : دنبالۀ مقاله) سخن میگوید و سپس میافزاید که «شاید کسانی این کتابخانه را باشکوهترین یادبود قدرت این شاهان بخوانند، همچون تیتوس لیویوس، که آن را دستاورد حسنِ سلیقه و اشتیاق آنان دانسته بود؛ اما در این باره هیچ ذوق و اشتیاق پسندیدهای وجود ندارد، بلکه تجملگراییِ عالمانه است؛ نه، حتى عالمانه هم نیست، زیرا آنان این کتابها را نه برای دانشاندوزی، بلکه برای خودنمایی گرد آوردند؛ همچون بسیار کسانی که بهاندازۀ کودکان نیز از دانش بهره ندارند و کتابها را نه چون ابزاری برای دانشآموزی، که همچون آرایۀ اتاق غذاخوری خود بهکار میبرند» (ک IX، بند 5). پژوهشگران معاصر غالباً روایات گاه اغراقآمیز منابع کهن را دربارۀ عظمت این کتابخانه پذیرفته، و تکرار کردهاند. اما برخی، همچون سندز (pp. 606-607)، کوشیدهاند با ارائۀ برآوردی از محتوا و حجم متوسط هر پاپیروس، برای موجودی این کتابخانه عددهایی قابل مقایسه با کتابهای امروزی بهدست آورند و برخی نیز، چون بگنل، از جنبههای گوناگون در درستی این عددها تردید کردهاند. او ازجمله به مآخذ و در برخی موارد، نسخهبدلهایی اشاره دارد که بهجای رقمهای 400 هزار و 700 هزار، 40 هزار و 70 هزار در آنها آمده است (بگنل، 352, 354, passim).
در سال 48ق و در جریان حملۀ یولیوس سزار به شهر اسکندریه، هنگامی که دشمنان سزار کوشیدند راه ارتباطی او و کشتیهایش را در ساحل اسکندریه قطع کنند، او برای پیشگیری از افتادن کشتیها بهدست دشمن، فرمان داد تا آنها را بسوزانند. اما بادْ این کشتیها را به ساحل آورد و موجب گسترش یافتن آتشسوزی به ساحل و سپس دیگر نقاط شهر شد. پلوتارک از این ماجرا بهکوتاهی، و البته با تصریح به نابودی «کتابخانۀ بزرگ» دراینمیان، اشاره میکند (پلوتارک، ک XLIX، بند 6؛ قس: دیوکاسیوس، ک XLII، بند 12). آولوس گلیوس در ضمن اشاره به بنیادگذاری نخستین کتابخانۀ عمومی جهان از سوی پیسیستراتوس، جبار آتن، و پرداختن به سرگذشت کتابخانۀ این شهر، به کتابخانۀ بسیار بزرگی اشاره میکند که با گردآوری و رونویسی شمار بسیاری کتاب، در روزگار بطلمیوسیان در مصر پدید آمد و بههنگام نخستین جنگ اسکندریه در روزگار یولیوس سزار، شمار کتابهایش به نزدیک 700 هزار طومار رسیده بود، اما در جریان حملۀ سزار به اسکندریه، همۀ این صدها هزار طومار به آتش سپرده شد؛ البته نه بهطور خودبهخود، و مطمئناً نه بهعمد، بلکه بهطور اتفاقی و بهدست نیروهای کمکی (ک VII، بند 17؛ کانفورا، 123-124). آمیانوس مارکلینوس نیز به سوختن 700 هزار کتاب در کتابخانۀ سراپیوم (در واقع کتابخانۀ اسکندریه) در جریان حملۀ یولیوس سزار اشاره کرده است (آمیانوس مارکلینوس، XXII، فصل 16، بند 12-13).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید